1372/03/08
بیانات در دیدار نمایندگان چهارمین دورهی مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز و نمایندگان معتمد ملّت بزرگ ایران! امیدوارم که این دیدار امروز ما در روز شهادت امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) و در این ایّامى که متعلّق به ائمّه (علیهم السّلام) و ایّام توجّه و توسّل و تضرّع و نورانى شدن قلبها است،(۲) و این جلسه، و گفتنها و شنیدنها هم بتواند یک بخشى از وظایف ما در این ایّام به حساب بیاید و خداى متعال از شما و ما انشاءالله قبول کند.
بنده اوّلاً لازم میدانم که از مجلس شوراى اسلامى و شما نمایندگان محترم مجلس تشکّر کنم؛ زیرا که حُسن جریان امر مجلس، هم در کیفیّت ادارهى کشور و پیشرفت امور مؤثّر است، هم در روحیهى مردم و شوق مردم و امیدوارى مردم نسبت به آینده و مسائل انقلاب. خدا را شکرگزاریم که تفضّل فرموده است و مجلس از جهات گوناگون مجلسى است که براى مردم مایهى خشنودى و آرامش قلب و احساس پیشرفت در امور است.
همانطور که اشاره کردند و بنده هم دورادور مسائل مجلس را تا حدودى زیر نظر دارم، نقاط و امور برجستهاى را میشود در کار مجلس مورد توجّه قرار داد و از آن به نیکى یاد کرد، که از جملهى آنها همین سرعت و صراحت در موضعگیرىهاى سیاسى است. چون مجلس عصارهى ملّت است ــ آنجورى که حکیم فرزانهى زمان ما و امام بزرگوار ما بیان فرمودند(۳) ــ و موضعگیرى مجلس در امور سیاسى حاکى از موضع ملّت است، هرچه سریعتر و متینتر و حکیمانهتر و صریحتر باشد مناسبتر است با شأن مجلس؛ وانگهى، در قانونگذارى مجلس محسوس است که بحمدالله تضییع وقت نمیشود و قوانین متعدّد و خوبى در این مدّت در مجلس وضع شده است؛ و از همه بهتر، فضاى مهربانانه و سالمى است که بر مجلس حکمفرما است. نهاینکه بخواهیم عرض بکنیم که بر مجلس، یک جریان سیاسى حاکم است؛ نه، چنین چیزى نیست، و اگر هم باشد، ما به عنوان یک پدیدهى خیلى مطلوب به آن نگاه نمیکنیم. مجلس جاى تضارب آراء است، جاى گفتگو و موضعگیرىهاى گوناگون است، منتها سالم. خوشبختانه امروز در داخل مجلس شوراى اسلامى ما، آراء و نظرات گوناگون سیاسى و اقتصادى وجود دارد و همه هم بحمدالله فعّالند، لیکن احساس نمیشود که دعوایى، تضاربى، تعارض زشتى، حرفهاى مأیوسکنندهاى وجود داشته باشد؛ و این یکى از برجستگىهاى این مجلس است که امیدواریم انشاءالله سعى کنید همیشه همین حالت باقى بماند. فضا، فضاى صمیمى باشد؛ هم صمیمیّت بین خود نمایندگان، هم صمیمیّت میان مجلس و میان دولت ــ قوّهى مجریّه ــ و قوّهى قضائیّه، که بحمدالله اینها محسوس است. و همهى اینها موجب آن است که بنده صمیمانه تشکّر کنم؛ و البتّه مدیریّت مجلس هم بحمدالله مدیریّت باکفایت و قوى و پخته و از جهات متعدّد بحمدالله مورد رضا و پسند است. امیدواریم که خداوند به شما کمک کند بتوانید این راه را دنبال کنید.
یک نکتهى اساسىاى که براى همهى ما، چه شما که در مجلسید، چه هر کدام از ما که در هر نقطهاى مشغول خدمتیم وجود دارد، این است که توجّه کنیم که این موقعیّت و امکان و عزّتى که خداى متعال به یک فردى میبخشد که او مسئول میشود در جمهورى اسلامى ــ که مسئولیّت در این نظام عزّت است و حقیقتاً مایهى افتخار است ــ این عزّت و این مسئولیّت و این قدرتى که هر کسى بر حسب موقعیّت به دست مىآورد، دو جور ممکن است باشد: ممکن است یک پلّکانى باشد براى عروج انسان، براى تکامل انسان و قدر بشناسد و آن را نعمت خدا بداند؛ براى خدا در آن منصب کار بکند؛ در خدمت اهداف الهى و اسلامى باشد؛ در خدمت آحاد خلق و بخصوص فقرا و مستضعفین و مظلومان باشد؛ اگر اینجور باشد، این جایگاه و پایگاهى که حالا شما به دست آوردهاید یا هر صاحب منصب و مقامى در این نظام الهى به دست آورده است، یک سکّوى پرشى خواهد بود براى او به سمت تکامل؛ یک حرکت معنوى براى او به وجود خواهد آورد و یک تعالى به وجود خواهد آورد. حقیقتاً اگر انسان با این مناصب ظاهرى و این امکانى که در اختیار او قرار میگیرد، برخورد معنوى و الهى بکند، ارزشش از بالاترین عبادات هم بیشتر است؛ خدمت به مردم است، خدمت به اهداف الهى است، خدمت به عظمت اسلام است، نگهدارى پرچم اسلام و برافراشته داشتن آن است؛ این کم چیزى نیست؛ این خیلى چیز باعظمتى است؛ انسان را به خدا نزدیک میکند، اگر انسان متوجّه باشد و خدایى حرکت بکند. امّا اگر خداى نخواسته شیطان توانست در این منصب و کار و شغل به نحوى حضور پیدا کند، آن وقت بلاى بزرگى خواهد بود، هم براى خود ما ــ العیاذبالله ــ و هم براى مردم.
اینکه در شرع مقدّس اسلام و این آثارى که در دین مقدّس ما هست از دعاها و توسّلات و کلمات ائمّه (علیهم السّلام) که به خداى متعال پناه بردهاند از اینکه امکان ظاهرى دنیایى، آنها را از مسیر الهى بلغزاند، به خاطر همین است. این [است] که در دعاى مکارمالاخلاق(۴) انسان به خداى متعال تضرّع میکند و با گریه از خدا میخواهد که «وَ لاتُحدِث لى عِزّاً ظاهِراً اِلّا اَحدَثتَ لى ذِلَّةً باطِنَةً عِندَ نَفسى بِقَدَرِها»؛ یعنى پروردگارا! اگر در ظاهر یک عزّتى در من به وجود آوردى و پیش چشم مردم مرا عزیز کردى، به همان اندازه در باطن و پیش نفْس خودم مرا ذلیل کن! یا «وَ لاتَرفَعنى فِى النّاسِ دَرَجَةً اِلّا حَطَطتَنى عِندَ نَفسى مِثلَها»؛ مرا اگر یک درجه بالا بردى، پیش نفْس خودم یک درجه پایین بیاور. یا در عبارت دیگرى که از خداى متعال میخواهد: وَ اَعِزَّنى وَ لاتَبتَلِیَنّى بِالکِبر؛ مرا عزیز کن ــ که عزّت یک چیزى است که مرغوبٌفیه(۵) است در عرف اسلامى و فرهنگ اسلامى؛ مؤمن عزیز است و طالب عزّت است ــ امّا این عزّت با خودخواهى همراه نباشد، با کبر همراه نباشد، با اذیّت کردن مردم همراه نباشد، با انواع انحرافها همراه نباشد؛ این اساس قضیّه است.
همه باید توجّه بکنیم ــ و بنده خودم بیش از شما محتاج این هستم که به این معنا توجّه کنم و خداى متعال کمک بکند ــ و مواظب باشیم که نبادا این امکانى که حالا تفضّل الهى بوده است بر هر یک از آحاد شما که از طرف مردم خودتان انتخاب شدید و مردم آوردند شما را نشاندند بر روى کرسى نمایندگى که یک جایگاه شرف و افتخارى است ــ کار مردم است و خدمتى است که مردم کردند ــ جورى بشود که خداى نخواسته وسیلهاى بشود براى وِزر و وبال؛ از این بایستى ما خیلى به خداى متعال پناه ببریم؛ خیلى بایستى از این بترسیم.
بنده یک وقتى به یک مسئولى ــ در یک مسئولیّت مهمّى ــ چند سال قبل از این میگفتم انسانهایى که سالمند، صادقند، مؤمنند و هیچ بحثى هم نیست در صفا و صدق آنها، وقتى که به یک موقعیّتى دست پیدا کردند، باید توجّه کنند که بعد از آنکه ما به این موقعیّت دست پیدا کردیم، نوبت این است که عوامل فساد به سمت ما حرکت کند؛ چه عوامل فساد درونى خود ما، چه عوامل فساد بیرونى؛ چه آن خودخواهىهاى ما، کبرهاى ما، دلبستن به زخارف(۶) مادّى و ظواهر زندگى و چیزهاى رنگینِ این عیش بىمقدار مادّى ــ که اینها انسان را متوجّه کند به خودش و انسان را جذب کند و بلغزاند ــ و چه عوامل بیرونى؛ آن کسانى که مثل عنکبوتى در کمین نشستهاند که اگر حشرهى ضعیفى پیدا کردند، او را به دام بیندازند؛ مگر انسان، ضعیف نباشد، وَالّا آنها کار خودشان را میکنند و به سمت همه حرکت میکنند؛ وسایل گوناگونى هم دارند. چقدر از رجال و شخصیّتها در کشورهاى مختلف دنیا را ما سراغ داریم ــ چه آنهایى که در تاریخ اسمشان را خواندهایم، چه آنهایى که در زمان خود ما در مقابل چشم قرار گرفتند و دیده شدند ــ که اینها تحت تأثیر قرار گرفتند؛ یعنى آن عنکبوت اسیرکننده و بهدامافکنندهى فساد، از ضعف آنها استفاده کرد و توانست آنها را به دام بیندازد.
