1390/08/01
|دکتر ملکوتیان، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران|
«اعتماد» قلب سرمایهی اجتماعی است
«سرمایهی اجتماعی» یکی از مفاهیم علوم اجتماعی است که جوامع هویتدار جهان در پی افزایش و بازتولید آن هستند. ولایت فقیه مبنایی استخراج شده از متن ارزشها و باورهای دینی است و سازنده بخش مهمی از سرمایهی اجتماعی در جامعهی ما به شمار میرود. «پیوند بین مردم و حکومت در ادبیات دینی» از جمله مؤلفههای مهم این مقوله است. دکتر مصطفی ملکوتیان، عضو هیأت علمی و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، سرمایهی اجتماعی و رویکرد دینی به آن را بررسی میکند.
مفهوم سرمایهی اجتماعی به چه معنی است و چه کارکردهایی دارد؟
برخی نظریهپردازان مانند «بردیو» در کنار نام بردن از سرمایهی اقتصادی، از سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و انسانی هم نام میبرند، اما مفهوم سرمایهی اجتماعی را نمیتوان همعرض این مفاهیم دانست. در قلب و مرکز سرمایهی اجتماعی، عنصر «اعتماد» قرار دارد. اعتماد مؤثرترین عامل در ایجاد همدلی و مشارکت عمومی، روابط متقابل اجتماعی مفید و اتصال مردم و حکومت به یکدیگر است. تودهها و نخبگان در صورت وجود اعتماد، مسئولانه به صحنه میآیند و برای پیشرفت کشور و ناکام گذاردن دشمنان فداکاری میکنند.
مبنای سرمایهی اجتماعی، نظام ارزشی و هنجاری جامعه و انتقال آن به نسلهای جدید است؛ انتقالی که از طریق روند جامعهپذیری و عاملان و ابزارهای آن از مدرسه تا دانشگاه و از نهادهای مذهبی تا رسانهها صورت میپذیرد. نتیجه آن است که این روند باعث اعتماد اجتماعی و سیاسی و نیز شبکهای از روابط اجتماعی مورد قبول در جامعه و کسب قدرت هدایت و رهبری جامعه توسط افراد و گروههای مرجع میشود. در این صورت سرمایهی اجتماعی، ایجادکننده و مقوم تعادل و ثبات اجتماعی و سیاسی و راهگشای دستیابی به اهداف کشور در زمینههای داخلی و بینالمللی خواهد بود.
رویکرد دینی و اسلامی نسبت به سرمایهی اجتماعی، با قرائتهای رایج آن در نظریات غربی چه تفاوتهایی دارد؟
اساساً تمدن فردی و نتیجهی آن، یعنی نظامهای اجتماعی-سیاسی غربی، نگرش و رویکردی صرفاً مادی به انسان و نیازهای او دارند. در این تمدن وقتی از عقلمحوری و بازگشت به عقل سخن میگویند -آنچنان که در نظر انقلابیون فرانسه بود- منظورشان عقلِ ابزاری یا عقل حسابگر اقتصادی و مادی است. اسلام اما دقیقاً در نقطهی مقابل آنها قرار دارد، زیرا مبنای اسلام همانا عقل فطری و توجه به نیازهای معنوی و مادی انسان است و بالتبع، تمدن اسلامی نیز در نقطهی مقابل تمدن مادی غرب قرار دارد.
در این میان و در حالی که بیشتر انقلابهای معاصر در دنیا با رویکرد مادی و دنیوی به وقوع پیوست، انقلاب اسلامی ایران که بر مبنای یک اندیشه و فلسفهی نو دربارهی جامعه و دولت و دیدگاهی جدید نسبت به انسان شکل گرفت، پیامآور بروز و ظهور یک تمدن نوین بود. در زمانی که برداشتها از سرمایهی اجتماعی با توجه به تمدن غربی و مبتنی بر مادیات بود، انقلاب اسلامی نمونهی نوینی از سرمایهی اجتماعی مبتنی بر ایمان و اعتقاد دینی و نه منافع و عقل مادی را به منصهی ظهور رسانید.
وقتی سرمایهی اجتماعی بر ایمان و عقیده مبتنی شد، قدرت و نقشآفرینی آن بهشدت اضافه میشود و کارآیی اجتماعی و سیاسی آن در حیطهی داخلی و بینالمللی افزایش مییابد. بنابراین سرمایهی اجتماعی در یک انقلاب دینی و مبتنی بر ایمان و روحیه و حرارت انقلابی، بسیار قویتر و استوارتر از این سرمایه در انقلابهای مادی مانند انقلابهای لیبرالی، ناسیونالیستی یا سوسیالیستی به صحنه میآید. این امر در عرصههای مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بهویژه در زمان جنگ تحمیلی قابل مشاهده بوده است.
نقش نظریهی ولایت فقیه و نیز رابطهی امام و امت در این تحول معنایی و کارکردی از سرمایهی اجتماعی چه بوده است؟
ولایت فقیه که همان ولایت اسلام و استقرار خواست الهی و ایجاد نظام مبتنی بر دستورات و احکام الهی است، از متن ارزشها و باورهای دینی استخراج شده و بخش مهمی از سرمایهی اجتماعی در کشور ما است. همچنین ولایت فقیه اثربخشی مجموعهی سرمایههای اجتماعی ما را در راستای اهداف عالی نظام اسلامی تقویت میکند.
از نظر جامعهشناسان سیاسی هر جامعهای ممکن است در روند توسعه و رشد خود با بحرانهای ناخواستهای مواجه شود؛ البته میزان این بحرانها در یک جامعهی دینی کمتر است. در عین حال، حل مشکلات پیشآمده در یک نظام مبتنی بر ولایت فقیه، سریعتر و با اطمینان بیشتری صورت میگیرد، زیرا ولایت فقیه از عناصر اساسی ایجاد ثبات و تعادل اجتماعی و سیاسی در جامعه است.
وجود مناسک سیاسی-اجتماعی مانند راهپیماییها و دیدارهای حضوری مردم و مسئولین و سفرهای مسئولین به استانهای کشور، چه نقش و جایگاهی در سرمایهی اجتماعی ما دارد؟
مناسک اجتماعی با عینیت بخشیدن به حضور گستردهی نخبگان و تودهها در صحنه، به دلایل مختلف باعث افزایش سرمایهی اجتماعی میشود. برخی از مهمترین این دلایل عبارتند از: «به نمایش گذاردن وحدت ملی و همراهی مردم و مسئولان»، «به نمایش گذاردن اهداف و آرمانهای ملی و ارادهی عمومی برای اجرای آنها»، «فراهم کردن زمینههای شناخت امکانات و مشکلات احتمالی در نقاط مختلف کشور و ایجاد تعادل در توزیع امکانات در مناطق مختلف» بهویژه در سفرهای استانی مسئولین، «نشان دادن اعتماد به نظام و اعتماد به نفس ملی در اجرای برنامههای نظام و طرد دخالتهای بیگانگان در امور کشور»، و نهایتاً «دمیدن روح همبستگی و بازتولید آن در راستای آرمانها و اهداف نظام» که به تعادل و ثبات اجتماعی و سیاسی قابل اعتماد و زمینهساز برای رشد و شکوفایی علمی، فناوری و اقتصادی کشور منجر میشود.
مفهوم سرمایهی اجتماعی به چه معنی است و چه کارکردهایی دارد؟
برخی نظریهپردازان مانند «بردیو» در کنار نام بردن از سرمایهی اقتصادی، از سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و انسانی هم نام میبرند، اما مفهوم سرمایهی اجتماعی را نمیتوان همعرض این مفاهیم دانست. در قلب و مرکز سرمایهی اجتماعی، عنصر «اعتماد» قرار دارد. اعتماد مؤثرترین عامل در ایجاد همدلی و مشارکت عمومی، روابط متقابل اجتماعی مفید و اتصال مردم و حکومت به یکدیگر است. تودهها و نخبگان در صورت وجود اعتماد، مسئولانه به صحنه میآیند و برای پیشرفت کشور و ناکام گذاردن دشمنان فداکاری میکنند.
در زمانی که برداشتها از سرمایهی اجتماعی با توجه به تمدن غربی و مبتنی بر مادیات بود، انقلاب اسلامی، نمونهی نوینی از سرمایهی اجتماعی مبتنی بر ایمان و اعتقاد دینی و نه منافع و عقل مادی را به منصهی ظهور رسانید.
مبنای سرمایهی اجتماعی، نظام ارزشی و هنجاری جامعه و انتقال آن به نسلهای جدید است؛ انتقالی که از طریق روند جامعهپذیری و عاملان و ابزارهای آن از مدرسه تا دانشگاه و از نهادهای مذهبی تا رسانهها صورت میپذیرد. نتیجه آن است که این روند باعث اعتماد اجتماعی و سیاسی و نیز شبکهای از روابط اجتماعی مورد قبول در جامعه و کسب قدرت هدایت و رهبری جامعه توسط افراد و گروههای مرجع میشود. در این صورت سرمایهی اجتماعی، ایجادکننده و مقوم تعادل و ثبات اجتماعی و سیاسی و راهگشای دستیابی به اهداف کشور در زمینههای داخلی و بینالمللی خواهد بود.
