1391/01/15
پیش به سوی خدا
سفر به قبله
بعضی وقتها آب در کوزه است و تشنهلب میگردیم. 15 سال موعد حج آمده و رفته و سفرنامههای جورواجور از آستین ناشران بیرون آمده. آن وقت سورهی مهر از تجدید چاپ کار خوبی که در این زمینه در سال 63 دست مخاطبها داده بود، غافل میماند و میگذرد تا سال 86 که دوباره به صرافتش میافتد. صحبت از کتاب لاغر و کم صفحهی «سفر به قبله» است.
«این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول». این بخشی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب مذکور مظلوم است؛ یادداشتهایی از سفر حج. "نویسنده عزیز" هم هدایت الله بهبودی است. سال 70 اولین سالی است که بعد از حج خونین، زیارت بیتالله دوباره برقرار میشود. بهبودی توی دفتر ادبیات مشغول کارش بوده و داشته متنی را ویراست میکرده که کسی وارد اتاق میشود و میپرسد: «حج میروی؟» به قول نویسنده وقتی خدا بخواهد، اتفاق میافتد. به همین سادگی. بهبودی به همین سادگی حاجی میشود. حج، نابلدهای نوشتن را هم وسوسه میکند تا تجربههایشان را بنویسند. قلمدارها که جای خود را دارند. از اعتمادالسلطنهی قاجار که سفرنامه حج نوشته بگیر تا مثلا جلال که رفت و با "خسی در میقات" برگشت و آقا مرتضای آوینی که «سفر به سرزمین نور» را یادگار گذاشت. بهبودی هم مطابق رسم معهود اهل قلم یادداشتهایش را سوغات کرد و آورد. متن کتاب با تاریخ روز و ماه و سال کرتبندی شده است. روزهایی که بهبودی به نظرش آمده حرفی برای نقل کردن هست، نوشته. بعضی روزها هم انگار چیز دندانگیری در بساط نبوده و از اطاله کلام پرهیز نموده است.
جملههای کتاب سرراستند و اغلب ساده، توصیفها همراه ایجاز و در عین حال کاملند. نویسنده تعابیر و نگاه خودش را دارد. انتقادهایش را هم. پا به پای نویسنده وقتی به حرم نبوی صلوات الله علیه و آله وارد میشود جا میخوریم؛ چرا که «پاسبانهای عرب طرفدار انجماد روح و جسمند». معماری هم حسابی حال بهبودی را میگیرد تا بگوید «اگر ضجه زنان و شانههای لرزان مردان نبود میشد اینجا را با معبد اشتباه گرفت».
بهبودی وقتی به ساخت و سازهای تاریخ خرابکن در احد و مسجد قبا و ... میرسد در نقدهای صاف و سادهاش از خجالت سعودیها در میآید که «تیغ سعودیها صورت تاریخ اسلام را خطخطی میکند». نویسنده از پس انتقال حال و هوای حج هم خوب برآمده است. هر چند که در استفاده از کلمات صرفهجویی کرده باشد. نرمی دلهای حاجیان، سختی بعضی از اعمال، شوق اول بار دیدن کعبه و غربت بقیع، لابلای کلمات خوب پیدایند و با خواندنشان آدم به صرافت حج میافتد. دلش میخواهد خودش ببیند و اگر یکبار رفته باشد، «سفر به قبله» به آتش این اشتیاق دامن میزند. برای رهبر انقلاب هم همینطور شده؛ تا آنجا که زیر بسم الله کتاب بنویسند: «این کتاب باز مرا در شور و شوق و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله فرو برد...»
«این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول». این بخشی از یادداشت رهبر انقلاب بر کتاب مذکور مظلوم است؛ یادداشتهایی از سفر حج. "نویسنده عزیز" هم هدایت الله بهبودی است. سال 70 اولین سالی است که بعد از حج خونین، زیارت بیتالله دوباره برقرار میشود. بهبودی توی دفتر ادبیات مشغول کارش بوده و داشته متنی را ویراست میکرده که کسی وارد اتاق میشود و میپرسد: «حج میروی؟» به قول نویسنده وقتی خدا بخواهد، اتفاق میافتد. به همین سادگی. بهبودی به همین سادگی حاجی میشود. حج، نابلدهای نوشتن را هم وسوسه میکند تا تجربههایشان را بنویسند. قلمدارها که جای خود را دارند. از اعتمادالسلطنهی قاجار که سفرنامه حج نوشته بگیر تا مثلا جلال که رفت و با "خسی در میقات" برگشت و آقا مرتضای آوینی که «سفر به سرزمین نور» را یادگار گذاشت. بهبودی هم مطابق رسم معهود اهل قلم یادداشتهایش را سوغات کرد و آورد. متن کتاب با تاریخ روز و ماه و سال کرتبندی شده است. روزهایی که بهبودی به نظرش آمده حرفی برای نقل کردن هست، نوشته. بعضی روزها هم انگار چیز دندانگیری در بساط نبوده و از اطاله کلام پرهیز نموده است.
جملههای کتاب سرراستند و اغلب ساده، توصیفها همراه ایجاز و در عین حال کاملند. نویسنده تعابیر و نگاه خودش را دارد. انتقادهایش را هم. پا به پای نویسنده وقتی به حرم نبوی صلوات الله علیه و آله وارد میشود جا میخوریم؛ چرا که «پاسبانهای عرب طرفدار انجماد روح و جسمند». معماری هم حسابی حال بهبودی را میگیرد تا بگوید «اگر ضجه زنان و شانههای لرزان مردان نبود میشد اینجا را با معبد اشتباه گرفت».
بهبودی وقتی به ساخت و سازهای تاریخ خرابکن در احد و مسجد قبا و ... میرسد در نقدهای صاف و سادهاش از خجالت سعودیها در میآید که «تیغ سعودیها صورت تاریخ اسلام را خطخطی میکند». نویسنده از پس انتقال حال و هوای حج هم خوب برآمده است. هر چند که در استفاده از کلمات صرفهجویی کرده باشد. نرمی دلهای حاجیان، سختی بعضی از اعمال، شوق اول بار دیدن کعبه و غربت بقیع، لابلای کلمات خوب پیدایند و با خواندنشان آدم به صرافت حج میافتد. دلش میخواهد خودش ببیند و اگر یکبار رفته باشد، «سفر به قبله» به آتش این اشتیاق دامن میزند. برای رهبر انقلاب هم همینطور شده؛ تا آنجا که زیر بسم الله کتاب بنویسند: «این کتاب باز مرا در شور و شوق و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله فرو برد...»