1383/04/01
اصول سیاست خارجی در قانون اساسی
چکیده:
نوشتار حاضر پژوهشی است مختصر پیرامون اصول سیاست خارجی در قانون اساسی. نگارنده با تکیه بر آیات، روایات و سیره عملی پیامبر و معصومین اصولی همچون نفی سلطهجویی و سلطهپذیری و حفظ استقلال همه جانبه کشور و چگونگی تعامل با دول غیر محارب را در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد کنکاش و بررسی قرار داده است.
مقدمه
برخی از اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را ترسیم کرده است که از آن جمله است:
اصل 152: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.»
اصل 153: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.»
اصل 154: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم میشناسد، بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملّتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
اصل 155: «دولت جمهوری اسلامی ایران میتواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند پناه دهد مگر این که بر طبق قوانین ایران، خائن و تبهکار شناخته شوند.»
اصل 9: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند....»
اصل 11: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امّتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امّتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است، سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» طبق اصول مزبور، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان استفاده کرد که به قرار زیر است: 1ـ نفی سلطهجویی 2ـ نفی سلطهپذیری 3ـ حفظ استقلال همه جانبه 4ـ ممنوع بودن قراردادهایی که باعث سلطه بیگانه بر کشور میگردد. 5ـ آرمان خود دانستن سعادت انسان در کل جامعه بشری 6ـ به رسمیت شناختن استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل به عنوان حقوق همه مردم جهان 7ـ خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملل دیگر 8ـ حمایت از مبارزات حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در همه جهان 9ـ قبول پناهندگی سیاسی 10ـ تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور 11ـ دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان 12ـ عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر 13ـ روابط صلحآمیز و حسنه متقابل با دُوَل غیر محارب 14ـ احترام به قراردادها و معاهدات بین المللی 15ـ حل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز و پذیرش حَکَمیت بر اساس حق و عدل 16ـ تعاون و مشارکت و نقش فعال داشتن در امور بین المللی 17ـ مقابله به مثل در موارد لازم 18ـ تقدیم و ترجیح روابط با کشورهای اسلامی بر کشورهای غیراسلامی 19ـ رعایت عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی.
این اصول، علاوه بر این که با آموزههای دینی ما کاملاً سازگاری دارد با مبانی و اصول عقلی نیز همخوان است. به تعبیر دیگر، ما التقای عقل و شرع را در اصول سیاست خارجی، مانند همه مسائل دیگر مشاهده میکنیم. بدین ترتیب میتوان عقل را بنیاد حقوق بین الملل اسلامی دانست؛ یعنی قواعد حقوق بینالملل اسلام، اصولی است مبتنی بر عقل و برخاسته از معادلات عقلانی بشر. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام به حکم این که دین خاتم است، معمولاً اصول و امّهات موضوعات را بیان میکند امّا هماهنگی و همسازی این اصول با مقتضیات زمان و مکان، وظیفه سیاست مداران و اندیشه ورزان اسلامی است. همانگونه که اصول کلی از اهمیت خاصی برخوردارند، نحوه عرضه آن در جامعه و بهرهگیری از آن در جایگاه مناسب نیز، اهمیت بالایی دارد. بسا ممکن است که یک اصل حیاتی با عرصه نادرست و بهرهگیری نابهجا، جایگاه شایسته در ذهنیت جامعه پیدا نکند و حتی ممکن است یک اصل غیر کارآمد تلقی شود. با عنایت به این که بررسی همه اصول پیشین از حوصله نوشتار ما خارج است، چند عنوان را به اختصار مورد تحقیق قرار میدهیم:
1- روابط حسنه و صلحآمیز متقابل با دُول غیر محارب
صلح و همزیستی مسالمتآمیز از مقدسترین آرمانهای بشری است. صلح در روابط بینالملل به معنای وجود حالت آرامش در روابط عادی میان کشورها و فقدان جنگ و تهدید و ناامنی است. روابط صلحآمیز در صورتی است که حق حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال و آزادی و برابری حقوقی یک کشور از جانب کشورهای دیگر مورد تهدید قرار نگیرد. اسلام از همان آغاز، اصول صلح را پیریزی نموده و از این طریق راه را برای رسیدن به صلح جهانی هموار ساخته است. صلح و صفا روح اسلام است و واژه اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است که متضمن معنای سلامت و امنیت و صلح و صفاست. قرآن کریم به پیروان خود دستور میدهد که همگی در حوزه سلم و صلح وارد شوند: «یا ایها الذین آمنوا ادخلو فی السّلم کافةً»[1] آن چنان که برخی از مفسرین گفتهاند «سِلم» خیلی عمیقتر و عالیتر از صلح است؛ زیرا متضمن معنای سلامت و امنیت است که فراتر از صلح موقت ظاهری است. خداوند به پیامبراکرم(ص) دستور میدهد که اگر دشمنان تو، از در مسالمت و آشتی با تو وارد شدند تو نیز از فرصت استفاده کن و به این درخواست پاسخ مثبت بده: «اگر دشمنان تو به جانب صلح گراییدند تو نیز نسبت به صلح اظهار تمایل نما و بر خداوند توکل کن(نگران خیانت آنها نباش) و اگر قصد خدعه با تو را کردند خداوند برای تو کافی است.»[2] و در جایی دیگر میفرماید: «ای پیامبر! اگر اینها(دشمنان) از جنگ با شما کنارهگیری نموده و اظهار صلح کردند، خداوند به شما اجازه جنگ با آنها را نمیدهد.»[3] آیه اخیر نه تنها پیامبر را به صلح با دشمنان دعوت میکند بلکه با دلداری و یاری خدا، از او رفع نگرانی میکند.
قرآن به مسلمانان دستور میدهد که اگر دو گروه از مسلمانان با هم درگیری پیدا کردند باید بکوشند که میان آنان صلح و سازش برقرار کنند و در صورت عدم تمکین یک گروه بر صلح عادلانه، با او بجنگند تا به صلح عادلانه تن دهد.[4] علاقه اسلام به صلح میان انسانها به حدّی است که به افراد با ایمان نوید میدهد که شاید بر اثر نحوه رفتار مسلمانان، میان آنها و دشمنانشان پیوند دوستی پدید آید: »عَسَی اللّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللّهُ قَدِیرٌ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[5] یعنی امید است که خداوند میان شما و کسانی که آنان را دشمن داشتهاید پیوند دوستی قرار دهد. خداوند، توانا و خداوند آمرزنده و مهربان است. قرآن کریم با جمله «والصلح خیر.»[6] صلح را یک اقدام برتر فرا راه روابط فردی و اجتماعی بشر قرار داده است. اسلام، فکر همزیستی مسالمت آمیز میان پیروان ادیان الهی را به صورت اعلامیه جهانی مطرح میسازد و با وجه مشترک قرار دادن «کلمه حق و اعتقاد به خدای یکتا و نفی شرک» همگان را به یک ائتلاف و اتحاد جهانی دعوت مینماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»[7] یعنی بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی(شعاری) که میان ما و شما یکسان است: جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعض دیگر را - به غیر از خدا ـ به پروردگاری نگیرد. هرگاه سر باز زنند بگویید: که گواه باشید که ما مسلمانیم.
سیاست مسالمتجویانه اسلام حتی در دعوت کفار و مشرکین به اسلام نیز نمایان است آن جا که میفرماید: »ای پیامبر! با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها با روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن ...»[8] در این آیه سه راه برای دعوت مردم به دین خدا مطرح گردیده است: برهان، موعظه نیکو و مناظره به شیوه نیکوتر. این آیه هم موعظه را با قید نیکو و هم مناظره را به قید نیکوتر بیان کرده است تا در دعوت مردم به دین خدا از شیوههای تند و پرخاشگرانه و غیر مسالمتآمیز جویانه کمک گرفته نشود. سیره عملی پیامبراسلام(ص) در انعقاد پیمانهای صلح و عدم تعرض به همدیگر، با گروههای مختلف اهل کتاب و مشرکان، حکایت از صلحطلبی اسلام و ضرورت همزیستی مسالمتآمیز دارد. پیمان ترک مخاصمه ده ساله پیامبراسلام(ص) با مشرکان مکه(صلح حدیبیه) و سایر پیمانها، نشانههایی از توجه و کوشش آیین اسلام به نزدیک سازی قلوب انسانها میباشد.[9] قرآن به مسلمانان سفارش میکند تا موقعی که مشرکان به پیمان ترک مخاصمه و عدم تعرض پایبندی نشان میدهند، پیمان آنها محترم است.[10] برخورد پیامبراکرم(ص) با مشرکان مکه در فتح مکه، حاکی از روحیه مسالمتجویانه آن حضرت در برخورد با مخالفان و دشمنان خود میباشد. پیامبراکرم(ص) برای فتح مکه، پرچم را به دست یکی از یاران خود به نام «سعدبن عباده» داد. او هنگام ورود فاتحانه به این شهر، این شعار تند را سر داد: «الیوم یوم الملحمة، الیوم تستحلّ الحرمة، الیوم اذلّ اللّه قریشا» وقتی پیامبر اکرم(ص) از این شعار خشونتبار آگاه گردید، فوراً سعدبن عباده را از فرماندهی عزل کرد و پرچم را به دست فرزند او «قیس بن سعد» داد و فرمان داد که این شعار را که درست نقطه مقابل شعار پدرش میباشد مطرح کند: «الیوم یوم المرحمة، الیوم اعزّ اللّه قریشا» یعنی امروز روز رحمت و لطف است، امروز روزی است که خداوند قریش را عزیز و گرامی قرار داد. حضرت علی در نامه خود به مالک اشتر چنین میفرماید: «پیشنهاد هیچ صلحی را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تأمین میگردد...»[11] در این جا توجه به سه نکته ضروری است:
1- با وجود مبنا قرار گرفتن صلح در اسلام، ضرورتهای جنگی از دیدگاه شارع مقدس اسلام دور نمانده است. در اسلام جنگ برای مقابله با ظالمان و ستمگران و کسانی که مؤمنان را از دیار خود اخراج میکنند و به انحای مختلف قصد محو نام خدا و جلوگیری از بیداری افکار و هدایت دلها را دارند و نیز مبارزه در راه خدا و احقاق حقوق مستضعفان و محرومان حقطلب و رهایی آنها از زیر ظلم و نظایر آن، به عنوان یک فریضه الهی مورد تأکید قرار گرفته است.[12]
2- در نگاه اسلام روابط دوستانه و مسالمتجویانه با دولتهای محارب ممنوع است. منظور از دولتهای محارب دولتهایی هستند که با مسلمانان در حال جنگاند و موجودیت کشور اسلامی را به رسمیت نمیشناسند و به اصل عدم مداخله در کشورهای دیگر اعتنایی ندارند. در اصل 14 قانون اساسی آمده است: «به حکم آیه شریفه: »لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ«[13] دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.» جالب این است که آیه مزبور و آیه بعد از آن، روابط دوستانه برقرار کردن یا سرباز زدن از آن را از نگاه اسلام مطرح میکنند. معنای این دو آیه چنین است: «خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است.»
