• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/11/19
گفت‌وگو با دکتر عصام العماد، محقق و متفکر یمنی

چه وقایعی بر انقلاب‌های منطقه اثر گذاشته است؟

رهبر انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، سه گروه را به عنوان بازیگران بیداری اسلامی منطقه عنوان کردند: اول آمریکا، ناتو، رژیم صهیونیستی و متحدین و وابستگانشان در برخی رژیمهای عربی؛ دوم ملتها و جوانان‌ و سوم احزاب و فعالان سیاسیِ اسلامی و غیر اسلامی‌. رهبری انقلاب اما درباره‌ی گروه دوم گفتند: «ملتها چه میخواهند؟ نظرسنجی‌های مکرر آمریکائی‌ها در مصر و اکثر کشورهای اسلامی، واقعیت را به آنها گفته است. از 2003 تا 2008 میزان گرایش به مسجد و شعائر اسلامی، از جمله حجاب و پوشش زنان، بین 40% تا 75% در ملتها از مصر و اردن تا ترکیه و مالزی و... افزایش یافته و میزان نفرت از آمریکا با میانگین 85% در کشورهای اسلامی و عربی بالا رفته و بویژه پس از دیدن پیروزی جوانان حزب‌اللّه و حماس در جنگهای 33 روزه و 22 روزه و شکست و خروج آمریکا بدون هیچ دستاوردی در عراق، امید به پیروزی و آینده، در جوانان عرب مضاعف شده است.» دکتر عصام العماد، متفکر و محقق یمنی به بررسی جایگاه ملت‌ها و جوانان در بیداری اسلامی و نیز وقایع اثرگذار بر شکل‌گیری این انقلاب‌ها پرداخته است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif یکی از ویژگی‌های بارز انقلاب‌های منطقه، نقش‌آفرینی برجسته‌ی توده‌ها‌ی مردم بوده است. بیشترین گروه تأثیرگذار مردمی هم جوانان بوده‌اند. تحلیل شما از چرایی حضور فعال جوانان در این عرصه چیست؟
نخستین حرکت‌های انقلابی در تونس، مصر و لیبی را انجمن‌های دانشجویی آغاز کردند. یعنی جرقه و حرکت اول نهضت را جوانان زدند و صنف‌های دیگر از پی آنها به میدان آمدند و به آنان ملحق شدند. حتی متفکرینی مانند «فهمی هویدی» یا «محمد حسنین هیکل» گفته‌اند که ما به واسطه‌ی حرکت جوانان حرکت کردیم. یعنی اول جوانان جلو افتادند و سپس نویسندگان و متفکران و روحانیان و هنرمندان و دیگر اقشار به میدان آمدند. همچنین جوانان علاوه بر میدان مبارزه‌ی عینی، در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی هم حضور بسیار فعالی داشتند.

واضح است که بینش جوانان امروز نسبت به بینش جامعه‌ی اعراب در گذشته تغییر کرده است. سطح فهم و آگاهی جوانان امروز از مسائل سیاسی و اقتصادی بسیار بیشتر از گذشته است. جوانان امروز خوب می‌دانند که باید در جریانات سیاسی کشورشان نقش فعالی را ایفا کنند. اولین جرقه‌های انقلاب تونس در منطقه‌ا‌ی به نام «بوزید» به دست جوانان زده شد. همین آقای «بوعزیزی» که با خودسوزی خودش آتش اعتراضات تونس را شعله‌ور کرد، یک جوان 24 ساله بود.
پخش سخنرانی‌های سید حسن نصرالله در سال‌های گذشته نیز به‌تدریج بر جوانان عرب تأثیر گذاشت. آنها می‌دیدند که یک روحانیِ فرزند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به‌تنهایی در برابر آمریکا و قدرت‌های غرب ایستاده است. چنین شخصیتی در طول زمان ناخودآگاه به الگوی آنها تبدیل شده است.

برای یک جوان احساس «عزت» و «کرامت» بسیار مهم است. جوانان منطقه احساس کرده‌اند که حاکمان وابسته‌شان کرامت انسانی آنها را پایمال کرده‌اند. وابستگی و کرنش این حاکمان در برابر اسرائیل، جوانانشان را آزرده است. جوانان تونس وقتی می‌دیدند که نیروهای اسرائیلی به‌راحتی با فلسطینی‌های مقیم تونس برخورد می‌کنند و بن‌علی هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد، احساس حقارت می‌کردند. من یادم می‌آید که در همان ایام یکی از شبکه‌ها برنامه‌ای به نام آزادی را با حضور جوانان ترتیب داد و بیشتر جوانان در آن برنامه از این انتقاد می‌کردند که چرا کرامت ندارند. بنابراین می‌توان گفت که تبعیت محض رهبران کشورهای عربی از غرب، یک عامل مهم شکل‌گیری حرکت‌های امروز منطقه بوده است. جوانان سرزمین‌های اسلامی به دنبال آزادی بوده‌اند؛ آزادی از قید اسارت و دنباله‌روی آمریکا.

