اسلام و جهانیشدن تعامل یا تقابل؟
چکیده
هدف اصلی این نوشتار بررسی نسبت فرایند جهانیشدن با جهانیشدن اسلام و یافتن پاسخ این پرسش است که آیا اسلام با جهانیشدن، تقابل دارد و یا تعامل؟ و بر فرض تقابلِ این پدیده با فرهنگ اسلام، مسلمانان در مواجهه با فرایند جهانیشدن، چه راهبردها و راهکارهایی میتوانند اتخاذ نمایند؟ نویسنده با رویکرد نظری و بررسی اسنادی و تحلیل دادهها و نقد و بررسی یافتههای پژوهشی، به پرسشهای فوق پاسخ داده و چنین معلوم داشته است که ماهیت جهانیشدن با جهانیسازی مترادف نیست. برای شناخت دقیق این پدیده، باید به همه ابعاد، عوامل و پیامدهای آن توجه داشت. جهانیشدن به لحاظ ماهیت، اهداف و مشخصهها، و پیامدهایی که دارد با آموزههای اسلام در تعارض است. در پایان نیز راهکارهایی برای برونرفت جهان اسلام از چالشهای این فرایند ارائه شده است.
کلیدواژهها: جهانیشدن، جهانیسازی، اسلام، تعامل، تقابل، ویژگیها، راهبردها.
مقدّمه
«جهانیشدن» فرایندی است که در پی برخی تحوّلات جهانی و پیشرفتهای علمی و فنی در حوزه ارتباطات و رسانهها و تسهیل و تشدید روابط و تعاملات بین ملتها در زمینههای گوناگون، ظهور و بروز پیدا کرده است. این جریان به صورت فراگیر در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع بشری را درگیر مسائل مشترک و فراگیر و چالشهای گوناگون نموده و انسانها را با دنیای دگرگون شونده، سیال، گیجکننده، نفوذپذیر و غیرمتعین و ناآشنا و فاقد حد و مرز و غیرقابل کنترل، و پیچیده مواجه ساخته است. یکی از مهمترین تأثیرات آن، تأثیر بر وضعیت فرهنگها و ادیان است. از اینرو، جهانیشدن برای جوامع اسلامی به عنوان یکی از دغدغههای مهم و چالشبرانگیز به شمار میرود. این مسئله، که در عصر جهانیشدن، اسلام به منزله یک دین و فرهنگ جهانی، چه نوع مواجهه و رابطهای میتواند با جهانیشدن کنونی داشته باشد، مسئلهای مهم و درخور توجه است که این مقاله میکوشد تا بدان بپردازد.
در سالهای اخیر، درباره جهانیشدن و تأثیرات و پیامدهای آن، از سوی پژوهشگران تحلیلها و مباحث گستردهای مطرح شده است. هر یک از اندیشمندان و نظریهپردازان کوشیده است تا ابعاد گوناگون این پدیده نوظهور را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و تبیینی علمی از این موضوع مهم ارائه دهد. برخی از اندیشمندان معاصر، همچون گیدنز، که از مدافعان سرسخت مدرنیته و از منتقدان پست مدرنیته به شمار میرود، در تحلیل گفتمانی خود، جهانیشدن را به عنوان «جهانیشدن مدرنیته» تفسیر نموده و جهانیشدن را ذاتی مدرنیته به شمار آورده است. ملک لوهان و برخی دیگر از نویسندگان، که در زمینه جهانیشدن نظر دارند، به دو چشمانداز جهانیشدن توجه کردهاند:
1. فرایند جهانیشدن از منظر روابط بینالملل و ارتباطات.
2. جهانیشدن از منظر نظریه نظام واحد جهانی.
آلوین تافلر (Alvin Toffler)نیز در کتاب موج سوم، جهانی را ترسیم کرده است که در آن ضرورت همراهی و سازگاری با فرایندهای ناشی از برخورد امواج تاریخ آشکار میشود.[1] آلدوسهاکسلی نیز در کتاب دنیای شگفتانگیز نو، فرایند جهانیشدن را به گونهای ترسیم میکند که در آن انسانها، در یک حکومت واحد جهانی، که با نظمی آهنین همه چیز را تحت کنترل و نظارت دارد، محصور میشوند و خودآگاهی و جهانآگاهی آنها با این تصویر تخیلگونه از جهان پیوند میخورد و انسان و جهان اندیشه و فرهنگ او دچار استحاله میشوند.[2] یکی دیگر از کسانی که در زمینه جهانیشدن تحقیقات گستردهای انجام داده امانوئل والرشتاین، جامعهشناس آلمانی، است. وی معتقد است: «جهانیشدن فرایند شکلگیری شبکههایی است که طی آن، اجتماعاتی که پیش از این در کره خاکی دور افتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند.»[3] وی با طرح نظریه «نظام جهانی» روابط بینالمللی را به شکل نوعی همگرایی و یکپارچگی میان دولتها ترسیم میکند. بر اساس تحلیل والرشتاین، وجود نظام جهانی به معنای پذیرش یک راهبرد مشترک و همگرایی از روی الزام و ضرورتاست، نه از باب تعامل و تفاهم مشترک.[4]
رابرتسون، از برجستهترین اندیشمندان در حوزه جهانیشدن، نیز یکپارچه شدن جهان را ناشی از یک عامل ـ مثلاً، تمدن غرب یا امپریالیسم ـ نمیداند، بلکه وی عوامل اصلی تغییرات در جهان حاضر را مجموعهای از عوامل میداند، نه یک عامل. از نظر او، عواملی همچون جامعه جهانی، بشریت، اندیشه ترقّی، علم و فناوری همه از عوامل جهانیشدن محسوب میشوند.[5] ایزابل مونال، که با گرایشهای مارکسیستی به تحلیل تحوّلات جهانی میپردازد، میگوید: «واقعیت این است که جامعهای واحد در مقیاس بشریت، به معنای ایجاد نابرابری در سطح جهان و سیطره یک حکومت بر همه جهان است.»[6] یکی دیگر از کسانی که با رویکردی متفاوت و چالشبرانگیز به تحلیل جهانیشدن و جهانیسازی پرداخته، فرانسیس فوکویاما است. وی با طرح نظریه «پایان تاریخ»، پیروزی فرهنگ سرمایهداری غرب را پیشبینی نموده است. وی جهانیشدن را به معنای «گسترش فرهنگ غربی و سیطره تمدن آمریکا بر جهان» میداند و از آن به عنوان «پایان تاریخ» تعبیر میکند. اسکات لَش و جان یوری نیز بر مبنای گرایشهای پستمدرنیستی، جهانیشدن را از شاخصههای بارز دوران پسامدرنیته تلقّی نمودهاند.[7] پیش از ورود به بحث اصلی، لازم است به تبیین دقیق مفهوم «جهانیشدن»، «جهانیسازی»، و تفاوتهای این مفاهیم کلیدی بپردازیم.
تعریف و ماهیت «جهانیشدن»
«جهانیشدن» معادل کلمه انگلیسی globalization به معنای شمولگرایی و فراگیر شدن امری در سطح جهان و به معنای بینالمللی شدن، جهانگستری، فرا قلمروگرایی و تعابیری از این دست تعریف شده است. «جهانیشدن» پدیدهای نوظهور و پیچیده است که به دلیل ابعاد نامکشوف و گسترده آن و ماهیت ساختارشکنانهای که دارد، هنوز ماهیت و کارکردهای همهجانبهاش آشکار نگشته و از اینرو، تعاریف و برداشتهای گوناگون و حتی متضادی از آن ارائه شده است. در ذیل، به برخی تعاریف ارائه شده از این پدیده اشاره میشود: مارتین آلبرو جهانیشدن را فرایندهایی تعریف میکند که موجب میشوند تمام مردم جهان در یک جامعه واحد و فراگیر جهانی به هم بپیوندند.[8] دیوید هلد چهار ویژگی اصلی این جریان را مورد تأکید قرار میدهد:
1. افزایش جریانها و شبکههای ارتباطی.
2. نفوذپذیری متقابل.
3. گسترش روابط اجتماعی ملتها.
4. رشد ابزارهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی.[9]
مک گرو از دیگر اندیشمندان صاحبنظر در موضوع جهانیشدن، در تعریف و توصیف این پدیده میگوید: «جهانیشدن به معنای افزایش شمار پیوندها و ارتباطات متقابلی است که فراتر از دولتها شکل میگیرد و در نتیجه آن، قدرت دولتها کاهش مییابد و هویتهای مبتنی بر سرزمین و تاریخ و قومیت، ماهیتی متفاوت مییابند. »[10] امانوئل والراشتاین در کتاب سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی، شکلگیری جهانی واحد را پیشبینی نموده، در تعریف «جهانیشدن» مینویسد: «جهانیشدن فرایند شکلگیری شبکههایی است که طی آن اجتماعاتی که پیش از این در کره خاکی دور افتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی، ادغام میشوند.»[11] مالکوم واترز نیز جهانیشدن را اینگونه تعریف میکند: «فرایندی که در نتیجه آن محدودیتهای جغرافیایی و نظامهای اجتماعی و فرهنگی متحول و برچیده میشوند و به تشدید آگاهی عمومی منجر میشود.»[12]
دیویدهاروی جهانیشدن را مرحلهای شدید از فشردگی زمان و مکان میداند که دارای تأثیر گیجکننده و مخرّبی بر رویههای سیاسی ـ اقتصادی، توازن قدرت طبقات و نیز بر زندگی فرهنگی و اجتماعی است.[13] امانوئل کاستلز، نویسنده کتاب جامعه اطلاعاتی، با اشاره به عصر اطلاعات، جهانگرایی را ظهور نوعی جامعه شبکهای میداند که در ادامه حرکت سرمایهداری، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را دربر میگیرد.[14] در تعریفی دیگر، «جهانیشدن» به معنای (universalization)«جهانگستری» آمده است؛ یعنی اشخاص و پدیدههای فرهنگی در مقایسه با دورانهای دیگر، بیشتر در تمام مناطق قابل سکونت کره زمین پخش شدهاند.[15] رابرتسون نیز در تعریف دقیقتری جهانیشدن را اینگونه توصیف نموده است: «جهانیشدن یا سیارهای شدن جهان مفهومی است که هم به تراکم جهان و هم به تشدید آگاهی درباره جهان و هم به وابستگی متقابل و هم تشدید آگاهی از یکپارچگی جهان در قرن بیستم اشاره دارد.»[16]
برخی دیگر «جهانیشدن» را معادل «غربیسازی» گرفته و در تعریف آن گفتهاند: «جهانیشدن» به معنای یکسانسازی همه فرهنگها و بسط الگوی تمدن غربی، به ویژه آمریکا و در واقع، نوعی دیگر از «امپریالیسم» است. فوکویاما، از نظریهپردازان معاصر آمریکا، «جهانیشدن» را به معنای گسترش فرهنگ غربی و سیطره تمدن آمریکا بر جهان میداند و از آن به عنوان پایان تاریخ تعبیر میکند و آن را معادل جهانیسازی غرب و غربیسازی و گسترش تمدن غرب میداند:[17] «جهانیگرایی»، بسط و گسترش و انتقال تمدن و فرهنگ ایالات متحده آمریکا به سایر کشورهای جهان است.[18] پیروز مجتهدزاده، واژه «جهانیشدن» را معادل «آمریکاییشدن» و همان «جهانیسازی» میداند. از نظر وی، در پرتو جهانیشدن، جهانیان به فرهنگ، مفاهیم، زبان و اخلاق یا بیاخلاقی آمریکایی تن میدهند.[19] در تعریفی دیگر، «جهانیشدن» به معنای «قلمروزدایی» توصیف شده است.[20] بر اساس تعاریف مزبور، میتوان گفت: تعریف دقیق «جهانیشدن» باید در بردارنده سه مفهوم اساسی و ویژگی مهم باشد:
1. فشرده شدن زمان و مکان و افزایش حجم و سرعت اطلاعات.