3- از دیدگاه اسلام، مسلمانان در روابط خود با کفار و بیگانگان، حق ندارند چنان با آنها رابطه دوستی برقرار کنند که عزت اسلامی در معرض مخاطره قرار گیرد و نیز حق ندارند آنها را محرم اسرار خود قرار دهند؛ زیرا ممکن است با آگاهی از رازها و اطلاع از امور سرّی مسلمانان، راه تسلط و استعمار را بر جامعه اسلامی باز کنند. قرآن کریم در این رابطه میفرماید: »ای افراد باایمان، هیچگاه بیگانهای را محرم اسرار خود قرار ندهید و بر رازهای پنهان خود آگاه نسازید؛ زیرا آنان از هرگونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند.آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. نشانههای دشمنی با شما از دهان و کلامشان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند از آن بیشتر است. ما آیات را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.»[14] »آنهایی که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب میکنند، آیا عزت و آبرو را نزد آنان میجویند! با این که همه عزّتها از آنِ خداست.»[15] «ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید، شما نسبت به آنها اظهار دوستی و محبت میکنید در حالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده، کافر شدهاند...»[16]
2- احترام به قراردادها و معاهدات
بیشک اصل احترام به قراردادها و پایبندی به تعهدات، اساس هرنوع زندگی اجتماعی است و بدون آن روابط اجتماعی، استوار نمیگردد. اصل وفای به عهد و پذیرش تعهدات، ریشه در عمق فطرت انسان دارد. ویل دورانت میگوید: «مذهب به مدد شعائر خود میثاقهای بشری را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورد و از این راه استحکام و ثبات به وجود آورده است.»[17] در قرآن کریم مکرر از لزوم پایبندی به عقدها و عهدها سخن به میان آمده است: »أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْوءُلاً»؛[18] یعنی به پیمانها وفا کنید که به راستی از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. »یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»؛[19] یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید به قراردادها وفا کنید. »وَ الَّذِینَ هُمْ لأِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ«[20] یعنی یکی از اوصاف مؤمنین این است که امانتها و پیمانهای خویش را رعایت میکنند. قرآن برای ترسیم عمل زشت پیمانشکنان، عمل پیمانشکنی را همانند کار آن زنی میداند که بافته خود را وامیتابد: »وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً»؛[21] یعنی به سان آن زن ریسنده نباشید که رشته خود را پس از استحکام وامیتابد. در اهمیت پایبندی به پیمان، همین بس که قرآن به مسلمانان دستور میدهد که تا زمانی که مشرکان به عهد و پیمان خود وفا دارند وفادار باشند و آغازگر پیمانشکنی نباشند. »با آنان که نزد مسجدالحرام(مکه) پیمان بستید تا آنان به پیمان خود وفادارند شما نیز به پیمان خود وفادار باشید.»[22] »پیمان آنان را تا آخرین مدتش به پایان برسانید که خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.»[23] پایبندی به پیمانها آن قدر مهم است که قرآن میفرماید: «اگر مسلمانان از شما یاری خواستند آنان را کمک کنید مگر در صورتی که آنان بر ضد گروهی کمکخواهی کنند که میان شما و آن گروه پیمان صلح برقرار است. خداوند از اعمال شما آگاه است.»[24] در سیره پیامبراکرم(ص) نمونههای زیادی از معاهدات با قبایل و دولتها دیده میشود که نشاندهنده مشروعیت قراردادهای بینالمللی در اسلام است. پیامبر(ص) پس از امضای قرارداد با مشرکین در حدیبیه، کاملاً به شروط آن وفادار ماند.[25]
حضرت علی علیهالسلام در نامه خود به مالک اشتر میفرماید: «مالک! اگر با دشمنان، پیمان بستی و آنها را امان دادی به پیمانت وفادار باش و پناه دادن خود را محترم به شمار؛ زیرا در اجتماع مردم با همه اختلافاتی که دارند، چیزی مهمتر و مقبولتر از درستی پیمان نیست. پس پیمان را هیچگاه نشکن و دشمنت را هم فریب مده... خداوند همین پایبندی به عهد را، پناهگاهی برای آرامش خاطر مردم قرار داده است. پس نباید در آن مکر و فریب راه داشته باشد و بعد از برقراری و استوار نمودن عهد، سخنان دوپهلو مگو.»[26] هنگامی که حضرت علی(ع) در جنگ صفین در اثر فشار یاران خود، به امضای پیمان متارکه جنگ و سپردن جریان به حکمیت مجبور شد، همان گروه فشار، از کار خود پشیمان شده و به علی(ع) اصرار ورزیدند که پیمان خود را نادیده بگیرد و نبرد را آغاز کند. امام با تندی به پیشنهاد آنان پاسخ منفی دادند و فرمودند: »وای بر شما، آیا پس از بستن پیمان با رضایت طرفین، از پیمان خود برگردم؟! مگر خدا در قرآن دستور نمیدهد که به عهدها وفادار باشید و باز میگوید: به پیمانهای الهی آنگاه که پیمان بستید وفادار باشید. و باز میگوید: پیمانهای خود را پس از استوار ساختن نشکنید در حالی که خدا را بر خود ضامن قرار دادهاید، خداوند از اعمال شما آگاه است.»[27]
3- حمایتهای انسانی در سطح بینالمللی
بر اساس قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی سعادت و خوشبختی همه افراد بشر را آرمان خود دانسته و خود را موظف به حمایت از حقوق همه انسانها خصوصا مسلمانان و مستضعفان جهان میداند.[28] حمایت از حقوق همه انسانها خصوصاً مظلومان و محرومان و مستضعفان، از دیدگاه اسلام وظیفه اساسی برای همه مسلمانان است. مسلمانان نمیتوانند نسبت به سعادت و خوشبختی و حقوق انسانهای دیگر بیتفاوت باشند؛ زیرا انساندوستی و حمایت از اصول و ارزشهای انسانی و تلاش در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای مشترک بشری و بالأخره حمایت از عدالت و آزادی و استقلال و صلح و امنیت، از آموزههای روشن و بدیهی اسلام است. پیام ارسال رسل و انزال کتب از جانب خداوند، چیزی جز اراده الهی برای رساندن جامعه بشری به خوشبختی و سعادت و هدایت و عدالت و اخلاق نیست: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»؛[29] یعنی ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان)قوانین عادلانه) را نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. این آیه به صراحت فلسفه ارسال رسل و انزال کتب را برپایی عدالت به وسیله همه مردم معرفی میکند.
قرآن کریم پیامبر را «رحمةللعالمین»[30] معرفی میکند و شعار و پیام او را رهایی از زنجیرها و اسارتها و سختیها و گمراهیها میداند.[31] بر همین اساس بسیاری از خطابات و دعوتهای قرآن به صورت عام مانند «یا ایهاالانسان»، «یا ایهاالناس» و «یا بنیآدم» آمده است. بر اساس قرآن کریم حمایت از مستضعفان جهان وظیفه همه مسلمانهاست: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف که فریاد یاریخواهی سرمیدهند پیکار نمیکنید؟«[32] در روایات نیز حمایت از مظلومان یک وظیفه تردیدناپذیر دینی به حساب آمده است. پیامبراکرم(ص) فرمود: »من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛[33] یعنی کسی که ندای ندادهندهای را برای یاریخواهی بشنود و او را یاری ندهد مسلمان نیست. در وصیت امام علی علیهالسلام به امام حسن و امام حسین علیهالسلام آمده است: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ یعنی همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.[34] «ممکن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولی مرتکب یک ظلم فاحش نسبت به یک عده افراد انسانها شده است و ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر را که تحت تجاوز قرار گرفتهاند نجات بدهیم، اگر نجات ندهیم درواقع به ظلم این ظالم نسبت به آن مظلوم کمک کردهایم. ما در جایی که هستیم کسی به ما تجاوزی نکرده ولی یک عده از مردم دیگر که ممکن است مسلمان باشند و ممکن است مسلمان هم نباشند مثل جریان فلسطینیها که اسرائیلیها آنها را از خانههایشان آواره کردهاند، اموالشان را بردهاند، انواع ظلمها نسبت به آنها مرتکب شده ـ ولی فعلاً به ما کاری ندارند -آیا برای ما جایز است که به کمک این مظلومهای مسلمان بشتابیم برای نجات دادن آنها؟ بله این هم جایز است بلکه واجب است. این(جهاد) هم جهاد ابتدایی نیست این هم به کمک مظلوم شتافتن است، برای نجات دادن از دست ظلم، به خصوص که آن مظلوم مسلمان باشد... آیا مظلوم اگر تقاضای کمک کرد بر ما جایز یا واجب است کمک کردن یا حتی اگر تقاضای کمک هم نکند بر ما جایز بلکه واجب است؟ نه، اینجا لزومی ندارد تقاضای کمک بکند ... بسیاری از جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد تحت همین عنوان بود...»[35]
شهید مطهری در توجیه حمایت از جهاد آزادیبخش سخن زیبایی دارند: «اگر آزادی در جایی مورد تهاجم قرار گرفت، اما نه آزادی من و نه آزادی ملت من، بلکه در یک گوشه از گوشههای دنیا، آزادی که جزء حقوق عمومی همه انسانهاست مورد تهاجم قرار گرفت آیا دفاع کردن از این حق انسانیت به عنوان »حق انسانیت» مشروع است یا نه؟ اگر مشروع است پس منحصر به آن فردی که آزادی او مورد تهاجم قرار گرفته نیست، افراد دیگر و ملتهای دیگر نیز میتوانند - بلکه باید - به کمک آزادی بشتابند و به جنگ سلب آزادی و اختناق بروند. گمان نمیکنم کسی تردید بکند که مقدسترین اقسام جهادها و مقدسترین اقسام جنگها جنگی است که به عنوان دفاع از حق انسانیت صورت گرفته باشد. در مدتی که الجزایریها با استعمار فرانسه میجنگیدند یک عده افراد حتی از اروپاییها در این جنگ شرکت میکردند، یا به صورت سرباز یا به صورت غیرسرباز، آیا از نظر شما فقط الجزایریها جنگیدنشان مشروع بود چون حقوق خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بود؟ پس بنابراین، فردی که از اقصا بلاد اروپا آمده به نفع این ملت وارد پیکار شده، او ظالم و متجاوز است و باید به او گفت فضولی موقوف! به تو چه مربوط است؟! کسی که به حقوق تو تجاوز نکرده تو چرا اینجا شرکت میکنی؟ یا او باید بگوید من از حق انسانیت دفاع میکنم و حتی جهاد چنین شخصی از جهاد آن الجزایری مقدستر است چون او جنبه دفاع از خود دارد و عمل این اخلاقیتر است از عمل او و مقدستر است از عمل او؟ مسلماً شق دوم صحیح است. آزادیخواهانی که یا حقیقتاً آزادیخواه هستند یا تظاهر میکنند به آزادیخواهی و احترامی کسب کردهاند در میان عموم، احترام خودشان را در میان توده مردم، مدیون همین حالت هستند که خودشان را مدافع حقوق انسانیت میشمارند نه مدافع حقوق فرد خودشان، یا ملت خودشان، یا قاره خودشان و احیاناً اگر آنها از حدود زبان و قلم و نطق و خطابه و روشن کردن افکار بگذرند و بروند وارد میدان جنگ بشوند، مثلاً طرفدار حقوق فلسطینیها یا ویتکنگها بشوند دنیا خیلی بیشتر آنها را تقدیس میکند نه این که دنیا آنها را مورد حمله و هجوم قرار بدهد که به تو چه این فضولیها، اینها به تو چه مربوط است؟ کسی که به تو کاری ندارد!
