1390/10/24
گفتوگو با حضرت آیتالله خوشوقت
عمل مسئولین سازنده ایمان مردم است
هزاران نامهی دعوت به حسین علیهالسلام نوشتند؛ او را دوست داشتند و با دشمنانش دشمن بودند؛ اصلاً شیعهی او بودند. اما ناگهان ورق برمیگردد... همینها نه تنها از او حمایت نمیکنند بلکه به قتل او اتفاق میکنند. موضوع، آنقدر هولناک و عجیب است که هر وجدان بیداری را تکان میدهد. اگر آنها اینچنین لغزیدند، چه ضمانتی وجود دارد که ما نلغزیم؟ دغدغهای که باعث شد در یک جمعه شب زمستانی، بعد از نماز مغرب و عشا به منزل حضرت آیتالله خوشوقت برویم. آیتالله خوشوقت –از نخستین شاگردان علامه طباطبائی و از برجستهترین عالمان اخلاق- در این گفتوگو به تبیین چرایی این انحراف مردم کوفه و راه مصون ماندن جامعهی ما از این انحراف میپردازند.
[آلبوم تصاویر] [صوت] [فیلم گفتوگو]
تاکنون تحلیلهای زیادی از علت بیوفایی مردم کوفه و آن حرکت عجیبشان در پشت کردن به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام ارائه شده است؛ تحلیل حضرتعالی از چرایی این اقدام مردم کوفه چیست؟
مشکل اهل کوفه این بود که ایمانشان ضعیف بود. حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بیدین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچارهها حتی قلوبشان با امام حسین علیهالسلام بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند. ابن زیاد تهدید کرد و گفت شما را میکُشم، دست میبُرم، پا میبُرم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی ایمانشان قوی بود و نترسیده بودند، به میدان میآمدند و شهید میشدند؛ همانطور که امام حسین علیهالسلام با افتخار میرود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگیمان میچرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهلبیت علیهمالسلام هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین علیهالسلام بروند کشته میشوند، نرفتند.
چه تحولات اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی اتفاق افتاده بود که فکر آنان را به اینجا رسانده بود؟
جامعهی کوفه، جامعهی بیتقوایی بود. شیعه بودند، اما ضعف ایمان داشتند. به همین خاطر در وقت امتحان فرار کردند. این فرارشان به خاطر ضعف باور بود. اگر ایمان بالایی داشتند، به شهادت افتخار میکردند. اصلاً علت وقوع ماجرای کربلا بیدینی بود.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
یزید بیدین بود؛ سلطنت میخواست. دید اگر امام حسین علیهالسلام بیعت نکند، دیگران هم ممکن است بیعت نکنند. لذا سخت گرفت. امام حسین علیهالسلام هم دید اگر بیعت کند، دیگر اسلام از بین رفته است، چون یزید علناً دین را قبول نداشت. امام حسین علیهالسلام چون ایمانش قوی بود، دستور خداوند را پذیرفت که باید تو کشته شوی تا اسلام سالم بماند. اگر امام علیهالسلام این کار را نمیکرد، اسلام از بین میرفت. آنها هم قدرت داشتند و هم پول؛ بدسابقه بودند، بتپرست بودند، فقط مسلمان زبانی بودند، چرا مردم به اینها روی آوردند؟ چون مردم از سختی گریزان بودند. اینها را پسندیدند و برای کشتن امام علیهالسلام اتفاق کردند. این کار باعث شد که بنیامیه حدود هشتاد سال حکومت کنند. حدود پانصد سال هم بنیعباس حکومت کردند. در این 580 سال خیلی از احکام اسلام از بین رفت و خلفا و سلاطین احکام اسلام را آن طوری پیاده کردند که میپسندیدند.
برای اینکه ما نیز دچار این ضعف ایمان نشویم، چه باید بکنیم؟
ضعف ایمان معلول گناه کردن و عدم پایبندی عملی به اسلام است. کسی که از آزادی خود سوء استفاده میکند و مرتکب گناه میشود، خود را در وضعیت خطرناک قرار میدهد و دچار ضعف ایمان میشود. هر یک گناهی که انجام شود، ایمان را پایین میآورد، اما هر مراعات قانون اسلام، ایمان را بالا میبرد. برای اینکه ایمان مردم بالا برود، ابتدا باید احکام اسلام را در جامعه پیاده کرد، آن وقت کارها درست میشود. تا زمانی که احکام اسلامی در جامعه پیاده نشود و ایمان مردم ضعیف بماند، رشوه میگیرند یا نماز نمیخوانند یا هر کار بدی را ممکن است مرتکب شوند. در این صورت اخلاق جامعه هیچوقت اصلاح نمیشود. رکن اخلاق، ایمان در مرحلهی بالا است. راه رسیدن به این ایمان هم این است که جلوی گناه گرفته شود و مردم گناه نکنند. گناه ضد ایمان است. اگر ایمان در افراد وجود نداشته باشد، وقتی که در معرض دید پلیس نباشند، تخلف میکنند. ایمان پلیس باطنی است. افراد باایمان در خانهی خودشان هم تخلف نمیکنند.