البتّه [اگر] کسى قوى باشد، به دام نخواهد افتاد. و آنهایى که قوى هستند به دام قوىترها نمىافتند؛ به هیچ کیفیّتى به دام دنیا نمیافتند. کسى مثل امیرالمؤمنین در رأس یک کشور پهناور عظیمى با قدرت بىنهایت ــ که آن کشورى که امیرالمؤمنین بر آن فرمان میراند، امروز چند کشور بزرگ است در منطقهى ما با حکومتهاى جداگانه ــ و آن مردمى که اینهمه منابع ثروت در میان آنها در آن روزگار و در آن بُرههى از زمان فراوان بود، اندکى خودش را به دنیاى انسان معمولى هم آلوده نمیکند، و میفرماید: غُرّى غَیرى؛(۷) اى دنیاى رنگین! برو سراغ دیگران و برو سراغ ضعیفها که دست تو به مثل امیرالمؤمنینى نمیرسد که نمیرسد. خب، آن مرتبهى اعلىٰ است. آن مرتبه البتّه براى ما فقط به صورت یک سمبل مطرح است، به صورت یک سرمشق فوق حدود تصوّر مطرح است، براى اینکه جهت معلوم باشد؛ براى اینکه بدانیم راه این است. از آن پایینتر و نزدیک به زندگى ما، زندگى امام بزرگوار ما بود؛ به دنیا اعتنائى نداشت؛ ارزشى براى او نداشت؛ لذّتهاى مادّى براى او اهمّیّتى نداشت که به آنها اندک توجّهى بکند. آن مقام با آن عظمت و آن قدرت خیرهکنندهى جهانى ــ که قدرت آن بزرگوار چشمها را در سرتاسر عالم خیره میکرد ــ خود همان قدرت هم براى او ارزش و اهمّیّتى نداشت؛ مگر براى اینکه تکلیفى را انجام بدهد. آنجایى که لازم بود آن قدرت را مایه بگذارد و مصرف بکند، مصرف میکرد؛ ولو با توجّه به اینکه ممکن است فرض بفرمایید براى وجههى او و حیثیّت او هم به حسب موازین عادّى ضربهاى داشته باشد؛ [خب] داشته باشد؛ اهمّیّتى نداشت براى او. این انسانِ زمان ما است؛ اینکه امیرالمؤمنین نیست؛ این میتواند سرمشق ما قرار بگیرد.
هر کدام ما میتوانیم زندگىمان را و برنامهریزىمان را جورى بکنیم که نشان بدهیم که انسان مسئول و صاحب مقام و منصب و موقعیّت در جمهورى اسلامى، با دیگران تفاوت دارد؛ کمااینکه واقعش هم همین است. الان در بسیارى از جهات، جمهورى اسلامى طرف نسبت نیست با بقیّهى نظامهاى عالم، و به طریق اولىٰ با آن نظام فاسد ننگینى که قبل از انقلاب بر این کشور سالها حکومت کرده، و نظامهاى حاکم بر این کشور در طول قرنها؛ با هیچ کدام قابل مقایسه نیست. یک نمونه همین مجلس شوراى اسلامى است که خود شما از نزدیک در آنجا شاهدید. یک نفر اعیان و اشراف و فلانالدّوله و وابستهى به فلان فامیل اشرافى و فلان زمیندار و متّکى به قدرت و متّکى به پول کذائى، در جمع شما وجود ندارد. یک نفر از کسانى که به طور معمولى در نظامهاى مادّى به چنین مقامهایى میرسند، در بین شما نیست. معمولاً چه کسانى در دنیا به این مقامها میرسند؟ کسانى که نفوذهاى فامیلى خیلى عریق(۸) داشته باشند، یا اموال فراوان، املاک فراوان، زدوبندهاى فراوان، پول زیاد، مناصب قدیمى، خانوادههاى اشرافى؛ یک نفر از جمع شما به فضل پروردگار وابستهى به اینجور چیزها نیست. هیچ کدام از شماها را یک حزبى معرّفى نکرده است که مردم شما را نشناخته باشند و آن حزب را شناخته باشند. یک نفر از شما با دستهبندىهاى ناسالم به این مجلس راه نیافتید؛ هر کدام در همان منطقهاى که بودهاید، مردم شما را از نزدیک شناختهاند، یا یک انسان موجّه و معتبر و امینى بین مردم بوده است که شما را شناخته، به مردم معرّفى کرده است، مردم هم آزمایش کردند یا اطمینان کردند و رأى دادند؛ یعنى طبیعىترین شکل انتخاب به فضل الهى در کشور ما بوده است و مجلس شوراى اسلامى مظهر چنین انتخابى است. همه تقریباً از طبقات متوسّط مردم هستید؛ معلّمید، روحانى هستید، عالِم دینى هستید، کارمند متوسّط ادارى هستید، مبارز سابقهدار سیاسى هستید، زندانرفته هستید، کتکخورده هستید. ما در نمایندگان مجلس در دورههاى گذشته بسیارى را سراغ داریم ــ کسانى را بنده سراغ دارم، حالا نمیتوانم بگویم چه تعدادى؛ غیر واحدى(۹) را سراغ داریم ــ که اینها بعد از آنکه دوران نمایندگىشان تمام شد، اندکى اندوخته نداشتند؛ چهار سال امکانات در اختیارشان بود، با دولت، با وزرا، با ادارات، با همهجا ارتباط داشتند، [امّا] بعد که این چهار سال تمام شد، یک آدم معمولى بودند که بایستى میرفتند کار میکردند، نانی پیدا میکردند و خودشان و زن و بچّهشان میخوردند؛ اینها افتخار است. من یک وقتی این مطلب را گفتم که درست است که فاصلهى مسئولین جمهورى اسلامى در قشرها و طبقات مختلفشان با امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و بزرگان صدر اسلام فاصلهى بسیار عظیمى است ــ خیلى فاصله است بین آن چیزى که امروز مسئولین جمهورى اسلامى هستند و آنچه امیرالمؤمنین بود ــ امّا همینقدر فاصله است بین آن چیزى که امروز مسئولین جمهورى اسلامى هستند و آنچه نظایر و همتاهاى آنها در بقیّهى کشورها در دنیا هستند؛ همین اندازه فاصله است. مسئولین دولتى هم همینجور هستند؛ مسئولین قضائى هم همینجور هستند؛ مسئولین نظامى و انتظامى هم همینجور هستند. بحمدالله یک وضع دیگرى است و این از برکات نظام اسلامى است؛ این را باید تقویت کرد؛ این را باید حفظ کرد.
باید آنچه خاصیّت اسلام و نظام اسلامى و قرآنى است و افتخار نظام ما است که ارتباط با خدا و احساس وظیفهى در کار است، این را باید حفظ کرد. کار را بر اساس وظیفه باید انجام داد. خداى نکرده در دوستىها، در دشمنىها انگیزههاى مادّى نباشد؛ انتقامگیرى از آن که با ما موافق نبوده است نباشد؛ همراهى و تبعیض نسبت به آن کسى که به ما در رأىگیرى، در رأى دادن، در انتخابات کمک کرده است نباشد؛ ملاحظهى جوسازىها در تصمیمگیرى براى قانون و بقیّهى چیزها نباشد. آنچه وظیفهى شما است، بسیار وظیفهى بزرگى است؛ در درجهى اوّل قانونگذارى، و بعد هم نظارت، [یعنی] انتخاب مسئولین کشور و نظارت بر کار آنها؛ اینها چیزهاى کوچکى نیست. اینجا اگر چنانچه اندکى ملاحظه و رودربایستى و حب و بغض و آنچه در عرف به آن گفته میشود «بِدهبِستان» وجود داشته باشد، واویلا است؛ کارِ مردم زار خواهد شد! این چیزها باید نباشد. [اینکه] فلان کس به ما در انتخابات کمک کرد، فلان گروه به ما کمک کردند، حالا داعیهاى دارند و آن داعیه ناحق است و ما به او العیاذبالله کمک بکنیم، چنین چیزى نباید باشد.
آن کسانى که سعى میکنند در انتخابات آزاد یک کشور دخالت کنند ــ پول خرج کنند، جبههبندى بکنند ــ اگر ببینند که نه، نماینده طبق تکلیف شرعىاش عمل خواهد کرد، مىنشینند کنار. در جامعهى ما هم هستند کسانى که میخواهند دخالت بکنند و دست بیندازند، انگشت بیندازند داخل انتخابات؛ میخواهند در مجلس شوراى اسلامى وسیلهاى براى انجام خواستههاى نامشروع خودشان داشته باشند. اینجور نیست که جامعهى ما تشکیل شده باشد از فرشتگان؛ البتّه تودهى مردم ما، اکثرّیت قاطع مردم ما همان مردم الهى و مقدّس و نورانىاى هستند که دنیا را متوجّه خودشان کردند با نورانیّت خودشان در این ده پانزده سال، لکن کسان ناسالمى هم هستند؛ افرادى هستند که میخواهند با استفاده از پول، از قدرت، در گوشهگوشهى نظام دخالت بکنند؛ چه در مجلس، چه در دولت، چه در ادارات، چه در دستگاه قضائى. نمایندهى مجلس و مأمور نظام جمهورى اسلامى در هر جا که هست، بایستى به آنها با چهرهى بىانعطاف نظر بکند. وقتى که آنها ببینند که فایدهاى ندارد، عقب مىنشینند، اذیّت نمیکنند، دخالت نمیکنند.
انتخابات در کشور ما بحمدالله در طول سالهاى بعد از انقلاب تا امروز، اگر نگوییم بهترین انتخاباتها، که ما حالا همهى انتخاباتهاى دنیا را نمیدانیم؛ آنهایى که ما در این دنیاى معروف به دنیاى دموکراسى با اوضاعشان آشنا هستیم و انتخاباتشان را مىبینیم و مشاهده میکنیم، از همهى آنها بهتر و سالمتر و حقیقىتر است؛ انتخابِ حقیقى است؛ مردم مىآیند با کمال شور و شوق و علاقه در انتخابات شرکت میکنند. باید پاسخ داد به این شور و شوق و صفاى مردم؛ شکر این نعمت الهى، از جمله این است. از جملهى مهمترین وظایف، اینها است: به فکر مردم باید بود.
