• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/06/09

سی روز، سی گفتار | سی‌ام (آخر): روح بندگی

پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در نظر دارد در ایام ماه مبارک رمضان، به صورت روزانه گفتار و توصیه‌هایی اخلاقی از رهبر معظم انقلاب را منتشر کند. این رهنمودها تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» و در سحرگاه ایام ماه مبارک بر روی خروجی سایت قرار خواهد میگرفت و امروز، روز عید فطر، آخرین روز این بیانات است. روز سی‌ام و آخر: «روح بندگی»

جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بیقدرت خواهد بود. هرکسی باشید، هرچه بنیه قوی و نیرومند داشته باشید، اگر ورزش نکردید و خوردید و خوابیدید، بدن ضعیف میماند؛ شکی در این نیست. همچنانی که اگر ورزش نکنید، بدن شما آن رشد لازم را نمیکند، زیبایی‌هایی هم دارد که ورزش آن‌ها را آشکار خواهد کرد؛ بدون ورزش نمیشود. روح شما هم عیناً همین‌طور است. بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممکن نیست شما قوی بشوید. ای بسا انسان‌هایی هستند با جسم‌های نیرومند و زیبا، ولی با روح‌هایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمیخورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  جسم و روح عبادت
البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند ولی در حال نماز توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه میگوید و با چه کسی حرف میزند، مضامین نماز را به‌کلی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بیفایده‌ای است.

البته کسانی که عربی نخوانده‌اند و معنای این جملات را نمیدانند، اگر در حال نماز همین اندازه توجه پیدا کنند که با خدا حرف میزنند و به یاد خدا باشند، این هم بهره خوبی است؛ ولی سعی کنید که معنای نماز را بدانید. یاد گرفتن معنای نماز، کار خیلی آسانی است؛ خیلی زود میتوانید ترجمه این چند جمله را یاد بگیرید. نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که «قربان کلّ تقىّ» خواهد بود. نمازْ نزدیک‌کننده انسان به خداست اما نزدیککننده انسان باتقوا.

روزه موجب تقوا و به‌وجودآورنده تقواست؛ اما روزه باتوجه... روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد؛ روزه یک نوع پرورش روح شماست. شما میتوانید اندام‌های روحتان را با روزه پرورش بدهید و تصفیه و پاکیزه بشوید و طهارت پیدا کنید.

این زکات و انفاقی هم که یک عبادت بزرگ محسوب میشود، دارای جسم و روحی است. «و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون». این زکات باید آن حرص و بخل درونی ما را بشکند و آن دلبستگی ما به مال و به زخارف دنیوی را از بین ببرد. این زکات، زکات خوبی است.

شما سی روز روزه گرفتید و نماز باتوجه خواندید و دعا کردید. این قطعاً در وجود شما دارای محصولی است. همت ما باید این باشد که این محصول را حفظ کنیم. این، محصول باارزشی هم است. اگر نماز و روزه باتوجه و ذکرِ آگاه‌گر و هشیارگر انسان برای ما وجود داشته باشد، آن‌وقت مسلمانی خواهیم بود که روزبه‌روز به سمت هدف‌های اسلام پیش میرویم. اگر میبینید که در جوامعی مسلمانانی بودند یا هستند که به هدف‌های اسلام نزدیک نشده‌اند و دور شده‌اند، یکی از عیوب کارشان این‌جاست. شاید عیب‌های متعددی باشد که این، یکی از آن‌هاست.

اگر در حال عبادت، توجه نبود و روح عبادت -که همان عبودیت و انس به خدا و تسلیم در مقابل اوست- مورد توجه قرار نگرفت، آن‌وقت خطرهای گوناگونی در سر راه انسان قرار میگیرد، که تحجر یکی از آن‌هاست.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  تحجر خوارج
بعضی از همین خوارجی که در این ایام اسمشان را زیاد شنیدید، آن‌چنان عبادت میکردند و آیات قرآن و نماز را باحال میخواندند که حتی اصحاب امیرالمؤمنین(ع) را تحت تأثیر قرار میدادند! در همان ایام جنگ جمل، یکی از یاران امیرالمؤمنین عبور میکرد، دید که یکی از آن‌ها عبادت میکند و نصف شب، این آیات را با صدای خوشی میخواند: «امّن هو قانت آناء اللّیل». منقلب شد و پیش امیرالمؤمنین آمد. حتی انسان‌های هوشمند و زیرک و آگاه -که اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین(ع) غالباً این‌طور بودند- نیز اشتباه میکردند.