حالا ایمان چگونه درست میشود؟ با ادامهی تقوا. تنها راه افزایش ایمان، عمل به قانون الهی است. اگر واجبات را انجام دهیم و محرمات را انجام ندهیم، همین کار ایمان ما را بالا میبرد. اگر تقوا نداشتیم، ایمانمان پایین میآید. بهتدریج وقتی هم که آن ایمان مرحلهی اول، که هر عقلی میپذیرد که خدا هست از بین رفت، کمکم آدم به کفر گرایش پیدا میکند و بعد به سرحد کفر میرسد. خاصیت گناه این است که ایمان را پایین میآورد، ایمان که کم شد، انسان به سمت دنیا و گناه سوق پیدا میکند و بعد مرتکب گناهان بزرگ میشود. کسی میتواند از این مشکل در امان بماند که اهل تقوا و دوری از گناه باشد.
شما وقتی به صحیفهی سجادیه نگاه میکنید، میبینید که تمام این مسائل و تمام نقاط ضعف انسان در آن مطرح شده و برای آن راهکار ارائه شده است. صحیفهی سجادیه همهی این خلأها را پر میکند. تقوا، ترک گناه، ایمان و اخلاق در آن مطرح است. ایمان و تقوا همواره در کنار اخلاق در این کتاب مطرح شده. شما میبینید که امام سجاد علیهالسلام در فرازهای اول دعای مکارمالاخلاق، تکامل ایمان را از خداوند مسئلت میکنند.1 ضعف ایمان باعث میشود که انسان خمس و زکات ندهد و از جهاد فرار کند. اگر ایمان کامل شد، دیگر انسان مرتکب این گناهان نمیشود. این کتاب شریف، ایمان را جزئی از اخلاق حساب میکند، راجع به تقوا صحبت میکند، تقوا را هم جزئی از اخلاق حساب میکند.2 بنابراین نمیتوان اخلاق را از ایمان و تقوا جدا کرد.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
اگر همهی افراد جامعه ایمان خود را بالا ببرند، جامعه اصلاح میشود، اما اگر بعضیها ایمان داشته باشند و بعضیها نه، آن وقت دیگر همهشان خوب نیستند و ممکن است این بعضیهای خوب از آن بعضیهای بد اثر بپذیرند. این مسئله امری طبیعی است، چون نفس اماره میخواهد انسان را به سمت گناه سوق بدهد.
با توجه به تشکیل نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت چه وظیفهای در قبال مسئلهی ایمان دینی مردم بر عهده دارد؟
تمام دستورات اسلام در حکم قانون است. اگر این قوانین در وهلهی اول اجرا نشود، قوانینی که مردم برای زندگی دنیایی خودشان وضع میکنند دیگر فایدهای به حال آنان نخواهد داشت، زیرا از زیر بار هر قانون دیگری میشود فرار کرد. مثلاً ممکن است فرد با رشوه از قانون فرار کند. قوانین دیگر باید بر قانون اسلام متکی باشند. اگر قوانین دیگر با قانون اسلام مطابق بود، باید اجرا شود وگرنه اصلاً نباید اجرا شود. اگر حکومت اسلامی قوانین اسلام را در جامعه اجرا کند، هم افراد اصلاح میشوند و هم اجتماع. اجرای این قوانین باعث میشود که گناه در جامعه کم بشود و در نتیجه لوازم ایمان فراهم میشود.