نمایندهى مجلس دائماً باید خود را نمایندهى مردم بداند؛ درست مثل یک وکیل؛ کسى را که وکیل کردهاند براى یک معاملهاى، براى یک کارى، براى یک قراردادى، اصلاً حیثیّت او حیثیّت وکالت است؛ جز در مسائل شخصى و خصوصى خود، در همهى کارهایش دائم به فکر است که موکّل چه خواست، آن را عمل بکند. دائم باید در ذهن نمایندهى عزیز مجلس این باشد که نمایندهى مردم است؛ مردمى با آنهمه فداکارى، با آن ایمان، با آن درک بالا و شعور وافر در مسائل گوناگون جهانى و سیاسى؛ مردمى که در میان آنها انسانهاى بامعرفت، انسانهاى عالِم، آگاه، دانشمند وجود دارند؛ مردمى که در میان آنها افراد مستضعف زیادى هستند، نیازمندىهاى فراوانى وجود دارد، نیازمندان زیادى وجود دارند. یک لحظه باید این اشتغال و این فکر، ذهن نمایندهى مجلس را رها نکند؛ دائم باید به فکر باشید که الان وظیفهى من چیست. اساس وظیفهى شما در این چهارساله، همین نمایندگى مجلس و حضور در مجلس است؛ چه در جلسات عمومى، چه در کمیسیونها، چه آن وقتى که در منزل خودتان یا در یک مرکز تحقیقاتى دارید براى آن لایحه ــ نه براى یک کار دیگر ــ تحقیق میکنید و مطالعه میکنید. اینجور است دیگر؛ شما بایستى دربارهى آن چیزى که در مجلس میخواهید «آرى» یا «نه» بگویید، کاملاً معرفت پیدا کنید و جوانب قضیّه را بسنجید؛ این مطالعه میخواهد. این یک جلسهى مشورتى نیست که [بگوییم] حالا برویم در یک جلسه بنشینیم، ببینیم چه مطرح خواهد شد، بالاخره به ذهن ما هم یک چیزى میرسد و یک چیزى میگوییم؛ اینجورى نیست. این سرنوشت این ملّت است؛ آن هم این ملّت به این عظمت؛ آن هم با اینهمه مسئلهاى که امروز در مقابل این ملّت بزرگ وجود دارد و این کوههایى که باید با همّت و ارادهى خود، این ملّت بِکَند و البتّه خواهد کَند. این ملّت نشان داده است که راههاى دشوار را، گردنههاى پُر پیچ و خم را با قدرت طى میکند؛ و شما نمایندهى او هستید در قانونگذارى، در اِشراف بر دولت، در انتخاب وزرا و در نظارت بر کار وزرا. من در سال گذشته، اوایل [کار] مجلس، عرض کردم سوگندى که خوردهاید، باید دائماً به یاد شما باشد.
اصل اوّل براى نماینده در مجلس، کار مجلس است. اینجور نباشد که برادر یا خواهر نمایندهاى از فرصت چهارسالهى اقامت در تهران استفاده کند براى یک کار دیگرى که هیچ ارتباطى به وضع مجلس ندارد، هیچ ارتباطى به کار نمایندگى ندارد و مربوط به خود ما است [که بگوییم] ما حالا چهار سال تهران هستیم، فلان مشکل را از پیش پاى خودمان برداریم، یا گرفتن فلان مدرک، یا رفتن و انجام دادن فلان کار؛ اینها مسائل فرعى و تَبَعى است. اگر وقت زیاد ماند، انسان مختار است هر کارى بکند امّا اصل قضیّه مجلس و نمایندگى است. اینها است آن چیزى که اگر چنانچه انجام بگیرد، این کار جزو شریفترین و اساسىترین و در نزد پروردگار مرضىترین کارها و جزو بزرگترین عبادتها است.
و شما میتوانید در جهتگیری سیاسى کشور هم تأثیر بگذارید به اشدّ تأثیر در آن. برادران و خواهران! ما امروز در شرایطى هستیم که باید هوشیارى به خرج بدهیم. امروز به اعتقاد بنده اساسىترین وظایف مسئولان این کشور هشیارى است؛ عدم غفلت. خداى نکرده اگر چنانچه ما در انتخاب مسیر عمومى دچار غفلت بشویم، خسارت بسیار بزرگى پیش خواهد آمد. غفلت نباید کرد؛ فریب نباید خورد. در تعامل جهانى، آن جایى که پاى انتخاب مسیر انقلاب مطرح است، دچار رودربایستى نباید شد. باید دید آن چیزى که میتواند انقلاب را و اسلام را در این کشور روزبهروز رشد بدهد، کدام است. روزبهروز بایستى مَنِش انقلابى در این کشور رشد کند.
یک اشتباه بزرگى بر بعضى از ذهنها حاکم است که بنده گاهى وقتى به یاد آن مىافتم، بسیار تعجّب و تأسّف براى من پیدا میشود. میدانید از بعد از رحلت امام (رضوان الله علیه) رادیوهاى خارجى، تبلیغات بیگانهها، شروع کردند مدام گفتن که بله، مسئولین ایران، دولت ایران، ملّت ایران، رهبرى ایران، از آرمانهاى اوّل انقلاب آرامآرام زده شدهاند، دارند کناره میگیرند! از آن ساعت اوّل، هنوز هیچ چیز هم معلوم نبود، هیچ کس هیچ تصمیمى هم نگرفته بود، هیچ حرفى هم کسى نزده بود، اینها شروع کردند به گفتن ــ که یک برنامه بود ــ تا امروز هم دارند میگویند. صد بار هم مسئولین کشور تخطئه کردند، تکذیب کردند، عملاً خلاف آن را نشان دادند، در عین حال آنها کار خودشان را میکنند. یک عدّه هم متأسّفانه در داخل از روى غفلت، روى تنگنظرىها، روى گرایشهاى محدودِ سلیقهاى و فکرى و خطّى، دائماً این حرف را تکرار کردند که بله، ارزشهاى زمان امام کمرنگ شده، یا از این قبیل حرفها. خب، حالا اینها خطا است؛ دشمن هم گفت، غلط کرد؛ دوست هم گفت، اشتباه کرد. در مقابل آن، مسئولین کشور، گویندگان کشور، صاحبنظران کشور، کسانى که در مسائل سیاسى کشور حقّ اظهار نظر دارند، حقّ تصمیمگیرى دارند، لااقل اطّلاع دارند، بارها و بارها گفتند نه، اصول این نظام، اصول انقلاب است؛ اصول تعیینشدهى به وسیلهى امام است؛ آن اصولى است که نظام جمهورى اسلامى را به عنوان نظام اسلامى در دنیا مُنحاز(۱۰) کرد و نشان داد.
ما درصدد همرنگ شدن با نظامهاى دیگر نیستیم. ما احساس کمبود نمیکنیم از اینکه ارزشهاى نظامهاى گوناگون دنیا را قبول نداریم و در عمل پیاده نمیکنیم. بنده یک وقتى در نماز جمعه ــ چند سال قبل از این ــ گفتم که در قضیّهى زن و حقوق زن، ما نیستیم که به دنیا باید جواب بدهیم، [بلکه] دنیا باید به ما جواب بدهد؛ ما دفاع نداریم در قضیّهى زن، هجوم داریم؛ ما از دنیا سؤال میکنیم که شما چرا با زن اینجور رفتار میکنید؛ ما به دنیا میگوییم شما حقوق زن را دارید تضییع میکنید. در همهى قضایا اینجور است. در ارزشهاى نظام جمهورى اسلامى، ما تابع اسلام و انقلابیم؛ آن ارزشهایى که صدها سال است که مستکبرین و در این یکى دو قرن اخیر، مستعمرین و حکّام اروپایى خواستهاند آنها را از چشمها بیندازند؛ ما حالا بر اساس همان ارزشهایى که آنها دائم کوبیدهاند، یک نظام تشکیل دادیم و میخواهیم این ارزشها زنده بماند. این را هم بارها و بارها و بارها افرادى گفتهاند.
آن نکتهاى که من میخواهم عرض بکنم این است: متأسّفانه یک عدّهاى از خودىها، از کسانى که جزو مجموعهى نظام جمهورى اسلامى هستند، کأنّه باورشان آمده است که این ارزشها [نسبت به] اوّل انقلاب ضعیف شده و باید هم بنا را بر همین گذاشت! تا یک حرفى گفته بشود، میگویند «آقا، حالا که دیگر سال ۶۰ نیست، حالا که سال ۶۲ نیست»! این یعنى چه؟ این چه حرفى است؟ چرا ما باید بنا را بر این بگذاریم که ارزشهاى انقلاب روزبهروز بایستى ضعیف بشود؟ نه آقا، چنین چیزى پیش هم نیامده است و ارزشهاى انقلاب ضعیف نشده است. همهى آن چیزهایى که شما امروز به عنوان نابسامانى در سطح جامعه مىبینید، در سال ۶۵ بود، در سال ۶۳ بود، در سال ۶۸ بود، در طول زمان امام بود، همیشه هم نظام جمهورى اسلامى با آنها مقابله کرده است؛ البتّه آن روز، اوایل مقابله بود، کمتر پیش میرفتیم، امروز چند سال است مقابله کردهایم، بهتر پیش میرویم در مقابل آنها، قوىتر حرکت میکنیم در مقابل آنها، بیشتر اثر میگذاریم روى آنها؛ طبیعت قضیّه هم همین است. ما در زمینهى مسائل انقلابى پسرفت نداریم. چرا بعضى خیال میکنند پسرفت نسبت به ارزشهاى انقلابى طبیعت کار ما است و باید آن را قبول کرد و در مقابل آن تسلیم شد؟ این چه حرفى است؟ بله، از مبدأ انقلاب که انسان فاصله میگیرد، تظاهرات انقلابى و آن چیزهایى که در آغاز قضیّه وجود دارد، البتّه طبیعى است که کم میشود، مانعى هم ندارد. در پانزدهم خرداد در سال ۱۳۴۲ که هزاران نفر در خیابانهاى تهران ریختند و جنجال کردند، انقلاب با آن حالت بود؛ یک شعلهى عظیمى مشتعل شد. بعد، شما مثلاً سال ۴۹ را در صحنهى انقلاب نگاه کنید ــ آن کسانى که در [جریان] مسائل انقلاب بودند و اطّلاع دارند، یا دقیقاً مطالعه کردهاند، یا از اهلش شنیدهاند، آنها میفهمند بنده چه عرض میکنم ــ در خیابانها احدى نبود؛ آن شعارهاى روز پانزدهم خرداد سال ۴۲ را کسى در این خیابانهاى تهران نمیداد امّا مایهى انقلابى صد برابرِ سال ۴۲ بود؛ عناصر انقلابى صد درجه جلوتر از سال ۴۲ بودند؛ آگاهى انقلابى در میان آن کسانى که مخاطبین انقلاب بودند، صد درجه بیشتر از سال ۴۲ و خیابانهاى روز دوازدهم محرّم ۴۲ بود، [در حالى که] آن اشتعال هم نبود، آن شعار هم نبود. طبیعت قضیّه هم همین است: اوّل، یک اشتعال است، شعله که فرونشست، تازه نوبت سرخ شدن و آتش گرفتنِ آن هیزمهاى پُرحجم دیرپا است که آتشش بیشتر میماند و بیشتر گرم میکند؛ الان هم اینجورى است.