2. جریان آزاد و غیرقابل کنترل مبادله اطلاعات و تغییر ساختارهای ملّی و بومی، در بعد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی.
3. تشدید روابط و وابستگی متقابل و کنشپذیری جوامع و تغییر هویت.
دیدگاههای متفاوت و متضاد درباره جهانیشدن
درباره ماهیت و پیامدهای جهانیشدن، سه دیدگاه عمده وجود دارد:
دیدگاه اول: برخی از مخالفان جهانیشدن اصل وقوع پدیدهای به نام «جهانیشدن» را به طور کلی رد میکنند و آن را یک جنجال تبلیغاتی از سوی برخی روزنامهنگاران، سیاستمداران و صاحبان شرکتهای چند ملّیتی میدانند. دسته دیگری از مخالفان جهانیشدن را به معنای «غربیسازی» یا «جهانیسازی غرب» توصیف میکند و آن را یک طرح سیاسی ـ اقتصادی میدانند که کشورهای پیشرفته و امپریالیستی در جهت بسط فرهنگ مادی و لیبرال سرمایهداری غرب طرّاحی کردهاند. بیشتر اندیشمندان و متفکران مسلمان و برخی از مخالفان جهانیشدن، که گرایش مارکسیستی و سوسیالیستی دارند، «جهانیشدن» را معادل «جهانیسازی» و همان استعمار در شکل نوین آن تلقّی نموده، به نفی آن میپردازند.
دیدگاه دوم: دیدگاه موافقان جهانیشدن است که خود طیفهای گوناگونی از دیدگاهها و رویکردها را دربر میگیرد. یک دسته از موافقان جهانیشدن معتقدند: جهانیشدن یکی از مراحل طبیعی نظام سرمایهداری و جهانیشدن و برونگستری نظام سرمایهداری در جهان است و «شاخصههای اصلی آن را اومانیسم، فردگرایی، لیبرالیسم، قانونگرایی، حقوقبشر، برابری زن و مرد، سیاست دموکراتیک و اندیشه سکولار، بازار آزاد و اقتصاد سود محور بازار تشکیل میدهد.[21] برخی دیگر جهانیشدن را یکی از مراحل ساختاری مدرنیته میدانند و معتقدند: مدرنیته ذاتاً جهانی است و حدّ و مرز نمیشناسد.
دیدگاه سوم: دیدگاهی است که جهانیشدن را فرایندی میداند که ناشی از تحوّل تدریجی و طبیعی جامعه بشری و یکی از مراحل پیشرفت تاریخی و معلول رشد دانش بشر و دستیابی به فناوری ارتباطات است. به نظر طرفداران این نظریه، جهانیشدن روندی است که فضای باز و رقابتپذیری را فراروی همه فرهنگها و ملتها میگشاید و هر فرهنگ و ملتی میتواند متاع خویش را در این فضای باز به جهانیان عرضه نماید و مخاطب خود را بیابد. بر اساس این تصویر، جهانیشدن متضمّن تسهیل روابط و آزادی و توسعه بیشتر علمی و رقابت فرهنگهاست. به طور کلی، نظریات موافقان و مخالفان را میتوان در چهار دیدگاه ذیل خلاصه کرد:
1. کسانی که آن را به عنوان «جهانیشدن نظام سرمایهداری» و یا غربیسازی توصیف میکنند.
2. کسانی که جهانیشدن را به مثابه «جهانیشدن مدرنیته» تفسیر مینمایند.
3. کسانی که جهانیشدن را به منزله «گذر از مدرنیته» و بیانگر ورود به عصر فرامدرنیته(پست مدرنیته) میدانند.
4. نظریه کسانی که جهانیشدن را معلول پیشرفت علم و فناوری نوین میدانند.
نقد و نظر:
در اینباره که آیا «جهانیشدن» معادل «جهانیسازی» و «غربیسازی جهان» است و یا اینکه این دو با هم تفاوت دارند، اختلاف نظر جدّی وجود دارد. بیشتر اندیشمندانی که درباره جهانیسازی و جهانیشدن به تحقیق پرداختهاند، مفهوم این دو را یکی دانسته و معتقدند: «جهانیشدن» و «جهانیسازی»، هم از نظر مفهوم و هم از نظر مصداق مشترکند و هر دو روایتگر یک پدیده و فرایند هستند. به نظر میرسد درباره مفهوم جهانیشدن و جهانیسازی و واقعیت عینی این دو، یک خلط و اشتباه اساسی صورت گرفته است. واقعیت این است که نمیتوان این دو اصطلاح را از نظر مفهوم و مصداق، با هم یکسان فرض کرد و جهانیشدن را با جهانیسازی یکی دانست، بلکه این دو جریان از یکدیگر متفاوت و متمایزند و در واقع، ما شاهد تحقق دو پدیده و دو فرایند هستیم که از نظر مفهومشناختی، باید «جهانیشدن» را به عنوان یک فرایند تحوّل طبیعی و فناورانه بشری دانست، و «جهانیسازی» را به عنوان طرحی برای تحمیل الگوی فرهنگی یا سیاسی و اقتصادی غرب و معادل غربیسازی توصیف کرد.
این است که آنان همه احکام و لوازم و نتایج جهانیسازی را به جهانیشدن سرایت میدهند و آن را عامل سلطه امپریالیسم غرب و گسترش فرهنگ غرب در جهان تلقّی میکنند. درست است که جهانیسازی یک طرح و سیاست استعماری است و هدف اصلی آن غارت منابع تمامی کره زمین و بسترسازی فرهنگی و سیاسی برای گسترش بازارهای مصرف و تأمین منابع مالی و مواد اولیه شرکتهای بزرگ اقتصادی و سیطره نظام سرمایهداری غرب بر جهان است و باید از آن بیمناک بود و در برابر عواقب شوم و نامطلوب آن به مقابله برخاست، اما این مطلب دلیل بر آن نیست که «جهانیشدن» نیز عیناً همان «جهانیسازی» است و لوازم و پیامدهای جهانیسازی را به همراه دارد، بلکه جهانیشدن با «جهانیسازی»، و «غربیسازی جهان»[22] تفاوت اساسی دارد.
همچنانکه اشاره شد، ما به دلایل پیش گفته، که مورد قبول بیشتر اندیشمندان است، با «جهانیسازی» به معنای «غربیسازی» مخالفیم و همه آثار و پیامدهای آن را منفی و مخرّب میدانیم و آن را یک طرح استعماری تلقّی میکنیم، ولی جهانیشدن را یک فرایند علمی، که در نتیجه تحوّلات علمی و تاریخی و پیشرفت طبیعی حاصل شده است، میدانیم و بر این باوریم که جهانیشدن ذاتاً لااقتضا است و لزوماً حامل فرهنگ غرب نیست، بلکه میتواند حامل پیام هر فرهنگی باشد و این بستگی به آن دارد که هر ملت و فرهنگی به چه میزان قدرت استفاده از این فضا و فرصت را از نظر نرمافزاری و سختافزاری در دست دارد. از اینرو، نحوه و میزان بکارگیری ابزار(سختافزار)های جهانیشدن برای انتقال و تبادل پیامهای فرهنگی(نرمافزاری) در رقابت جهانی، نقش تعیینکننده دارد و شکی نیست که این جریان، هم میتواند مطلوب و دارای ثمرات مثبت و جهانی باشد و هم میتواند دارای عوارض و پیامدهای منفی باشد. چنانچه در جهت بسط و گسترش بهترین و ارزشمندترین فرهنگها و آرمانها به کار گرفته شود، امری مطلوب و مفید است، ولی اگر از این فضا و امکانات و ابزار در جهت تحمیل و ترویج فرهنگهای منحط و غیرانسانی و سلطه فکری و سیاسی و اقتصادی یک فرهنگ استفاده شود، نامطلوب و مخرّب خواهد بود. بنابراین، در مواجهه با این جریان، نباید دچار نگاه افراطی و تفریطی و تخمینزدگی شویم و یا در حالت انفعالی و یا موضعگیری «نفی و اثبات» قرار بگیریم.
ویژگیها و مشخصههای مهم جهانیشدن
1. ارتباطات متقابل
جهانیشدن موجب وابستگی شدید در حوزه ارتباطات و افزایش پیوندها و تعاملات اجتماعی در دل شبکههای جهانی میگردد که حاصل این فرایند کوچک شدن جهان و تحقق نظر «دهکده جهانی» است.[23]
2. تشدید و تقویت آگاهی
پیشرفت فناوری موجب تشدید و تسریع روز افزون انواع ارتباطات و مبادله اطلاعات فرهنگی و علمی شده و نتیجه آن تشدید آگاهی و انباشت اطلاعات است.
3. سرعت فزاینده و گسترده ارتباطات و مبادله اطلاعات
که از بارزترین و آشکارترین ویژگی جهانیشدن است.