بنابراین حکومت اسلامی باید در مردم ایمان بالا ایجاد کند. ایمان بالا هم طبق دستور اسلام از این حاصل میشود که واجبات را انجام دهیم و محرمات را ترک کنیم؛ به طور خلاصه تقوا را رعایت کنیم. حکومت هم قدرت دارد تا جلوی تخلف از قانون را بگیرد و اگر این کار را نکند، نه فرد اصلاح میشود و نه اجتماع. در این شرایط، وضع اجتماع سال به سال بدتر میشود. پس ما باید کاری کنیم که مردم قوانین را اجرا کنند. اگر قوانین اجرا نشود، فایدهای ندارد. اگر طبیب، بیماری را تشخیص دهد و نسخه را هم بنویسد، اما بیمار از این نسخه استفاده نکند، مداوا نمیشود. احکام اسلامی باید در جامعه پیاده شود و کلید حل تمام مشکلات جامعه در عمل به این قوانین است.
البته قانون خاصیت محدودکنندگی دارد و طبع انسان، مخالف محدود شدن است. طبع انسان به دنبال آزادی است. تشکیل حکومت اسلامی برای این است که مردم را به سمت اجرای این قوانین سوق بدهد. در جامعهی اسلامی کسی که مرتکب خلافی میشود، نباید احساس آسودگی کند. اصلاً نهی از منکر برای این است که همه نسبت به عمل خلاف حساس باشند. اگر هر کسی بگوید که این خلاف به من ربطی ندارد و تأثیری هم به حال من ندارد، این جامعه اسلامی نیست. پس اولین کار ما باید این باشد که مردم قانون اسلام را یاد بگیرند. در مرحلهی بعد باید نسبت به آن ملتزم شوند و آن را عمل کنند. اگر کسی از این قوانین تخلف کرد، باید طبق دستور اسلام با او برخورد شود. اگر ما در جامعه به اندازهی توان و قدرت خودمان این مسائل را مراعات کردیم، فرد و جامعه اصلاح خواهد شد.
نقطهی آغاز و گام نخست برای ارتقای ایمانی جامعهی اسلامی چیست؟
قدم اول این کار از مسئولین شروع میشود. اگر مسئولین به قوانین اسلام پایبند باشند، مردم هم از آنان تبعیت میکنند. مردم وقتی ببینند و بشنوند که مسئولین به قوانین اسلام پایبندند و خانوادهی آنان هم تقید دارند، آن وقت آنها هم یاد میگیرند که قوانین اسلام را در جامعه اجرا کنند. قاعدهی «النّاسُ علی دینِ مُلُوکِهِم»3 در اینجا جاری است. اما اگر مسئولین به قانون اسلام عمل نکردند، مردم هم تدریجاً به عمل نکردن به قوانین اسلامی گرایش پیدا میکنند و وضع جامعه خراب میشود.
گام دوم عبارت از این است که مسئولین، قانون اسلام را در جامعه پیاده کنند. با اجرای قوانین، عمل به قانون در طبقات پایینتر هم جریان پیدا میکند. اما اگر مسئولین قوانین را اجرا نکنند، مردم هم به طریق اولی آن را اجرا نمیکنند و در این صورت هر کاری که در این جامعه صورت بگیرد، هیچ اثر مفیدی نخواهد داشت و آثار مضر آن هم بهتدریج آشکار میشود؛ آثاری که از عدم پایبندی مردم به قوانین اسلامی حکایت میکند. مردم نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، زنان حجاب را رعایت نمیکنند و خلاصه هر کسی تا آن جایی که بتواند، به قانون اسلام عمل نمیکند. وظیفهی حکومت اسلامی این است که از بروز چنین وضعی جلوگیری کند.
