• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1372/01/05

بیانات در حرم مطهر رضوی

در  «صحن امام خمینی» آستان قدس رضوى

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدللَّه رب‌العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین، الهداة المهدیّین المعصومین، سیّما بقیةاللَّه فى الارضین. قال اللَّه الحکیم فى کتابه: «ا لم اعهد الیکم یا بنى‌آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین. (۱)»

خداوند بزرگ را سپاسگزارم که یک‌بار دیگر این فرصتِ مغتنم را به بنده ارزانى داشت که در جوار مرقد مطهّر حضرت ثامن‌الحجج علیه‌آلاف‌التّحیةوالثّناء و در شهر محبوب و عزیز مشهد شهر جهاد و شهادت، شهر خاطره‌هاى بزرگ، شهر مردم صمیمى و همیشه در صحنه با شما برادران و خواهران، قدرى درباره‌ى مسائل مهم و لازم، سخن بگوییم. خدا را سپاسگزارم و امیدوارم آنچه مى‌گوییم و آنچه مى‌شنویم، براى او، در راه او و براى امّت اسلامى، مفید باشد.

قبل از شروع عرایض، لازم است این عید سعید را که روز پاداش و گرفتن اجر و مزد براى بندگان شایسته‌ى خداست، تبریک عرض کنم. ان‌شاءاللَّه شما مردم عزیز و برادران و خواهران مؤمن و متعهّد، این ماه مبارک را با روزه‌ى خود و با ریاضت و تلاوت خود سپرى کرده و با دعا و ابتهال و تضرّع، خود را به خداى بزرگ نزدیک کرده باشید و به آن تحوّل بزرگى که هر مسلمانى آرزو مى‌کند نصیب او شود، نزدیک و نزدیکتر شده باشید. همچنین، سال جدید و آغاز بهار طبیعت را به شما تبریک مى‌گویم و امیدوارم این بهار، با بهار تحرّک و تلاش و جدّیت وکوشش به سمت هدفهاى انقلاب همراه باشد.

مطلبى که در نظر دارم در آغاز عرض کنم، یک بحث کوتاه قرآنى است؛ چون همه چیز همه‌ى درسها و همه‌ى راهنماییها در قرآن کریم با بهترین بیان وجود دارد. قرآن کریم غالباً مسائل مهم را تکرار مى‌کند. چنین نیست که اگر مطلبى و بحثى در یک جاى قرآن آمده باشد، در مناسبتهاى دیگر، آن مطلب ذکر نشود. تکرار برحسب نیاز و اهمیت مطلب، در قرآن فراوان است. از اوّل تا آخرِ قرآن، یک نکته به‌طور پیگیر و مکرّر، مورد توجّه قرار داده شده است و آن، مسأله‌ى شیطان است.

از شروع تا ختمِ قرآن، دهها مرتبه نام شیطان یا مشتقّات کلمه‌ى شیطان تکرار شده است. همه جا هم با این تذکّر و تأکید که مخاطب قرآن بفهمد باید از شیطان اجتناب کند. و این، غیر از آن است که درباره‌ى کلمه‌ى ابلیس آمده است؛ چون معناى «شیطان» در قرآن با معناى «ابلیس» متفاوت است. شیطان یک معناى عمومى‌تر است. ابلیس، یک شیطان از شیطانهاست و انواع شیطانها و شیطنتها، براى بشر و در سر راه او وجود دارد. یکى از آن شیطانها ابلیس است که ماجراى او جداگانه، بارها و بارها در سوره‌ى «بقره» و دیگر سوره‌هاى قرآن تکرار شده است.

همین آیه‌اى که تلاوت کردم، در سوره‌ى مبارکه‌ى یاسین است. آیه مى‌گوید: «ا لم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان»؛ اى فرزندان آدم! مگر من به شما دستور نداده بودم و ندادم که شیطان را بندگى نکنید و از او تبعیّت و پیروى ننمایید؛ و مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن شماست و دشمنى آشکار است؟

این آیه مربوط به قیامت است؛ یعنى مسأله‌ى شیطان و آنچه که خداى متعال درباره‌ى شیطان به ما مى‌گوید، فقط در دنیا نیست. در قیامت هم، باز مسأله‌ى شیطان، بین ما و خدا تکرار مى‌شود و خداى متعال، آن‌جا به رخ ما مى‌کشد که «چرا شیطان را تبعیّت کردید!؟ چرا پیروى کردید؟ مگر با شما اتمام حجّت نشده بود!؟ مگر نمى‌دانستید!؟»