4. کلّیت و گستره تأثیرات
حوادث در یک بخش از جهان، در سراسر دنیا تأثیر و انعکاس دارد. تحوّلات جدید در زمینه فناوری ارتباطات و گسترش انواع رسانهها و وسایل ارتباط جمعی، مانند رایانهها، شبکه پیچیده اینترنت، و ماهوارهها موجب شدهاند تا انسانها در هر نقطه جهان، در معرض هجوم انواع آسیبها و اطلاعات سازماندهی شده و غیرسازماندهی شده قرار بگیرند.
5. چند بعدی و پیچیدگی
جهانیشدن دارای ابعاد گوناگون فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی، علمی و فنی است و نظیر هر پدیده نوظهور دیگری، ترکیبی از «تهدید» و «فرصت» است. یکی از پیامدهای این جریان، همگرایی در عرصه جهانی و مواجه شدن همه ملتها با ریسکهای مشترک و شبکه تقدیر مشترک است. شتاب و تراکم ارتباطات و تسهیل انواع مبادلات این امکان را به وجود آورده است که پیامدهای بسیاری از اقدامات خود را به خارج از مرزها منتقل کنیم.[24]
6. جهانیشدن
این فرایند در شرایطی اتفاق میافتد که پیشرفتهای مادی در کنترل یک تمدن الحادی است و تمدن غرب به دلیل برخورداری از ابزارهای فناورانه، بیشتر میتواند به گسترش فرهنگ مادی و الحادی خود بپردازد.[25]
جهانیبودن و جهانیشدن اسلام
پیش از بررسی رابطه اسلام با جهانیشدن کنونی، ابتدا لازم است ماهیت جهانیبودن و دلایل جهانیشدن اسلام، و ویژگیهای آن را با نگاهی گذرا به منابع اصیل اسلامی، مورد اشاره قرار دهیم و تصویری کلی از جهانیبودن اسلام ارائه نماییم و سپس به بررسی رابطه آن با روند جهانیشدن کنونی بپردازیم. جهانیبودن دین اسلام را میتوان هم از طریق مطالعه محتوای آموزهها و متن پیامهای آسمانی این دین و تصریحاتی که در منابع اصیل اسلامی نسبت به جهانیبودن این دین، و جهانیبودن نبوّت و خاتمیت رسالت پیامبر شده است، مورد توجه قرار داد، و هم با توجه به مبانی عقلانی و علمی و هماهنگی این دین با فطرت نوع بشر اثبات کرد. جهانشمول بودن اسلام یک حقیقت قطعی و بدیهی است که در بین مسلمانان هیچ شک و تردید و ابهام و اختلافی درباره آن وجود ندارد. اسلام ـ فیذاته ـ یک دین جهانی و همگانی است و آیینی است که رسالت آن هدایت و نجات تمام انسانها در همه عصرها و نسلهاست. جهانیبودن اسلام را میتوان با استناد به برخی از آیات قرآن کریم اثبات نمود:
1. رسالت جهانی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله: «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکمْ جَمیعا.»[26]
2. قرآن برای همه انسانها نازل شده است: «وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ لِلْعَالَمینَ.»[27]
3. دارا بودن قوانینی هماهنگ و منطبق با فطرت آدمی: «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ.»[28]
4. ارزش نهادن به علم و دعوت به آن: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ.»[29]
5. نگاه جامع و کامل به همه جنبههای جهان هستی و نیازهای بشری: «مَا فَرَّطْنَا فِی الکتَابِ مِن شَیءٍ.»[30] و اینکه خداوند قرآن را «تِبْیانا لِکلِّ شَیءٍ»[31] توصیف کرده است.
6. توجه به نیازهای معنوی بشر و ترسیم خطوط حیات معقول(معنویت، عقلانیت و اعتدال): نظیر این آیات کریمه «وَ یعْلَمُونَ ظَاهِرا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ.»[32] عقلانیت، مثل «تِلْک الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ.»[33] و اعتدال نظیر، آیه شریفه 8 سوره مائده که میفرماید: «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی. » و یا «إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ.»
7. تأکید بر برابری همه انسانها و نفی تبعیض و برتریهای نژادی ـ مادّی و قومی و زبانی: «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کلَمَةٍ سَوَاءٌ بَینَنَا وَبَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ.»[34]
8. نفی سلطهپذیری و عبودیت غیرخدا: «وَلاَ یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَابا مِن دُونِ اللّهِ»؛[35] «وَلَن یجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»؛[36] و نفی ظلم و فساد در هر شکل و با هر انگیزهای: «وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا.»[37]
9. دعوت به عدالت و قسط: «کونُواْ قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ.»[38]
10. قرآن کریم در آیات دیگری بر جامعیت و کامل بودن و اینکه تنها دین مقبول اسلام است، تأکید و تصریح نموده که به برخی از این آیات اشاره میشود:
الف. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ.»[39]
ب. «وَمَن یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلاَمِ دِینا فَلَن یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ.»[40]
در تفسیر آیات مزبور، حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است، به این مضمون که ای مفضّل، به خداوند سوگند، همه اختلافها از میان ادیان برداشته میشود و همه به صورت یک دین واحد درمیآیند؛ همانگونه خدای ـ عزّوجلّ ـ فرموده: «تنها دین حق، نزد خدا اسلام است.» در آیه 33 توبه به صراحت تمام، دین اسلام را دین حق و هدایت میداند که سرانجام، بر همه ادیان غلبه خواهد کرد. این آیه علاوه بر دلالت بر حقّانیت دین اسلام، از جهانیبودن دین اسلام و حتمی بودن اراده خدا نسبت به جهانیشدن این دین خبر میدهد. خداوند به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله خطاب میکند که جهانیبودن دعوت و رسالت خود را به مردم ابلاغ کند: «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکمْ جَمیعا.»[41] همه مفسّران قرآن کریم اتفاق نظر دارند که لفظ «جمیعاً» در این آیه شریفه، برای تأکید بر عمومیت رسالت و شمول و همگانی بودن رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است. آیات دیگری نیز وجود دارند که بر جهانیبودن دین اسلام و تعالیم قرآن تأکید دارند؛ از جمله آیه 90 سوره انعام که میفرماید: «قُل لاَّ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکرَی لِلْعَالَمینَ.»
آیه 107 سوره انبیاء نیز این مطلب را به صراحت بیان میکند: «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمینِ.»[42] در آیه اول سوره فرقان هم میفرماید: «تَبَارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعَالَمینَ نَذِیرا.» این آیه نیز هدف نهایی فرقان(قرآن) را انذار جهانیان و آگاهی و بیداری همه مردم جهان در همه زمانها و مکانها میداند. شیخ طبرسی در ذیل این آیه شریفه آورده است: منظور از «لِلْعَالَمینَ»، «جمیع المکلّفین من الانس و الجنّ» است.[43] آیه دیگر میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرا وَنَذِیرا وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ.»[44]صاحب تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن در ذیل این آیه شریفه، حدیثی نقل میکند که بر جهانیبودن رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و نیز بر جهانیبودن امامت دلالت دارد. عبداللّه بن بکر از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد:جانم به فدایت! آیا امام آنچه را بین مشرق و مغرب است، میبیند؟ امام صادق علیهالسلام ضمن تأکید بر جهانیبودن امامت اهلبیت عصمت علیهمالسلام و اینکه هر امامی گواه بر خلق است و همه مردم را میبیند و بر همه جهانیان حجّت و امام است، فرمودند: «و اللّه یقول: «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِلنَّاسِ» یعنی: برای هر که روی زمین است و حجت پس از پیامبر جانشین پیامبر(ص) و راهنمای مشاجرات امت و ستاننده حقوق مردم است.[45] علاوه بر آیات متعددی که بر جهانیبودن دین اسلام و وعده الهی بر تحقق این امر دلالت دارند، در احادیث فراوانی نیز بر این مطلب تأکید و تصریح شده است. برای نمونه، به برخی از این احادیث استناد میشود:
1. عبداللّه بن عباس نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اَشْهَدُ اَنْ لا اله الاّ الله وحده لاشریک له و اَنّی محمّدا عبدُهُ و رسولُه، اَرْسَلَنِی برسالَتِهِ الی جمیعِ خلقِه، «لِیهْلِک مَنْ هَلَک عَن بَینَةٍ وَیحْیی مَنْ حَی عَن بَینَةٍ» و اصطفانی علی جمیع العالمینمنالاوّلین و الآخرین.»[46]
2. امام رضا علیهالسلام در توصیف معجزه بودن قرآن و جاویدان بودن آن فرمودند: «انّ اللّه ـ تبارک و تعالی ـ ... لم یجعله لزمان دونَ زمان ولا لناس دون ناس؛ فهو فی کل زمان جدید و عند کلّ قوم غصّ، الی یوم القیامة.»[47] و باز فرمودند: «لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و الحجة علی کل انسان.» معنای حدیث این است که خداوند قرآن را برای یک زمان خاص و برای مردمی خاص حجّت و برهان قرار نداده، بلکه بر همه عالمیان و همه انسانها حجت است.[48]
3. جهانیشدن اسلام با قیام جهانی امام مهدی علیهالسلام روی خواهد داد، و این وعده بزرگ الهی وعده قطعی و تخلّفناپذیر خداوند است. شیخ طبرسی در ذیل آیه شریفه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ»[49] آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: «لایبْقی عَلی الأرضِ بیتُ مَدَرٍ و لاوَبَرٍ اِلاّ اَدخَلَهُ اللّهُ تعالی کلمةَ الاسلامِ.»[50] یعنی:هیچ خانه آباد و هیچ چادری در روی زمین نخواهد بود، مگر اینکه خداوند به وسیله حضرت مهدی علیهالسلام اسلام را در آن وارد مینماید. با نگاهی ژرف و جامعنگرانه به تعالیم اسلام، میتوان گفت: اسلام زمینههای لازم و کافی را برای جهانیشدن و جهانیشمولی دارد.
برخی از این زمینهها و قابلیتها عبارتند از:
1. برتری فکری و غنای فرهنگی و سابقه تمدن درخشان اسلامی و داشتن نهادهای قدرتمند و اهداف متعالی و استراتژیک.
2. نوع تعالیم و دعوتها و آرمانهای این دین، جهانی و معقول و فطری است.
3. نفی مظاهر جهل و خرافه و عوامل شرک و انحطاط.
4. نفی تمایزات قومی و قبیلهای و نژادی و مادی که عامل تبعیض و تفرّق و رکود و مانع وحدت و یکپارچگی و دوستی و برابری انسانها به شمار میروند.