البتّه ما سال ۵۷ در خیابانها حرکت میکردیم و آنجا شعار میدادیم، امروز در مجلس شوراى اسلامى هستیم، در ریاست جمهورى و در قالب رئیسجمهور انقلابىِ آگاه به مسائل جهان و کشور هستیم یا در جاهاى گوناگون هستیم و مسئولین، کار خودشان را دارند انجام میدهند؛ این به معناى عقب ماندن از ارزشهاى انقلاب نیست و نباید اینجور تلقّى بشود. ما در زمینههاى انقلاب پسرفت نداریم. بعضى باورشان آمده است و بعضى این را در عمل خودشان هم کأنّه یک کار طبیعى تصوّر کردهاند: «خب، این کار را ما آن سالها نمیکردیم، حالا دیگر چارهاى نیست، چند سالى گذشته، انجام بدهیم»! نه آقا، اینجور نیست. ارزشهاى انقلاب همیشه زنده است و بایستى مورد توجّه باشد، و با این ارزشها است که میشود در مقابل تهاجم وحشیانهى استکبار ایستادگى کرد؛ با همین ارزشهاى انقلاب است. چه کسى شک دارد در اینکه اردوگاه استکبار جهانى با نهضت اسلامى مخالف است؟ چه کسى میتواند شک کند مگر یک انسان غافل و بسیط و سطحى؟ چه کسى تردید میکند در اینکه نظام استکبارى و رژیم آمریکا و همهى کسانى که با آن احساسات و آن هدفها سر و کار دارند، از اینکه یک نظامِ اسلامى باشد، یک نظامى بر پایهى ارزشهاى دینى باشد، روزبهروز هم ثروتش بیشتر بشود، قدرتش بیشتر بشود، مخالفند؟ کسى میتواند در این تردید کند؟ بله، مگر کسى آگاه نباشد از مسائل جهانى؛ وَالّا یک ذهن قادر بر تحلیل و آگاه از مسائل جهانى، یک سر سوزن شک ندارد در اینکه آنها با یک چنین نظامى مخالفند؛ و هر کارى که آنها میکنند، بر اساس تضعیف این نظام است، بر اساس مقابلهى با این نظام است؛ این را باید توجّه داشت و هر تصمیمى که گرفته میشود، بر این اساس باید باشد.
آنها حاضر نیستند ارزشهاى اسلامى را تحمّل بکنند. ممکن است بگویند آقا بیایید مذاکره کنید؛ این مذاکره بر اساس چیست؟ بر اساس این است که آنها ارزشهاى الهى و اسلامى را بپذیرند؟ حاشا و کلّا! مذاکره بر این اساس مورد قبول طرف استکبارى است که شما را وادار کنند از این ارزشها عقبنشینى کنید. خب، این چنین مذاکرهاى به چه درد ما میخورد؟ چه سودى از این مذاکره خواهیم بُرد؟ آگاه باید باشد آن کسى که در مسائل جهانى میخواهد فکر کند، میخواهد حرف بزند، میخواهد تصمیم بگیرد؛ در این روزگار دیگر ما حقّ اشتباه کردن نداریم.
امروز نظام جمهورى اسلامى باید نشان بدهد که نسبت به اصول و ارزشهاى اسلامى بشدّت پایبند است. نترسید از اینکه به شما بگویند متعصّبید! خودشان از شما متعصّبترند. همین غربىهایى که اینقدر دم از آزادگى و آزادفکرى میزنند، در عمل جزو متعصّبترین آدمها هستند؛ [اگر] لباس آنها را نپوشید، قبولتان ندارند؛ کراوات آنها را نزنید، قبولتان ندارند؛ مثل آنها مِىخوارگى نکنید، قبولتان ندارند؛ مثل آنها در مسائل مربوط به زن و مرد، بىبندوبار نباشید، قبولتان ندارند؛ هر که باشید، هر چه باشید، از هر ارزشى برخوردار باشید، [اگر] اینها را نداشته باشید قبولتان ندارند؛ و هر که باشند و هر چه باشند و در هر پایهاى از پَستى باشند، [اگر] اینها را قبول داشته باشند، آنها تحمّلشان میکنند.
ملاحظه کنید ببینید در دنیا رژیمهاى دیکتاتور، مستبد، آدمکش، بىاعتناى به حقوق بشر، بىاعتناى به دموکراسى، رژیمهایى که بویى از مجلس و دموکراسى و مانند اینها نفهمیدهاند، رژیمهای کودتایى که بر اساس کودتا بر سرِ کار آمدهاند، چون فرهنگ غرب را قبول دارند و تسلیم در مقابل فرهنگ غربند، براى غربىها قابل قبولند، قابل پذیرشند و از خودشان میدانند اینها را، امّا آن کسانى را که آن فرهنگ را قبول نداشته باشند، به طور دربست و مطلق رد میکنند. این تعصّب نیست؟ این دگماندیشى(۱۱) نیست؟ تحجّر نیست؟ خب ما در مقابل اینجور متعصّبینى، چه رودربایستى داشته باشیم که بگوییم ما پایبند به اسلامیم، ما پایبند به حجابیم، ما پایبند به احکام قضائى اسلامى هستیم؟ چرا رودربایستى بکنیم؟ چرا ملاحظه بکنیم؟ تنها چیزى که میتواند قدرت نظام اسلامى را در مقابل این دشمنان خشن، با آن چهرههاى عبوسشان نسبت به اسلام و مسلمین، حفظ کند، بُرندگىاش را حفظ کند، آنها را وادار به قبول و حتّى تسلیم بکند، این پایبندى است. [اگر] شما یک قدم عقب نشستید، آنها یک قدم جلو مىآیند؛ [اگر] یکى از سنگرها را خالى کردید، آنها مىآیند جاى شما، سنگر شما را پُر میکنند، شما را وادار به عقبنشینى میکنند. موضع سیاسى و موضعگیرى سیاسى باید بر اساس این چیزها باشد.
در زمینههاى اقتصادى هم البتّه بحمدالله شما توجّه دارید به این معنا، بنده هم میخواهم تأکید کنم بر این معنا که قشرهاى مستضعف جامعه باید در درجهى اوّل مورد توجّه باشند. اینکه امروز روى رشد اقتصادى بحث میشود، مسئلهى ما در کشور، فقط مسئلهى رشد اقتصادى نیست، به طریق اولىٰ رونق اقتصادى نیست؛ چون ممکن است رونق اقتصادى در جامعه باشد، رشد واقعى نباشد. امّا حتّى رشد اقتصادى هم در جامعهى ما هدف اصلى نیست؛ رشد اقتصادى جزئى از هدف ما است، و آن جزء دیگر عبارت است از «عدالت». شما روشنتر از عدالت در مفاهیم اسلامى و شیعى چه چیزى را پیدا میکنید؟ شما که منتظر امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) هستید، براى چه چیزى انتظار آن بزرگوار را میکشید؟ مگر نمیگویید: یَملَاُ اللهُ الاَرضَ بِهِ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا؟(۱۲) اصلاً میگویید که امام زمان بیاید که دنیا را پُر از قسط و عدل کند. مسئله، مسئلهى قسط و عدل است؛ مسئلهى عدالت است. این چیزى نیست که بشود از آن گذشت. هر برنامهى اقتصادى، آن وقتى معتبر است که یا خودش و یا در مجموع برنامهها، ما را به هدف عدالت نزدیک کند؛ وَالّا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور میکند و فرض هم بکنیم که به رشد اقتصادى منتهى بشود، کافى نیست؛ و مجلس این را باید مورد توجّه قرار بدهد.
در زمینهى فرهنگى هم البتّه حرف زیاد زده شده است و بنده میبینم آقایان در نطقهاى پیش از دستور هم گاهى این معنا را مطرح میکنید، و امیدواریم که مورد توجّه باشد. خب بحمدالله نظام، نظام فرهنگى است لکن در عین حال کار فرهنگى، به قدر نیاز انجام نمیگیرد. و امیدواریم که بشود آنچه در این زمینه نیاز کشور هست، به همّت شما و تلاش دولت جمهورى اسلامى انشاءالله انجام بگیرد.
و ما در آستانهى سالگرد رحلت امام بزرگوارمان هستیم؛ یاد این بزرگوار را بایستى همواره زنده بداریم، چون مثل یک عَلَم و نشانه است براى ما. نام امام و یاد امام و ذکر خصوصیّات امام، مثل آن تابلوها و علامتهایى در جادّه است که نشان میدهد راه کدام طرف است. این یاد و این نام بایستى همیشه زنده نگه داشته بشود و مورد تجلیل قرار بگیرد و مورد تدبّر قرار بگیرد.
و بعد از آن هم مسئلهى انتخابات است،(۱۳) که انشاءالله دربارهى انتخابات در زمان مناسب خودش عرایضى عرض خواهم کرد. اجمالاً همهى نمایندگان ــ برادران و خواهران ــ انشاءالله خود را موظّف بدانند به اینکه مردم را آگاه کنند از اهمّیّت این انتخابات، که این انتخابات در فصل بسیار حسّاسى است، در فصل بسیار مهمّى است، و حضور مردم در آن براى این کشور بسیار مهم است؛ این را بایستى در سفرهایى که میکنید به حوزهى انتخابیّه، در حرفهایى که با مردم میزنید، چیزهایى اگر مینویسید یا نطقهایى که میفرمایید، براى مردم بیان بکنید.
انشاءالله خداوند متعال به همهى شماها کمک کند و زحمات شما را مورد لطف و تقدیر خود قرار بدهد و ثواب الهى انشاءالله شامل حال شما باشد. و انشاءالله توجّهات ولىّعصر (ارواحنا فداه) موجب بشود که همهى ما بتوانیم آنچه را وظیفهمان است، پیدا کنیم و با قدرت و اتّکاء به حول و قوّهى الهى، انشاءالله آن وظیفه را انجام بدهیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
خیلى خوش آمدید برادران و خواهران عزیز و نمایندگان معتمد ملّت بزرگ ایران! امیدوارم که این دیدار امروز ما در روز شهادت امام باقر (علیه الصّلاة و السّلام) و در این ایّامى که متعلّق به ائمّه (علیهم السّلام) و ایّام توجّه و توسّل و تضرّع و نورانى شدن قلبها است،(۲) و این جلسه، و گفتنها و شنیدنها هم بتواند یک بخشى از وظایف ما در این ایّام به حساب بیاید و خداى متعال از شما و ما انشاءالله قبول کند.
