1391/06/12
یادداشتی از دکتر آشنا، دانشیار دانشگاه امام صادق(ع)
آیا برای این جنگ رزمنده داریم؟
رهبر معظم انقلاب در آیین افتتاحیهی اجلاس جنبش عدم تعهد در تحلیل هندسهی غلط بینالمللی گفتند: «با شبکهی رسانهایِ انحصاریِ سازمانیافته، دروغهای خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبی وانمود میکنند و در مقابل، هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنها است، دروغ، و هر مطالبهی برحقّی را یاغیگری مینامند.» دکتر حسامالدین آشنا، دانشیار و عضو هیأت علمی دانشکدهی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام تصویرسازی رسانهای غرب را مورد بررسی قرار داده است:
سالهای آخر جنگ، جبههها خلوت و تهران شلوغ بود. حاجهمت رفته بود و کوثری و یارانش قرار بود لشکر ۲۷ را سر پا نگهدارند. روزی در صبحگاه دوکوهه اعلام کردند که رئیسجمهور در جمع بسیجیان سخنرانی میکنند. او از غوغاهای سیاستزدگان تهران خسته و دلزده بود و دل در گرو جوانمردان جبهه داشت. ایستاد و یک ساعتی سخن گفت؛ پر از امید و حماسه، اما در اواخر آن گفتار خود به نکتهای پرداخت که جایش بهظاهر در تهران بود و نه در دوکوهه. او گفت: ما دو جنگ داریم؛ یک جنگ اینجاست که شما رزمندگان ایستادهاید و یک جنگ هم در جایی است که رزمندهای برای آن نداریم. جنگ رسانهای علیه ما کمتر از جنگ در جبهههای نبرد نیست.
مثل اینکه همین الان هم صدای او را میشنوم که تصریح کرد: ما کسی را نداریم که بفهمد بیبیسی چگونه با اخبار و تفسیرهای ساختگیش به ما خنجر میزند، چه برسد که بتواند با آن مقابله کند.
من در آن سالها تحصیل در رشتهی تبلیغ دانشگاه امام صادق علیهالسلام را آغاز کرده بودم. در آن دوره تصور اغلب ما این بود که محور رشتهی تبلیغ باید صرفاً ترویج دینی به شیوههایی جدیدتر باشد. آن سخنان پردرد اما مرا به تبلیغات سیاسی هم متوجه کرد و سالهای پس از آن، علاوه بر تبلیغ دین به مطالعه و تجربه در حوزهی قدرت، ارتباطات سیاسی، روابط بینالملل و ارتباطات بینالمللی پرداختم.
در کنار روابط بینالملل که عرصهی رقابت دولتها و دیگر کنشگران برای کسب منافع و امنیت است، ارتباطات بینالمللی -هم در عرصهی نظر و هم در عرصهی عمل- میدان رقابت قدرتمندان جهانی است برای خلق و مدیریت تصویر بینالمللی از خود و دیگران. حال چرا خلق چنین تصویری اینقدر مهم است؟ مسئله به یکی از طرحهای ذهنی در روانشناسی اجتماعی مربوط است. نظریهی ناآشکار شخصیت(ipa) بیان میکند که چگونه ما با دانستن برخی ویژگیهای محوری در شخصیت دیگران، ویژگیهای دیگری را نیز به آنها نسبت میدهیم. مثلاً بسیاری افراد اعتقاد دارند که باهوش بودن با مهربانی یا زیبایی صورت با زیبایی سیرت همراه هستند و در عمل خطاهای خوبرویان زودتر و بیشتر از خطاهای زشترویان نادیده گرفته میشود. به این ترتیب اگر کنشگری بتواند در برخی جنبههای محوری تصویری نیک از خود خلق کند، انتساب صفات نیکِ بعضاً نامربوط به او سادهتر است و برعکس، اگر تصویر زشتی از یک بازیگر بینالمللی با تکیه بر یکی از وجوه رفتاری او خلق شود، انتساب نسبتهای بعضاً ناروای دیگر به او سادهتر خواهد بود.
