• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1359/04/21

شکست طرح کودتا در ایران اسلامی ـ وظیفۀ مسلمین در ماه مبارک رمضان

عنوان: شکست طرح کودتا در ایران اسلامی ـ وظیفۀ مسلمین در ماه مبارک رمضان
تاریخ: ۱۳۵۹/۰۴/۲۱
محل: تهران، حسینیۀ جماران
موضوع: شکست طرح کودتا در ایران اسلامی ـ وظیفۀ مسلمین در ماه مبارک رمضان
مناسبت:  
حضار: اعضای جامعۀ اسلامی بانوان شمیران
 

بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

شرایط کودتا و وضعیت جامعۀ اسلامی

از خانمها و آقایان تشکر می‌کنم که در این موقع که نزدیک ماه مبارک رمضان است در اینجا اجتماع کردند و ما با چند کلمه‌ای از آنها هم قدردانی می‌کنیم و هم بعضی مسائل را در میان می‌گذاریم و هم راجع به ماه مبارک رمضان چند کلمه عرض می‌کنیم. این اشتباه است که مخالفین جمهوری اسلامی درصدد برآمده‌اند برای این کارهای بچگانه و شرارت مآبانه.[۱]اینها مقایسه کرده‌اند جمهوری اسلامی ایران را به حکومتهای دیگر که گاهی حکومتی می‌‌آید و یک حزبی یا یک فرد ارتشی‌ای با یک عده قیام می‌کند و آن حکومت را از بین می‌برد و یک حکومتی به جای او می‌نشاند، یا یک رژیمی را از بین می‌‌برد یک رژیم دیگری می‌آورد. اینها مقایسۀ حکومت اسلام را و نهضت اسلامی را با سایر نظام‌ها و با سایر حکومت‌ها عوضی گرفتند و لهذا، هم گروه‌هایی که توجه ندارند به عمق این انقلاب و هم بعضی از افراد سیاسی و ارتشی و اینهایی که به خیال خودشان می‌خواستند که در این سفره هم مثل سفرۀ قبل یک حظ وافری داشته باشند و دستشان در دزدی و در کارهای خلاف باز باشد ـ و حالا امیدشان کم‌کم دارد قطع می‌شود ـ دست به یک همچو کارهایی می‌زنند بدون توجه به عمق مسائل. کودتا در یک کشوری واقع می‌شود که آن کشور یک حکومتی دارد جدای از مردم و مردم هیچ کاری به آن حکومت ندارند یا ناراضی هستند که ـ غالباً ـ هم ناراضی هستند. اینجا یک تضاد و تعارضی بین سران کشور و حزبها ـ مثلاً ـ یا صاحب‌منصب‌های لشکری یا اشخاص سیاسی کشور واقع می‌شود و ملت حضور ندارند در آنجا. اینها حضور ملت را نمی‌فهمند یعنی چه؛ یا می‌فهمند و از بس که حب جاه دارند و حب مال دارند دست و پا می‌زنند که شاید ـ شاید در یکصد احتمال یکی ـ بتوانیم. اینها نمی‌دانند که فرق است ما بین قیام‌های سیاسی، قیام‌های ملی، قیام‌هایی که برای آمال دنیایی است با این نهضت اسلامی. نهضت اسلامی ایران ابداً، نه ملیت و ملیتگرایی ـ خصوصاً، به آن معنای فاسدش ـ در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سیاسی و طبقۀ روشنفکر و این مسائلی که در سایر جاها هست. این نهضت از نفْس تودۀ مردم، از نفْس تودۀ زن و مرد مردم بلند شد و به همان طور که مردها وارد میدان بودند بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه حظ اینها و زحمات اینها بیشتر از مردها باید گفت بود؛ برای اینکه وقتی که بانوان می‌آیند در میدان، قوۀ مردها دو چندان می‌شود یا ده چندان می‌شود. مردها نمی‌توانند ببینند که خانمها در میدان آمده‌اند و آنها کنار بروند. یک تودۀ مسْلم، یک ۳۵ میلیون جمعیت ـ به استثنای چند صد تا آدم‌های منحرف ـ مؤمن به خدا، مؤمن به اسلام، مؤمن به قرآن کریم، یک ۳۵ میلیون هم‌صدا، با ایمان به خدا و قرآن کریم برخاستند از جا. در هر خانه‌ای بروید می‌بینید که همان مسائل نهضت هست. تمام حرفهایی که بیشتر بین خانم‌ها هم با هم در مجالس بوده است ـ به طوری که من اطلاع پیدا کرده‌ام ـ یا مردها در مجالسشان بوده تمام آن مسائل برگشت یکدفعه به مسائل سیاسی. تمام طبقات کشور؛ زن و مرد و بزرگ و کوچک یکوقت مسائلشان برگشت به مسائل سیاسی. حتی گاهی بعضی بچه‌های کوچکی که در منزل ما هم می‌آیند گاهی اینها هم وقتی که بازی می‌کنند بازی سیاسی می‌کنند؛ یکی‌شان نقش رئیس جمهور را، یکی‌شان نقش مثلاً یکی دیگر را همین طوری. یک همچو واقعه‌ای که در ایران واقع شد این عمقش را باید این اشخاص که نظر دارند بفهمند قضیه چیست؟ در چه موقع بود در طول این پنجاه سالی که خوب، بسیاری یادشان هست یا ده ـ بیست سالی که همه‌تان یا اکثرتان یادتان هست، چه وقت بود که همان طوری که مردها وارد در میدان نبرد بودند، زنها هم وارد بودند؛ زنها هم جلو می‌افتادند. زنها هم بچه‌های کوچکشان را به آغوش می‌کشیدند و اگر دو تا بود یکی‌‌اش هم دستش را می‌گرفتند و وارد می‌شدند در تظاهرات و در مقابل این توپ و تانک و امثال اینها. چه وقت در ایران شماها و ما یادمان هست که اینطور انسجام باشد بین گروههای مختلف ملت، و اینطور در امور کشوری و سیاسی همه حضور داشته باشند؟ اگر یکوقتی یک قصه‌ای هم در کشور واقع می‌شد حتی مردها هم، یک محلۀ تهران اصلاً، مطلع از این چیزها نمی‌شدند؛ خانمها هم بی‌تفاوت بودند، مردم هم بی‌تفاوت بودند، آنها هم که مطلع می‌شدند بی‌تفاوت بودند. این حضوری که الآن تمام قشرهای ملت دارند این حضور هیچ وقت نبوده است. همۀ افراد ملت الآن در مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی حاضرند و خودشان را موظف می‌دانند؛ اگر یک مطالبی واقع بشود که برخلاف موازین باشد، اینطور نیست که بی‌تفاوت باشند، مردم کار نداشته باشند، خانمها هم مشغول کار دیگری باشند. خیر، این جور نیست. حالا شما خانم‌ها که خداوند تأییدتان کند و شما پاسدارها که خداوند همه‌تان را تأیید کند با هم حاضرید در صحنه. این اشخاصی که خیال کردند که یک کودتایی بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلاً جاهایی را بکوبیم اینها خیال می‌کنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهای دیگر وقتی آن رأس را می‌کوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم اینطوری است. حالا همۀ خانه‌ها مرکز است، همۀ افراد ملت ما سپاه اسلام هستند.

