هدف دشمن در حذف نیروهای متعهد ـ لزوم هوشیاری ملت و توجه به مسائل اساسی کشور
|
بسم اللّه الرحمن الرحیم
إنّا للّهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعُون
حذف افراد متعهد مقصد اصلی دشمنان
من به همۀ بازماندگان شهدا ـ که باید بگویم همۀ ایران بازماندگان این شهدا هستند ـ تسلیت عرض میکنم. ما از خدا هستیم، ما هرچه داریم از اوست. از خود هیچ نداریم و آنچه که هدیه میکنیم به اسلام، هدیهای است که از خدای تبارک و تعالی به ما مرحمت شده است و ما امانتها را به او برمیگردانیم و این امانتها با پاکی و سرفرازی به سوی خدای تبارک و تعالی شتافتند و موجب سرافرازی ملت و مظلومین جهان واقع شدند. آنها پیشقدم شدند و همۀ اشخاصی که در جبههها و پشت جبههها از پانزدۀ خرداد به این طرف به سوی حق تعالی شتافتند، موجب سرفرازی ملت ما و مظلومین جهاناند. آنچه مهم است برای ما این است که ما چه باید بکنیم. آنها خدمت خودشان را به اسلام کردند و آن وقت خدای تبارک و تعالی مقدر فرمود به خدمت او شتافتند.
مهم برای ما این است که ما به تکلیفمان عمل بکنیم. به آنچه خدای تبارک و تعالی فرموده است عمل بکنیم. پیش کسانی که به خدا ارتباط دارند، شهادت عزیزان مطرح نیست، خدمت عزیزان مطرح است. آنها خدمت خودشان را کردند و برای این ملت سرمایه هایی بودند که از دست رفت، لکن راهی که آنها رفتند باید ما هم با هوشیاری آن راه را تعقیب کنیم. یک جریانی از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در کار بود. مسئلۀ اتفاقی نبود که افراد مؤثر را، افرادی که برای این ملت سرمایه بودند، یکی بعد از دیگری یا شهید کردند یا خواستند شهید کنند و خداوند حفظ کرد. این طور نبود که من باب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند یا مرحوم مفتح را یا آقای هاشمی را یا آقای خامنهای را یا مرحوم بهشتی را یا این وزرایی که برای اسلام هر کدام ارزشمند بودند و آن وکلایی که متعهد و مفید بودند. مسئله یک مسئلۀ تنظیم شده بود و هست. مسئلهای بود که از اوّل که این انقلاب یک شکلی به خودش گرفت از آن وقت شروع شد به این مسائل.
از همان وقت که به جمهوری اسلامی مردم میخواستند رأی بدهند مورد تحریم واقع شد. یک دستهای، یک گروهی تحریم کردند و وقتی که مجلس خبرگان تأسیس شد در تأسیسش مخالفتها شد و بعد از آنکه دیدند تأسیس شد و اشخاصی که در مجلس خبرگان هستند فقها هستند یا دانشمندانی که در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پیش یک عدهای ریخته شد و خداوند حفظ کرد. من باب اتفاق نبود که وقتی مجلس شورا میخواست تأسیس بشود باز مخالفتها شد و وقتی هم تأسیس شد باز در خود مجلس افرادی در آن موادی که برای حفظ اسلام و حفظ استقلال کشور مفید بود، مورد اشکال واقع شد. این یک مسئلهای بود و یک جریانی. این جریان هست همراه با این انقلاب، همزاد با این انقلاب و همراه با این انقلاب و الآن هم هست و بعدها هم خواهد بود. بیجهت نیست که یک کسی در مجلس شورا انگشت میگذارد روی یک مادهای که آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهندۀ اسلام و ادامه دهندۀ راه اسلام است،[۱]آن ماده مورد مؤاخذه قرار میگیرد و مخالفت. و من باب اتفاق نیست که بعد از آنکه آن مسئله هم گذشت، دولت وقتی که یک دولت اسلامی است و متعهدی است مورد اشکال و مورد هتک قرار میگیرد و مجلس وقتی که مجلس اسلامی و اکثر افراد آن افراد متدین، متعهد هستند، مجلس را مورد مؤاخذه قرار میدهند و گفته و میگویند که اینها اشخاصی هستند که نمیتوانند کاری انجام بدهند. قضیۀ توانایی دولت نیست و توانایی مجلس نیست، قضیه این است که این مجلس اسلامی نباید باشد، این دولت اسلامی نباید باشد.