دنیا میگوید: جنگیدن هر وقت که به عنوان دفاع باشد مقدس است اگر دفاع از خود باشد مقدس است و اگر دفاع از ملت باشد مقدستر است چون جنبه شخصی تبدیل میشود به جنبه ملی و گسترش پیدا میکند... اگر از حدود ملی به حدود انسانی برسد از آن هم یک درجه مقدستر است.»[36] حمایت از همه مستضعفان جهان یک فریضه دینی است اما حمایت از مسلمانان جهان، از دیدگاه اسلام دارای اهمیت و تأکید مضاعف است؛ زیرا مسلمانان جهان مشترکات بیشتری دارند و حمایت از مسلمانان مظلوم نه تنها حمایت از حق انسانیت است بلکه حمایت از عقیده و ایدئولوژی و آیین مشترک نیز میباشد. به همین خاطر فارغ از هرگونه مرزبندیهای جغرافیایی، میان همه مسلمانان جهان، همدلی و همنوایی و همدردی و علاقه و ارادت مشترک وجود دارد. پیامبراکرم(ص( در بیان این واقعیت تمثیل بسیار زیبایی دارند: «حکایت مؤمنان در دوستی و مهربانیشان چون اعضای یک پیکر است. وقتی یکیشان رنجور شود دیگران به مراقبت و حمایت از او همداستان میشوند.»[37] در روایتی دیگر پیامبراکرم میفرماید: «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم.»[38] یعنی هر آن کس که صبح برخیزد و در اندیشه کارهای مسلمانان نباشد مسلمان نیست. و یا میفرماید: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»؛[39] یعنی همگان مسؤول همدیگرند.
قرآن کریم مسلمانان را «امت واحده» معرفی میکند: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»؛[40] یعنی این امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم پس مرا بپرستید. در اصل 11 قانون اساسی نیز چنین آمده است: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون»، همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» خلاصه سخن این است که: اگر صلح و امنیت بینالمللی، اصلی ضروری در زندگی مشترک ملتها به شمار میرود، باید عوامل زمینهساز صلح و امنیت از طرف همه ملتها مورد حمایت قرار گیرد و اگر به اسارت کشیدن ملتها و ستم بر آنها صلح و امنیت را به مخاطره میافکند، باید همه ملتها در ریشهکن نمودن سلطه و ستم همیاری نمایند. نتیجه این دو سخن این است که مبارزات حقطلبانه ملتهای ستمدیده و جنبشهای رهاییبخش ملتهای مستضعف، حقی است مسلم و غیرقابل سلب از آنها، و حمایت از ملتهای تحت ستم و محروم در استیفای این حق، مسؤولیتی است بینالمللی، و هدف همه این اقدامات چیزی جز پاسداری از صلح و امنیت بینالمللی مبتنی بر عدالت نیست. با این توضیح روشن میشود که حمایت بینالمللی از ملتهای محروم و در حال مبارزه نمیتواند در حد یک توصیه و یا اعلامیه بشر دوستانه تلقی شود، بلکه باید آن را در سطح یک قاعده حقوقی و قانون الزامآور در مقیاس بینالمللی تلقی نمود. از این رو عقل و منطق حکم میکند حمایت بینالمللی از مبارزات حقطلبانه جنبشهای رهاییبخش به عنوان یک اصل اجتنابناپذیر در روابط بینالملل و به شکل یک قاعده حقوق بینالمللی درآید و جزئی از حقوق اساسی ملتها شمرده شود.[41] جالب این است که در حقوق بینالمللی، نهضتهای آزادیبخش به رسمیت شناخته شده و برای آنها حقوقی منظور شده است.[42] مهمترین حقوق و امتیازات نهضتهای آزادیبخش را به ترتیب ذیل میتوان خلاصه کرد:
1- مشارکت در سازمانهای بینالمللی اولین حقی است که برای این نهضتها در حقوق بینالمللی منظور شده است. بر این اساس، گروههای ناظر، در کمیسیونها، کنفرانسها، سمینارها و سایر تشکیلاتی که به هر عنوان تحت پوشش سازمان ملل متحدند، مشارکت فعال دارند تا بدین وسیله افکار و مشروعیت انگیزه مبارزه فعالانه آنها در معرض عام قرار گیرد.
2- برخورداری از معاضدتهای مادی، مالی و دیپلماتیک و حتی تجهیزاتی و نیز حمایتهای بشردوستانه.
3- شخصیت حقوقی بینالمللی برای «ملت» که در صورت توفیق در مبارزات خود، صالح برای تشکیل «دولت» شناخته میشود.[43]
4- حفظ استقلال و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه.
یکی از اصول بسیار مهم سیاست جمهوری اسلامی ایران، حفظ استقلال و نفی سلطهپذیری و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه است. این امر مهم از آرمانهای اصلی مردم ایران در انقلاب اسلامی بود که با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلام» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر آن پای فشردند. بر این اصل در قانون اساسی با تعبیرات مختلف تأکید شده است که از آن جمله است:
ـ «نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری» (بند ج اصل 2)
- «طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب» (بند 5 اصل 5)
- «قویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور» (بند 6 اصل 5)
ـ «تأمینخودکفایی در علوموفنونوصنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها» (بند 12 اصل 5)
ـ «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیکناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است...» (اصل 9)
همچنین در اصل 26، آزادی تشکیل احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمن اسلامی یا اقلیتهای دینی، مشروط به رعایت اموری از جمله استقلال کشور دانسته شده است. در اصل 43 بر استقلال وخودکفایی اقتصادی و رهایی از وابستگی و جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر کشور تأکید شده است. در اصل 67 در سوگندنامه نمایندگان مجلس به صورت مؤکد بر دفاع از استقلال کشور تصریح شده است. در اصل 78 هرگونه تغییر خطوط مرزی ممنوع دانسته شده است. طبق اصل 81، دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی، صنعتی، کشاورزی، معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است. در اصل 82، استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع اعلام شده است. در اصل 121 در سوگندنامه رئیسجمهور بر تلاش پیگیر برای حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور سوگند یاد شده است. در اصل 77، بر لزوم تصویب تمام عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی از جانب مجلس شورای اسلامی تصریح شده است. در اصل 143 آمده است: «ارتش جمهوری اسلامی ایران، پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی کشور را بر عهده دارد.» در اصل 145، آمده است: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.» در اصل 146 آمده است: «استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفادههای صلحآمیز باشد ممنوع است.» در اصل 151، با تکیه بر آیه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» بر روی لزوم رسیدن به خودکفایی نظامی و رزمی تأکید شده است. در اصل 152 که مربوط به سیاست خارجی است آمده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز با دول غیرمحارب استوار است.» در اصل 153، آمده است: «هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.»
