مقایسۀ بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی
|
بسم اللّه الرحمن الرحیم
تبلیغات رژیم سابق در ایجاد اختلاف بین اقشار
این عید سعیدی که دارای ابعاد مختلفه است؛ بُعد عرفانی، بُعد سیاسی، بُعد ایثار و ابعاد دیگر است، به همۀ مسلمین جهان و مستضعفان و آقایانی که در اینجا تشریف دارند، تبریک عرض میکنم.
ما امروز یک مقایسهای بکنیم بین سابق و حالا در بعضی جهات. این مقایسه از خود مجلس باید شروع بشود. این، از برکات این جمهوری است که در یک مجلس، مجتمع هستند کسانی که در دورههای سابق در یک همچو مجالسی امکان اجتماعشان نبود. همه هم توجه دارید به اینکه در سابق بین علمای اسلام، حوزۀ علمیۀ قم و علمای تهران با دانشگاهها هیچ وقت اجتماع اینطور نداشتند که در یک محیط با یک دل، با یک ایده، و همین طور سفرای ممالک دوست و اساتید دانشگاهها و ارکان دولتی، در یک اجتماعی هیچ وقت نبودند که باهم بنشینند و ببینند که ما محتاج به چه هستیم و باید چه بکنیم. دامن زده بودند به اختلاف در داخل کشور ما. تبلیغات به طوری بود که وحشت میکرد یک اهل علمی در محیط دانشگاه برود و حرفهایش را بزند، و همین طور دانشگاهی در محیط علم بیاید و در محیط مدارس علمی بیاید و مسائلش را بگوید، و همین طور اساتید دانشگاه، دولتیها، مجلسیها، هیچ یک از اینها باهم نمینشستند که ببینند که کشور خودشان لااقل چه احتیاجاتی دارد و باید چه بکنند برای رفع آن احتیاجات. این، برای این بود که به طوری تبلیغات دامنهدار بود که سوءظن در همه ایجاد کرده بود، از هم وحشت میکردند، به هم سوءظن داشتند، باید بگوییم دشمنی داشتند باهم، ایجاد کرده بودند این را. از سفرای خارجی یکیشان در محضر علما، در جایی که علما جمع بودند، حاضر نمیشدند، حاضر نبودند که حاضر بشوند. برای اینکه، اینها را اینطور معرفی کرده بودند که یک جمعیتی هستند که ارتجاعی و نمیدانم به عقب برگشته و عقب مانده و کهنه فکر کن! و از این مسائلی که دیدید که در دورۀ سابق، خصوصاً در این عهد اخیر القا شده بود معلوم میشود که کارشناسهای خارجی، کارشناسهای اروپا و امریکا توجه به این معنا داشتند که این قشرها اگر باهم باشند خطرناکاند؛ یعنی خطرناک برای آنها، و راست هم میگفتند. روی همین زمینه، خود آنها به دست اشخاصی که در داخل داشتند، به دست کارکنان خودشان، به دست اشخاصی که در محیط آنها تربیت شده بودند، به دست اینها کاری کرده بودند که کَانَّهُ امکان نداشت یک همچه اجتماعی.
اتحاد و همبستگی و عمل به تکالیف
امروز ما همه در تحت یک سقف کوچک جمع شدیم، و همۀ ما یک فکر داریم. فکر جلوگیری از آن چیزهایی که سابق بود؛ فکر اینکه نبادا دوباره دانشگاههای ما به دست آن اشخاص بیفتد، فکر اینکه نبادا روحانیین ما گرفتار آن مسائل بشوند، و فکر اینکه نبادا کشور ما باز برگردد به یک حالی که همه دیدید چه خبر بود، چه مصیبتهایی در این کشور واقع میشد. ما امروز اینجا هستیم که ببینیم که چه بکنیم که یک وقت خدای نخواسته، مسئله برگردد، چه کنیم جلویش را بگیریم.
