1390/08/07
گفتاری دربارهی بحران غرب
علیه نظام سرمایهداری
|گفتاری از دکتر قدیری ابیانه، سفیر سابق ایران در مکزیک دربارهی بحران نظام سرمایهداری|
ریشهی اتفاقات اخیر آمریکا و تظاهرات گستردهی مردم این کشور با عنوان «جنبش فتح والاستریت» را باید در شکست لیبرالیسم جستوجو کنیم؛ شکستی که در حقیقت منشأ بحران اقتصادی در این جامعهی بهشدت طبقاتی است.
سقوط به طبقهی پایینتر
اگرچه در جوامع لیبرالیستی ظاهراً محدودیتی برای سرمایهاندوزی وجود ندارد، اما تمام اهرمها در اختیار صاحبان ثروت است. در ایالات متحدهی آمریکا که به زعم غربیها مهد دموکراسی است، اگر کسی بخواهد به مناصب حکومتی برسد، شدیداً محتاج حمایت و بهرهگیری از نفوذ و اثرگذاری رسانههای گروهی است. ادارهی رسانههای گروهی نیز طبیعتاً هزینههای سنگینی دارد که فقط از عهدهی صاحبان ثروت برمیآید. به همین دلیل رسانههای گروهی این جوامع انحصاراً در اختیار صاحبان ثروت است. هدف آنها از این تصاحب رسانهای نیز همانا اثرگذاری و شکلدهی به افکار عمومی در راستای منافعشان است. در حقیقت رسانههای گروهی در این کشور وسیلهای برای تحمیق ملتها هستند.
صاحبان ثروت، علاوه بر رسانههای گروهی، هر چه را که بتواند ذهن مردم را از مسائل اصلی منحرف کند، در اختیار میگیرند؛ از فیلمهای سینمایی گرفته تا باشگاههای ورزشی و سالنهای مد لباس. آنها نهتنها حاضرند امنیت و استقلال را برای حفظ منافع فدا کنند، در این راه حتی ابایی از پایمال کردن حقوق ملت خود نیز ندارند. به سبب همین رویکرد و همین سازوکار است که در جامعهی آمریکا شاهد معضل گستردهی کارتنخوابها بودیم. یا در بحران اخیر نیز میبینیم که بسیاری از مردم طبقات متوسط آمریکا در حال سقوط به طبقات پایینتر هستند. تعداد قابل توجهی از آمریکاییها خانهی خود را از دست دادهاند و بسیاری نیز امید چندانی به حفظ خانههای خود ندارند.
در بحران مالی اخیر، دولتمردان آمریکا که در حقیقت دستنشاندههای صاحبان سرمایهاند، کوشیدند که این بحران را به اقشار پایین و متوسط منتقل کنند تا طبقات ثروتمند از آن مصون بمانند. این در حالی بود که مالیاتها افزایش پیدا کرد، اما این افزایش در مورد ثروتمندان اجرا نشد، بلکه فشار افزایش مالیات تنها بر گردهی طبقات متوسط و پایین وارد آمد. همچنین از خدمات اجتماعی مردم کاسته شد، اما ثروت صاحبان سرمایه همچنان افزونی یافت.
حتی در یونان نیز، حقوق کارمندان و کارگران را بهشدت کاهش دادهاند، اما هنوز نتوانستهاند بر بحران اقتصادی این کشور غلبه پیدا کنند و مردم خود را برای کاهش بیشتر حقوق و خدمات آماده میکنند. همهی اینها در حالی است که مردم در این کشورها شاهد رفتارهای غیر مسئولانه و ثروتاندوزی صاحبان سرمایه هستند.