در اصل176 درباره فلسفه تشکیل شورای عالی امنیت ملی آمده است: «به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاباسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، شورای عالی امنیت ملی ... تشکیل گردد.» یکی از وظایفی که در این اصل برای شورای عالی امنیت ملی ترسیم شده است بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی است. در اصول بالا، علاوه بر این که با تعبیرات گوناگون بر اصل استقلال و نفی هرگونه سلطه و وابستگی تأکید شده، راهکارها و اقداماتی نیز جهت تأمین این امر مهم ارائه شده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
1- تقویت کامل بنیه دفاعی: یکی از اقدامات تأمینکننده استقلال و تمامیت ارضی کشور، تقویت کامل بنیه دفاعی و نظامی کشور است. کشور ما با توجه به موقعیت حساس سیاسی و جغرافیایی، نمیتواند نسبت به توان نظامی و دفاعی خود بیتوجه باشد. قرآن کریم در یک دستور راهبردی میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ...» بر اساس این اصل قرآنی، مسلمانان موظفند تا از جهت تجهیزات نظامی خود را چنان تقویت کنند که دشمن نسبت به آنها احساس هراس کند و هوس حمله به آنها را در سرنپروراند. از این گذشته حکومت باید به همه افراد کشور آموزش نظامی دهد تا بتواند در مواقع لزوم از نیروهای مردمی جهت دفاع از استقلال و تمامیت کشور استفاده کند. تشکیل نیروی بسیج بیست میلیونی با دستور امام خمینی و تقویت آن در همین راستا بوده است که ثمرات گرانقدر و ارزشمند آن در هشت سال دفاع مقدس به خوبی مشاهده شد. در اصل 151، آمده است: «به حکم آیه کریمه «واعدو لهم....» دولت موظف است برای همه افراد کشور برنامه و امکانات آموزشی نظامی را بر طبق موازین اسلامی فراهم نماید، به طوری که همه افراد همواره توانایی دفاع مسلحانه از کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند... .» از همه اینها مهمتر اینکه: نیروهای مسلح در مقام دفاع از حاکمیت ملی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور اسلامی در مقابل بیگانگان، باید از ریشههای عمیق اعتقادی و دینی و ملی برخوردار باشند. انجام این وظیفه لزوما مبتنی و متکی بر ایمان و عشق به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و آب و خاک و هویت ملی است. به همین خاطر در اصل 144 قانون اساسی آمده است: «ارتش جمهوری اسلامی ایران باید ارتش اسلامی باشد که ارتشی مکتبی و مردمی است و باید افرادی شایسته را به خدمت بپذیرد که به اهداف انقلاب اسلامی مؤمن و در راه تحقق آن فداکار باشند.» و در اصل 145 آمده است: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.» در اجرای این اصل قانون ارتش جمهوری اسلامی برای کادر ثابت و پیمانی، و قانون مقررات استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای استخدام کادر ثابت، شرط تابعیت جمهوری اسلامی ایران را پیشبینی کرده است.[44]
2- ممنوعیت استقرار پایگاه نظامی خارجی در کشور: یکی از اهرمهای نفوذ بیگانگان، ایجاد و تأسیس پایگاههای نظامی در کشورهای دیگر میباشد. امروزه رسم بر این است که قدرتهای بزرگ، به منظور تقویت اقتدار نظامی و سیاسی خود در نقاط مختلف جهان، مبادرت به تشکیل پایگاههای نظامی در کشورها مینمایند. با توجه به اینکه این پایگاهها را میتوان جزئی از حاکمیت نظامی یک کشور در کشور دیگر قلمداد نمود، این امر نه تنها حاکمیت ملی کشور میزبان را خدشهدار میسازد، بلکه یک نوع اشغال نظامی محسوب میشود. در این خصوص اصل 146 قانون اساسی مقرر میدارد: »استقرار هرگونه پایگاه نظامی و خارجی در کشور هر چند به عنوان استفاده صلحآمیز، ممنوع است.»[45]
3- ممنوعیت هر نوع قرارداد استعماری: قراردادهای بینالمللی یکی از راههای عمده نفوذ اجانب به یک کشور است. متأسفانه تاریخ کشور ما در دو قرن اخیر در معرض تاخت و تاز بیگانگان از راه قراردادهای استعماری بوده است. دخالتهای برخی از کشورها، به خصوص انگلیس و روس در کشور ما لکه ننگی است که در تاریخ گذشته ما به وفور مشاهده میشود. کشور ما به خاطر همسایگی با امپراطوریهای روس و عثمانی و مجاورت با هندوستان به عنوان مستعمره انگلیس، همواره در معرض رقابتهای استعماری و مداخلات دولتهای بزرگ بوده است. علاوه بر جدا شدن قسمتهای مهمی از سرزمین مقدس کشور ما در دوران قاجار[46] و واگذاری آنها به روسیه، انعقاد قراددادهای واگذاری امتیاز[47] و تقسیم آن به مناطق نفوذ روس و انگلیس، کشور ما عملاً تحت سلطه بیگانگاه بوده است.[48] به هر حال قانونگذار به منظور پرهیز از هرگونه وابستگی در اِعمال سیاست خارجی در اصل 153 قانون اساسی مقرر میدارد: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.» و در اصل 81 مقرر میدارد: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است.» در اصل 77 آمده است: «عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» و طبق اصل 78 «هرگونه تغییر خطوط مرزی ممنوع است و در اصلاحات جزئی با رعایت مصالح کشور به شرط اینکه یکطرفه نباشد و به استقلال و تمامیت ارضی کشور لطمه نزند و به تصویب چهار پنجم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد.»
4ـ ممنوعیت استخدام کارشناسان و مستشاران خارجی: یکی دیگر از راههای نفوذ بیگانگان بر کشور، راهیابی مأموران خارجی به نام کارشناسان و مستشاران در مراکز مهم نظامی و اقتصادی و... است. امروزه آمریکا در برخی از کشورها از همین طریق نفوذ خود را تثبیت کرده است. نمونه روشن آن، سلطه آمریکا بر کشور ما از جهات مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان انقلاب اسلامی از طریق حضور هزاران مستشار نظامی و غیر نظامی است. به همین خاطر در اصل 81 آمده است: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است.» و اصل 145 مقرر میدارد: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.»
5ـ رسیدن به خودکفایی در عرصههای مختلف: یکی از عوامل نفوذ اجانب و سلطه بیگانگان، فقر و نیاز و ضعف یک کشور در زمینه اقتصادی و علوم و فنون و صنعت کشاورزی است. نابرابری کشورها در این زمینهها، همواره رابطه سلطهگری و سلطهپذیری را به همراه داشته است. در این روند، کشورهای توسعه نیافته (جهان سوم) در مقابل کشورهای قوی و توسعه یافته، وضع شکننده و غیر مطمئنی دارند و در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای آنها قادر به رقابت نیستند. این شکنندگی طبعاً وابستگی را به دنبال میآورد. امروزه اقتصاد و علوم و فنون و صنایع و کشاورزی، نقش بسیار مهمی در زمینه استقلال یا وابستگی یک کشور بازی میکند؛ زیرا این امور از نیازمندیهای روزمره جوامع بشری است. اگر جامعهای در این زمینهها به خودکفایی رسیده باشد، بدون وابستگی و اتکای به دیگران، میتواند نیاز خود را برآورده کند و گرنه برای تحصیل آنها، چارهای جز وابستگی و تن دادن به سلطه بیگانه ندارد. خودکفایی و خوداتکایی فضیلتی است که قبل از هر چیز باید در باور و ذهنیت افراد یک جامعه پدیدار گردد تا در عرصه عمل و عینیّت آثار و برکات خود را نشان دهد. اسلام با تجلیل فراوان از علم و عالم و فریضه دانستن آن و برداشتن تمام قیود زمانی و مکانی در فراگیری آن[49] راه را برای خودکفایی جوامع اسلامی در عرصه علوم و فنون باز کرده است. اسلام با بیانهای متفاوت مسلمانان را به رسیدن به عزّت و اقتدار و خوداتکایی و خودکفایی و استقلال ترغیب کرده است، نظیر: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُوءْمِنِینَ سَبِیلاً.»[50] یعنی خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلط، نداده است. «وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.»[51] یعنی خداوند سخن(یا آیین) کافران را پایین(مغلوب و شکستخورده) قرار داد و سخن خدا(یا آیین او) را بالا(پیروز و غالب) قرار داد. خداوند شکستناپذیر و حکیم است. «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَْعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُوءْمِنِینَ.»[52] یعنی سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. «الإسْلامُ یَعْلُوا ولا یُعْلی علیه»؛[53] یعنی اسلام برتری پیدا میکند و چیزی بر او برتری پیدا نمیکند. در همین راستا در اصل دوم قانون اساسی برای رسیدن به استقلال و خودکفایی در عرصههای گوناگون به امور زیر اشاره شده است:
1ـ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
2ـ تقویت روح بررسی و تتّبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنّی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محقّقان.
3ـ تقویت کامل بنیه دفاع ملّی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
4ـ تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
پی نوشتها
[1] بقره/204.
[2] انفال/ 62-61.
[3] نساء/90.
[4] حجرات/ 9.
[5] ممتحنه/ 7.
[6] نساء/ 128.
[7] آل عمران/ 64.
[8] نحل/ 125.
[9] در مورد انعطاف فوق العاده پیامبر(ص) برای صلح با مشرکین مکه در صلح حدیبیه ر.ک: جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، انتشارات توحید، چاپ اوّل، 1362، ج 2، صص 599-597.
[10] توبه/ 4.
[11] نهجالبلاغه، نامه 53.
[12] ر.ک: حج/ 40-39؛ نساء/ 75؛ توبه 29،36؛ بقره/ 190 و مرتضی مطهری، جهاد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
[13] ممتحنه/ 8.
[14] آل عمران/ 117.
[15] نساء/ 139.
[16] ممتحنه/ 1.
[17] درسهای تاریخ، ص 55 به نقل از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1369، ج2، ص 172.
[18] اسراء/ 34.
[19] مائده/ 1.
[20] مؤمنون/ 48 و معارج/ 32.
[21] نحل/ 92.
[22] توبه/ 7.
[23] توبه/ 4.
[24] انفال/ 72.
[25] وفاداری پیامبر به شرایط قرارداد حدیبیه که با مشرکان بسته شد بسیار خواندنی است در این رابطه ر.ک: جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ج 2، صص 593ـ590.
[26] نهجالبلاغه، نامه 53.
[27] جعفر سبحانی، پیشین، صص 590ـ589.
[28] اصول 152، 154، 14، 11 و بند 16 اصل 3.
[29] حدید/ 25.
[30] انبیاء/ 107.
[31] اعراف/ 157.
[32] نساء/ 75.
[33] حر عاملی، وسائلالشیعه، مکتبة الاسلامیة، چاپ سوم، 1397 ق.، ج 18، ص 590.
[34] نهجالبلاغه، نامه 47.
[35] مرتضی مطهری، جهاد، صص 29-27.
[36] همان، صص 42-40.
[37] نهجالفصاحه، ترجمه و گردآوری ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ شانزدهم، 1361، ش 2712.
[38] شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 164.
[39] ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، انتشارات سید الشهدا، قم، 1405 ق.، ج 1، ص 129.
[40] انبیاء/ 92 و نیز ر.ک: مؤمنون / 52.
[41] ر.ک: عباسعلی عمیدزنجانی، فقه سیاسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1368، ج 3، صص 449-448.
[42] البته نهضتهای آزادیبخشی که برای آنها شخصیت بینالمللی قائل شدهاند در سه گروه قرار میگیرند: مبارزه برای رهایی از حاکمیت استعمار. 2ـ مبارزه برای رهایی از رژیم نژادپرست. 3ـ تلاش برای رهایی از اشغال خارجی.
[43] حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، صص 434-433.
[44] بند ب ماده 29 قانون ارتش مصوب 7/7/1366 و ماده 12 قانون مقررات استخدام سپاه مصوب 7/7/1366.
[45] حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، صص 398-397.
[46] مانند تمامی گرجستان و قسمت مهمی از قفقازیه(دربند، باکو، شیروان، شکّی، گنجه، قراباغ) و قسمتی از طالش و محرومیت از کشتیرانی در دریای خزر به موجب عهدنامه گلستان و بقیه قفقازیه تا رود ارس و قسمت عمده دشت مغان و بندر لنکران به موجب عهدنامه ترکمانچای.
[47] قبل از انقلاب اکتبر 1917 دولت ایران مجموعا 32 موافقت نامه در مورد واگذاری امتیازات گوناگون با کشورهای بیگانه امضا کرده بود که از آن میان دوازده امتیاز سهم روسیه تزاری، چهارده امتیاز سهم انگلستان و شانزده امتیاز متعلق به دولت آلمان بود.
[48] ر.ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364، ص372 به نقل از: حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 400.
[49] «اُطلبُوا العِلْمَ مِن المَهْد اِلی اللَحْد» و حر عاملی، وسائل الشیعة، آلالبیت، ج 27، ص 27: «اُطلبُوا العِلمَ ولو بالصّین.»
[50] نساء/ 141.
[51] توبه/ 40.
[52] آل عمران/ 139.
[53] شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 334.
نوشتار حاضر پژوهشی است مختصر پیرامون اصول سیاست خارجی در قانون اساسی. نگارنده با تکیه بر آیات، روایات و سیره عملی پیامبر و معصومین اصولی همچون نفی سلطهجویی و سلطهپذیری و حفظ استقلال همه جانبه کشور و چگونگی تعامل با دول غیر محارب را در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد کنکاش و بررسی قرار داده است.
