1390/07/19
خاطرات آیتالله یزدی از دوران تبعید
فصل شیرین کرمانشاه
آیتالله محمد یزدی، رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزهی علمیه قم از جمله مبارزین انقلابی بود که توسط رژیم پهلوی دستگیر و به کرمانشاه تبعید شد. به مناسبت سفر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای به استان کرمانشاه، پای صحبتهای آیتالله یزدی نشستیم تا خاطرات ایشان را از کرمانشاه و مردم آن و همچنین سفر رهبر انقلاب به این استان بشنویم.
جنابعالی در جریان مبارزه با رژیم پهلوی به کرمانشاه تبعید شدید. لطفاً از حال و هوای آن روزها بگویید.
تقریباً دو سال مانده به پیروزی انقلاب، یعنی همان هنگام که تعداد زیادی از طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم و بهخصوص اعضای جامعهی مدرسین را به جاهای مختلف تبعید و زندانی کرده بودند، من هم به اسلامآباد تبعید شدم که در آن موقع به شاهآباد معروف بود. البته پس از آن، تبعید من تبدیل شد به زندانی شدن و حبس در کرمانشاه.
در مدتی که من در اسلامآباد بودم، روزها به مسجد میرفتم و کار تبلیغاتی خود را با همکاری یکی از روحانیون شروع کردم. پس از مدتی با اشخاص ارتباط پیدا کردم و جلسههای خصوصی برای جوانان را نیز در خانهها تشکیل دادیم. در حقیقت یک بخش تبلیغات رسمی را در مسجد داشتم و یک بخش هم در منزل. خودم از آن وضعیت راضی و خوشحال بودم؛ بهخصوص که روحانی محترم آنجا خیلی همکاری میکرد.
تا رسید به یک نیمهی شعبان تاریخی که حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه از نجف پیغام دادند، یک نوع دستور که ما امسال عید نداریم ولکن مسلمانها مسائل را برای مردم بگویند. خوشبختانه چون کرمانشاه و اسلامآباد در مسیر رفتوآمد به عراق بود، معمولاً کسانی که میرفتند عراق و میآمدند، سری هم به ما میزدند و ما در جریان پیغامهای امام رحمهالله قرار میگرفتیم.
آن پیام امام خمینی رحمهالله که رسید، من از فرصت استفاده کردم و به دوستانی که میآمدند به دیدن ما، چه از کرمانشاه. چه از سرپلذهاب یا شهرهای دیگر استان، گفتم که برای شب عید آماده باشید. شب عید هم خودم به مسجد رفتم. جمعیت بسیار خوبی هم آمده بود. آن شب هرچه که دلم میخواست، گفتم و تا از مسجد آمدم بیرون، مرا بازداشت کردند و به شهربانی بردند و بعد از آن هم فرستادندم به زندان.
در مدتی که من در اسلامآباد و سپس در زندان کرمانشاه بودم، شهید محراب مرحوم اشرفی اصفهانی در کرمانشاه بود. ایشان مکرراً از من احوالپرسی میکرد. حتی یک بار هم برای دیدار من به زندان آمد.
جنابعالی در مراوداتی که با مردم کرمانشاه در قبل و پس از انقلاب داشتید، روحیات عمومی و انقلابی آنان را چگونه یافتید؟
آن مدتی که من در کرمانشاه بودم، مردم آنجا را بسیار پُرمهر و پرمحبت دیدم. به نظر بنده کرمانشاهیها به شرایط زمانی توجه داشته و دارند. آن زمان هم به واسطهی خدمات شهید محراب مرحوم آیتالله اشرفی اصفهانی انقلابی بودند. البته من قبل از این هم یکی دو بار به دعوت مرحوم اصفهانی به کرمانشاه رفته بودم و در مسجد ایشان منبر رفته بودم و بازداشت هم شده بودم ولذا شناخت خوبی نسبت به آنجا داشتم.
یک بار به شکل خاصی و به دعوت مرحوم اصفهانی رفته بودم کرمانشاه. از کوچه پسکوچه به مسجد ایشان رفتیم، ولی دیدیم که مسجد در محاصرهی نیروهای ساواکی است. آن هنگام بنده ممنوعالمنبر بودم. با ایشان به داخل مسجد رفتیم و من کنار ایشان نشستم. مداح شروع به مداحی کرد تا مجلس آماده شود، یکی آمد روبهروی من نشست و گفت: شما امشب حق منبر رفتن در اینجا را ندارید، گفتم: خیلی خوب من در جریان هستم، وقتی فضا آماده شد، رفتم همان پلهی اول منبر نشستم و بحثم را شروع کردم و هر چه دلم خواست، گفتم و بعد هم همراه مرحوم اشرفی اصفهانی از مسجد آمدیم بیرون. اگر آن شب مردم همکاری نمیکردند، من نمیتوانستم از آنجا خارج شوم.
موقعی که در زندان بودم نیز افرادی میآمدند و احوالپرسی میکردند و پیامهای مرحوم اشرفی اصفهانی را رد و بدل میکردند. فصل شیرینی از دوران قبل از انقلاب من در کرمانشاه گذشت.
با توجه به پیشنیهی سفرهای استانی رهبر انقلاب اسلامی، به نظر شما این سفر چه آثار و نتایجی در پی خواهد داشت؟
جنابعالی در جریان مبارزه با رژیم پهلوی به کرمانشاه تبعید شدید. لطفاً از حال و هوای آن روزها بگویید.
