• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1391/03/27
|درباره اثر جدید گروه سرود آباده|

هدیه جدید سراینده «قصه بابا»


آقای احمد توکلی، آهنگساز و سراینده‌ی چندین سرود پرطرفدار و معروف دوران دفاع مقدس است که از خاطرات ماندگار دهه‌ی ۶۰ به حساب می‌آیند. این سرودها ریشه در میان دانش‌آموزان بیست سال پیش شهرستان آباده داشت؛ سرودهای مذهبی و انقلابی که برخی از آن‌ها هنوز برانگیزاننده‌ی احساس درونی تعلق به خاطرات  حماسه و جهاد است. این احساس طبیعتاً در نوجوانان و جوانان آن روزها معنی دیگری دارد: «مادر برام قصه بگو»، «آلاله»، «خلیج فارس»، «رضا، رضا» در مورد امام هشتم علیه‌السلام و «نوحه‌های عاشورایی».

این هنرمند به مناسبت تولید و هدیه نمودن آخرین اثر خود به مردم کشور و رهبر معظم انقلاب، چندین پرده از خاطرات دیروز و امروز خود را از شکل‌گیری این گروه، سرودخوانی برای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کسوت ریاست‌جمهوری و در سال‌های نبرد با دشمن، همچنین تلاش گروه برای ساختن سرودی در مورد رهبرمعظم انقلاب را این‌گونه بیان کرده است:
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/20040/smps.jpg
اثر جدید این گروه را از اینجا بشنوید


https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif فرمودند در شعرها نقاط قوت را نشان دهید
در گروه ‌ما یک دانش‌آموزی داشتیم که پدرش خلبان نیروی هوایی ارتش بود و به شهادت رسیده بود. من یک روز از او پرسیدم که آیا خواب پدرت را می‌بینی؟ او جواب داد: «بله، اتفاقاً همین چند شب پیش خواب دیدم که به سمت پدرم حرکت می‌کنم و به آغوش او می‌روم.» این قضیه برای من انگیزه‌ای شد که از زبان فرزندان شهیدان شعری بگویم و سفارش‌هایی که شهدا برای ما دارند و ما وظیفه داریم آن‌ها را انجام دهیم، بازگو کنم که شد سرود «مادر برام قصه بگو».

زمانی که این سرود به نیمه رسیده بود، در شیراز خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسیدیم که آن زمان رئیس‌جمهور بودند و همین مقدار کم را برای ایشان خواندیم. حضرت آقا این سرود را بسیار پسندیدند و پیشنهادهای بسیار خوبی برای ادامه‌ی آن دادند. بیش از ۵ ماه طول کشید تا نظرات ایشان را اِعمال و سرود را مجدداً اجرا کردیم.

ایشان در آن دیدار گفتند که سعی کنید بیشتر از نقاط قوت بگویید و نه از نقاط ضعف. فرمودند: اکنون ایراد بیشتر اشعار این است که در آن‌ها یک ضعفی دیده می‌شود و شما کاری کنید که بتوانید قدرت را نشان بدهید. من هم تمام تلاشم را برای تحقق این امر انجام دادم و در بیت آخر کودک به مادرش می‌گوید غصه نخور، چرا که حسین علیه‌السلام و بابای من در کنار هم هستند.

من هم شعر را می‌گفتم، آهنگ را می‌ساختم و بدون هیچ‌گونه ابزار موسیقی، این‌ها را با هم تنظیم و تلفیق می‌کردم. ما تنها یک ارگ معمولی داشتیم و یک دوستی هم داشتیم که برای ما نی می‌زد. آن موقع مانند امروز نبود که برویم در استودیو و بچه‌ها جدا روی آهنگ بخوانند و بعد آن‌ها را میکس کنیم. در همان حالی که بچه‌ها می‌خواندند، سازها هم با هم نواخته می‌شد و کیفیت ضبط هم بسیار پایین بود. ما هم این نوارهای بی‌کیفیت را به صداوسیما می‌دادیم و آن‌ها هم همان را پخش می‌کردند، چون سطح امکانات در آن روزها همین بود.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif بچه ها اصرار داشتند برویم جبهه
یک روز یکی از بچه‌های گروه سرود ما با اصرار تمام به جبهه رفت و چند ماه بعد هم شهید شد. باقی بچه‌ها هم می‌خواستند راه دوستشان را بروند و به او تأسی کنند. یکی از بچه‌ها به من گفت که آقا ما خیلی از قافله عقب افتادیم. من گفتم درست می‌گویی، اما می‌توانیم جبران کنیم. ما اگر نمی‌توانیم به جبهه برویم، می‌توانیم به نحوی دیگر این امر را جبران کنیم. البته اصرار بچه‌ها باعث شد که ما همه‌ی آن‌ها را برای اجرا به جبهه ببریم. این کار اثر بسیار خوبی هم در روحیه‌ی بچه‌ها داشت و هم رزمندگان.

