• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1382/10/01

خدمت‌رسانی در سیره و گفتار امیرالمؤمنین

مقدمّه
مقصود از «الگو» و «اسوه»پذیری حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خود پیدا می‌کند. فردی که از او پیروی می‌شود، ممکن است اسوه نیک یا بد باشد. در قرآن کریم، گاه به صراحت و گاه بدون تصریح، به پیروی از کسی سفارش می‌کند. از جمله حضرت ابراهیم علیه‌السلام الگو معرفی شده است: «قد کانت لکم اسوة حسنه فی ابراهیم والذین معه»(ممتحنه: 4)؛ قطعاً برای شما در(پیروی از) ابراهیم و کسانی که با اویند، سرمشقی نیکوست. در مورد پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز می‌فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنةٌ لمن کان یرجوا اللّه و الیومَ الاخر و ذَکَر اللّه کثیرا»(احزاب :21)؛ برای شما در(زندگی) رسول خدا الگوی نیکویی است، برای آن‌ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند.

امام علی علیه‌السلام؛ الگوی خدمت‌رسانی
تاریخ و شرح حال بزرگان عالم و شخصیت‌های آسمانی برای هرکس بهترین سرمشق و عالی‌ترین الگوی زندگی است. در این میان، شرح زندگی امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، دوّمین شخصیت جهان انسانیت، از اهمیّت خاصی برخوردار است؛ چه اینکه بررسی زندگانی ایشان روح فضیلت، پاکی، ایمان، تقوا، فداکاری، استقامت، شجاعت، فتوّت، و پیروی از حق را در خواننده تقویت می‌کند. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در شأن امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «ما عَرَفَکَ حقَّ معرفتک غیرُاللهِ و غیری»؛[1] غیر از خدا و من هیچ‌کس دیگری حق معرفت تو را نشناخت. آری، ابعاد گوناگون آن شخصیت بی‌همتا، قابل وصف و شمارش نیستند. یکی از ابعاد زندگانی آن بزرگوار، خدمت‌رسانی و توجه به نیازمندان است. آن حضرت در این راه یک لحظه آرام نداشت و در این راه، تمامی سعی و تلاش خویش را به کار می‌برد و دیگران را نیز بدین امر مهم تشویق می‌نمود.

برنامه زندگی پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از زبان امام علی علیه‌السلام
یکی از برنامه‌های زندگی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رسیدگی به کارها و گرفتاری‌های مسلمانان بود. آن حضرت در برآوردن حاجت مردم کوشش بسیار داشت. امام حسین علیه‌السلام می‌گوید: از پدرم درباره امور داخلی زندگانی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پرسیدم. امام علی علیه‌السلام فرمود: پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای عبادت خداوند و بخشی برای انجام کارهای خانواده و بخشی برای خودش. از بخش ویژه خود، قسمتی را به مردم اختصاص می‌داد و عام و خاص را می‌پذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نداشت. در این مورد، اهل فضل و تقوا را بر دیگران ترجیح می‌داد و نیازهای ایشان را برمی‌آورد. برخی یک حاجت، برخی دو حاجت و برخی چند حاجت داشتند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سرگرم پاسخ دادن و برآوردن نیازهای ایشان می‌شد و در این هنگام، مسائلی را که به صلاح ایشان و عموم مسلمانان بود، مطرح می‌کرد و می‌فرمود: «حاضران به افراد غایب ابلاغ نمایند و نیاز اشخاصی را که به من دسترسی ندارند، بیان کنند و هرکس نیاز نیازمندی را به صاحب قدرتی برساند که خود او نتواند بیان کند، خداوند درقیامت او را پایدار و استوار فرماید.» در محضر آن حضرت، چیزی جز این صحبت نمی‌شد و از هیچ‌کس موضوع دیگری پذیرفته نمی‌شد. معمولاً گروه گروه برای کسب فیض به حضورش می‌آمدند و در حالی بیرون می‌رفتند که کامشان از شهد علم شیرین شده، خود راهنمای دیگران می‌شدند.[2]

آری، روش زندگی پیامبراکرم(ص) و اهل‌بیت او علیهم‌السلام ، گره‌گشایی و نیکی و احسان بود. آنان عقیده داشتند که خوشحال کردن برادر مسلمان و برآوردن نیازهای گرفتاران، از مهم‌ترین کارهای خیر است. سیره اجتماعی آن بزرگواران نشان می‌دهد که آنان هرگز در پاسخ مشروع نیازمندان و رفع ستم از ستم‌دیدگان مسامحه‌ای به خود راه نمی‌دادند و پیروان خویش را نیز به کارگشایی و برآوردن حاجت برادر مؤمن تشویق و ترغیب می‌کردند.[3] پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید: «من قضی لاخیهِ المُؤمنِ حاجةً کانَ کَمَن عَبَداللّه دهرا»؛[4] هرکس یک حاجت برادر خود را برآورد، چنان است که در همه روزگار خدا را عبادت کرده است. از امام جعفر صادق علیه‌السلام نیز روایت شده است: «مَن قضی لاخیهِ المؤمنِ حاجةً قَضَی اللّهَ ـ عزّوجَلَّ ـ لَهُ یومَ القیامَةِ مأَةَ اَلف حاجةٍ مِن ذلکَ؛ اَوَّلُها الجَنَّة»؛[5] هرکس حاجتی از برادر مؤمن خود برآورد، خدای تعالی در روز قیامت صد هزار حاجت او را برآورده سازد، که یکی از آن‌ها داخل کردن او به بهشت است.