قضیه آقای بهشتی نبود، شما دیدید که در طول این یک سال، دو سال با چه افرادی مخالفت شد. قضیه شخص افراد نبود، قضیه همان جریان بود که با اصل اساس مخالفت باشد. قضیۀ دفترهای هماهنگی در سراسر کشور یک قضیه من باب اتفاق و عادی نبود؛ قضیۀ مخالفت با دولت اسلامی و هر روز در هر گفتاری و در هر نوشتهای حمله به دولت، به اینکه این دولت کاری از او بر نمیآید. قضیه این نیست، قضیه این نیست که مجلس یک مجلس غیرکارآیی است و از اشخاص غیر مطلع تشکیل پیدا کرده. مسائل این نیست، مسئله این نیست که قوۀ قضائیه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلی آنها این نیست. مسائل امریکاست و اسلام؛ جریان، جریان امریکایی در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتی که احساس این شد که شاه باید برود، از همان وقت بختیار میآید و بختیار از یک گروه ملی گرا. من باب احتیاط هم آنها میگویند که دیگر او از حزب ما و از جبهه نیست. این احتیاطی بود که کردند که اگر او کنار رفت، باز جبههای در کار باشد. از همان وقت که دیگر اساس سلطنت سست شد، این جریان در کار افتاد. همان وقت که من در پاریس بودم این جریان شروع شد. همان وقت هم میخواستند که شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت، با این اسم میخواستند حفظش کنند و از همان وقت هم میخواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند، ما کانَّهُ نزاعمان با بختیار بود از این جریان. از اول یک جریانی منسجم شده و برنامه ریزی شده در کار بود و ما درست توجه به آن نداشتیم. کمکم هی مطالب معلوم شد، کمکم خودشان را لو دادند و رسید به اینجا که من هر چه جدیّت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها اعتمادی داشتم، از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم. حالا رسیده جریان به اینجا که
از حفظ شاه و بعدش بختیار و بعدش شورای سلطنتی و بعدش اصل جمهوری اسلامی که با آن مخالفت میشد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شورای اسلامی و بعدش دولت و بعدش قوه قضایی که با همه مخالفت میشد. نه از باب اینکه با رجایی و بهشتی و هاشمی و امام جمعه تهران مخالفتی داشتند، چه مخالفتی؟ یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشد. اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم، بهتر. شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگزدهها میخواهند ببرند این میرود تو جیب آقای بهشتی و آقای خامنهای و آقای کذا، آقای هاشمی. هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع میشد به مردم میگفتند که اینها کردند. این یک جریانی بود و هست که میخواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف امریکا. خوب اگر به طرف امریکا کشاندند شوروی هم شریک است. امریکا تنهایی نمیتواند، باید با هم باشند و این جریان بالفعل هست. آن طور مسائل یکییکی گذشت و از آن، طرفی نبستند، از این کشتار دستجمعی که در تاریخ پارلمانهاو دولتهای دنیا کم نظیر یا بینظیر است، از این هم فایدهای نبردند. حالا همان شلوغکاریها را، هی حالا میبینند فایده نمیبرند، یک فایده را دلشان میخواهد ببرند و آن این است که تخریب کنند، خرابکاری بشود، خود خرابکاری را میخواهند.