5. کارکردهای این دین جهانی است و در سرنوشت کل بشر تأثیر دارد و در فرایند علم، اخلاق، فرهنگ و سیاست، تعدیل و نگرش معقول به ارمغان میآورد.
6. روند رو به رشد پیروان این دین در سطح جهان نشانه مقبولیت بشری به این دین است.
7. تأمین نیازهای روحی و روانی و نجات بشر از حیرت و سرگشتگی و یأس؛ این عوامل از زمینهها و قابلیتهای جهانی دین اسلام حکایت میکنند.
8. گذر از فردگرایی به نهادهای اجتماعی و امّت واحد جهانی.
9. دعوت تمامی ادیان آسمانی به کلمه مشترک(توحید و یکتاپرستی).
10. کنترل درونی عوامل انحراف و فساد و طغیان و استبداد بشر علیه بشر.
ویژگیهای جهانیشدن اسلام
اسلام دارای ویژگیها و مختصاتی است که با هیچ یک از نظامهای موجود قابل مقایسه نیست. جهانیشدن اسلام نیز در واقع، به معنای جهانیشدن این اصول و ویژگیهاست. برخی از مهمترین ویژگیهای جهانیشدن اسلام را میتوان اینگونه برشمرد:
1. جامعیت و کامل بودن:
اسلام به مثابه یک دین جامع و کامل، ناظر به همه ابعاد حیات بشری است و دارای عمیقترین و عالیترین معارف عقلی و تعالیم معنوی، عرفانی و اخلاقی و دارای قوانین متقن و دستورات عملی برای حیات فردی و اجتماعی است.
2. ذاتی بودن جهانشمولی اسلام:
یکی از ویژگیهای دین اسلام، جهانیبودن آن است. جهانیبودن دین اسلام ویژگی ذاتی آن و هدف و نوع رسالت و ماهیت آموزههای این دین است. جهانیشدن اسلام اولاً، جنبه اعتقادی دارد و ثانیاً، مبتنی بر عقل و فطرت انسانی است. اسلام خود را به مثابه دین حق، متعلّق به کل بشریت و همه انسانها میداند و طبق وعده الهی، سرانجام بر همه فرهنگها و ادیان پیروز و جهانی خواهد شد.
3. الهی و فطری بودن اسلام:
دین اسلام چون موافق با عقل و فطرت انسان است، هر انسان طالب حق و کمال در هر جا و هر زمان که باشد، چارهای جز پذیرش حقایق فطری و عقلانی اسلام ندارد؛ چون اسلام همان طریق حق و صراط مستقیم است.
4. ارادی و درونی بودن تحوّل فردی و اجتماعی در اسلام:
فرایند جهانیشدن اسلام بر اساس اراده و انتخاب آگاهانه و گرایش قلبی افراد شکل میگیرد و از درون به بیرون است، ولی «جهانیشدن» کنونی به نوعی، تغییر از بیرون به درون و به صورت جبری و تحمیلی است؛ یعنی انسانها باید از روی آگاهی و باور درونی، تصمیم به تغییر و اصلاح بگیرند، نه با اجبار شرایط بیرونی، یا به وسیله تلقین و القای رسانهها، وادار به تغییر سبک زندگی و نوع ارتباطات شوند. بر این اساس، از این نظر نیز «جهانیبودن اسلام» با پدیده «جهانیشدن» کنونی، هم در اهداف و هم در روشها، کاملاً از یکدیگر متمایزند.
5. دعوت به علم و عقلانیت:
یکی از مهمترین زمینههای جهانیشدن و مقبولیت عام یک فرهنگ، عقلانی بودن آن و توانایی پاسخ گفتن به نیازهای اساسی بشر است. از جمله دیگر ویژگیها و قابلیتهای ذاتی اسلام برای جهانیشدن و بسط در بین سایر ملتها و فرهنگها، اصل «عقلانی بودن آموزههای آن» است و جهانیشدن اسلام به معنای جهانیشدن علم و عقلانیت و معنویت و عدالت و امنیت و رشد و تعالی انسانها در سراسر جهان است.
وجوه تفاوت و تمایز جهانیبودن اسلام و جهانیشدن کنونی
جهانیشدن اسلام با پدیده جهانیشدن کنونی، هم در تعریف و هم در اهداف و روشها، تفاوتهای بنیادی دارد. جهانیشدن اسلامی با الگوی جهانیسازی غربی، که بر پایه امپریالیسم و نئولیبرالیسم است، از چند جهت تفاوت دارد:
1. جهانیسازی غرب بر مبانی و زیرساختها و اصول فکری و فلسفی تمدن غرب شکل گرفته است. این مبانی عبارتند از:
الف. تکیه بر عقلانیت بشری و علم اثباتگرایانه.
ب. اومانیسم(انسانمحوری).
ج. لیبرالیسم(تأکید بر آزادی مطلق انسان).
د. سکولاریسم(تأکید بر استغنای بشر از دین).
در مقابل، مبانی جهانیسازی اسلامی(مهدوی) عبارتند از:
الفـ فطرتگرایی.
بـ ارج نهادن به عقل و علم.
جـ اعتقاد به وجود رابطه جهان هستی با مبدأ.
دـ غایتمندی نظام آفرینش و به ویژه انسان.
هـ اصل قانونمندی نظام تکوین و تشریع(اصالت تشریع و اصالت دین).
وـ استمرار و تداوم نظام هدایت و رهبری الهی.
زـ اصل کرامت الهی انسان.
حـ اصل حاکمیت ارزشهای الهی.
طـ اصل آزادی و حق حیات و بهرهمندی همه انسانها از مواهب طبیعی.
یـ اصل عزّتمندی و شرافت و نفی سلطه دیگران.
کـ اصل حق انتخاب راه و حق رشد و تعالی که از لوازم اصل کمالطلبی فطری است.
2. الگوی جهانیشدن اسلام مبتنی بر ارزشهای الهی و اخلاقی و معیارهای عقلانی است. اسلام به عنوان یک دین کامل و یک نظام جامع، تعالیم خود را مبتنی بر فطرت، اعتقاد به حاکمیت خداوند، خداباوری، حاکمیت ارزشهای معنوی، امامت و رهبری صالحان، عقلانیت و علم، کرامت انسانی، عدالتگستری، تحقق صلح و امنیت و حقوق فطری بشری بنا نهاده است. هدف بنیادین جهانیشدن اسلام و جهانیسازی مهدوی تکامل همهجانبه انسانها و بسط معارف توحیدی و از بین بردن تمامی موانع رشد و کمال بشری و تحقق ارزشهای والای انسانی و تأمین امنیت و عدالت و صلح و برابری و محبت و نفی تمامی مظاهر فساد و کفر و شرک و ظلم است. این آموزهها جزو عناصر جوهری جهانیشدن اسلام است که زمینه مقبولیت جهانی اسلام و پویایی و تداوم این مذهب را تضمین میکند. علاوه بر این، طبق وعده الهی، سرانجام این تعالیم و ارزشها در سراسر جهان بسط و گسترش خواهند یافت و بر ارزشهای باطل و منحط فرهنگهای شیطانی پیروز خواهند شد.
فرهنگ غرب که بر مبنای ارزشهای غیردینی و سکولاریستی و مادیگرایانه شکل گرفته است، به دلیل مبانی خاص فکری و فلسفی خود، هرگز نمیتواند تأمینکننده نیازهای واقعی انسانها به حقیقت، عدالت و معنویت و امنیت و صلح باشد و از این نظر، جهانیشدن غرب لزوماً به بهتر شدن وضعیت زیست جهان و تأمین امنیت و تحقق عدالت و صلح نمیانجامد. به تعبیر یکی از اسلامشناسان غربی، «تنها بر اساس الگوهای دینی و اخلاقی و معنوی است که آرامش و ثبات برای انسانها به وجود خواهد آمد و جهان امروز ما برای بسیاری از معضلات خود، تنها و تنها باید به سراغ دین برود و به سوی برابری و برادری همه انسانها حرکت کند.»[51]
3. جهانیشدن بر اساس الگوی اسلامی، هرگونه سلطهگرایی و استعمارگری و استثمارشدگی و بیعدالتی و نابرابری و تبعیض را نفی میکند، در حالی که جهانیشدن غربی با تحمیل و اجبار الگوهای خود بر سایر فرهنگها و جوامع، درصدد سلطه بر همه جهان است. جهانیشدن اسلامی مبتنی بر گرایشهای فطری، و منطبق با عقلانیت و ارزشهای انسانی بوده و با آزادی و انتخاب آگاهانه صورت میگیرد.[52]
4. نماد بارز جهانیشدن غرب تحمیل الگوی معینی از حیات است که بر مبنای تفکر سکولاریستی غرب شکل میگیرد. چنین الگویی از جهانیشدن، به معنای تحمیل سلطه همهجانبه غرب است که نتیجه و دستاورد نهایی آن استضعاف بیشتر مردم و الحاد و رواج فساد اخلاقی و اجتماعی و بیعدالتی و فقر و تبعیض و استثمار است.
5. موج کنونی جهانیشدن، بیهدف و کنترل نشده و غیرنظاممند و سریع و کلی و غیرمذهبی است و از اینرو، مخاطرات و پیامدهای آن تا حدّ زیادی غیرقابل پیشبینی است و همه فرهنگها و ملتها، از جمله مسلمانان را در معرض چالشی بزرگ و تهدیدکننده قرار میدهد، در حالی که جهانیشدن اسلامی منجر به نابودی زبانها و نقاط مثبت و عقلانی فرهنگهای بومی نمیشود.
6. رویکرد «جهانیشدن کنونی» در جهت تخریب محیط زیست، ترویج فرهنگ مصرف و نابودی فرهنگهای محلّی و بومی است و در جهت منافع بیشتر و گسترش شرکتهای چند ملّیتی و در دست گرفتن کل سرمایههای جهان است. اما در مقابل، تمدن اسلامی علم و فناوری و صنعت و اقتصاد را در خدمت بشریت قرار میدهد و زمینه استثمار و استعمار و ظلم و تبعیض و بیعدالتی را از بین میبرد. اسلام در این جهت نیز با جهانیشدن همسویی ندارد.