خدمت‌رسانی در اسلام
احسان، نیکوکاری و خدمت‌رسانی در اسلام حد و مرزی ندارد؛ از انسان‌ها گذشته، حیوان‌ها را نیز در بر می‌گیرد. احسان و خدمت به هم‌نوعان، ویژه گروه مخصوصی نیست؛ هرکس باشد مسلمان یا غیرمسلمان، همه باید از خدمات بهره‌مند گردند. از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سؤال شد: چه کسی نزد خداوند محبوب‌تر است؟ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «آنکه نفعش به انسان‌ها بیش‌تر برسد.»[6] همچنین در گفتار پر ارج پیامبر بزرگ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌خوانیم: «برترین اعمال از نظر خداوند، خنک ساختن دل‌های سوخته تشنگان و سیر کردن شکم‌های گرسنه است. سوگند به آنکه هستی محمّد در اختیار اوست، به من ایمان نیاورده آنکه سیر بخوابد و برادر مسلمان یا همسایه‌اش گرسنه باشد.»[7] این حقیقت که اسلام در خدمت‌رسانی و خدمات اجتماعی، نیکی به همه انسان‌ها را سفارش می‌کند، با عبارات گوناگون در گفتار پیشوایان بزرگ اسلام به چشم می‌خورد؛ از جمله در روایتی از پیشوای ششم امام صادق علیه‌السلام به این مطلب اشاره شده و آن را در ردیف مهم‌ترین کارها آورده است. آن حضرت فرمودند: «سه عمل است که هرکس یکی از آن‌ها را انجام دهد، خداوند بهشت را برای او لازم شمرده است: بخشش به هنگام تنگ‌دستی، گشاده‌رویی با تمام مردم جهان، و احترام به حقوق مردم.»[8] این واقعیت را امام صادق علیه‌السلام از قول پروردگار بزرگ، در جایی دیگر چنین بیان فرموده است: «مخلوق عیال و روزی‌خواران من هستند؛ محبوب‌ترین آن‌ها از نظر من کسی است که برای برآوردن نیازهای آنان سعی بیش‌تری کند و نسبت به آنان مهربان‌تر باشد.»[9] اینجا، نامی از مسلمان در میان نیست، بلکه فقط «مخلوق» به کار برده شده که حتی ممکن است به غیر «انسان‌ها» نیز توسعه یابد. در خدمت‌رسانی و خدمات اجتماعی اسلام، به جنبه‌های روانی نیز توجه فراوان شده است. اسلام تنها به جسم نپرداخته، بلکه «خدمات روانی» را نیز لازم شمرده شده است. برای نمونه، می‌توان از «مسرور ساختن افراد و شاد کردن دل آنان» یاد کرد، تا آن‌جا که باب مخصوصی در این زمینه در کتاب‌های حدیث به نام: «بابُ ادخالِ السُّرور علی المؤمنین» وارد شده است. در همین زمینه، پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده‌اند: «همانا محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند، شادمان ساختن مؤمنان است.»[10]

اهمیت تأمین اجتماعی در اسلام
مسائل مربوط به «تأمین نیازمندی‌های اجتماعی» در آیات قرآن، احادیث و فقه‌اسلامی ابعاد گسترده‌ای دارد که احاطه بر آنچه از طریق شرع در این مورد وارد شده، کار آسانی نیست. اسلام از چهارده قرن قبل، رسیدگی و مراقبت از بیماران، اسیران، حمایت از زندانیان و زنان بی‌سرپرست و زنان باردار و کودکان، به ویژه کودکان استثنایی، را مطرح کرده و در این مورد اصول و کلیاتی را وارد نظام اجتماعی خود کرده است. این اصول به قدری دل‌پذیر و اعجاب انگیزند که گویی آورنده شریعت از وضع کنونی جوامع کاملاً آگاه بوده و این همه دستورها و تکالیف را برای انسانی آورده است که بر اثر تکیه بر «ماشین» و رشد تمایلات مادی، عواطف او کم فروغ گشته، جز به «من» و متعلّقات آن نمی‌اندیشد. اسلام نه تنها درباره موضوعات یاد شده به بحث و بررسی پرداخته، بلکه درباره اهمیّت کار و کوشش، موقعیت کارگر، نکوهش از بیکاری و بیکاران، دعوت به تأمین غذای عمومی، انفاق در راه خدا، بازداشتن گدایان از گدایی، تأمین مسکن آوارگان و پوشاک برهنگان، حمایت از مستمندان، سالمندان، خانواده‌های بی‌سرپرست، در راه‌ماندگان، یتیمان، بیماران، معلولان، محرومان، خانواده‌های مصیبت‌زده و شهدا و ده‌ها موضوع دیگر، که همگی شاخه‌های مسأله «تأمین نیازمندی‌های اجتماعی» می‌باشند، قوانین و مقررّاتی وضع نموده و از این طریق خواسته است به استضعاف، ناتوانی و محرومیت این گروه‌ها پایان دهد، یا از شدّت و تندی آن بکاهد.[11] حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیرمرد نابینایی را دیدند که در گوشه‌ای نشسته و گدایی می‌کند. حضرت از کسانی که در اطراف او بودند، پرسیدند: این کیست؟ گفتند: نصرانی است. حضرت فرمودند: «وقتی که جوان بود او را به کار گماردید؛ حال که پیر و ناتوان شده، او را رها کرده و از حق مشروعش بازداشته‌اید؛ از بیت‌المال به او بپردازید!»[12]

