• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1383/07/01

تأثیر مکتب تشیّع و زن ایرانی

مقدمه
در شکل‌دهی هویّت زن ایرانی، عوامل متفاوتی دخالت داشته‌اند که از جمله اینها، می‌توان به عوامل طبیعی(محیط جغرافیایی)، عوامل فرهنگی و اجتماعی، مثل احکام، عقاید و باورها، آموزه‌های دینی و آداب و رسوم قبیله‌ای اشاره کرد. کتاب‌های زیادی نیز به توضیح و شرح بسیاری از این عوامل پرداخته‌اند. در مراجعه به کتاب‌ها، اثری که اختصاصاً به بررسی نقش آموزه‌های شیعی در زنان ایرانی پرداخته باشد، یافت نشد و حتی مقاله‌ای تحت این عنوان به دست نیامد. بدین روی، برای رفع این نقیصه، در این مقاله تلاش شده است تا نقش مکتب تشیّع بر زنان ایرانی در حد مقدور و به اختصار(در حد یک مقاله) شرح داده شود.

برای انجام این کار، ابتدا به اجمال وضع ایران و زنان ایران پیش از رسمیت یافتن مذهب تشیّع تصویر شده و سپس تغییراتی که در نتیجه رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ایران و در وضعیت زنان ایرانی روی داده است، به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرند. اما به دلیل آن که یکی از شاخصه‌های اختصاصی مکتب تشیّع برگزاری مراسم عزاداری ائمّه اطهار(علیهم السلام) و مجالس روضه خوانی می‌باشد، در این مقاله سعی شده است تا با تأکید بر نقش مجالس روضه‌خوانی در شکل‌گیری شخصیت و هویّت بخشی به زنان معاصر پرداخته شود.

دورنمایی از وضعیت زنان ایران پس از اسلام تا پیش از عصر صفویه
هر چند سرتاسر ایران تا سال ۸۹ هجری به تصرف مسلمانان درآمد، ولی تا قبول اسلام از طرف همه ایرانیان سالیان زیادی به طول انجامید؛ زیرا پرداخت جزیه، آزادی اعمال دینی ساکنان زرتشتی، مسیحی و یهودی ایران زمین را تضمین می‌کرد. بنابراین، دین اسلام به تدریج زرتشتی‌گری را طرد کرد، بخصوص در زمان خلفای اموی(۴۱ـ ۱۳۲ هـ. ق) که اسلام به کندی و سستی در ایران رواج یافت و حتی در قرن چهارم هجری، هنوز عده کثیری زرتشتی در ایران می زیستند. [۱] بنابراین، ایرانیان مسلمان، مسلمانان صدر اسلام را درک نکردند، بلکه اسلامی که به ایرانیان عرضه شد، اسلام اموی ـ عباسی بود. در دوره بنی امیّه، بزم‌آرایی و باده‌پیمایی رواج گرفت. مخنّثان، که رابط بین مردان و زنان بودند، در شهرها فزونی یافتند و غزل‌سرایی و اظهار عشق بسیار شد. این درحالی است که در صدر اسلام، که هنوز اعراب از باده تنعم و پیروزی سرمست نشده بودند، حتی گرد کعبه، زن و مرد با هم ادای حج می‌کردند و در انجام این کار، عیبی نمی دیدند، اما همین که زندگی تجمّلی میان عرب‌ها معمول شد و مردان کنیزان فراوان به خانه آوردند، در حقیقت به حیثیت و مقام زن در جامعه لطمه‌ای جبران ناپذیر وارد آوردند و عملاً فساد و خیانت را رواج دادند.

جرجی زیدان تغییر وضع و موقعیت اجتماعی زنان را در آن روزگار معلول کاهش عفّت و غیرت و زیاد شدن کنیزان و غلامان و باده پیمایی‌ها و عیّاشی‌ها و هرزگی مفرط بعضی از خلفا دانسته است. [۲] برخی بزرگان و فرمانروایان مانند ابن طولون، تصویر محبوبه‌های خویش را بر دیوار تالارهای پذیرایی ترسیم می‌نمودند. البته فرمانروایان خردمند در ابتدا با این گونه اعمال مخالف بودند و تا می‌توانستند، ممانعت می‌کردند، اما همین که از مقاومت عاجز ماندند، مالیاتی بر اعمال منافی عفّت وضع کرده، آن را مانند کسب‌های دیگر آزاد گذاردند. [۳] در ایران وضع و موقعیت زنان در همه جا یکسان نبود. آنان که از ثروت بهره‌ای داشتند، مرفّه، ولی در کنج خانه‌ها محبوس بودند؛ و آنان که در فقر مالی بودند برای کمک به درآمد زندگی، همدوش مردان تلاش می‌کردند. در هر دو حال، زن آن چنان فعالیت اجتماعی و سیاسی نداشت و بیش‌تر به کارهای منزل و نگهداری فرزندان می‌پرداخت. [۴] هر چند زنان عالمه را، که به علم و دانش و قدرت و شجاعت شهرتی داشتند، نمی‌توان انکار کرد، اما این امر عمومیت نداشت.

در دوران چند صد ساله ظهور اسلام تا عصر صفوی، اقوام و سلسله‌های متفاوتی، اعم از فارس و ترک و مغول، بر ایران حکومت کردند، اما یک اصل در همه این‌ها مشترک بود و آن این که کلیه اقوام و قبایل خارجی، که در طول تاریخ ایران پس از اسلام به این سرزمین حمله‌ور شده، زمام امور سیاسی را در دست گرفتند، به تدریج آداب و سنن قومی خود را از کف دادند و با مختصات فرهنگ و تمدن ایران مأنوس شدند؛ چنان که ـ فی المثل ـ مقام و موقعیت زن سلجوقی با تکامل زندگی بادیه‌نشینی به شهر‌نشینی، تغییر یافت. زنان این قوم طبق نوشته‌های مورّخان، در دوران زندگی بادیه‌نشینی چادر نداشتند و هنگام بروز جنگ، مانند مردان، به یاری پدران یا شوهرانشان با دشمن می‌جنگیدند. ولی پس از آن که ترکان سلجوقی بر مسلمانان ایران فایق آمدند، خواه ناخواه تحت تأثیر فرهنگ و تمدن کشور اسلامی ایران قرار گرفتند و دیری نگذشت که تحت تأثیر محیط جدید و با قبول مذهب اسلام، سنن و عادات دیرین خود را فراموش کردند [۵] و این از غنای فرهنگی ایرانیان و ضعف فرهنگی اقوام مهاجر بود، بخصوص که پس از ورود اسلام به ایران، فرهنگ ایرانی از غنای بیشتری برخوردار شد.

