1371/10/07
بیانات در دیدار مسؤولان «نهضت سوادآموزى»
بسماللهالرّحمنالرّحیم
خدا را شکرگزاریم که توفیق خدمت در نهضت سواد آموزی را به شما داد. و باز شکرگزاریم که توانستید به این وظیفه، به شکل خوب و مطلوبی عمل کنید.
نهضت سوادآموزی دو امتیاز دارد: یکی این است که شما بیسوادها را باسواد میکنید. این، یک کار از مجموع کارهایی است که نهضتسوادآموزی انجام میدهد. دوم این است که شما تعلیم و تعلم را تا اقصی نقاط کشور میبرید. و این، یک فضیلت و حسنهی دیگر است. این، غیر از سوادآموزی است.
فرض کنیم اگر میشد شما از سیما، برنامهای را پخش کنید که همه با سواد شوند، این خوب بود؛ اما روح فراگیری، روح تعلیم و تعلم و انگیزهدادن به افراد که از خانه بیرون بیایند و سرکلاس بنشینند و چیزی یاد بگیرند امر دیگری است. این یک حسنهی دیگر است و نهضت سوادآموزی از آن برخوردار است. میروند در خانههای مردم را میزنند و از آنها درخواست میکنند - حتی گاهی التماس میکنند - که بیایید درس بخوانید؛ بعد با چه زحماتی، کلاس تشکیل میدهند؛ بدون اینکه جنبهی قهر و غلبه داشته باشند. کشور ما در برههای از زمان، سپاه دانش را به خود دیده است. سپاه دانش اگرچه تشکیل دهندگانش بیگانگان بودند، اما افرادش همین جوانان خود ما بودند و در مواردی، خیلی خوب کار کردند. لکن یک عیب بزرگ در مجموع آن تشکیلات وجود داشت؛ و آن اینکه، جنبهی قهر و غلبه داشت؛ جنبهی رئیس بودن و حکم راندن داشت. لذا آن رژیم خبیث، سیاستهای پلید خودش را بهوسیلهی جوانان سپاه دانش اجرا و اعلام میکرد. اما شما حالت رفق دارید؛ حالت مدارا دارید؛ حالت تبلیغ دارید و اینها امتیازات شماست.
اگر هیچ چیز نباشد جز اینکه شما الفبا را به مردم بیسواد تعلیم میدهید، این خود حسنهی بسیار بزرگی است. حقیقتاً نهضت سوادآموزی در کشور ما بر بخش عظیمی از مردم حقِ حیات دارد؛ برای خاطر اینکه به آنها سواد، کلید تفکر و فراگیری بخشیده است و این نعمت بسیار بزرگی است. بنده دربارهی موضوع سواد و درسخواندن، خیلی صحبت کردهام. درعینحال، هر وقت به این قضیه در کشورمان نگاه میکنم، خودمان را مقصر میبینم. بههرحال، ما پرچم اسلام را برافراشتهایم. بنده دیدهام کشورهایی در طول چند سال، بیسوادی را به صفر رساندهاند؛ آن هم کشورهایی که از لحاظ مالی تمکنی نداشته و فقیر و کمکبگیر بودهاند. اما همت کرده و این کار را به سامان رساندهاند.
نمیگویم باید مثل آنها باشیم؛ اشتباه نشود. من نسبت به ملت خودمان احساس حقارت ندارم. آنها از روشهایی استفاده کردند که ما از آن روشها استفاده نمیکنیم. آنها چگونگی معلم فرستادنشان به شکلی بود که با موازین اسلامی ما سازگار نیست. ما با احتفاظ بر عفت، عصمت و حجاب این کار را کردیم. همانطور که اشاره کردند(۱)، دخترهایی که میروند و درس میدهند، حجاب کامل دارند. لذا، با این وضعیت نمیتوان آنطور حرکت کرد. درعینحال، با اینکه فکر نمیکنیم باید آن روشها را به کار میبردیم، تصورم این است که ما در این قضیه - سوادآموزی - مقداری عقبیم. من احساس تقصیر میکنم و البته این تقصیر، در عوامل و عناصر فعال و اجرایی مثل شما نیست. شما یا مسؤولین سوادآموزی، همهی تلاشتان را کردهاید؛ لکن برنامهریزهای کشور - آنهایی که بودجه و پول دستشان است و آنهایی که برنامهها را سبک و سنگین میکنند - باعث اسقاط این برنامه میشوند. مثلاً آن را حذف میکنند، این را تقویت میکنند؛ به آن پول میدهند، به این نمیدهند؛ درصدی از این کم میکنند، به آن اضافه میکنند، و توجه نکردهاند که رشد و توسعه در یک کشور، با داشتن بازوهای اجرایی با سواد، به مراتب سریعتر و آسانتر از رشد و توسعه به وسیلهی گروهی است که بخش عظیمی از آنها بیسواد باشند. شما در همین روستاها که ملاحظه کنید؛ اگر روستاییان سواددار باشند؛ اگر توصیههای کشاورزی را بتوانند ببینند؛ اگر توصیههای بهداشتی را بتوانند بخوانند و اگر میل به معلومات و سواد پیدا کنند، در همین کارهایی که به عهدهی خود آنهاست مستقیماً اثر میگذارد.