آنهایی که در رأس حکومت اسلامی هستند، باید عادل باشند و به قوانین اسلامی عمل کنند. قوانین اسلام به گونهای است که هم فرد و هم اجتماع را اصلاح میکند و به فرد میگوید تا آنجا که میتوانی، باید به اجتماع هم رسیدگی کنی، منتها اول باید خودت به قوانین اسلام معتقد باشی تا بتوانی آنها را در جامعه اجرا کنی. وقتی اینجور شدند، زیردستیها هم مراقب خودشان هستند تا قوانین را رعایت کنند. تقید به قانون به همه سرایت میکند، اما اگر افرادی باشند که در رأس باشند، اما قوانین را قبول نداشته باشند، مثلاً نماز نخوانند یا روزه نگیرند یا افکار غربی داشته باشند یا ولایت فقیه را قبول نداشته باشند، این دیگر حکومت اسلامی نمیشود. بنابراین تمام این مسائل باید تحت نظر اسلام تنظیم شود؛ هم عقاید و هم احکام و هم اخلاقی که مسئولین در جامعهی اسلامی اعمال میکنند. در غیر این صورت اگر کسی به خدا ایمان نداشته و عمل به اسلام را قبول نداشته باشد، چنین کسی چه اثری میتواند بر پیشرفت اسلام در جامعه داشته باشد؟ صد سال هم اگر حکومت اسلامی با این وضع باشد، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
آیا این مواردی که اشاره کردید، شامل حال خواص غیر از مسئولین هم میشود؟ یعنی آیا چنین تأثیری برای نخبگان و گروههای مرجع جامعه هم وجود دارد؟
بله، شامل همهی خواص و کسانی است که قدرت دارند و میتوانند در دیگران تأثیر بگذارند. آنهایی که زحمت کشیدهاند، درس خواندهاند و بلد هستند که چگونه جامعه را به مسیری هدایت کنند، اینها باید هم خودشان خوب عمل کنند و هم دیگران را به سمت عمل خوب سوق بدهند. در این صورت هم فرد درست میشود و هم جامعه. احکام اسلامی برای اجرا در جامعهی اسلامی است، اما چون جامعه از افراد تشکیل شده، اول افراد باید تقوا را مراعات کنند و بعد در زندگی خود در جامعه تا جایی که قدرت دارند، این احکام را به دیگران گوشزد کنند و خودشان هم آن را پیاده کنند. لذا اسلام گفته که باید خانوادهی خود را مطابق تقوا و اسلام تربیت کنید. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا»4 اجتماع هم از خانواده شروع میشود. اگر رؤسای خانواده عمل کنند به این آیه، جامعه هم اصلاح میشود، اما اگر خانواده دنبال این تربیت نباشد و مثلاً دنبال ماهواره باشد، جامعه هم اصلاح نخواهد شد.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
بنابراین باید ابتدا از گروههای بالا و از خواص شروع کرد، زیرا جهت حرکت جامعه دست آنها است. مردم تشنهی پیاده شدن احکام اسلامی هستند، مسئولی که چنین دغدغهای دارد و تشنهی خدمت به مردم است، هرگز از کار خود نمیزند و نمیگذارد که کار مردم بر زمین بماند، مراقب کارمندانش هم هست که آنها هم قوانین را رعایت کنند. اگر آنها به قوانین اسلامی پایبند باشند و این قوانین را در جامعه پیاده کنند، همه چیز درست میشود. ایمان، انسان را کنترل میکند تا هم مواظب خودش و هم مراقب دیگران باشد. پیاده شدن احکام اسلام همان و پیاده شدن اسلام همان. اما اگر اسلام در جامعه پیاده نشود، آن وقت فساد پیاده خواهد شد و در اینجا خواص بیشتر مسئول هستند.
پینوشتها:
1. صحیفهی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و ایمانم را به درجهی کاملترین ایمان رسان.
2. صحیفهی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ وَ کَظْمِ الغَیْظِ وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ و إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ سُکُونِ الرِّیحِ وَ طِیبِ الْمخَالَقَةِ وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَی غَیْرِ الْمُسْتَحِقِّ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَکْمِلْ ذلک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّاْیِ الْمُخْتَرَعِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور شایستگان بیارای و زینت اهل تقوا را در این امور بر من بپوشان؛ در گستردن سفرهی عدل، و فروخوردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و جمع کردن پراکندگان و اصلاح بین مردم و آشکار نمودن کارهای خوب و پوشاندن عیوب و نرم خویی و فروتنی و خوش رفتاری و وقار و حسن معاشرت و سبقتجویی به فضیلت و اختیار کردن تفضل بر دیگران و چشمپوشی از سرزنش دیگران و بخشش رایگان به غیر مستحق و گفتن سخن حق؛ هر چند سنگین و گران باشد و ناچیز دانستن نیکی را در گفتار و رفتارم؛ هرچند زیاد باشد و بسیار شمردن شرّ را در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشد و همهی این خصلتها را به وسیلهی تداوم اطاعت و همراهی با جماعت مسلمین و فروگذاشتن اهل بدعت و عملکنندهی به رأی ساختگی در دین کامل ساز.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102، ص 7، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 21، مکتبة هاشمی، تبریز، 1381ق.
4. سورهی تحریم؛ آیهی 6: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ / ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادهی خویش را از آتشی که هیزم آن، مردم و سنگها هستند حفظ کنید که بر آن فرشتگانی خشن و سختگیر نگهبانند و از آنچه که خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمیکنند و آنچه را انجام میدهند که مأمور آن شدهاند.