لزوم هوشیاری در مقابل توطئهها و معرفی خرابکاران
ملت ما امروز تکلیفش این است که تمام افراد، تمام افراد ملت، چشم و گوششان را باز کنند و رفت و آمدهای آنها را کنترل کنند. اگر نشسته ملت که برای او پاسدارها فقط، کمیتهها فقط، دولت فقط، انجام وظیفه بدهد، این اشتباه است. همۀ افراد الآن موظفاند به اینکه این مسائل را تعقیب کنند. این خرابکارهایی که در گوشهها خزیدهاند و مشغول خرابکاری هستند و معالأسف، جوانهای بیتوجه ما را، دخترهای خردسال ما را، پسرهای خردسال ما را اغفال میکنند، باید پدر و مادر اینها توجه داشته باشند که آنها را، آنها به تباهی میکشند، برای اینکه آب گل آلود بشود، اگر بتوانند بهره بردارند و اگر نتوانند هم لا اقل این دیوار را خرابش کنند. تمام پدر و مادرها و اقوام و عشیرهها موظفاند که این بچههای گولخورده را، این پسرهای گولخورده را، این دخترهای گولخورده را، اینها را نصیحت کنند. اینها را از این کار که بر خلاف مسیر ملت است، بر خلاف مسیر اسلام است اینها را بازدارند از این کارها، ننشینند که بچههایشان بروند در بین مردم و خرابکاری کنند و گرفتار بشوند و به جزای خودشان برسند و در آن دنیا هم به جزای خودشان برسند. نگذارند، این بچهها گول خوردهاند؛ محتاج به نصیحت هستند. من از آن جوانهایی که از اینها گول خوردند به عنوان اینکه: «ما میخواهیم برای این ملت یک کاری انجام بدهیم، ما میخواهیم آخوندها نباشند، آنها برای ملت نیست، آنها برای انحصارطلبیهای خودشان هست، ما میخواهیم برای شما کار بکنیم». من تعجبم از این جوانها که افعال اینها را نادیده میگیرند. یک عمر کشاورز زحمت میکشد، یک کبریت منافق، این را به آتش میکشد. اینها اشخاصی هستند که برای ملت ما میخواهند خدمت بکنند!! در خیابان میریزند و مردم عادی که دارند رفت و آمد میکنند، اتومبیلهای عادی که دارد رفت و آمد میکند، اینها را میکشند و به آتش میکشند و سر میبرند و به طور فجیع میکشند اینها را. اینها اشخاصی هستند که برای مردم کار میکنند، برای خلق کار میکنند!! تکلیف ملت امروز این است که تمامشان توجه کنند که این خرابکارها را شناسایی کنند، شناسایی کنند و معرفی کنند به کمیتهها و دادگاهها و هرجا نزدیکشان است. خودشان وارد عمل نشوند، همان شناسایی کنند یا لااقل یکی را بگیرند بدهند دست پاسدارها و قوای انتظامی، ننشینند که دیگران کار بکنند. مصلحت، مصلحت همه است. امروز مثل سابق نیست که ملت به حساب نیاید و یک دولت جائری سر کار باشد که بخواهد همۀ استفادهها را خودش ببرد و ملت را کنار بگذارد. امروز روزی است که شما همه با هم میخواهید این کشور را به سعادت برسانید و از دست قدرتهای فاسد بیرون کنید.
امروز باید همۀ شما سازمان اطلاعات باشید، از اجزای سازمان اطلاعات باشید. همۀ ماها مکلفیم که اگر از این خرابکارها کسی را یافتیم ـ و باید هم دنبال این باشیم که بیابیم اینها را ـ معرفی کنیم تا قوای انتظامی و نظامی بگیرند و تحویل دادگاهها بدهند و محاکمه بشوند. محاکمهها هم باید محاکمات عادلانه باشد، بر طبق موازین شرعی باشد، ننشینید تا اینکه اینها خرابکاری را توسعه بدهند. اینها اجیرند که این خرابکاریها را هرچه میتوانند توسعه بدهند و در هر جای از کشور یک شلوغی به کار بیاورند، یک خسارتهایی وارد کنند به خیال اینکه ملت کمکم خوف پیدا بکند و این مسیر خودش را رها کند، حالا که مسیر رها شد و ملت دیگر ترسید و کنار نشست، آنها وارد میدان بشوند، حکومت را از بین ببرند و مجلس را از بین ببرند و یک مجلس و یک حکومت به صورت اسلامی و در باطن آن نحوی که خود آنها میخواهند و امریکا میخواهد. ما نباید بنشینیم و تماشاچی باشیم. ما باید فعالانه عمل بکنیم. اگر شهید دادیم فعالیتمان بیشتر بشود. آنهایی که شهید دادند فعالیتشان بیشتر بشود؛ برای اینکه از دست دادند یک افراد با ارزشی را و باید دنبال کنند تا پیدا بکنند آن اشخاصی که این جنایتها را کردند و میکنند.