عامل مهم دیگری که در این تحولات نقش مهمی داشت، مسئله‌ی فلسطین بود. اسرائیل به غزه حمله کرد و رهبران کشورهای عربی نه‌تنها به یاری مظلومان غزه نشتافتند، بیشرمانه به اسرائیل کمک کردند. عامل دیگر در ایجاد این نهضت، ظلمی بود که حاکمان منطقه نسبت به جنبش‌های اسلامی روا می‌داشتند. نمونه‌اش هم اعدام شهید «سید قطب» در سال 1966میلادی است. سید قطب شخصیت بزرگ علمی و مفسر قرآن بود. او کتابی به نام «آینده در قلمرو اسلام» دارد که اتفاقاً آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی آن را ترجمه کرده است. هنوز هم در بسیاری از خانه‌های مصر و تونس و مراکش و یمن و دیگر کشورهای منطقه و حتی در خانه‌های روستاییان کتاب‌های سید قطب را می‌توان یافت. اما حاکمان جائر عرب چنین شخصیت ارزشمندی را -مانند دیگر شخصیت‌های مؤثر اسلامی- در 60 سالگی به شهادت رساندند. همه‌ی این مسائل وقتی روی هم انباشته شد، کوهی از نارضایتی‌های مردم منطقه را ایجاد کرد که نهایتاً به انقلاب انجامید.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif به نظر شما با توجه به برخوردهای گذشته‌ی حاکمان کشورهای عربی با اسلام‌گراها، وضعیت آنان در شرایط جدید چگونه خواهد بود؟
واضح و روشن است که جایگاه اصلی در تحولات امروز منطقه متعلق به اسلام‌گراها است؛ البته طیف‌های دیگر نیز در بسیاری از جهت‌گیری‌ها و عملکردها با اسلام‌گراها مشابهت و همسویی دارند. غربی‌ها فکر می‌کردند که می‌توانند از طیف‌هایی مانند لاییک‌ها، ملی‌گراها یا جریان‌های چپ استفاده کنند، اما این اتفاق نیفتاد. این گروه‌ها اگرچه اسلامی نیستند، اما ضد اسلام هم نیستند. جالب است بدانید کسانی که شعار مرگ بر آمریکا سر می‌دهند، فقط هواداران جنبش‌های اسلامی نیستند. مثلاً حتی مسیحی‌های مصر هم شعار مرگ بر آمریکا سرمی‌دهند.

پس از انقلاب 1952 مصر، انقلاب 1962یمن، انقلاب 1968 عراق، قیام تونس و انقلاب الجزایر، حکومت‌هایی در این کشورها روی کار آمدند که رهبران جنبش‌های اسلامی را در بدو امر به زندان انداختند و سعی کردند حاکمیت منهای اسلام را پیاده کنند. مثلاً در تونس قانونی را به تصویب رساندند که اگر مردی به همراه خانمی باشد و ثابت شود همسر دوم او است، مرد را زندانی می‌کردند، اما اگر ثابت شود که این خانم، دوست عشقی آن آقا است و حتی مرتکب زنا هم شده‌اند، هیچ کاری با آن دو نداشتند و مجازاتی متوجه آنها نیست. یعنی حکومت تونس علناً قوانین اسلامی را در این کشور که بیشتر جمعیتش مسلمان بودند، زیر پا می‌گذاشت.