بنده اوّلاً لازم میدانم که از مجلس شوراى اسلامى و شما نمایندگان محترم مجلس تشکّر کنم؛ زیرا که حُسن جریان امر مجلس، هم در کیفیّت ادارهى کشور و پیشرفت امور مؤثّر است، هم در روحیهى مردم و شوق مردم و امیدوارى مردم نسبت به آینده و مسائل انقلاب. خدا را شکرگزاریم که تفضّل فرموده است و مجلس از جهات گوناگون مجلسى است که براى مردم مایهى خشنودى و آرامش قلب و احساس پیشرفت در امور است.
همانطور که اشاره کردند و بنده هم دورادور مسائل مجلس را تا حدودى زیر نظر دارم، نقاط و امور برجستهاى را میشود در کار مجلس مورد توجّه قرار داد و از آن به نیکى یاد کرد، که از جملهى آنها همین سرعت و صراحت در موضعگیرىهاى سیاسى است. چون مجلس عصارهى ملّت است ــ آنجورى که حکیم فرزانهى زمان ما و امام بزرگوار ما بیان فرمودند(۳) ــ و موضعگیرى مجلس در امور سیاسى حاکى از موضع ملّت است، هرچه سریعتر و متینتر و حکیمانهتر و صریحتر باشد مناسبتر است با شأن مجلس؛ وانگهى، در قانونگذارى مجلس محسوس است که بحمدالله تضییع وقت نمیشود و قوانین متعدّد و خوبى در این مدّت در مجلس وضع شده است؛ و از همه بهتر، فضاى مهربانانه و سالمى است که بر مجلس حکمفرما است. نهاینکه بخواهیم عرض بکنیم که بر مجلس، یک جریان سیاسى حاکم است؛ نه، چنین چیزى نیست، و اگر هم باشد، ما به عنوان یک پدیدهى خیلى مطلوب به آن نگاه نمیکنیم. مجلس جاى تضارب آراء است، جاى گفتگو و موضعگیرىهاى گوناگون است، منتها سالم. خوشبختانه امروز در داخل مجلس شوراى اسلامى ما، آراء و نظرات گوناگون سیاسى و اقتصادى وجود دارد و همه هم بحمدالله فعّالند، لیکن احساس نمیشود که دعوایى، تضاربى، تعارض زشتى، حرفهاى مأیوسکنندهاى وجود داشته باشد؛ و این یکى از برجستگىهاى این مجلس است که امیدواریم انشاءالله سعى کنید همیشه همین حالت باقى بماند. فضا، فضاى صمیمى باشد؛ هم صمیمیّت بین خود نمایندگان، هم صمیمیّت میان مجلس و میان دولت ــ قوّهى مجریّه ــ و قوّهى قضائیّه، که بحمدالله اینها محسوس است. و همهى اینها موجب آن است که بنده صمیمانه تشکّر کنم؛ و البتّه مدیریّت مجلس هم بحمدالله مدیریّت باکفایت و قوى و پخته و از جهات متعدّد بحمدالله مورد رضا و پسند است. امیدواریم که خداوند به شما کمک کند بتوانید این راه را دنبال کنید.
یک نکتهى اساسىاى که براى همهى ما، چه شما که در مجلسید، چه هر کدام از ما که در هر نقطهاى مشغول خدمتیم وجود دارد، این است که توجّه کنیم که این موقعیّت و امکان و عزّتى که خداى متعال به یک فردى میبخشد که او مسئول میشود در جمهورى اسلامى ــ که مسئولیّت در این نظام عزّت است و حقیقتاً مایهى افتخار است ــ این عزّت و این مسئولیّت و این قدرتى که هر کسى بر حسب موقعیّت به دست مىآورد، دو جور ممکن است باشد: ممکن است یک پلّکانى باشد براى عروج انسان، براى تکامل انسان و قدر بشناسد و آن را نعمت خدا بداند؛ براى خدا در آن منصب کار بکند؛ در خدمت اهداف الهى و اسلامى باشد؛ در خدمت آحاد خلق و بخصوص فقرا و مستضعفین و مظلومان باشد؛ اگر اینجور باشد، این جایگاه و پایگاهى که حالا شما به دست آوردهاید یا هر صاحب منصب و مقامى در این نظام الهى به دست آورده است، یک سکّوى پرشى خواهد بود براى او به سمت تکامل؛ یک حرکت معنوى براى او به وجود خواهد آورد و یک تعالى به وجود خواهد آورد. حقیقتاً اگر انسان با این مناصب ظاهرى و این امکانى که در اختیار او قرار میگیرد، برخورد معنوى و الهى بکند، ارزشش از بالاترین عبادات هم بیشتر است؛ خدمت به مردم است، خدمت به اهداف الهى است، خدمت به عظمت اسلام است، نگهدارى پرچم اسلام و برافراشته داشتن آن است؛ این کم چیزى نیست؛ این خیلى چیز باعظمتى است؛ انسان را به خدا نزدیک میکند، اگر انسان متوجّه باشد و خدایى حرکت بکند. امّا اگر خداى نخواسته شیطان توانست در این منصب و کار و شغل به نحوى حضور پیدا کند، آن وقت بلاى بزرگى خواهد بود، هم براى خود ما ــ العیاذبالله ــ و هم براى مردم.
اینکه در شرع مقدّس اسلام و این آثارى که در دین مقدّس ما هست از دعاها و توسّلات و کلمات ائمّه (علیهم السّلام) که به خداى متعال پناه بردهاند از اینکه امکان ظاهرى دنیایى، آنها را از مسیر الهى بلغزاند، به خاطر همین است. این [است] که در دعاى مکارمالاخلاق(۴) انسان به خداى متعال تضرّع میکند و با گریه از خدا میخواهد که «وَ لاتُحدِث لى عِزّاً ظاهِراً اِلّا اَحدَثتَ لى ذِلَّةً باطِنَةً عِندَ نَفسى بِقَدَرِها»؛ یعنى پروردگارا! اگر در ظاهر یک عزّتى در من به وجود آوردى و پیش چشم مردم مرا عزیز کردى، به همان اندازه در باطن و پیش نفْس خودم مرا ذلیل کن! یا «وَ لاتَرفَعنى فِى النّاسِ دَرَجَةً اِلّا حَطَطتَنى عِندَ نَفسى مِثلَها»؛ مرا اگر یک درجه بالا بردى، پیش نفْس خودم یک درجه پایین بیاور. یا در عبارت دیگرى که از خداى متعال میخواهد: وَ اَعِزَّنى وَ لاتَبتَلِیَنّى بِالکِبر؛ مرا عزیز کن ــ که عزّت یک چیزى است که مرغوبٌفیه(۵) است در عرف اسلامى و فرهنگ اسلامى؛ مؤمن عزیز است و طالب عزّت است ــ امّا این عزّت با خودخواهى همراه نباشد، با کبر همراه نباشد، با اذیّت کردن مردم همراه نباشد، با انواع انحرافها همراه نباشد؛ این اساس قضیّه است.
همه باید توجّه بکنیم ــ و بنده خودم بیش از شما محتاج این هستم که به این معنا توجّه کنم و خداى متعال کمک بکند ــ و مواظب باشیم که نبادا این امکانى که حالا تفضّل الهى بوده است بر هر یک از آحاد شما که از طرف مردم خودتان انتخاب شدید و مردم آوردند شما را نشاندند بر روى کرسى نمایندگى که یک جایگاه شرف و افتخارى است ــ کار مردم است و خدمتى است که مردم کردند ــ جورى بشود که خداى نخواسته وسیلهاى بشود براى وِزر و وبال؛ از این بایستى ما خیلى به خداى متعال پناه ببریم؛ خیلى بایستى از این بترسیم.
بنده یک وقتى به یک مسئولى ــ در یک مسئولیّت مهمّى ــ چند سال قبل از این میگفتم انسانهایى که سالمند، صادقند، مؤمنند و هیچ بحثى هم نیست در صفا و صدق آنها، وقتى که به یک موقعیّتى دست پیدا کردند، باید توجّه کنند که بعد از آنکه ما به این موقعیّت دست پیدا کردیم، نوبت این است که عوامل فساد به سمت ما حرکت کند؛ چه عوامل فساد درونى خود ما، چه عوامل فساد بیرونى؛ چه آن خودخواهىهاى ما، کبرهاى ما، دلبستن به زخارف(۶) مادّى و ظواهر زندگى و چیزهاى رنگینِ این عیش بىمقدار مادّى ــ که اینها انسان را متوجّه کند به خودش و انسان را جذب کند و بلغزاند ــ و چه عوامل بیرونى؛ آن کسانى که مثل عنکبوتى در کمین نشستهاند که اگر حشرهى ضعیفى پیدا کردند، او را به دام بیندازند؛ مگر انسان، ضعیف نباشد، وَالّا آنها کار خودشان را میکنند و به سمت همه حرکت میکنند؛ وسایل گوناگونى هم دارند. چقدر از رجال و شخصیّتها در کشورهاى مختلف دنیا را ما سراغ داریم ــ چه آنهایى که در تاریخ اسمشان را خواندهایم، چه آنهایى که در زمان خود ما در مقابل چشم قرار گرفتند و دیده شدند ــ که اینها تحت تأثیر قرار گرفتند؛ یعنى آن عنکبوت اسیرکننده و بهدامافکنندهى فساد، از ضعف آنها استفاده کرد و توانست آنها را به دام بیندازد.