من به «المعجم المفهرس» که نگاه کردم، دیدم تعداد دفعاتى که کلمه شیطان و مشتّقات آن در قرآن به‌کار رفته، دقیقا برابرِ تعداد دفعاتى است که کلمه‌ى ملائکه یا مشتّقات آن در قرآن به‌کار رفته است! یعنى از یک‌طرف همان شیطان است که شر آفرین، فسادآفرین و انحطاط آفرین است و از یک‌طرف ملائکه؛ یعنى قواى هدایتگر، کمک کننده، تدبیر کننده و حفظ کننده‌ى نظام وجود در عالم و آدم است؛ و هر دو، به یک اندازه به‌کار رفته است. هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى شیطان و مشتّقات شیطان و هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى ملائکه و مشتّقات این ریشه و این کلمه به‌کار رفته است. این، یکى از لطافتهاى قرآنى است.

درست توجّه کنید تا مقصود سخن را از این مقدّمه‌اى که عرض مى‌کنم به‌دست آورید. در قرآن، دفعات به‌کار رفتن کلمه‌ى شیطان از تعداد کلمه «نبى» که در قرآن به‌کار رفته است بیشتر است. سؤال این است که علّت اصرار بر تکرار کلمه‌ى شیطان در قرآن چیست!؟ چرا این‌قدر خداى متعال راجع به مخالفت با شیطان و تبعیّت نکردن از او در قرآن سخن مى‌گوید و آن را تکرار مى‌کند!؟ این آن نکته‌اى است که باید هر خواننده‌ى قرآن در آن تدبّر کند. این‌که به ما گفته‌اند در قرآن تدبّر کنید، براى پیدا کردن همین نکات ظریف و دقیق است؛ چون قرآن براى ما کتاب زندگى است؛ کتاب حکومت است؛ کتاب سیاست است؛ کتاب عرفان است. همه چیز در قرآن هست. علّت این‌که ماجراى شیطان در قرآن تکرار شده، یک مسأله‌ى دقیقِ روانى براى بشر است و آن مسأله این است که انسان در مسیر زندگىِ خود با دشمن مواجه است. مگر این‌که راه نروید و حرکت و زندگى نکنید؛ والّا کسى که زنده است در راه حرکت و تلاش خود دشمنانى دارد. انسان هرگز بدون دشمن نیست. قرآن مى‌خواهد جامعه‌ى اسلامى را همواره در یاد اصلى‌ترین دشمنِ او که شیطان است نگه بدارد. یعنى زن و مرد و هر فرد مسلمان، باید از یاد شیطان غفلت نکند و از یادش نرود که در راه تکامل، دشمن در کمین اوست. اگر این را به یاد داشتید و متوجّه بودید که دشمن در کمین است و در صدد توطئه و ضربه زدن است، حواس خود را جمع خواهید کرد؛ راه را درست خواهید رفت و از اشتباه خود جلوگیرى خواهید کرد. امّا اگر دشمن را فراموش کردید و یادتان رفت که در کمین شماست، احتمال اشتباه، زیاد است. قرآن با این کار، دو درس به ما مى‌دهد: یک درس همین است که در مسیر کمال، دشمنان شما همان قواى شرآفرینند و این را فراموش نکنید. بدانید که دشمن در کمین شما نشسته است. باید هوشیار باشید؛ باید صحیح راه بروید؛ باید از ضعف و سستى خوددارى کنید تا ضربه نخورید. اگر بى‌توجّه و غافل شدید، در دام دشمن خواهید افتاد.

