لحاظ بُعد معنوی اعمال در اوامر و طاعات الهی
|
بسماللّه الرحمن الرحیم
لحاظ نمودن بُعد معنوی پیروزیها
من سال جدید را به همۀ مسلمین جهان، مستضعفان جهان و به ملت شریف خودمان و به آقایان و به همۀ کسانی که در جبهه ها مشغول خدمت هستند، یا در پشت جبههها و تمام کسانی که در این انقلاب دخالت داشتند و فداکاری کردند، شهید شدند، مفقود شدند، اسیر شدند، به همۀ اینها تبریک عرض میکنم و امیدوارم که این سال جدید یک سال خوشی برای ملت ما و برای ملت های تحت ستم دنیا باشد.
تمام این پیروزیها و عدم پیروزیها و سلطنتها و ابرقدرتیها و همه، گذراست. ما این جا نشستیم، بلااشکال در صد سال دیگر از ما خبری نیست، گذشته است، رفته است، پیروز بشویم رفته است، شکست بخوریم رفته است، قدرت داشته باشیم رفته است، نداشته باشیم گذشته است. آن که باقی است، آن است که در پیش خودمان است. آنچه باقی میماند، ما و چیزهایی که حمل میکنیم به عالم دیگر است. ما باید فکر این معنا باشیم که خدمت بکنیم؛ خدمتی که برای ما سرمایه باشد برای آن جهان. زدن و پیروز شدن و فتح کردن و همۀ اینها اگر آن بُعد معنوی اش نباشد، همهاش شکست است، بلکه آنهایی که بیشتر در نظر مردم پیروزند، شکستهترند. این قدرت های بزرگی که در عالم بوده است و هست و خواهد بود، اینها اگر آن بُعدی که آنها را به سعادت میرساند
نداشته باشند، تمامش شکست است. چند روز خورد و خواب و جنایت و خیانت و بعدش تمام، این جا بسته میشود و درِ آن عالم باز میشود، صحیفۀ ما باز میشود. همۀ این عالم شهادت میدهند برای ما، همه حاضرند. ما باید که فکری بکنیم که نصرت کنیم خدا را؛اِنْ تَنْصُروااللّه یَنصُرْکُمْ. جنگ نیست، انزوا هم نیست پیشرفت نیست، شکست هم نیست. نصرت یک معنایی است که در خود انسان باید متحقق بشود. ما اگر چنانچه در همۀ جبههها پیروز بشویم، لکن به عنوان نصرت خدا نباشد، برای نصرت خودمان باشد، بخواهیم که خودمان یک جایی را بگیریم، ما نصرت خدا را نکردیم و خدا هم آن وعدهای را که دادهاند، عمل نمیکنند، اگر عمل کنند یک عنایت خاصی است، ربطی به ما ندارد. آنی که وعده کرده است کهاِنْ تَنْصُروااللّه یَنصُرْکُمْ و یُثَبِّتْ اَقْدامَکُمْ[۱]، آن این است که شما جبهۀ نصرت را بازکنید، خدا هم باز میکند. شما برای خدا کار کنید. برای خدا پیش بروید، برای خدا زحمت بکشید، برای خدا همۀ کارها را انجام بدهید. آن که در جبهه هست برای خدا باید جبهه باشد. آن که پشت جبهه است برای نصرت خدا باشد. این کسی که متصدی امور لشکر است برای خدا متصدی باشد. آن که متصدی امور کشور است برای نصرت خدا باشد. آن که در مجلس است برای خدا در مجلس باشد، برای نصرت خدا باشد. و بالاخره اگر همه در نصرت خدا باشیم، خدا به وعدۀ خودش بی اشکال عمل میکند. اگر نقصی باشد در ماست. اگر ما به خیال خودمان پیروزی داریم پیدا میکنیم، لکن نصرت خدا نباشد، یعنی برای او نباشد برای پیشرفت مقاصد الهی نباشد، مقاصد الهی مقصود این است که برای مظلومان، برای مستمندان، برای پیشرفت احکام اسلام، برای دفع ظلم از مظلومان، برای قطع ید ستمگران، همۀ اینها برای خدا، خدا فرموده است، ما عمل میکنیم. اگر فرموده بود که بروید در منزلتان بنشینید، آن وقت ما برای خدا میرفتیم منزل مینشستیم. وقتی میفرماید که قتال کنید.قاتِلوُهُمْ[۲]برای خدا، برای اطاعت اوست. وقتی برای اطاعت اوست، نصرت و شکستش هیچ فرقی با هم ندارد، برای این که، این وجهۀ الهی اش همه اش نصرت است. آن چیزی که مربوط به معنویات است و مربوط به یک جهان دیگر است و برای ما، مایۀ دست است، برای ما سرمایه است، وقتی در دست ما باشد، چه شکست بخوریم و چه پیروز بشویم، هیچ فرقی با هم ندارد، و اگر این معنا نباشد باز هم فرقی ندارد، بلکه پیروزیها شکستش بیشتر است.