البتّه [اگر] کسى قوى باشد، به دام نخواهد افتاد. و آنهایى که قوى هستند به دام قوىترها نمىافتند؛ به هیچ کیفیّتى به دام دنیا نمیافتند. کسى مثل امیرالمؤمنین در رأس یک کشور پهناور عظیمى با قدرت بىنهایت ــ که آن کشورى که امیرالمؤمنین بر آن فرمان میراند، امروز چند کشور بزرگ است در منطقهى ما با حکومتهاى جداگانه ــ و آن مردمى که اینهمه منابع ثروت در میان آنها در آن روزگار و در آن بُرههى از زمان فراوان بود، اندکى خودش را به دنیاى انسان معمولى هم آلوده نمیکند، و میفرماید: غُرّى غَیرى؛(۷) اى دنیاى رنگین! برو سراغ دیگران و برو سراغ ضعیفها که دست تو به مثل امیرالمؤمنینى نمیرسد که نمیرسد. خب، آن مرتبهى اعلىٰ است. آن مرتبه البتّه براى ما فقط به صورت یک سمبل مطرح است، به صورت یک سرمشق فوق حدود تصوّر مطرح است، براى اینکه جهت معلوم باشد؛ براى اینکه بدانیم راه این است. از آن پایینتر و نزدیک به زندگى ما، زندگى امام بزرگوار ما بود؛ به دنیا اعتنائى نداشت؛ ارزشى براى او نداشت؛ لذّتهاى مادّى براى او اهمّیّتى نداشت که به آنها اندک توجّهى بکند. آن مقام با آن عظمت و آن قدرت خیرهکنندهى جهانى ــ که قدرت آن بزرگوار چشمها را در سرتاسر عالم خیره میکرد ــ خود همان قدرت هم براى او ارزش و اهمّیّتى نداشت؛ مگر براى اینکه تکلیفى را انجام بدهد. آنجایى که لازم بود آن قدرت را مایه بگذارد و مصرف بکند، مصرف میکرد؛ ولو با توجّه به اینکه ممکن است فرض بفرمایید براى وجههى او و حیثیّت او هم به حسب موازین عادّى ضربهاى داشته باشد؛ [خب] داشته باشد؛ اهمّیّتى نداشت براى او. این انسانِ زمان ما است؛ اینکه امیرالمؤمنین نیست؛ این میتواند سرمشق ما قرار بگیرد.
هر کدام ما میتوانیم زندگىمان را و برنامهریزىمان را جورى بکنیم که نشان بدهیم که انسان مسئول و صاحب مقام و منصب و موقعیّت در جمهورى اسلامى، با دیگران تفاوت دارد؛ کمااینکه واقعش هم همین است. الان در بسیارى از جهات، جمهورى اسلامى طرف نسبت نیست با بقیّهى نظامهاى عالم، و به طریق اولىٰ با آن نظام فاسد ننگینى که قبل از انقلاب بر این کشور سالها حکومت کرده، و نظامهاى حاکم بر این کشور در طول قرنها؛ با هیچ کدام قابل مقایسه نیست. یک نمونه همین مجلس شوراى اسلامى است که خود شما از نزدیک در آنجا شاهدید. یک نفر اعیان و اشراف و فلانالدّوله و وابستهى به فلان فامیل اشرافى و فلان زمیندار و متّکى به قدرت و متّکى به پول کذائى، در جمع شما وجود ندارد. یک نفر از کسانى که به طور معمولى در نظامهاى مادّى به چنین مقامهایى میرسند، در بین شما نیست. معمولاً چه کسانى در دنیا به این مقامها میرسند؟ کسانى که نفوذهاى فامیلى خیلى عریق(۸) داشته باشند، یا اموال فراوان، املاک فراوان، زدوبندهاى فراوان، پول زیاد، مناصب قدیمى، خانوادههاى اشرافى؛ یک نفر از جمع شما به فضل پروردگار وابستهى به اینجور چیزها نیست. هیچ کدام از شماها را یک حزبى معرّفى نکرده است که مردم شما را نشناخته باشند و آن حزب را شناخته باشند. یک نفر از شما با دستهبندىهاى ناسالم به این مجلس راه نیافتید؛ هر کدام در همان منطقهاى که بودهاید، مردم شما را از نزدیک شناختهاند، یا یک انسان موجّه و معتبر و امینى بین مردم بوده است که شما را شناخته، به مردم معرّفى کرده است، مردم هم آزمایش کردند یا اطمینان کردند و رأى دادند؛ یعنى طبیعىترین شکل انتخاب به فضل الهى در کشور ما بوده است و مجلس شوراى اسلامى مظهر چنین انتخابى است. همه تقریباً از طبقات متوسّط مردم هستید؛ معلّمید، روحانى هستید، عالِم دینى هستید، کارمند متوسّط ادارى هستید، مبارز سابقهدار سیاسى هستید، زندانرفته هستید، کتکخورده هستید. ما در نمایندگان مجلس در دورههاى گذشته بسیارى را سراغ داریم ــ کسانى را بنده سراغ دارم، حالا نمیتوانم بگویم چه تعدادى؛ غیر واحدى(۹) را سراغ داریم ــ که اینها بعد از آنکه دوران نمایندگىشان تمام شد، اندکى اندوخته نداشتند؛ چهار سال امکانات در اختیارشان بود، با دولت، با وزرا، با ادارات، با همهجا ارتباط داشتند، [امّا] بعد که این چهار سال تمام شد، یک آدم معمولى بودند که بایستى میرفتند کار میکردند، نانی پیدا میکردند و خودشان و زن و بچّهشان میخوردند؛ اینها افتخار است. من یک وقتی این مطلب را گفتم که درست است که فاصلهى مسئولین جمهورى اسلامى در قشرها و طبقات مختلفشان با امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) و بزرگان صدر اسلام فاصلهى بسیار عظیمى است ــ خیلى فاصله است بین آن چیزى که امروز مسئولین جمهورى اسلامى هستند و آنچه امیرالمؤمنین بود ــ امّا همینقدر فاصله است بین آن چیزى که امروز مسئولین جمهورى اسلامى هستند و آنچه نظایر و همتاهاى آنها در بقیّهى کشورها در دنیا هستند؛ همین اندازه فاصله است. مسئولین دولتى هم همینجور هستند؛ مسئولین قضائى هم همینجور هستند؛ مسئولین نظامى و انتظامى هم همینجور هستند. بحمدالله یک وضع دیگرى است و این از برکات نظام اسلامى است؛ این را باید تقویت کرد؛ این را باید حفظ کرد.
باید آنچه خاصیّت اسلام و نظام اسلامى و قرآنى است و افتخار نظام ما است که ارتباط با خدا و احساس وظیفهى در کار است، این را باید حفظ کرد. کار را بر اساس وظیفه باید انجام داد. خداى نکرده در دوستىها، در دشمنىها انگیزههاى مادّى نباشد؛ انتقامگیرى از آن که با ما موافق نبوده است نباشد؛ همراهى و تبعیض نسبت به آن کسى که به ما در رأىگیرى، در رأى دادن، در انتخابات کمک کرده است نباشد؛ ملاحظهى جوسازىها در تصمیمگیرى براى قانون و بقیّهى چیزها نباشد. آنچه وظیفهى شما است، بسیار وظیفهى بزرگى است؛ در درجهى اوّل قانونگذارى، و بعد هم نظارت، [یعنی] انتخاب مسئولین کشور و نظارت بر کار آنها؛ اینها چیزهاى کوچکى نیست. اینجا اگر چنانچه اندکى ملاحظه و رودربایستى و حب و بغض و آنچه در عرف به آن گفته میشود «بِدهبِستان» وجود داشته باشد، واویلا است؛ کارِ مردم زار خواهد شد! این چیزها باید نباشد. [اینکه] فلان کس به ما در انتخابات کمک کرد، فلان گروه به ما کمک کردند، حالا داعیهاى دارند و آن داعیه ناحق است و ما به او العیاذبالله کمک بکنیم، چنین چیزى نباید باشد.
آن کسانى که سعى میکنند در انتخابات آزاد یک کشور دخالت کنند ــ پول خرج کنند، جبههبندى بکنند ــ اگر ببینند که نه، نماینده طبق تکلیف شرعىاش عمل خواهد کرد، مىنشینند کنار. در جامعهى ما هم هستند کسانى که میخواهند دخالت بکنند و دست بیندازند، انگشت بیندازند داخل انتخابات؛ میخواهند در مجلس شوراى اسلامى وسیلهاى براى انجام خواستههاى نامشروع خودشان داشته باشند. اینجور نیست که جامعهى ما تشکیل شده باشد از فرشتگان؛ البتّه تودهى مردم ما، اکثرّیت قاطع مردم ما همان مردم الهى و مقدّس و نورانىاى هستند که دنیا را متوجّه خودشان کردند با نورانیّت خودشان در این ده پانزده سال، لکن کسان ناسالمى هم هستند؛ افرادى هستند که میخواهند با استفاده از پول، از قدرت، در گوشهگوشهى نظام دخالت بکنند؛ چه در مجلس، چه در دولت، چه در ادارات، چه در دستگاه قضائى. نمایندهى مجلس و مأمور نظام جمهورى اسلامى در هر جا که هست، بایستى به آنها با چهرهى بىانعطاف نظر بکند. وقتى که آنها ببینند که فایدهاى ندارد، عقب مىنشینند، اذیّت نمیکنند، دخالت نمیکنند.
انتخابات در کشور ما بحمدالله در طول سالهاى بعد از انقلاب تا امروز، اگر نگوییم بهترین انتخاباتها، که ما حالا همهى انتخاباتهاى دنیا را نمیدانیم؛ آنهایى که ما در این دنیاى معروف به دنیاى دموکراسى با اوضاعشان آشنا هستیم و انتخاباتشان را مىبینیم و مشاهده میکنیم، از همهى آنها بهتر و سالمتر و حقیقىتر است؛ انتخابِ حقیقى است؛ مردم مىآیند با کمال شور و شوق و علاقه در انتخابات شرکت میکنند. باید پاسخ داد به این شور و شوق و صفاى مردم؛ شکر این نعمت الهى، از جمله این است. از جملهى مهمترین وظایف، اینها است: به فکر مردم باید بود.