ویژگی مشترک جامعه ایرانی در ادوار گوناگون
ویژگی عمومی جامعه ایرانی در قبل و بعد از صفویه به این صورت بود که شیوه زندگی مردم و مؤمنان از یک سو، تابع شرایط طبیعی(جغرافیایی) محیط و از سوی دیگر، عرف و عادات، آداب و رسومی که به شدت متأثر از احکام دینی بود، شکل می‌گرفت و علم فقه نقشی کاملاً اجتماعی بر عهده داشت. بنابراین، دین رابطه میان ساختار فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی را معیّن می کرد، [۶] به گونه‌ای که حتی آداب و رسوم قبیله‌ای اقوام مهاجم، مهاجر و اقوام بومی ایران تغییر کرد و رنگ و بوی اسلامی به خود گرفت. رسوماتی که بعضاً سابقه تاریخی آن‌ها به چند هزار سال نیز می‌رسید، به دلیل همین اصل، تقریباً شبیه به هم می‌باشند؛ مانند وضع پوشش زنان و مراسم ازدواج در بیشتر نقاط ایران با وجود اختلاف زبان و قومیّت.

تغییرات فرهنگی جامعه زنان پس از عصر صفویه
برای بررسی تغییرات عمده فرهنگی پس از صفویه، که در جامعه زنان کشور روی داده است، ابتدا باید چگونگی رواج مذهب تشیّع و مؤلّفه‌های آن را شرح داد و سپس به تأثیر بعضی از عناصر فرهنگ تشیّع در فرهنگ عمومی زنان پرداخت: روی کارآمدن صفویان صرفاً یک دگرگونی سیاسی یا تعویض قدرت سیاسی خاندان حاکم بر ایران نبود. از دیدگاه تاریخ سیاسی ایران، دست کم در ایران پس از اسلام، معمولاً در جابجایی قدرت از فردی به فرد دیگر و حتی از خاندانی به خاندان دیگر، در ساختار مذهبی، فرهنگی و دیوانی تغییری روی نمی‌داد؛ زیرا حکام بعدی ادعای فرهنگی ویژه‌ای نداشتند، بلکه تنها هدف آن‌ها کسب قدرت سیاسی بود [۷]، اما با روی کارآمدن صفویه، همه بنیان‌های فرهنگی کشور دچار تغییر شد؛ زیرا پیش از هر چیز، دعاوی فرهنگی خاص است که سلسله صفویه را از سلسله‌های پیشین جدا می‌کرد.

با به دست گرفتن قدرت توسط شاه اسماعیل اول و اعلان رسمیت مذهب تشیع به عنوان آیین ملّی کشور، به یکباره مکتب تشیّع، دین رسمی کشور شد. اما تا ریشه دواندن این فرهنگ در عمق و جان مردم و آشنایی مردم ایران با آموزه‌های شیعه‌گری مدت زمانی به طول انجامید؛ زیرا هنگامی که مذهب اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام شد، «صفویان با این مشکل روبه رو شدند که مردم از احکام تشیّع اثنی عشری از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد ائمّه اثنی عشری آگاهی نداشتند؛ زیرا از کتب فقه امامیه چیزی در میان نبود» [۸]، به طوری که برای ترویج این مذهب، با کمبود یا فقدان علما و کتب دینی مواجه شدند. بنابراین، تلاش کردند تا «دانشمندان عرب شیعه را از هر جا که امکان داشت، به ایران آورند. این علما از دو ناحیه به ایران می‌آمدند: یکی بحرین و دیگری جبل عامل در سوریه.»[۹]

با ورود علما به ایران، تبلیغات برای پیشرفت مذهب تشیّع نیز گسترش یافت و به تبع آن، عناصر فرهنگ تشیّع نیز گسترش یافتند که از جهات گوناگون شایسته بحث و بررسی می‌باشد. یکی از این عناصر فرهنگی خاص، که تأثیر شگرفی بر فرهنگ عمومی زنان ایران گذاشت، به طوری که در شناخت هویّت زن ایرانی معاصر، این عنصر را همواره باید مدّ نظر قرار داد، مسأله عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) و برپایی مجالس روضه خوانی بود. هر چند سوگواری برای امام حسین(علیه السلام) از مدت‌ها قبل ـ از زمان ائمّه اطهار(علیهم السلام) ـ کم و بیش به صورت پنهانی و نیمه پنهانی وجود داشت و در زمان سلاطین آل بویه(در سال ۳۳۴ هـ. ق و ۹۶۳ م) نیز وسعت یافت و از دایره تنگ نوحه سرایی در خانه‌ها و مجالس خصوصی به بازارها و خیابان‌ها و مراسم سینه‌زنی و مانند آن مبدّل گردید، [۱۰] اما هیچ‌گاه تا پیش از روی کارآمدن صفویه، به صورت یک نهاد اجتماعی قدرتمند در نیامد. با رفتن سلسله آل بویه، این سنّت‌ها نیز رو به اضمحلال نهادند و با روی کار آمدن سلجوقیان بکلی پایان یافتند. [۱۱] بنابراین، با تغییر سیاست حکومت‌های محلی، که در مناطق گوناگون ایران حکومت را بدست می‌گرفتند، تغییرات و دگرگونی‌هایی از نظر قوّت و ضعف، در مسأله اقامه عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) روی می داد. [۱۲] اما روی کار آمدن صفویه و تشکیل یک دولت مرکزی مقتدر و اهتمام و کوششی که در برگزاری عزای حسینی در داخل و خارج، در خانه‌ها، مساجد، تکیه‌ها، معابد و بازار داشتند، [۱۳] موجب شد تا عزاداری امام حسین(علیه السلام) به صورت یک نهاد اجتماعی درآید؛ به این معنا که پس از اضمحلال سلسله صفویه نه تنها این سنّت از بین نرفت، بلکه روز به روز بارورتر و تنومندتر شد و اگر در روز اول، کارکردی جز احیای عزاداری و سوگواری نداشت، به مرور ایّام کارکردهای دیگری به آن اضافه شدند.

تأثیر مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام) بر هویّت زن ایرانی
بررسی این تأثیر در دو موضوع حایز اهمیت است:
 
اول. مجالس عزاداری سالار شهیدان کارکردهای گوناگونی همچون تعلیمی، انسجام بخشی، شورآفرینی و سوگواری داشته است که در این میان، کارکرد تعلیمی آن مورد بحث است. ابتدا کارکرد تعلیمی مجالس محرّم و صفر چندان وسیع نبود؛ یعنی نوحه سرایان، شاعران و مدیحه‌گران معمولاً به اطلاع رسانی در مورد حادثه کربلا و حداکثر حوادث کوفه وشام و مدینه اکتفا می‌کردند و تلاش در زنده کردن و زنده نگه داشتن اصل مراسم عزاداری محرم و صفر بود، به گونه‌ای که از سال۳۳۴  هـ. ق در روز «عاشورا» زن‌ها از خانه بیرون می‌آمدند، سیلی به صورتشان می‌زدند و بر امام حسین(علیه السلام) نوحه سرایی می‌کردند و این عادت هر سال در این روز(تا اواسط قرن ششم) استمرار داشت. [۱۴] اعلان سیاه پوشی در دهه اول محرّم الحرام مهم‌ترین سنّتی بود که «معزالدوله بویه‌ی اول» آن را رسم کرد و این عادت مشهورترین عادات شیعه شد. [۱۵] همچنین زن‌ها شبانه و مردان روزها با سر و پاهای برهنه برای عزاداری بیرون می‌آمدند و با تعزیت به همدیگر، تحیّت و سلام می‌کردند و برای حادثه غمبار کربلا محزون می‌شدند. [۱۶] یا وقتی دعبل خزاعی اشعارش را در رثای آن بزرگوار می‌خواند، به وضوح پیداست که تلاش دارد تنها عمق فاجعه را به حضّار نشان دهد.