بیمورد نیست که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: هیچ‌کس نمیتوانست این کاری را که من کردم، بکند و این فتنه را بخواباند. این کار واقعاً شمشیر و آگاهی و آن ایمان علی به خودش و راه خودش را میخواست. حتی گاهی خواص متزلزل میشدند. امیرالمؤمنین(ع) به آن صحابه خود فرمود -طبق این نقلی که شده است- فردا به تو خواهم گفت. فردا وقتی که جنگ تمام شد و کمتر از ده نفر از مجموعه خوارج زنده ماندند و بقیه در جنگ کشته شدند، حضرت به‌عنوان وسیله‌ای برای عبرت و موعظه یاران و اصحاب خودش، در بین کشته‌ها راه افتاد و با بعضی از آنان به مناسبتی حرف زد. به یکی از این کشته‌ها که به پشت افتاده بود، رسیدند. حضرت گفت، این را برگردانید؛ برگرداندند. شاید فرمود او را بنشانید؛ نشاندند. بعد به همین کسی که از یاران نزدیکش بود، فرمود: او را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین. فرمود: او همان کسی است که دیشب آن آیات را میخواند و دل تو را ربوده بود!

این چه قرآن خواندنی است؟! این چه نوع عبادت کردنی است؟! این دوری از روح عبادت است. اگر انسان با روح عبادت و نماز و قرآن آشنا باشد، میفهمد که وقتی موجودیت و حقیقت و لبّ اسلام -که در علیبن‌ابیطالب مجسم است- در یک طرف قرار گرفته است، همه شبهه‌ها را از خودش دور میکند و به او میپیوندد. این دوری از قرآن و دوری از دین است که کسی نتواند این موضوع را تشخیص بدهد و نتیجتاً به روی علی(ع) شمشیر بلند کند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  حق و باطل
پس یک طرف قضیه، همین تحجرها و نیندیشیدن‌ها و اشتباه‌های عمده و بزرگ است که ما در طول دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، آن را مشاهده میکنیم. بعضی‌ها آدم‌های مقدس‌مآب و متدین و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتاب‌ها اسمشان در شمار عبّاد و زهّاد و اخلاقیون و آدم‌های حسابی ثبت شده است اما اشتباه میکردند؛ اشتباهی به عظمت اشتباه جبهه حق با باطل. بزرگترین اشتباه‌ها این است. اشتباه‌های کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبهه حق را با جبهه باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.

عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیده‌ام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیاری از آن‌جاهایی که برای جمعی از مؤمنین، نکته‌ای مورد اشتباه قرار میگرفت، آن کسی که میآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آن‌ها برطرف میکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایای متعدد امیرالمؤمنین -از جمله در صفین- نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیم‌القدر را میبیند.