توجه به جنگ و شرکت آگاهانه در انتخابات
و ما، همۀ ملت باید توجه به جنگ داشته باشد و این کشتارهایی که شاید یکی از انگیزههایش هم این باشد که مردم ذهنشان از جنگ منصرف بشود و ما ـ خدای نخواسته ـ در جنگ ببازیم که نخواهیم باخت، لکن طول بکشد. اذهان خودتان را، سرتاسر کشور اذهان خودشان را، همۀ ملت متوجه به جنگ کنند. اساس این است که ما در آنجا پیروز بشویم و انشاءاللّه، پیروز میشویم. اینکه شخصیتهای بسیار ارجمندی از دستمان رفت نباید ما را از آن مسائلی که همان شهدای ما مورد نظرشان بود و اساس خدمتشان بود، ما فراموش کنیم. ما بیشتر باید توجه بکنیم به آن چیزی که این شهدای ما در مجلس، این شهدای ما در دولت، شهدای ما در قوۀ قضایی، آنها را ما از دست دادیم، باید طریقۀ آنها را که همه این مسئله بود که جنگ را ما ببریم و تفالههای امریکا و شوروی را از کشور خودمان پاکسازی کنیم و کشور خودمان یک کشور اسلامی مستقل، آزاد باشد باید ما آن طریقه را فراموش نکنیم. در رأس همۀ امور توجه باشد به اینکه این جنگ باید به پیروزی ختم بشود انشاءاللّه و انشاءاللّه میشود. در هر صورت ما تکلیف داریم. من دیروز راجع به تکلیفی که به همۀ ملت متوجه است، به زن و مرد و آن کسی که به حد رأی دادن قانونی رسیده واجب است این مسئله که در پای صندوقهای تعیین رئیس جمهور حاضر بشوند و رأی بدهند. چنانچه سستی بکنید، کسانی که میخواهند این کشور را به باد فنا بدهند، ممکن است پیروز بشوند. باید همۀ شما، همۀ ما، زن و مرد، هر مکلف همان طور که باید نماز بخواند، همان طور باید سرنوشت خودش را تعیین کند. ما یک سیلی خوردیم از اشتباه، ما همۀ این نابسامانیهایی که الآن داریم برای اینکه اشتباه کردیم، نباید اشتباه تکرار بشود. دنبال این باشید که یک نفر صد در صد مکتبی، اسلامی، در خط اسلام، برای ریاست جمهور انتخاب کنید. همۀ گروهها و همۀ جمعیتها، همۀ علمای بلاد و همۀ مردم بلاد باید در این امر حیاتی که اگر اشتباه باز بکنیم، باز بعد از چندی باید یک عزلی پیش بیاید و دوباره از سرگرفتار بشود، باز اشتباه نکنیم. البته کاری جز شلوغکاری نمیتوانند بکنند، لکن امروز شلوغکاری هم برای ما ضرر دارد. امروز هر قدمی که ما سست کنیم یا ساکت در یک جایی باشیم ضرر دارد برای ما. ما باید فعال باشیم، ما باید به پیش برویم. اگر ما یک قدم سست کنیم، آنها یک قدم جلو میآیند. اگر یک قدم ما عقب برویم، آنها ده قدم جلو میآیند. ما باید ارتشمان و ژاندارمریمان و پاسدارانمان و بسیجمان و آن کسانی که از عشایر به اینها متصلاند و اینها، فعالانه جلو برویم و اگر یک وقت سستی کنیم، آنها میآیند جلو، اگر یک قدم عقب بگذاریم آنها میآیند جلو، آنها ده قدم میآیند جلو. ما باید با کمال شدت و با کمال شجاعت باید در میدانهایی که دفاع از اسلام دارید میکنید، این تفالههای امریکا را از کشور خودتان بیرون بریزید؛ این تکلیف آنها. و تکلیف اشخاصی که در پشت جبهه هستند، تکلیف آنها هم همین است که با آنها همراهی کنند. اگر یک قوای مسلحهای ببیند که ملت با اوست، پشتیبان اوست فعالیتش چندان برابر خواهد شد. شما باید افهام کنید به آنها که ما پشتیبان شما هستیم و هستید. شما ملت اسلام نشان دادید به همۀ دنیا که ما یک ملتی هستیم که با ارتشمان پیوند داریم و با
قوای مسلحمان پیوند داریم و ما در پشت جبهه به آنها خدمت میکنیم و آنها در جبهه به ما و به اسلام.
