1391/02/12
گفتوگو با دکتر شیبانی، سفیر ایران در سوریه
سوریه بین سلاح و اصلاح
|گفتوگو با دکتر محمدرضا رئوف شیبانی، سفیر ایران در سوریه دربارهی دلایل دخالت آمریکا و همپیمانان منطقهای در این کشور، وضعیت اصلاحات در سوریه و نیز نقش اثرگذار سوریه در روند شکلگیری و استحکام «خط مقاومت»|
سوریه تا امروز چه نقشی را در روند پیروزیها و پیشبرد اهداف خط مقاومت علیه استکبار و صهیونیسم ایفا کرده است؟
حاکمیت فعلی سوریه اصولاً در اثر اختلاف نگاه سیاسی نسبت به چگونگی مواجههی این کشور با مسئلهی فلسطین روی کار آمده است. جوهره و شیرازهی حاکمیت سوریه مبتنی بر نگاه رهبری سیاسی این کشور به قضیهی فلسطین است. سوریه با انگیزهی حمایت از حقوق اعراب در تمام جنگهای عربی–اسرائیلی مشارکت فعال داشته است. این کشور در اصلیترین جنگ عربی در سال ۱۹۷۶ که طی آن ضربات سختی متوجه رژیم صهیونیستی شد، جبههی اصلی را در کنار مصر شکل داد. البته این حرکت با خیانت انور سادات ناکام ماند (اعلام آتشبس پیش از پایان عملیات در جبههی دوم).
در سال ۱۹۸۲ و در پی اشغال لبنان توسط صهیونیستها، سوریه پشتوانهای محکم برای لبنان در جبههی مواجهه با هجوم اشغالگران شد. همزمان نیز با جریان سازشکار فلسطینی برخورد نمود که مورد حمایت برخی سران کشورهای عربی و غربی بودند و قضیهی فلسطین را به انحراف کشانده بودند ولذا سوریه به پایگاهی برای جریانهای اصیل مقاومت فلسطینی تبدیل شد. ده گروه مقاومت فلسطینی مخالف روند سازش، دمشق را پایگاه فعالیتهای مقاومتی خود قرار دادند و فرماندهی عملیات خارج از فلسطین اشغالی را در این شهر مستقر کردند.
دمشق در حوادث منطقهای همواره مواضع هوشیارانهای را در قبال سیاستهای آمریکایی–صهیونیستی اتخاذ کرده است. موضعگیری سوریه در قبال جنگ تحمیلی هشت سالهی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران حاکی از دقت و توجه رهبری سوریه به اهداف پشت پردهی این جنگ بود که همانا تضعیف جریان مقاومت در منطقه بود.
سوریه با سیاست تقویت حرکتهای مقاومتی در منطقه و سیاست حمایت از مستضعفین همراهی نمود که شعار اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود. نقش سوریه در شکلگیری مقاومت افتخارآفرین لبنان و حرکتهای مقاومتی فلسطینی (حماس و جهاد اسلامی) که الهامگرفته از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و أنفاس قدسی امام راحل رحمهالله و رهبر کبیر انقلاب اسلامی بوده، فراموششدنی نیست. اوج این همراهی و همیاری را میتوان در سیوسه روز مقاومت شکوهمند و مقتدرانهی حزبالله لبنان و بیستودو روز مقاومت فلسطینیها در غزه در برابر تهاجم صهیونیستها یافت.
مواجهه با سیاستهای اشغالگرانهی آمریکا در منطقه و بهویژه مخالفت و عدم همراهی با سیاستهای اشغالگرانهی آمریکا در عراق نیز از نقاط روشن سیاست خارجی سوریه در دو دههی گذشته بوده است. حرکت سوریه به گونهای بوده که در کنار جمهوری اسلامی ایران، مقاومت اسلامی لبنان و حرکتهای فلسطینی به عنوان محور مستحکم مقاومت در برابر سیاستهای آمریکایی–صهیونیستی مطرح بوده است و این محور به عنوان مانعی اساسی در برابر سیاستهای استعماری غرب و صهیونیسم و عامل اصلی روشنگری و بیداری اسلامی مردم منطقه عمل کرده است.
رهبر انقلاب در دیدار بهمنماه سال گذشتهی رمضان عبدالله با ایشان بیان کردند: «اگر دولت سوریه به امریکاییها قول دهد که حمایت خود را از مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان قطع خواهد کرد، همهی مسائل تمام خواهد شد و تنها جرم سوریه حمایت از مقاومت است.» لطفاً نمونههایی از فشارهای غرب و منطقه بر سوریه برای قطع این حمایتها را بیان کنید.