درس دوم این است: همچنان‌که در مسیر عمومىِ زندگى به یاد دشمنید، در راه همه‌ى هدفها هم باید به یاد دشمن باشید و از او غافل نمانید. نکته‌اى که امروز به مناسبت مسائلِ جهانىِ مى‌خواهم به شما برادران و خواهران عزیز عرض کنم و این بحث قرآنى را براى استحکام پایه‌ى سخن مطرح کردم این است که انقلاب اسلامى و ملت ایران باید این درس قرآنى را فراموش نکند. انقلاب، حرکت عظیمى از سوى یک ملت بود؛ ملتى که دستگاه حاکمه‌ى کشورش در طول پنجاه و چند سال، کشور، مصالح ملى، منافع مردم، ثروتهاى زیرزمینى و قدرت فرهنگى را یکسره به دست دشمنان داده بود. ملتى که دچار فقر، بى‌سوادى، ذلّت، بى‌خبرى، فساد اخلاقى، ضعف فرهنگى و بسیارى دیگر از مشکلات بود، توانست در مقابل همه‌ى این مشکلات قیام کند؛ دشمن را بشناسد و او را از سر راه خود بردارد و نه فقط دشمن را، بلکه دشمن‌پرورها را هم از خانه‌ى خود و از این مرز و بوم بیرون کند. این، حرکتِ انقلاب ملت بزرگ ما بود.

خوب؛ چنین حرکتى دشمن‌ساز است. بعضى در گوشه و کنار ممکن است با خودشان فکر کنند که «جمهورى اسلامى چرا این‌قدر براى خودش دشمن درست مى‌کند!؟» ما همه‌جا از دشمن حرف مى‌زنیم: استکبار دشمن است، صهیونیسم دشمن است، سرمایه‌داران بین‌المللى و زالو صفت، دشمنند، مروجین فرهنگِ ابتذال، دشمنند... ممکن است بگویند: «جمهورى اسلامى، چرا این‌قدر براى خودش دشمن مى‌تراشد که مدام به فکر مقابله‌ى با آنان باشد!؟» آیا این حرف، درست است؟

جمهورى اسلامى براى خودش دشمن نمى‌تراشد. صفوف مستکبرین عالم و سرمایه‌داران زالوصفت و دشمنانى که در کمین نشسته‌اند، از این‌که مى‌بینند ملت ایران دست آنها را کوتاه کرده است خشمگین و عصبانى‌اند. نمى‌شود به یک انسان بگویند: «چرا شما از خانه‌ى خودت دفاع مى‌کنى؛ از دکان خودت دفاع مى‌کنى؛ از ناموس خودت دفاع مى‌کنى تا این همه گردن کلفتها و قلچماقها و لاتها و قدّاره‌بندها با تو دشمن شوند!؟» اگر دفاع نکنیم؛ اگر درِ خانه را باز بگذاریم؛ اگر مصالح ملى را قربانى مصالح ابرقدرتها کنیم؛ اگر مستشاران امریکایى را بر ارتش و نیروى مسلّح کشور مسلّط کنیم؛ اگر نفت را که سرمایه‌ى اساسى ملت ماست، رایگان و مفت در اختیار مصرف‌کنندگان آن و صاحبان صنایع بگذاریم، البته با ما دشمن نخواهند شد. آیا اگر یک ملت، از منافع، سرنوشت و استقلال سیاسى و استقلال اقتصادى خود دفاع کند مجرم است!؟ این ملت، قابل دفاع است. اگر فلسطینیهایى که امروز مبارزه مى‌کنند، مثل روزهاى اوّلِ ماجراى غم‌انگیز فلسطین دفاعى نکنند کشته هم نخواهند شد. دشمن صهیونیست آمد املاک اینها را به مفت و با قیمتهاى بسیار ارزان خرید و اینها نفهمیدند چه‌کار مى‌کنند! خانه‌ها، باغها، ملکها و همه‌چیز را با دست خودشان به دشمن صهیونیست دادند و خود و نسلشان را به این روز سیاه دچار کردند. لذا، اگر امروز هم فلسطینیها مثل همان وقت که صهیونیستها خانه‌شان را خراب کردند، چیزى نگویند؛ اگر شهرهایشان را تصرّف کردند، حرفى نزنند؛ اگر به‌جاى خانه‌هاى آنها شهرکهاى یهودى‌نشین درست کنند، دم نزنند؛ اگر برایشان حقّ حیات و حق رأى قائل نباشند و آنها هم چیزى نگویند، البته کشته نخواهند شد؛ البته جوانانشان این‌طور قربانى نخواهند شد! اما آیا وجدان بشرى و عقل سالم، به یک ملت اجازه مى‌دهد که منافع، سرنوشت، آزادى، استقلال، نفت و دیگر منابع زیرزمینى، حکومت و همه‌چیز خود را دو دستى به دشمن و مهاجم تقدیم کند، براى این‌که با او دشمن نشوند!؟ معلوم است که امریکا و قدرتهاى بزرگ و استکبارى، با شخصى مثل امام راحل ما دشمنند. معلوم است که با جوانان رزمنده و سلحشور ما دشمنند، و از آنها بدشان مى‌آید. معلوم است با هرکس از این ملت که احساسات انقلابى داشته باشد، دشمنند. اما آیا این، دشمن تراشى است!؟ این، مجوّز آن است که ما حرف نزنیم، براى این‌که دنیا با ما دشمن نشود!؟