نباید ما فراموش کنیم که در جنگ با امریکا هستیم. ما در جنگ با امریکا و تفالههای امریکا[هستیم]، این تفالههایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الآن هم هستند. باید هر یک از اینها را شناسایی کنید و به دادگاهها معرفی کنید، ننشینید که باز یک جایی را آتش بزنند. اینها میخواهند خرابی کنند کار ندارند به این که کی کشته بشود و کی از بین برود، دشمنی خصوصی هم با هیچکدام ندارند. خوب، هفتاد و چند نفر از بهترین جوانان ما را که از بین بردند، اینها با افرادشان یک آشنایی نداشتند، نمیشناختند، امّا میخواستند یک شلوغی بشود، یک انفجاری حاصل بشود و مردم از صحنه بیرون بروند و دیدند که خیر، عکس شد مطلب مردم. این شهادت اسباب این شد که همه با هم منسجم بشوند. این اسباب این شد که مشت این ادعاکنها که ما برای آزادی و برای کذا میخواهیم زحمت بکشیم و باید این ملت آزاد باشد و کذا، مشت اینها باز شد که اینها از چه سنخ آزادی میخواهند؛ آزادی انفجار! آزادی انفجار اینها میخواهند. اینها میخواستند که این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یک سال دیگر بسیاری از جوانهای ما را منحرف کنند آزادانه و بسیاری از کارهایی که میخواهند مخفیانه انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند، برای اینکه، آزادی است! بیجهت نیست که در آن نطقهای با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت میزنند و کف میزنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یک نفر آدمی که با آنها دوست است کف میزنند و سوت میکشند و امریکا را از یاد میبرند. خط این بود که اصلاً امریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا امریکا منسی بشود، یک دسته «اللّه اکبر» را کنار میگذاشتند، سوت میزدند و کف میزدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیۀ مرگ بر امریکا منسی بشود.
و لهذا، دیدید که آن روزی که این جوانهای بیدار عزیزما این لانۀ جاسوسی را گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت که اینها خط شیطان هستند[۲]و دنبال این کردند که ما الآن اسیر امریکا هستیم، نه اینکه نمیفهمیدند که نه، اسیر امریکا نیستیم، میخواستند که ما را از استقلال بیرون بیاورند و به دامن امریکا بیندازند و قضیۀ گرفتن این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها، برای اینکه پروندههای اینها هم ظاهر میشد، پیدا میشد این پروندهها. اینهمه کوشش برای اینکه، اینها را رها کنید بروند، ما در گرو امریکا هستیم، اینها را بگذارید بروند. این جوانهای عزیز ما که میگفتند ما در خط اسلام هستیم، میگفتند به آنها که شما در خط شیطان هستید، خوف این بود که این پروندهها ظاهر بشود و این چهرههایی که قالب زدند خودشان را، این چهرهها معلوم بشود که چهجور اشخاصی بودند.