اکنون اغلب آن‌ها شغل‌های مؤثری در جامعه دارند. مثلاً تکخوان سرود «مادر برام قصه بگو» اکنون پزشک فوق تخصص «پاتوبیولوژی» و رئیس بیمارستان شهر آباده است. تکخوان گروه «آلاله» هم فوق لیسانس موسیقی دارد و در این رشته فعالیت می‌کند.

ما به غیر از این دو سرود، کارهای دیگری را هم ساخته‌ایم و اجرا کرده‌ایم. سرود «خلیج فارس» یکی از آن‌ها بود که آن را برای زمانی آماده کردیم که آمریکایی‌ها به خلیج فارس آمده بودند و بچه‌های جبهه بسیار آن را پسندیدند. بلافاصله پس از آن، یک سرود دیگری را آماده کردیم به نام «آلاله». آن هم خیلی معروف شد و حضرت آقا هم خیلی از این سرود خوششان آمد. بعد از آن کارها هم من چندین نوحه آماده کردم که معروف‌ترینش «باز این چه شورش است» بود که آن را برای ارتحال امام رحمه‌الله آماده کردم.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif جای یک سرود در مجموعه ما خالی بود
سال ۱۳۸۴ بود که من در حال جمع‌آوری مجموعه‌ی آثاری بودم که آن‌ها را به عنوان یادگاری از دوران دفاع مقدس و انقلاب اسلامی آماده کنم، اما دیدم که بین تمام سرودهایی که ساخته‌ام، جای سرودی درباره‌ی رهبر معظم انقلاب بسیار خالی است و این شد که تصمیم به ساخت سرودی با این مضمون گرفتم.

کار ساخت این سرود بسیار کُند پیش رفت. سال ۱۳۸۶ دو کار را ضبط کردیم که در آخر نه شعر و نه آهنگ‌ها ما را راضی نکرد. احساس می‌کردیم با وجود این‌که دوسال زمان گذاشته بودیم، کمی عجله کرده‌ایم. بعد از این دو سرود، من کار را دوباره از ابتدا شروع کردم. دو سال تمام کار کردم تا سه سرود دیگر آماده شد. البته پیش از ضبط، با این‌که با چند نفر هم مشورت کردم و آن‌ها هم سروده‌ها را تأیید کردند، اما باز هم خودم نپسندیدم. نهایتاً به این نتیجه رسیدم که این ترانه و سرود باید از زبان خود مردم باشد و همان چیزی را به شعر تبدیل کنم که مردم به صورت شعار یا در صحبت‌هایشان می‌گویند؛ یعنی اشعار از دل مردم برآمده باشد و از شعرهای خود مردم در دیدارها و مانند آن باشد.

به همین دلیل یک تحقیق روی شعارهایی انجام دادم که مردم در این سال‌ها داده‌اند و همه را جمع‌آوری کردم. زمانی که نوبت به آهنگ این کار رسید، فکر کردم موسیقی این کار نباید سنگین باشد و آهنگش طوری نباشد که پیچیده و حالتی حماسی و رزمی داشته باشد. فکر کردم آهنگ هم باید مانند شعر، از بطن مردم آمده باشد تا بتواند با تمام اقشار جامعه ارتباط برقرار کند، زیرا رهبر معظم انقلاب به همه‌ی مردم کشور تعلق دارند.

الحمدلله خدا کمک کرد با زحمات فروان و البته صرف وقت بسیار زیاد توانستم شعر را با آهنگش تنظیم کنم و این کار نزدیک به دو ماه پیش آماده و ضبط شد و در ایام سالگرد ارتحال حضرت امام رحمه‌الله و آغاز دوران رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از صداوسیما پخش شد. اکنون پس از نزدیک به هفت سال کار روی این پروژه، از نتیجه‌ی کار راضی هستم و با رضایت کامل آن را به مردم کشور و رهبر معظم انقلاب تقدیم کردم.