تقریباً دو سال مانده به پیروزی انقلاب، یعنی همان هنگام که تعداد زیادی از طلاب و فضلای حوزهی علمیهی قم و بهخصوص اعضای جامعهی مدرسین را به جاهای مختلف تبعید و زندانی کرده بودند، من هم به اسلامآباد تبعید شدم که در آن موقع به شاهآباد معروف بود. البته پس از آن، تبعید من تبدیل شد به زندانی شدن و حبس در کرمانشاه.
در مدتی که من در اسلامآباد بودم، روزها به مسجد میرفتم و کار تبلیغاتی خود را با همکاری یکی از روحانیون شروع کردم. پس از مدتی با اشخاص ارتباط پیدا کردم و جلسههای خصوصی برای جوانان را نیز در خانهها تشکیل دادیم. در حقیقت یک بخش تبلیغات رسمی را در مسجد داشتم و یک بخش هم در منزل. خودم از آن وضعیت راضی و خوشحال بودم؛ بهخصوص که روحانی محترم آنجا خیلی همکاری میکرد.
تا رسید به یک نیمهی شعبان تاریخی که حضرت امام رضواناللهتعالیعلیه از نجف پیغام دادند، یک نوع دستور که ما امسال عید نداریم ولکن مسلمانها مسائل را برای مردم بگویند. خوشبختانه چون کرمانشاه و اسلامآباد در مسیر رفتوآمد به عراق بود، معمولاً کسانی که میرفتند عراق و میآمدند، سری هم به ما میزدند و ما در جریان پیغامهای امام رحمهالله قرار میگرفتیم.
آن پیام امام خمینی رحمهالله که رسید، من از فرصت استفاده کردم و به دوستانی که میآمدند به دیدن ما، چه از کرمانشاه. چه از سرپلذهاب یا شهرهای دیگر استان، گفتم که برای شب عید آماده باشید. شب عید هم خودم به مسجد رفتم. جمعیت بسیار خوبی هم آمده بود. آن شب هرچه که دلم میخواست، گفتم و تا از مسجد آمدم بیرون، مرا بازداشت کردند و به شهربانی بردند و بعد از آن هم فرستادندم به زندان.
در مدتی که من در اسلامآباد و سپس در زندان کرمانشاه بودم، شهید محراب مرحوم اشرفی اصفهانی در کرمانشاه بود. ایشان مکرراً از من احوالپرسی میکرد. حتی یک بار هم برای دیدار من به زندان آمد.
جنابعالی در مراوداتی که با مردم کرمانشاه در قبل و پس از انقلاب داشتید، روحیات عمومی و انقلابی آنان را چگونه یافتید؟
آن مدتی که من در کرمانشاه بودم، مردم آنجا را بسیار پُرمهر و پرمحبت دیدم. به نظر بنده کرمانشاهیها به شرایط زمانی توجه داشته و دارند. آن زمان هم به واسطهی خدمات شهید محراب مرحوم آیتالله اشرفی اصفهانی انقلابی بودند. البته من قبل از این هم یکی دو بار به دعوت مرحوم اصفهانی به کرمانشاه رفته بودم و در مسجد ایشان منبر رفته بودم و بازداشت هم شده بودم ولذا شناخت خوبی نسبت به آنجا داشتم.
یک بار به شکل خاصی و به دعوت مرحوم اصفهانی رفته بودم کرمانشاه. از کوچه پسکوچه به مسجد ایشان رفتیم، ولی دیدیم که مسجد در محاصرهی نیروهای ساواکی است. آن هنگام بنده ممنوعالمنبر بودم. با ایشان به داخل مسجد رفتیم و من کنار ایشان نشستم. مداح شروع به مداحی کرد تا مجلس آماده شود، یکی آمد روبهروی من نشست و گفت: شما امشب حق منبر رفتن در اینجا را ندارید، گفتم: خیلی خوب من در جریان هستم، وقتی فضا آماده شد، رفتم همان پلهی اول منبر نشستم و بحثم را شروع کردم و هر چه دلم خواست، گفتم و بعد هم همراه مرحوم اشرفی اصفهانی از مسجد آمدیم بیرون. اگر آن شب مردم همکاری نمیکردند، من نمیتوانستم از آنجا خارج شوم.
موقعی که در زندان بودم نیز افرادی میآمدند و احوالپرسی میکردند و پیامهای مرحوم اشرفی اصفهانی را رد و بدل میکردند. فصل شیرینی از دوران قبل از انقلاب من در کرمانشاه گذشت.
با توجه به پیشنیهی سفرهای استانی رهبر انقلاب اسلامی، به نظر شما این سفر چه آثار و نتایجی در پی خواهد داشت؟
بهخصوص در استقبال مردم و حضور آنان در سخنرانیهای معظمله که ضد انقلاب به چشم خود رابطهی بین مردم و رهبری و روحانیت را خواهد دید.
اثر دوم، تقویت روابط بین ایران و عراق به واسطهی مرزی بودن کرمانشاه است. همچنین تقویت شیعیان در عراق را میتواند به دنبال داشته باشد.
پایین آمدن اختلافات قومی و قبیلهای و همچنین اختلافات میان شیعه و سنی نیز میتواند از دیگر ثمرات این سفر باشد.
اثر دوم، تقویت روابط بین ایران و عراق به واسطهی مرزی بودن کرمانشاه است. همچنین تقویت شیعیان در عراق را میتواند به دنبال داشته باشد.
پایین آمدن اختلافات قومی و قبیلهای و همچنین اختلافات میان شیعه و سنی نیز میتواند از دیگر ثمرات این سفر باشد.