اما در عصر قاجار، بخصوص اواخر عصر قاجار تا عصر حاضر، تغییرات عمده‌ای در مجالس عزاداری داده شد. یکی از آن تغییرات اطلاع رسانی و تبلیغ عمومی دین، اعم از احکام و فقه، کلام و سایر معارف دینی در مجالس عزاداری است. یکی از دلایل این امر می‌تواند این باشد که در یکی دو قرن اخیر، مدّاحان و شاعران از روضه خوان‌ها و وعاظ تمایز یافته اند؛ یعنی اگر در قرون اولیه، دعبل هم شاعر بود، هم خواننده شعر و هم مصیبت خوان، امروزه این وظایف تقسیم شده‌اند و هر کسی کار معیّنی انجام می‌دهد. از این رو، وعاظ فرصت بیشتری دارند تا معارف دینی را به عزاداران بیاموزند و مدّاحی و نوحه سرایی را به مدّاحان و نوحه سرایان واگذار کنند. همچنین به موازات پیشرفت‌های جهانی دو قرن اخیر، انتظارات مستمعان نیز بیشتر شده و وعّاظ هم مایلند تا از این فرصت، در تبلیغ دین به بهترین وجه استفاده کنند. بنابراین، می‌بینیم که در مجالس وعظ، بعضاً مطالبی عنوان می‌شدند که اصلاً ربطی به حادثه کربلا نداشتند و چه بسا مسائل روز در مجالس وعظ طرح و عنوان می‌گردیدند. برای نمونه، می توانید به روزنامه الجمال، که متن سخنرانی‌های سید‌جمال‌الدین واعظ‌ اصفهانی را در سال‌های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ هـ. ق در تهران چاپ می‌کرد، مراجعه کنید.

دوم. شرکت انبوه زنان ایران، بخصوص شهرها، در مجالس روضه خوانی از دوره قاجار به بعد است. هر چند زنان ایرانی در همه ادوار علاقه‌مند شرکت در مجالس وعظ و سخنرانی و پیگیری امور اجتماعی بوده‌اند، اما شرکت زنان در این گونه مجالس در قرون گذشته، با مشکلات زیادی همراه بوده است؛ چنان که اسرارالتوحید در مورد مجلس وعظ ابوسعید ابوالخیر می‌نویسد: «... در همان زمان، دختر استاد بوعلی دقاق، کدبانو فاطمه، که در حکم استاد امام ابوالقاسم قشیری بود، از استاد امام ابوالقاسم دستوری خواست تا به مجلس شیخ ما بوسعید برود. استاد امام در آن ایستادگی می‌نمود و اجازت نمی‌کرد. چون به کرات بگفت، استاد گفت: دستوری دادم، اما متنکروار و پوشیده شو و "ناونه" ـ به زبان نیشابوریان، یعنی: چادرشب کهنه ـ بر سر افکن تا کسی ظن نبرد که تو کیستی. کدبانو فاطمه چنان کرد و چادری کهنه بر سر گرفت و پوشیده به مجلس شیخ ما آمد و در میان زنان، بر بام نشست. [۱۷] همچنین در مورد شرکت در مجلس شیخ، چنان نبود که مسجدی یا خانه‌ای باشد و نیمی مردان و نیمی زنان یا تمامی آن مجلس را زنان تشکیل دهند، بلکه معمولاً مجلس برای مردان برگزار می‌شد. اسرارالتوحید می‌نویسد: زنان برای شنیدن سخنان ابوسعید در پشت بام‌ها ازدحام کرده بودند. [۱۸]

اما پدیده جالبی که در دوره قاجار با آن مواجه هستیم، عبارت است از: ارزشمند شدن شرکت زنان در مجالس روضه خوانی و به تبع آن، هجوم زنان به این مجالس و همچنین کثرت برگزاری این گونه مجالس در منازل؛ چنان که کسروی می‌گوید: در محرّم سال ۱۳۲۴ در تبریز، علاوه بر مساجد و تکایا، از هر ده خانه، در یک خانه مراسم عزاداری برپا بود. [۱۹] مستوفی شرکت زن‌ها در مجالس روضه خوانی را چنین توصیف می‌کند: «فعّال‌ترین بُعد حضور اجتماعی زنان در دوره قاجار شرکت در مراسم عزاداری ماه محرّم، روضه خوانی و نمایش‌های تعزیه بود. این مراسم در آن دوره، مدت زمان بیشتری را دربر می‌گرفت. [۲۰] در دروه قاجار در تهران، در هر محله و بر سر هر گذری، تکیه‌ای وجود داشت که مردم در ماه‌های محرّم و صفر به برپایی مراسم روضه خوانی در آن می‌پرداختند. بهترین و مفصّل‌ترین مجالس روضه خوانی ماه محرّم در مسجد حاج شیخ عبدالحسین برگزار می‌گردید که گاه جمعیت شرکت کننده در آن، متجاوز از ده هزار زن و مرد می شد. [۲۱]

در بررسی منابع تاریخ معاصر، بارها به مسأله حضور فعّال زنان در چنین مراسمی برخورد می‌کنیم؛ مثلاً، مهدی قلی خان هدایت چنین گزارش می‌دهد که «در تکیه دولت، اطراف سکو از زن‌ها پُر می‌شد؛ قریب شش هزار نفر. مردها به علت کثرت جمعیت زنان، بدان راه نمی یافتند.»[۲۲] همچنین طبق منابع موجود، این نکته مسلّم است که شرکت انبوه زنان در مجالس روضه و مراسم عزاداری، تنها به تهران و «تکیه دولت» اختصاص نداشت. [۲۳] همچنین اختصاص به محرّم و صفر نیز نداشتند، بلکه در شب‌های جمعه و وفیات و برای ادای نذر نیز برگزار می‌شدند. کسب اجر اخروی، برای توبه از معاصی، افزودن بر اطلاعات دینی، دیدن رجال سیاسی، روحانیان، مراجع بزرگ و شنیدن مواعظ آنها در کنار محظوظ شدن از لذت حضور در جمع، و مشارکت در طبخ غذا و تناول آن نیز از انگیزه‌های کوچک و بزرگی بودند که به حضور زنان در این مراسم قوت می‌بخشیدند. [۲۴]