نتیجه‌ی این‌گونه أعمال حکومت‌ها إعمال چنین قانون‌هایی بود که شما امروز می‌بینید بیشترین رأی مردم مصر به جنبش‌های اسلامی و به‌ویژه اخوان‌المسلمین است. در تونس نیز همین اتفاق رخ داد. آقای راشد الغنوشی بیست سال خارج از تونس بود و به اعدام محکومش کرده بودند، اما وقتی به این کشور برگشت، مورد استقبال میلیون‌ها نفر از مردم تونس قرار گرفت. اوضاع در یمن هم به همین صورت است و مدیریت انقلاب در دست جنبش‌های اسلامی است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif در چنین شرایطی که غربی‌ها یا مهره‌های خود را در کشورهای عربی از دست داده‌اند یا این‌که ملت‌ها مهره‌های آنها را شناخته‌اند، از چه راه‌هایی برای انحراف افکار عمومی جوانان استفاده می‌کنند؟
من معتقدم که غربی‌ها و رژیم‌های استکباری و به‌ویژه آمریکا از قیام 350 میلیون نفری مردم جهان عرب غافلگیر شده‌اند. آنها اصلاً گمان نمی‌کردند روزی برسد که مردم حُسنی مبارک یا بن علی را سرنگون کنند. غربی‌ها پس از تحولات مصر و تونس احساس خطر کردند و دیدند که نزدیک است 22 کشور عربی را از دست بدهند. به‌ویژه که فاصله‌ی بین سرنگونی‌ها زیاد نبود. بنابراین آنها امروز به دنبال کاهش خسارات خود هستند. آنها خوب می‌دانند که نباید علناً در برابر 350 میلیون عرب در 22 کشور اسلامی بایستند و این یک خسارت بزرگ برای آنها به بار خواهد آورد. به همین خاطر به تکرار شعارهای مردمی روی آورده‌اند و از دموکراسی و آزادی حرف می‌زنند، اما در خفا مواضع متناقضی داشته و یک روز علیه مبارک و یک روز علیه مردم موضع گرفته‌اند.

یکی از مواردی که برای اولین بار در تاریخ کشورهای عربی، در یمن و در مصر و تونس اتفاق افتاد، آتش زدن پرچم آمریکا بود. سابقه نداشت که مردم یمن به صورت سراسری در این کشور شعار مرگ بر آمریکا بدهند. اگر تا دیروز مردم یمن در ترس و هراس از حکومت بودند، امروز این ترس به اردوگاه وابستگان آمریکا منتقل شده است. امروز هیچ‌یک از رهبران کشورهای عربی جرأت حضور در بین مردم کشورشان را ندارند. آنها حتی جرأت ندارند که اقدامی علنی به نفع آمریکا انجام دهند. یکی از مسئولین آمریکایی اخیراً گفته است که ما باید از سیاست گذشته‌ی خود برگردیم، زیرا تا دیروز با یک تماس تلفنی با حاکمان مصر و یمن، تمام مشکلات ما در این کشورها حل می‌شد، اما امروز با چه کسی تماس بگیریم؟ با چند میلیون مصری و یمنی؟!
عامل مهم دیگری که در این تحولات نقش مهمی داشت، مسئله‌ی فلسطین بود. اسرائیل به غزه حمله کرد و رهبران کشورهای عربی نه‌تنها به یاری مظلومان غزه نشتافتند، بیشرمانه به اسرائیل کمک کردند.

بنابراین غربی‌ها در شرایط فعلی دنبال این هستند که بین مردم، احزاب و گروه‌های انقلابی نفوذ کنند و برای این کار برنامه‌ریزی‌هایی کرده‌اند. در یمن از یک خانم مجاهد و محجبه‌ی انقلابی تجلیل کرده‌اند و به او جایزه‌ی نوبل داده‌اند و او را به آمریکا دعوت کرده‌اند. برای اولین بار است که آنها جایزه‌ی نوبل را به یک زن محجبه می‌دهند. این‌ها وقتی دیدند که نمی‌توانند جلوی حرکت اسلام‌خواهی مردم منطقه را بگیرند، می‌کوشند که جوانان جنبش‌های اسلامی را به سمت الگوگیری از آمریکا سوق بدهند. می‌خواهند حرکت اسلام‌خواهی جوانان را منحرف کنند و الگوهای سکولار یا لاییک را پیش‌ روی آنها بگذارند. پول‌های فراوانی خرج می‌کنند تا به این اهداف خود برسند.