ناراحت نشدن از سخن مردم در اطاعت الهی
باید ما جدیت کنیم که این معنا را درست بکنیم. دنبال این باشیم که اگر چنانچه متصدی امر دولتیم، دولتی باشیم که برای خدا کار بکنیم. و برای خدا کار کردن، این است که ببینیم خدا چی فرموده است، چی گفته است، ما باید بکنیم. فرموده است که به مستمندان باید برسید، به ضعفا باید برسید، به مردم فقیر باید برسید، برای همه باید تهیه کنید. وقتی که بنا شد ما برای این جهت خدمت کردیم، این نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دین خداست. وقتی ما نصرت کردیم بندگان خدا را برای خدا، برای این که اینها «عیال اللّه» هستند. ما اگر چنانچه در جبهه ها هم پیروز نشویم، این جا پیروزیم. و اگر این طور نشد، شکست خوردیم از همین حالا، در اوج پیروزی در شکست هستیم و در حضیض شکست، پیروز هستیم. میزان، این است و ما باید این را در نظر بگیریم. در هیچ پیروزی به مقدار خارج از متعارف که مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالی پیدا نکنیم و در هیچ شکستی سرشکستگی نداریم، برای این که، ما نمیخواستیم خودمان یک چیزی بشویم که سرشکستگی پیدا کنیم، ما میخواستیم اطاعت امر خدا را بکنیم. خدا فرموده است: بروید دست ظالم را قطع کنید. ما میرویم، آن قدری که قدرت داریم، دست ظالم را، بتوانیم قطع میکنیم؛ نتوانستیم، کار خودمان را انجام دادهایم. به ما فرموده است که «قاتلوهم»، یا خداوند تعزیرشان میکند به دست شما. ما مقاتله میکنیم، اطاعت است؛
یعنی سربسته و دربسته در اختیار او باید باشیم، اطاعت بکنیم، دنبال هرچی میرویم اطاعت بکنیم. اگر موعظه میکنیم برای اطاعت خدا باشد و اگر موعظه میشنویم هم برای اطاعت خدا باشد. اگر جنگ میکنیم برای خدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح میکنیم، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن کار را بکنید، آن کار را میکنیم. هرجا فرموده این کار را بکنید، این کار را میکنیم. اگر این طور شدیم که از خودمان یک چیزی را مایه نگذاشتیم، هر چه هست از اوست، چیزی هم نداریم که مایه بگذاریم، خیال میکنیم چیزی داریم، هر چی هست از اوست. هرچی ما خیال میکنیم داریم، نه! از اوست پیش ما، امانت است. این امانت هم یک وقتی رد میشود به خودش. اگر هم داشته باشیم به خیال خودمان، از ما نیست، اشتباه میکنیم. همۀ عذاب هایی که در آن عالم هست برای نفهمیآدم است. خیال میکند خودش چیزی است، چون خیال میکند خودش چیزی است، میخواهد به همه تفوق پیدا کند. چون برای خودش هست، میخواهد همه چیز را برای خودش تحصیل بکند، و این است که انسان را به شقاوت میرساند. و سعید این است که هم چیز را برای «او» بخواهد و برای او خواستن، یعنی برای بندگان خدا، برای احکام خدا. ما اگر چنانچه در این جنگی که برمان تحمیل شده است، دفاع میکنیم و دفاع کردیم و بیرون کردیم این اشخاص جنگجوی مفسد را، برای این است که خدا فرموده است: دفاع باید بکنید. دفاع هست، ما دفاع میکنیم. اگر هم فرموده بود که نه، بروید جنگ بکنید، میرفتیم جنگ میکردیم. حالا چون فرموده دفاع است، ما دفاع میکنیم. مادامیکه آنها مشغول این کارهای مفسده جویی هستند، ما هم باید دفاع کنیم؛ یعنی، ما اطاعت امر خدا میکنیم، هر کس هم هر چی میخواهد بگوید. اگر برای خدا شد، از حرف های مردم هیچ ناراحت نمیشویم؛ حرف را همه میزنند، حرف زده میشود. شما بایستید شب و روز را اطاعت خدا بکنید، برایتان یک چیزی میگویند، بروید برای جنگ و همه کار بکنید برای خدا، برایتان یک چیزی میگویند. مأمون نیستید از زبان مردم، همان طوری که پیغمبر اکرم مأمون نبود، برای او آن همه میگفتند، برای امیرالمؤمنین هم آن همه میگفتند. لکن آنها برای این که، کارشان برای خدا بود از این که بگویند فرض کنید که؛ «مگر امیرالمؤمنین نماز هم میخواند؟ مگر علی نماز هم میخواند که تو مسجد کشتندش؟» او از این ناراحت نمیشود. اگر ناراحت بشود، برای این که چرا یک آدمیاین طور است، نه چرا برای من میگوید. انبیا، ناراحت اگر میشدند برای این بود که چرا باید بندگان ـ این مردمیکه آمدند در این جا و بنده هستند ـ خودشان را مستقل بدانند و برای خودشان کار بکند و فساد بکنند، برای این دلسوزی میکردند. و احتمال من میدهم کهما اوُذِیَ نبیٌ مِثْلَ ما اُوذیتْ[۳]هم، این معنا باشد. من احتمال میدهم که آن معرفتی که رسول خدا داشت، دیگران نداشتند، مقاماتشان هر چه بود، بهاندازۀ ایشان نبود. و هر چه مقامات بیشتر است راجع به معصیت هایی که در عالم میشود، بیشتر اذیت میشود. اگر بشنود که در آن سر دنیا یک کسی یک کسی را اذیت کرده این ناراحت بشود، نه از باب این که شهر خودم است، نه از باب این که مملکت خودم است، اقربای خودم است، از باب این که یک مظلوم در دنیا واقع شده. ولهذا میبینید که حضرت امیر آن طور میفرماید که وقتی که آن چیز را از پای یک ذمّی بیرون آوردند، میفرماید مرگ برای انسان چطور است[۴]. از «ظلم، بما انَّهُ ظلْمٌ»[۵]بدش میآید، نه از ظلمِ به خودم، از خوبی به آن طوری که خوب است خوشش میآید. هر کس هم به هر کس خوبی کند، از باب این که خوبی است خوشش میآید. هرکس هم به هرکس ظلم کند، از باب این که ظلم است ناراحت میشود. این معنی، این است که یک انسانی بداند که چی هست و کجا هست و کجا میرود. همۀ این بساط برچیده میشود، لکن صحف ما برچیده نمیشود، هست، آن طرف است. پرده را الآن هم اگر بردارند، ما خودمان میبینیم که چه کردیم، چی هست، دیگران هم میبینند، اگر ستاریت خدا نباشد.
معصیت خداوند در کارشکنی و ضربه به وحدت
ما دنبال این باشیم که اطاعت خدا بکنیم. خدا فرموده است که شماها باید با هم باشید، اتحاد داشته باشید، وحدت. اگر کسی یک کلمه بگوید که به این وحدت صدمه بزند، این معصیت کار که هست هیچ، خائن که هست هیچ، معصیت یک معصیتی است که ممکن است که یک کشوری را به هم بزند. اگر کارشکنی برای این وحدت بشود، این وحدتی که الآن در بین ملت ما موجود است، بین دولت و ملت ما موجود است، اگر یک نفر خدشه بکند بر این، بخواهد به هم بزند این وحدت را، این معصیت خدا را کرده است و در حضور خدا، معصیت خدا را کرده است و علاوه بر این جنایت بر جمهوری اسلام کرده. اگر این معنا در ذهن انسان باشد که خدا فرموده است که با هم باشید، تنازع با هم نداشته باشید، خدا فرموده است که وحدت داشته باشید، و ما برای خدا وحدت میخواهیم داشته باشیم، این وحدت را کسی نمیتواند به هم بزند، این وحدت الهی است، این «یداللّه» است. «یداللّه» فوق همه «أیدی[۶]» است، این را کسی نمیتواند به هم بزند. اما اگر برای خودم هی میخواهم بکشم، اگر هم میگویم وحدت پیدا کنید که خودم به نوایی برسم، این مال شیطان است، هیچ اثری ندارد، یعنی اثر سوء دارد برایانسان.