استعدادهای برجستهای در مناطق کوچک وجود دارد. ما در این روستاها افرادی را سراغ داریم که صاحب استعدادهای درخشانند. اما اینها، تا باسواد نباشند، چگونه استعدادهایشان آشکار خواهد شد؟ استعداد اینها زیر خروارها خاک بیسوادی پوشانده شده است. وقتی اینها را با سواد میکنید، تازه نشان میدهد که استعدادشان قابل تقویت و رشد است. آنوقت است که میتوانید این نگینها را بتراشید و به قیمتهای گزافی خرج کنید.
اینها همهاش به برکت سواد بهوجود میآید. لذا آقایانی که به برنامههای نهضت بیتوجهی میکنند، باید متوجه باشند. خوشبختانه مسؤولین طراز اول کشور، به این کار علاقهمندند؛ هم آقای رئیس جمهور و هم بقیهی آقایانی که مسؤول هستند. شما هم دنبالگیری کنید و انشاءالله، این کار را ادامه دهید. اما بحث تعطیل کردن نهضت را، به نظر من، اصلاً مطرح نکنید. مگر بیستوپنج درصد رقم کمی است؟ مگر شوخی است؟ شما چهارده، پانزده سال تلاش کردید و بیستوپنج درصد از بیسوادی را کاستید، اما نصف دیگرش مانده است. مگر نصف، کم است که صحبت از این بشود «حالا چه کار کنیم؟ تعطیل کنیم یا تعطیل نکنیم؟» این جریان، با همین شکل باید ادامه پیدا کند. البته از مهمترین رازهای پیشرفت این است که یک سازمان، کم واسطه بخورد. نباید پیوسته امضا پشت امضا و کاغذبازی و بروبرگرد داشته باشد.
نهضت سوادآموزی باید پرسنل اداری و ستادی در حداقل نیاز داشته باشد. پرسنل را به قول معروف ببرید وارد میدان کنید. کار میدانی را هرچه میتوانید توسعه دهید، و کار ستادی را هرچه میتوانید محدود و کم کنید، تا پول زودتر به آن مراکز برسد. دستور زودتر برسد و نتیجهاش زود برگردد و دربارهی آن زود بشود عکسالعمل نشان داد. وقتی در یک اداره، لایهها زیاد میشود، حالت جسمهای پیه و چربیدار را پیدا میکند. به جسمهایی که پیه و چربی دارند یک تلنگر بزنید، نمیفهمند. اما مثلاً به بنده که آدم لاغری هستم، یک تلنگر بزنید، فوری میفهمم؛ یعنی اثرش فوراً به عصب میرسد.
غرض؛ سعی کنید این سازمان، گرفتار لایههای اداری نشود. برای چه، یک کار را بین پنج، شش نفر تقسیم کنند؟ اینها کارهای خوبی نیست و نباید اینطور انجام شود. شما الحمدلله از این جهت سبکید؛ سبک و فرز. انشاءالله خداوند کمک میکند. خداوند آقای قرائتی عزیز ما را، که حقیقتاً جزو آن موجودهای با برکت جمهوری اسلامی هستند، حفظ کند. در قرآن، از قول حضرت عیسی(ع) است: «وجعلنی مبارکاً این ما کنت ...(۲)» واقعاً ایشان مصداق آیهاند و هر جا هستند، مایهی برکتند. خداوند ایشان را برای ما، برای شما و برای این کارها و هدفها حفظ کند. شما الحمدلله کار را خوب پیش بردید؛ بعد از این هم، همین گونه باشد.
انشاءالله موفق باشید
۱) مقصود، آقای قرائتی است که پیش از بیانات معظمله به ایراد سخنرانی پرداخت و گزارشی ارائه داد.