با توجه به تاریخچهی ایستادگی سوریه در برابر غرب و صهیونیسم، طبیعی است که اصلیترین عامل خشم سران غربی نسبت به سوریه با سیاستهای حمایتی این رژیم از مقاومت و جسارت این حاکمیت در ایستادگی و مخالفت با دکترین منطقهای غرب قابل تبیین است که همانا حفظ کیان رژیم صهیونیستی و غارت منابع سرشار ملتهای منطقه است. بهترین نمونهی اعمال فشارهای غرب و بهویژه آمریکا علیه سوریه را میتوان در متهم ساختن دروغین سوریه به ترور رفیق حریری نخستوزیر اسبق لبنان و صدور چندین قطعنامه در شورای امنیت و اعمال حداکثر فشار بر سوریه در این رابطه دانست. البته دیدیم که تمام این طرح بر مبنای ادعاهای واهی چند شاهد دروغین صورت گرفته بود؛ دروغی که برملا شد.
بدون تردید علت و عامل اصلی فشارهای اخیر بر سوریه حمایتهای بیدریغ این کشور از قضیهی اصلی جهان اسلام و عرب است؛ یعنی از مقاومت فلسطین. در واقع غرب نهتنها به دنبال تسویهحساب با دولت سوریه است، مردم سوریه نیز مورد تهدید و تنبیه غرب قرار گرفتهاند، زیرا در سالیان گذشته از سیاستهای ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی دولت خود حمایت کردهاند و مقاومت را بااشتیاق در آغوش گرفته و حامی سرسخت آن در شرایط دشوار بودهاند. لیکن نظام سلطه در این صحنه که عملاً با مردم مواجه شده است، به دیواری آهنین و ارادهای سخت برخورد کرده و در تحقق اهدافش ناکام و سرخورده مانده است؛ بهگونهای که پس از تجربهی یک دوره تلاش همهجانبه برای سرنگونی دولت سوریه، ناچار از مواضع پیشین خود دست برداشته و در پی یافتن راهی نسبتاً آبرومندانه برای خروج از این گرداب است.
پیشنهادهای اصلاحی در حکومت سوریه ناظر بر چه معضلات و مشکلاتی است؟
با توجه به نیاز جامعهی سوریه به اجرای اصلاحات و خواستههای بحق و مشروع مردم این کشور که مورد تأیید رئیسجمهور جوان سوریه نیز هست، بشار اسد در کنار سیاست مقابله با فشارهای محور غربی–عربی و مواجهه با اقدامات تروریستی و مسلحانه در سوریه، روند اصلاحات مورد خواست مردم کشورش را نیز آغاز کرده است. بشار در واقع شخصیتی اصلاحطلب است. وی از ابتدای روی کار آمدنش به عنوان رئیسجمهور انگیزهی لازم برای اصلاحات جدی در کشور را داشته است، اما به دلیل سوءاستفادههای برخی جریانات سیاسی سوری و عدم همراهی جریانهایی از درون حاکمیت، این انگیزه ابتدا با مشکلات و موانعی روبهرو شد. متعاقب آن حجم و سرعت بالای حوادث و تحولات منطقه (حملهی آمریکا به عراق، اشغال عراق؛ ترور حریری و حوادث سیاسی و امنیتی لبنان پس از این ترور) و فشارهای گستردهی بینالمللی بهویژه آمریکا علیه سوریه به عنوان یکی از شاخههای اصلی مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا، مجال پیگیری جدی تحولات اصلاحی را به بشار نداد.
در حال حاضر برنامهی اصلاحات بشار اسد را میتوان شامل این مراحل دانست: تعدیل قانون اساسی و برگزاری همهپرسی و انتخابات پارلمانی طبق قانون اساسی جدید، شکلگیری احزاب و رقابتهای آزادنه، آزادی رسانهها و مطبوعات و آزادی بیان، لغو قانون شرایط اضطراری، تشکیل دولت جدید پس از انتخابات پارلمانی، تشکیل اجلاس شورای رهبری حزب بعث و انجام تغییرات اساسی منطبق بر تحولات صورتگرفته در کشور و نهایتاً برگزاری انتخابات آزاد ریاستجمهوری.