اسلام و جهانیشدن؛ چالش یا تعامل؟
با توجه به دلایل و شواهد پیش گفته، میتوان چنین نتیجه گرفت که جهانیشدن کنونی، چه به معنای «جهانیسازی غربی» و چه به معنای علمی و تاریخی آن، با فرهنگ اسلامی و اندیشه دینی تعارض دارد. علاوه بر وجوه تمایزی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، شواهد ذیل نیز مؤید این واقعیت است:
1. از جمله دلایل تعارض اسلام با جهانیشدن کنونی این است که اولاً، همه فرهنگها و جوامع، دسترسی برابر به فناوریهای جدید ندارند. و همچنین در فرایند شکلدهی و تحقّق آن، سهم و نقش مؤثری ندارند و از اینرو، از جنبه سختافزاری، نظامهای سکولار بر مسلمانان برتری فنی دارند. ثانیاً، جهانیشدن به دلیل مشخص نبودن مبانی و عوامل پیشبرنده آن و همچنین به دلیل نامشخص بودن اهداف و ماهیت ساختارشکنانه آن، نمیتواند مورد تأیید فرهنگ اسلام باشد، بلکه فقط از جنبه ابزاری آن، سایر فرهنگها و از جمله اسلام، میتوانند از این فرصت و زمینه برای انتقال پیامهای فرهنگی و و ارزشهای خود بهره ببرند و از این نظر، میتوان گفت: اسلام با بعد فنی و سختافزاری جهانیشدن تضاد و مخالفتی ندارد، مگر اینکه ما معتقد به تفکیکناپذیری فناوری از فرهنگ و ایدئولوژی حاکم بر غرب باشیم، که اثبات چنین ادعایی آسان به نظر نمیرسد. اما در هر صورت، در این نکته تردیدی نیست که اسلام با جنبههای نرمافزاری و محتویات فرهنگی و پیامدهای سیاسی و اقتصادی غرب(جهانیشدن بر مبنای مبانی و الگوهای غرب) به صورت اجتنابناپذیر، دچار چالش و رویارویی خواهد شد.
ثالثاً، واکنشهای منفی فرهنگها و ادیان گوناگون، بخصوص جوامع اسلامی، در برابر جهانی شدن و رشد و شکلگیری هویتهای دینی و اسلامی، حکایت از ناسازگاری و تعارض با فرایند جهانیشدن دارد؛ به این معنا که بیشتر فرهنگهای بومی و دینی در برابر گسترش فرهنگ مادیگرایانه و سکولاریستی و ارزشهای منحط غربی واکنش منفی نشان میدهند. یکی از علل تقویت و انسجام بنیادگرایی اسلامی در عصر کنونی، همین مسئله است که مسلمانان در پی احساس خطر حذف، بر حفظ هویت اسلامی خود پافشاری میکنند و به باز تولید خود میپردازند.
2. یکی دیگر از وجوهی که منجر به چالش اسلام با جهانیشدن میشود این است که آموزههای اعتقادی و ارزشهای دینی و معیارهای اخلاقی اسلام مطلق و ثابت و تعطیلناپذیرند، در حالی فرایند جهانیشدن کنونی مبتنی بر هیچ یک از این ارزشهای قدسی و الهی نیست و اگر نفیکننده این ارزشها نباشد، دستکم پذیرای آنها هم نیست. از اینرو، ارزشهای اصیل دینی با نسبیتگرایی و تکثّرگرایی و تأثیرپذیری فرهنگهای بیگانه و الحادی تعارض قطعی دارد. ارنست گلنر میگوید: میان این ادعا که آموزههای غرب در فرایند جهانیشدن، عالمگیر و جهانی میشود، با آموزههای اسلامی و ناسازگاری وجود دارد و این ناسازگاری موجب میشود که هر دو به نفی یکدیگر بپردازند و بنیادگرایی اسلامی در پی احساس خطر حذف هویت اسلامی، به بازتولید خود میپردازد.[53]
همچنانکه اشاره شد، تعارض فرهنگ اسلام در مقابل جهانیشدن فرهنگهای موجود، به ویژه فرهنگ غرب، قطعی و اجتنابناپذیر است. مسئله مهم و قابل توجه در این زمینه، آن است که در چنین رقابتی، اگر محور این رقابت و چالش را بنیانهای فرهنگی ـ نه فناورانه و ابزاری ـ بدانیم، قطعاً فرهنگ اسلام فرهنگ غالب خواهد بود؛ زیرا اسلام یک دین جامع و کامل و عقلانی و منطبق فطرت انسانی است و تعالیم آن صبغه جهانی دارد و مخاطب آن همه انسانهاست. هدف این دین توحیدی، هدایت انسانها به سوی بندگی خدا؛ نجات از بندگی طاغوتها و رهایی از استبداد و جهل؛ و بسط عدالت و تأمین کرامت انسانی؛ دعوت به عقلانیت، عدالت، صلح و تفاهم، برابری و برادری؛ عقلگرایی و علمگرایی؛ و ارزشهای متعالی اخلاقی است و علم و فناوری و صنعت و اقتصاد را در خدمت همه بشریت قرار میدهد و همین آموزهها زمینههای مقبولیت جهانی برای اسلام ایجاد کرده، پویایی و تداوم این مذهب را تضمین خواهند کرد. از سوی دیگر نیز باید به این واقعیت توجه داشت که تمدن غرب از جنبههای معرفتی و مبانی هستیشناختی و انسانشناختی و معنوی و اجتماعی در درون خود، با بحرانها و مشکلات گوناگونی روبهروست، تا برسد به غلبه بر همه فرهنگها و اداره همه جهان. از این نظر نیز قدرت مقابله و رویارویی با مبانی قوی و قویم دین اسلام را نخواهد داشت.
بنابراین، با توجه به ویژگیهای ذاتی اسلام و آموزهها و فلسفه و رسالت این دین، میتوان گفت:جهانیشدن اسلام ماهیتاً متفاوت با جهانیشدن کنونی است. اما این تغایر و تمایز دلیل بر تضاد لاینحل و نفی متقابل این دو فرایند نیست؛ زیرا به نظر میرسد جهانیشدن یک امکان و فرصت و زمینه است و خود ذاتاً حامل ایدئولوژی و پیام ضدعقلانی و ضددینی نیست و نمیتوان آن را مانند «جهانیسازی» حامل فرهنگ غرب و معطوف به اراده قدرت سیاسی، که هدف آن نفی سایر فرهنگهاست، دانست. همچنانکه اشاره شد، جهانیشدن حاصل پیشرفتهای علمی و فنی تاریخی و طبیعی همه بشریت است و اساساً در ذات خود، به گونهای است که در صید و کنترل هیچ فرهنگ و قدرتی درنمیآید و صرفاً امکان و ابزاری است که میتواند حامل همه پیامها و فرهنگها باشد و ـ به اصطلاح ـ «ظرف بیمظروف» است. بدینروی، عاملی مهم برای تبادل و رقابت و انتقال همه فرهنگهاست و هر فرهنگی بنا بر قابلیت و ظرفیت ذاتی و نرمافزاری و سختافزاری خود، میتواند از آن بهره بگیرد. برخی از اندیشمندان اسلامی، همچون محمّد قطب معتقدند: «جهانیشدن نه تنها موجب تضعیف و طرد دین نخواهد بود، بلکه موجب تقویت و انتشار دین و بیداری اسلامی در تمام نقاط زمین خواهد بود.»[54]
چالشهای فراروی جهان اسلام
در عصر حاضر، اسلام در مواجهه با امواج گوناگون فرهنگها و تحوّلات جهانی، با مسائل و چالشهای گوناگونی مواجه شده است. اندیشمندان جهان اسلام باید برای این مسائل چارهای بیندیشند و آمادگی رویارویی با تحوّلات آینده، به ویژه پیامدهای جهانیشدن را کسب کنند. بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان بر این باورند که مدرنیته با ورود اجتنابناپذیر خود به دنیای اسلام، بسیاری از اندیشمندان مسلمان و دینورزان را دچار دغدغه و موضعگیریهای متفاوت کرد و اکنون با رخ نمودن پدیده جهانیشدن، به نظر میرسد گستره اینگونه چالشها افزایش یافته است. مسلمانان در چند دهه گذشته، احساس به چالش کشیده شدن توسط نوگرایی جدید را داشته و نسبت به علوم و فناوریهای جدید نگرانند. از سوی دیگر، دلایل فراوانی نیز وجود دارند که نشاندهنده تأیید و پذیرش علوم و فناوریهای جدید به طور فزاینده توسط نخبگان مسلمان هستند. امروز مسلمانان بیش از هر زمان دیگری نیاز دارند که از پیشرفتهای علمی دنیا و فرهنگ و تمدن جهانی آگاه باشند و نکتههای مثبت آن را کسب کنند. ولی در این زمینه، نباید مرعوب غرب شوند و از تواناییها و قابلیتهای دین اسلام غفلت ورزند.[55]
یکی از مسائل مهم در زمینه چگونگی مواجهه مسلمانان با غرب، مسئله اخذ فناوری از غرب است. در این خصوص، کشمکشها و دیدگاههای گوناگونی بین اندیشمندان اسلامی وجود دارد. برخی با طرح این مسئله، که بین فناوری و ایدئولوژی غرب پیوندی ماهوی و ناگسستنی برقرار است، نگاهی افراطی به موضوع دارند که نتیجهاش عقبماندگی بیشتر جهان اسلام خواهد بود. چنین ادعایی نه معقول است و نه به نفع امّت اسلامی و نه راهی اساسی برای برونرفت جهان اسلام از عقبماندگی علمی و فنی. علاوه بر این، این انسان است که فرهنگساز است نه ابزار و فناوری. ثانیاً، علم و فناوری نمیتواند در انحصار هیچ فرد و قدرتی باشد، و اگر امروزه غرب به دلایل خاص خود، در دستیابی به علوم جدید و فناوری نوین، از جمله سختافزارهای جهانیسازی، از دیگر ملتها پیشقدمتر است، این مسئله دلیل نمیشود که ابزار جهانیشدن توسط سایر افراد بشری در فرایند تحوّل و پیشرفت علمی قابل دستیابی نبوده، بلکه بشریت از دیرزمان و در ادوار گوناگون، در پی تحقق این آرمان دیرینه خود بوده است و این امکان در عصر جدید، محقّق شده است. چند معضل و چالش فرهنگی دیگر نیز در عصر کنونی فراروی جهان اسلام وجود دارند که نیازمند چارهاندیشی اساسی و راهبردی از سوی اندیشمندان مسلمان هستند. این چالشها عبارتند از:
1. ابهام و اختلاف در مواجهه با فرایند جهانیشدن
ماهیت و تبعات و پیامدهای مثبت و منفی پدیده جهانیشدن هنوز به درستی آشکار نگشته است و از اینرو، با وجود تحقیقات و نظریهپردازیهای گوناگونی که درباره آن وجود دارد، این پدیده همچنان ماهیت خود را درهالهای از ابهامها و ایدهپردازیها پنهان کرده است. اما به هر حال، به باور بسیاری از اندیشمندان، جهانیشدن یک امکان و فرصت عام برایهمه فرهنگهاست، و جهان اسلام نیز میتواند از این فرصت به نفع خود، برای جهانی کردن آموزهها و ارزشهای انسانی خود استفاده کند.