مقدمه
برخی از اصول قانون اساسی، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی را ترسیم کرده است که از آن جمله است:
اصل 152: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.»
اصل 153: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.»
اصل 154: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم میشناسد، بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملّتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
اصل 155: «دولت جمهوری اسلامی ایران میتواند به کسانی که پناهندگی سیاسی بخواهند پناه دهد مگر این که بر طبق قوانین ایران، خائن و تبهکار شناخته شوند.»
اصل 9: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند....»
اصل 11: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امّتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» همه مسلمانان یک امّتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است، سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» طبق اصول مزبور، خطوط کلی سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان استفاده کرد که به قرار زیر است: 1ـ نفی سلطهجویی 2ـ نفی سلطهپذیری 3ـ حفظ استقلال همه جانبه 4ـ ممنوع بودن قراردادهایی که باعث سلطه بیگانه بر کشور میگردد. 5ـ آرمان خود دانستن سعادت انسان در کل جامعه بشری 6ـ به رسمیت شناختن استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل به عنوان حقوق همه مردم جهان 7ـ خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملل دیگر 8ـ حمایت از مبارزات حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در همه جهان 9ـ قبول پناهندگی سیاسی 10ـ تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور 11ـ دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان 12ـ عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر 13ـ روابط صلحآمیز و حسنه متقابل با دُوَل غیر محارب 14ـ احترام به قراردادها و معاهدات بین المللی 15ـ حل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز و پذیرش حَکَمیت بر اساس حق و عدل 16ـ تعاون و مشارکت و نقش فعال داشتن در امور بین المللی 17ـ مقابله به مثل در موارد لازم 18ـ تقدیم و ترجیح روابط با کشورهای اسلامی بر کشورهای غیراسلامی 19ـ رعایت عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی.
این اصول، علاوه بر این که با آموزههای دینی ما کاملاً سازگاری دارد با مبانی و اصول عقلی نیز همخوان است. به تعبیر دیگر، ما التقای عقل و شرع را در اصول سیاست خارجی، مانند همه مسائل دیگر مشاهده میکنیم. بدین ترتیب میتوان عقل را بنیاد حقوق بین الملل اسلامی دانست؛ یعنی قواعد حقوق بینالملل اسلام، اصولی است مبتنی بر عقل و برخاسته از معادلات عقلانی بشر. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام به حکم این که دین خاتم است، معمولاً اصول و امّهات موضوعات را بیان میکند امّا هماهنگی و همسازی این اصول با مقتضیات زمان و مکان، وظیفه سیاست مداران و اندیشه ورزان اسلامی است. همانگونه که اصول کلی از اهمیت خاصی برخوردارند، نحوه عرضه آن در جامعه و بهرهگیری از آن در جایگاه مناسب نیز، اهمیت بالایی دارد. بسا ممکن است که یک اصل حیاتی با عرصه نادرست و بهرهگیری نابهجا، جایگاه شایسته در ذهنیت جامعه پیدا نکند و حتی ممکن است یک اصل غیر کارآمد تلقی شود. با عنایت به این که بررسی همه اصول پیشین از حوصله نوشتار ما خارج است، چند عنوان را به اختصار مورد تحقیق قرار میدهیم:
1- روابط حسنه و صلحآمیز متقابل با دُول غیر محارب
صلح و همزیستی مسالمتآمیز از مقدسترین آرمانهای بشری است. صلح در روابط بینالملل به معنای وجود حالت آرامش در روابط عادی میان کشورها و فقدان جنگ و تهدید و ناامنی است. روابط صلحآمیز در صورتی است که حق حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال و آزادی و برابری حقوقی یک کشور از جانب کشورهای دیگر مورد تهدید قرار نگیرد. اسلام از همان آغاز، اصول صلح را پیریزی نموده و از این طریق راه را برای رسیدن به صلح جهانی هموار ساخته است. صلح و صفا روح اسلام است و واژه اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است که متضمن معنای سلامت و امنیت و صلح و صفاست. قرآن کریم به پیروان خود دستور میدهد که همگی در حوزه سلم و صلح وارد شوند: «یا ایها الذین آمنوا ادخلو فی السّلم کافةً»[1] آن چنان که برخی از مفسرین گفتهاند «سِلم» خیلی عمیقتر و عالیتر از صلح است؛ زیرا متضمن معنای سلامت و امنیت است که فراتر از صلح موقت ظاهری است. خداوند به پیامبراکرم(ص) دستور میدهد که اگر دشمنان تو، از در مسالمت و آشتی با تو وارد شدند تو نیز از فرصت استفاده کن و به این درخواست پاسخ مثبت بده: «اگر دشمنان تو به جانب صلح گراییدند تو نیز نسبت به صلح اظهار تمایل نما و بر خداوند توکل کن(نگران خیانت آنها نباش) و اگر قصد خدعه با تو را کردند خداوند برای تو کافی است.»[2] و در جایی دیگر میفرماید: «ای پیامبر! اگر اینها(دشمنان) از جنگ با شما کنارهگیری نموده و اظهار صلح کردند، خداوند به شما اجازه جنگ با آنها را نمیدهد.»[3] آیه اخیر نه تنها پیامبر را به صلح با دشمنان دعوت میکند بلکه با دلداری و یاری خدا، از او رفع نگرانی میکند.
قرآن به مسلمانان دستور میدهد که اگر دو گروه از مسلمانان با هم درگیری پیدا کردند باید بکوشند که میان آنان صلح و سازش برقرار کنند و در صورت عدم تمکین یک گروه بر صلح عادلانه، با او بجنگند تا به صلح عادلانه تن دهد.[4] علاقه اسلام به صلح میان انسانها به حدّی است که به افراد با ایمان نوید میدهد که شاید بر اثر نحوه رفتار مسلمانان، میان آنها و دشمنانشان پیوند دوستی پدید آید: »عَسَی اللّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللّهُ قَدِیرٌ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[5] یعنی امید است که خداوند میان شما و کسانی که آنان را دشمن داشتهاید پیوند دوستی قرار دهد. خداوند، توانا و خداوند آمرزنده و مهربان است. قرآن کریم با جمله «والصلح خیر.»[6] صلح را یک اقدام برتر فرا راه روابط فردی و اجتماعی بشر قرار داده است. اسلام، فکر همزیستی مسالمت آمیز میان پیروان ادیان الهی را به صورت اعلامیه جهانی مطرح میسازد و با وجه مشترک قرار دادن «کلمه حق و اعتقاد به خدای یکتا و نفی شرک» همگان را به یک ائتلاف و اتحاد جهانی دعوت مینماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»[7] یعنی بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی(شعاری) که میان ما و شما یکسان است: جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعض دیگر را - به غیر از خدا ـ به پروردگاری نگیرد. هرگاه سر باز زنند بگویید: که گواه باشید که ما مسلمانیم.
سیاست مسالمتجویانه اسلام حتی در دعوت کفار و مشرکین به اسلام نیز نمایان است آن جا که میفرماید: »ای پیامبر! با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها با روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن ...»[8] در این آیه سه راه برای دعوت مردم به دین خدا مطرح گردیده است: برهان، موعظه نیکو و مناظره به شیوه نیکوتر. این آیه هم موعظه را با قید نیکو و هم مناظره را به قید نیکوتر بیان کرده است تا در دعوت مردم به دین خدا از شیوههای تند و پرخاشگرانه و غیر مسالمتآمیز جویانه کمک گرفته نشود. سیره عملی پیامبراسلام(ص) در انعقاد پیمانهای صلح و عدم تعرض به همدیگر، با گروههای مختلف اهل کتاب و مشرکان، حکایت از صلحطلبی اسلام و ضرورت همزیستی مسالمتآمیز دارد. پیمان ترک مخاصمه ده ساله پیامبراسلام(ص) با مشرکان مکه(صلح حدیبیه) و سایر پیمانها، نشانههایی از توجه و کوشش آیین اسلام به نزدیک سازی قلوب انسانها میباشد.[9] قرآن به مسلمانان سفارش میکند تا موقعی که مشرکان به پیمان ترک مخاصمه و عدم تعرض پایبندی نشان میدهند، پیمان آنها محترم است.[10] برخورد پیامبراکرم(ص) با مشرکان مکه در فتح مکه، حاکی از روحیه مسالمتجویانه آن حضرت در برخورد با مخالفان و دشمنان خود میباشد. پیامبراکرم(ص) برای فتح مکه، پرچم را به دست یکی از یاران خود به نام «سعدبن عباده» داد. او هنگام ورود فاتحانه به این شهر، این شعار تند را سر داد: «الیوم یوم الملحمة، الیوم تستحلّ الحرمة، الیوم اذلّ اللّه قریشا» وقتی پیامبر اکرم(ص) از این شعار خشونتبار آگاه گردید، فوراً سعدبن عباده را از فرماندهی عزل کرد و پرچم را به دست فرزند او «قیس بن سعد» داد و فرمان داد که این شعار را که درست نقطه مقابل شعار پدرش میباشد مطرح کند: «الیوم یوم المرحمة، الیوم اعزّ اللّه قریشا» یعنی امروز روز رحمت و لطف است، امروز روزی است که خداوند قریش را عزیز و گرامی قرار داد. حضرت علی در نامه خود به مالک اشتر چنین میفرماید: «پیشنهاد هیچ صلحی را که خشنودی خدا در آن است رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکری تو و امنیت کشور در صلح تأمین میگردد...»[11] در این جا توجه به سه نکته ضروری است:
1- با وجود مبنا قرار گرفتن صلح در اسلام، ضرورتهای جنگی از دیدگاه شارع مقدس اسلام دور نمانده است. در اسلام جنگ برای مقابله با ظالمان و ستمگران و کسانی که مؤمنان را از دیار خود اخراج میکنند و به انحای مختلف قصد محو نام خدا و جلوگیری از بیداری افکار و هدایت دلها را دارند و نیز مبارزه در راه خدا و احقاق حقوق مستضعفان و محرومان حقطلب و رهایی آنها از زیر ظلم و نظایر آن، به عنوان یک فریضه الهی مورد تأکید قرار گرفته است.[12]
2- در نگاه اسلام روابط دوستانه و مسالمتجویانه با دولتهای محارب ممنوع است. منظور از دولتهای محارب دولتهایی هستند که با مسلمانان در حال جنگاند و موجودیت کشور اسلامی را به رسمیت نمیشناسند و به اصل عدم مداخله در کشورهای دیگر اعتنایی ندارند. در اصل 14 قانون اساسی آمده است: «به حکم آیه شریفه: »لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ«[13] دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند. این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند.» جالب این است که آیه مزبور و آیه بعد از آن، روابط دوستانه برقرار کردن یا سرباز زدن از آن را از نگاه اسلام مطرح میکنند. معنای این دو آیه چنین است: «خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانههایتان بیرون راندند یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است.»