رأی مردم سوریه به اصلاحات قانون اساسی چه تأثیری بر روند تحولات این کشور گذاشته و واکنش دولتهای مداخلهگر و مخالف دولت سوریه نسبت به این انتخابات چه بوده است؟
تعدیل قانون اساسی سوریه و همهپرسی آن از دو بعد اهمیت دارد: اولاً کیفیت و چگونگی تعدیل که حاکی از ارادهی رهبری سیاسی سوریه در اجرای اصلاحات و پاسخگویی به خواستههای بحق مردم سوریه بوده است. تغییر مادهی ۸ قانون اساسی قدیم که حاکمیت تکحزبی را در کشور منتفی اعلام نمود، اقدام جسورانهای بود که شخص بشار اسد آن را به سرانجام رسانده است. برخی کارشناسان معتقدند چنانچه این اقدام در شرایط عادی صورت میگرفت، به منزلهی کودتا علیه حزب بعث قلمداد میشد. ثانیاً حضور ۵۷ درصدی مردم در پای صندوقهای رأی که حاکی از همراهی اکثریت مردم سوریه با دولت و حاکمیتشان است. این حضور در شرایطی صورت گرفت که برخی مناطق سوریه درگیر مشکلات پیچیدهی امنیتی بود و برگزاری همهپرسی در آن مناطق ممکن نبود. ثانیاً دولت مرکزی در شرایط ضعفی بود که امکان تشویق و یا حتی اجبار مردم برای حضور در پای صندوقها را نداشت.
در خصوص نحوهی واکنش دولتهای مداخلهگر به همهپرسی در سوریه نیز باید گفت کاملاً از قبل روشن بود که این دولتها یا خود را به تجاهل بزنند یا اینکه نسبت به اجرای این همهپرسی تردید ایجاد نمایند.
برخی کشورهای منطقه و نیز کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا چه اخلالها و کارشکنیهای عملی را در سوریه انجام دادهاند؟
شکلدهی به جریانهای مسلح تروریستی، ارسال سلاح به داخل سوریه، آموزش و ارسال نیرو به داخل خاک سوریه، اعزام مشاورین امنیتی و نظامی برای جریانهای مسلح داخلی، تشکیل جبههی بزرگ رسانهای و راهاندازی جنگ روانی از طریق رسانههای فراگیر منطقهای و بینالمللی، اعمال فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی و تصویب قوانین ظالمانه علیه مردم سوریه در ابعاد سیاسی و اقتصادی را میتوان گوشهای از اقدامات عملی جبههی مخالف جریان مقاومتی علیه سوریه برشمرد.
اغلب رسانههای غربی و منطقهای اینطور وانمود میکنند که تحولات سوریه مانند دیگر انقلابهای منطقه صحنهی رویارویی اکثریت مردم با حکومت است و با این تبلیغات سعی در آمادهسازی افکار عمومی برای شبیهسازی انقلابها در سوریه را دارند. آیا تحولات سوریه این ویژگی را دارد؟ بهطور کلی چه تفاوتهایی بین انقلابهای بیداری اسلامی در منطقه و تحولات سوریه وجود دارد؟
انقلابهای مردمی مبتنی بر بیداری اسلامی در منطقه دارای سه شاخصهی اصلی هستند: «مردمی بودن»، «ضد استکبار بودن» و «ضد صهیونیسم بودن». اگر اتفاقات فعلی سوریه را کالبدشکافی کنیم، بهخوبی درمییابیم که به دلیل وابستگی عاملین و فعالان معارضه به غرب و همراهی برخی شخصیتهای شاخص معارض سوریه با رژیم صهیونیستی و دیدارهای بعضی از آنان با مقامات صهیونیستی، همچنین به سبب مواضع روشن و واضح یکی از مسئولین جریان معارض علیه جبههی مقاومت و حرکتهای مقاومتی و جمهوری اسلامی ایران، نمیتوان این تحولات سوریه را در راستای بیداری اسلامی توصیف کرد، بلکه در واقع نظام سلطه و در رأس آن آمریکا، به منظور جلوگیری از تحمل خسارتهای بیشتر ناشی از تحولات منطقه، اقدام به کپیبرداری و طراحی آن علیه نظام سوریه نموده که خوشبختانه با روشنگری جمهوری اسلامی ایران غرب نیز ناکام ماند.