سیره و عمل امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خدمت‌رسانی
در اینجا، به طور خلاصه به بخشی از خدمات اجتماعی و خدمت‌رسانی به مردم، که در زندگی پر برکت امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام مشاهده شده است، اشاره می‌شود. این خدمت‌رسانی‌ها در ابعاد و شکل‌های گوناگون متبلور شده‌اند؛ از جمله:

1- انفاق، احسان و نیکوکاری
امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیوسته از فقیران و یتیمان دست‌گیری می‌کردند. روح انفاق‌گری آن حضرت، چه در زمان محرومیت از خلافت و چه در دوران بازگشت به خلافت، لحظه‌ای آرام نگرفت. آن بزرگوار دفاع از مستمندان و کمک به بینوایان را به جایی رسانده بودند که به پرداخت حقوق بیچارگان از بیت‌المال قناعت نمی‌کردند، بلکه از مخارج شبانه‌روزی خود کم می‌گذاشتند و در راه خدا انفاق می‌کردند؛ شخصاً برای بیگانگان کار می‌کردند و حاصل دست‌رنج خود را به ستم‌دیدگان می‌دادند. ابن ابی‌الحدید درباره آن حضرت می‌نویسد: «علی روزها روزه می‌گرفت و خوراک خود را به دیگران می‌داد و با دست خویش نخلستان‌های بعضی از یهود را آبیاری می‌کرد. دست‌هایش در اثر آب‌کشی آبله می‌زد، اما درآمد خود را به مستمندان می‌داد.»[13] شأن آن حضرت، همان بس که آیه ذیل درباره او نازل شد، آن هنگام که انگشتری خود را در نماز به سائل داد: «انّما ولیّکُمُ اللّهُ و رسولُه و الَّذینَ آمنوا الّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و یؤتونَ الزَّکوةَ و هُم راکعون»(مائده:55)؛ سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند و نماز به پا می‌دارند و در حال رکوع، زکات(صدقه) می‌پردازند.

در این‌باره ابوذر غفاری می‌گوید: «ای مردم، روزی از روزها با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مسجد نماز می‌خواندم، سائلی وارد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی هیچ‌کس چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم، ولی کسی جواب مساعد به من نداد. در همین حال، علی علیه‌السلام که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون کرد. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله که در حال نماز بود، این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت: خداوندا! برادرم موسی از تو تقاضا کرد روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند؛ و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر یا یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان‌ساز. از خاندانم علی را وزیر من گردان تا به وسیله او پُشتم قوی و محکم گردد.» ابوذر می‌گوید: «هنوز دعای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: بخوان! پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: «انّما ولیُّکُم اللّهُ و رسولُهُ و الّذین آمنوا الّذینَ یقیمونَ الصّلوة و یؤتون الزکوةَ و هم راکعون.»[14]

2- درخت‌کاری و کشاورزی
یکی از مشاغل امام علی علیه‌السلام در عصر رسالت و پس از آن، کشاورزی و درخت‌کاری بود که بسیاری از خدمات و انفاق‌های خود را از این طریق انجام می‌داد و املاک زیادی را وقف می‌کرد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «کانَ امیرالمؤمنین یضرِبُ بالمِرِّ و یستخرجُ الارضین»؛[15] امیرالمؤمنین بیل می‌زد و نعمت‌های نهفته در دل زمین‌ها را استخراج می‌کرد. مردی می‌گوید: «در خدمت امام علی علیه‌السلام یک وَسَق هسته خرما دیدیم.(هر وسق شصت صاع و هر صاع تقریباً سه کیلوگرم است. بنابراین، هر وسق قریب 180 کیلوگرم است.) گفتیم: منظور از گردآوری این همه هسته خرما چیست؟ آن حضرت فرمود: این‌ها یکصد هزار درخت خرماست، اگر خدا بخواهد. وی گوید: آن حضرت همه آن‌ها را کاشت و تمام هسته‌ها بدون استثنا روییدند و باغستانی از آن‌ها ترتیب داد و همه را وقف کرد.[16]

3- آزادی بردگان
آزادسازی بردگان از مستحباتی است که در اسلام بر آن تأکید و بدان سفارش فراوانی شده است. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «هرکس بنده مؤمنی آزاد کند، خداوند عزیز جبّار در برابر هر عضوی از آن بنده، عضوی از شخص آزادکننده را از آتش جهنم آزاد می‌سازد.»[17] امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این موضوع از پیشگام‌ترین افراد بوده و از حاصل دست‌رنج خود ـ و نه از بیت‌المال ـ هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد ساخت. امام صادق علیه‌السلام در این‌باره می‌فرماید: «انّه اعتَقَ الفَ مملوکٍ مِن کَدِّ یدِهِ»؛[18] همانا علی علیه‌السلام هزار بنده از دست‌رنج خود آزاد ساخت.