نصیحت به فریبخوردگان از منافقین
من حالا هم باز به این افرادی که خیلی منحرف نیستند، من به اینها باز نصیحت میکنم که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند حسابتان را جدا کنید، نه اینکه بگویید که خشونت شما نکنید، آنوقت به من هم بگویید که شما هم خشونت نکنید، این معنایش این است که ما و آنها مثل هم هستیم. آنهایی که «شناخت»شان را گمان ندارم این آقایان ندیده باشند، اینهایی که کتاب عقایدشان را منتشر کردهاند و این آقایان هم شاید و لابد دیدهاند آنها را، با ما که میدانند که ما لااقل مسلمان هستیم، مسلمان بدی هستیم، اینها حسابشان را جدا نمیکنند. شما دیدید که آقای بنیصدر حسابش را جدا نکرده، خدا میداند که من مکرر به این گفتم که آقا، اینها تو را تباه میکنند. این گرگهایی که دور تو جمع شدهاندو به هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین میبرند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند، اینها مردم کذا هستند؛ یعنی، آنهایی که دور و بر او هستند. خوب من میدانستم که اینجور نیستند. یک دستهای، که میروند توی وزارتخانه دزدی میکنند این را تأییدش میکند. خوب معلوم میشود، دزدی را شما گفتید. اینقدر عقلشان ناقص است این را تأیید میکردند. حالا هم من به این آقایانی که اهل سدادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فکری دارند،[میگویم که]امریکا برای شما هیچ فایدهای ندارد، دیگر گذشت آنوقت. امروز آنی که برای شما برای دینتان برای دنیاتان فایده دارند این ملتاند، این ملت پابرهنه است. آن ملت سرمایهدار هم به درد شما نمیخوردند، آنها همه برای خودشان میکشند، شماها را میخواهند آلت دست قرار بدهند. این منافقین هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزی که این منافقین قدرت پیدا کنند سر شما را هم میبرند؛ برای اینکه شمالا اله الاّ اللّهمیگویید، آنها بالا اله الاّ اللّهمخالفاند. آنها توحید را توحید طبقاتی میگویند. آنها معاد را همین جا میدانند، همین دنیا. آنها غیر این دنیا چیزی را قائل نیستند، اما شما قائلید. آن روزی که اینها پیروز بشوند ـ خدای نخواسته ـ شما فدای آنها خواهید شد، شما را پل قرار دادهاند برای پیروزی، وقتی که رفتند این پل را عقب خودشان خراب میکنند، آنها مزاحم نمیخواهند. من باز هم عرض میکنم به آقایان که ماه مبارک رمضان است و درهای رحمت خدای تبارک و تعالی به روی همۀ گناهکاران باز است و شما تا دیر نشده است در این ماه رمضان خودتان را اصلاح کنید. ما همه باید خودمان را اصلاح کنیم؛ ما هیچ کداممان یک آدم حسابی نیستیم. پناه به خدا باید ببریم و خودمان را اصلاح کنیم و با این جریانی که خروشان و دریای مواج آدمهای متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جریان بگذاریم. جریان مخالف سیل، انسان را خرد میکند، جریان مخالف موجهای شکنندۀ دریا، انسان را از بین میبرد. شما اسلام را کنار نگذاشتید، لکن آنهایی که به اسلام عقیده ندارند و اشخاصی هستند که قیام بر ضد اسلام کردند و لااقل در خیابانها ریختهاند و آدم کشتهاند و شما هم حکم شرعیاش را میدانید و شما هم میدانید که کسی که مسلحانه در خیابان بریزد و مردم را ارعاب کند، لازم نیست بکشد مردم را، ارعاب کند، اسلام تکلیفش را معین کرده است و شما هم مسئلهاش را میدانید. شما همین یک مسئله را بگویید، یک اعلامیه بدهید. مسئله در کتاب خدا هست که این اشخاصی که مفسد هستند و ریختند توی خیابانها و مردم را میترسانند، به حسب حکم خدا، حکمشان این است. شما این مسئله شرعی را بگویید و از گروه خودتان امضا کنید.[۳]خوب، چرا اینقدر تعلل میکنید؟ مگر برای شما میخواهید اینها چه بکنند. من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ما را موفق کند در این ماه شریف، در این ماه رحمت، مارا موفق کند که توبه بکنیم از گناهانی که داریم. اهوای ما را، هواهای نفسانیه مارا، یک قدری از دستمان بگیرد و این ملت عزیز ما را با همین قدرتی که دارد حفظ کند انشاءاللّه، و ارتش ما و سایر قوای مسلح ما پیروز بشوند انشاءاللّه، و اسلام انشاءاللّه، پیروز است و خواهد پیروز بود.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
۱ـ مراد، اصل ولایت فقیه است. |
۲ـ اشاره است به سخن آقای مهدی بازرگان. |
۳ـ اشاره است به سران نهضت آزادی به ویژه آقای مهدی بازرگان. |