آن چیزی که میتواند جلوگیری کند، یک قدری تفکر در عید قربان و مسائل قربانگاهی حضرت ابراهیم است، ایثاری که او کرد و از خودگذشتگیای که او کرد، تدبُّر در او و تدبُّر در مسائلی که در حج هست، مسائل حج و همۀ مسائل اسلام، به طوری بین ابعاد مختلفه جمع کرده است؛ بین عرفان و تعبد، بین سیاست و عبادت، بین مسائل اجتماعی و سایر مسائل. این اساس را درست کردند برای اینکه ما از آن اساس چیزی بفهمیم. آنها که در آنجا هستند، تکالیفی دارند و انشاءاللّه امیدوارم که به آن تکالیف عمل کنند و کردند. ما هم و آنها هم بعد از اینکه برگشتند، تکالیفی داریم که این تکالیف هم دنبال همان مطالعۀ عید قربان است و قربانگاهها. آنها باید سوغات بیاورند آن ایثار را، آن وحدت را، و ما هم باید این معنا را در بین ملت خودمان پخش کنیم. آقایان روحانیون در سرتاسر کشور و آقایان دانشگاهیها در سرتاسر کشور، اینها موظفاند، وظیفه دارند.
مقایسه بین حال و گذشته در تحول درونی ملت
ما بحمداللّه تاکنون بسیار قدمهای مؤثری برداشتیم، وقتی شما مقایسه یک قدری بکنید مابین دورههای سابق و حالا، میتوانیم خوب بفهمیم که فرقها چیست. مثلاً شما بسیاریتان یا اکثرتان یادتان است که در قضیۀ رأیگیری برای انقلاب سفید بهاصطلاح، با چه هیاهویی، با چه فشاری، با چه دغلبازیهایی بیش از این نتوانستند ادعا کنند که شش میلیون بودند، با اینکه مطمئن باشید نبودند! آن همه فشار و آن دولت جائر و آن همه تبلیغاتی که آنها داشتند، نتوانست عدهای را جمع کند که اینها ادعا کنند ده میلیوناند، نتوانستند دروغش را هم بگویند، مبالغهاش هم بکنند. شما در یک کشوری که تحت فشار است از همه اطراف، تحریمهای انتخاباتی از اطراف بر سرشان میبارد، تبلیغات همه جانبه بر سرشان میبارد، این مقدار اجتماعی که اینها کردهاند ـ که بیش از چهارده میلیون بود ـ اگر مقایسه بشود با هر کشور دیگری در عالم، معلوم میشود که فرق مابین اینجا و آنجا چیست و چه تحولی در ایران واقع شده است. این تحول یک تحول عجیب است که در یک رژیمی که همۀ قدرتها در دستش بود و همۀ فشارها در دستش بود، و مضایقه از هیچ فشاری هم نداشت، در ادعای کاذب خودش نتوانست ادعا کند که ما هشت میلیون داشتیم، شش میلیون! مبالغهاش و دروغش و همه بساط که روی هم ریخته شد، گفت شش میلیون! و آن وقت هم راجع به شش میلیون هیاهو میکردند که اِی! شش میلیون رأی دادند، با اینکه دروغ میگفتند. شما بدون اینکه یک فشاری باشد که بیایید حتماً شما رأی بدهید، وارد بشوید رأی بدهید و بدون تبلیغات قبلی، امسال اصلاً تبلیغاتی در کار نبود. این جمعیت که این طور اجتماع کرد که نظیرش به حسب مقایسه در دنیا نیست، این دلیل بر یک تحول بزرگی است که در کشور ما واقع شده. از اینجا بروید در جبههها.
وقتی که متفقین وارد شدند به کشور ما، با آن همه بساطی که اینها ادعایش را میکردند، به ادعای خودشان گفتند سه ساعت ما توانستیم مقابله کنیم، بعد هم وقتی که پرسیده بود ازشان آن مردکۀ نامرد،[۱]که چطور شد سه ساعت؟ گفتند ما این را مبالغه میکنیم، آنها از آن ور آمدند، ما از این ور رفتیم! با حالا مقایسه کنید که جوانهای ما، اقشار ملت ما ایستادهاند، و در مقابل همۀ قدرتها، همه هم دارند توطئه میکنند. همه دستشان را به هم دادند که رژیم سابق را نگه دارند، جوانهای ما به همش زدند. همه هم دست به هم دادند که در این جنگ پیروزی ایجاد کنند، هر روز هم دروغش را میگویند، لکن جوانهای ما ایستادهاند و جلو میروند. در طایفۀ نسوان شما ملاحظه کنید آن وقت چه خبر بود، حالا چه خبر است. زنهای ما حالا مکتبی شدهاند. سرتاسر کشور ما جوری هستند که همان طور که آن جوانها در جبهه دارند خدمت میکنند، اینها پشت جبههشان محکم است و دارند خدمت میکنند، علاوه بر اینکه مجالس درس دارند، مجالس قرائت دارند، مجالس تدریس دارند، حتی تدریس خارج، من شنیدم بعضی از زنها در جایی میگویند. خوب! این چه تحولی است؟ پیشتر چه بود؟ مسئلۀ زن چه بود در ایران؟ انسان حیا میکند که بگوید. آن اسمش آزادی بود! این اسمش اختناق است! آن آزادی بود که هر چه دلشان میخواهد انجام بدهند، به هر نحوهای باشد؛ و این اختناق است، برای اینکه زنها خودشان آزادند که خدمت کنند، آزادند که پشت جبهه باشند، آزادند که درس بخوانند، آزادند که چه بکنند، این اسمش اختناق است! آنها اختناق را میگویند؛ یعنی نمیگذارید که زنها به طوری عمل کنند که ملت را فلج کنند. یک قشر جوان، ملت را به واسطۀ آن بیبند و باری که داشتند، فلج میکردند؛ یعنی از کار میانداختند. هیچ کس دنبال این نبود که یک فعالیت چشمگیری بکند، یک فعالیت اجتماعی بکند. همه دنبال این بودند که صبح که پا میشدند که کجا بروند تفریح بکنند، کجا بروند فرض کنید چه بکنند. بازارتان را نگاه کنید! خیابانهاتان را نگاه کنید! حالا وقتی که میخواهند تکذیب کنند از ایران، میگویند که در آنجا محل تفریح پیدا نمیشود ـ آن تفریحی که آنها میخواهند، و الاّ محل تفریح هست ـ، یا زنها حالا دیگر چادر سرشان است. آن وقت به طوری تبلیغ شده بود که زن جرئت نمیکرد که به این صورتی که باید درآید، درآید، مخفی درمیآمدند. آنهایی که میخواستند حفظ کنند خودشان را، یا از خانه در نمیآمدند، یا شبی، یک وقتی مخفیانه از این ور به جای دیگر میرفتند، و هکذا همۀ جهاتی که ما ملاحظه میکنیم.
آمیخته بودن عرفان اسلام با عبادات آن
این حج این چند سال ـ که امسال هم بحمداللّه بهتر بوده است ـ این باید در دنیا انعکاس پیدا بکند که حج این است. آن که ابراهیم خلیلاللّه و رسول خدا میخواستند این معنا بوده است. آنی که سورۀ برائت را میفرستد در آن جمع میخواند، برای همین بوده است که به ما بفهماند که آنجا باید سورۀ برائت خواند. در عینی که آن وقت که زمان رسول خدا بوده است، این طور گرفتاری که الآن مسلمین دارند، این طور گرفتاری نداشتند، یک جور دیگری بود. در عین حال قرآن شریف و حدیث به ما تعلیم میکند که در حج باید این کارها را کرد. آمیخته است حج و همۀ عبادات اسلامی، آمیخته به همۀ ابعاد مختلفه است. و از معجزات انبیا و خصوصاً اسلام این است که عرفانش آمیخته است با عباداتش. اگر انسان، یک نفر آدم که اهل آن مسائل است همین نماز را ـ آن بُعد عرفانی نماز را ـ در اذکار و در کارهای دیگرش دنبالش برود، میبیند که چه دریای خروشانی است، معراج است، معراج مؤمن است؛ یعنی، تا آن مافوق عالم طبیعت و مافوق عالم وجود، انسان را میکشاند. گاهی در یک کلمهاش این طور است. یک جمله گاهی آن قدر بُعد معنوی دارد و بُعد عرفانی دارد که اگر تحقق پیدا کند برای یک انسان سالک، از همۀ حجابها میگذرد. و کانّه سورۀ حمد که در قرآن هست و اولین سوره است و برای نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نیست، همین سورۀ حمد تمام معارف درش هست. منتها آن کسی که نکتهسنج باشد، باید درش تأمل کند، خوب، ما اهلش نیستیم. ما میگوییم که «الحمدللّه»؛ یعنی شایسته است.