2. مسئله جامعه مصنوعی(جهان مجازی)
یکی از واقعیتهای جهان نوین، گسترش پدیده مجازیسازی[56] است. یکی از ویژگیها و وجوه دنیای جدید، شکلگیری فضاهای مجازی و واقعیتهای مجازی است. در این فضا، تصورات خیالی جایگزین واقعیتهای طبیعی میگردند و در فضای ذهن و روان آدمیان، بین واقعیت اصیل و مجازی نوعی ابهام و سردرگمی ایجاد میشود. رسانههای گروهی جدید با قدرت و سیطره فناوریهای پیشرفته ارتباطی، افکار عمومی را به خود مشغول ساخته، با تولید مصنوعات فکری و ارزشهای مبتذل و ایجاد انعطاف و انحطاط در افکار و آرمانها، به صورت لجامگسیخته، فضای فرهنگی را در مسیر دلخواه سوق میدهند. در دنیای جدید، انسان هر قدر بیشتر در هجوم انواع اطلاعات قرار گرفته و دلهره و اضطراب، دنیای مجازی او را از واقعیتها دور کرده است. پیدایش رسانههای الکترونیکی ما را با رویدادها و کنشها و قیافههای مصنوعی و ارتباطات مصنوعی درگیر ساخته است. قرار گرفتن انسانها در محیطهای فرهنگی و اطلاعاتی جهانی شده، که مرزهای پنهان و آشکار آنها دگرگون شده، وابستگیهای مکانی و اجتماعی و تاریخی و فرهنگی را از انسانها سلب نموده است. در فضای مجازیسازی، بسیاری از کنترلها و حصارها از بین میروند و قدرت کنترل و نظارت مراجع فرهنگی و دینی تضعیف میشود. اینگونه تحوّلات به صورت اجتنابناپذیر، فرهنگ دینی را با چالشهای گوناگونی مواجه خواهند ساخت.
3. ارتباطات و اطلاعات
مسلمانان میتوانند از فناوریهای ارتباطی موجود برای ارتقای ارتباطات و افزایش اطلاعات استفاده کنند. این نوع فناوریها میتوانند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی بین مسلمانان را از بین ببرند؛ اما باید توجه داشت که این مسئله همانند شمشیری دولبه است که هم میتواند چالشهایی برای فرهنگ اسلامی ایجاد کند و آن را به رویارویی و رقابت با فرهنگهای دیگر بکشاند و هم فرصتی بینظیر برای نشر تعالیم و آموزههای غنی اسلام در سطح جهان فراهم میآورد.
4. چالش بر سر هویت دینی امّت اسلامی
مسلمانان در عصر جهانیشدن، با مسئله حفظ هویت اصیل فرهنگی و تمدنی خود مواجهند؛ از یکسو، وظیفه دارند به حفظ و احیای سنّتهای اصیل اسلامی و تأسیس نهادها و نظامهای حقوقی، آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود بپردازند و از سوی دیگر، با ضرورت انطباق با شرایط به سرعت متحوّل و متجدّد عصر مدرنیزاسیون و استفاده از ابزارها و نهادهای نوین فناورانه جهانی روبهرو خواهند بود و از اینرو، در چنین شرایطی همواره باید آمادگی مقابله با امواج فرهنگهای مختلف را داشته باشند.
5. برخورد یا گفتوگوی تمدنها و فرهنگها
یکی از مهمترین زمینههای جهانیشدن یک فرهنگ، «عقلانی بودن» آن و توانایی پاسخ گفتن به نیازهای اساسی بشر است. از جمله پیششرطها و قابلیتهای ذاتی یک فرهنگ برای جهانیشدن و بسط در بین سایر ملتها و فرهنگها بهرهمند بودن از آموزهها و ایدههای جهانی و فرازمانی و فرامکانی و فرانژادی است. آموزههایی نظیر عقلانیت و عدالتگرایی و اصل برابری، اعتقاد به کرامت انسان، الغای تبعیض نژادی و اجتماعی، توجه به ارزشهای اخلاقی، داشتن الگویهای کامل تربیتی و جامعنگری به ابعاد و شئون انسان از قابلیتها و آموزه جهانی اسلام به شمار میروند که در سایر ادیان و فرهنگها نظیر و بدیلی ندارند. از سوی دیگر، اسلام تنها فرهنگی است که برای همه شئون حیات بشر، راهبردها و راهحلهای اساسی برای حلّ معضلات جهانی دارد.[57]
استراتژی جهانیشدن اسلام
در پاسخ به این پرسش که موضع مسلمانان در قبال «جهانیشدن» چگونه باید باشد، چند راهبرد وجود دارد:
1. راهبردهای فرهنگی
الف. بازگشت به اسلام اصیل:
شکی نیست که چالشهای پیش روی مسلمانان، هم داخلی است و هم خارجی. به لحاظ داخلی، کشورهای اسلامی از نظر سیاسی، دچار بیثباتی و عدم الگوی سیاسی مناسب با فرهنگ اسلامی بوده و تحت سلطه حاکمان وابسته و غیرمسئول قرار دارند. از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز دچار بیعدالتی، فقدان آزادی، فقر و نابرابری و ظلم و محدویت در انتخاب سرنوشت خود و تحقق بخشیدن به قوانین شریعت اسلاماند. خیزشها و تلاشهایی جدّی برای احیای میراث اسلامی در بیشتر جوامع اسلامی در حال شکلگیری است. جنبش مسلمانان و خیزشهای اسلامی در سالهای اخیر، با انگیزه احیای مجدّد اسلام و دلبستگی و عشق به قرآن و خاطره عظمت گذشته اسلام موجب شده است تا امّت اسلامی در پی بازیابی هویت اصیل خود، در جهان پرآشوب امروز، در برابر هجوم انواع مکاتب به مبارزه برخیزد. امروزه مسلمانان برای حفظ هویت فرهنگی خود، راهی جز پایبندی به ایمان و آموزههای عقلانی اسلام و بازسازی ساختارهای درونی خود و بهرهگیری از دستاوردهای علمی و فنی برای تقویت فرهنگ و انسجام درونی خود ندارند.
مسلمانان باید به این واقعیت باور داشته باشند که اسلام درسها و راهحلهای بسیاری برای بحرانهای فکری جهان دارد. ایدئولوژی اسلام این شایستگی و توانایی را دارد که بر روی ویرانههای جوامع از همپاشیده، جامعهای نو، بنیاد نهد. اسلام قادر است در قلوب پیروان خود آنچنان هیجانی برپا کند که قاطعانه با موانع و مشکلات، به نیروی ایمان و اتحاد، پیکار جویند. نقش ایمان تنها به خودسازی فرد مسلمان خاتمه نمییابد و از نظرگاه اجتماعی، در جهان امروز، میتوان دیانت اسلام را در هیأت ایدئولوژی فراگیر با دو ویژگی تساهل و بلندپروازی به جهانیان معرفی کرد. ایدئولوژی اسلام قادر است نظام تازهای در روابط بین ملتها بر اساس انسانگرایی و معنویت ایجاد کند.[58] برنارد شاو، نویسنده و محقق ایرلندی، میگوید: من همیشه نسبت به دین محمّد، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفتآورش، نهایت احترام را داشتهام، به نظر من، اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیشبینی میکنم و از هم اکنون آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمّد مورد قبول اروپای فردا خواهد بود.[59] روژه گارودی، فیلسوف تازه مسلمان فرانسوی، معتقد است: «قدرت برهان و روشنی حقایق اسلام و همسویی آن با فطرت، این آیین را به عنوان آیین جهانی بشر مطرح خواهد ساخت، به ویژه پس از شکست و ناکامی ایدئولوژیهای سوسیالیستی و کاپیتالیستی و امثال آنها که مدعی ضمانت و سعادت بشر بودند.»[60]
ب. شناخت مسلمانان نسبت به وظیفه خود:
وظیفه مسلمانان در قبال روند جهانیشدن، اولاً، کسب شناخت و آگاهی لازم از قابلیتهای اسلام و محتوای تعالیم اصیل و ارزشهای اصیل فرهنگ غنی اسلام و ظرفیتهای جهانی این دین است. ثانیاً، گرایش به سمت وحدت و تشکیل امّت واحده اسلامی است. قرآن کریم به صراحت، مسلمانان را به وحدت فراخوانده و از تفرقهافکنی منع مینماید. امروز یکی از مهمترین ضعفهای مسلمانان نداشتن وحدت در زمینههای فکری فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و نظامی است. وحدت اسلامی و خوداتّکایی مسلمانان و کاهش وابستگی به قدرتهای بیگانه در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و حمایت از حقوق ملتهای مسلمان در صحنههای بینالمللی یکی از وظایف مهم ملتها و دولتهای اسلامی است. جهان اسلام ضمن مرزبندی هویت خود با فرهنگ و تمدن بیگانه، باید درصدد ساختن هویتی یکدست و منسجم برای پیروان این مکتب در قالب «امّت» واحد باشد؛ زیرا یکی از عوامل مهم عزّت و اقتدار مسلمانان توجه به همین اصل استراتژیک است. استعمارگران با تقسیم کشورهای اسلامی به دولتهای کوچک، پاره پاره کردن مرزهای جغرافیایی جوامع اسلامی و ایجاد انواع مرزبندیهای سیاسی و فرهنگی، امّت اسلامی را دچار تشتّت و تفرقههای داخلی نمودهاند.