در نتیجه این دو موضوع، درست در زمانی که به قول علی‌اصغر شمیم، «زن در خانه زندگی می‌کرد و تقریباً هیچ‌گونه ارتباطی با خارج از محیط خانواده نداشت» [۲۵]، حوادث تاریخی مهمی، اعم از مشارکت سیاسی و مبارزات سیاسی از زنان ایران در تاریخ ثبت گردیده و این در حالی است که هنوز مدارس امروزی دختران دایر نشده بودند و زنان تقریباً به اتفاق، از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند و حجاب نیز به شدت تمام مراعات می‌شد. توضیح مطلب آن که در دوران قاجار، بخصوص در عصر حکومت ناصرالدین شاه، تهران مکرّر شاهد تظاهرات دسته جمعی زنان در سال‌های ۱۲۷۷ هـ. ق، ۱۳۰۲ هـ. ق [۲۶] و مهم‌تر از همه این‌ها «قیام تنباکو» در سال ۱۳۰۹ هـ. ق بود. [۲۷] عین ماجرا را تاریخ دخانیه شیخ حسن کربلائی چنین نقل می‌کند:

«به دنبال حکم ناصرالدین شاه به آیة الله میرزای آشتیانی در روز یکشنبه دوم جمادی الثانی ۱۳۰۹، مبنی بر این که یا حکم تحریم آیة الله میرزای شیرازی را لغو کنید یا این که تهران را ترک نمایید، میرزای آشتیانی تصمیم گرفت که فردای آن روز(دوشنبه سوم جمادی الثانی) تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک نماید. این خبر در شهر پخش شد و صبح روز دوشنبه، مردم دسته‌دسته رو به محله سنگلج ... روانه شدند. هنگام ظهر زنان نیز دسته‌دسته و فوج‌فوج جمع آمده، جمعیت زنان نیز انبوه شد. پس از این اجتماع، اول کار زنان این بود که روانه بازارها شدند. هر دکان را گشوده دیدند، خواهی نخواهی بستند، تا به جایی که در تمامی شهر به این عظمت، یک باب دکان دیگر گشوده نماند. این جمعیت زنان با آن همه انبوهی و کثرت، پس از فراغت جستن از این کار، تماماً سرها را از روی چادرها لجن گرفته و...»[۲۸]

تیموری این صحنه را چنین وصف می‌کند: «جمعیت زنان با روبند سفید و چاقچور، که اغلب سر خود را لجن مالیده و شیون و ناله می‌کردند و "یا حسین"، "یا حسین" می‌گفتند، بسیار دلخراش بود.»[۲۹] کربلائی در ادامه می‌نویسد: همین قدر در شرح عظمت این هنگامه می‌توان گفت که این چنین شورش و غوغای عظیمی را پیش از آن که به عیان آید، هیچ وهمی نمی‌اندیشید. این جمعیت زنان، که در هنگامه جویی پیش‌ آهنگ شورشیان بودند، نخست طرف خطابی را که در نظر خود معیّن داشتند به اسم «شاه باجی»، «شاه باجی سبیلو» مخاطب ساخته، ... یک مرتبه صدای «یا علی» و «یا حسین» از تمامی این همه مخلوق بلند شده... از این چنین هنگامه عظیمی، که دفعتاً در میدان ارک [سلطنتی] برپا گردید، تمامی اجزای دولت خاصه [اهل] حرم‌سرای سلطنتی را وحشت و دهشت عظیمی فراگرفته، از صدر تا ساقه، مضطرب و پریشان شدند... در ضمنِ هر فصلی نیز فریادهایی بدین مقوله بلند بود که ای خدا! می‌خواهند دین ما را از بین ببرند، علمای ما را بیرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن و دفن کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز گزارند... بالجمله، جمعیت زنان پس از این هنگامه، از ارک مراجعت نموده، به مسجد شاه رفتند.

مصادف افتاد که در آن هنگامه، آقای امام جمعه در بالای منبر مشغول وعظ [بر علیه نهضت تحریم میرزای شیرازی] و تهدید مردم بودند، به خیال این که شاید این گونه فتنه عظیم را به پاره‌ای تهدیدات بتوانند فرونشانند، جمعیت زنان هجوم آورده، همین که از وضع صحبت آگاهی یافتند، یکدفعه آغاز فریاد و فغان کرده، آنجا نیز به تفصیلی که شرح دادنی نیست، قیامت کردند... واعظ بیچاره را به افتضاح هر چه تمام‌تر، از منبر به زیر آورده و از آن جا دوباره به ارک مراجعت نمودند. جمعیت مردم به حدی شد که تمام کوچه و بازارها تا میدان ارک یک وصله پیوسته زن و مرد بود. راه عبور و مرور از کوچه و بازارها بالمرّه مسدود گردید. فریاد و افغان «واشریعتاه» و «وااسلاماه»، «یا علی» «یا حسین» از تمامی این همه مخلوق پیوسته بلند بود. تمامی شهر به این عظمت را چنان ضجّه [و ناله] و غلغله و شور و شیون فرا گرفته بود که به وصف نتوان درآورد. [۳۰]

این تحرّک سیاسی منحصر به زنان پایتخت نبود، بلکه نمونه‌های مشابهی از اصفهان [۳۱] و تبریز [۳۲] نیز گزارش شده‌اند. نکات مهمی که تقریباً در همه موارد اجتماع زنان مشترک بودند عبارتند از:

۱- اصل رعایت حجاب کامل سنّتی ایرانی به صورت چادر، روبند(پوشش تمامی اعضای بدن، حتی وجه و کفین)

۲- استفاده از شعارهای اسلامی «یا علی» و «یا حسین»

۳- فریاد «وااسلاماه» سردادن(درد دین داشتن)

۴- دفاع از علما و روحانیت. [۳۳]

جالب این جاست که روشنفکران عصر ما در توجیه این وقایع تاریخی، راه به خطا رفته و سعی می‌کنند با الگوهای غربی این وقایع را توجیه کرده، همه موارد شبیه این را با یک چشم نگاه کرده، برای همه امراض نسخه مشابه بنویسند؛ مثلاً خسرو معتضد و نیلوفر کسری در تحلیل حوادث مزبور می‌گویند: با پیشرفت زمان و روشن شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشنفکر و آزاداندیش جامعه به اهمیت نقش زنان در پیشبرد فعالیت‌های اجتماعی و مسؤولیت خطیر خود در تکوین جامعه، روشن‌تر و زیبنده‌تر پی‌بردند. با افزایش هوشیاری اجتماعی و آشنایی با علوم جدید و اصطلاحات هر چند کوچک، که در این دوران صورت گرفت ...، افزایش رفت و آمدهای خارجی‌ها به ایران و آشنایی با شیوه زیستی بانوان ایشان... بر اهمیت اثر زنان در ایجاد جامعه فعّال‌تر اذعان نمودند. [۳۴]

این جملات اگرچه برای محافل سرّی و اتحادیه غیبی نسوان [۳۵] یا زنان درباری مثل تاج السلطنه [۳۶] و در خصوص بانوان پس از کشف حجاب رضاخان صادق هستند، اما نمی‌تواند وقایع پیش از مشروطه، بخصوص وضعیت زنانی را که درد دین داشتند و تنها برای دفاع از اسلام و علمای دین قیام کرده‌اند، توجیه کند. اشتباه عمدی یا سهوی دیگر روشن فکران این عصر آن است که برخی حوادثی را که به زنان مربوط می‌شود و آنان به انگیزه غیردینی به میدان می‌آیند، مثل حادثه قحطی نان در سال ۱۲۷۷ که زنان تظاهرات کرده بودند و ناصرالدین شاه هنگام بازگشت از شکار، با انبوهی چند هزار نفری از زنان روبه رو شد، [۳۷] این گونه حوادث را با آب و تاب شرح و تفصیل می‌دهند، اما وقتی نوبت به مواردی می‌رسد که تنها انگیزه قیام زنان درد دین بوده است، با شتاب هر چه تمام‌تر، فقط به ذکر گوشه هایی نارسا اکتفا می‌نمایند.