ما باید دنبال تحکیم وحدت خودمان باشیم. ملت و دولت مان خیال نکند که او دولت است و آن ملت. همه مال یک کاروان هستیم که رو به آن عالم میرویم و باید اطاعت خدا بکنیم و با هم باید باشیم. اگر این طور باشد، پیروزی هیچ اشکال ندارد، که نصیبتان میشود و این پیروزیای است که خدا میدهد، این نصرتی است که خدا میدهد، او را ما با جان و دل قبول میکنیم چون هدیۀ خداست. و اگر خدای نخواسته، این طور نباشد و ما با زور شمشیر فرض کنید و با زور تفنگ پیروز بشویم و پیروزی را از خودمان بدانیم، این پیروزی نیست، این شکست است، حالا شما خیال میکنید پیروزی است اما اگر پرده برداشته بشود، میبینید یک شکست بزرگ است. باید با هم باشید. برای اطاعت خدا که فرموده است که باید با هم باشید، وحدت باید داشته باشید، اختلاف نباید داشته باشید. ما باید وحدت داشته باشیم، یعنی حفظ کنیم وحدت را. وحدت هست، لکن ادامه میخواهد. ادامه باید بدهیم ما این وحدت را و او این است که به حرف کسانی که خدای نخواسته میخواهند تفرقه بیندازند، به حرف آنها گوش ندهیم اصلش. البته در هر جایی هستند اشخاصی که بخواهند که فساد بکنند، لکن وقتی یک ملتی برای خدا وحدت را میخواهد ایجاد کند و واحد باشد با دیگران، این دیگر گوشش به حرف این کسی که فساد میخواهد بکند، بدهکار نیست. گوش آن آدمیبدهکار است که در او یک سستی هست در این جهت. در جهت معنویت و الهیت وقتی که یک سستی باشد، آن وقت آن چیزهایی که گفته میشود، در انسان تأثیر میکند. تأثیرش هم کم کم زیاد میشود، یک وقتی انسان هم میشود از آن وری. اما اگر این جهت را محکم کردیم ما که ما برای خدا، از خدا هستیم و برای خدا باید عمل بکنیم و به خدا مراجعه میکنیم،اِناللّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون[۷]ما از اوییم، به او برمیگردیم، او فرستاده، برمیگردیم، اگر ما این را تحکیم کنیم در قلبمان که ما از او هستیم، و هر چه او گفته است باید بکنیم. گفته است که با هم باید باشید که اگر با هم باشید کسی نمیتواند شما را چه بکند، ما هم با هم باید باشیم برای اطاعت خدا.
اسلام خواهی ملت ایران منشأ دشمنیها
این نصرت خداست، این نصرتی است که تخلف ندارد از نصرت هایی که خدا میکند، ما او را نصرت میکنیم، ما بندۀ ضعیف، نصرت بندگان خدا را برای او میکنیم و او به واسطۀ عنایات زیادش این را نصرت خودش حساب کرده است، با این که غنی از همه عالم است. نصرت ضعفا را، نصرت مظلومین را نصرت خودش حساب کرده است و گفته است:اِنْ تَنْصُروا اللّهو الاّ نصرت خدا یعنی چه؟ ما کی هستیم که نصرت خدا را بکنیم؟ عالم کی هست؟ همه موجودات عالم هیچند. نصرتی که ما بکنیم از دین خدا، نصرتی که بکنیم از بندگان خدا، خدا به عنایت خودش این را نصرت خودش حساب کرده،
فرمودهاند:ان تنصروا اللّه، ما میدانیم که خدا محتاج به نصرت ما نیست، لکن نصرت بندگان خدا را میکنیم، نصرت دین خدا را میکنیم و خدا به عنایت خودش قبول کرده است که این نصرت من است. و ما شک نداریم که خدا ـ غنی مطلق ـ که گفته است که نصرت من را بکنید و نصرتتان میکنیم، اگر ما ضعفا، نصرت او را کردیم، او نصرت ما را میکند؛ این مسئلۀ عقلی است. او فرموده است که باید با هم باشید، اگر ما دنبال این معنا باشیم که اطاعت این امر خدا را بکنیم، هر کس هر حرفی بزند به گوش ما فرو نمیرود، هر شایعهای درست بکنند، شایعهها همه خنثی میشود، هر