3- از دیدگاه اسلام، مسلمانان در روابط خود با کفار و بیگانگان، حق ندارند چنان با آنها رابطه دوستی برقرار کنند که عزت اسلامی در معرض مخاطره قرار گیرد و نیز حق ندارند آنها را محرم اسرار خود قرار دهند؛ زیرا ممکن است با آگاهی از رازها و اطلاع از امور سرّی مسلمانان، راه تسلط و استعمار را بر جامعه اسلامی باز کنند. قرآن کریم در این رابطه میفرماید: »ای افراد باایمان، هیچگاه بیگانهای را محرم اسرار خود قرار ندهید و بر رازهای پنهان خود آگاه نسازید؛ زیرا آنان از هرگونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمیکنند.آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. نشانههای دشمنی با شما از دهان و کلامشان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان میدارند از آن بیشتر است. ما آیات را برای شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.»[14] »آنهایی که کافران را به جای مؤمنان دوست خود انتخاب میکنند، آیا عزت و آبرو را نزد آنان میجویند! با این که همه عزّتها از آنِ خداست.»[15] «ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید، شما نسبت به آنها اظهار دوستی و محبت میکنید در حالی که آنها به آنچه از حق برای شما آمده، کافر شدهاند...»[16]
2- احترام به قراردادها و معاهدات
بیشک اصل احترام به قراردادها و پایبندی به تعهدات، اساس هرنوع زندگی اجتماعی است و بدون آن روابط اجتماعی، استوار نمیگردد. اصل وفای به عهد و پذیرش تعهدات، ریشه در عمق فطرت انسان دارد. ویل دورانت میگوید: «مذهب به مدد شعائر خود میثاقهای بشری را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورد و از این راه استحکام و ثبات به وجود آورده است.»[17] در قرآن کریم مکرر از لزوم پایبندی به عقدها و عهدها سخن به میان آمده است: »أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْوءُلاً»؛[18] یعنی به پیمانها وفا کنید که به راستی از عهد و پیمان سؤال خواهد شد. »یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»؛[19] یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید به قراردادها وفا کنید. »وَ الَّذِینَ هُمْ لأِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ«[20] یعنی یکی از اوصاف مؤمنین این است که امانتها و پیمانهای خویش را رعایت میکنند. قرآن برای ترسیم عمل زشت پیمانشکنان، عمل پیمانشکنی را همانند کار آن زنی میداند که بافته خود را وامیتابد: »وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً»؛[21] یعنی به سان آن زن ریسنده نباشید که رشته خود را پس از استحکام وامیتابد. در اهمیت پایبندی به پیمان، همین بس که قرآن به مسلمانان دستور میدهد که تا زمانی که مشرکان به عهد و پیمان خود وفا دارند وفادار باشند و آغازگر پیمانشکنی نباشند. »با آنان که نزد مسجدالحرام(مکه) پیمان بستید تا آنان به پیمان خود وفادارند شما نیز به پیمان خود وفادار باشید.»[22] »پیمان آنان را تا آخرین مدتش به پایان برسانید که خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.»[23] پایبندی به پیمانها آن قدر مهم است که قرآن میفرماید: «اگر مسلمانان از شما یاری خواستند آنان را کمک کنید مگر در صورتی که آنان بر ضد گروهی کمکخواهی کنند که میان شما و آن گروه پیمان صلح برقرار است. خداوند از اعمال شما آگاه است.»[24] در سیره پیامبراکرم(ص) نمونههای زیادی از معاهدات با قبایل و دولتها دیده میشود که نشاندهنده مشروعیت قراردادهای بینالمللی در اسلام است. پیامبر(ص) پس از امضای قرارداد با مشرکین در حدیبیه، کاملاً به شروط آن وفادار ماند.[25]
حضرت علی علیهالسلام در نامه خود به مالک اشتر میفرماید: «مالک! اگر با دشمنان، پیمان بستی و آنها را امان دادی به پیمانت وفادار باش و پناه دادن خود را محترم به شمار؛ زیرا در اجتماع مردم با همه اختلافاتی که دارند، چیزی مهمتر و مقبولتر از درستی پیمان نیست. پس پیمان را هیچگاه نشکن و دشمنت را هم فریب مده... خداوند همین پایبندی به عهد را، پناهگاهی برای آرامش خاطر مردم قرار داده است. پس نباید در آن مکر و فریب راه داشته باشد و بعد از برقراری و استوار نمودن عهد، سخنان دوپهلو مگو.»[26] هنگامی که حضرت علی(ع) در جنگ صفین در اثر فشار یاران خود، به امضای پیمان متارکه جنگ و سپردن جریان به حکمیت مجبور شد، همان گروه فشار، از کار خود پشیمان شده و به علی(ع) اصرار ورزیدند که پیمان خود را نادیده بگیرد و نبرد را آغاز کند. امام با تندی به پیشنهاد آنان پاسخ منفی دادند و فرمودند: »وای بر شما، آیا پس از بستن پیمان با رضایت طرفین، از پیمان خود برگردم؟! مگر خدا در قرآن دستور نمیدهد که به عهدها وفادار باشید و باز میگوید: به پیمانهای الهی آنگاه که پیمان بستید وفادار باشید. و باز میگوید: پیمانهای خود را پس از استوار ساختن نشکنید در حالی که خدا را بر خود ضامن قرار دادهاید، خداوند از اعمال شما آگاه است.»[27]
3- حمایتهای انسانی در سطح بینالمللی
بر اساس قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی سعادت و خوشبختی همه افراد بشر را آرمان خود دانسته و خود را موظف به حمایت از حقوق همه انسانها خصوصا مسلمانان و مستضعفان جهان میداند.[28] حمایت از حقوق همه انسانها خصوصاً مظلومان و محرومان و مستضعفان، از دیدگاه اسلام وظیفه اساسی برای همه مسلمانان است. مسلمانان نمیتوانند نسبت به سعادت و خوشبختی و حقوق انسانهای دیگر بیتفاوت باشند؛ زیرا انساندوستی و حمایت از اصول و ارزشهای انسانی و تلاش در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای مشترک بشری و بالأخره حمایت از عدالت و آزادی و استقلال و صلح و امنیت، از آموزههای روشن و بدیهی اسلام است. پیام ارسال رسل و انزال کتب از جانب خداوند، چیزی جز اراده الهی برای رساندن جامعه بشری به خوشبختی و سعادت و هدایت و عدالت و اخلاق نیست: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»؛[29] یعنی ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان)قوانین عادلانه) را نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند. این آیه به صراحت فلسفه ارسال رسل و انزال کتب را برپایی عدالت به وسیله همه مردم معرفی میکند.
قرآن کریم پیامبر را «رحمةللعالمین»[30] معرفی میکند و شعار و پیام او را رهایی از زنجیرها و اسارتها و سختیها و گمراهیها میداند.[31] بر همین اساس بسیاری از خطابات و دعوتهای قرآن به صورت عام مانند «یا ایهاالانسان»، «یا ایهاالناس» و «یا بنیآدم» آمده است. بر اساس قرآن کریم حمایت از مستضعفان جهان وظیفه همه مسلمانهاست: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستضعف که فریاد یاریخواهی سرمیدهند پیکار نمیکنید؟«[32] در روایات نیز حمایت از مظلومان یک وظیفه تردیدناپذیر دینی به حساب آمده است. پیامبراکرم(ص) فرمود: »من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛[33] یعنی کسی که ندای ندادهندهای را برای یاریخواهی بشنود و او را یاری ندهد مسلمان نیست. در وصیت امام علی علیهالسلام به امام حسن و امام حسین علیهالسلام آمده است: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ یعنی همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.[34] «ممکن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولی مرتکب یک ظلم فاحش نسبت به یک عده افراد انسانها شده است و ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر را که تحت تجاوز قرار گرفتهاند نجات بدهیم، اگر نجات ندهیم درواقع به ظلم این ظالم نسبت به آن مظلوم کمک کردهایم. ما در جایی که هستیم کسی به ما تجاوزی نکرده ولی یک عده از مردم دیگر که ممکن است مسلمان باشند و ممکن است مسلمان هم نباشند مثل جریان فلسطینیها که اسرائیلیها آنها را از خانههایشان آواره کردهاند، اموالشان را بردهاند، انواع ظلمها نسبت به آنها مرتکب شده ـ ولی فعلاً به ما کاری ندارند -آیا برای ما جایز است که به کمک این مظلومهای مسلمان بشتابیم برای نجات دادن آنها؟ بله این هم جایز است بلکه واجب است. این(جهاد) هم جهاد ابتدایی نیست این هم به کمک مظلوم شتافتن است، برای نجات دادن از دست ظلم، به خصوص که آن مظلوم مسلمان باشد... آیا مظلوم اگر تقاضای کمک کرد بر ما جایز یا واجب است کمک کردن یا حتی اگر تقاضای کمک هم نکند بر ما جایز بلکه واجب است؟ نه، اینجا لزومی ندارد تقاضای کمک بکند ... بسیاری از جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد تحت همین عنوان بود...»[35]
شهید مطهری در توجیه حمایت از جهاد آزادیبخش سخن زیبایی دارند: «اگر آزادی در جایی مورد تهاجم قرار گرفت، اما نه آزادی من و نه آزادی ملت من، بلکه در یک گوشه از گوشههای دنیا، آزادی که جزء حقوق عمومی همه انسانهاست مورد تهاجم قرار گرفت آیا دفاع کردن از این حق انسانیت به عنوان »حق انسانیت» مشروع است یا نه؟ اگر مشروع است پس منحصر به آن فردی که آزادی او مورد تهاجم قرار گرفته نیست، افراد دیگر و ملتهای دیگر نیز میتوانند - بلکه باید - به کمک آزادی بشتابند و به جنگ سلب آزادی و اختناق بروند. گمان نمیکنم کسی تردید بکند که مقدسترین اقسام جهادها و مقدسترین اقسام جنگها جنگی است که به عنوان دفاع از حق انسانیت صورت گرفته باشد. در مدتی که الجزایریها با استعمار فرانسه میجنگیدند یک عده افراد حتی از اروپاییها در این جنگ شرکت میکردند، یا به صورت سرباز یا به صورت غیرسرباز، آیا از نظر شما فقط الجزایریها جنگیدنشان مشروع بود چون حقوق خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بود؟ پس بنابراین، فردی که از اقصا بلاد اروپا آمده به نفع این ملت وارد پیکار شده، او ظالم و متجاوز است و باید به او گفت فضولی موقوف! به تو چه مربوط است؟! کسی که به حقوق تو تجاوز نکرده تو چرا اینجا شرکت میکنی؟ یا او باید بگوید من از حق انسانیت دفاع میکنم و حتی جهاد چنین شخصی از جهاد آن الجزایری مقدستر است چون او جنبه دفاع از خود دارد و عمل این اخلاقیتر است از عمل او و مقدستر است از عمل او؟ مسلماً شق دوم صحیح است. آزادیخواهانی که یا حقیقتاً آزادیخواه هستند یا تظاهر میکنند به آزادیخواهی و احترامی کسب کردهاند در میان عموم، احترام خودشان را در میان توده مردم، مدیون همین حالت هستند که خودشان را مدافع حقوق انسانیت میشمارند نه مدافع حقوق فرد خودشان، یا ملت خودشان، یا قاره خودشان و احیاناً اگر آنها از حدود زبان و قلم و نطق و خطابه و روشن کردن افکار بگذرند و بروند وارد میدان جنگ بشوند، مثلاً طرفدار حقوق فلسطینیها یا ویتکنگها بشوند دنیا خیلی بیشتر آنها را تقدیس میکند نه این که دنیا آنها را مورد حمله و هجوم قرار بدهد که به تو چه این فضولیها، اینها به تو چه مربوط است؟ کسی که به تو کاری ندارد!