تحلیل و نتیجه‌گیری
پیش از تحلیل نهایی، دو مطلب به صورت مقدمه، ذکر می‌گردند:

اول. با توجه به گسترش وسیع مجالس روضه خوانی و با توجه به عدم وجود رسانه‌های جمعی، همچنین بی‌سوادی اکثریت قریب به اتفاق مردم، می‌توان منبر و مجالس روضه را یک وسیله بسیار مهم اطلاع رسانی و برای ارتباطات اجتماعی در آن زمان دانست. اصغر فتحی در کتاب منبر به عنوان یک رسانه عمومی در اسلام، می‌نویسد: «از مشاهدات ما چنین برمی‌آید که منبر در جامعه اسلامیِ میانه، یک نظام تشکیلاتی یافته ارتباطی بود.»[۳۸] وی در ادامه، ویژگی‌هایی چند برای این نظام ارتباطی بر می‌شمارد که به طور خلاصه عبارتند از: «ارتباط حضوری، غیر‌تصنّعی و عمیق با مخاطب، انتقال آگاهی، قابلیت استفاده و تأثیرگذاری بر مخاطبان گوناگون، اعم از باسواد و بی‌سواد؛ غیررسمی، غیرسازمانی و غیرتشکیلاتی بودن مسجد و در نتیجه، مردمی و عمومی بودن آن که امکان حضور و مشارکت همگان را به طور مساوی فراهم می‌سازد؛ سهل الوصول بودن و دسترسی سریع و راحت به آن با توجه به وجود شبکه‌ای از ده‌ها هزار مسجد که در هر کوی و برزن و در شهر و روستا پراکنده‌اند؛ ‌ عدم امکان مخالفت و مقابله با آن از سوی حکام و صاحبان قدرت به دلایل از دست دادن مشروعیت خود؛ قایل بودن نوعی قداست، صحّت در پیام‌رسانی و قابلیت اعتماد به آن ... و مواردی از این قبیل.» بر این اساس، می توان گفت: منبر یک نوع نظام ارتباطی بوده است.

دوم. باید توجه داشت که هر فرد انسانی کسانی را که به عنوان افراد خاص ارزش می‌نهد و رفتار آنها را سرمشق قرار می‌دهد، در حقیقت نقش آنها را برای خود الگو می‌داند. بنابراین، وقتی فرد نقش معیّنی ایفا می‌کند، رفتار خود را با توجه به نقشی که برایش الگوست، برمی‌گزیند. نقش‌های نمونه(الگو) در فرایند آموزش کمک مؤثری می‌کنند؛ زیرا فرد را با الگوهای رفتاری پذیرفته شده در موقعیت‌های گوناگون آشنا می‌سازند. [۳۹] در زمان قاجاریه، که رفتن زن‌ها به مجالس روضه به صورت یک ارزش اجتماعی درآمده بود، مجالس روضه از جمله مکان‌هایی بودند که زنان بی هیچ قید و شرطی اجازه رفت و آمد بدان جا را داشتند.

کارکردهای مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام)
شرکت در مجالس روضه خوانی، کارکردهای بسیاری داشت که دو کارکرد مهم این مجالس عبارتند از:

۱- سرمشق‌گیری و الگوسازی
یکی از مباحثی که در این مجالس آموخته می‌شد، زندگی ائمّه اطهار(علیهم السلام) بخصوص حضرت زهرا(علیها السلام) و حضرت زینب(علیها السلام) (به دلیل همجنس بودنشان) که طبیعتاً رفتار، افعال و کنش‌های آنها را سرمشق خود قرار می‌دادند، و با توجه به نقش‌هایی که آن بزرگواران در موقعیت‌های گوناگون ایفا می‌نمودند، اینان نیز سعی داشتند مثل آنها باشند. بنابراین، افعال و رفتار حضرت فاطمه(علیها السلام) الگویی برای رفتار و اعمال زنان ایرانی گشته بود. توضیح مطلب آن که در حدیث مشهوری از حضرت فاطمه(علیها السلام) نقل شده است که فرمودند: «بهترین چیز برای یک زن آن است که او مرد نامحرمی را نبیند و مرد نامحرمی هم او را نبیند.»[۴۰]

یا وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله) در تقسیم کارهای منزل، بین علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام)، کارهای منزل را به فاطمه(علیها السلام) و کارهای خارج منزل را به علی(علیه السلام) سپردند، حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: هیچ چیز در دنیا به اندازه این تقسیم کار مرا خوش حال نکرد؛ چرا که رسول الله(صلی الله علیه وآله) با این عمل، مرا از مراوده با نامحرمان معاف داشتند. اما از سوی دیگر، در تاریخ آمده است که حضرت زهرا(علیها السلام) برای دفاع از حق خود(فدک) و دفاع از امام علی(علیه السلام) به میان مردان نامحرم آمدند [۴۱](البته با حفظ کامل حجاب) و سخنرانی مشهور خود را در محاجّه با ابوبکر عنوان کردند، به طوری که ابوبکر مجبور شد قباله فدک را به او برگرداند(هر چند توسط عمر پس گرفته شد.) یا در مورد حضرت زینب(علیها السلام) آمده است: برای این که نامحرمی ایشان را نبیند، شبانه به زیارت قبر جدّش، رسول الله(صلی الله علیه وآله) می‌رفت، اما همین زینب(علیها السلام) وقتی اسلام در خطر می‌افتد، همراه برادر به میدان کربلا آمد و آن گونه در بازار کوفه، آتشین سخنرانی کرد یا در شام و مجلس یزید آن گونه در میان نامحرمان سخنرانی نمود و از اسلام و امام سجاد(علیه السلام) دفاع کرد. [۴۲]

شبیه همین رفتار و اعمال را در زمان قاجاریه از زنان ایران زمین می‌بینیم؛ یعنی از یک سو، مشاهده می‌کنیم که زنان ایران در عصر قاجار شدیداً نامحرم‌گریز و خانه‌نشین هستند، به طوری که اگر مجبور به خارج شدن از منزل می‌شدند طوری بیرون می‌آمدند که حتی صورت و انگشتان دست و پای آنها را کسی نبیند، ولی از سوی دیگر، وقتی خبر تبعید آیة الله میرزای آشتیانی در تهران پخش شد، سراسیمه به خیابان‌ها ریخته، شروع به سر و صدا کردند. چیزی که اینان را از زنان روستایی و سایر زنان سنّتی هم عصر خود جدا می‌کند، همان شعور اجتماعی بالای این دسته از زنان می‌باشد. برای همین است که با این پدیده فقط در شهرها مواجه هستیم؛ زیرا عرصه فعالیت روضه خوان‌ها و منبری‌ها در شهرها، بخصوص تهران آن روز، بود. این دسته از زنان با آن که قریب به اتفاقشان از نعمت سواد بی‌بهره بودند، اما در عمل، همان کاری را کردند که زنان باسواد در سال های ۱۳۵۷ و سال‌های پس در پیروزی انقلاب اسلامی انجام دادند.

