خودبینی و خودخواهی، منشأ مفاسد عالم
|
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من از آقایانی که زحمت کشیدند و تشریف آوردند در این جا، چه آقایانی که مربوط به مجلس خبرگان است، و چه آقایانی که از ائمۀ جمعه کشور ما هستند، و چه مهمانان عزیزی که در این دهه داریم، من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی همۀ ما را هدایت کند به آن راهی که خود میخواهد.دردها را همه میدانید، میدانید که امروز اسلام مبتلای به چه چیزهایی هست که قدرتهای بزرگ و دستگاههای مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم میآورند. آقایانی که از خارج آمدهاند، باید توجه کنند به این که آیا تطبیق میدهد آن تبلیغاتی که در خارج به ضد جمهوری اسلامیو در حقیقت به ضد اسلام دارد انجام میگیرد نسبت به ایران و نسبت به مردم ایران و حکومت ایران و روحانیون ایران؟ آیا تطبیق میکند یا نه؟ اگر تطبیق میکند ما را نصیحت کنند، و اگر تطبیق نمیکند ـ که نمیکند ـ آقایان تکلیف شرعی دارند به این که هر یک در کشورهای خودشان، در حضور جمعیتهایی که هستند، مسائل را به آن طوری که مشاهده کردند، منعکس کنند. آنهایی که این مسائل را پیش آوردند، ایران مورد نظرشان نیست. آنها خوف این را دارند که اسلام به آن طوری که هست گسترش پیدا کند و همۀ کشورهای اسلامی را بگیرد، و به همۀ مستضعفین جهان پرتو بیفکند. آنها خوف این را دارند، ولهذا از اسلام میترسند، و حقیقتاً حمله شان به اسلام است، منتها به صورت این که ایران چطور است؛ نمیتوانند بگویند که اسلام چطور است، میگویند ایران چطور است. لکن واقع مطلب این است که اینها اسلام را نمیخواهند. اگر جمهوری اسلامییک جمهوری دمکراتیک بود آنها حرفی نداشتند، لکن جمهوری، اسلامیاست، که دستورات اسلام برای آنها در غارتگریها و در زورگوییها، مجال نمیخواهد بدهد.
خودبینی منشأ تمام فسادهای عالم
ما آن طوری را که خیال میکنیم، قرآن کریم در قصۀ آدم ـ که باید گفت یک قصّۀ رمزی است، لکن بسیار آموزنده ـ به ما یک دستوراتی داده است که اگر به آن دستورات بشر عمل بکند، حل همۀ مشکلات میشود. قبل از این که آدم را خلق بکند به ملائکه میفرماید که میخواهم یک همچو کاری بکنم. ملائکه جنبۀ تقدس خودشان را نظر میکنند و جنبۀ فساد آدم را. از این جهت، میگویند که شما چرا خلق میکنی یک جمعیتی را که در زمین فساد کنند و سفک دماء[۱]کنند؟ ما تقدیس تو را میکنیم. خودشان را میبینند در صورت تقدس و آدم را میبینند در صورت فساد. جنبۀ خوبی خودشان را و جنبۀ بدی آدم را ملاحظه میکنند. خدای تبارک و تعالی هم بهشان میفرماید که شما نمیدانید، شما همان خودتان را میبینید، خودبین هستید و از آدم کمالات را نمیدانید. و بعد هم قصه را تمام میکند که به آدم «اسما» را که واقعش «اسماءاللّه» است ـ همه چیز اسماءاللّه است ـ تعلیم میکند، و بعد میگوید عرضه کنید! آنها میبینند که عاجزند. آنها، خوب! عقب نشینی میکنند. بعد از این که خلق میکند آدم را، امر میکند که سجده کنند، «ملائکة اللّه» همه سجده میکنند، لکن ابلیس نمیکند. نکتۀ این که ابلیس نمیکند، این است که خودبین است. میگوید:خَلَقْتَنی مِنْ نارٍوَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ[۲]؛ من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است؛ او پست تر از من است،من بالاتر از او هستم. آن هم جنبۀ خودبینی دارد، و روی این زمینه سجده نمیکند و مطرود میشود. بعد هم خدا را تهدید میکند، بعد از این که انذار میکند و میگوید، به من مهلت بدهید. بعد از آن که مهلت را میگیرد و خاطر جمع میشود، آن وقت خدا را تهدید میکند به این که؛ به آن عزتت قسم، به آن اسمی که من را اغوا کردی قسم که اینها را نمیگذارم که اکثرشان به تو توجه کنند. از بین یدشان میآیم، از خلفشان میآیم، از یمین شان میآیم، از شمالشان میآیم.وَلاتَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ[۳]خدا هم جواب را میدهد.