علیه نظام سرمایهداری
وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم تا حدی که زندگی روزمرهی آنان را مختل کرده است، باعث شده که مردم به ریشهیابی مشکلات بیندیشند و در مورد آن اقدام کنند. بر اساس اطلاعاتی که دسترسی به آن حتی برای کاربران اینترنتی هم وجود دارد و با وجود نظر فوکویاما که لیبرالیسم را پایان تاریخ اعلام کرده است، باید گفت که امروز حیات لیبرالیسم وارد مرحلهی حساسی شده است. امروزه اعتراضات در غرب صرفاً علیه دولت یا سرمایهدار خاصی نیست، بلکه این اعتراضات با شعار «ما 99 درصد هستیم» و «والاستریت را اشغال کنید» علیه نظام سرمایهداری است و به نظر میرسد که حمایتها از این جنبش روزبهروز در حال گسترش است و عواقب این مسئله در آیندهای نهچندان دور، گریبانگیر دولتمردان آمریکا خواهد شد.
دولتهای این کشور هم همیشه تحت نفوذ همین صاحبان سرمایه قرار دارند. این دولتها نهتنها دنبال رفع بحران نبودهاند، بلکه با هزینهکرد مبالغ هنگفتی کوشیدهاند که منافع ثروتمندان را حفظ کنند. البته در همین اوضاع، مبالغ حقوق سردمداران نهتنها کاهش نیافته است، بلکه افزایش هم داشته؛ یعنی در همین هنگامهی بحران اقتصادی، تعداد میلیونرها در غرب بیشتر هم شده است. در چنین وضعیتی، موضعگیری مردم علیه صاحبان سرمایه امری طبیعی است.
در شرایط کنونی، رسانههای گروهی که متعلق به صاحبان ثروت هستند، مردم را علیه خود میبینند و از تحقیر و توهین معترضان ابایی ندارند و تودههای مردم را اوباش مینامند. چنین روندی باعث شده است که این رسانهها با وجود داشتن مخاطبان زیاد، اعتبار خود را از دست بدهند.
اقلیت یکدرصدی چه میگویند؟
با توجه به اینکه اقلیت یکدرصدی حاکم بر آمریکا در مقابل مردم ایستادهاند و مردم نیز این یک درصد را دشمن خود میانگارند و نیز از آنجا که اکثریت این یکدرصد را یهودیان طرفدار اسرائیل تشکیل میدهند، لذا پیشبینی میشود که بهتدریج مردم به جهتگیری ضد صهیونیستی گرایش پیدا کنند. بنابراین چهبسا که جهتگیریهای مردمی بهتدریج به سمت یک نظام ضد سرمایهداری و بیاعتبار کردن رسانههای موجود و موضعگیری در قبال حاکمیت صهیونیستها و نیز مخالفت با جنگهای مختلف آمریکا در سراسر دنیا برود، زیرا در حقیقت هزینههای این جنگها از جیب 99 درصد مردم هزینه میشود و البته اگر منافعی هم داشته باشد، تنها به جیب همان اقلیت یک درصدی میرود.
امروزه طرفداران حرکت اعتراضی تسخیر والاستریت صریحاً اعلام میکنند که ما از حرکت میدان تحریر در مصر الهام گرفتهایم. این حرکتهایی که در اروپا و استرالیا و آمریکا مشاهده میکنیم، قطعاً با سرکوب روبهرو خواهد شد و زمینه را برای مبارزه با استکبار فراهم خواهد کرد. امروز مقابله با استکبار به درون مرزهای اروپا کشیده شده است. مردم در این کشورها میپندارند که کاهش بیمهها و خدمات اجتماعی، ناشی از صرف بودجههای عمومی آنها برای مقاصد نظامی توسعهطلبانه است.
با ادامه یافتن این وضع، قطعاً در آیندهای نهچندان دور، سرکوبها بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد و هرچه این سرکوبها افزایش یابد، بیاعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و در نتیجه مقابله با آن افزایش مییابد، بحرانها عمق بیشتری پیدا میکند و اینجا است که ما زمینهی مناسبی برای معرفی اسلام پیدا خواهیم کرد. هنگامی که امواج بیداری به این کشورها میرسد و در حالی که مردم این کشورها فساد نظام سرمایهداری را به چشم مشاهده کنند، به طور حتم این نظام از هم فرو خواهد پاشید؛ همانگونه که نظام اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید.