دنیا میگوید: جنگیدن هر وقت که به عنوان دفاع باشد مقدس است اگر دفاع از خود باشد مقدس است و اگر دفاع از ملت باشد مقدستر است چون جنبه شخصی تبدیل میشود به جنبه ملی و گسترش پیدا میکند... اگر از حدود ملی به حدود انسانی برسد از آن هم یک درجه مقدستر است.»[36] حمایت از همه مستضعفان جهان یک فریضه دینی است اما حمایت از مسلمانان جهان، از دیدگاه اسلام دارای اهمیت و تأکید مضاعف است؛ زیرا مسلمانان جهان مشترکات بیشتری دارند و حمایت از مسلمانان مظلوم نه تنها حمایت از حق انسانیت است بلکه حمایت از عقیده و ایدئولوژی و آیین مشترک نیز میباشد. به همین خاطر فارغ از هرگونه مرزبندیهای جغرافیایی، میان همه مسلمانان جهان، همدلی و همنوایی و همدردی و علاقه و ارادت مشترک وجود دارد. پیامبراکرم(ص( در بیان این واقعیت تمثیل بسیار زیبایی دارند: «حکایت مؤمنان در دوستی و مهربانیشان چون اعضای یک پیکر است. وقتی یکیشان رنجور شود دیگران به مراقبت و حمایت از او همداستان میشوند.»[37] در روایتی دیگر پیامبراکرم میفرماید: «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم.»[38] یعنی هر آن کس که صبح برخیزد و در اندیشه کارهای مسلمانان نباشد مسلمان نیست. و یا میفرماید: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»؛[39] یعنی همگان مسؤول همدیگرند.
قرآن کریم مسلمانان را «امت واحده» معرفی میکند: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»؛[40] یعنی این امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم پس مرا بپرستید. در اصل 11 قانون اساسی نیز چنین آمده است: «به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون»، همه مسلمانان یک امتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» خلاصه سخن این است که: اگر صلح و امنیت بینالمللی، اصلی ضروری در زندگی مشترک ملتها به شمار میرود، باید عوامل زمینهساز صلح و امنیت از طرف همه ملتها مورد حمایت قرار گیرد و اگر به اسارت کشیدن ملتها و ستم بر آنها صلح و امنیت را به مخاطره میافکند، باید همه ملتها در ریشهکن نمودن سلطه و ستم همیاری نمایند. نتیجه این دو سخن این است که مبارزات حقطلبانه ملتهای ستمدیده و جنبشهای رهاییبخش ملتهای مستضعف، حقی است مسلم و غیرقابل سلب از آنها، و حمایت از ملتهای تحت ستم و محروم در استیفای این حق، مسؤولیتی است بینالمللی، و هدف همه این اقدامات چیزی جز پاسداری از صلح و امنیت بینالمللی مبتنی بر عدالت نیست. با این توضیح روشن میشود که حمایت بینالمللی از ملتهای محروم و در حال مبارزه نمیتواند در حد یک توصیه و یا اعلامیه بشر دوستانه تلقی شود، بلکه باید آن را در سطح یک قاعده حقوقی و قانون الزامآور در مقیاس بینالمللی تلقی نمود. از این رو عقل و منطق حکم میکند حمایت بینالمللی از مبارزات حقطلبانه جنبشهای رهاییبخش به عنوان یک اصل اجتنابناپذیر در روابط بینالملل و به شکل یک قاعده حقوق بینالمللی درآید و جزئی از حقوق اساسی ملتها شمرده شود.[41] جالب این است که در حقوق بینالمللی، نهضتهای آزادیبخش به رسمیت شناخته شده و برای آنها حقوقی منظور شده است.[42] مهمترین حقوق و امتیازات نهضتهای آزادیبخش را به ترتیب ذیل میتوان خلاصه کرد:
1- مشارکت در سازمانهای بینالمللی اولین حقی است که برای این نهضتها در حقوق بینالمللی منظور شده است. بر این اساس، گروههای ناظر، در کمیسیونها، کنفرانسها، سمینارها و سایر تشکیلاتی که به هر عنوان تحت پوشش سازمان ملل متحدند، مشارکت فعال دارند تا بدین وسیله افکار و مشروعیت انگیزه مبارزه فعالانه آنها در معرض عام قرار گیرد.
2- برخورداری از معاضدتهای مادی، مالی و دیپلماتیک و حتی تجهیزاتی و نیز حمایتهای بشردوستانه.
3- شخصیت حقوقی بینالمللی برای «ملت» که در صورت توفیق در مبارزات خود، صالح برای تشکیل «دولت» شناخته میشود.[43]
4- حفظ استقلال و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه.
یکی از اصول بسیار مهم سیاست جمهوری اسلامی ایران، حفظ استقلال و نفی سلطهپذیری و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه است. این امر مهم از آرمانهای اصلی مردم ایران در انقلاب اسلامی بود که با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلام» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر آن پای فشردند. بر این اصل در قانون اساسی با تعبیرات مختلف تأکید شده است که از آن جمله است:
ـ «نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری» (بند ج اصل 2)
- «طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب» (بند 5 اصل 5)
- «قویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور» (بند 6 اصل 5)
ـ «تأمینخودکفایی در علوموفنونوصنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها» (بند 12 اصل 5)
ـ «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی، استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیکناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است...» (اصل 9)
همچنین در اصل 26، آزادی تشکیل احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمن اسلامی یا اقلیتهای دینی، مشروط به رعایت اموری از جمله استقلال کشور دانسته شده است. در اصل 43 بر استقلال وخودکفایی اقتصادی و رهایی از وابستگی و جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر کشور تأکید شده است. در اصل 67 در سوگندنامه نمایندگان مجلس به صورت مؤکد بر دفاع از استقلال کشور تصریح شده است. در اصل 78 هرگونه تغییر خطوط مرزی ممنوع دانسته شده است. طبق اصل 81، دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی، صنعتی، کشاورزی، معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است. در اصل 82، استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع اعلام شده است. در اصل 121 در سوگندنامه رئیسجمهور بر تلاش پیگیر برای حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور سوگند یاد شده است. در اصل 77، بر لزوم تصویب تمام عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی از جانب مجلس شورای اسلامی تصریح شده است. در اصل 143 آمده است: «ارتش جمهوری اسلامی ایران، پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی کشور را بر عهده دارد.» در اصل 145، آمده است: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.» در اصل 146 آمده است: «استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفادههای صلحآمیز باشد ممنوع است.» در اصل 151، با تکیه بر آیه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» بر روی لزوم رسیدن به خودکفایی نظامی و رزمی تأکید شده است. در اصل 152 که مربوط به سیاست خارجی است آمده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز با دول غیرمحارب استوار است.» در اصل 153، آمده است: «هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.»