ج. شناخت تمدن غرب: خطیرترین وظیفه مسلمانان در قبال روند جهانیشدن، مقابله با مفروضات و مبانی فرهنگ غرب است، نه نفی دستاوردهای علمی غرب. هر روز که میگذرد، مظاهر فرهنگ غرب در برابر فرهنگ اسلامی، که مبتنی بر تکامل معنوی و تعالی روحی است، نفوذ خود را از دست میدهد. اگرچه غرب با پیشرفتهای صنعتی و پژوهشهای علمی خود، همچنان جاذبه خود را در بین همه ملتها دارد، ولی با این همه، این جاذبه از دلبستگی مسلمانان به معنویت اسلام و ایمان به خدا، نکاسته و امّت اسلامی را به تقویت بنیانهای تمدن اسلامی و الهام از تجربههای تاریخی صدر اسلام دلگرم ساخته است. مسلمانان این واقعیت را پذیرفتهاند که در شرایط جهانامروز، اسلام در صورتی میتواند نقش راستین خود را ایفا کند که ملتهای مسلمان به موازات ایمان مذهبی و ارزشهای اخلاقی، به ابزارهای صنعتی و علمی مجهّز باشند.
مسلمانان و اندیشمندان و متفکران جهان اسلام باید از جنبه نظری، به بازتعریف و تحلیل خاستگاه و زمینههای تاریخی پیدایش تمدن غرب و جهانیشدن و عواقب و پیامدهای آن بپردازند و از جنبه عملی و کاربردی نیز با استفاده از ابزارهای فناورانه رسانهای، مانند ماهواره و اینترنت و انواع وسایل جدید ارتباطی، این امکانات را به عنوان یک فرصت و فضایی مناسب برای نشر عقاید و ارزشهای اسلامی خود تلقّی کنند و در فرایند تحوّلات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در هر نقطهای از جهان نقش خود را ایفا نمایند. رسالت دیگر اندیشمندان مسلمان در شرایط کنونی، یافتن راه حلّی برای بحرانهای فکری و معنوی جهان حاضر و کوشش در جهت تسخیر روح معنویت و فکر تمدن غرب است و از این نظر، توجه به بنیادها و مبانی فلسفی و سیاسی و اقتصادی تمدن غرب و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی و دینی عمیق عصر حاضر، که منجر به بروز و ظهور مکاتب الحادی و لاادریگری و صدها مکتب پوچ و سرگرمکننده و خلأهای فکری و اعتقادی در غرب شده، حایز اهمیت است. بدینروی، اندیشمندان اسلامی باید بکوشند برای نیازهای عقلانی، فطری، معنوی بشر امروز پاسخ اقناعکننده ارائه نمایند و این خود، امتیازی بزرگ برای اسلام و اندیشمندان اسلامی در جهان امروز است.
2. راهبردهای علمی و فنی
الف. توجه به اهمیت علم و عقلگرایی:
اسلام بر اهمیت عنصر آگاهی و عقلانیت، توصیه و تأکید بسیار نموده است، به گونهای که مفهوم عمیق علم و مشتقات آن قریب 880 بار در قرآن آمده است. علاوه بر این، به صراحت، در متون روایی، واجب بودن کسب علم برای هر مسلمانی مورد تأکید قرار گرفته است. پیامبر صلی الله علیه و آله با این فرمایش خود که عمیق کسب دانش وظیفه هر زن و مرد مسلمان است[61] و عمیق دانش بیاموزید، حتی اگر در چین باشد[62] ارزش کسب دانش را از نظر اسلام، بازشناسانده و به فراگیری آن سفارش نمودهاند. یکی از علل رشد علمی و فرهنگی مسلمانان همین بوده که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصّب نمیورزیدهاند و علم را در هر نقطه و در دست هر که یافتهاند از آن بهره گرفتهاند. استاد شهید مطهّری در اینباره مینویسد: عمق اسلام با تعلیمات[خود]، مبنی بر جستوجوی علم و ترک تعصّبات قومی و مذهبی و اعلام همزیستی با اهل کتاب، غلها و زنجیرهایی که به تعبیر خود قرآن، به دست و پا و گردن مردم جهان آن روز بسته شده بود را پاره کرد و زمینه رشد یک تمدن عظیم و وسیع را فراهم آورد.[63]
یکی از این راهبردهای مهم و تأثیرگذار در عصر حاضر، توجه مجدّد جهان اسلام به ارزش علم و پرورش اندیشمندان بزرگی همچون ابنسینا، خواجه نصیرالدین، رازی و خوارزمی و... است تا بتوانند رهبری علمی بشریت را به دست بگیرند. بنابراین، جهان اسلام تنها زمانی میتواند اقتدار جهانی خود رابه نمایش بگذارد که بار دیگر دانشمندان و متفکران بزرگی با چنان قابلیت و اعتبار جهانی در خود بپروراند. بر اساس همین تعلیم اسلامی، مسلمانان باید تلاش کنند تا زمینههای انتقال دانش جهانی را به جوامع خویش تسهیل کنند. تحت این شرایط است که امّت اسلامی میتواند به کمک علم و فناوری به توسعه پایدار و مطلوب و متناسب با فرهنگ خود دست یابد.
ب. شکستن تمرکز و انحصار قدرتهای بزرگ بر فناوریهای ارتباطی:
این مسئله این امکان را به مسلمانان میدهد که وارد عمل شوند و توسط این فناوریهای ارتباطی، برنامههایی را که با الگوهای اجتماعی و فرهنگی جوامع مسلمان سازگار است، پخش کنند. در شرایط کنونی، شرکتهای چند ملّیتی با به کارگیری رسانههای جمعی گوناگون و شبکههای متمرکز انباشت اطلاعات و تسلط بر شاهراههای ارتباطی همچون اینترنت و ماهواره و دیگر رسانههای پیشرفته، برنامههای فرهنگی و اهداف تبلیغی خود را به پیش میبرند و تهاجمی گسترده به فرهنگ اسلامی آغاز کردهاند. افزایش استیلای فرهنگی و آموزشی غرب بر کشورهای در حال توسعه و به ویژه بر کشورهای اسلامی، خطری جدّی فراروی مسلمانان است. از اینرو، مسلمانان باید به نحو مطلوب از فناوری اطلاعاتی، حداکثر استفاده را ببرند. استفاده از فناوریهای ارتباطی به صورت سازمان یافته و منسجم، در جهت حفظ ارزشها و اعتقادات مذهبی و تبلیغ دین و حفظ هویت دینی و تقویت ارتباطات درونی گروههای فرهنگی اسلامی در سرتاسر جهان و تأثیرگذاری بر فرهنگ جهانی از جمله اقدامات بایسته و مهم است.
ماهاتیر محمّد، نخستوزیر سابق مالزی، در این زمینه هشدار میدهد: طرفداران جهانیشدن به شدت سرگرم آمادهسازی خود برای سوء استفاده از بازار جهان بدون مرز هستند، ولی مسلمانان باید با کوششی هماهنگ، بر فرایند جهانیشدن تأثیر بگذارند و آن را قانونمند سازند. مسلمانان باید هوشیارانه برخی از ابزارهای کلیدی جهانیشدن را در دست داشته باشند و باید جهانیشدن را درک کنند.[64] وی همچنین معتقد است: «نقش دین اسلام در عصر جهانیشدن، به این امر بستگی دارد که در مقابل مسائل مهم جهانی، از قبیل صلح جهانی و عدالت و فرایند توسعه و رفاه عمومی انسانها، اسلام چگونه نقش ایفا مینماید.»[65] برنامهریزی علمی برای توسعه پایدار و ایجاد شرایط سریع اصلاح و توسعه همهجانبه و تشکیل نهادهای مستقل بینالمللی و به کارگیری منابع همه کشورهای اسلامی برای رشد و توسعه همهجانبه امّت اسلامی از جمله پیششرطها و لوازم نقشآفرینی امّت اسلام در عصر حاضر است.
3. راهبردهای اقتصادی
مسلمانان باید تدابیری بیندیشند که از نظر اقتصادی، به الگویی از توسعه بومی و اسلامی دست یابند و از تابعیت و تأثیرپذیری سلطه اقتصادی غرب رها شوند. توسعهای که هم از نظر مبانی نظری و هم از نظر اهداف و روشها مبتنی بر آموزههای اسلامی باشد و بر محور خداباوری و عدالت و کرامت انسانی به پیش برود. مسلمانان نمیتوانند داعیه جهانشمولی فرهنگ خود را داشته باشند، ولی از نظر اقتصادی و سیاسی، تابع الگوی سرمایهداری باشند. مسلمانان باید با ایجاد شرکتهای چندملّیتی و سرمایهگذاری مشترک در زمینههای اقتصادی، علمی تحقیقاتی، زمینههای تحکیم و انسجام روابط مسلمانان و کاهش وابستگی آنها به غرب را فراهم کرده، زمینههای رشد و عزّت آنها را تقویت کنند. از نظر اقتصادی، مسلمانان باید راهبردهای سیاسی و اقتصادی جهانی را در پیش گیرند و با امضای توافقنامههای مشترک، یک نهاد یکپارچه اقتصادی و مالی بینالمللی راهاندازی کنند.
بسیاری از کشورهای اسلامی به اشتباه بر این باورند که منافعشان از طریق ارتقای روابط با غرب، به دلیل تولیدات، فناوری، آموزش، بازار و امنیت غربی بهتر تأمین میشود، در حالی که همواره حکومتهای غربی فرهنگ اصیل اسلامی را چالشی بزرگ بر سر راه خود میبینند و از اینرو، نقشههای شومی برای بیثباتی سیاسی کشورهای اسلامی و ایجاد جنگهای داخلی و منطقهای طرّاحی میکنند و به اجرا میگذارند تا چنین نهادهای انسجامبخشی شکل نگیرند. کشورهای غربی با فشار و تهدید و تحریمهای اقتصادی و مالی، کشورهای اسلامی را از امضای توافقهای منطقهای و همکاری با یکدیگر منصرف میکنند تا مسلمانان از نظر سیاسی و اقتصادی و منابع و سلاح و غذا به کشورهای غربی وابسته باشند. مسلمانان باید به این آگاهی برسند که جهانیسازی مانع توسعه بزرگی در راه استقلال آن است. بازار تجارت جهانی و سایر سازمانهای وابسته به نظامهای لیبرالیستی به نفع ما نیست و نتیجهای جز وابستگی بیشتر به دنبال ندارد. بنابراین، جهان اسلام راهی جز تشکیل اتحادیه همهجانبه اسلامی در زمینههای سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و علمی ندارد.