سوریه تا امروز چه نقشی را در روند پیروزیها و پیشبرد اهداف خط مقاومت علیه استکبار و صهیونیسم ایفا کرده است؟
حاکمیت فعلی سوریه اصولاً در اثر اختلاف نگاه سیاسی نسبت به چگونگی مواجههی این کشور با مسئلهی فلسطین روی کار آمده است. جوهره و شیرازهی حاکمیت سوریه مبتنی بر نگاه رهبری سیاسی این کشور به قضیهی فلسطین است. سوریه با انگیزهی حمایت از حقوق اعراب در تمام جنگهای عربی–اسرائیلی مشارکت فعال داشته است. این کشور در اصلیترین جنگ عربی در سال ۱۹۷۶ که طی آن ضربات سختی متوجه رژیم صهیونیستی شد، جبههی اصلی را در کنار مصر شکل داد. البته این حرکت با خیانت انور سادات ناکام ماند (اعلام آتشبس پیش از پایان عملیات در جبههی دوم).
در سال ۱۹۸۲ و در پی اشغال لبنان توسط صهیونیستها، سوریه پشتوانهای محکم برای لبنان در جبههی مواجهه با هجوم اشغالگران شد. همزمان نیز با جریان سازشکار فلسطینی برخورد نمود که مورد حمایت برخی سران کشورهای عربی و غربی بودند و قضیهی فلسطین را به انحراف کشانده بودند ولذا سوریه به پایگاهی برای جریانهای اصیل مقاومت فلسطینی تبدیل شد. ده گروه مقاومت فلسطینی مخالف روند سازش، دمشق را پایگاه فعالیتهای مقاومتی خود قرار دادند و فرماندهی عملیات خارج از فلسطین اشغالی را در این شهر مستقر کردند.
حضور ۵۷ درصدی مردم در پای صندوقهای رأی که حاکی از همراهی اکثریت مردم سوریه با دولت و حاکمیتشان است. این حضور در شرایطی صورت گرفت که برخی مناطق سوریه درگیر مشکلات پیچیدهی امنیتی بود و برگزاری همهپرسی در آن مناطق ممکن نبود.
دمشق در حوادث منطقهای همواره مواضع هوشیارانهای را در قبال سیاستهای آمریکایی–صهیونیستی اتخاذ کرده است. موضعگیری سوریه در قبال جنگ تحمیلی هشت سالهی صدام علیه جمهوری اسلامی ایران حاکی از دقت و توجه رهبری سوریه به اهداف پشت پردهی این جنگ بود که همانا تضعیف جریان مقاومت در منطقه بود.
سوریه با سیاست تقویت حرکتهای مقاومتی در منطقه و سیاست حمایت از مستضعفین همراهی نمود که شعار اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بود. نقش سوریه در شکلگیری مقاومت افتخارآفرین لبنان و حرکتهای مقاومتی فلسطینی (حماس و جهاد اسلامی) که الهامگرفته از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و أنفاس قدسی امام راحل رحمهالله و رهبر کبیر انقلاب اسلامی بوده، فراموششدنی نیست. اوج این همراهی و همیاری را میتوان در سیوسه روز مقاومت شکوهمند و مقتدرانهی حزبالله لبنان و بیستودو روز مقاومت فلسطینیها در غزه در برابر تهاجم صهیونیستها یافت.
مواجهه با سیاستهای اشغالگرانهی آمریکا در منطقه و بهویژه مخالفت و عدم همراهی با سیاستهای اشغالگرانهی آمریکا در عراق نیز از نقاط روشن سیاست خارجی سوریه در دو دههی گذشته بوده است. حرکت سوریه به گونهای بوده که در کنار جمهوری اسلامی ایران، مقاومت اسلامی لبنان و حرکتهای فلسطینی به عنوان محور مستحکم مقاومت در برابر سیاستهای آمریکایی–صهیونیستی مطرح بوده است و این محور به عنوان مانعی اساسی در برابر سیاستهای استعماری غرب و صهیونیسم و عامل اصلی روشنگری و بیداری اسلامی مردم منطقه عمل کرده است.
رهبر انقلاب در دیدار بهمنماه سال گذشتهی رمضان عبدالله با ایشان بیان کردند: «اگر دولت سوریه به امریکاییها قول دهد که حمایت خود را از مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان قطع خواهد کرد، همهی مسائل تمام خواهد شد و تنها جرم سوریه حمایت از مقاومت است.» لطفاً نمونههایی از فشارهای غرب و منطقه بر سوریه برای قطع این حمایتها را بیان کنید.