ما از این جا میفهمیم که قضیۀ خودبینی، ارث شیطان است، از صدر عالم این قضیه بوده است. وقتی هم که وسوسه میکند به آدم، باز آدم را اغوا میکند به این که تو را میخواهند این جاکَاَنَّهُ حبس کنند. تو اگر حرف من را بشنوی، بیشتر از اینها داری. آدم هم به آن جنبۀ دیگری از او قبول میکند. این یک تعلیم عمومیاست که از قبل از خلقت آدم تاحالا باید برای ما عبرت باشد؛ بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است. تمام فسادهایی که درعالم واقع میشود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است. و تمام مفسدههایی که در عالم پیدا میشود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است، و چه حکومتهایی که درعالم حکومت میکنند؛ از اولی که حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا، هر فسادی واقع شده از این خصیصه است.
مقدم بودن تزکیه و تهذیب بر همه امور
دردها دوا نمیشود، الاّ با این که این خصیصۀ شیطانی از بین برود. کسی بخواهد درد خودش را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم ـ چنانچه ملائکه میگفتند ـ نگوید من ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من موحدم. در هریک از اینها، ولو آن علم اعلایی که علم فلسفه یا عرفان است، اگر این خصیصۀ شیطانی باشد، حجاب است؛ «اَلْعِلْمُ حِجابُ الاَکْبَر»[۴]. و اگر کسی بخواهد معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار مشکل است معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمیشود؛ علم انسان را تهذیب نمیکند. گاهی علم، انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم میرساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم میفرستد. با علم درست نمیشود. تزکیه میخواهد ـیُزَکّیهِمْ[۵]ـ تزکیه مقدم است بر همه چیز. طلبهای که در مدرسه درس میخواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزکیه لازم دارد. امام جمعهای که میخواهد هدایت کند مردم را، باید تزکیه خودش را کند تا بتواند هدایت کند. دولتی که بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند باید تزکیه بکند خودش را. عارفی که بخواهد مردم را به معارف الهیّه دعوت کند، تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد. فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصۀ شیطانی در او هست، این عمل را نمیتواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید میگوید و دل، دل شیطان است که توحید را دریافت کرده است، و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته و فقه را تعلیم میکند. تا این خصیصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصی که بخواهند خودشان را تهذیب کنند، یا اشخاصی که بخواهند جامعه را تهذیب کنند.
تهذیب جامعه، وظیفۀ علما و دانشمندان مهذب
بر عهدۀ کی است که جامعه را تهذیب کند؟ بر عهدۀ علما، بر عهدۀ دانشمندان، بر عهدۀ اندیشمندان، بر عهدۀ ائمۀ جمعه، بر عهدۀ مدرسین، بر عهدۀ علمای بلاد. همه باید بکنند، اما آن که خودش را به این زیّ درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش میدهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه را، اول از خودش باید شروع کند، و بعداً تکلیف دارد که جامعۀ خودش را تهذیب کند. اگر خودش تهذیب نشود نمیتواند جامعه را تهذیب کند. کسی که خودش فاسد است، نمیتواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد. آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذّب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و ازقلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمیتواند بکند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شد، الهی شد، توجّه به خدا کرد، از خدا همه چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او میتواند که مردم را تهذیب کند. و این به عهدۀ علمای بلاد است در هر جا هستند،اندیشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسین است، خبرگان است، هر جا هر کس هست. این تکلیف، ابتدائاً متوجه به اینهاست و همۀ مردم تکلیف دارند، لکن اینها خودشان را در این معرض قرار دادند. اگر بخواهید جامعه را تهذیب کنید که این جامعه، یک جای دنیا اگر اسم از اسلام برد، مخالفت با آن نکنند باید تهذیب شان کنید، باید آشنایشان کنید به مسائل.