4- احداث قنات
در منطقه‌ای مانند عربستان، که دارای هوای گرم و سوزان و کم‌ آب است، اهمیت ایجاد قنات و تأمین آب آشامیدنی و کشاورزی اهمیت بسیار دارد. سرزمین‌هایی که بدون جنگ و خون‌ریزی در اختیار مسلمانان قرار می‌گیرند، بخشی از انفال هستند که مربوط به مقام نبوّت می‌باشند. پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله باید از آن‌ها به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند. این زمین‌ها برای امور کشاورزی و حفر قنات به کار می‌روند. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله زمینی را در اختیار علی علیه‌السلام گذاشت. امام در آنجا چشمه‌ای استخراج کرد که آب از آن مانند گردن شتر، فوّاره می‌زد. امام علیه‌السلام نام آنجا را «ینبُع» گذاشت. فوران آب مایه امید اهالی شد. یک نفر از اهالی مژده فوران آب را به امام علی علیه‌السلام داد. امام فرمود: «به وارثان مژده دهید که این آب وقف زائران خانه خدا و رهگذرانی است که از اینجا عبور می‌کنند و کسی حق فروش آن را ندارد و نیز هیچ‌کس را در آن حق ارث و بخشش نیست و هرکس آن را بفروشد، یا به کسی ببخشد، لعنت خداوند و ملائکه و مردم، همه بر او باد!»[19] این مکان هم‌اکنون به نام «بئر علی» در راه مدینه به مکّه، در منطقه «جعرانه» معروف است.

5- ساخت مساجد
امیرالمؤمنین علیه‌السلام مساجدی بنا کرد، که برخی از آنها عبارتند از: مسجدی در کنار مسجد الفتح در مدینه؛ مسجدی در کنار قبر حضرت حمزه علیه‌السلام ، مسجدی در میقات، مسجدی در کوفه و مسجدی در بصره.[20]

6- موقوفات یا باقیات الصالحات
موقوفات و صورت وقف‌نامه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کتاب‌های حدیث و تاریخ به تفصیل آمده‌اند.[21] در اهمیت این موقوفات کافی است بدانیم که بق نقل مورّخان، درآمد سالیانه آنها چهل هزار دینار بوده که همه آنها به نفع بینوایان و نیازمندان مصرف می‌شد. با وجود این درآمد سرشار، گاهی امام علی علیه‌السلام مجبور می‌شدند برای هزینه زندگی خویش، شمشیر خود را بفروشند.[22] امام علی علیه‌السلام در محلّه «بنی زریق» واقع در مدینه، خانه‌ای بنا و آن را وقف خاله‌های خود کردند و در ضمن، شرط کردند اگر نسل آنان منقرض شود، این خانه در اختیار مسلمانان بی‌بضاعت قرار گیرد. ترجمه وقف‌نامه حضرت چنین است: «بسم‌اللّه الرحمن الرحیم. این خانه را علی بن‌ابی‌طالب در حالی که زنده و سالم است، وقف کرده. خانه‌ای که در محله بنی ‌زریق واقع شده است، وقف باشد؛ فروخته نشود، بخشش نگردد، تا خداوندی که آسمان‌ها و زمین را به ارث می‌برد، آن را به ارث ببرد.(کنایه از وقف تا روز قیامت) در این خانه وقفی، خاله‌های علی و بازماندگان علی زندگی خواهند کرد. وقتی نسل آن‌ها منقرض شد، این خانه در اختیار مسلمانان بی‌بضاعت قرار می‌گیرد.»[23]

عصر گذشته و عصر کنونی، مسأله «وقف» ارزش و اهمیت خود را از دست نداده است و از این رهگذر، می‌توان طبق مقتضیات روز، در پیشرفت تعلیم و تربیت مسلمانان و تأمین نیازمندی‌های مادی و معنوی و رفع بسیاری از گرفتاری‌ها و سختی‌ها از آن استفاده کرد. از آن‌رو که اصل مال وقفی، همیشه یا مدتی طولانی ثابت باقی می‌ماند، امیرالمؤمنین علیه‌السلام با وقف اموال خود، در راه تأمین نیازمندی‌های جامعه مسلمانان می‌کوشید. امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در عصر خلفا، که ایشان را از مقام رهبری کنار زدند، بیش‌تر به امور کشاورزی اشتغال داشتند. آن حضرت با زحمات و تلاش‌های خود، چندین باغ و چندین چشمه و مزرعه احداث و نوسازی کردند و از دست‌رنج خود هزار بنده خریدند و آزاد ساختند. امام علی علیه‌السلام نگهداری و سرپرستی دو چشمه و باغ را به «ابونیزر»، فرزند نجاشی، شاه حبشه سپردند. نام یکی از آن‌ها «باغ ابونیزر» و نام دیگری «باغ بُغیبُغَه» بود. ابونیزر می‌گوید: «من در باغ بودم، امام علی علیه‌السلام وارد باغ شد و فرمود: آیا غذا نزد تو هست؟ عرض کردم: با کدویی که از این باغ به دست آمده است و روغن، غذایی آماده ساخته‌ام. فرمود: آن غذا را بیاور، بخوریم. من برای آماده ساختن غذا برخاستم، آن حضرت نیز برخاست و کنار آب چشمه رفت و دست خود را شست. سپس متوجه شد که دستش به خوبی شسته نشده است. به کنار نهر آب بازگشت و با آب و ماسه تمیز، دست خود را کاملاً تمیز شست.