ما دشمن‌تراشى نکرده‌ایم؛ ما حقّمان را خواسته‌ایم. یک ملت خواسته است در خانه و سرزمین خود، بر منافع، ثروت، منابع مالىِ، زندگى و سرنوشت خود مسلّط باشد. مستشارهاى امریکایى، مثل ارباب مى‌آمدند به این کشور؛ مثل ارباب! ارتشیهایى که آن روزگار را به یاد دارند، مى‌دانند من چه مى‌گویم. من از آدمهاى آشنا و موثّق، این مطلب را شنیدم که یک درجه‌دار امریکایى یک افسر جزء امریکایى، در هرجا که بود بر افسرهاى ارشد و امراى ارتشِ پادشاهى، حکمرانى مى‌کرد! این، براى یک ملت زنده، جایز است؟ این، رواست؟ آن ملتى که راه را براى دشمنان باز کند و براى دفاع از منافع خود حرف نزند و اگر او را غارت کردند، حتّى داد نکشد، لایق زنده ماندن است؟ ابداً!

انقلاب ایران، چون انقلابى است در جهت کوتاه کردن دست دشمنان، دشمن‌ساز است. جمهورى اسلامى، چون مى‌خواهد منافع ملت را بر منافع بیگانگان ترجیح دهد، دشمن‌ساز است.

معلوم است؛ وقتى که امریکا و اروپا و قدرتهاى سلطه‌گر و صاحبان کمپانیهاى بزرگ چند ملیتى و جهانى، مى‌خواهند به داخل ایران بیایند و هرطور که مایلند استفاده کنند و منافع ببرند، و جمهورى اسلامى ایران در مقابل اینها مى‌ایستد و اجازه‌ى زورگویى و دخالت و نفوذ نمى‌دهد و با زورگویى و قلدرى آنها، در هرجاى دنیا، مخالفت مى‌کند، با او دشمن مى‌شوند! جمهورى اسلامى ایران، قهرمانانه، در مقابل قدرتهاى مادّى ایستاده و با همه‌ى وجود و توان، با صداى رسا مى‌گوید: «نه!»

معلوم است که با چنین نظامى، امریکا باید دشمن باشد؛ زورگوها باید دشمن باشند؛ قدرتها باید دشمن باشند. اگر دشمن نباشند باید تعجّب کنیم. امروز بر سرِ قضیه‌ى فلسطین، با همان قدرت‌نماییهاى همیشگى، یک معامله و یک سازش انجام مى‌دهند و این معامله، صددرصد به ضرر ملت فلسطین است. معناى مذاکراتى که امروز درباره‌ى فلسطین انجام مى‌گیرد این است که فلسطینیها، بعد از این نسبت به سرزمین فلسطین که خانه‌ى آنهاست، دیگر هیچ حقّى نداشته باشند. یک نفر داخل خانه‌ى خود نشسته؛ گردن کلفتى مى‌آید وارد خانه‌ى او مى‌شود، اوّل یک اتاق، بعد دو اتاق و بعد فضاى خانه را مى‌گیرد. سپس صاحبخانه را از خانه بیرون مى‌کند و اثاث او را توى کوچه مى‌ریزد و فقط به بخش کوچکى از خانواده، توى یک پستو، با شرایط سختى اجازه‌ى زندگى مى‌دهد و خودش مى‌شود صاحبخانه! طبیعى است که صاحبخانه اعتراض کند؛ طبیعى است که با مشت به در بکوبد؛ طبیعى است که اگر توانست، دهان غاصب را خرد کند؛ طبیعى است که به همه‌جا متوسّل شود. به دادگاهها، به این و آن و به هرجا که احتمال مى‌دهد به دادش برسند، متوسّل شود. وقتى دستش به جایى نرسید، خودش وارد مى‌شود و با مشت، با لگد، با چوب و با هرچه دارد، با اشغالگر مقابله مى‌کند.