در جهان رسانهایشدهی امروز
اگر دولت آمریکا بتواند اولاً ارزشهایی همچون آزادی، حقوق بشر و مردمسالاری را به عنوان ارزشهای مسلط انسانی و جهانی معرفی کند و ثانیاً خود را محور و الهامبخش این ارزشها مطرح کند، دو سود بزرگ را کسب کرده است؛ اولاً کسب احترام و پوشاندن عیوب واقعی در ربط با دیگران را برای خود تسهیل کرده و ثانیاً مخالفان خود را متهم به مخالفت با ارزشهای بنیادی کرده و تنفر دیگران از آنان را تسهیل میکند. این احترام و تنفر عملاً آثار غیر قابل تصوری دارد و در عرصهی روابط بینالمللی راهبردهای کلانی بر اساس آن تنظیم میشود.
راز سلطهی گفتمانی در جهان رسانهایشدهی امروز، توان کسب شهرت نیک برای خود و بدنامی برای دشمنان است. جنگ گفتمانی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدهی آمریکا در سه دههی گذشته همواره بر سر نام و شهرت بوده است. ایالات متحده با در اختیار داشتن سامانههای متعدد برای خلق و اشاعهی انواع تهمتها و نسبتهای ناروا به نظام جمهوری اسلامی سعی داشته انزوای سیاسی را در کنار تحریم اقتصادی به ملت مقاوم ایران تحمیل کند و در مقابل، تلاش رهبر معظم انقلاب اسلامی و پیش از ایشان بنیانگذار جمهوری اسلامی همواره بر افشاگری و اسطورهزدایی از چهرهی دوگانهی آمریکا است. طراحی القابی همچون «استکبار» و «شیطان بزرگ» و نسبت دادن آن به آمریکا بخشی از این تلاش مستمر است.
اما پیروز این جنگ برای تسخیر عقول و نفوس کیست؟ آمریکا کرداری زشت و گفتاری زیبا دارد. در چشم مردم جهان کردار بر گفتار تقدم دارد و تقابل گفتار و کردار از زیبایی گفتار میکاهد. ایران کرداری زیبا و گفتاری زیباتر دارد. اگر ایران هر چه بیشتر به تطابق گفتار و کردار وفادار بماند و همواره به سنتهای الهی ملتزم باشد، خود را در مسیر حسن ظن به وعدههای خداوند ثابتقدم نگهداشته و قطعاً چشم جهانیان را به قدرت هوشمند خود روشن خواهد ساخت.
سالهای آخر جنگ، جبههها خلوت و تهران شلوغ بود. حاجهمت رفته بود و کوثری و یارانش قرار بود لشکر ۲۷ را سر پا نگهدارند. روزی در صبحگاه دوکوهه اعلام کردند که رئیسجمهور در جمع بسیجیان سخنرانی میکنند. او از غوغاهای سیاستزدگان تهران خسته و دلزده بود و دل در گرو جوانمردان جبهه داشت. ایستاد و یک ساعتی سخن گفت؛ پر از امید و حماسه، اما در اواخر آن گفتار خود به نکتهای پرداخت که جایش بهظاهر در تهران بود و نه در دوکوهه. او گفت: ما دو جنگ داریم؛ یک جنگ اینجاست که شما رزمندگان ایستادهاید و یک جنگ هم در جایی است که رزمندهای برای آن نداریم. جنگ رسانهای علیه ما کمتر از جنگ در جبهههای نبرد نیست.
مثل اینکه همین الان هم صدای او را میشنوم که تصریح کرد: ما کسی را نداریم که بفهمد بیبیسی چگونه با اخبار و تفسیرهای ساختگیش به ما خنجر میزند، چه برسد که بتواند با آن مقابله کند.
من در آن سالها تحصیل در رشتهی تبلیغ دانشگاه امام صادق علیهالسلام را آغاز کرده بودم. در آن دوره تصور اغلب ما این بود که محور رشتهی تبلیغ باید صرفاً ترویج دینی به شیوههایی جدیدتر باشد. آن سخنان پردرد اما مرا به تبلیغات سیاسی هم متوجه کرد و سالهای پس از آن، علاوه بر تبلیغ دین به مطالعه و تجربه در حوزهی قدرت، ارتباطات سیاسی، روابط بینالملل و ارتباطات بینالمللی پرداختم.