تلاش برای بیداری و آگاهی بخشی به ملتها
آقایانی که از خارج آمدند و در ایران مدتی ماندند،ای کاش در این جبههها میرفتند، جوانهای ما را میدیدند و جنایتهایی که بر این امت اسلامیشده است میدیدند. کاش میرفتند در این زندانها، زندانیها را میدیدند و میرفتند زندانیهای آن جا را هم میدیدند که قضیه چی است. آن وقت میرفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طوری که هست[بیان کنند]. ما هیچ توقع نداریم که یک کلمهای خلاف گفته بشود، ما توقّعمان این است که این آقایان که آمدهاند این جا این طور نباشد که یک اجتماعی باشد و یک صحبتهایی باشد و یک قطعنامههایی باشد و تمام شد و رفت، هر کس وقتی رفت سرجای خودش، مشغول کارهای خودش بشود. اگر ائمۀ جمعه اجتماع کردند در یک مرکزی، یا ائمۀ جمعه خارج را خواستند و اجتماع کردند، این جور نباشد که چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرفهای خوب هم خیلی بزنند و قطعنامه هم بعد درست کنند و یک جایی را محکوم کنند و یک جایی را هدایت کنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشینند؛ این، انسان را ناکام میکند. باید آن کسی که بخواهد یک جامعه را تهذیب کند، یک ملت را تهذیب کند، یک جمعیت کوچک را تهذیب کند، دنبال کند مسائل را. وقتی که در این جا یک اجتماعی شد برای اندیشمندان، یک اجتماعی شد برای مهمانان، اجتماعی شد برای ائمۀ محترم جمعۀ بلاد و سایر بلاد خارج، اینها بعد نقشۀ این را داشته باشند که وقتی رفتیم به محل خودمان، چه بکنیم، اگر شما صد تا اعلامیه صادر کنید و صد تا نطق بکنید و صدتا محکوم بکنید، بعدش دنبالش را نگیرید، این تمام میشود؛ یک صحبتی کردید، یک زحمتی کشیدید، نتیجهای هم نبردید. اما اگر بنا باشد که هر کدام در هر محلی هستید، دنبال کنید مسئله را، مفاسدی را که دیدید واقع شده است بگویید به مردم، مفاسدی را که قدرتهای بزرگ بر بشریت دارند میکنند، بگویید به مردم، مسائلی را که انگلهای قدرتهای بزرگ دارند بهمسلمین میکنند، بگویید به مردم، آنچه که در ایران دیدید، از بد و خوب هر دو را بگویید به مردم تا آنها بیدار بشوند. ملت ایران همین طور نخوابید شب و صبح پا شود، بیدار شده باشد. ملت ایران علمایش سالهای طولانی زحمت کشیدند، در همان اختناقها زحمت کشیدند، در همان کتک خوردنها زحمت کشیدند، در همان حبسها که رفتند زحمت کشیدند. زحمت کشیدند، به مردم گفتند، جنایات را گفتند، هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتی آگاه شد، البته خوب را میخواهند مردم. فطرت این است که وقتی خیری را دید، بخواهد. شما خیر و شرّ را به مردم بگویید، تا مردم به فطرت خودشان از شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند. این طور نباشد که تشریف آوردید و صحبت کردید و احسنت هم شنیدید و درش را ببندید و بروید در بلادتان بخوابید. نه! این درست نمیشود، این بدتر میکند مطلب را، برای این که، دشمنهای شما میفهمند که خبری نیست، حرف است، عملی نیست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل میخواهد، همان طور که در ایران بود. در ایران عمل کردند؛ جوانهای ما کشته دادند، فداکاری کردند و الآن دارند میکنند. شما بروید ببینید این سنگرها را، ببینید مساجد است این سنگرها. این سنگرها مراکز عرفان است، مراکز توحید است و در این مراکز که شب آن طور مشغول هستند، روز هم آن طور فداکاری میکنند. این، برای این است که روی این جمعیت، مدتهای زیاد چندین سال ـ بیست سال تقریباً ـ کار شده است؛ علمای بلاد کار کردهاند، فضلا کار کردهاند، اینها را بیدار کردهاند، متحول کردند. اگر نبودند اینها؛ این جوانهایی که از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراکز فحشا برده بودند آنها را؛ اگر نبود این نهضتی که در ایران شد؛ این نهضت اسلامیو انقلاب اسلامیکه در ایران شد، خدا میداند که آنها بنا داشتند چه بکنند.