با توجه به تاریخچهی ایستادگی سوریه در برابر غرب و صهیونیسم، طبیعی است که اصلیترین عامل خشم سران غربی نسبت به سوریه با سیاستهای حمایتی این رژیم از مقاومت و جسارت این حاکمیت در ایستادگی و مخالفت با دکترین منطقهای غرب قابل تبیین است که همانا حفظ کیان رژیم صهیونیستی و غارت منابع سرشار ملتهای منطقه است. بهترین نمونهی اعمال فشارهای غرب و بهویژه آمریکا علیه سوریه را میتوان در متهم ساختن دروغین سوریه به ترور رفیق حریری نخستوزیر اسبق لبنان و صدور چندین قطعنامه در شورای امنیت و اعمال حداکثر فشار بر سوریه در این رابطه دانست. البته دیدیم که تمام این طرح بر مبنای ادعاهای واهی چند شاهد دروغین صورت گرفته بود؛ دروغی که برملا شد.
شکلدهی به جریانهای مسلح تروریستی، ارسال سلاح به داخل سوریه، آموزش و ارسال نیرو به داخل خاک سوریه، اعزام مشاورین امنیتی و نظامی برای جریانهای مسلح داخلی، تشکیل جبههی بزرگ رسانهای و راهاندازی جنگ روانی را میتوان گوشهای از اقدامات عملی جبههی مخالف جریان مقاومتی علیه سوریه برشمرد.
بدون تردید علت و عامل اصلی فشارهای اخیر بر سوریه حمایتهای بیدریغ این کشور از قضیهی اصلی جهان اسلام و عرب است؛ یعنی از مقاومت فلسطین. در واقع غرب نهتنها به دنبال تسویهحساب با دولت سوریه است، مردم سوریه نیز مورد تهدید و تنبیه غرب قرار گرفتهاند، زیرا در سالیان گذشته از سیاستهای ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی دولت خود حمایت کردهاند و مقاومت را بااشتیاق در آغوش گرفته و حامی سرسخت آن در شرایط دشوار بودهاند. لیکن نظام سلطه در این صحنه که عملاً با مردم مواجه شده است، به دیواری آهنین و ارادهای سخت برخورد کرده و در تحقق اهدافش ناکام و سرخورده مانده است؛ بهگونهای که پس از تجربهی یک دوره تلاش همهجانبه برای سرنگونی دولت سوریه، ناچار از مواضع پیشین خود دست برداشته و در پی یافتن راهی نسبتاً آبرومندانه برای خروج از این گرداب است.
پیشنهادهای اصلاحی در حکومت سوریه ناظر بر چه معضلات و مشکلاتی است؟
با توجه به نیاز جامعهی سوریه به اجرای اصلاحات و خواستههای بحق و مشروع مردم این کشور که مورد تأیید رئیسجمهور جوان سوریه نیز هست، بشار اسد در کنار سیاست مقابله با فشارهای محور غربی–عربی و مواجهه با اقدامات تروریستی و مسلحانه در سوریه، روند اصلاحات مورد خواست مردم کشورش را نیز آغاز کرده است. بشار در واقع شخصیتی اصلاحطلب است. وی از ابتدای روی کار آمدنش به عنوان رئیسجمهور انگیزهی لازم برای اصلاحات جدی در کشور را داشته است، اما به دلیل سوءاستفادههای برخی جریانات سیاسی سوری و عدم همراهی جریانهایی از درون حاکمیت، این انگیزه ابتدا با مشکلات و موانعی روبهرو شد. متعاقب آن حجم و سرعت بالای حوادث و تحولات منطقه (حملهی آمریکا به عراق، اشغال عراق؛ ترور حریری و حوادث سیاسی و امنیتی لبنان پس از این ترور) و فشارهای گستردهی بینالمللی بهویژه آمریکا علیه سوریه به عنوان یکی از شاخههای اصلی مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا، مجال پیگیری جدی تحولات اصلاحی را به بشار نداد.
در حال حاضر برنامهی اصلاحات بشار اسد را میتوان شامل این مراحل دانست: تعدیل قانون اساسی و برگزاری همهپرسی و انتخابات پارلمانی طبق قانون اساسی جدید، شکلگیری احزاب و رقابتهای آزادنه، آزادی رسانهها و مطبوعات و آزادی بیان، لغو قانون شرایط اضطراری، تشکیل دولت جدید پس از انتخابات پارلمانی، تشکیل اجلاس شورای رهبری حزب بعث و انجام تغییرات اساسی منطبق بر تحولات صورتگرفته در کشور و نهایتاً برگزاری انتخابات آزاد ریاستجمهوری.