دروغپردازی که بکنند ـ تبلیغاتی که در خارج دارد میشود و در هرجا ـ همه اش خنثی خواهد شد، برای این که، ما این پایه را محکم کردیم که ما برای خدا وحدت داریم. ما وحدتمان برای این نیست که خودمان به جایی برسیم یک کاری بکنیم. خدا فرموده وحدت داشته باشید، برای او وحدت داریم و این وحدت که برای خداست، هر کیدی در مقابلش خنثی است. برای این که این کید، کید با خداست، این دشمنی، دشمنی با خداست. وقتی ما برای خدا این کار را کردیم، کسی اگر مخالفت کند، مخالفت با خدا کرده است. چون ما برای او میکنیم، آنها هم برای این که ما برای خدا میکنیم دارند[دشمنی]میکنند. الآن دشمنیها برای این است که ما برای اسلام داریم کار میکنیم، و الاّ ما چیزی نیستیم که. آنها میبینند که اسلام اگر چنانچه دامنه اش توسعه پیدا بکند، دامنۀ نفاق برچیده میشود، دامنۀ کفر برچیده میشود، همۀ این چیزها از بین میرود، قدرت ها فلج میشوند. اینها دیدند که یک موج کوچکی در این جا پیدا شده، لکن الآن در شرق و غرب از آن حرف است، صحبت است، اینها از این صحبت میترسند. الآن ایران در همه جا مطرح است، آنها از این مطرح شدن میترسند. ایران هم برای خودش، برای این بیست میلیون نیست، برای این چهل میلیون، پنجاه میلیون نیست، پیشتر هم بودیم. ایران برای این است که مردم یک تحول الهی پیدا کردهاند، و این تحول الهی اسباب این شد که با هم شدند و قدرت بزرگی را ـ مثل قدرت شیطانی رژیم سابق ـ در هم شکستند، و مقابل همۀ قدرت ها هم ایستادهاند؛ مردانه ایستادهاند، مشتشان را هم محکم نگه داشته اند، میگویند ما نه
شرق را میخواهیم، نه غرب را میخواهیم. اگر شرق با ما بسازد و نخواهد به ما آن طمطراق شرقیت خودش را نشان بدهد، ما اهل جنگ نیستیم، اگر غرب هم همین طور باشد ما نیستیم. هر یک از اینها بخواهند تعدی بکنند ما تا آخر نفرمان میایستیم مقابلش.
اگر چنانچه این معنا در قلب ما واقع شده باشد که نصرت کشور اسلامی، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست، نصرت مظلومان، نصرت خداست، این معنا اگر در قلب ما محکم بشود، از هیچ چیز نباید بترسیم. و انشاءاللّه نمیترسیم و هیچ کس هم به ما نمیتواند که غلبه کند و در همه جا هم پیروز هستیم. در همۀ جبههها؛ در جبهههای جنگ، در جبهههای صلح، در جبهه های ـ عرض میکنم که ـ بیمارستان، در همه جا پیروز هستیم. و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق بدهد که ما بتوانیم به این مقصدی که مقصد انبیاست برسیم. و ما انشاءاللّه با هم باشیم و این قافله را با هم به منزل برسانیم و این امانت را به صاحب امانت رد کنیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
۱ـ سورۀ محمدص، آیۀ ۷: «اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری کرده و قدمهایتان را استوار میکند». |
۲ـ سورۀ بقره، آیۀ ۱۹۳: «وَ قاتِلوُهُمْ حَتی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدّینُ للّهِِ» با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همۀ دین، از آنِ خدا باشد. |
۳ـ «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزار ندید.» مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۴۷. |
۴ـ نهجالبلاغه، خطبه ۲۷. |
۵ـ ظلم از آن جهت که ظلم است. |
۶ـ جمع ید: دست. |
۷- سورۀ بقره، آیۀ ۱۵۶: «ما همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم». |