۲) مریم: ۳۱
خدا را شکرگزاریم که توفیق خدمت در نهضت سواد آموزی را به شما داد. و باز شکرگزاریم که توانستید به این وظیفه، به شکل خوب و مطلوبی عمل کنید.
نهضت سوادآموزی دو امتیاز دارد: یکی این است که شما بیسوادها را باسواد میکنید. این، یک کار از مجموع کارهایی است که نهضتسوادآموزی انجام میدهد. دوم این است که شما تعلیم و تعلم را تا اقصی نقاط کشور میبرید. و این، یک فضیلت و حسنهی دیگر است. این، غیر از سوادآموزی است.
فرض کنیم اگر میشد شما از سیما، برنامهای را پخش کنید که همه با سواد شوند، این خوب بود؛ اما روح فراگیری، روح تعلیم و تعلم و انگیزهدادن به افراد که از خانه بیرون بیایند و سرکلاس بنشینند و چیزی یاد بگیرند امر دیگری است. این یک حسنهی دیگر است و نهضت سوادآموزی از آن برخوردار است. میروند در خانههای مردم را میزنند و از آنها درخواست میکنند - حتی گاهی التماس میکنند - که بیایید درس بخوانید؛ بعد با چه زحماتی، کلاس تشکیل میدهند؛ بدون اینکه جنبهی قهر و غلبه داشته باشند. کشور ما در برههای از زمان، سپاه دانش را به خود دیده است. سپاه دانش اگرچه تشکیل دهندگانش بیگانگان بودند، اما افرادش همین جوانان خود ما بودند و در مواردی، خیلی خوب کار کردند. لکن یک عیب بزرگ در مجموع آن تشکیلات وجود داشت؛ و آن اینکه، جنبهی قهر و غلبه داشت؛ جنبهی رئیس بودن و حکم راندن داشت. لذا آن رژیم خبیث، سیاستهای پلید خودش را بهوسیلهی جوانان سپاه دانش اجرا و اعلام میکرد. اما شما حالت رفق دارید؛ حالت مدارا دارید؛ حالت تبلیغ دارید و اینها امتیازات شماست.
اگر هیچ چیز نباشد جز اینکه شما الفبا را به مردم بیسواد تعلیم میدهید، این خود حسنهی بسیار بزرگی است. حقیقتاً نهضت سوادآموزی در کشور ما بر بخش عظیمی از مردم حقِ حیات دارد؛ برای خاطر اینکه به آنها سواد، کلید تفکر و فراگیری بخشیده است و این نعمت بسیار بزرگی است. بنده دربارهی موضوع سواد و درسخواندن، خیلی صحبت کردهام. درعینحال، هر وقت به این قضیه در کشورمان نگاه میکنم، خودمان را مقصر میبینم. بههرحال، ما پرچم اسلام را برافراشتهایم. بنده دیدهام کشورهایی در طول چند سال، بیسوادی را به صفر رساندهاند؛ آن هم کشورهایی که از لحاظ مالی تمکنی نداشته و فقیر و کمکبگیر بودهاند. اما همت کرده و این کار را به سامان رساندهاند.
نمیگویم باید مثل آنها باشیم؛ اشتباه نشود. من نسبت به ملت خودمان احساس حقارت ندارم. آنها از روشهایی استفاده کردند که ما از آن روشها استفاده نمیکنیم. آنها چگونگی معلم فرستادنشان به شکلی بود که با موازین اسلامی ما سازگار نیست. ما با احتفاظ بر عفت، عصمت و حجاب این کار را کردیم. همانطور که اشاره کردند(۱)، دخترهایی که میروند و درس میدهند، حجاب کامل دارند. لذا، با این وضعیت نمیتوان آنطور حرکت کرد. درعینحال، با اینکه فکر نمیکنیم باید آن روشها را به کار میبردیم، تصورم این است که ما در این قضیه - سوادآموزی - مقداری عقبیم. من احساس تقصیر میکنم و البته این تقصیر، در عوامل و عناصر فعال و اجرایی مثل شما نیست. شما یا مسؤولین سوادآموزی، همهی تلاشتان را کردهاید؛ لکن برنامهریزهای کشور - آنهایی که بودجه و پول دستشان است و آنهایی که برنامهها را سبک و سنگین میکنند - باعث اسقاط این برنامه میشوند. مثلاً آن را حذف میکنند، این را تقویت میکنند؛ به آن پول میدهند، به این نمیدهند؛ درصدی از این کم میکنند، به آن اضافه میکنند، و توجه نکردهاند که رشد و توسعه در یک کشور، با داشتن بازوهای اجرایی با سواد، به مراتب سریعتر و آسانتر از رشد و توسعه به وسیلهی گروهی است که بخش عظیمی از آنها بیسواد باشند. شما در همین روستاها که ملاحظه کنید؛ اگر روستاییان سواددار باشند؛ اگر توصیههای کشاورزی را بتوانند ببینند؛ اگر توصیههای بهداشتی را بتوانند بخوانند و اگر میل به معلومات و سواد پیدا کنند، در همین کارهایی که به عهدهی خود آنهاست مستقیماً اثر میگذارد.