[آلبوم تصاویر] [صوت] [فیلم گفتوگو]
تاکنون تحلیلهای زیادی از علت بیوفایی مردم کوفه و آن حرکت عجیبشان در پشت کردن به حضرت سیدالشهدا علیهالسلام ارائه شده است؛ تحلیل حضرتعالی از چرایی این اقدام مردم کوفه چیست؟
مشکل اهل کوفه این بود که ایمانشان ضعیف بود. حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بیدین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچارهها حتی قلوبشان با امام حسین علیهالسلام بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند. ابن زیاد تهدید کرد و گفت شما را میکُشم، دست میبُرم، پا میبُرم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی ایمانشان قوی بود و نترسیده بودند، به میدان میآمدند و شهید میشدند؛ همانطور که امام حسین علیهالسلام با افتخار میرود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگیمان میچرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهلبیت علیهمالسلام هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین علیهالسلام بروند کشته میشوند، نرفتند.
چه تحولات اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی اتفاق افتاده بود که فکر آنان را به اینجا رسانده بود؟
جامعهی کوفه، جامعهی بیتقوایی بود. شیعه بودند، اما ضعف ایمان داشتند. به همین خاطر در وقت امتحان فرار کردند. این فرارشان به خاطر ضعف باور بود. اگر ایمان بالایی داشتند، به شهادت افتخار میکردند. اصلاً علت وقوع ماجرای کربلا بیدینی بود.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
یزید بیدین بود؛ سلطنت میخواست. دید اگر امام حسین علیهالسلام بیعت نکند، دیگران هم ممکن است بیعت نکنند. لذا سخت گرفت. امام حسین علیهالسلام هم دید اگر بیعت کند، دیگر اسلام از بین رفته است، چون یزید علناً دین را قبول نداشت. امام حسین علیهالسلام چون ایمانش قوی بود، دستور خداوند را پذیرفت که باید تو کشته شوی تا اسلام سالم بماند. اگر امام علیهالسلام این کار را نمیکرد، اسلام از بین میرفت. آنها هم قدرت داشتند و هم پول؛ بدسابقه بودند، بتپرست بودند، فقط مسلمان زبانی بودند، چرا مردم به اینها روی آوردند؟ چون مردم از سختی گریزان بودند. اینها را پسندیدند و برای کشتن امام علیهالسلام اتفاق کردند. این کار باعث شد که بنیامیه حدود هشتاد سال حکومت کنند. حدود پانصد سال هم بنیعباس حکومت کردند. در این 580 سال خیلی از احکام اسلام از بین رفت و خلفا و سلاطین احکام اسلام را آن طوری پیاده کردند که میپسندیدند.
برای اینکه ما نیز دچار این ضعف ایمان نشویم، چه باید بکنیم؟
ضعف ایمان معلول گناه کردن و عدم پایبندی عملی به اسلام است. کسی که از آزادی خود سوء استفاده میکند و مرتکب گناه میشود، خود را در وضعیت خطرناک قرار میدهد و دچار ضعف ایمان میشود. هر یک گناهی که انجام شود، ایمان را پایین میآورد، اما هر مراعات قانون اسلام، ایمان را بالا میبرد. برای اینکه ایمان مردم بالا برود، ابتدا باید احکام اسلام را در جامعه پیاده کرد، آن وقت کارها درست میشود. تا زمانی که احکام اسلامی در جامعه پیاده نشود و ایمان مردم ضعیف بماند، رشوه میگیرند یا نماز نمیخوانند یا هر کار بدی را ممکن است مرتکب شوند. در این صورت اخلاق جامعه هیچوقت اصلاح نمیشود. رکن اخلاق، ایمان در مرحلهی بالا است. راه رسیدن به این ایمان هم این است که جلوی گناه گرفته شود و مردم گناه نکنند. گناه ضد ایمان است. اگر ایمان در افراد وجود نداشته باشد، وقتی که در معرض دید پلیس نباشند، تخلف میکنند. ایمان پلیس باطنی است. افراد باایمان در خانهی خودشان هم تخلف نمیکنند.
باید ابتدا از گروههای بالا و از خواص شروع کرد، زیرا جهت حرکت جامعه دست آنها است. مردم تشنهی پیاده شدن احکام اسلامی هستند، مسئولی که چنین دغدغهای دارد و تشنهی خدمت به مردم است، هرگز از کار خود نمیزند و نمیگذارد که کار مردم بر زمین بماند.