سؤالی که در این جا مطرح است، این که اگر فرض مزبور درست باشد، پس چرا در سایر مناطق شیعه نشین، مثل عراق و لبنان، چنین قیام‌هایی را از زنان سراغ نداریم و چرا حتی در ایران، از زمان صفویه تا زمان ناصرالدین شاه چنین امری اتفاق نیفتاده است؟ در پاسخ می‌توان گفت: اولاً، صرف شیعه بودن چنین خاصیتی ندارد؛ چرا که تنها به اسم «شیعه بودن» و با تعالیم اجتماعی شیعه آشنایی نداشتن و تنها انجام وظایف فردی، مثل نماز و وضو و غسل، چنین خاصیت‌هایی ندارد. ادعا این نیست که صرف شیعه شدن چنین اثری داشته است، بلکه سخن در این است که به دنبال رواج روضه خوانی و به تبع آن، بسط تعالیم اجتماعی تشیّع، زنان از چنان بلوغ فکری برخوردار شدند. اما در قرون گذشته ـ گفته شد که ـ حضور زنان در مجالس وعظ چندان مرسوم نبود و این امر با مشکلاتی همراه بود.

ثانیاً. در قرون پیش از قاجار، مجالس روضه به صرف نوحه خوانی و عزاداری محدود بودند. با مراجعه به کتاب‌های منبری موجود، مشاهده می‌شود که بیشتر بلکه تمام کتاب‌های منبری که پیش از قاجار نوشته شده‌اند به امور فردی و عبادی مؤمنان می‌پرداختند، اما کتاب‌های پس از قاجار مسائل اجتماعی را نیز متذکر می‌شدند. اما این که چرا چنین اموری از شیعیان سایر بلاد شیعه نشین(غیر ایران) سر نزده است، باید گفت: این شاهدی بر ادعای مزبور است، نه ردی بر آن؛ چرا که اولاً، در کشورهای دیگر غیر از ایران موضوع وعظ و روضه خوانی از رواجی مثل ایران برخودار نبود و ثانیاً، به دلیل آن که همواره اکثریت و حاکمیت سایر کشورهای شیعه نشین با غیرشیعیان بوده، مبلّغان شیعه از آزادی عمل برخودار نبودند و در منابر کم‌تر از امور اجتماعی سخن می گفتند.

۲- ایفای نقش درجامعه و مشارکت سیاسی
دومین کارکرد مجالس روضه خوانی در قرن گذشته، مسؤولیت‌پذیری و به دنبال آن، ایفای نقش در جامعه و مشارکت سیاسی بود. پیش از توضیح و شرح این کارکرد، لازم است ابتدا تعریفی اجمالی از مشارکت سیاسی ارائه شود: میل برات «مشارکت سیاسی» را چنین تعریف می‌کند: «مشارکت سیاسی رفتاری است که اثر گذارد و یا قصد تأثیرگذاری بر نتایج حکومتی را دارد.»[۴۳] یا ساموئل هانتینگتون (Sumuel Huntington)و جان نلسون (Jean Nelson) «مشارکت سیاسی» را چنین تعریف می‌کنند: «مشارکت سیاسی کوشش‌های شهروندان غیر‌دولتی برای تأثیر بر سیاست‌های عمومی است.»[۴۴] بحث مفصّل درباره مشارکت سیاسی زنان در تاریخ معاصر، از حوصله این مقاله بیرون است و تنها به توضیحی کوتاه در این باره اکتفا می‌شود:

یکی از آموزه‌های علمای شیعه در منابر و روضه خوانی‌ها این بوده است که حق حکومت از آن ائمّه اطهار(علیهم السلام) و در زمان غیبت، حق فقهای طراز اول یا مرجع تقلید شیعیان می‌باشد. برای همین امر است که مشاهده می‌کنیم در طول دوره قاجار و پیش از آن، مردم برای قضاوت و سایر مسائل حقوقی خود، مثل ثبت اموال و معاملات و صدور قباله فروش و خرید، به علما مراجعه می‌کردند و با آن که دولت با گشایش دادگاه عرف، سعی در تعطیلی دادگاه شرع داشت، ولی موفق نمی‌شد. در حقیقت، حکومتی غیررسمی در داخل حکومت رسمی ایجاد شده بود. [۴۵] به عنوان نمونه، می‌توان از سیدمحمدباقر شفتی و ملّا قربانعلی زنجانی و آقا نجفی اصفهانی نام برد. بنابراین، دستورات و فتاوا و حتی توصیه‌های اجتماعی فقها واجب الاطاعه بودند. وظایف دینی نیز محدود به مسائل فردی ـ عبادی نمی‌شدند. از این رو، زنان نیز به عنوان مسلمانانی که وظایفی دارند، موظّف بودند که از دستورات اجتماعی مراجع اطاعت کنند، و در امور واجب، اذن شوهر و پدر و برادر لازم نیست، بلکه حتی با مخالفت آنان نیز باید واجب را اتیان نمود؛ مثل رفتن به حج واجب.

از سوی دیگر، اسلام برای زن استقلال مالی قایل شده است و زن در اموال خود، بدون اذن شوهر می‌تواند تصمیم بگیرد. برای همین است که مشاهده می‌شود در نهضت مشروطه، زنان وسایل تزیینی خود را برای مقابله با تهدید روس به مجلس هدیه کردند. [۴۶] بنابراین، یکی از کارکردهای مجالس روضه را می‌توان مشارکت سیاسی زنان برای تأثیر در سیاست‌های حکومت دانست؛ چرا که در مجالس روضه، هیجان مذهبی زنان تحریک می‌شد؛ مثل تلاش زنان در دوره قاجار، بخصوص در نهضت «قیام تنباکو» و مقابله با تبعید مرجع تقلید خود(میرزای آشتیانی) و در دوره‌های بعد، تلاش آنان در بازگرداندن علما از مهاجرت(برای دایر کردن عدالت‌خانه).