نمایندهى مجلس دائماً باید خود را نمایندهى مردم بداند؛ درست مثل یک وکیل؛ کسى را که وکیل کردهاند براى یک معاملهاى، براى یک کارى، براى یک قراردادى، اصلاً حیثیّت او حیثیّت وکالت است؛ جز در مسائل شخصى و خصوصى خود، در همهى کارهایش دائم به فکر است که موکّل چه خواست، آن را عمل بکند. دائم باید در ذهن نمایندهى عزیز مجلس این باشد که نمایندهى مردم است؛ مردمى با آنهمه فداکارى، با آن ایمان، با آن درک بالا و شعور وافر در مسائل گوناگون جهانى و سیاسى؛ مردمى که در میان آنها انسانهاى بامعرفت، انسانهاى عالِم، آگاه، دانشمند وجود دارند؛ مردمى که در میان آنها افراد مستضعف زیادى هستند، نیازمندىهاى فراوانى وجود دارد، نیازمندان زیادى وجود دارند. یک لحظه باید این اشتغال و این فکر، ذهن نمایندهى مجلس را رها نکند؛ دائم باید به فکر باشید که الان وظیفهى من چیست. اساس وظیفهى شما در این چهارساله، همین نمایندگى مجلس و حضور در مجلس است؛ چه در جلسات عمومى، چه در کمیسیونها، چه آن وقتى که در منزل خودتان یا در یک مرکز تحقیقاتى دارید براى آن لایحه ــ نه براى یک کار دیگر ــ تحقیق میکنید و مطالعه میکنید. اینجور است دیگر؛ شما بایستى دربارهى آن چیزى که در مجلس میخواهید «آرى» یا «نه» بگویید، کاملاً معرفت پیدا کنید و جوانب قضیّه را بسنجید؛ این مطالعه میخواهد. این یک جلسهى مشورتى نیست که [بگوییم] حالا برویم در یک جلسه بنشینیم، ببینیم چه مطرح خواهد شد، بالاخره به ذهن ما هم یک چیزى میرسد و یک چیزى میگوییم؛ اینجورى نیست. این سرنوشت این ملّت است؛ آن هم این ملّت به این عظمت؛ آن هم با اینهمه مسئلهاى که امروز در مقابل این ملّت بزرگ وجود دارد و این کوههایى که باید با همّت و ارادهى خود، این ملّت بِکَند و البتّه خواهد کَند. این ملّت نشان داده است که راههاى دشوار را، گردنههاى پُر پیچ و خم را با قدرت طى میکند؛ و شما نمایندهى او هستید در قانونگذارى، در اِشراف بر دولت، در انتخاب وزرا و در نظارت بر کار وزرا. من در سال گذشته، اوایل [کار] مجلس، عرض کردم سوگندى که خوردهاید، باید دائماً به یاد شما باشد.
اصل اوّل براى نماینده در مجلس، کار مجلس است. اینجور نباشد که برادر یا خواهر نمایندهاى از فرصت چهارسالهى اقامت در تهران استفاده کند براى یک کار دیگرى که هیچ ارتباطى به وضع مجلس ندارد، هیچ ارتباطى به کار نمایندگى ندارد و مربوط به خود ما است [که بگوییم] ما حالا چهار سال تهران هستیم، فلان مشکل را از پیش پاى خودمان برداریم، یا گرفتن فلان مدرک، یا رفتن و انجام دادن فلان کار؛ اینها مسائل فرعى و تَبَعى است. اگر وقت زیاد ماند، انسان مختار است هر کارى بکند امّا اصل قضیّه مجلس و نمایندگى است. اینها است آن چیزى که اگر چنانچه انجام بگیرد، این کار جزو شریفترین و اساسىترین و در نزد پروردگار مرضىترین کارها و جزو بزرگترین عبادتها است.
و شما میتوانید در جهتگیری سیاسى کشور هم تأثیر بگذارید به اشدّ تأثیر در آن. برادران و خواهران! ما امروز در شرایطى هستیم که باید هوشیارى به خرج بدهیم. امروز به اعتقاد بنده اساسىترین وظایف مسئولان این کشور هشیارى است؛ عدم غفلت. خداى نکرده اگر چنانچه ما در انتخاب مسیر عمومى دچار غفلت بشویم، خسارت بسیار بزرگى پیش خواهد آمد. غفلت نباید کرد؛ فریب نباید خورد. در تعامل جهانى، آن جایى که پاى انتخاب مسیر انقلاب مطرح است، دچار رودربایستى نباید شد. باید دید آن چیزى که میتواند انقلاب را و اسلام را در این کشور روزبهروز رشد بدهد، کدام است. روزبهروز بایستى مَنِش انقلابى در این کشور رشد کند.
یک اشتباه بزرگى بر بعضى از ذهنها حاکم است که بنده گاهى وقتى به یاد آن مىافتم، بسیار تعجّب و تأسّف براى من پیدا میشود. میدانید از بعد از رحلت امام (رضوان الله علیه) رادیوهاى خارجى، تبلیغات بیگانهها، شروع کردند مدام گفتن که بله، مسئولین ایران، دولت ایران، ملّت ایران، رهبرى ایران، از آرمانهاى اوّل انقلاب آرامآرام زده شدهاند، دارند کناره میگیرند! از آن ساعت اوّل، هنوز هیچ چیز هم معلوم نبود، هیچ کس هیچ تصمیمى هم نگرفته بود، هیچ حرفى هم کسى نزده بود، اینها شروع کردند به گفتن ــ که یک برنامه بود ــ تا امروز هم دارند میگویند. صد بار هم مسئولین کشور تخطئه کردند، تکذیب کردند، عملاً خلاف آن را نشان دادند، در عین حال آنها کار خودشان را میکنند. یک عدّه هم متأسّفانه در داخل از روى غفلت، روى تنگنظرىها، روى گرایشهاى محدودِ سلیقهاى و فکرى و خطّى، دائماً این حرف را تکرار کردند که بله، ارزشهاى زمان امام کمرنگ شده، یا از این قبیل حرفها. خب، حالا اینها خطا است؛ دشمن هم گفت، غلط کرد؛ دوست هم گفت، اشتباه کرد. در مقابل آن، مسئولین کشور، گویندگان کشور، صاحبنظران کشور، کسانى که در مسائل سیاسى کشور حقّ اظهار نظر دارند، حقّ تصمیمگیرى دارند، لااقل اطّلاع دارند، بارها و بارها گفتند نه، اصول این نظام، اصول انقلاب است؛ اصول تعیینشدهى به وسیلهى امام است؛ آن اصولى است که نظام جمهورى اسلامى را به عنوان نظام اسلامى در دنیا مُنحاز(۱۰) کرد و نشان داد.
ما درصدد همرنگ شدن با نظامهاى دیگر نیستیم. ما احساس کمبود نمیکنیم از اینکه ارزشهاى نظامهاى گوناگون دنیا را قبول نداریم و در عمل پیاده نمیکنیم. بنده یک وقتى در نماز جمعه ــ چند سال قبل از این ــ گفتم که در قضیّهى زن و حقوق زن، ما نیستیم که به دنیا باید جواب بدهیم، [بلکه] دنیا باید به ما جواب بدهد؛ ما دفاع نداریم در قضیّهى زن، هجوم داریم؛ ما از دنیا سؤال میکنیم که شما چرا با زن اینجور رفتار میکنید؛ ما به دنیا میگوییم شما حقوق زن را دارید تضییع میکنید. در همهى قضایا اینجور است. در ارزشهاى نظام جمهورى اسلامى، ما تابع اسلام و انقلابیم؛ آن ارزشهایى که صدها سال است که مستکبرین و در این یکى دو قرن اخیر، مستعمرین و حکّام اروپایى خواستهاند آنها را از چشمها بیندازند؛ ما حالا بر اساس همان ارزشهایى که آنها دائم کوبیدهاند، یک نظام تشکیل دادیم و میخواهیم این ارزشها زنده بماند. این را هم بارها و بارها و بارها افرادى گفتهاند.
آن نکتهاى که من میخواهم عرض بکنم این است: متأسّفانه یک عدّهاى از خودىها، از کسانى که جزو مجموعهى نظام جمهورى اسلامى هستند، کأنّه باورشان آمده است که این ارزشها [نسبت به] اوّل انقلاب ضعیف شده و باید هم بنا را بر همین گذاشت! تا یک حرفى گفته بشود، میگویند «آقا، حالا که دیگر سال ۶۰ نیست، حالا که سال ۶۲ نیست»! این یعنى چه؟ این چه حرفى است؟ چرا ما باید بنا را بر این بگذاریم که ارزشهاى انقلاب روزبهروز بایستى ضعیف بشود؟ نه آقا، چنین چیزى پیش هم نیامده است و ارزشهاى انقلاب ضعیف نشده است. همهى آن چیزهایى که شما امروز به عنوان نابسامانى در سطح جامعه مىبینید، در سال ۶۵ بود، در سال ۶۳ بود، در سال ۶۸ بود، در طول زمان امام بود، همیشه هم نظام جمهورى اسلامى با آنها مقابله کرده است؛ البتّه آن روز، اوایل مقابله بود، کمتر پیش میرفتیم، امروز چند سال است مقابله کردهایم، بهتر پیش میرویم در مقابل آنها، قوىتر حرکت میکنیم در مقابل آنها، بیشتر اثر میگذاریم روى آنها؛ طبیعت قضیّه هم همین است. ما در زمینهى مسائل انقلابى پسرفت نداریم. چرا بعضى خیال میکنند پسرفت نسبت به ارزشهاى انقلابى طبیعت کار ما است و باید آن را قبول کرد و در مقابل آن تسلیم شد؟ این چه حرفى است؟ بله، از مبدأ انقلاب که انسان فاصله میگیرد، تظاهرات انقلابى و آن چیزهایى که در آغاز قضیّه وجود دارد، البتّه طبیعى است که کم میشود، مانعى هم ندارد. در پانزدهم خرداد در سال ۱۳۴۲ که هزاران نفر در خیابانهاى تهران ریختند و جنجال کردند، انقلاب با آن حالت بود؛ یک شعلهى عظیمى مشتعل شد. بعد، شما مثلاً سال ۴۹ را در صحنهى انقلاب نگاه کنید ــ آن کسانى که در [جریان] مسائل انقلاب بودند و اطّلاع دارند، یا دقیقاً مطالعه کردهاند، یا از اهلش شنیدهاند، آنها میفهمند بنده چه عرض میکنم ــ در خیابانها احدى نبود؛ آن شعارهاى روز پانزدهم خرداد سال ۴۲ را کسى در این خیابانهاى تهران نمیداد امّا مایهى انقلابى صد برابرِ سال ۴۲ بود؛ عناصر انقلابى صد درجه جلوتر از سال ۴۲ بودند؛ آگاهى انقلابى در میان آن کسانى که مخاطبین انقلاب بودند، صد درجه بیشتر از سال ۴۲ و خیابانهاى روز دوازدهم محرّم ۴۲ بود، [در حالى که] آن اشتعال هم نبود، آن شعار هم نبود. طبیعت قضیّه هم همین است: اوّل، یک اشتعال است، شعله که فرونشست، تازه نوبت سرخ شدن و آتش گرفتنِ آن هیزمهاى پُرحجم دیرپا است که آتشش بیشتر میماند و بیشتر گرم میکند؛ الان هم اینجورى است.