جنگ گفتمانی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدهی آمریکا در سه دههی گذشته همواره بر سر نام و شهرت بوده است. ایالات متحده با در اختیار داشتن سامانههای متعدد برای خلق و اشاعهی انواع تهمتها و نسبتهای ناروا به نظام جمهوری اسلامی سعی داشته انزوای سیاسی را به ایران تحمیل کند.
در کنار روابط بینالملل که عرصهی رقابت دولتها و دیگر کنشگران برای کسب منافع و امنیت است، ارتباطات بینالمللی -هم در عرصهی نظر و هم در عرصهی عمل- میدان رقابت قدرتمندان جهانی است برای خلق و مدیریت تصویر بینالمللی از خود و دیگران. حال چرا خلق چنین تصویری اینقدر مهم است؟ مسئله به یکی از طرحهای ذهنی در روانشناسی اجتماعی مربوط است. نظریهی ناآشکار شخصیت(ipa) بیان میکند که چگونه ما با دانستن برخی ویژگیهای محوری در شخصیت دیگران، ویژگیهای دیگری را نیز به آنها نسبت میدهیم. مثلاً بسیاری افراد اعتقاد دارند که باهوش بودن با مهربانی یا زیبایی صورت با زیبایی سیرت همراه هستند و در عمل خطاهای خوبرویان زودتر و بیشتر از خطاهای زشترویان نادیده گرفته میشود. به این ترتیب اگر کنشگری بتواند در برخی جنبههای محوری تصویری نیک از خود خلق کند، انتساب صفات نیکِ بعضاً نامربوط به او سادهتر است و برعکس، اگر تصویر زشتی از یک بازیگر بینالمللی با تکیه بر یکی از وجوه رفتاری او خلق شود، انتساب نسبتهای بعضاً ناروای دیگر به او سادهتر خواهد بود.
در جهان رسانهایشدهی امروز
اگر دولت آمریکا بتواند اولاً ارزشهایی همچون آزادی، حقوق بشر و مردمسالاری را به عنوان ارزشهای مسلط انسانی و جهانی معرفی کند و ثانیاً خود را محور و الهامبخش این ارزشها مطرح کند، دو سود بزرگ را کسب کرده است؛ اولاً کسب احترام و پوشاندن عیوب واقعی در ربط با دیگران را برای خود تسهیل کرده و ثانیاً مخالفان خود را متهم به مخالفت با ارزشهای بنیادی کرده و تنفر دیگران از آنان را تسهیل میکند. این احترام و تنفر عملاً آثار غیر قابل تصوری دارد و در عرصهی روابط بینالمللی راهبردهای کلانی بر اساس آن تنظیم میشود.
راز سلطهی گفتمانی در جهان رسانهایشدهی امروز، توان کسب شهرت نیک برای خود و بدنامی برای دشمنان است. جنگ گفتمانی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدهی آمریکا در سه دههی گذشته همواره بر سر نام و شهرت بوده است. ایالات متحده با در اختیار داشتن سامانههای متعدد برای خلق و اشاعهی انواع تهمتها و نسبتهای ناروا به نظام جمهوری اسلامی سعی داشته انزوای سیاسی را در کنار تحریم اقتصادی به ملت مقاوم ایران تحمیل کند و در مقابل، تلاش رهبر معظم انقلاب اسلامی و پیش از ایشان بنیانگذار جمهوری اسلامی همواره بر افشاگری و اسطورهزدایی از چهرهی دوگانهی آمریکا است. طراحی القابی همچون «استکبار» و «شیطان بزرگ» و نسبت دادن آن به آمریکا بخشی از این تلاش مستمر است.
اما پیروز این جنگ برای تسخیر عقول و نفوس کیست؟ آمریکا کرداری زشت و گفتاری زیبا دارد. در چشم مردم جهان کردار بر گفتار تقدم دارد و تقابل گفتار و کردار از زیبایی گفتار میکاهد. ایران کرداری زیبا و گفتاری زیباتر دارد. اگر ایران هر چه بیشتر به تطابق گفتار و کردار وفادار بماند و همواره به سنتهای الهی ملتزم باشد، خود را در مسیر حسن ظن به وعدههای خداوند ثابتقدم نگهداشته و قطعاً چشم جهانیان را به قدرت هوشمند خود روشن خواهد ساخت.