4. راهبردهای سیاسی
در بعد سیاسی، کشورهای اسلامی باید با استفاده از ظرفیت سازمان کنفرانس اسلامی، استقلال و همگرایی خود را به تناسب شرایط جدید تقویت و تحکیم کنند و جبهه واحدی در برابر تهاجمهای غرب ایجاد نمایند. مسلمانان جهان باید هویت واحد فرهنگی و سیاسی و اجتماعی خود را در سطح جهان عینیت بخشند و امّت واحد اسلامی را به معنای واقعی آن تشکیل دهند.
بنابراین، از لحاظ جهانی، مسلمانان به یک نظام منسجم و قوی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ارتباطی برای مقابله با فشارهای بینالمللی و جهانیکننده نیاز دارند. وجود چنین نهادی به امّت اسلامی این امکان را میدهد که بتواند به صورت مستقل و فعّال در عرصههای سیاسی بینالمللی و بازارهای جهانی تأثیرگذار باشد. بنابراین، مسلمانان چارهای ندارند جز اینکه با تلاش دستهجمعی و تشکیل یک نهاد بینالمللی همهجانبه، از فرهنگ و هویت و منافع خود دفاع کنند.
نتیجهگیری
از مجموع مطالب پیش گفته میتوان نتایج ذیل را مورد توجه قرار داد:
1. از نظر مفهومشناختی، «جهانیشدن» دارای ماهیتی متفاوت و متمایز از جهانیسازی بوده و از نظر عینی نیز هر کدام لوازم و مقتضیات متفاوتی نیز دارند.(این نکته قابل تأمّل و توجه جدّی است.)
2. «جهانیشدن» یک فرایند طبیعی است که در جهت تحوّل همهجانبه علمی، صنعتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پدید آمده است. ولی جهانیسازی یک طرح غربی و هدایت شده در جهت گسترش سلطه استعماری غرب بر تمام جهان است و امری کاملاً زیانبار برای همه ملتها و فرهنگها و ادیان است و از اینرو، جهانیشدن به عنوان یک فرایند علمی و یک فضای باز، میتواند به عنوان یک امکان و فرصت مورد توجه واقع شود و در خدمت تبلیغ و بسط و رقابت همه فرهنگها، از جمله اسلام به شمار آید. به همین دلیل، به همان میزان که میتواند در خدمت فرهنگ غرب باشد، میتواند در خدمت اسلام و سایر فرهنگها باشد. مسئله مهم در این زمینه، میزان و نوع برخورداری و استفاده از این امکانات و ابزارهای صنعتی جدید برای انتقال پیامها و تولیدات نرمافزاری است که باید دید به چه هدفی و برای جهانیکردن کدام فرهنگ مورد استفاده قرار میگیرند.
3. جهانیشدن اسلام به عنوان یک فرهنگ جامع عقلانی و فطری بر اساس ادلّه و شواهد قرآنی و روایی و تاریخی به صورت قطعی، مبرهن و قابل اثبات است. جهانیشدن اسلام ویژگیها و تمایزهای اساسی با روند کنونی جهانیشدن و جهانیسازی دارد. اسلام ـ فی ذاته ـ یک نظام جامع و جهانشمول است و جهانشمولی و جهاننگری اسلام آموزههایی همچون یکتاپرستی، نفی ظلم و تبعیض، عدالتگرایی و عقلانیت، صلحجویی و حقوقبشر، کرامت انسانی، مسئولیت فردی و اجتماعی انسان، تفاهم و برابری و برادری و ارجگزاری به علم را ترویج و محقق میسازد. همین اصول و ارزشهای اصیل عقلانی و معنوی زمینههای مقبولیت جهانی برای اسلام ایجاد و پویایی و تداوم این مذهب را تضمین خواهد کرد. از اینرو، جهانیشدن اسلام از جنبههای گوناگون مورد اثبات و تأکید است. همچنین این مطلب نیز مورد توجه و تأکید است که بین جهانیشدن اسلام و انقلاب جهانی حضرت مهدی علیهالسلام ارتباطی وثیق برقرار است و تمام شرایط و ابزار جهانیشدن اسلام در آن دوره خاص مهیا خواهد شد که به این نکته مهم به صراحت در نصوص دینی و احادیث اشاره شده است.
4. بر فرض چالش اسلام و فرایند جهانیشدن و مواجهه اسلام با سایر فرهنگها، اسلام برتری خود را در زمینههای مبانی معرفتی، علمی و فرهنگی حفظ خواهد کرد؛ اما پیروزی و غلبه همهجانبه اسلام و جهانگستری این دین مشروط به بهرهمندی از همه قابلیتهای نرمافزاری و عوامل فنی و سختافزاری است. و حق این است که از نظر شرط فاعلی، اراده خداوند به جهانیشدن این دین تعلّق گرفته است. همچنانکه امام باقر علیهالسلام در تفسیر آیه شریفه «لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ»[66] میفرمایند: «انّ ذلک یکون عند خروج المهدی(ع) من آل محمّد(ص)، فلایبقی احدٌ الاّ اقرَّ بمحمّد. »[67] اما شرط قبولی آن به عوامل و زمینههای گوناگونی بستگی دارد که مهمترین آنها، رشد آگاهی مردم و تبیین و نشر تعالیم اسلام توسط پیروان اسلام اصیل و ناب محمّدی است.
پینوشتها:
[1و2]. علیاصغر کاظمی، جهانیشدن فرهنگ و سیاست، 1379، ص 16/ ص 17.
[3]. امانوئل والرشتاین، «سیاست و فرهنگ در نظام متحوّل جهانی»، مطالعات راهبردی 13، ص 270.
[4]. کیت نش، جامعهشناسی سیاسی معاصر، 1380، ص 82.
[5]. چنگیز پهلوان، فرهنگشناسی و گفتارهایی در زمینه فرهنگ و تمدن، 1380، ص 423.
[6]. همان، ص 479.
[7]. کیت نش، جامعهشناسی معاصر، 1380، ص 7ـ13.
[8]. مارک ویلیامز، «بازاندیشی در مفهوم حاکمیت»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی 11ـ12، ص 137.
[9].David Held, A Globalizing World, 2000, p. 140.
[10]. دیوید هلد و آنتونی مک گرو، جهانیشدن و مخالفان آن، 1382، ص 96ـ 124.
[11]. امانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی، 1377، ص 278.
[12]. مالکوم واترز، جهانیشدن، 1379، ص 10ـ12.
[13]. D. Harvey, The Condition of Postmodernity:an Enquiry in to the Conditions of Cultural Chang, 1989, p. 240.
[14]. امانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، 1380، ج 1، ص 130.
[15]. یان آرت شولت، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانیشدن، 1382، ص 7.
[16].R. Robertson, Globalization:Social Theory and Global Culture, 1992, p. 25-44.
[17]. علیاصغر داودی، «جهانیشدن و چالشهای حاکمیتهای ملّی»، کتاب نقد 24 و 25، ص 28.
[18]. Fukuyama Froncis, The End History The Last Man, 1992, p. 4.
[19]. قدیر نصیری، «چیستی جهانیشدن، تأمّلی نظری در سمت و سرنوشت آهنگ جهانی»، مطالعات راهبردی 3، ص 285ـ 286.
[20]. یان، آرت. شولت، نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، ص 172.
[21]. یحیی گلمحمّدی، «جهانیشدن و فرهنگ»، مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانیشدن؛ چالشها و فرصتها، 1380، ص 47ـ89.
[22]. Westernizel
[23]. علی عادل عبدالحمید، «جهانیشدن و آثار آن بر کشورهای جهان سوم»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی 11و12، ص 163ـ178.
[24]. یورگنهابرماس، جهانیشدن و آینده دموکراسی، 1380، ص 87.
[25]. کاظم معتمدنژاد، «مطالعات انتقادی در وسایل ارتباط جمعی»، رسانه 9، ص 18.
[26]. اعراف: 158.
[27]. قلم: 52.
[28]. روم: 30.
[29]. زمر: 9.
[30]. انعام: 38.
[31]. نحل: 89.
[32]. روم: 7.
[33]. عنکبوت: 47.
[34]. آلعمران: 63/ اصل عدالتخواهی و عدالتگرایی، «اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی»مائده: 8.
[35]. آلعمران: 64.
[36]. نساء: 141.
[37]. اعراف: 56.
[38]. نساء: 135.
[39]. آلعمران: 19.
[40]. آلعمران: 85.
[41]. اعراف: 158.
[42]. انبیاء: 107.
[43]. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، 1408، ج 4، ص 160.
[44]. سبأ: 28.
[45]. سیدهاشم حسینی بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، 1417، ج 3، ص 352.
[46]. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، 1403، ج 16، ص 374.
[47]. همان، ج 2، ص 280.
[48]. محمّدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، 1368، ج 2، ص 147.
[49]. نور: 55.
[50]. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 4، ص 152.
[51]. مارسل بوازر، اسلام در جهان امروز، 1361، ص 252.
[52]. محمدعلی، تسخیری و همکاران، «جهانشمولی اسلام و جهانیسازی»، مجموعه مقالات شانزدهمین کنفرانس وحدت اسلامی، 1382، ص 316.
[53]. سید عبدالقیوم سجادی، «اسلام و جهانی شدن»، کتاب نقد 24ـ 25، ص 314 به نقل از:
Erneast Glner, Postmodernism, Reson and Religians.
[54]. سیدمحمّد قطب، مسلمانان و مسأله جهانیشدن، 1382، ص12.
[55]. مهدی نکوئی سامانی، دین و فرایند جهانیشدن، 1376، ص255.
[56]. Virtualization.
[57]. سیدهادی خسروشاهی، اسلام دین آینده جهان، 1351، ص 42ـ67.
[58]. مارسل بوازار، اسلام در جهان امروز، 1361، ص 125.
[59]. برنارد شاو، رساله خداپرستی و افکار روز، بیتا، ص 47 و 48.
[60]. مصاحبه خبرنگار سوئدی با روژه گارودی، به نقل از: میراحمدرضا حاجتی، عصر امام خمینی قدسسره، 1382، ص 288.
[61]. محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 180.
[62]. همان، ج 105، ص 15.
[63]. مرتضی مطهّری، خدمات متقابل اسلام و ایران، 1362، ص 145ـ152.
[64 و 65]. برگرفته از: سخنرانی ماهاتیر محمّد، نخستوزیر سابق مالزی در بیست و هفتمین اجلاس وزرای امورخارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، سایت اندیشکده صنعت و فناوری www.iransef.org
[66]. توبه: 33.
[67]. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 3، ص 25.