البتّه ما سال ۵۷ در خیابانها حرکت میکردیم و آنجا شعار میدادیم، امروز در مجلس شوراى اسلامى هستیم، در ریاست جمهورى و در قالب رئیسجمهور انقلابىِ آگاه به مسائل جهان و کشور هستیم یا در جاهاى گوناگون هستیم و مسئولین، کار خودشان را دارند انجام میدهند؛ این به معناى عقب ماندن از ارزشهاى انقلاب نیست و نباید اینجور تلقّى بشود. ما در زمینههاى انقلاب پسرفت نداریم. بعضى باورشان آمده است و بعضى این را در عمل خودشان هم کأنّه یک کار طبیعى تصوّر کردهاند: «خب، این کار را ما آن سالها نمیکردیم، حالا دیگر چارهاى نیست، چند سالى گذشته، انجام بدهیم»! نه آقا، اینجور نیست. ارزشهاى انقلاب همیشه زنده است و بایستى مورد توجّه باشد، و با این ارزشها است که میشود در مقابل تهاجم وحشیانهى استکبار ایستادگى کرد؛ با همین ارزشهاى انقلاب است. چه کسى شک دارد در اینکه اردوگاه استکبار جهانى با نهضت اسلامى مخالف است؟ چه کسى میتواند شک کند مگر یک انسان غافل و بسیط و سطحى؟ چه کسى تردید میکند در اینکه نظام استکبارى و رژیم آمریکا و همهى کسانى که با آن احساسات و آن هدفها سر و کار دارند، از اینکه یک نظامِ اسلامى باشد، یک نظامى بر پایهى ارزشهاى دینى باشد، روزبهروز هم ثروتش بیشتر بشود، قدرتش بیشتر بشود، مخالفند؟ کسى میتواند در این تردید کند؟ بله، مگر کسى آگاه نباشد از مسائل جهانى؛ وَالّا یک ذهن قادر بر تحلیل و آگاه از مسائل جهانى، یک سر سوزن شک ندارد در اینکه آنها با یک چنین نظامى مخالفند؛ و هر کارى که آنها میکنند، بر اساس تضعیف این نظام است، بر اساس مقابلهى با این نظام است؛ این را باید توجّه داشت و هر تصمیمى که گرفته میشود، بر این اساس باید باشد.
آنها حاضر نیستند ارزشهاى اسلامى را تحمّل بکنند. ممکن است بگویند آقا بیایید مذاکره کنید؛ این مذاکره بر اساس چیست؟ بر اساس این است که آنها ارزشهاى الهى و اسلامى را بپذیرند؟ حاشا و کلّا! مذاکره بر این اساس مورد قبول طرف استکبارى است که شما را وادار کنند از این ارزشها عقبنشینى کنید. خب، این چنین مذاکرهاى به چه درد ما میخورد؟ چه سودى از این مذاکره خواهیم بُرد؟ آگاه باید باشد آن کسى که در مسائل جهانى میخواهد فکر کند، میخواهد حرف بزند، میخواهد تصمیم بگیرد؛ در این روزگار دیگر ما حقّ اشتباه کردن نداریم.
امروز نظام جمهورى اسلامى باید نشان بدهد که نسبت به اصول و ارزشهاى اسلامى بشدّت پایبند است. نترسید از اینکه به شما بگویند متعصّبید! خودشان از شما متعصّبترند. همین غربىهایى که اینقدر دم از آزادگى و آزادفکرى میزنند، در عمل جزو متعصّبترین آدمها هستند؛ [اگر] لباس آنها را نپوشید، قبولتان ندارند؛ کراوات آنها را نزنید، قبولتان ندارند؛ مثل آنها مِىخوارگى نکنید، قبولتان ندارند؛ مثل آنها در مسائل مربوط به زن و مرد، بىبندوبار نباشید، قبولتان ندارند؛ هر که باشید، هر چه باشید، از هر ارزشى برخوردار باشید، [اگر] اینها را نداشته باشید قبولتان ندارند؛ و هر که باشند و هر چه باشند و در هر پایهاى از پَستى باشند، [اگر] اینها را قبول داشته باشند، آنها تحمّلشان میکنند.
ملاحظه کنید ببینید در دنیا رژیمهاى دیکتاتور، مستبد، آدمکش، بىاعتناى به حقوق بشر، بىاعتناى به دموکراسى، رژیمهایى که بویى از مجلس و دموکراسى و مانند اینها نفهمیدهاند، رژیمهای کودتایى که بر اساس کودتا بر سرِ کار آمدهاند، چون فرهنگ غرب را قبول دارند و تسلیم در مقابل فرهنگ غربند، براى غربىها قابل قبولند، قابل پذیرشند و از خودشان میدانند اینها را، امّا آن کسانى را که آن فرهنگ را قبول نداشته باشند، به طور دربست و مطلق رد میکنند. این تعصّب نیست؟ این دگماندیشى(۱۱) نیست؟ تحجّر نیست؟ خب ما در مقابل اینجور متعصّبینى، چه رودربایستى داشته باشیم که بگوییم ما پایبند به اسلامیم، ما پایبند به حجابیم، ما پایبند به احکام قضائى اسلامى هستیم؟ چرا رودربایستى بکنیم؟ چرا ملاحظه بکنیم؟ تنها چیزى که میتواند قدرت نظام اسلامى را در مقابل این دشمنان خشن، با آن چهرههاى عبوسشان نسبت به اسلام و مسلمین، حفظ کند، بُرندگىاش را حفظ کند، آنها را وادار به قبول و حتّى تسلیم بکند، این پایبندى است. [اگر] شما یک قدم عقب نشستید، آنها یک قدم جلو مىآیند؛ [اگر] یکى از سنگرها را خالى کردید، آنها مىآیند جاى شما، سنگر شما را پُر میکنند، شما را وادار به عقبنشینى میکنند. موضع سیاسى و موضعگیرى سیاسى باید بر اساس این چیزها باشد.
در زمینههاى اقتصادى هم البتّه بحمدالله شما توجّه دارید به این معنا، بنده هم میخواهم تأکید کنم بر این معنا که قشرهاى مستضعف جامعه باید در درجهى اوّل مورد توجّه باشند. اینکه امروز روى رشد اقتصادى بحث میشود، مسئلهى ما در کشور، فقط مسئلهى رشد اقتصادى نیست، به طریق اولىٰ رونق اقتصادى نیست؛ چون ممکن است رونق اقتصادى در جامعه باشد، رشد واقعى نباشد. امّا حتّى رشد اقتصادى هم در جامعهى ما هدف اصلى نیست؛ رشد اقتصادى جزئى از هدف ما است، و آن جزء دیگر عبارت است از «عدالت». شما روشنتر از عدالت در مفاهیم اسلامى و شیعى چه چیزى را پیدا میکنید؟ شما که منتظر امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) هستید، براى چه چیزى انتظار آن بزرگوار را میکشید؟ مگر نمیگویید: یَملَاُ اللهُ الاَرضَ بِهِ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا؟(۱۲) اصلاً میگویید که امام زمان بیاید که دنیا را پُر از قسط و عدل کند. مسئله، مسئلهى قسط و عدل است؛ مسئلهى عدالت است. این چیزى نیست که بشود از آن گذشت. هر برنامهى اقتصادى، آن وقتى معتبر است که یا خودش و یا در مجموع برنامهها، ما را به هدف عدالت نزدیک کند؛ وَالّا اگر ما را از عدالت اجتماعى دور میکند و فرض هم بکنیم که به رشد اقتصادى منتهى بشود، کافى نیست؛ و مجلس این را باید مورد توجّه قرار بدهد.
در زمینهى فرهنگى هم البتّه حرف زیاد زده شده است و بنده میبینم آقایان در نطقهاى پیش از دستور هم گاهى این معنا را مطرح میکنید، و امیدواریم که مورد توجّه باشد. خب بحمدالله نظام، نظام فرهنگى است لکن در عین حال کار فرهنگى، به قدر نیاز انجام نمیگیرد. و امیدواریم که بشود آنچه در این زمینه نیاز کشور هست، به همّت شما و تلاش دولت جمهورى اسلامى انشاءالله انجام بگیرد.
و ما در آستانهى سالگرد رحلت امام بزرگوارمان هستیم؛ یاد این بزرگوار را بایستى همواره زنده بداریم، چون مثل یک عَلَم و نشانه است براى ما. نام امام و یاد امام و ذکر خصوصیّات امام، مثل آن تابلوها و علامتهایى در جادّه است که نشان میدهد راه کدام طرف است. این یاد و این نام بایستى همیشه زنده نگه داشته بشود و مورد تجلیل قرار بگیرد و مورد تدبّر قرار بگیرد.
و بعد از آن هم مسئلهى انتخابات است،(۱۳) که انشاءالله دربارهى انتخابات در زمان مناسب خودش عرایضى عرض خواهم کرد. اجمالاً همهى نمایندگان ــ برادران و خواهران ــ انشاءالله خود را موظّف بدانند به اینکه مردم را آگاه کنند از اهمّیّت این انتخابات، که این انتخابات در فصل بسیار حسّاسى است، در فصل بسیار مهمّى است، و حضور مردم در آن براى این کشور بسیار مهم است؛ این را بایستى در سفرهایى که میکنید به حوزهى انتخابیّه، در حرفهایى که با مردم میزنید، چیزهایى اگر مینویسید یا نطقهایى که میفرمایید، براى مردم بیان بکنید.
انشاءالله خداوند متعال به همهى شماها کمک کند و زحمات شما را مورد لطف و تقدیر خود قرار بدهد و ثواب الهى انشاءالله شامل حال شما باشد. و انشاءالله توجّهات ولىّعصر (ارواحنا فداه) موجب بشود که همهى ما بتوانیم آنچه را وظیفهمان است، پیدا کنیم و با قدرت و اتّکاء به حول و قوّهى الهى، انشاءالله آن وظیفه را انجام بدهیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین علىاکبر ناطقنورى (رئیس مجلس شوراى اسلامى) گزارشى ارائه کرد.
(۲ ایّام برگزاری حج و ولادت حضرت امام هادى (علیه السّلام)، روز عرفه، عید قربان و عید غدیر در ماه ذیالحجّه
(۳ صحیفهى امام، ج ۲۰، ص ۲۷۹؛ سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس (۱۳۶۶/۳/۱۳)
(۴ صحیفهى سجّادیّه، دعاى بیستم
(۵ پسندیده
(۶ زینت و زیور
(۷ نهجالبلاغه، حکمت ۷۷
(۸ عمیق
(۹ بیش از یک نفر
(۱۰ جدا، متمایز
(۱۱ جزماندیشى
(۱۲ الغیبة، طوسى، ص ۴۹
(۱۳ انتخابات ششمین دورهى ریاست جمهورى