آیا این شخص که صاحبخانه‌ى اصلى است، باید مورد ملامت قرار گیرد که تو چرا خشونت مى‌کنى!؟ امروز به فلسطینیها مى‌گویند چرا خشونت مى‌کنید!؟ خشونت را چه کسى مى‌کند؟ فلسطینى صاحبخانه است. آمده‌اند خانه‌ى او را با زور، با دغلکارى، با تزویر، با استفاده از قدرت جهانى و با استفاده از پشتیبانى قدرتهاى بزرگ گرفته‌اند. یک‌روز انگلیس و امروز امریکا، خانه‌ى او را از او گرفته‌اند. کسانى هم که به آن‌جا آمده‌اند، مال کشورهاى مختلفند. از آلمان، از انگلیس، از ایتالیا، از استرالیا، از روسیه، از کشورهاى شرقى و از کشورهاى عربى، یک عدّه آدم بى‌وطن و بى‌ملیت، یک‌جا جمع شده‌اند و خانه‌ى فلسطینیها را غصب کرده‌اند. آیا این صاحبِ‌خانه، حق ندارد فریاد بزند؟ مردهایشان مُردند. رفتند داخل اردوگاهها و درون همان پستویى که به آنها در آن خانه داده بودند، جان خود را از دست دادند. اما امروز جوانانشان، بچه‌هایشان این وجدانهاى بیدار با الهام از بیدارى عمومى مسلمانان و انقلاب بزرگ اسلامى در ایران، بیدار شده‌اند و با هر وسیله‌اى که مى‌توانند به دست بیاورند، مى‌جنگند. امروز با سنگ به دشمن یورش مى‌برند؛ اما همیشه، این مبارزه، با سنگ نخواهد بود. روزِ سیاه صهیونیستها در آینده است.

امروز قدرتهاى بزرگ وارد مذاکره شده‌اند و دولتهاى منطقه و عناصر دست‌نشانده‌ى خودشان را با تطمیع، با تهدید، با فریب و با پول، وادار به سکوت کرده‌اند. اوّل ماجراى «کمپ‌دیوید» را میان مصر و اسرائیل راه انداختند و حالا هم کمپ‌دیوید را عمومى مى‌کنند و پاى کشورهاى دیگر را پیش کشیده‌اند. متأسفانه، همه هم تقریبا قبول کرده‌اند؛ بعضى صددرصد قبول کرده‌اند. بعضى یک «اما» و «اگر» ى وسطش گذاشته‌اند، اما در حال مذاکره‌اند. این مذاکره بر سرِ چیست؟ مذاکره بر سرِ این است که همه‌ى کسانى‌که تا امروز با اشغالگران فلسطین مبارزه مى‌کردند، اشغالگران را به رسمیت بشناسند. یعنى چه؟ یعنى مبارزه تمام! وقتى صهیونیستها را به رسمیت شناختند، مبارزه تمام شده است!

حالا اگر همه قبول کردند، ما هم قبول کنیم!؟ دیگران لابد مجبور بوده‌اند؛ دیگران لابد ترسیده‌اند؛ دیگران لابد رشوه گرفته‌اند؛ دیگران لابد وجدانشان بیدار نبوده است؛ دیگران لابد پشتوانه‌ى مقابله با خواست امریکا را نداشته‌اند. جمهورى اسلامى چرا باید قبول کند!؟ ملت ایران چرا باید قبول کند!؟ هرکدام از این دولتهاى غربى و اروپایى، در هرجاى دنیا با مأمورین ما مذاکره مى‌کنند، یکى از حرفهاى اوّلى‌شان این است که «آقا، شما بیخود با این قضیه‌ى مذاکرات با اسرائیل مخالفت مى‌کنید. امریکا به خاطر مخالفتِ شما، روى شما حسّاس است!» دشمنى، این‌طور درست مى‌شود!