ریشهی اتفاقات اخیر آمریکا و تظاهرات گستردهی مردم این کشور با عنوان «جنبش فتح والاستریت» را باید در شکست لیبرالیسم جستوجو کنیم؛ شکستی که در حقیقت منشأ بحران اقتصادی در این جامعهی بهشدت طبقاتی است.
سقوط به طبقهی پایینتر
اگرچه در جوامع لیبرالیستی ظاهراً محدودیتی برای سرمایهاندوزی وجود ندارد، اما تمام اهرمها در اختیار صاحبان ثروت است. در ایالات متحدهی آمریکا که به زعم غربیها مهد دموکراسی است، اگر کسی بخواهد به مناصب حکومتی برسد، شدیداً محتاج حمایت و بهرهگیری از نفوذ و اثرگذاری رسانههای گروهی است. ادارهی رسانههای گروهی نیز طبیعتاً هزینههای سنگینی دارد که فقط از عهدهی صاحبان ثروت برمیآید. به همین دلیل رسانههای گروهی این جوامع انحصاراً در اختیار صاحبان ثروت است. هدف آنها از این تصاحب رسانهای نیز همانا اثرگذاری و شکلدهی به افکار عمومی در راستای منافعشان است. در حقیقت رسانههای گروهی در این کشور وسیلهای برای تحمیق ملتها هستند.
صاحبان ثروت، علاوه بر رسانههای گروهی، هر چه را که بتواند ذهن مردم را از مسائل اصلی منحرف کند، در اختیار میگیرند؛ از فیلمهای سینمایی گرفته تا باشگاههای ورزشی و سالنهای مد لباس. آنها نهتنها حاضرند امنیت و استقلال را برای حفظ منافع فدا کنند، در این راه حتی ابایی از پایمال کردن حقوق ملت خود نیز ندارند. به سبب همین رویکرد و همین سازوکار است که در جامعهی آمریکا شاهد معضل گستردهی کارتنخوابها بودیم. یا در بحران اخیر نیز میبینیم که بسیاری از مردم طبقات متوسط آمریکا در حال سقوط به طبقات پایینتر هستند. تعداد قابل توجهی از آمریکاییها خانهی خود را از دست دادهاند و بسیاری نیز امید چندانی به حفظ خانههای خود ندارند.
در بحران مالی اخیر، دولتمردان آمریکا که در حقیقت دستنشاندههای صاحبان سرمایهاند، کوشیدند که این بحران را به اقشار پایین و متوسط منتقل کنند تا طبقات ثروتمند از آن مصون بمانند. این در حالی بود که مالیاتها افزایش پیدا کرد، اما این افزایش در مورد ثروتمندان اجرا نشد، بلکه فشار افزایش مالیات تنها بر گردهی طبقات متوسط و پایین وارد آمد. همچنین از خدمات اجتماعی مردم کاسته شد، اما ثروت صاحبان سرمایه همچنان افزونی یافت.
حتی در یونان نیز، حقوق کارمندان و کارگران را بهشدت کاهش دادهاند، اما هنوز نتوانستهاند بر بحران اقتصادی این کشور غلبه پیدا کنند و مردم خود را برای کاهش بیشتر حقوق و خدمات آماده میکنند. همهی اینها در حالی است که مردم در این کشورها شاهد رفتارهای غیر مسئولانه و ثروتاندوزی صاحبان سرمایه هستند.
علیه نظام سرمایهداری
وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم تا حدی که زندگی روزمرهی آنان را مختل کرده است، باعث شده که مردم به ریشهیابی مشکلات بیندیشند و در مورد آن اقدام کنند. بر اساس اطلاعاتی که دسترسی به آن حتی برای کاربران اینترنتی هم وجود دارد و با وجود نظر فوکویاما که لیبرالیسم را پایان تاریخ اعلام کرده است، باید گفت که امروز حیات لیبرالیسم وارد مرحلهی حساسی شده است. امروزه اعتراضات در غرب صرفاً علیه دولت یا سرمایهدار خاصی نیست، بلکه این اعتراضات با شعار «ما 99 درصد هستیم» و «والاستریت را اشغال کنید» علیه نظام سرمایهداری است و به نظر میرسد که حمایتها از این جنبش روزبهروز در حال گسترش است و عواقب این مسئله در آیندهای نهچندان دور، گریبانگیر دولتمردان آمریکا خواهد شد.
