1390/11/10
گفتاری از مدیر شبکه ماهوارهای المنار
امام خمینی بذر «امکان» را در باور مسلمانان کاشت
رهبر انقلاب در دیدار با شرکتکنندگان اجلاس جهانی «جوانان و بیداری اسلامی»، آنان را به مراقبت از برنامههای استکبار جهانی جهت انحراف در انقلابها توصیه کردند. یکی از ابزارهای دشمنان برای ایجاد رخنه و انحراف در انقلابهای منطقه، تاکتیکهای رسانهای غرب است. آقای عبدالله قصیر، مدیر شبکهی ماهوارهای المنار این مسأله را بررسی میکند.
تردیدی نیست که نقش رسانهها بهویژه در ده یا بیست سال اخیر گسترش چشمگیری یافته است، زیرا حکومتهای بزرگ استراتژی خود را از درگیری نظامی به جنگ نرم تغییر دادهاند تا از این طریق منافع خود را به دست آوردند و خودشان را به مردم و دولتهای کوچک و فقیر تحمیل کنند. رسانهها هم یکی از اجزای اساسی جنگ نرم هستند و لذا جایگاهی رفیع در استراتژی حکومتها پیدا کردهاند و کارکردی ویژه برای توجیه افکار عمومی جهانی در مورد سیاست دولتها یافتهاند.
نکتهی دیگر این است که توسعهی بسیار سریع و پُرحجم فناوری باعث شده که قدرت سیاستمداران مؤثر جهانی در مراکز تحقیقاتی و مراکز مطبوعاتی و رسانهای به بالاترین حد ممکن برسد و بیشترین تأثیر را بر افکار عمومی جهان داشته باشد؛ چه از طریق ماهواره و چه از طریق اینترنت و چه دیگر وسایل ارتباطی. البته گسترش سریع و بدون کارشناسی اطلاعات توسط ماهوارهها آسیبهایی را نیز در پی داشته است.
انتقال الگوها
بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی اخیر در خاورمیانه بسیار تحت تأثیر رسانهها بوده است، زیرا انتقال تجربه میان ملتها از این راه صورت پذیرفته است. انتقال تجارب انقلاب اسلامی ایران از راه رسانهها و اینترنت و دیگر وسایل ارتباطی، تأثیر بسزایی بر جوامع دیگر داشته است. مثلاً تجربهی مقاومت اسلامی حزبالله در لبنان و شکست اسرائیل در جنگ 33روزه در سال 2006 یا در برابر مقاومت و نبرد 22روزهی جوانان حماس و جهاد اسلامی در سال 2008 بیتأثیر در انقلابهای اخیر منطقه نبوده است. رسانهها باعث شدهاند تمام این تجربهها و موفقیتها به دیگر ملتها منتقل گردد و آنها را متقاعد کند که چیزی به نام محال وجود ندارد.
به عقیدهی من، امام خمینی رضواناللهعلیه در مسألهی انقلاب اسلامی ایران و تأسیس جمهوری اسلامی، «محال» را شکست داد و بذر «امکان» را در باور مردم و مسلمانان کاشت. این موضوع مهم در خط فکری امام خمینی رضواناللهعلیه و امام خامنهای بهخوبی مشاهده میشود. الان حزبالله لبنان ممکن را آشکار ساخته و محال را شکست داده و این واژه را از قاموس ملتها حذف کرده است. قبل از انقلاب اسلامی ایران و تجربهی مقاومت اسلامی در لبنان، مردم فقط «آرزو» داشتند که ظلم تمام شود، آرزو داشتند که دیکتاتور عوض شود، آرزو داشتند که فلسطین آزاد شود، آرزو داشتند که به عدالت و حقوق اجتماعی دست بیابند. البته در عین حال از تحقق این آرزو ناامید بودند، زیرا احساس میکردند قدرتی بزرگتر از آنها وجود دارد که این امور و سیاستها را تعیین میکند و آنها قدرت تغییر واقعیت را ندارند.
چرا ما نتوانیم؟
الان که اخبار پیروزی حزبالله بر اسرائیل منتشر میشود، مردم منطقه به این فکر میافتند که یک مجموعهی کوچک میتواند یک دولت سرکش بزرگ مانند اسرائیل را شکست بدهد، پس چرا ما نتوانیم حسنی مبارک یا زینالعابدین بن علی را شکست دهیم؟ در حالی که ما مثلاً در مصر یک امت 80 میلیون نفری هستیم. از طرف دیگر رسانههای غربی و لاییک میکوشند که تصویر مردم انقلابی و بیداری اسلامی را مشوّش کنند و حقایق را وارونه جلوه دهند. برای همین غرب و برخی رسانههای عربی فقط بخشی از حقیقت را منعکس میکنند و نه تمام آن را. آنها همواره کوشیدهاند که برخی امور کماهمیت را بزرگ جلوه دهند و برخی امور مهم را به حَسَب منافع خودشان کوچک نشان دهند. آنها بهخصوص در کشورهای انقلابی مصر و تونس و لیبی و یمن و بحرین اینگونه رفتار کردهاند.
آمریکاییها از آن جهت که سلطهی فناوری رسانه را از دیرباز در اختیار دارند و تجارب بسیاری در این امر اندوختهاند، تلاش میکنند از این ابزار برای تحقق اهداف و منافع خود استفاده کنند. مثلاً هنگامی که مردم بحرین خواستار حقوق خود و عدالت و آزادی شدند، بسیاری از رسانههای عربی و بیگانه سعی کردند این انقلاب را یک مسألهی قبیلهای یا یک کشاکش مذهبی بین شیعه و سنی جلوه دهند و اینکه شیعه میخواهد حکومت را از اهل سنت بگیرد. در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. از سوی دیگر مثلاً در سوریه هنگامی که مردم اعتراض کردند، حکومت این درخواست تغییر و اصلاحات را پذیرفت و تغییرات را شروع کرد، اما آمریکا و برخی کشورهای عربی از این انسجام میان معترضین و نظام ناراضی بودند. آنها راغب بودند که سوریه در بحران و مشکل باقی بماند. برای همین در امور داخلی سوریه دخالت کردند و برخی گروههای کوچک تروریست و خرابکار سوریه را در رسانهها تغذیه و حمایت نمودند و اینگونه وانمود کردند که مشکل سوریه مشکل مذهبی بین علویین و اهل سنت است و اینکه حل این مشکل با گفتوگو ممکن نیست و فقط از راه زور و خشونت است.
مثلاً در حادثهی کشته شدن علما یا اساتید دانشگاه حلب یا حمص، آنها از این حادثه تصویربرداری کردند، اما خبر آنها با خبر واقعی فرق داشت. آنها اینگونه جلوه دادند که افراد مسلح وابسته به نظام سوریه آنها را کشتهاند، چون از معترضین بودهاند. حقیقتاً اما یکی از آن اساتید علوی و یکی از اهل سنت بودند و برخی افراد مسلح معترض وابسته به آمریکا و غرب برای ایجاد فتنهی مذهبی میان اهل سنت و علویین آنها را ترور کردند. پس از مدتی دوباره آنها به سراغ همین خبر برگشتند و آن را با عنوان و محتوی و شکل دیگری مطرح کردند. یعنی همان تصاویر را دوباره پخش کردند و گفتند این تصویر مربوط به فتنهی مذهبی بین علویون و اهل سنت است. یعنی خودشان فتنه را میسازند و خودشان هم از طریق رسانه آن را تحریک میکنند.
حفظ انقلابها از انحرافها
بیتردید جوانان کشورهای عربی و اسلامی منطقه در افروختن شعلههای انقلابها نقش اول را ایفا کردهاند و اکنون نیز تلاش میکنند که این انقلابها را از انحراف حفظ کنند؛ انحرافی که پیامد مداخلهی قدرتهای بزرگ و در رأس آنها آمریکا و اروپا است. از یک سو شاهدیم که این جوانان با بهراهانداختن این انقلابها به دنبال تحقق اهداف و رؤیاهای خود هستند. از سوی دیگر این کشورها اهدافی را بر ضد این انقلابها و برای جابهجایی دستنشاندگان خود در منطقه دنبال میکنند، اما آنگاه که یقین یافتند پیروزی با این جوانان همپیمان و همصدا است، سیاست تفرقهی میان نیروهای انقلاب را در پیش گرفتند. لذا گاهی با تطمیع و تشویق و زمانی با تهدید و ارعاب آنها و نیز إعمال انواع فشارها در پی آنند که این انقلابها را از مسیر خود منحرف کنند تا دوباره نظامهایی را در خدمت منافع استعماری و توسعهطلبانهشان بازتولید کنند. بر این اساس است که وظیفهی خطیر حفظ هویت ملی و اسلامی این انقلابها بر دوش جوانان سرزمینهای اسلامی سنگینی میکند.