تهمتها و تبلیغات منفی دشمنان علیه نظام اسلامی
و این امری که در ایران هست، همه جا هست؛ ما در ایران شاهدش هستیم، شما هم در بلاد خودتان الآن شاهدش هستید، ببینید که الآن از احکام اسلام آن جا چه خبر است و این جا چی است؟ اینهایی که همیشه تکذیب از ایران، و هر رادیویی را شما باز کنید از ایران تکذیب میکند، از اختناق ایران، از جنایات ایران، از زندانهای ایران، از شکنجههای ایران، از کشتار بدون محاکمه، از اینها صحبت میکنند. خوب! شما ببینید در خارج، تحقیق کنید الآن این مطلب را، شما آمدید درها باز است، برای تحقیق بروید، ببینید. شما کوچه و بازار را دارید میبینید، در کوچه و بازار مردم را دارند با چه تهدید میکنند و اذیت میکنند؟ در نماز جمعهای که شما رفتید، کسی ایستاده بود با تفنگ مردم را تهدید میکرد که بروید نماز جمعه؟ خوب! اینهاست که به ما میگویند. اگر شما در خارج از ایران، در بلاد خودتان، دیدید که مفاسد زیاد است، بدانید که اینها از این میترسند که آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اینها میخواهند جلوی این را بگیرند، یک سدی درست کنند، جلوی این موجی که پیدا شده است بگیرند و نگذارند که صدای ایران برسد به کشورهای دیگر. و این هم یک اشتباهی است که آنها میکنند. هرچه این بوقها بلندتر بشود ایران قوی تر میشود. هرچه اینها ایران را متهم کنند به این که فساد دارد میکند، نمیدانم استبداد هست، فاشیستی است ـ امثال این عبارات ـ و هر تروری در عالم واقع میشود دست ایران در کار است، اینها تقویت میکند ایران را. وقتی ملتها دیدند که امریکا دور قصر خودش و دور کاخ سفید، سد ایجاد میکند که مبادا از ایران بروند آن جا را منفجر کنند، مردم قدرت ایران را میفهمند، میفهمند که اسلام همچو قدرتی دارد. یک دروغی آنها میگویند به خیال این که ما را تضعیف کنند، آنها دروغ میگویند. ایران مخالف با همۀ این مسائل است. ایران حجت دارد، دلیل دارد. ما با قرآن داریم پیش میرویم، با نهج البلاغه داریم پیش میرویم. ما محتاج نیستیم به این که ترور کنیم، آنهایی که مخالف ما هستند الآن دارند ترور میکنند، الآن هم در ایران مشغولند، منتها نمیتوانند، فرض کنید یک بقالی را میزنند، خوب! این ترور کور.
اصلاح جامعه در پرتو مبارزه با فساد
آنهایی که مخالف با ترور هستند، مرکز ترور هستند. امریکایی که این قدر از انساندوستی صحبت میکند و رئیس جمهورش آن طور از انساندوستی، انساندوست است امریکا! امریکایی که دنیا را به آتش کشیده است، امریکایی که بشر را دارد بهفنا میرساند، اینها انساندوستاند؟ و اسلام این طور نیست؟! و ایران اسلامیاین طور نیست؟ برادران، وقتی که میروید بیرون، مسائل را بگویید. ننشینید دیگر در خانه تا این که آنها برایش هجوم کنند، شما هجمه کنید آنها عقب مینشینند. شما ننشینید در خانه و هی ترس این که مبادا چه بشود. خوب! همین چیزی بود که در ایران بود و قدرت ایران از اکثر این بلادی که هستند زیادتر بود، لکن ایران علمایش رویش کار کردند، مردم را بیدار کردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات میخواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگویید شما احکام اسلام را، نروید سراغ احکام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احکام اسلام که منحصر در این نیست. شما سورۀ برائت را برای مردم چرا نمیخوانید؟ شما آیات قتال را چرا نمیخوانید؟ هی آیات رحمت را میخوانید! آن قتال هم رحمت است برای این که میخواهد آدم درست کند. آدم گاهی درست نمیشود مرض گاهی صحیح نمیشود، اِلاّ
بِالْکَیّ؛[۶]باید ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایی که فاسد هستند، از آن بیرون ریخته بشوند؛ جنبۀ رحمت است همه اش. منتها آقایان، بعضیها خیال میکنند که همان رحمت این است که به آن مهلت بدهند تا بکشد آدمها را. این رحمت است؟ از حبسها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روی قرآن عمل کنید. قرآن با اشخاصی که مسلمند ومعتقدند و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار میکند. با اشخاصی که بر خلاف این هستند آنها را میگوید بکشید، بزنید، حبس کنید؛اَشِداءُ عَلَی الْکُفّارِ. شما همان طرفش را گرفتید، زمین هم میخورید. ما، اگر بنا باشد اسلام را به یک طرفش قبول داشته باشیم، همان جنبۀ باصطلاح شما رحمت، من همۀ جنبههایش را رحمت میدانم، اما آنکه شما خیال میکنید که آن جنبه اش رحمت است که دزدها را بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدمکشها را بیرون کنیم، دست بردارید از این طور رحمتهایی که شما توهّم میکنید. اینها رحمت نیست، اینها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقایان، باید بگویید مسائل را، در بلاد خودتان که رفتید، مسائلی که خدا فرموده است، بگویید.اَشِداءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛[۷]این را باید به مردم حالی کنید که معنی اش چی است. ما باید چه بکنیم با آنها؟ آنهایی که هَجمه کردند به همۀ بلاد اسلامیو دارند همه چیز بلاد اسلامی را از بین میبرند.