سپس با دو کف دست از آب آن آشامید و به من فرمود: کف دست‌ها تمیزترین ظرف‌هاست. سپس آن حضرت کلنگ را به دست گرفت و داخل چاه چشمه شد و به لایروبی قنات پرداخت. در حالی که عرق از پیشانی‌اش می‌ریخت، از چاه بیرون آمد و بار دیگر به داخل چاه رفت و همچنان به لایروبی چاه پرداخت. هنگام گلنگ‌زدن به زمین چاه، صدای همهمه آن حضرت به بیرون چاه می‌رسید. آن قنات را به گونه‌ای پاک‌سازی کرد که به اندازه گردن شتر آب آن زیاد شد. سپس با شتاب از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه می‌گیرم که این چشمه و باغ را وقف کردم! آنگاه به من فرمود: دوات و کاغذ بیاور. من با شتاب رفتم و قلم و دوات و کاغذ تهیه کردم و به حضور آن حضرت آوردم. آن حضرت وقف‌نامه را چنین نوشت: بسم‌الله الرحمن الرحیم. این دو باغ را بنده خدا، علی امیرمؤمنان، وقف کرد. نام این دو باغ، "ابونیزر" و "بُغیبُغه"  است، تا محصول آن وقف فقرای مردم مدینه و مسافران درمانده شود، تا با وقف این دو باغ، علی چهره‌اش را از گرمای آتش دوزخ و قیامت حفظ کند. این دو باغ فروخته نشوند و به کسی بخشیده نشوند تا خداوند، که خیرالوارثین است، آن را به ارث ببرد(یعنی تا قیامت وقف باشد)، مگر آنکه حسن و حسین به این دو باغ نیازمند گردند. این دو باغ برای حسن و حسین، نه برای دیگران طلق و آزاد باشد.» نقل شده است: امام حسین علیه‌السلام مقروض شد. معاویه دویست هزار دینار برای امام حسین علیه‌السلام فرستاد که چشمه ابونیزر را به دویست هزار دینار بفروشد. امام حسین علیه‌السلام قبول نکردند و فرمودند: «پدرم این دو چشمه و باغ را وقف کرده است تا صورتش در قیامت از حرارت آتش دوزخ محفوظ بماند. بنابراین، آن را به هیچ قیمتی نمی‌فروشم.»[25]

7- وقف چاه در منطقه سَمُره
نیز از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است که فرمود: «رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به همراه گروهی از سربازانش(از محل خود) خارج شدند. گروهی از دشمن در نزدیکی یَنبع با حضرت برخورد کردند ـ هوا به شدت گرم بود ـ تا اینکه به منطقه "سمره" رسیدند. پس از آن، جنگ در گرفت و پیروزی نصیب پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و سربازانش شد و زمین‌هایی به عنوان غنیمت به مسلمانان رسید. در تقسیم‌بندی زمین‌های غنیمتی از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، مکان سَمُره نصیب علی علیه‌السلام شد.... امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام به دو غلام خود دستور حفر چاه داد. چاه حفر شد و آب از آن فوران کرد. در این‌هنگام، شخصی بشارت‌ گویان خبر این قضیه را برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام آورد. پس حضرت آن را وقف کرد و وقف‌نامه را اینگونه نوشت: "این چاه به خاطر خداوند، وقف است برای روزی که چهره عده‌ای سفید و چهره برخی دیگر سیاه است، تا اینکه خداوند صورت مرا از آتش محفوظ بدارد؛ وقفی قطعی و جدای از اموال، در راه خدای متعال، برای افراد دور و نزدیک، در صلح و جنگ و برای یتیمان و فقرا و غلام‌ها".»[25]

عدالت و دادخواهی امیرالمؤمنین علیه‌السلام
پس از شهادت حضرت علی علیه‌السلام، یک روز سُوده، دختر عمّار بر معاویه وارد شد. معاویه سوده را سرزنش کرد؛ چون او در جنگ صفین به نفع سپاه حضرت علی علیه‌السلام فعالیت و تلاش فراوانی انجام می‌داد. آنگاه معاویه از سوده پرسید: برای چه اینجا آمده‌ای؟ سوده گفت: ای معاویه، خدا تو را به سلب حقوق واجب ما بازخواست خواهد کرد. تو پیوسته فرماندارانی بر ما گسیل می‌داری که محصولات کشاورزی ما را درو می‌کنند و می‌برند و مرگ را به ما می‌چشانند. اینک این بُسر بن‌ ارطاة، فرستاده توست که مردان ما را می‌کشد و اموال ما را می‌برد. اگر نمی‌خواستیم از حکومت مرکزی پیروی کنیم، خود اکنون دارنده عزّت و قدرت بودیم؛ اگر او را معزول کنی چه بهتر، و گرنه ما خود قیام خواهیم کرد... معاویه برآشفت و گفت: مرا به قبیله خویش می‌ترسانی. تو را با بدترین حالت نزد همان بُسر می‌فرستم تا هرچه با تو روا می‌داند، انجام دهد. سوده اندکی خاموش ماند؛ گویی در ذهن خود خاطره‌هایی به شکوه گذشته را می‌کاود.