تردیدی نیست که نقش رسانهها بهویژه در ده یا بیست سال اخیر گسترش چشمگیری یافته است، زیرا حکومتهای بزرگ استراتژی خود را از درگیری نظامی به جنگ نرم تغییر دادهاند تا از این طریق منافع خود را به دست آوردند و خودشان را به مردم و دولتهای کوچک و فقیر تحمیل کنند. رسانهها هم یکی از اجزای اساسی جنگ نرم هستند و لذا جایگاهی رفیع در استراتژی حکومتها پیدا کردهاند و کارکردی ویژه برای توجیه افکار عمومی جهانی در مورد سیاست دولتها یافتهاند.
نکتهی دیگر این است که توسعهی بسیار سریع و پُرحجم فناوری باعث شده که قدرت سیاستمداران مؤثر جهانی در مراکز تحقیقاتی و مراکز مطبوعاتی و رسانهای به بالاترین حد ممکن برسد و بیشترین تأثیر را بر افکار عمومی جهان داشته باشد؛ چه از طریق ماهواره و چه از طریق اینترنت و چه دیگر وسایل ارتباطی. البته گسترش سریع و بدون کارشناسی اطلاعات توسط ماهوارهها آسیبهایی را نیز در پی داشته است.
بیتردید جوانان کشورهای عربی و اسلامی منطقه در افروختن شعلههای انقلابها نقش اول را ایفا کردهاند و اکنون نیز تلاش میکنند که این انقلابها را از انحراف حفظ کنند؛ انحرافی که پیامد مداخلهی قدرتهای بزرگ و در رأس آنها آمریکا و اروپا است.
انتقال الگوها
بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی اخیر در خاورمیانه بسیار تحت تأثیر رسانهها بوده است، زیرا انتقال تجربه میان ملتها از این راه صورت پذیرفته است. انتقال تجارب انقلاب اسلامی ایران از راه رسانهها و اینترنت و دیگر وسایل ارتباطی، تأثیر بسزایی بر جوامع دیگر داشته است. مثلاً تجربهی مقاومت اسلامی حزبالله در لبنان و شکست اسرائیل در جنگ 33روزه در سال 2006 یا در برابر مقاومت و نبرد 22روزهی جوانان حماس و جهاد اسلامی در سال 2008 بیتأثیر در انقلابهای اخیر منطقه نبوده است. رسانهها باعث شدهاند تمام این تجربهها و موفقیتها به دیگر ملتها منتقل گردد و آنها را متقاعد کند که چیزی به نام محال وجود ندارد.
به عقیدهی من، امام خمینی رضواناللهعلیه در مسألهی انقلاب اسلامی ایران و تأسیس جمهوری اسلامی، «محال» را شکست داد و بذر «امکان» را در باور مردم و مسلمانان کاشت. این موضوع مهم در خط فکری امام خمینی رضواناللهعلیه و امام خامنهای بهخوبی مشاهده میشود. الان حزبالله لبنان ممکن را آشکار ساخته و محال را شکست داده و این واژه را از قاموس ملتها حذف کرده است. قبل از انقلاب اسلامی ایران و تجربهی مقاومت اسلامی در لبنان، مردم فقط «آرزو» داشتند که ظلم تمام شود، آرزو داشتند که دیکتاتور عوض شود، آرزو داشتند که فلسطین آزاد شود، آرزو داشتند که به عدالت و حقوق اجتماعی دست بیابند. البته در عین حال از تحقق این آرزو ناامید بودند، زیرا احساس میکردند قدرتی بزرگتر از آنها وجود دارد که این امور و سیاستها را تعیین میکند و آنها قدرت تغییر واقعیت را ندارند.
چرا ما نتوانیم؟
الان که اخبار پیروزی حزبالله بر اسرائیل منتشر میشود، مردم منطقه به این فکر میافتند که یک مجموعهی کوچک میتواند یک دولت سرکش بزرگ مانند اسرائیل را شکست بدهد، پس چرا ما نتوانیم حسنی مبارک یا زینالعابدین بن علی را شکست دهیم؟ در حالی که ما مثلاً در مصر یک امت 80 میلیون نفری هستیم. از طرف دیگر رسانههای غربی و لاییک میکوشند که تصویر مردم انقلابی و بیداری اسلامی را مشوّش کنند و حقایق را وارونه جلوه دهند. برای همین غرب و برخی رسانههای عربی فقط بخشی از حقیقت را منعکس میکنند و نه تمام آن را. آنها همواره کوشیدهاند که برخی امور کماهمیت را بزرگ جلوه دهند و برخی امور مهم را به حَسَب منافع خودشان کوچک نشان دهند. آنها بهخصوص در کشورهای انقلابی مصر و تونس و لیبی و یمن و بحرین اینگونه رفتار کردهاند.