حالا ایمان چگونه درست میشود؟ با ادامهی تقوا. تنها راه افزایش ایمان، عمل به قانون الهی است. اگر واجبات را انجام دهیم و محرمات را انجام ندهیم، همین کار ایمان ما را بالا میبرد. اگر تقوا نداشتیم، ایمانمان پایین میآید. بهتدریج وقتی هم که آن ایمان مرحلهی اول، که هر عقلی میپذیرد که خدا هست از بین رفت، کمکم آدم به کفر گرایش پیدا میکند و بعد به سرحد کفر میرسد. خاصیت گناه این است که ایمان را پایین میآورد، ایمان که کم شد، انسان به سمت دنیا و گناه سوق پیدا میکند و بعد مرتکب گناهان بزرگ میشود. کسی میتواند از این مشکل در امان بماند که اهل تقوا و دوری از گناه باشد.
شما وقتی به صحیفهی سجادیه نگاه میکنید، میبینید که تمام این مسائل و تمام نقاط ضعف انسان در آن مطرح شده و برای آن راهکار ارائه شده است. صحیفهی سجادیه همهی این خلأها را پر میکند. تقوا، ترک گناه، ایمان و اخلاق در آن مطرح است. ایمان و تقوا همواره در کنار اخلاق در این کتاب مطرح شده. شما میبینید که امام سجاد علیهالسلام در فرازهای اول دعای مکارمالاخلاق، تکامل ایمان را از خداوند مسئلت میکنند.1 ضعف ایمان باعث میشود که انسان خمس و زکات ندهد و از جهاد فرار کند. اگر ایمان کامل شد، دیگر انسان مرتکب این گناهان نمیشود. این کتاب شریف، ایمان را جزئی از اخلاق حساب میکند، راجع به تقوا صحبت میکند، تقوا را هم جزئی از اخلاق حساب میکند.2 بنابراین نمیتوان اخلاق را از ایمان و تقوا جدا کرد.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
اگر همهی افراد جامعه ایمان خود را بالا ببرند، جامعه اصلاح میشود، اما اگر بعضیها ایمان داشته باشند و بعضیها نه، آن وقت دیگر همهشان خوب نیستند و ممکن است این بعضیهای خوب از آن بعضیهای بد اثر بپذیرند. این مسئله امری طبیعی است، چون نفس اماره میخواهد انسان را به سمت گناه سوق بدهد.
با توجه به تشکیل نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت چه وظیفهای در قبال مسئلهی ایمان دینی مردم بر عهده دارد؟
تمام دستورات اسلام در حکم قانون است. اگر این قوانین در وهلهی اول اجرا نشود، قوانینی که مردم برای زندگی دنیایی خودشان وضع میکنند دیگر فایدهای به حال آنان نخواهد داشت، زیرا از زیر بار هر قانون دیگری میشود فرار کرد. مثلاً ممکن است فرد با رشوه از قانون فرار کند. قوانین دیگر باید بر قانون اسلام متکی باشند. اگر قوانین دیگر با قانون اسلام مطابق بود، باید اجرا شود وگرنه اصلاً نباید اجرا شود. اگر حکومت اسلامی قوانین اسلام را در جامعه اجرا کند، هم افراد اصلاح میشوند و هم اجتماع. اجرای این قوانین باعث میشود که گناه در جامعه کم بشود و در نتیجه لوازم ایمان فراهم میشود.
بنابراین حکومت اسلامی باید در مردم ایمان بالا ایجاد کند. ایمان بالا هم طبق دستور اسلام از این حاصل میشود که واجبات را انجام دهیم و محرمات را ترک کنیم؛ به طور خلاصه تقوا را رعایت کنیم. حکومت هم قدرت دارد تا جلوی تخلف از قانون را بگیرد و اگر این کار را نکند، نه فرد اصلاح میشود و نه اجتماع. در این شرایط، وضع اجتماع سال به سال بدتر میشود. پس ما باید کاری کنیم که مردم قوانین را اجرا کنند. اگر قوانین اجرا نشود، فایدهای ندارد. اگر طبیب، بیماری را تشخیص دهد و نسخه را هم بنویسد، اما بیمار از این نسخه استفاده نکند، مداوا نمیشود. احکام اسلامی باید در جامعه پیاده شود و کلید حل تمام مشکلات جامعه در عمل به این قوانین است.