دولتهای این کشور هم همیشه تحت نفوذ همین صاحبان سرمایه قرار دارند. این دولتها نهتنها دنبال رفع بحران نبودهاند، بلکه با هزینهکرد مبالغ هنگفتی کوشیدهاند که منافع ثروتمندان را حفظ کنند. البته در همین اوضاع، مبالغ حقوق سردمداران نهتنها کاهش نیافته است، بلکه افزایش هم داشته؛ یعنی در همین هنگامهی بحران اقتصادی، تعداد میلیونرها در غرب بیشتر هم شده است. در چنین وضعیتی، موضعگیری مردم علیه صاحبان سرمایه امری طبیعی است.
در شرایط کنونی، رسانههای گروهی که متعلق به صاحبان ثروت هستند، مردم را علیه خود میبینند و از تحقیر و توهین معترضان ابایی ندارند و تودههای مردم را اوباش مینامند. چنین روندی باعث شده است که این رسانهها با وجود داشتن مخاطبان زیاد، اعتبار خود را از دست بدهند.
با ادامه یافتن این وضع، قطعاً در آیندهای نهچندان دور، سرکوبها بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد و هرچه این سرکوبها افزایش یابد، بیاعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و در نتیجه مقابله با آن افزایش مییابد، بحرانها عمق بیشتری پیدا میکند.
اقلیت یکدرصدی چه میگویند؟
با توجه به اینکه اقلیت یکدرصدی حاکم بر آمریکا در مقابل مردم ایستادهاند و مردم نیز این یک درصد را دشمن خود میانگارند و نیز از آنجا که اکثریت این یکدرصد را یهودیان طرفدار اسرائیل تشکیل میدهند، لذا پیشبینی میشود که بهتدریج مردم به جهتگیری ضد صهیونیستی گرایش پیدا کنند. بنابراین چهبسا که جهتگیریهای مردمی بهتدریج به سمت یک نظام ضد سرمایهداری و بیاعتبار کردن رسانههای موجود و موضعگیری در قبال حاکمیت صهیونیستها و نیز مخالفت با جنگهای مختلف آمریکا در سراسر دنیا برود، زیرا در حقیقت هزینههای این جنگها از جیب 99 درصد مردم هزینه میشود و البته اگر منافعی هم داشته باشد، تنها به جیب همان اقلیت یک درصدی میرود.
امروزه طرفداران حرکت اعتراضی تسخیر والاستریت صریحاً اعلام میکنند که ما از حرکت میدان تحریر در مصر الهام گرفتهایم. این حرکتهایی که در اروپا و استرالیا و آمریکا مشاهده میکنیم، قطعاً با سرکوب روبهرو خواهد شد و زمینه را برای مبارزه با استکبار فراهم خواهد کرد. امروز مقابله با استکبار به درون مرزهای اروپا کشیده شده است. مردم در این کشورها میپندارند که کاهش بیمهها و خدمات اجتماعی، ناشی از صرف بودجههای عمومی آنها برای مقاصد نظامی توسعهطلبانه است.
با ادامه یافتن این وضع، قطعاً در آیندهای نهچندان دور، سرکوبها بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد و هرچه این سرکوبها افزایش یابد، بیاعتمادی مردم به نظام سرمایهداری و در نتیجه مقابله با آن افزایش مییابد، بحرانها عمق بیشتری پیدا میکند و اینجا است که ما زمینهی مناسبی برای معرفی اسلام پیدا خواهیم کرد. هنگامی که امواج بیداری به این کشورها میرسد و در حالی که مردم این کشورها فساد نظام سرمایهداری را به چشم مشاهده کنند، به طور حتم این نظام از هم فرو خواهد پاشید؛ همانگونه که نظام اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید.