1390/07/21
|یادداشت دکتر ایزدی، استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران|
دموکراسی در آمریکا تابع اکثریت نیست
«مردم در این اجتماعات و تظاهرات چندین هزار نفری نیویورک یک تابلوئی بلند کردند که رویش نوشته بود: «ما 99 درصدیم». یعنی 99 درصد ملت آمریکا - اکثریت ملت آمریکا - محکومِ یک درصدند. جنگ عراق و افغانستان را آن یک درصد راه میاندازد، اما کشته و غرامتش را آن 99 درصد میدهد... حمایت از اسرائیل را همین یک درصد میکنند. مردم آمریکا انگیزه و علاقهای به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، برای اینکه بتوانند غدهی سرطانی اسرائیل، دولت جعلی اسرائیل را در یک منطقهای سر پا نگه دارند.» دکتر فؤاد ایزدی، عضو هیأت علمی و استادیار دانشکدهی مطالعات جهان دانشگاه تهران میگوید که در نظرسنجیهای متعدد، بیش از 50 درصد از مردم آمریکا از حضور این پول و صاحبان سرمایه در ساختار سیاسی ناراحت هستند، اما دموکراسی آمریکایی برخلاف ادعایش نمیتواند تابع اکثریت باشد، چون باید ساختار سیاسی آن تغییر کند.
همزیستی متقابل برپایهی نظام سرمایهداری
رژیم صهیونیستی بدون حمایت آمریکا نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد. در حقیقت کمک آمریکا برای بقای این رژیم ضروری است و با توجه به لابی اسرائیل در ایالات متحده، هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها این حمایت را ادامه خواهند داد. به همین دلیل افرادی که در پی مبارزه با رژیم صهیونیستی هستند، باید به دنبال قطع و کاهش حمایتهای آمریکا از صهیونیستها باشند. اما چرا این اقلیت آمریکایی-اسرائیلی که کمتر از ده میلیون نفر هستند، تا این حد در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا نفوذ دارند و حاکم بر سرنوشت ملتی با 312 میلیون نفر جمعیت بوده که سردمدار ادعای دموکراسی نیز هستند؟
در پاسخ باید بگوییم که ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا بر مبنای سرمایهداری است؛ آن هم نظام سرمایهداری از نوع آمریکایی. در این نظام، حضور پول در سیاست را کاملاً به رسمیت شناختهاند و حضور و نفوذ ثروتمندان در این ساختار کاملاً قانونی است. شاید به این دلیل که وقتی به مخارج رقابتهای انتخاباتی نگاه میکنیم، میبینیم این رقم بسیار بالا است، در حالی که خیلی از کشورهای دنیا رقم تولید ناخالص ملیشان به این مقدار نمیرسد.
انتخابات، سرمایهگذاری برای سود بیشتر
در ژانویهی 2010 دادگاه عالی آمریکا قانونی را به رسمیت شناخت که محدویتهای خرج کردن و حضور پول شرکتها در سیستم انتخاباتی را از میان برداشت. افزایش بسیار زیاد هزینههای انتخاباتی در سال 2008 که نزدیک به 20 میلیارد دلار بود، همچنین پیشبینی هزینههای 32 میلیاردی برای سال 2012، به دلیل برداشتن آن محدودیتهای نهچندان قرص و محکمی است که از قبل وجود داشت. بنابراین اتفاقی که در عمل میافتد، این است که کاندیداها برای رقابتهای انتخاباتی نیاز به پولهای کلانی دارند.
اوباما در دورهی قبل شخصاً مجبور شد یک میلیارد دلار پول جمع کند. در آمریکا بر خلاف ایران که کاندیدها میتوانند از زمان رایگان برای تبلیغ در رادیو و تلویزیون استفاده کنند،این امکان به آنها داده نمیشود. البته در آمریکا نیز این موضوع مطرح است و در نظرسنجیهای متعدد، بیش از 50 درصد از مردم آمریکا از حضور این پول و صاحبان سرمایه در ساختار سیاسی ناراحت هستند، اما دموکراسی آمریکایی برخلاف ادعایش نمیتواند تابع اکثریت باشد، چون باید ساختار سیاسی تغییر کند. پس این فساد در ساختار سیاسی آمریکا وجود دارد و فردی که کاندیدا میشود، یا باید خودش میلیونر باشد یا اینکه وابسته به میلیاردرها باشد. در غیر این صورت این فرد توانایی رقابت در عرصهی انتخابات را نخواهد داشت.
پول، سنجهای برای تأیید صلاحیت
در آمریکا حتی پول، معیاری برای جدا کردن کاندیداها از هم است. افرادی که از سرمایهداران پولی دریافت نمیکنند، رد صلاحیت میشوند. از طرف دیگر افرادی که طرفدار نظام سرمایهداری هستند و پول دریافت میکنند، تأیید صلاحیت میشوند و به عرصههای بعدی رقابت راه پیدا میکنند و طبیعی است که این افراد در صورت پیروزی نیز از ثروتمندان حامی خود حمایت خواهند کرد و در جهت حفظ منافع آنان گام برمیدارند. در واقع نوعی غربال در این نظام وجود دارد و چینش نظام به نحوی است که افراد وابسته به سرمایهداران و صاحبان ثروت، وارد مبارزهی انتخاباتی میشوند. اشخاصی هم که نسبت به این نظام سیاسی منتقد هستند، فرصت حضور و عرض اندام در مبارزات انتخاباتی را پیدا نمیکنند.
نظرسنجیها در این کشور نشان میدهد که مردم آمریکا به معیوب بودن نظام سیاسی پی بردهاند و به همین دلیل اکثریت مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. آمارها نشان میدهد که مردم آمریکا به نظام سیاسی-اقتصادی این کشور اعتماد ندارند.
آیا نظام آمریکا هوشمند است؟
اما نکتهای که پنهان مانده و به نوعی با سخنان رهبر انقلاب ارتباط پیدا میکند، این است که اکثر قریب به اتفاق سرمایهداران و ثروتمندان آمریکا از صهیونیستها هستند و توجهی به منافع عموم مردم این کشور ندارند. نظام کنونی آمریکا کاملاً هوشمند انتخاب شده است تا بتواند کاندیداها را گزینش کند و آنها را همیشه وامدار سرمایهداران قرار دهد. حتی شخصیتهای برجستهای مثل «رابرت دال» که چند سال پیش کاندیدای حزب جمهوریخواه و رئیس سنا بود، وقتی بازنشسته شد، به نکتهی جالبی اشاره کرد. او گفت افرادی که در سنا و سیاستمدار هستند، شغل اصلیشان پول جمع کردن است. آنها به جای پیگیری مطالبات مردم به صورت حضوری یا تلفنی، به دنبال پول جمع کردن هستند. از طرفی این سرمایهداران آمریکایی هستند که بر رسانهها تسلط دارند و اتاقهای فکر را تشکیل دادهاند؛ اتاقهای فکری که وظیفهای جز توضیح و توجیه وضعیت موجود را ندارند.
با اینکه در آمریکا بحثی تحت عنوان «اصلاح تأمین بودجهی رقابتهای انتخاباتی»درگرفته است، اما مردم آمریکا نتوانستهاند این ساختار را تغییر دهند. تغییر نظام اداری-سیاسی کار دشواری است، چون کسانی که باید این نظام را تغییر دهند، وامداران اصلی سرمایهداری هستند. پس این افراد به خاطر منافع شخصی خودشان و اینکه در رقابتهای انتخاباتی پیروز شوند، مجبور به حمایت از رژیم صهیونیستی هستند.
رئیسجمهور برای انتخابات آماده میشود
اوباما که خودش را برای رقابتهای انتخاباتی آماده میکند، در اردیبهشت ماه امسال بحثی را در ارتباط با بازگشت به مرزهای 1967 را مطرح کرد. او اشاره کرد که اسرائیل شهرکسازی را متوقف کند. البته دولتهای قبلی هم چنین صحبتهایی را بر زبان داشتند، ولی در عمل کوچکترین قدمی برای اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی برنداشتند و حتی سالانه 3 میلیارد دلار هم به این رژیم کمک کردند. اوباما نیز در سخنرانی هفتهی گذشتهی خود در سازمان ملل، کوچکترین اشارهای به این حرفهای بدون پشتوانه نداشت.
از طرفی حضور صهیونیستها در دولت اوباما نکتهی قابل تأملی است. مثلاً «رام امانوئل»، رئیس دفتر اوباما، شخصی است که در ارتش اسرائیل خدمت کرده و حتی مجروح هم شده است و از معلولیت رنج میبرد. جالب است که چند روز پیش از پیروزی اوباما در انتخابات ریاستجمهوری، روزنامهی هاآرتص چاپ اسرائیل، خبر داده بود که رام امانوئل رئیس دفتر اوباما خواهد شد. این در حالی بود که رسانههای آمریکایی از این ماجرا بیخبر بودند.
همچنین «دنیس راس» که الان پروندهی هستهای ایران را پیگیری میکند و قبل از اینکه اوباما در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود، چندین سال رئیس یک مرکز پژوهشی با عنوان «سیاستگذاری مردم یهود» در تلآویو بود، پس از پیروزی اوباما به واشنگتن آمد و پروندهی هستهای ایران را برخلاف ادعاهای انتخاباتی در دست گرفت. اوباما قبل از پیروزی در انتخابات ادعا کرده بود که روند پیگیری پروندهی هستهای ایران مبتنی بر گفتوگو و تعامل با این کشور خواهد بود.
در حقیقت اینگونه نیست که لابی اسرائیل و سرمایهداری صهیونیست هر چهار سال یکبار شکل گیرد، بلکه این گروه به صورت مستمر و پیوسته با هیأت حاکمه و نمایندگان و حتی شخص رئیسجمهور آمریکا در ارتباط و تعامل است و این جدای از حضور صهیونیستهایی است که خودشان در قالب سیاستمداردر آمریکا فعال هستند.
پینوشت:
1. بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه، 1390/7/20
همزیستی متقابل برپایهی نظام سرمایهداری
رژیم صهیونیستی بدون حمایت آمریکا نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد. در حقیقت کمک آمریکا برای بقای این رژیم ضروری است و با توجه به لابی اسرائیل در ایالات متحده، هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها این حمایت را ادامه خواهند داد. به همین دلیل افرادی که در پی مبارزه با رژیم صهیونیستی هستند، باید به دنبال قطع و کاهش حمایتهای آمریکا از صهیونیستها باشند. اما چرا این اقلیت آمریکایی-اسرائیلی که کمتر از ده میلیون نفر هستند، تا این حد در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا نفوذ دارند و حاکم بر سرنوشت ملتی با 312 میلیون نفر جمعیت بوده که سردمدار ادعای دموکراسی نیز هستند؟
در آمریکا حتی پول، معیاری برای جدا کردن کاندیداها از هم است. افرادی که از سرمایهداران پولی دریافت نمیکنند، رد صلاحیت میشوند. از طرف دیگر افرادی که طرفدار نظام سرمایهداری هستند و پول دریافت میکنند، تأیید صلاحیت میشوند و به عرصههای بعدی رقابت راه پیدا میکنند.
در پاسخ باید بگوییم که ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا بر مبنای سرمایهداری است؛ آن هم نظام سرمایهداری از نوع آمریکایی. در این نظام، حضور پول در سیاست را کاملاً به رسمیت شناختهاند و حضور و نفوذ ثروتمندان در این ساختار کاملاً قانونی است. شاید به این دلیل که وقتی به مخارج رقابتهای انتخاباتی نگاه میکنیم، میبینیم این رقم بسیار بالا است، در حالی که خیلی از کشورهای دنیا رقم تولید ناخالص ملیشان به این مقدار نمیرسد.
انتخابات، سرمایهگذاری برای سود بیشتر
در ژانویهی 2010 دادگاه عالی آمریکا قانونی را به رسمیت شناخت که محدویتهای خرج کردن و حضور پول شرکتها در سیستم انتخاباتی را از میان برداشت. افزایش بسیار زیاد هزینههای انتخاباتی در سال 2008 که نزدیک به 20 میلیارد دلار بود، همچنین پیشبینی هزینههای 32 میلیاردی برای سال 2012، به دلیل برداشتن آن محدودیتهای نهچندان قرص و محکمی است که از قبل وجود داشت. بنابراین اتفاقی که در عمل میافتد، این است که کاندیداها برای رقابتهای انتخاباتی نیاز به پولهای کلانی دارند.
اوباما در دورهی قبل شخصاً مجبور شد یک میلیارد دلار پول جمع کند. در آمریکا بر خلاف ایران که کاندیدها میتوانند از زمان رایگان برای تبلیغ در رادیو و تلویزیون استفاده کنند،این امکان به آنها داده نمیشود. البته در آمریکا نیز این موضوع مطرح است و در نظرسنجیهای متعدد، بیش از 50 درصد از مردم آمریکا از حضور این پول و صاحبان سرمایه در ساختار سیاسی ناراحت هستند، اما دموکراسی آمریکایی برخلاف ادعایش نمیتواند تابع اکثریت باشد، چون باید ساختار سیاسی تغییر کند. پس این فساد در ساختار سیاسی آمریکا وجود دارد و فردی که کاندیدا میشود، یا باید خودش میلیونر باشد یا اینکه وابسته به میلیاردرها باشد. در غیر این صورت این فرد توانایی رقابت در عرصهی انتخابات را نخواهد داشت.
پول، سنجهای برای تأیید صلاحیت
در آمریکا حتی پول، معیاری برای جدا کردن کاندیداها از هم است. افرادی که از سرمایهداران پولی دریافت نمیکنند، رد صلاحیت میشوند. از طرف دیگر افرادی که طرفدار نظام سرمایهداری هستند و پول دریافت میکنند، تأیید صلاحیت میشوند و به عرصههای بعدی رقابت راه پیدا میکنند و طبیعی است که این افراد در صورت پیروزی نیز از ثروتمندان حامی خود حمایت خواهند کرد و در جهت حفظ منافع آنان گام برمیدارند. در واقع نوعی غربال در این نظام وجود دارد و چینش نظام به نحوی است که افراد وابسته به سرمایهداران و صاحبان ثروت، وارد مبارزهی انتخاباتی میشوند. اشخاصی هم که نسبت به این نظام سیاسی منتقد هستند، فرصت حضور و عرض اندام در مبارزات انتخاباتی را پیدا نمیکنند.
«رام امانوئل»، رئیس دفتر اوباما، شخصی است که در ارتش اسرائیل خدمت کرده و حتی مجروح هم شده است و از معلولیت رنج میبرد. جالب است که چند روز پیش از پیروزی اوباما در انتخابات ریاستجمهوری، روزنامهی هاآرتص چاپ اسرائیل، خبر داده بود که رام امانوئل رئیس دفتر اوباما خواهد شد.
نظرسنجیها در این کشور نشان میدهد که مردم آمریکا به معیوب بودن نظام سیاسی پی بردهاند و به همین دلیل اکثریت مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. آمارها نشان میدهد که مردم آمریکا به نظام سیاسی-اقتصادی این کشور اعتماد ندارند.
آیا نظام آمریکا هوشمند است؟
اما نکتهای که پنهان مانده و به نوعی با سخنان رهبر انقلاب ارتباط پیدا میکند، این است که اکثر قریب به اتفاق سرمایهداران و ثروتمندان آمریکا از صهیونیستها هستند و توجهی به منافع عموم مردم این کشور ندارند. نظام کنونی آمریکا کاملاً هوشمند انتخاب شده است تا بتواند کاندیداها را گزینش کند و آنها را همیشه وامدار سرمایهداران قرار دهد. حتی شخصیتهای برجستهای مثل «رابرت دال» که چند سال پیش کاندیدای حزب جمهوریخواه و رئیس سنا بود، وقتی بازنشسته شد، به نکتهی جالبی اشاره کرد. او گفت افرادی که در سنا و سیاستمدار هستند، شغل اصلیشان پول جمع کردن است. آنها به جای پیگیری مطالبات مردم به صورت حضوری یا تلفنی، به دنبال پول جمع کردن هستند. از طرفی این سرمایهداران آمریکایی هستند که بر رسانهها تسلط دارند و اتاقهای فکر را تشکیل دادهاند؛ اتاقهای فکری که وظیفهای جز توضیح و توجیه وضعیت موجود را ندارند.
با اینکه در آمریکا بحثی تحت عنوان «اصلاح تأمین بودجهی رقابتهای انتخاباتی»درگرفته است، اما مردم آمریکا نتوانستهاند این ساختار را تغییر دهند. تغییر نظام اداری-سیاسی کار دشواری است، چون کسانی که باید این نظام را تغییر دهند، وامداران اصلی سرمایهداری هستند. پس این افراد به خاطر منافع شخصی خودشان و اینکه در رقابتهای انتخاباتی پیروز شوند، مجبور به حمایت از رژیم صهیونیستی هستند.
نکتهای که پنهان مانده و به نوعی با سخنان رهبر انقلاب ارتباط پیدا میکند، این است که اکثر قریب به اتفاق سرمایهداران و ثروتمندان آمریکا از صهیونیستها هستند و توجهی به منافع عموم مردم این کشور ندارند. نظام کنونی آمریکا کاملاً هوشمند انتخاب شده است تا بتواند کاندیداها را گزینش کند و آنها را همیشه وامدار سرمایهداران قرار دهد.
رئیسجمهور برای انتخابات آماده میشود
اوباما که خودش را برای رقابتهای انتخاباتی آماده میکند، در اردیبهشت ماه امسال بحثی را در ارتباط با بازگشت به مرزهای 1967 را مطرح کرد. او اشاره کرد که اسرائیل شهرکسازی را متوقف کند. البته دولتهای قبلی هم چنین صحبتهایی را بر زبان داشتند، ولی در عمل کوچکترین قدمی برای اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی برنداشتند و حتی سالانه 3 میلیارد دلار هم به این رژیم کمک کردند. اوباما نیز در سخنرانی هفتهی گذشتهی خود در سازمان ملل، کوچکترین اشارهای به این حرفهای بدون پشتوانه نداشت.
از طرفی حضور صهیونیستها در دولت اوباما نکتهی قابل تأملی است. مثلاً «رام امانوئل»، رئیس دفتر اوباما، شخصی است که در ارتش اسرائیل خدمت کرده و حتی مجروح هم شده است و از معلولیت رنج میبرد. جالب است که چند روز پیش از پیروزی اوباما در انتخابات ریاستجمهوری، روزنامهی هاآرتص چاپ اسرائیل، خبر داده بود که رام امانوئل رئیس دفتر اوباما خواهد شد. این در حالی بود که رسانههای آمریکایی از این ماجرا بیخبر بودند.
همچنین «دنیس راس» که الان پروندهی هستهای ایران را پیگیری میکند و قبل از اینکه اوباما در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود، چندین سال رئیس یک مرکز پژوهشی با عنوان «سیاستگذاری مردم یهود» در تلآویو بود، پس از پیروزی اوباما به واشنگتن آمد و پروندهی هستهای ایران را برخلاف ادعاهای انتخاباتی در دست گرفت. اوباما قبل از پیروزی در انتخابات ادعا کرده بود که روند پیگیری پروندهی هستهای ایران مبتنی بر گفتوگو و تعامل با این کشور خواهد بود.
در حقیقت اینگونه نیست که لابی اسرائیل و سرمایهداری صهیونیست هر چهار سال یکبار شکل گیرد، بلکه این گروه به صورت مستمر و پیوسته با هیأت حاکمه و نمایندگان و حتی شخص رئیسجمهور آمریکا در ارتباط و تعامل است و این جدای از حضور صهیونیستهایی است که خودشان در قالب سیاستمداردر آمریکا فعال هستند.
پینوشت:
1. بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه، 1390/7/20