1390/11/11
شعرخوانی جوان بحرینی در حضور رهبر انقلاب
شکایت دلدار به دلدار
شعرخوانی آقای احمد حسن الحجیری، از مبارزان بحرینی و فعالان عرصهی رسانههای سایبری در دیدار رهبر انقلاب با جوانان 73 کشور دنیا، حس و حال عجیبی را برانگیخت. در ادامه ترجمهی سخنان و اشعار این جوان بحرینی، همراه با صوت آن آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد حقه کما یستحقه، و الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، السلام علیک یا بن رسولالله. جان من و جانهای همهی این جوانان مقاوم به فدایت باد.
میل دارم به دو نکته اشاره کنم؛ صحنههایی که امروز در انقلابهای عزیزمان میبینیم، از تونس گرفته تا همهی انقلابها، همان صحنههایی است که در روزهای حیات امام راحل رضواناللهتعالیعلیه بودند.
نکتهی دیگر اینکه وقتی شهدای ما یکی پس از دیگری روی زمین افتادند، نسیم عزت و شرف را از باغ امام خمینی (رحمهالله) استشمام کردیم و تمام سخنان مبارکتان را به یاد آوردیم.
از آنجایی که شما از استادان و دوستداران شعر هستید، مایلم ابیاتی را به سمع مبارک برسانم که شکایت دلدار به دلدار است:
آیا میدانید این در طبع ماست که آنچه را انسانهای شریف طالب آن هستند، میطلبیم؟
آیا میدانید در اعماق روحمان گدازههایی است که مستضعفان خشمگین، آن را به جوش در میآورند؟
آیا میدانید صدای زخمهامان بلند است و گوش متجاوز ناشنوا؟
آیا میدانید اولین گلی که بر زمین افتاد معلوم شد که «سرخ» است؟
آیا میدانید همهی خونهای ما خشک شدند، اما باز هم رگهایمان سخاوتمند هستند؟
آری، خونهای ما برای اسلام سخاوتمند است...
آری، هر چقدر بها سنگین باشد، و هر چه فداکاریها زیاد باشد...
مادامی که در راه اسلام است...
از خون دادن باز نخواهیم ایستاد
آیا میدانید که همهی خونهای ما خشک شدند، اما بازهم رگهایمان سخاوتمند هستند؟
آیا میدانید (مخصوصاً در بحرین) ما در میهنی هستیم که فرزندانش در سرزمینشان غریبهاند؟
بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد حقه کما یستحقه، و الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، السلام علیک یا بن رسولالله. جان من و جانهای همهی این جوانان مقاوم به فدایت باد.
میل دارم به دو نکته اشاره کنم؛ صحنههایی که امروز در انقلابهای عزیزمان میبینیم، از تونس گرفته تا همهی انقلابها، همان صحنههایی است که در روزهای حیات امام راحل رضواناللهتعالیعلیه بودند.
نکتهی دیگر اینکه وقتی شهدای ما یکی پس از دیگری روی زمین افتادند، نسیم عزت و شرف را از باغ امام خمینی (رحمهالله) استشمام کردیم و تمام سخنان مبارکتان را به یاد آوردیم.
از آنجایی که شما از استادان و دوستداران شعر هستید، مایلم ابیاتی را به سمع مبارک برسانم که شکایت دلدار به دلدار است:
آیا میدانید این در طبع ماست که آنچه را انسانهای شریف طالب آن هستند، میطلبیم؟
آیا میدانید در اعماق روحمان گدازههایی است که مستضعفان خشمگین، آن را به جوش در میآورند؟
آیا میدانید صدای زخمهامان بلند است و گوش متجاوز ناشنوا؟
آیا میدانید اولین گلی که بر زمین افتاد معلوم شد که «سرخ» است؟
آیا میدانید همهی خونهای ما خشک شدند، اما باز هم رگهایمان سخاوتمند هستند؟
آری، خونهای ما برای اسلام سخاوتمند است...
آری، هر چقدر بها سنگین باشد، و هر چه فداکاریها زیاد باشد...
مادامی که در راه اسلام است...
از خون دادن باز نخواهیم ایستاد
آیا میدانید که همهی خونهای ما خشک شدند، اما بازهم رگهایمان سخاوتمند هستند؟
آیا میدانید (مخصوصاً در بحرین) ما در میهنی هستیم که فرزندانش در سرزمینشان غریبهاند؟