رأی مردم سوریه به اصلاحات قانون اساسی چه تأثیری بر روند تحولات این کشور گذاشته و واکنش دولتهای مداخلهگر و مخالف دولت سوریه نسبت به این انتخابات چه بوده است؟
تعدیل قانون اساسی سوریه و همهپرسی آن از دو بعد اهمیت دارد: اولاً کیفیت و چگونگی تعدیل که حاکی از ارادهی رهبری سیاسی سوریه در اجرای اصلاحات و پاسخگویی به خواستههای بحق مردم سوریه بوده است. تغییر مادهی ۸ قانون اساسی قدیم که حاکمیت تکحزبی را در کشور منتفی اعلام نمود، اقدام جسورانهای بود که شخص بشار اسد آن را به سرانجام رسانده است. برخی کارشناسان معتقدند چنانچه این اقدام در شرایط عادی صورت میگرفت، به منزلهی کودتا علیه حزب بعث قلمداد میشد. ثانیاً حضور ۵۷ درصدی مردم در پای صندوقهای رأی که حاکی از همراهی اکثریت مردم سوریه با دولت و حاکمیتشان است. این حضور در شرایطی صورت گرفت که برخی مناطق سوریه درگیر مشکلات پیچیدهی امنیتی بود و برگزاری همهپرسی در آن مناطق ممکن نبود. ثانیاً دولت مرکزی در شرایط ضعفی بود که امکان تشویق و یا حتی اجبار مردم برای حضور در پای صندوقها را نداشت.
در خصوص نحوهی واکنش دولتهای مداخلهگر به همهپرسی در سوریه نیز باید گفت کاملاً از قبل روشن بود که این دولتها یا خود را به تجاهل بزنند یا اینکه نسبت به اجرای این همهپرسی تردید ایجاد نمایند.
غرب نهتنها به دنبال تسویهحساب با دولت سوریه است، مردم سوریه نیز مورد تهدید و تنبیه غرب قرار گرفتهاند، زیرا در سالیان گذشته از سیاستهای ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی دولت خود حمایت کردهاند و مقاومت را بااشتیاق در آغوش گرفته و حامی سرسخت آن در شرایط دشوار بودهاند.
برخی کشورهای منطقه و نیز کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا چه اخلالها و کارشکنیهای عملی را در سوریه انجام دادهاند؟
شکلدهی به جریانهای مسلح تروریستی، ارسال سلاح به داخل سوریه، آموزش و ارسال نیرو به داخل خاک سوریه، اعزام مشاورین امنیتی و نظامی برای جریانهای مسلح داخلی، تشکیل جبههی بزرگ رسانهای و راهاندازی جنگ روانی از طریق رسانههای فراگیر منطقهای و بینالمللی، اعمال فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی و تصویب قوانین ظالمانه علیه مردم سوریه در ابعاد سیاسی و اقتصادی را میتوان گوشهای از اقدامات عملی جبههی مخالف جریان مقاومتی علیه سوریه برشمرد.
اغلب رسانههای غربی و منطقهای اینطور وانمود میکنند که تحولات سوریه مانند دیگر انقلابهای منطقه صحنهی رویارویی اکثریت مردم با حکومت است و با این تبلیغات سعی در آمادهسازی افکار عمومی برای شبیهسازی انقلابها در سوریه را دارند. آیا تحولات سوریه این ویژگی را دارد؟ بهطور کلی چه تفاوتهایی بین انقلابهای بیداری اسلامی در منطقه و تحولات سوریه وجود دارد؟
انقلابهای مردمی مبتنی بر بیداری اسلامی در منطقه دارای سه شاخصهی اصلی هستند: «مردمی بودن»، «ضد استکبار بودن» و «ضد صهیونیسم بودن». اگر اتفاقات فعلی سوریه را کالبدشکافی کنیم، بهخوبی درمییابیم که به دلیل وابستگی عاملین و فعالان معارضه به غرب و همراهی برخی شخصیتهای شاخص معارض سوریه با رژیم صهیونیستی و دیدارهای بعضی از آنان با مقامات صهیونیستی، همچنین به سبب مواضع روشن و واضح یکی از مسئولین جریان معارض علیه جبههی مقاومت و حرکتهای مقاومتی و جمهوری اسلامی ایران، نمیتوان این تحولات سوریه را در راستای بیداری اسلامی توصیف کرد، بلکه در واقع نظام سلطه و در رأس آن آمریکا، به منظور جلوگیری از تحمل خسارتهای بیشتر ناشی از تحولات منطقه، اقدام به کپیبرداری و طراحی آن علیه نظام سوریه نموده که خوشبختانه با روشنگری جمهوری اسلامی ایران غرب نیز ناکام ماند.