رویکرد دینی و اسلامی نسبت به سرمایهی اجتماعی، با قرائتهای رایج آن در نظریات غربی چه تفاوتهایی دارد؟
اساساً تمدن فردی و نتیجهی آن، یعنی نظامهای اجتماعی-سیاسی غربی، نگرش و رویکردی صرفاً مادی به انسان و نیازهای او دارند. در این تمدن وقتی از عقلمحوری و بازگشت به عقل سخن میگویند -آنچنان که در نظر انقلابیون فرانسه بود- منظورشان عقلِ ابزاری یا عقل حسابگر اقتصادی و مادی است. اسلام اما دقیقاً در نقطهی مقابل آنها قرار دارد، زیرا مبنای اسلام همانا عقل فطری و توجه به نیازهای معنوی و مادی انسان است و بالتبع، تمدن اسلامی نیز در نقطهی مقابل تمدن مادی غرب قرار دارد.
در این میان و در حالی که بیشتر انقلابهای معاصر در دنیا با رویکرد مادی و دنیوی به وقوع پیوست، انقلاب اسلامی ایران که بر مبنای یک اندیشه و فلسفهی نو دربارهی جامعه و دولت و دیدگاهی جدید نسبت به انسان شکل گرفت، پیامآور بروز و ظهور یک تمدن نوین بود. در زمانی که برداشتها از سرمایهی اجتماعی با توجه به تمدن غربی و مبتنی بر مادیات بود، انقلاب اسلامی نمونهی نوینی از سرمایهی اجتماعی مبتنی بر ایمان و اعتقاد دینی و نه منافع و عقل مادی را به منصهی ظهور رسانید.
وقتی سرمایهی اجتماعی بر ایمان و عقیده مبتنی شد، قدرت و نقشآفرینی آن بهشدت اضافه میشود و کارآیی اجتماعی و سیاسی آن در حیطهی داخلی و بینالمللی افزایش مییابد. بنابراین سرمایهی اجتماعی در یک انقلاب دینی و مبتنی بر ایمان و روحیه و حرارت انقلابی، بسیار قویتر و استوارتر از این سرمایه در انقلابهای مادی مانند انقلابهای لیبرالی، ناسیونالیستی یا سوسیالیستی به صحنه میآید. این امر در عرصههای مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بهویژه در زمان جنگ تحمیلی قابل مشاهده بوده است.
نقش نظریهی ولایت فقیه و نیز رابطهی امام و امت در این تحول معنایی و کارکردی از سرمایهی اجتماعی چه بوده است؟
ولایت فقیه که همان ولایت اسلام و استقرار خواست الهی و ایجاد نظام مبتنی بر دستورات و احکام الهی است، از متن ارزشها و باورهای دینی استخراج شده و بخش مهمی از سرمایهی اجتماعی در کشور ما است. همچنین ولایت فقیه اثربخشی مجموعهی سرمایههای اجتماعی ما را در راستای اهداف عالی نظام اسلامی تقویت میکند.
از نظر جامعهشناسان سیاسی هر جامعهای ممکن است در روند توسعه و رشد خود با بحرانهای ناخواستهای مواجه شود؛ البته میزان این بحرانها در یک جامعهی دینی کمتر است. در عین حال، حل مشکلات پیشآمده در یک نظام مبتنی بر ولایت فقیه، سریعتر و با اطمینان بیشتری صورت میگیرد، زیرا ولایت فقیه از عناصر اساسی ایجاد ثبات و تعادل اجتماعی و سیاسی در جامعه است.
وجود مناسک سیاسی-اجتماعی مانند راهپیماییها و دیدارهای حضوری مردم و مسئولین و سفرهای مسئولین به استانهای کشور، چه نقش و جایگاهی در سرمایهی اجتماعی ما دارد؟
مناسک اجتماعی با عینیت بخشیدن به حضور گستردهی نخبگان و تودهها در صحنه، به دلایل مختلف باعث افزایش سرمایهی اجتماعی میشود. برخی از مهمترین این دلایل عبارتند از: «به نمایش گذاردن وحدت ملی و همراهی مردم و مسئولان»، «به نمایش گذاردن اهداف و آرمانهای ملی و ارادهی عمومی برای اجرای آنها»، «فراهم کردن زمینههای شناخت امکانات و مشکلات احتمالی در نقاط مختلف کشور و ایجاد تعادل در توزیع امکانات در مناطق مختلف» بهویژه در سفرهای استانی مسئولین، «نشان دادن اعتماد به نظام و اعتماد به نفس ملی در اجرای برنامههای نظام و طرد دخالتهای بیگانگان در امور کشور»، و نهایتاً «دمیدن روح همبستگی و بازتولید آن در راستای آرمانها و اهداف نظام» که به تعادل و ثبات اجتماعی و سیاسی قابل اعتماد و زمینهساز برای رشد و شکوفایی علمی، فناوری و اقتصادی کشور منجر میشود.