مى‌گویند شما مخالفت نکنید؛ بگذارید یک ظلم بزرگ انجام گیرد و شما حرف نزنید. ما که به فلسطین لشکرکشى نکرده‌ایم. ما که نیرو نبرده‌ایم. ما مثل هر ملت آزاد و مستقل، موضع خودمان را اعلام مى‌کنیم. این‌طور مى‌شود که یک نظام اسلامى، یک نظام مستقل، یک نظام آزاد، یک ملت مبارز، یک ملت که از قدرتى نمى‌ترسد، دشمن پیدا مى‌کند! قرآن مى‌گوید: «اى افرادِ مسلمانِ بیداردل؛ این دشمن را هرگز فراموش نکنید. یادتان نرود که دشمن دارید؛ یادتان نرود که دشمن در کمین است؛ یادتان نرود که اگر کوتاه بیایید، اگر سستى کنید، دشمن ضربه خواهد زد.» دشمن مى‌خواهد از همه‌ى راهها براى ضربه زدن وارد شود: از راه اقتصاد، از راه فرهنگ، از راه سیاست و از راههاى امنیتى. ملت مسلمان باید بیدار باشد: «ا لم اعهد الیکم یا بنى‌آدم ان لا تعبدوا الشیطان!» تسلیم دشمن نشوید؛ دشمن را فراموش نکنید؛ به یاد داشته باشید که دشمن هست. اما راجع به همین شیطان، با این‌همه تأکید، خداى متعال مى‌فرماید: «ان کید الشیطان کان ضعیفاً(۲)»؛ همین شیطانى که باید مواظبش باشید و اگر مواظب نباشید، از او ضربه خواهید خورد اگر شما بیدار باشید، هوشیار باشید، متّحد باشید، متوجّه باشید و به وظیفه‌تان عمل کنید، کید و مکرش بسیار ضعیف است و نمى‌تواند کارى انجام دهد. «انما سلطانه على الذین یتوّلونه(۳)»؛ قدرت شیطان در مورد کسانى است که از او مى‌ترسند، از او حساب مى‌برند و براى او حساب باز مى‌کنند. کسى که به خدا متّکى و بنده‌ى خداست، شیطان باید از او بترسد.

عرض من امروز همین است. من مى‌گویم: شما، ملت عزیز، شما ملت بزرگ ایران، شما ملت مقاوم، چهارده سال است على‌رغم تلاش شیطان، توانسته‌اید بینى او را به خاک بمالید. او ضعیف شده است و شما ضعیف نشده‌اید. او بارها و بارها احساس ضعف و ترس کرده است، ولى شما احساس ضعف و ترس نکرده‌اید. شما ملت، تا وقتى‌که متّحدید، تا وقتى‌که در صحنه‌اید، تا وقتى‌که با خدا ارتباط دارید، تا وقتى‌که ماه رمضان دارید، تا وقتى‌که حجّ خانه‌ى خدا دارید، تا وقتى‌که مسجد دارید، تا وقتى‌که نماز جماعت دارید، تا وقتى‌که امر به معروف و نهى از منکر دارید، تا وقتى‌که جوان بسیجى دارید، تا وقتى‌که انسانهاى مؤمن و مبارز که حاضرند در راه خدا مبارزه کنند دارید، تا وقتى که رهنمودهاى امام بزرگوار را دارید؛ از دشمن بزرگ و کوچک، از ابر قدرت و قدرتهاى زیردست و دنباله‌رو او، از امریکا و اروپا و از هر قدرت دیگرى، هرگز باک نداشته باشید.

امیدوارم این بهارِ شما، بهارِ حرکت و تلاش باشد. امیدوارم مشمول فضل و رحمت الهى باشید. بحمداللَّه مسؤولین کشور دلسوزند، علاقه‌مندند، در راهند، در خطِّ امامند، شجاعند، دشمن شناسند، دوست شناسند، قدر ملت دانند و قدر طبقات عظیم مردم را به‌خوبى مى‌دانند؛ قدر نعمت الهى را، قدر جمهورى اسلامى را، قدر احکام الهى را مى‌دانند. با این مسؤولین، با این ملت، با رهنمودهاى الهى، با قرآن عزیزى که در اختیار ماست، به فضل پروردگار، تا پایان راه را با هم خواهیم رفت و ان‌شاءاللَّه و به فضل الهى و تحت توجّهات ولىّ‌عصر ارواحنافداه به هدفهاى والاى انقلاب، خواهیم رسید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

۱) یس: ۶۰

۲) نساء: ۷۶

۳) نحل: ۱۰۰