در مصر از سوژه‌هایی شبیه «بختیار» در ایران استفاده کردند، اما در انتخابات شکست خوردند. الان نخست‌وزیر تونس از جنبش اسلامی «النهضة» است. وزیر خارجه‌ از شخصیت‌های اسلامی است. حتی مسئولین لاییک تونس هم ضد اسلام نیستند. یکی از رهبران لاییک در تونس تصریح کرده که: «من اعتقاد دارم جنبش‌های اسلامی در تونس مظلوم واقع شده‌اند و ما باید با برادران جنبش‌های اسلامی همکاری کنیم.» از اتفاقاتی که پس از این انقلاب‌ها در تونس رخ داد، یکی این بود که بین تمام گروه‌ها اعم از اسلام‌گرا، ملی‌گرا و لاییک، وحدت به وجود آمد و توطئه‌ی تفرقه‌افکنی با شکست روبه‌رو شد. امروز همه‌ی گروه‌های تونس می‌گویند که مشکل اصلی ما آمریکا است و باید در کنار هم به کشورمان خدمت کنیم و این شکست بزرگی برای دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اشاره کردید که طیف‌های مختلفی در میدان مبارزه حضور دارند و شعارهای مختلفی سر می‌دهند. وزن شعارهای اسلامی در این میان چقدر است؟
الان نود درصد از شعارها اسلامی است. علاوه بر شعارهای ظاهری، اقدام عملی مردم در انقلاب هم اسلامی است. غربی‌ها در آغاز اصرار داشتند که این قیام‌ها اسلامی نیست. حتی پس از سرنگونی حُسنی مبارک تمام شبکه‌های غربی همین ادعا را تکرار می‌کردند و تأکید داشتند که این انقلاب‌ها به دنبال الگوی ایران نیست. با وجود تمام این تبلیغات اما اسلام‌گراها، هم در مصر و هم در تونس رأی آوردند.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif شما با انقلابیون در کشورهای مختلف و به‌ویژه انقلابیون یمن ارتباط دارید. نگاه آنها به غرب چگونه است؟
حوادث اخیر اثر بیدارکننده‌ای بر مردم یمن داشته و نگاه آنها به غربی‌ها را بدبینانه کرده است. این به خاطر عملکردی است که آنان از غرب دیده‌اند. مردم یمن به سفیر آمریکا در این کشور «شیخ المشایخ» می‌گفتند و این کنایه‌ای بود از این که همه‌ی اختیارات یمن در دست آمریکایی‌ها است. اما همین مردم الان تهدید کرده‌اند که اگر سفیر آمریکا در سیاست یمن دخالت کند، به سفارت‌خانه‌ی آنها حمله خواهند کرد. یعنی فهمیده‌اند که خطر اصلی و بزرگ‌ترین دشمن انقلابشان آمریکا است، زیرا می‌دانند اگر آمریکا از عبدالله صالح حمایت نمی‌کرد، او در همان هفته‌ی اول ساقط می‌شد. در انقلاب ایران هم دیدیم که وقتی تدریجاً نقش توطئه‌گرانه‌ی آمریکا روشن شد، به سفارت آمریکا حمله کردند و مرحوم امام رضوان‌الله‌علیه از این واقعه به انقلاب دوم تعبیر کرد. امروز هم اگر با هر مصری یا یمنی صحبت کنید، می‌گوید علت این‌که انقلاب‌های آنان هنوز به کمال خود نرسیده، دخالت غرب است.

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif دیدگاه شما درباره‌ی رابطه و نسبت انقلاب اسلامی ایران و انقلاب‌های منطقه چیست؟
رهبری انقلاب از نخستین روزهای آغاز تحولات منطقه فرمودند که ما 30 سال منتظر این تحولات بوده‌ایم. واقعاً خطبه‌ی سال گذشته‌ی ایشان در نماز جمعه‌ی تهران و تحلیلی که از مسائل کشورهای عربی ارائه دادند، تأثیر بسزا بر این حوادث گذاشت. به‌ویژه بخشی از خطبه که ایشان به زبان عربی خواندند، در اکثر شبکه‌های تلویزیونی منطقه بازتاب مؤثری داشت. حتی من از برادران مصری و غیر مصری شنیدم که این‌ها در میدان التحریر و جاهای دیگر سخنرانی را گوش می‌کردند و این سخنان در آن شرایط، حکم یک مشوق را برای آنها دا‌شت. من معتقدم که رهبران انقلاب اسلامی، یعنی امام خمینی رحمه‌الله، امام خامنه‌ای، شهید مطهری و شهید بهشتی نقش بزرگی در این قیام‌ها داشته‌اند و این تأثیرگذاری در طول زمان انجام گرفته است.

پخش سخنرانی‌های سید حسن نصرالله در سال‌های گذشته نیز به‌تدریج بر جوانان عرب تأثیر گذاشت. آنها می‌دیدند که یک روحانیِ فرزند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به‌تنهایی در برابر آمریکا و قدرت‌های غرب ایستاده است. چنین شخصیتی در طول زمان ناخودآگاه به الگوی آنها تبدیل شده است. بر اساس اصول روانشناسی، بسیاری از الگوگیری‌ها به صورت غیر ارادی صورت می‌گیرد. یعنی حتی شاید خود فرد هم متوجه این تأثیر ناخودآگاه نباشد. از همین رو من یقین دارم اگر انقلاب اسلامی و پیروزی ایران در جنگ 8 ساله، مقاومت و پیروزی حزب‌الله و حماس در جنگ‌های 33 و 22 روزه نبودند، ‌این قیام‌ها هم رخ نمی‌داد.