آنگاه این شعرها را خواند: «درود خداوند بر آن روان، که در گور خفت و با مرگ او عدالت و دادگری به خاک سپرده شد. او هم‌پیمان حق و راستی بود و حق را با هیچ چیز عوض نمی‌کرد؛ حق و ایمان در او یکجا فراهم آمده بود.» معاویه پرسید: این چه کسی است؟ سوده پاسخ داد: حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام. به یاد دارم که نزد او رفتم و می‌خواستم از مأمور جمع‌آوری زکات شکایت کنم؛ آنگاه رسیدم که او به نماز برمی‌خواست. اما تا مرا دید به نماز مشغول نشد و با رویی گشاده و مهربان فرمود: آیا حاجتی داری؟ گفتم: آری، و شکایت خود را عرض کردم. آن گرامی همچنان که بر آستانه نماز خویش ایستاده بود، گریست و آنگاه به خداوند گفت: "خدایا، تو آگاه و شاهد باش که من هرگز فرمان ندادم که او(آن مأمور) به بندگانت ستم کند"، و بی‌درنگ قطعه پوستی درآورد و پس از نام خدا و آیه‌ای از قرآن، چنین نوشت: "... آنگاه که نامه‌ام را خواندی، دست و بالت را جمع کن تا کسی را بفرستم آن‌ها از تو تحویل بگیرد..."» و نامه را به من داد. سوگند به خداوند، که نه آن را بست و نه مُهر کرد؛ نامه را به آن مأمور دادم و او معزول گردید و از نزد ما رفت. معاویه پس از شنیدن این داستان، ناگزیر فرمان داد که: هرچه می‌خواهد برای او بنویسید.

اندوه امیرمؤمنان علیه‌السلام از ستم به زنان اهل کتاب
سفیان بن عوف، از تیره «بنی غامد» از طرف معاویه مأمور حمله به مرزهای عراق، کشتن انسان‌ها و غارت اموال مردم عراق شد. معاویه به سفیان گفت: این غارت‌ها چشم عراقیان طرفدار علی را می‌ترساند و دوستان ما را شاد می‌دارد. سربازان سفیان در حمله به شهر «انبار»، حاکم این شهر را که نماینده امام علی علیه‌السلام بود، به قتل رسانده و اموال مردم مسلمان، از جمله گردنبند، دستبند، گوشواره و خلخال زنان اهل کتاب(اهل معاهده) را به غارت بردند. وقتی خبر به امام علی علیه‌السلام رسید، ضمن خطبه‌ای برای یاران خود فرمود: «اگر مرد مسلمان، از غم چنین حادثه بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.»[26]

کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره خدمت‌رسانی
در اینجا، به اختصار به بخشی از سخنان پرارزش حضرت علی علیه‌السلام اشاره می‌شود که درباره خدمت‌رسانی، نیکوکاری و برآوردن نیاز دیگران وارد شده است:

1- حق مخلوقین
امام علی علیه‌السلام در بخشی از نامه‌اش به مالک‌اشتر می‌فرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند: یا برادر دینی تواند، و یا همانند تو انسان هستند.»[27] باید توجه داشت که فرمان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مالک‌اشتر، در زمانی صادر شد که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچیز بود، چند سال بیش‌تر از فتح مصر به دست سپاه اسلام نمی‌گذشت و طبعاً در این چند سال، تنها عده قلیلی اسلام را پذیرفته بودند و اکثریت مردم هنوز مسیحی بودند. مالک‌اشتر فرمانروای ملتی شده بود که به تبعیت سیاسی حکومت اسلامی درآمده بودند، ولی اکثریت آن‌ها مسیحی و اقلیّت مسلمان بودند. بسیار جالب است در فرمانی که برای اداره چنین کشوری صادر شده، امام علی علیه‌السلام چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومی مردم مصر دستور می‌دهند که گویی در میان آنان حتی یک مسلمان وجود ندارد.[28]

2- حق افراد ضعیف جامعه
افراد مستمند و کم‌درآمد مورد توجه امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودند و پیوسته در فرمایش‌های خویش و بخصوص به کارگزاران خود توصیه اکید می‌نمودند که مواظب آنان باشند و زمینه رهایی آنان از تهی‌دستی و فقر را فراهم سازند. از این‌رو، در بخشی از نامه خویش به مالک‌اشتر چنین می‌فرمایند: «سپس خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‌ای ندارند، از زمین‌گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان(در نظر بگیر.) همانا در این طبقه محروم، گروهی خویشتن‌داری می‌کنند و گروهی به گدایی دست نیاز برمی‌دارند. پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین نموده است. بخشی از بیت‌المال و بخشی از غلّه‌های زمین‌های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک‌ترین آنان، سهمی مساوی وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن هستی. مبادا سرمستی حکومت، تو را از رسیدگی به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسؤولیت‌های کوچک‌تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روی بر مگردان، به ویژه به امور کسانی از آنان بیش‌تر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‌آیند و دیگران آنان را کوچک می‌شمارند و کم‌تر به تو دست‌رسی دارند.»[29]