۳- تقویت انسجام اجتماعی و ارائه گروه‌های مرجع مناسب
یکی دیگر از کارکردهای مهم مجالس روضه در تاریخ معاصر، تقویت انسجام گروهی بود. هر جامعه برای آن که بتواند در قالب فرهنگ معیّنی زندگی کرده، ارتباط متقابل و موفقیت آمیزی داشته باشد، گونه‌های شخصیتی خاصی را که با فرهنگش هماهنگی داشته باشند، پرورش می‌دهد. [۴۷] ایفای نقش هر فرد با مقایسه او با کسانی که وظیفه‌ای مشابه او دارند، ارزیابی می‌شود. فرد با این مقایسه، می‌تواند مشخص کند که آیا نقش خود را به درستی ایفا کرده است یا نه. «گروه‌های مرجع» یکی از معیارها و الگوها هستند که هرکس هنگام ارزیابی نقش خود، در یک موقعیت معیّن، از آنها استفاده می‌کند. [۴۸] گروه‌های مرجع در شکل دادن به افعال و رفتار انسان‌ها بسیار مؤثرند و وقتی فردی خود را عضو گروهی دانست، یک نوع احساس همانندی با دیگران به او دست می‌دهد. می‌توان گفت که در این اجتماعات، وجدان جمعی به بهترین وجه شکل می‌گیرد و احساسات افراد مشترک می‌گردند. [۴۹]

مسأله اصلی این است که هرکس به ناچار، بر اساس جایگاهی که در اجتماع دارد، گروه مرجعی برای خود انتخاب می‌کند. نقش این مجالس در این امر مهم جلوه می‌کند که گروه مرجع مناسبی، اعم از متدینان و مؤمنان را که در رأس آنها حضرت زهرا(علیها السلام) و حضرت زینب(علیها السلام) قرار دارند، به زن‌های آن زمان معرفی می‌کردند. در پایان، باید گفت: در عصر گذشته، منبر و مجالس روضه نقشی همانند رسانه‌های جمعی امروزه بر عهده داشتند و فراهم سازی عوامل تعیین کننده در رفتار جمعی بسیار مؤثر بودند. عوامل تعیین کننده رفتار جمعی کدامند؟ نیل اسملسر، جامعه‌شناس، شش شرط را به عنوان عوامل اولیه و تعیین کننده رفتار جمعی ذکر کرده است:

۱- زمینه ساختاری:
به معنای این است که ساختار جامعه باید به گونه‌ای باشد که شکل خاصی از رفتار جمعی در آن به وقوع بپیوندد.

۲- فشار ساختاری:
هنگامی که فشاری بر جامعه تحمیل می‌شود، مردم اغلب برای یافتن راه حلی پذیرفتنی، به همکاری با یکدیگر ترغیب می‌شوند.

۳- باور تعمیم یافته:
پیش از این که راه حلی دسته جمعی برای یک مسأله یافت شود، باید همه بپذیرند که چنین مسأله‌ای وجود دارد. بنابراین، مسأله باید شناخته شود، افکار را متوجه کند و راه حل‌های ممکن ارائه شود.

۴- عوامل شتاب دهنده:
برای ظهور رفتار جمعی، باید نخست رویداد مهمی افراد را به واکنش جمعی وا دارد.

۵- بسیج برای اقدام:
هنگامی که رویداد شتاب دهنده رخ داد، گروه برای اقدام بسیج می‌شود.

۶- عملیات مهار اجتماعی:
موفقیت یا عدم موفقیت تلاش‌های جمعی افراد عمدتاً به موفقیت یا شکست راه کارهای مهار اجتماعی در جامعه بستگی دارد. [۵۰] مجالس روضه و منابر عیناً همان نقش سنتی را در عصر حاضر، در انقلاب اسلامی ایران نیز ایفا کردند و این نیست، مگر تأثیر مکتب حسینی بر مردم ایران، از جمله زنان ایرانی؛ چرا که در جوامع دیگر، زنان یا راه افراط می‌پیمایند یا راه تفریط. یا کاملاً از اجتماع فاصله می‌گیرند و اصلاً کاری به سرنوشت خود و کشور خود ندارند، یا آنقدر به قول خودشان سیاسی می‌شوند که می‌خواهند همدوش و همراه مردان در همه عرصه‌ها حضور داشته باشند، اگرچه این همدوشی با فطرت خودشان و آموزه‌های دینی‌شان منافات داشته باشد و حتی بعضی‌ها برای این که از قافله عقب نمانند، کاسه داغ‌تر از آش شده، از مردم غرب نیز غربی‌تر می‌شوند!

اما در انقلاب اسلامی ایران، دوباره حماسه نهضت تنباکو تکرار شد و همه دیدیم که چگونه زنانی که جز به وقت ضرورت، آن هم با حفظ حجاب کامل از منزل خارج نمی‌شدند، به خیابان‌ها ریختند و با رشادت‌های خود، انقلاب را به ثمر رساندند و هرگاه که انقلاب نیاز به کمک آنان داشت، چه در پشت جبهه و چه در راهپیمایی‌ها، حمایت‌های بی‌دریغ خود را نثار نمودند. نتیجه مهمی که می‌توان گرفت این که روی آوردن به ترویج و تشویق مجالس روضه و وعظ در منازل، می‌تواند یکی از راه‌های بسیار مهم در مقابله با تهاجم فرهنگی باشد.

 