سیرۀ ائمۀ اطهار(ع) در مبارزه با ظلم و مفاسد
از آن ور آخوندهای درباریشان تبلیغ میکنند و افساد میکنند و بر ضد اسلام حرفها میزنند، تفرقه میاندازند بین مسلمین؛ از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتادهاند و همه چیزشان را دارند میبرند. و ما هم کنار بنشینیم، تماشا کنیم؛ ما تماشاچی هستیم! ما چهکاری به این کارها داریم! ما میرویم نمازمان را میخوانیم و روزه مان را میگیریم و تمام شد! تکلیف همین است؟! امیرالمؤمنین همین بود؟ سیدالشهدا، اگر این فکر را میکرد که نمیرفت به کربلا، با یک عدد معدودی. این فکر را نمیکرد، این فکر غلط ما در ذهن او نبود. امیرالمؤمنین، اگر بنا بود که خیر، هی مسامحه کند شمشیر نمیکشید هفتصد نفر را یکدفعه بکشد، تا آخر آن اشخاصی که قیام کرده بودند به ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود دیگر، تا آخرشان را کشت و چند نفر دیگر فرار کردند، بعد هم آمدند آن فساد را کردند، فراریهایشان آن فساد را کردند. شما بدانید که از حبسهای ما، همین اشخاصی هستند که مفسدند. ما اشخاصی که مفسد نیستند، یک آن هم میل نداریم باشند. اگر از اینها هر چه بیرون برود هر یکشان بیرون بروند آدم میکشند، آدم نشدهاند اینها. ما تا کی باید خواب باشیم؟ ما تا کی سادهاندیش باشیم؟ شما آقایان چرا سادهاندیشی میکنید؟ در بلاد خودتان که میروید، بگویید به مردم، بگویید به دنیا، که با دنیا دارند چه میکنند این قدرتمندها، اینها با ضعفا دارند چه میکنند. اینها، اتیوپی کهآن همه بیچارهها دارند رنج میبرند، میمیرند از گرسنگی، گندمهایشان را میریزند تو دریا، خرج سلاحهایی میکنند که همۀ عالم را از بین ببرند. اینها انساندوستاند! اینها با این صورت انساندوستی میخواهند همۀ ما را پایمال کنند، اینها با این مجامع حقوق بشر میخواهند حقوق بشر را از بین ببرند.
منطق انبیا در برخورد با کفار و مؤمنین
من امیدوارم که خداوند به ما مرحمت کند و ما را بیدار کند، ما را بر احکام اسلام به همۀ جوامعش، به همۀ مطالبش، به همۀ اطرافش بیدار کند و متوجه کند. خیال نکنید که اسلام فقط این تکه است؛ نماز و روزه است فقط، نیست این طور، اگر این طور بود پیغمبر هم مینشست توی مسجدش و نماز میخواند. چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشید، جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را آن قدری که میتوانست عمل کرد. امیرالمؤمنین هم همین طور، دیگران هم همین طور، صلحا هم همین طورند، اشخاص بیدار این طورند. این طور نیست که بنشینند توی مسجد و کار به این کارها نداشته باشند. بنشینند توی خانههایشان و کار به کسی نداشته باشند؛ بی طرف باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم! اگر این منطق انبیا بود که موسی نمیرفت سراغ فرعون. اگر منطق انبیا این بود که ابراهیم نمیرفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را نمیکرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء» باید باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت است بر آنها. خداوند همۀ ما را بیدار کند و به همۀ[ما]و به همه شما انشاءالله سلامتی و نصرت عنایت کند. این بشر مظلوم را از گرفتاریهایی که از دست این قدرتهای بزرگ دارند میکشند، نجات بدهد و دین و دنیای همۀ ما را حفظ کند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه
۱ـ ریختن خونها. |
۲ـ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۲: «مرا از آتش و او را از خاک آفریدی». |
۳ـ سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷: «بیشتر آنان را شکرگزار نمییابی». |
۴ـ «علم بزرگترین حجاب است». |
۵ـ اشاره است به آیۀ ۲ سورۀ جمعه. |
۶ـ «آخرالدواء الکی» آخرین راه درمان، داغ کردن است. |
۷ـ سورۀ فتح، آیۀ ۲۹: «بر کافران، بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مهربانند». |