3- ارزش نیکوکاری
آن حضرت در نهج‌البلاغه در ارزش کار نیک و عمل پسندیده چنین می‌فرمایند: «کار نیک به جا آورید و آن را هر مقدار که باشد کوچک نشمارید، زیرا کوچک آن بزرگ، و اندک آن فراوان است، و کسی از شما نگوید که دیگری در انجام کار نیک از من سزاوارتر است! گرچه سوگند به خدا که چنین است. خوب و بد را طرفدارانی است که هرگاه هر کدام از آن دو را واگذارید، انجامشان خواهند داد.»[30]

4- سفارش در مورد یتیمان
«خدا را درباره یتیمان(در نظر بگیرید.) نکند آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!»[31]

5- سفارش در مورد همسایه
«خدا را درباره همسایگان(در نظر بگیرید.) حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شماست. همواره به خوش‌رفتاری با همسایگان سفارش می‌کرد تا آنجا که گمان بردیم برای آنان ارثی معیّن خواهد کرد.»[32]

خدمت‌رسانی و مسؤولیت کارمندان و کارگزاران دولت
سال 1382 از سوی مقام معظّم رهبری «سال خدمت‌رسانی» اعلام شده است. این نام‌گذاری اهمیت خدمت‌رسانی به ملت شریف ایران را می‌رساند. از سوی دیگر، از طرف دولت جمهوری اسلامی، طرح «تکریم ارباب رجوع» مطرح گردیده است. این نام‌گذاری و طرح اخیر از جهات ذیل قابل توجه است:

1- ملت ایران ملتی شریف، صبور و شایسته خدمت هستند؛ ملتی که انقلاب را به وجود آوردند و در برهه‌های گوناگون مانند: توطئه‌ها، کودتا و جنگ عراق علیه ایران از آن حفظ و نگهداری کردند. بنابراین، هرگونه کوتاهی در خدمت‌رسانی به این مردم، خیانت به اسلام، مقدّسات دینی و ارزش‌های انقلاب است و کارشکنی و ایجاد بدبینی در میان ارباب رجوع، گناهی نابخشودنی.
2- علی‌رغم تأکید مقامات جمهوری اسلامی بر خدمت‌رسانی، برخی نارضایتی‌ها از ادارات و دستگاه‌های دولتی مشاهده می‌شوند، و در مواردی، وجود فساد، رشوه، استفاده شخصی از امکانات و اموال دولتی، کم‌کاری و اتلاف اموال بیت‌المال موجبات ناراحتی مردم را فراهم می‌آورند.

اکنون با وجود این مشکلات، چه راه‌کاری وجود دارد؟
در وهله اول، ضرورت دارد که همه افراد، بخصوص کسانی که با امکانات و اموال بیت‌المال سر و کار دارند، متوجه مسؤولیت الهی خویش در حفظ و حراست از بیت‌المال باشند. در این میان، آموزش‌های لازم و انجام فعالیت‌های فرهنگی در گسترش فرهنگ خدمت‌رسانی و حفظ و حراست از اموال بیت‌المال کارسازند. روشن است که عده‌ای از سر ناآگاهی و نه به عمد و تقصیر، رفتار شایسته‌ای با ارباب رجوع ندارند و یا اموال دولتی و بیت‌المال را در موارد ناصحیح مصرف می‌کنند.

در وهله ‌دوم، لازم است سازمان‌های بازرسی مسؤولیت نظارتی خویش را با قاطعیت انجام دهند، از افراد مطمئن و دلسوز برای کسب خبر استفاده کنند، هرگاه با موارد تخلّف برخورد کردند، با متخلّف برخورد قاطع نمایند تا درسی برای دیگر خطاکاران باشد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در موارد متعددی، عده‌ای از کارگزاران و مسؤولان حکومت خویش را به دلیل سوء مدیریت، آزار مردم و بی‌توجهی به فقرا مورد توبیخ و سرزنش قرار دادند و یا آنها را از کار برکنار ساختند. یکی از راه‌های کسب خبر، گزارش‌هایی بود که از سوی مردم به امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌رسید و در موارد متعددی، عده‌ای از افراد مطمئن و ناشناس از سوی حضرت به عنوان «عَین» یا «جاسوس» تعیین شده بودند. در تاریخ، هیچ‌گاه نامی از این افراد بیان نشده است. به هر حال، آن بزرگوار هرگاه از موارد تخلّف آگاهی پیدا می‌کردند، به صراحت اقدام لازم را مبذول می‌داشتند؛ در مواردی به تذکر کتبی و اخطار، در قالب امر به معروف و نهی از منکر بسنده می‌کردند و در مواردی دیگر، شخص خطاکار را بلافاصله از کار برکنار می‌ساختند.