پی‌نوشت‌ها:
[۱]. ر. ک: بنفشه حجازی، بررسی جایگاه زن ایرانی از قرن اول هجری تا عصر صفوی(به زیر مقنعه)، تهران، علم، ۱۳۷۶، ص ۱۲/ ایلیاپاولوویچ پطروشفسکی، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، ۱۳۵۴، ص ۴۵.
[۲]. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۳، ص ۹۲۷.
[۳]. حسن آزاد، گوشه‌هایی از تاریخ اجتماعی ایران(پشت پرده‌های حرم‌سرا)، چاپ سوم، ارومیه، انتشارات انزلی، ۱۳۶۴، ص۱۳۵.
[۴و۵]. همان، ص ۱۵۵/ ص ۱۶۳.
[۶]. ر. ک: منصور صفت گل، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصرصفوی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۸۱، ص ۴۹۰.
[۷]. ر. ک: همان، ص ۹.
[۸]. همان، ص ۱۳۶/ حسن بیک روملو، احسن التواریخ، ص ۸۶.
[۹]. ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۵، ص ۳۱۲.
[۱۰]. ر. ک: صالح شهرستانی، تاریخچه عزادرای حسینی، از زمان آدم تا زمان ما در تمام کشورهای جهان، قم، حسینیه عمادزاده، ۱۴۰۲ ق، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.
[۱۱]. ر. ک: همان، ص ۲۱۵.
[۱۲]. ر. ک: همان، ص ۲۱۳ـ ۲۲۶.
[۱۳و۱۴و۱۵و۱۶]. ر. ک: همان، ص ۳۱۲/ ص ۲۱۵/ ص ۲۱۶/ ص ۲۱۶.
[۱۷]. محمد بن منوّر، اسرار التوحید، به تصحیح احمد بهمنیار، تهران، طهوری، ۱۳۵۷، ص ۶۴.
[۱۸]. همان/ بنفشه حجازی، پیشین، ۱۷۵.
[۱۹]. ر. ک. به: احمد کسروی، تاریخ مشروطیت ایران، چاپ شانزدهم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۰.
[۲۰]. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، چاپ دوم، تهران، زوّار، ۱۳۴۳، ج ۱، ص ۲۸۶ - ۲۷۷ / یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱، ص۲۳۶
[۲۱]. حسن اعظام قدسی، خاطرات من یا روشن شده تاریخ صدساله، تهران، بی نا، ۱۳۴۲، ج ۱، ص ۲۲/ بشری دلریش، پیشین، ص ۷۲.
[۲۲]. مهدی قلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، چاپ دوم، تهران، زوّار، ۱۳۴۴، ص ۸۸.
[۲۳و۲۴]. بشری دلریش، پیشین، ص ۷۳/ ص ۷۴.
[۲۵]. علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، چاپ سوم، تهران، علمی، ۱۲۷۱، ص ۳۷۰.
[۲۶]. خسرو معتضد و نیلوفر کسری، سیاست و حرام‌سرا: زن در عصر قاجار، تهران، علمی، ۱۳۷۹، ص ۲۰۳ و ۲۰۴.
[۲۷]. ر. ک: شیخ حسن کربلائی، تاریخ دخانیه، ص ۱۶۸ تا ۱۷۲/ ابراهیم تیموری، قرارداد رژی، تحریم تنباکو؛ اولین مقاومت منفی در ایران، تهران، کتاب های جیبی، ص ۱۰۲ تا ۱۰۴.
[۲۸]. حسن کربلائی، پیشین، ص ۱۶۹.
[۲۹]. ابراهیم تیموری، پیشین، ص ۱۰۳.
[۳۰]. حسن کربلایی، پیشین، ص ۱۶۹ـ ۱۷۲.
[۳۱]. احمدحسنخان، اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات، ص ۱۰۵۹.
[۳۲]. کریم طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه، بی جا، اقبال، ۱۳۶۳، ص ۸۴ و ۸۵.
[۳۳]. عده‌ای از زنان پس از حرکت مظفّرالدین شاه به سوی خانه امیر بهادر، در نزدیکی آن گرد آمدند و فریاد زدند: ما آقایان و پیشوایان دین را می‌خواهیم، ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب الاطاعه می‌دانیم. چطور راضی شویم علما را نفی بلد و تبعید نمایند. ای شاه مسلمانان، بگو تا علمای اسلام را ذلیل و خوار نگردانند. ای شاه اسلام، وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند، شصت کرور ملت ایران به حکم این آقایان جهاد می‌کنند. آنها را برگردانید. (خسرو معتضد، و نیلوفر کسری، پیشین، ص ۲۰۶ به نقل از: حیات یحیی).
[۳۴و۳۵و۳۶]. همان، ص ۱۹۹/ ص ۲۰۹/ ص ۱۹۹.
[۳۷]. همان، به نقل از فریدون آدمیت، اندیشه ترّقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۱، ص ۷۸ و ۷۹.
[۳۸]. اصغر فتحی، منبر یک رسانه عمومی در اسلام، تهران، پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه، چاپ اول، ۱۳۵۸، ص ۳۷.
[۳۹]. بروس کوئن، مبانی جامعه‌شناسی، ترجمه غلامعباس توسّلی و رضا فاضل، تهران، سمت، ۱۳۷۲، ص ۸۵.
[۴۰]. محمد بن سلیمان الکوفی، مناقب أمیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج ۲، تحقیق محمد باقر محمودی، مجمع احیاءالثقافة الاسلامیة، ۱۴۱۲ هـ. ق، ص ۲۱۰. متن حدیث چنین است: «قال: حدثنا محمد بن الحسین الکوفی، حدّثنا مالک بن اسماعیل، حدّثنا قیس عن عبد الله بن عمران، عن علی بن زید، عن سعیدبن المسیّب، عن علی(علیه السلام) عنه انّه کان عند رسول الله(صلی الله علیه وآله) : فقال: أی شیء خیرٌ للمرأة؟ فسکتوا فلما رجعت، قلت فاطمه: أی شیء خیرٌ للنساء؟ قالت: [أن] لا یراهن الرّجال. [قال علی:] فذکرتُ ذلک للنبی(صلی الله علیه وآله) فقال: إنّما فاطمة بضعة منّی(رضی الله عنه).» و «عن علی(علیه السلام) قال: قال رسول الله(صلی الله علیه وآله) : أی شیء خیر للمرءة؟ فلم یجبه أحدٌ قال: فرجعت فذکرت ذلک لفاطمة قالت: فما أجابه إنسان؟ قلت: لا. قالت: لیس شیء خیرا للمرأة [من] أن لا یراها الرجل ولا تراه. قال: [فرجعت إلی النبی] فأخبرته بما قالت، فاطمة [ف] قال: فاطمة بضعة منی أو مضغه منی.»
[۴۱]. ابن أبی الفتح الإربلی، کشف الغمة، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵، ص ۱۰۲: "روی عن الأصبغ بن نباتة قال: سمعت أمیر المؤمنین(علیه السلام) یقول: والله لأتکلمنّ بکلام لا یتکلّم به غیری إلاّ کذّاب. ورثت نبی الرحمة و زوجتی خیر نساء الأمة و أنا خیرالوصیین. و حیث یقتضی ذکرها(علیهم السلام) ذکر شیء من کلامها فلابدّ من ذکر فدک إذ کانت خطبتها التی تحیّر البلغاء و تعجزّ الفصحاء بسبب منعها من التصرف فیها وکف یدّها(علیهم السلام) عنها.
[۴۲]. طالبان می‌توانند به کتاب‌های مقتل الحسین(علیه السلام)، أبو مخنف الازدی، ص ۲۰۵ و ص ۲۲۶ و إعلام الوری بأعلام الهدی الشیخ الطبرسی، ج ۱، ص ۴۷۱ و اللهوف فی قتلی الطفوف، السید ابن طاووس الحسنی، ص ۸۶ و إعلام الوری مراجعه نمایند.
[۴۳]. Millbrath, L, political participation, (Hand book of political Behavoir), vol.۴ (ed)
، تهران، مشارکت سیاسی زنان در ایران و نیز ر. ک: نسرین مصفّا، وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۷۵، ص ۲۱
[۴۴]. Sumuel Huntington and Jean Nelson participation no easy choice, (London: Harvard U.P , ۱۹۷۶)
و نیز نسرین مصفّا، پیشین، ص ۲۰
[۴۵]. برای مطالعه بیشتر ر. ک: ابوالحسنی منذر، کتاب حکومت علم و دولت فقر(شرح حال ملاقربانعلی زنجانی)
[۴۶]. ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ پنجم، تهران، پیکان، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۹۲و۹۳
[۴۷]. بروس کوئن، پیشین، ص ۱۱۰
[۴۸]. همان، ص ۸۶
[۴۹]. برای مطالعه بیشتر ر. ک: امیل دورکیم، درباره تقسیم کار اجتماعی، ترجمه باقرپرهام، بابل، نشر کتابسر، ۱۳۶۹، ص ۸۳ ـ ۱۱۰.
[۵۰]. بروس کوئن، پیشین، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۷.