اسلام گفته که باید خانوادهی خود را مطابق تقوا و اسلام تربیت کنید. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا»4 اجتماع هم از خانواده شروع میشود. اگر رؤسای خانواده عمل کنند به این آیه، جامعه هم اصلاح میشود، اما اگر خانواده دنبال این تربیت نباشد و مثلاً دنبال ماهواره باشد، جامعه هم اصلاح نخواهد شد.
البته قانون خاصیت محدودکنندگی دارد و طبع انسان، مخالف محدود شدن است. طبع انسان به دنبال آزادی است. تشکیل حکومت اسلامی برای این است که مردم را به سمت اجرای این قوانین سوق بدهد. در جامعهی اسلامی کسی که مرتکب خلافی میشود، نباید احساس آسودگی کند. اصلاً نهی از منکر برای این است که همه نسبت به عمل خلاف حساس باشند. اگر هر کسی بگوید که این خلاف به من ربطی ندارد و تأثیری هم به حال من ندارد، این جامعه اسلامی نیست. پس اولین کار ما باید این باشد که مردم قانون اسلام را یاد بگیرند. در مرحلهی بعد باید نسبت به آن ملتزم شوند و آن را عمل کنند. اگر کسی از این قوانین تخلف کرد، باید طبق دستور اسلام با او برخورد شود. اگر ما در جامعه به اندازهی توان و قدرت خودمان این مسائل را مراعات کردیم، فرد و جامعه اصلاح خواهد شد.
نقطهی آغاز و گام نخست برای ارتقای ایمانی جامعهی اسلامی چیست؟
قدم اول این کار از مسئولین شروع میشود. اگر مسئولین به قوانین اسلام پایبند باشند، مردم هم از آنان تبعیت میکنند. مردم وقتی ببینند و بشنوند که مسئولین به قوانین اسلام پایبندند و خانوادهی آنان هم تقید دارند، آن وقت آنها هم یاد میگیرند که قوانین اسلام را در جامعه اجرا کنند. قاعدهی «النّاسُ علی دینِ مُلُوکِهِم»3 در اینجا جاری است. اما اگر مسئولین به قانون اسلام عمل نکردند، مردم هم تدریجاً به عمل نکردن به قوانین اسلامی گرایش پیدا میکنند و وضع جامعه خراب میشود.
گام دوم عبارت از این است که مسئولین، قانون اسلام را در جامعه پیاده کنند. با اجرای قوانین، عمل به قانون در طبقات پایینتر هم جریان پیدا میکند. اما اگر مسئولین قوانین را اجرا نکنند، مردم هم به طریق اولی آن را اجرا نمیکنند و در این صورت هر کاری که در این جامعه صورت بگیرد، هیچ اثر مفیدی نخواهد داشت و آثار مضر آن هم بهتدریج آشکار میشود؛ آثاری که از عدم پایبندی مردم به قوانین اسلامی حکایت میکند. مردم نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، زنان حجاب را رعایت نمیکنند و خلاصه هر کسی تا آن جایی که بتواند، به قانون اسلام عمل نمیکند. وظیفهی حکومت اسلامی این است که از بروز چنین وضعی جلوگیری کند.
آنهایی که در رأس حکومت اسلامی هستند، باید عادل باشند و به قوانین اسلامی عمل کنند. قوانین اسلام به گونهای است که هم فرد و هم اجتماع را اصلاح میکند و به فرد میگوید تا آنجا که میتوانی، باید به اجتماع هم رسیدگی کنی، منتها اول باید خودت به قوانین اسلام معتقد باشی تا بتوانی آنها را در جامعه اجرا کنی. وقتی اینجور شدند، زیردستیها هم مراقب خودشان هستند تا قوانین را رعایت کنند. تقید به قانون به همه سرایت میکند، اما اگر افرادی باشند که در رأس باشند، اما قوانین را قبول نداشته باشند، مثلاً نماز نخوانند یا روزه نگیرند یا افکار غربی داشته باشند یا ولایت فقیه را قبول نداشته باشند، این دیگر حکومت اسلامی نمیشود. بنابراین تمام این مسائل باید تحت نظر اسلام تنظیم شود؛ هم عقاید و هم احکام و هم اخلاقی که مسئولین در جامعهی اسلامی اعمال میکنند. در غیر این صورت اگر کسی به خدا ایمان نداشته و عمل به اسلام را قبول نداشته باشد، چنین کسی چه اثری میتواند بر پیشرفت اسلام در جامعه داشته باشد؟ صد سال هم اگر حکومت اسلامی با این وضع باشد، هیچ تأثیری نخواهد داشت.