برای مثال، وقتی برای حضرت خبر آوردند که عثمان بن حنیف، یکی از کارگزاران حکومت، بر سر سفره اغنیا و اشراف نشسته است، امام علیه‌السلام، نامه توبیخی و هشداردهنده‌ای برای این کارگزار حکومت ارسال داشتند: «ای پسر حُنیف! به من گزارش دادند که مردی از سرمایه‌داران بصره تو را به مهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافته‌ای؛ خوردنی‌های رنگارنگ برای تو آورده‌اند و کاسه‌های پر از غذا پی در پی جلوی تو نهاده‌اند. گمان نمی‌کردم مهمانی مردی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‌اند. اندیشه کن در کجایی! و بر سر کدام سفره می‌خوری؟... آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری ندارید، امّا با پرهیزگاری و تلاش فراوان و پاک‌دامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیای شما طلا و نقره‌ای نیندوخته و از غنیمت‌های آن چیزی ذخیره نکرده‌ام؛ بر دو جامه کهنه‌ام جامه‌ای نیفزوده‌ام، و از زمین دنیا، حتی یک وجب، در اختیار نگرفته‌ام و دنیای شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!»[33] امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی از طریق زنی به نام سوده شنید که عامل جمع‌آوری زکات به مردم ظلم می‌کند و بر آنان سخت‌گیری می‌کند، فوراً نامه‌ای نوشتند و او را از کار برکنار کردند و نامه را به سوده دادند تا به دست او برساند. مسأله کسب خبر از سوی افراد مطمئن، آنقدر اهمیت دارد که حضرت علی علیه‌السلام وقتی مالک‌اشتر را به عنوان فرماندار مصر به آن دیار روانه ساختند، در نامه 53 نهج‌البلاغه، منشور حکومتی برای او ترسیم کردند و در بخشی از نامه خود، به نصب «عین» یا «جاسوس» دستور دادند. همه این مسائل اهمیت نظارت و دقت بر عملکرد مسؤولان را روشن می‌سازد.




پی‌نوشت‌ها
1ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 39، ص 84.
2ـ محمدعلی کریمی‌نیا، تربیت اجتماعی، ص 166.
3ـ تربیت اجتماعی، ص 165.
4ـ بحارالانوار، ج 93، ص 383.
5ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 192.
6ـ «سُئِلَ رسولُ اللّهِ: من اَحبُّ الناسِ الی اللّه؟ قال صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : اَنفَعُ الناس للنّاس.»(اصول‌کافی، باب«الاهتمام بامور المسلمین»، ح 7)
7ـ قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: «مِن افضَلِ الاعمالِ عنداللهِ ابراد الکباد الحارة، و اشباعُ الکباد الجائعة، والّذی نفسُ محمّدٍ بیدهِ، لا یؤمنُ بی عبدٌ یبیتُ شبعان و اخوه(او قال جاره) المسلم جائعٌ.»(شیخ عباس قمی، سفینة‌البحار، ج 1، ماده «جوع».)
8ـ ابواب «احکام العشرة»: قال الصادق علیه‌السلام: «ثلاثُ من اتی بواحدةٍ منهنَّ اوجبَ اللّهُ له الجنة: الانفاقُ بالاقتارِ و البُشر بجمیع العالم، و الانصاف من نفسه.»(شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 107.)
9ـ قال الصادق علیه‌السلام: «... الخلقُ عیالی فَاَحَبَّهم الیَّ الطفهم بهم واسعاهم فی حوائجهم.»(اصول کافی، ج 2، باب «السعی فی حاجة المؤمن»، حدیث 10)
10ـ همان، ج 2، باب ادخال السّرور، حدیث 4.
11ـ مالک محمودی و ابراهیم بهادری، زیرنظر آیة‌الله جعفر سبحانی، تأمین اجتماعی در اسلام، تهران، مسجد الغدیر، 1365، ص 8 ـ 9.
12ـ وسائل الشیعه، ج11، ابواب «جهاد العدو»، باب 11، حدیث 19.
13ـ به نقل از مصطفی زمانی، اسلام و خدمات اجتماعی، پیام اسلام، 1348، ص 189.
14ـ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 422.
15ـ بحارالانوار، ج 41، ص 37.
16ـ همان، ج 41، ص 34.
17و18ـ محمدبن یعقوب کلینی، روضه کافی، ج 2، ص 181.
19ـ وسائل الشیعه، ج 13، ص 303، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 2.
20ـ سیدابراهیم‌ حسینی‌ سعیدی، علی آینه حق‌نما، ج 2، ص 191.
21ـ در مورد موقوفات و وقف‌نامه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام ، ر.ک: وسائل‌الشیعه، ج 13، ص 293 ـ 323 / نهج‌البلاغه، نامه 24.
22ـ و قال فیه: «انّه علیه‌السلام وقف امواله و کانت غلّته اربعین الف دینارا و باع سیفه.»(بحارالانوار، ج 41، ص 43.)
23ـ وسائل‌الشیعه، ج 13، ص 304، باب 6 از ابواب «الوقوف و الصدقات»، حدیث 6.
24ـ محمد محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج 4، ص 123، به نقل از معجم البلدان، ج 4، ص 76.
25ـ محمد محمدی ری‌شهری، میزان‌الحکمه، ج 10، ص 614.
26ـ نهج‌البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه 27، صفحات 27، 28 و 457.
27ـ همان، نامه 53.
28ـ محمد مجتهد شبستری، مکتب اسلام، سال 8، ش 5، ص 49.
29ـ نهج‌البلاغه، نامه 53.
30ـ نهج‌البلاغه، حکمت 422.
31و32ـ همان، نامه 47.
33ـ همان، نامه 45.