الحمدللّه ربِّ العالمین[۲]؛ یعنی شایسته است خدا که همۀ حمدها برای او باشد. اما قرآن این را نمیگوید، قرآن میگوید که اصلاً حمدی واقع نمیشود در جایی، الاّ برای خدا. آن هم که بتپرست است حمد است، آن هم برای خداست، خودش نمیداند. اشکال، ندانستن و جهالت ماهاست. آن که میگوید کهایّاک نستعین[۳]؛ نه معنایش این است که ما همه استعانت از تو انشاءاللّه میخواهیم و اینها، نخیر، بالفعل این طوری است که به غیر خدا، استعانت اصلاً نیست، اصلاً قدرت دیگری نیست. چه قدرت دیگری ما داریم غیر قدرت خدا؟ آن که تو داری غیر از قدرت خداست؟ نه این است که ما انشاءاللّه عبادت میکنیم برای خدا، انشاءاللّه استعانت میکنیم از خدا. اصلاً واقعیت این طوری است، واقعیت این است که عبادت به غیر خدا، مدح، اصلاً در دنیا به غیر خدا واقع نمیشود، هیچ مدحی. اینهایی که مدح میکنند از مثلاً شیاطین و سلاطین و امثال اینها، اینها نمیفهمند که اینها مدح خداست، اینها غفلت از این دارند، لکن مدح به کمال است، مدح برای نقصان نیست، مدح برای کمال است. و آنهایی که، هر کس از هر کس استعانت بکند، استعانت از خداست. این سوره، این را میگوید. و اگر برای اهلش ـ آنهایی که اهل مسائل هستند ـ همین یک سورۀ قرآن تحقق پیدا بکند، تمام مشکلات حل میشود؛ برای اینکه وقتی انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرتی نمیترسد. ما که از قدرتها میترسیم برای این است که خیال میکنیم قدرت این است. وقتی انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتی انسان همه چیز را از او دانست، این دیگر نمیتواند که از دیگری بترسد. همۀ خوفهای ما از باب این است که نفهمیدیم که قدرت، یک قدرت است و آن قدرت هم برای نفع همه است. آن قدرت هم برای نفع همۀ افراد و جامعه و تمام بشر آن قدرت به کار گرفته شده، برای نفع اوست. ما اگر همین معنا را ادراک کنیم که هر چی هست از اوست و هر چی هست برای نفع ماست و برای تربیت ماست، اگر همین معنا را واقعاً انسان ادراک کند و مشاهده کند و ذوب کند، این مسائل حل میشود.
لزوم آشنایی مردم با معارف الهی
ما باید مردم را با توحید آشنا کنیم، علمای اعلام باید مردم را با توحید آشنا کنند، با معارف الهی آشنا کنند. «اَلغیرک مِنَ الظُهُور ما لَیسَ لَک»[۴]؛ دعای عرفه حضرت سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیه ـ «متی غِبْت حتی تحتاج اِلی»[۵]چه. قرآن هم همین است، هر کدام یک زبانی دارد. قرآن نازل شده تا اینجا رسیده است و ادعیۀ ائمۀ ما ـ علیهمالسلام ـ به حسب تعبیر بعض مشایخ،[۶]«قرآن صاعد» است و هر چه مسائل بخواهید، در ادعیه هست. زبان ادعیه با زبان عادیای که احکام میخواهند بگویند دوتاست. زبان ادعیه با زبان فلسفه هم دوتاست، با زبان عرفان علمی هم دوتاست، یک زبان دیگری است مافوق اینها، منتها زبان فهم میخواهد، باید کسانی که آن زبان را میفهمند توجه کنند. قرآن یک نعمتی است که همه ازش استفاده میکنند، اما استفادهای که پیغمبر اکرم میکرده است از قرآن، غیر استفادهای است که دیگران میکردند.انّما یعرف القرآن من خُوطِبَ به،[۷]دیگران نمیدانند، ماها یک ذرهای، یک چیزی، یک خیالاتی پیش خودمان داریم، آن که قرآن برش نازل شده میداند چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزول چیست، چه مقصد در این نزول است و محتوا چیست و غایت این کار چیست، او میداند. آنهایی هم که به تعلیم او تربیت شدهاند، آنها هم برای خاطر تربیت او میدانند. هنر انبیا این بوده است که مسائل را، مسائل دقیق عرفانی را با یک لفظی میگفتند که هر کسی یک جوری ازش، خودش میفهمیده، ولی واقعش مال آنهایی است که بالاتر از این افقشان است، و این هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعیه هم هست.