استعدادهای برجستهای در مناطق کوچک وجود دارد. ما در این روستاها افرادی را سراغ داریم که صاحب استعدادهای درخشانند. اما اینها، تا باسواد نباشند، چگونه استعدادهایشان آشکار خواهد شد؟ استعداد اینها زیر خروارها خاک بیسوادی پوشانده شده است. وقتی اینها را با سواد میکنید، تازه نشان میدهد که استعدادشان قابل تقویت و رشد است. آنوقت است که میتوانید این نگینها را بتراشید و به قیمتهای گزافی خرج کنید.
اینها همهاش به برکت سواد بهوجود میآید. لذا آقایانی که به برنامههای نهضت بیتوجهی میکنند، باید متوجه باشند. خوشبختانه مسؤولین طراز اول کشور، به این کار علاقهمندند؛ هم آقای رئیس جمهور و هم بقیهی آقایانی که مسؤول هستند. شما هم دنبالگیری کنید و انشاءالله، این کار را ادامه دهید. اما بحث تعطیل کردن نهضت را، به نظر من، اصلاً مطرح نکنید. مگر بیستوپنج درصد رقم کمی است؟ مگر شوخی است؟ شما چهارده، پانزده سال تلاش کردید و بیستوپنج درصد از بیسوادی را کاستید، اما نصف دیگرش مانده است. مگر نصف، کم است که صحبت از این بشود «حالا چه کار کنیم؟ تعطیل کنیم یا تعطیل نکنیم؟» این جریان، با همین شکل باید ادامه پیدا کند. البته از مهمترین رازهای پیشرفت این است که یک سازمان، کم واسطه بخورد. نباید پیوسته امضا پشت امضا و کاغذبازی و بروبرگرد داشته باشد.
نهضت سوادآموزی باید پرسنل اداری و ستادی در حداقل نیاز داشته باشد. پرسنل را به قول معروف ببرید وارد میدان کنید. کار میدانی را هرچه میتوانید توسعه دهید، و کار ستادی را هرچه میتوانید محدود و کم کنید، تا پول زودتر به آن مراکز برسد. دستور زودتر برسد و نتیجهاش زود برگردد و دربارهی آن زود بشود عکسالعمل نشان داد. وقتی در یک اداره، لایهها زیاد میشود، حالت جسمهای پیه و چربیدار را پیدا میکند. به جسمهایی که پیه و چربی دارند یک تلنگر بزنید، نمیفهمند. اما مثلاً به بنده که آدم لاغری هستم، یک تلنگر بزنید، فوری میفهمم؛ یعنی اثرش فوراً به عصب میرسد.
غرض؛ سعی کنید این سازمان، گرفتار لایههای اداری نشود. برای چه، یک کار را بین پنج، شش نفر تقسیم کنند؟ اینها کارهای خوبی نیست و نباید اینطور انجام شود. شما الحمدلله از این جهت سبکید؛ سبک و فرز. انشاءالله خداوند کمک میکند. خداوند آقای قرائتی عزیز ما را، که حقیقتاً جزو آن موجودهای با برکت جمهوری اسلامی هستند، حفظ کند. در قرآن، از قول حضرت عیسی(ع) است: «وجعلنی مبارکاً این ما کنت ...(۲)» واقعاً ایشان مصداق آیهاند و هر جا هستند، مایهی برکتند. خداوند ایشان را برای ما، برای شما و برای این کارها و هدفها حفظ کند. شما الحمدلله کار را خوب پیش بردید؛ بعد از این هم، همین گونه باشد.
انشاءالله موفق باشید
۱) مقصود، آقای قرائتی است که پیش از بیانات معظمله به ایراد سخنرانی پرداخت و گزارشی ارائه داد.
۲) مریم: ۳۱