آمریکاییها از آن جهت که سلطهی فناوری رسانه را از دیرباز در اختیار دارند و تجارب بسیاری در این امر اندوختهاند، تلاش میکنند از این ابزار برای تحقق اهداف و منافع خود استفاده کنند. مثلاً هنگامی که مردم بحرین خواستار حقوق خود و عدالت و آزادی شدند، بسیاری از رسانههای عربی و بیگانه سعی کردند این انقلاب را یک مسألهی قبیلهای یا یک کشاکش مذهبی بین شیعه و سنی جلوه دهند و اینکه شیعه میخواهد حکومت را از اهل سنت بگیرد. در حالی که واقعیت چیز دیگری بود. از سوی دیگر مثلاً در سوریه هنگامی که مردم اعتراض کردند، حکومت این درخواست تغییر و اصلاحات را پذیرفت و تغییرات را شروع کرد، اما آمریکا و برخی کشورهای عربی از این انسجام میان معترضین و نظام ناراضی بودند. آنها راغب بودند که سوریه در بحران و مشکل باقی بماند. برای همین در امور داخلی سوریه دخالت کردند و برخی گروههای کوچک تروریست و خرابکار سوریه را در رسانهها تغذیه و حمایت نمودند و اینگونه وانمود کردند که مشکل سوریه مشکل مذهبی بین علویین و اهل سنت است و اینکه حل این مشکل با گفتوگو ممکن نیست و فقط از راه زور و خشونت است.
مثلاً در سوریه هنگامی که مردم اعتراض کردند، حکومت این درخواست تغییر و اصلاحات را پذیرفت و تغییرات را شروع کرد، اما آمریکا و برخی کشورهای عربی از این انسجام میان معترضین و نظام ناراضی بودند. آنها راغب بودند که سوریه در بحران و مشکل باقی بماند. برای همین در امور داخلی سوریه دخالت کردند.
مثلاً در حادثهی کشته شدن علما یا اساتید دانشگاه حلب یا حمص، آنها از این حادثه تصویربرداری کردند، اما خبر آنها با خبر واقعی فرق داشت. آنها اینگونه جلوه دادند که افراد مسلح وابسته به نظام سوریه آنها را کشتهاند، چون از معترضین بودهاند. حقیقتاً اما یکی از آن اساتید علوی و یکی از اهل سنت بودند و برخی افراد مسلح معترض وابسته به آمریکا و غرب برای ایجاد فتنهی مذهبی میان اهل سنت و علویین آنها را ترور کردند. پس از مدتی دوباره آنها به سراغ همین خبر برگشتند و آن را با عنوان و محتوی و شکل دیگری مطرح کردند. یعنی همان تصاویر را دوباره پخش کردند و گفتند این تصویر مربوط به فتنهی مذهبی بین علویون و اهل سنت است. یعنی خودشان فتنه را میسازند و خودشان هم از طریق رسانه آن را تحریک میکنند.
حفظ انقلابها از انحرافها
بیتردید جوانان کشورهای عربی و اسلامی منطقه در افروختن شعلههای انقلابها نقش اول را ایفا کردهاند و اکنون نیز تلاش میکنند که این انقلابها را از انحراف حفظ کنند؛ انحرافی که پیامد مداخلهی قدرتهای بزرگ و در رأس آنها آمریکا و اروپا است. از یک سو شاهدیم که این جوانان با بهراهانداختن این انقلابها به دنبال تحقق اهداف و رؤیاهای خود هستند. از سوی دیگر این کشورها اهدافی را بر ضد این انقلابها و برای جابهجایی دستنشاندگان خود در منطقه دنبال میکنند، اما آنگاه که یقین یافتند پیروزی با این جوانان همپیمان و همصدا است، سیاست تفرقهی میان نیروهای انقلاب را در پیش گرفتند. لذا گاهی با تطمیع و تشویق و زمانی با تهدید و ارعاب آنها و نیز إعمال انواع فشارها در پی آنند که این انقلابها را از مسیر خود منحرف کنند تا دوباره نظامهایی را در خدمت منافع استعماری و توسعهطلبانهشان بازتولید کنند. بر این اساس است که وظیفهی خطیر حفظ هویت ملی و اسلامی این انقلابها بر دوش جوانان سرزمینهای اسلامی سنگینی میکند.