حفظ جهات معنوی در حوزه و دانشگاه
ما، روحانیون، دانشگاهیها اگر واقعاً علاقه دارند به اینکه این کشور محفوظ بماند، خصوصاً دانشگاهیها، اساتید دانشگاه، اگر واقعاً علاقهمندند که این کشور دوباره برنگردد به اوضاع سابق، باید مواظب باشند، دانشگاهیها، اساتید مواظب خودشان باشند در تربیت و مواظب بچهها و جوانها باشند در کارهایی که میکنند. باید نگه دارند دانشگاه را به یک صورتی که، به یک واقعیتی که آن واقعیت همین تحولی است که در ایران پیدا شده است. دانشگاه باید متحول باشد و البته شده است، لکن بیشتر مواظبت میخواهد. علمای بلاد هم هر جا هستند و خصوصاً در حوزههای علمیه باید همۀ جهاتی که اهل علم را، آنهایی که تازه آمدند و مشغول درس خواندن هستند، آنها را به خدای تبارک و تعالی نزدیک میکند و علاقهمند میکند، همۀ آن جهات را باید حوزهها داشته باشند. حوزهها باید درس اخلاق داشته باشند، نه یکی، نه دوتا، دهتا، بیستتا، درس اخلاق داشته باشند. اگر بخواهید که آیندۀ کشور شما یک آیندۀ نورانی باشد، تربیت کنید اینهایی که وارد در حوزهها هستند، یا در آنجایی که درس میگویید وارد میشوند، تربیتشان کنید به یک تربیتی که از این عالم هجرت کنند، توجه به ماورای اینجا بکنند، روحانی باشند؛ یعنی روح باشند، یعنی توجه به ماورای طبیعت داشته باشند. از اول قدمها که برداشته میشود، برای آن طرف برداشته بشود، وقتی این طور شد، اینجا هم درست میشود. آن کسی که جهات معنوی خودش را تقویت کرد، آن کس در جهات طبیعی هم قوی میشود. مَثَل، مَثَلِ انبیاست و اولیا، با همۀ آن معنویات، با همۀ آن معارف الهیه، کشورداری هم میکردند، حکومت هم تأسیس میکردند، حدود را هم جاری میکردند، کسانی هم که مضر به جامعه بودند از دم شمشیر میگذراندند، در عین حالی که در آن پایه از معارف بودند.
اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم، و دعوت کنید به اینکه با خدا آشنا بشوند، با معارف الهی آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند، اگر این طور شد، کشور شما سالم میماند و به سایر جاها هم سرایت میکند؛ قهری است این. الآن هم ملاحظه میکنید که این مقداری که الآن در دنیا سر و صدا بلند است، منتها یک دسته سر و صدا میکنند برای بازی دادن مردم و اظهار اسلام میکنند، اظهار اینکه باید قوانین اسلامی بشود بکنند، یک دسته هم واقعاً مسلمان و دنبال اینکه اسلام باید باشد، این برای همین موجی است که از اینجا بلند شده است و شما ملت اسلام این موج را راه انداختید.
و امیدوار باشید به اینکه خدا با شماست. و شما مادامی که قدر بدانید از نعمت الهی، نعمتهایی که خدا به شما داده است؛ این نعمت وحدتی که به شما داده است، این نعمت انقلابی که به شما داده است، این جوانهایی که به شما داده است، انقلابی که در جبههها، الآن هم مشغول به خدمت هستند، این اساتیدی که به شما داده است، همۀ اینها قدردانی میخواهد. ما باید همه را قدر بدانیم و از همه تشکر کنیم. و من از ملت ایران در همۀ مواردی که دارند عمل میکنند و در صحنه هستند، تشکر میکنم و به همه دعا میکنم. خداوند همۀ ملتهای اسلامی را حفظ کند. و به وظایف خودشان آشنا کند، و ما را هم به وظایف خودمان آشنا کند که در این چند روزی که داریم آن طرف میرویم، لااقل توجه به آنجا باشد، اِخلاد الی الاَرض[۸]نباشد.
والسلام علیکم و رحمةاللّه
۱ـ رضاخان پهلوی. |
۲ـ سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ ۲. |
۳ـ بخشی از آیۀ ۵ سورۀ فاتحة الکتاب: «تنها از تو مدد میجوییم». |
۴ـ آیا برای غیر تو از ظهور و آشکاری چیزی هست که برای تو نباشد؟». |
۵ـ «کی غایب شدهای تا نیاز به ظهور و آشکاری داشته باشی». |
۶ـ مراد آقای میرزا محمدعلی شاهآبادی است. |
۷ـ «کسی معرفت به قرآن دارد که مورد خطاب آن است». بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸، ح ۶. |
۸ـ اشاره است به آیۀ ۱۷۶ سورۀ اعراف. |