جنگ صفین ماه‌ها طول کشید؛ جنگ عجیبی هم بود. مردم افراد مقابل خود را میدیدند که نماز میخوانند، عبادت میکنند، نماز جماعت و قرآن میخوانند؛ حتی قرآن سرنیزه میبرند! خیلی دل و جرأت میخواست که کسی روی این افرادی که نماز میخوانند، شمشیر بکشد. در روایتی از امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام نقل شده است که اگر امیرالمؤمنین(ع) با اهل قبله نمیجنگید، تکلیف اهل قبله بد و طغیان‌گر تا آخر معلوم نمیشد. این علیبن‌ابیطالب بود که این راه را باز نمود و به همه نشان داد که چه‌کار باید کرد. بچه‌های ما، وقتی که به بعضی از سنگرهای جبهه مهاجم وارد میشدند و آن‌ها را اسیر میگرفتند، در سنگرهایشان مهر و تسبیح پیدا میکردند! بله، درست مثل همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار داشتند و نماز هم میخواندند و نتیجتاً یک عده هم به شبهه میافتادند. آن کسی که سراغ این‌ها میرفت، عمار یاسر بود. این، هوشیاری و آگاهی است و کسی مثل عمار یاسر لازم است.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  ایمان سطحی
اگر روح اعمال و عبادات -که عبارت از همان توجه به خدا و عبودیت اوست- برای انسان حل و روشن نشود و انسان سعی نکند که در هریک از این واجبات، خودش را به عبودیت خدا نزدیک کند، کارش سطحی است. کار و ایمان سطحی، همیشه مورد خطر است و این چیزی است که ما در تاریخ اسلام دیده‌ایم.

قبلاً اشاره کردم، کسانی از متدینان، مقدسان، عبّاد و زهّاد، میرفتند در کنار خلیفه ظالمِ غاصبِ فاجرِ خبیثِ دروغگوی ده‌رو و ده‌رنگ مینشستند و او را چهار کلمه نصیحت میکردند؛ او هم یا از روی تقلب و ریا یا شاید هم در گوشه قلبش چیزی تکان میخورد و اشکی میریخت. بعضی‌ها هم که مست بودند و در حال مستی، هیجان و احساسات پیدا میکردند، یک نفر را میآوردند که برایشان یک خرده حرف بزند؛ با حرف‌های او گریه میکردند! آن‌گاه این آدم‌های ساده‌لوح نادان -ولو عالم به ظواهر دین- مرید این خلیفه میشدند!

در تاریخ اسلام، انسان چیزهای عجیبی از این قبیل میبیند. همین «عمروبن‌عبید» عابدِ زاهدِ معروف، کسی است که خلیفه عباسی درباره او اظهار ارادت میکرد و میگفت: «کلّکم یمشی روید کلّکم یطلب صید غیر عمروبن‌عبید»؛ یعنی حساب «عمروبن‌عبید» از دیگر مدعیان تقوا و زهد جداست! شما اگر همین «عمروبن‌عبید» و «محمّدبن‌شهاب‌زهری» و امثال آن‌ها را نگاه کنید، میبینید که آن‌ها در زمان خودشان، از جمله دردسرهای بزرگ جریان حق بودند. میرفتند با حضور خودشان، جبهه باطل را تقویت میکردند و جناح حق -یعنی جناح اهل‌بیت پیامبر- را تنها و مظلوم میگذاشتند و بر اثر همین ندانستن، دست دشمن را روی این‌ها دراز میکردند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  شکستن بت درون!
غرض این‌که روح عبادت، بندگی خداست. برادران و خواهران! ما باید سعی کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنی تسلیم در مقابل خدا، یعنی شکستن آن بتی که در درون ماست. آن بت درونی ما -یعنی من- در خیلی جاها خودش را نشان میدهد. وقتی که منفعتت به خطر بیفتد، کسی حرفت را قبول نکند، چیزی مطابق میل تو -ولو خلاف شرع- ظاهر بشود، یا سر دو راهی قرار بگیری -یک طرف منافع شخصی، یک طرف وظیفه و تکلیف- در چنین تنگناها و بزنگاه‌هایی، آن منِ درونی انسان سر بلند میکند و خودش را نشان میدهد.

اگر ما بتوانیم این من درونی، این هوای نفس، این فرعون باطنی، این شیطانی را که در درون ماست، مهار کنیم یا اقلاً قدری مهار کنیم، همه امور اصلاح خواهد شد. قبل از هر چیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمه این است. روزه، نماز باتوجه، انفاقات، حتّی جهاد فیسبیل‌اللَّه، برای رسیدن به چنین دنیایی است که مردم بنده خدا باشند.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را بنده خودت قرار بده!

سخنرانی در وز سیام ماه مبارک رمضان؛ 06/02/69