در اصل176 درباره فلسفه تشکیل شورای عالی امنیت ملی آمده است: «به منظور تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاباسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، شورای عالی امنیت ملی ... تشکیل گردد.» یکی از وظایفی که در این اصل برای شورای عالی امنیت ملی ترسیم شده است بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی است. در اصول بالا، علاوه بر این که با تعبیرات گوناگون بر اصل استقلال و نفی هرگونه سلطه و وابستگی تأکید شده، راهکارها و اقداماتی نیز جهت تأمین این امر مهم ارائه شده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم:
1- تقویت کامل بنیه دفاعی: یکی از اقدامات تأمینکننده استقلال و تمامیت ارضی کشور، تقویت کامل بنیه دفاعی و نظامی کشور است. کشور ما با توجه به موقعیت حساس سیاسی و جغرافیایی، نمیتواند نسبت به توان نظامی و دفاعی خود بیتوجه باشد. قرآن کریم در یک دستور راهبردی میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ...» بر اساس این اصل قرآنی، مسلمانان موظفند تا از جهت تجهیزات نظامی خود را چنان تقویت کنند که دشمن نسبت به آنها احساس هراس کند و هوس حمله به آنها را در سرنپروراند. از این گذشته حکومت باید به همه افراد کشور آموزش نظامی دهد تا بتواند در مواقع لزوم از نیروهای مردمی جهت دفاع از استقلال و تمامیت کشور استفاده کند. تشکیل نیروی بسیج بیست میلیونی با دستور امام خمینی و تقویت آن در همین راستا بوده است که ثمرات گرانقدر و ارزشمند آن در هشت سال دفاع مقدس به خوبی مشاهده شد. در اصل 151، آمده است: «به حکم آیه کریمه «واعدو لهم....» دولت موظف است برای همه افراد کشور برنامه و امکانات آموزشی نظامی را بر طبق موازین اسلامی فراهم نماید، به طوری که همه افراد همواره توانایی دفاع مسلحانه از کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند... .» از همه اینها مهمتر اینکه: نیروهای مسلح در مقام دفاع از حاکمیت ملی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور اسلامی در مقابل بیگانگان، باید از ریشههای عمیق اعتقادی و دینی و ملی برخوردار باشند. انجام این وظیفه لزوما مبتنی و متکی بر ایمان و عشق به اسلام و نظام جمهوری اسلامی و آب و خاک و هویت ملی است. به همین خاطر در اصل 144 قانون اساسی آمده است: «ارتش جمهوری اسلامی ایران باید ارتش اسلامی باشد که ارتشی مکتبی و مردمی است و باید افرادی شایسته را به خدمت بپذیرد که به اهداف انقلاب اسلامی مؤمن و در راه تحقق آن فداکار باشند.» و در اصل 145 آمده است: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.» در اجرای این اصل قانون ارتش جمهوری اسلامی برای کادر ثابت و پیمانی، و قانون مقررات استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای استخدام کادر ثابت، شرط تابعیت جمهوری اسلامی ایران را پیشبینی کرده است.[44]
2- ممنوعیت استقرار پایگاه نظامی خارجی در کشور: یکی از اهرمهای نفوذ بیگانگان، ایجاد و تأسیس پایگاههای نظامی در کشورهای دیگر میباشد. امروزه رسم بر این است که قدرتهای بزرگ، به منظور تقویت اقتدار نظامی و سیاسی خود در نقاط مختلف جهان، مبادرت به تشکیل پایگاههای نظامی در کشورها مینمایند. با توجه به اینکه این پایگاهها را میتوان جزئی از حاکمیت نظامی یک کشور در کشور دیگر قلمداد نمود، این امر نه تنها حاکمیت ملی کشور میزبان را خدشهدار میسازد، بلکه یک نوع اشغال نظامی محسوب میشود. در این خصوص اصل 146 قانون اساسی مقرر میدارد: »استقرار هرگونه پایگاه نظامی و خارجی در کشور هر چند به عنوان استفاده صلحآمیز، ممنوع است.»[45]
3- ممنوعیت هر نوع قرارداد استعماری: قراردادهای بینالمللی یکی از راههای عمده نفوذ اجانب به یک کشور است. متأسفانه تاریخ کشور ما در دو قرن اخیر در معرض تاخت و تاز بیگانگان از راه قراردادهای استعماری بوده است. دخالتهای برخی از کشورها، به خصوص انگلیس و روس در کشور ما لکه ننگی است که در تاریخ گذشته ما به وفور مشاهده میشود. کشور ما به خاطر همسایگی با امپراطوریهای روس و عثمانی و مجاورت با هندوستان به عنوان مستعمره انگلیس، همواره در معرض رقابتهای استعماری و مداخلات دولتهای بزرگ بوده است. علاوه بر جدا شدن قسمتهای مهمی از سرزمین مقدس کشور ما در دوران قاجار[46] و واگذاری آنها به روسیه، انعقاد قراددادهای واگذاری امتیاز[47] و تقسیم آن به مناطق نفوذ روس و انگلیس، کشور ما عملاً تحت سلطه بیگانگاه بوده است.[48] به هر حال قانونگذار به منظور پرهیز از هرگونه وابستگی در اِعمال سیاست خارجی در اصل 153 قانون اساسی مقرر میدارد: «هر گونه قرار داد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.» و در اصل 81 مقرر میدارد: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است.» در اصل 77 آمده است: «عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» و طبق اصل 78 «هرگونه تغییر خطوط مرزی ممنوع است و در اصلاحات جزئی با رعایت مصالح کشور به شرط اینکه یکطرفه نباشد و به استقلال و تمامیت ارضی کشور لطمه نزند و به تصویب چهار پنجم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد.»
4ـ ممنوعیت استخدام کارشناسان و مستشاران خارجی: یکی دیگر از راههای نفوذ بیگانگان بر کشور، راهیابی مأموران خارجی به نام کارشناسان و مستشاران در مراکز مهم نظامی و اقتصادی و... است. امروزه آمریکا در برخی از کشورها از همین طریق نفوذ خود را تثبیت کرده است. نمونه روشن آن، سلطه آمریکا بر کشور ما از جهات مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا زمان انقلاب اسلامی از طریق حضور هزاران مستشار نظامی و غیر نظامی است. به همین خاطر در اصل 81 آمده است: «دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است.» و اصل 145 مقرر میدارد: «هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمیشود.»
5ـ رسیدن به خودکفایی در عرصههای مختلف: یکی از عوامل نفوذ اجانب و سلطه بیگانگان، فقر و نیاز و ضعف یک کشور در زمینه اقتصادی و علوم و فنون و صنعت کشاورزی است. نابرابری کشورها در این زمینهها، همواره رابطه سلطهگری و سلطهپذیری را به همراه داشته است. در این روند، کشورهای توسعه نیافته (جهان سوم) در مقابل کشورهای قوی و توسعه یافته، وضع شکننده و غیر مطمئنی دارند و در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای آنها قادر به رقابت نیستند. این شکنندگی طبعاً وابستگی را به دنبال میآورد. امروزه اقتصاد و علوم و فنون و صنایع و کشاورزی، نقش بسیار مهمی در زمینه استقلال یا وابستگی یک کشور بازی میکند؛ زیرا این امور از نیازمندیهای روزمره جوامع بشری است. اگر جامعهای در این زمینهها به خودکفایی رسیده باشد، بدون وابستگی و اتکای به دیگران، میتواند نیاز خود را برآورده کند و گرنه برای تحصیل آنها، چارهای جز وابستگی و تن دادن به سلطه بیگانه ندارد. خودکفایی و خوداتکایی فضیلتی است که قبل از هر چیز باید در باور و ذهنیت افراد یک جامعه پدیدار گردد تا در عرصه عمل و عینیّت آثار و برکات خود را نشان دهد. اسلام با تجلیل فراوان از علم و عالم و فریضه دانستن آن و برداشتن تمام قیود زمانی و مکانی در فراگیری آن[49] راه را برای خودکفایی جوامع اسلامی در عرصه علوم و فنون باز کرده است. اسلام با بیانهای متفاوت مسلمانان را به رسیدن به عزّت و اقتدار و خوداتکایی و خودکفایی و استقلال ترغیب کرده است، نظیر: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُوءْمِنِینَ سَبِیلاً.»[50] یعنی خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلط، نداده است. «وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.»[51] یعنی خداوند سخن(یا آیین) کافران را پایین(مغلوب و شکستخورده) قرار داد و سخن خدا(یا آیین او) را بالا(پیروز و غالب) قرار داد. خداوند شکستناپذیر و حکیم است. «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَْعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُوءْمِنِینَ.»[52] یعنی سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. «الإسْلامُ یَعْلُوا ولا یُعْلی علیه»؛[53] یعنی اسلام برتری پیدا میکند و چیزی بر او برتری پیدا نمیکند. در همین راستا در اصل دوم قانون اساسی برای رسیدن به استقلال و خودکفایی در عرصههای گوناگون به امور زیر اشاره شده است:
1ـ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
2ـ تقویت روح بررسی و تتّبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنّی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محقّقان.
3ـ تقویت کامل بنیه دفاع ملّی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
4ـ تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
پی نوشتها
[1] بقره/204.
[2] انفال/ 62-61.
[3] نساء/90.
[4] حجرات/ 9.
[5] ممتحنه/ 7.
[6] نساء/ 128.
[7] آل عمران/ 64.
[8] نحل/ 125.
[9] در مورد انعطاف فوق العاده پیامبر(ص) برای صلح با مشرکین مکه در صلح حدیبیه ر.ک: جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، انتشارات توحید، چاپ اوّل، 1362، ج 2، صص 599-597.
[10] توبه/ 4.
[11] نهجالبلاغه، نامه 53.
[12] ر.ک: حج/ 40-39؛ نساء/ 75؛ توبه 29،36؛ بقره/ 190 و مرتضی مطهری، جهاد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
[13] ممتحنه/ 8.
[14] آل عمران/ 117.
[15] نساء/ 139.
[16] ممتحنه/ 1.
[17] درسهای تاریخ، ص 55 به نقل از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1369، ج2، ص 172.
[18] اسراء/ 34.
[19] مائده/ 1.
[20] مؤمنون/ 48 و معارج/ 32.
[21] نحل/ 92.
[22] توبه/ 7.
[23] توبه/ 4.
[24] انفال/ 72.
[25] وفاداری پیامبر به شرایط قرارداد حدیبیه که با مشرکان بسته شد بسیار خواندنی است در این رابطه ر.ک: جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، ج 2، صص 593ـ590.
[26] نهجالبلاغه، نامه 53.
[27] جعفر سبحانی، پیشین، صص 590ـ589.
[28] اصول 152، 154، 14، 11 و بند 16 اصل 3.
[29] حدید/ 25.
[30] انبیاء/ 107.
[31] اعراف/ 157.
[32] نساء/ 75.
[33] حر عاملی، وسائلالشیعه، مکتبة الاسلامیة، چاپ سوم، 1397 ق.، ج 18، ص 590.
[34] نهجالبلاغه، نامه 47.
[35] مرتضی مطهری، جهاد، صص 29-27.
[36] همان، صص 42-40.
[37] نهجالفصاحه، ترجمه و گردآوری ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ شانزدهم، 1361، ش 2712.
[38] شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 164.
[39] ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، انتشارات سید الشهدا، قم، 1405 ق.، ج 1، ص 129.
[40] انبیاء/ 92 و نیز ر.ک: مؤمنون / 52.
[41] ر.ک: عباسعلی عمیدزنجانی، فقه سیاسی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1368، ج 3، صص 449-448.
[42] البته نهضتهای آزادیبخشی که برای آنها شخصیت بینالمللی قائل شدهاند در سه گروه قرار میگیرند: مبارزه برای رهایی از حاکمیت استعمار. 2ـ مبارزه برای رهایی از رژیم نژادپرست. 3ـ تلاش برای رهایی از اشغال خارجی.
[43] حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، صص 434-433.
[44] بند ب ماده 29 قانون ارتش مصوب 7/7/1366 و ماده 12 قانون مقررات استخدام سپاه مصوب 7/7/1366.
[45] حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، صص 398-397.
[46] مانند تمامی گرجستان و قسمت مهمی از قفقازیه(دربند، باکو، شیروان، شکّی، گنجه، قراباغ) و قسمتی از طالش و محرومیت از کشتیرانی در دریای خزر به موجب عهدنامه گلستان و بقیه قفقازیه تا رود ارس و قسمت عمده دشت مغان و بندر لنکران به موجب عهدنامه ترکمانچای.
[47] قبل از انقلاب اکتبر 1917 دولت ایران مجموعا 32 موافقت نامه در مورد واگذاری امتیازات گوناگون با کشورهای بیگانه امضا کرده بود که از آن میان دوازده امتیاز سهم روسیه تزاری، چهارده امتیاز سهم انگلستان و شانزده امتیاز متعلق به دولت آلمان بود.
[48] ر.ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364، ص372 به نقل از: حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 400.
[49] «اُطلبُوا العِلْمَ مِن المَهْد اِلی اللَحْد» و حر عاملی، وسائل الشیعة، آلالبیت، ج 27، ص 27: «اُطلبُوا العِلمَ ولو بالصّین.»
[50] نساء/ 141.
[51] توبه/ 40.
[52] آل عمران/ 139.
[53] شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 334.