آیا این مواردی که اشاره کردید، شامل حال خواص غیر از مسئولین هم میشود؟ یعنی آیا چنین تأثیری برای نخبگان و گروههای مرجع جامعه هم وجود دارد؟
بله، شامل همهی خواص و کسانی است که قدرت دارند و میتوانند در دیگران تأثیر بگذارند. آنهایی که زحمت کشیدهاند، درس خواندهاند و بلد هستند که چگونه جامعه را به مسیری هدایت کنند، اینها باید هم خودشان خوب عمل کنند و هم دیگران را به سمت عمل خوب سوق بدهند. در این صورت هم فرد درست میشود و هم جامعه. احکام اسلامی برای اجرا در جامعهی اسلامی است، اما چون جامعه از افراد تشکیل شده، اول افراد باید تقوا را مراعات کنند و بعد در زندگی خود در جامعه تا جایی که قدرت دارند، این احکام را به دیگران گوشزد کنند و خودشان هم آن را پیاده کنند. لذا اسلام گفته که باید خانوادهی خود را مطابق تقوا و اسلام تربیت کنید. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا»4 اجتماع هم از خانواده شروع میشود. اگر رؤسای خانواده عمل کنند به این آیه، جامعه هم اصلاح میشود، اما اگر خانواده دنبال این تربیت نباشد و مثلاً دنبال ماهواره باشد، جامعه هم اصلاح نخواهد شد.
[مشاهده آلبوم تصاویر این گفتوگو]
بنابراین باید ابتدا از گروههای بالا و از خواص شروع کرد، زیرا جهت حرکت جامعه دست آنها است. مردم تشنهی پیاده شدن احکام اسلامی هستند، مسئولی که چنین دغدغهای دارد و تشنهی خدمت به مردم است، هرگز از کار خود نمیزند و نمیگذارد که کار مردم بر زمین بماند، مراقب کارمندانش هم هست که آنها هم قوانین را رعایت کنند. اگر آنها به قوانین اسلامی پایبند باشند و این قوانین را در جامعه پیاده کنند، همه چیز درست میشود. ایمان، انسان را کنترل میکند تا هم مواظب خودش و هم مراقب دیگران باشد. پیاده شدن احکام اسلام همان و پیاده شدن اسلام همان. اما اگر اسلام در جامعه پیاده نشود، آن وقت فساد پیاده خواهد شد و در اینجا خواص بیشتر مسئول هستند.
پینوشتها:
1. صحیفهی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و ایمانم را به درجهی کاملترین ایمان رسان.
2. صحیفهی سجادیه؛ دعای بیستم (مکارمالاخلاق): اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ وَ کَظْمِ الغَیْظِ وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ و إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ وَ لِینِ الْعَرِیکَةِ وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ سُکُونِ الرِّیحِ وَ طِیبِ الْمخَالَقَةِ وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ وَ الْإِفْضَالِ عَلَی غَیْرِ الْمُسْتَحِقِّ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَکْمِلْ ذلک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّاْیِ الْمُخْتَرَعِ / بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور شایستگان بیارای و زینت اهل تقوا را در این امور بر من بپوشان؛ در گستردن سفرهی عدل، و فروخوردن خشم و خاموش کردن آتش فتنه و جمع کردن پراکندگان و اصلاح بین مردم و آشکار نمودن کارهای خوب و پوشاندن عیوب و نرم خویی و فروتنی و خوش رفتاری و وقار و حسن معاشرت و سبقتجویی به فضیلت و اختیار کردن تفضل بر دیگران و چشمپوشی از سرزنش دیگران و بخشش رایگان به غیر مستحق و گفتن سخن حق؛ هر چند سنگین و گران باشد و ناچیز دانستن نیکی را در گفتار و رفتارم؛ هرچند زیاد باشد و بسیار شمردن شرّ را در گفتار و رفتارم هرچند اندک باشد و همهی این خصلتها را به وسیلهی تداوم اطاعت و همراهی با جماعت مسلمین و فروگذاشتن اهل بدعت و عملکنندهی به رأی ساختگی در دین کامل ساز.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102، ص 7، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق؛ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 21، مکتبة هاشمی، تبریز، 1381ق.
4. سورهی تحریم؛ آیهی 6: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ / ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادهی خویش را از آتشی که هیزم آن، مردم و سنگها هستند حفظ کنید که بر آن فرشتگانی خشن و سختگیر نگهبانند و از آنچه که خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمیکنند و آنچه را انجام میدهند که مأمور آن شدهاند.