عدم شناخت دشمن از اسلام و جامعۀ اسلامی

مسئله، مسئلۀ عقیدتی است نه مسئلۀ مادی. خانم‌ها برای اینکه یک چیزی مثلاً دستشان بیاید یا یک فرض کنید که صاحب‌منصب بشوند نمی‌آیند بیرون، خودشان و بچه‌هایشان را به کشتن بدهند.این اسلام و قرآن است که خانم‌ها را آورده است بیرون و همدوش مردها بلکه جلوتر از مردها وارد در صحنۀ سیاست کرده. همۀ خانه‌های این ملت خانۀ امید ماست. اینها گمان می‌کنند با کوبیدن یک خانه یک نفر را یا صد نفر را یا یک دویست ـ پانصد نفر را کشتن کارها تمام است. مرد و زن این کشور همه پاسدار اسلام هستند. مسئله، مسئلۀ عقیده است نه مسئله، مسئلۀ مادیت و به دست آوردن یک چیزی تا اینکه بیایید بگویید که خوب، وقتی نمی‌شود دیگر برویم کنار. خیر، مسئلۀ عقیده است، دفاع از اسلام[است]تا آن آخر فردی که زنده است باید دفاع بکند. یا ۳۵ میلیون جمعیت باید از بین بروند؛[بنابراین]کشوری دیگر نیست تا اینکه کودتایی باشد و هرگز نخواهد اینطور شد. اینها اشتباه دارند، نمی‌فهمند. هی روشنفکرهایشان دعوای فهم و سیاست می‌کنند و ـ عرض می‌کنم که ـ جبهه‌های این طرف، آن طرفشان هی ادعای این مسائل را می‌کنند و ارتشیها هم که یک طبقه‌شان باز توجه به مسائل ندارند؛ اینها و همۀ کورفهمی‌شان از این است که عمق این مسئله را نفهمیده‌اند. باز نفهمیده‌اند قدرت اسلام را، اینها باز توجه به این معنا ندارند. این پاسدارها را کی رفته دعوتشان کرده که بیایید پاسداری کنید؟ این کمیته‌های سرتاسر کشور را کی رفته دعوتشان کند که بیایید کمیته درست کنید؟ این دانشجو و دانشمند و نمی‌دانم اجزای دیگر این کشور را کی رفته بسیجشان کرده؟ این بانوان را کی بسیج کرده که در همۀ شئون کشور دخالت می‌کنند و دخالت بجایی هم می‌کنند؟ اینها را کسی[دعوت نکرده]، اینها را خدا دعوت کرده است. اینها لبیک برای خدا دارند می‌گویند. یک مملکت اینطوری را خیال نمی‌شود کرد که کسی بتواند یک همچو مملکتی را با کشتن یک عده‌ای ـ فرضاً ـ هم شما بکشید ـ فرضاً ـ هم فانتومهایی بیاید و این محل و آن محل، آن محل را بکوبد. مگر اینجا الآن قیامش به ـ مثلاً ـ فلان آدم است؟ خیر، مسئله اینها نیست. همۀ اشتباه اینها این است که اسلام را نمی‌شناسند، از باب اینکه نبودند توی اسلام تا بفهمند چه خبر است. شاید تاریخ اسلام هم اینها اصلش بنادارند نخوانند. از بس با اسلام مخالفند شاید تاریخ اسلام را دلشان نخواهد بخوانند. اینها نفهمیده‌اند که در اسلام چه گذشته است، در تاریخ اسلام چه وقایعی اتفاق افتاده، اسلام چه جور پیش رفته است. همه چیز را به همین جهات مادی و به همین جهات به قول خودشان سیاسی دست چندم که دست اینها هست مقایسه می‌کنند. از این جهت، یکوقت یک همچو کارهایی می‌کنند یا دعوت به یک همچو کارهایی. اسلام این کار را انجام داد. مگر غیر اسلام می‌توانست یک مملکتی را از اول تا آخر، از بچه تا بزرگ بسیج کند برای یک مطلب؟ اینها هر کدام یک مقاصد علی حدّه، داشتند قبل از این نهضت. هر کس یک کار علی حدّه، داشت، کاری به این مسائل نداشتند. آنکه همۀ اینها را به هم پیوند داد و بسیج عمومی کرد آن اسلام بود که کرد. اسلام را بروند بشناسند ببینند چی هست تا دیگر اینطور خطاکاریها را نکنند. ما فرض می‌کنیم که آمدند و این چند نفر از سران مؤثر این کشور را از بین بردند، مگر ملت ایران برای نخست‌وزیر و برای فلان آدم و فلان آدم قیام کرده است؟ مگر قیام در دست کسی هست؟ مگر کسی مهار قیام این کشور در دستش هست؟ همه، همه هستند، اشخاصی که خودشان در این مسائل وارد هستند، همۀ ملت وارد در این مسائل هستند. این اشتباه باید رفع بشود تا به این خطاها نیفتند و بعد هم به این محاکمه‌ها کشیده نشوند. این اشتباه را رفع بکنند همۀ گروهها؛ همۀ گروه‌های سیاسی و همۀ گروه‌های روشنفکر و همۀ گروه‌های مختلفی که در این کشور هست این اشتباه را رفع بکنند. توجه به این معنا داشته باشند که مسئلۀ کودتا در کجا می‌شود نتیجه پیدا کند، در کجا نمی‌شود. بفهمند که قضیۀ بسیج عمومی یک ملت از مرکز گرفته تا سرحدات هر جا بروی یک کلمه هست. هر جا می‌رفتی صحبت بود از اینکه جمهوری اسلامی می‌خواهیم. مگر بشر می‌تواند یک همچو بسیجی را بکند الاّ به تمسک به کتاب و سنت. آن مغزهای با ایمان است که قیام کردند. آن مغزهایی است که الآن هم وقتی جوانهایشان، چه جوانهای از بانوان و چه جوان‌های از مردها وقتی با من ملاقات می‌کنند کراراً، نه یک دفعه و نه ده دفعه، از نجف که بودم تا اینجا حالا هم همین طور است، هی از من می‌خواهند که شما دعا کنید ما شهید بشویم، من هم دعا می‌کنم که پیروز بشوید. یک همچو، یک همچو مغز با ایمانی و یک همچو قلب نورانی را مگر ممکن است با کودتا از بین برد؟ این اشتباه را اینها از خودشان رفع کنند و توجه کنند به ماهیت نهضت اسلامی و به ماهیت اسلام و به ماهیت کتاب کریم و به ایمان. اگر توجه به این مسائل بکنند دیگر نه آن کسی که بخواهد با شلوغ کردن، دانشگاه را به هم زدن، دست به این کارها می‌‌زند و نه آن کسی که ـ فرض کنید که ـ می‌خواهد یک تظاهراتی بکند و یک کاری بکند. اینها اگر ماهیت مسئله را بفهمند و بفهمند که پیشرو این قضیه اسلام است، امام این قضیه، امام زمان است، اگر این را بفهمند که این مغزهای ۳۵ میلیون جمعیت ایران نورانی است و به نور اسلام زنده است در فکر این نمی‌افتند که ما برویم یک عده‌ای را بکشیم و بعد زمام را دستمان بگیریم. مگر می‌شود یک همچو چیزی؟ بله، آنجایی که زمام همین بودکه یک ردۀ بالایی بود و حکومت می‌کرد به مردم، مردم هم هیچ کاری نداشتند به آن ردۀ بالا، یک ردۀ دیگری می‌آمدند آنها را کنار می‌زدند، آنها می‌شدند آنها. اما قضیه این نیست که ما یک رده‌ای داشته باشیم و یک بالا و پایینی؛ همه همدوشند، برادر و خواهرند همه و همه خودشان را سهیم می‌دانند در این مسائل؛ برای اینکه اسلام هست. اسلام اختصاص به یک شخص دون شخصی ندارد. ایمان است، ایمان مربوط به یک کسی دون کسی ندارد. خانه به خانه باید این اشخاص که خیال کردند، خانه به خانه باید بروند و جنگ کنند، آن هم در همۀ کشور نه در تهران. تهران را اگر ـ فرض بکنید ـ فرض محال ـ که شما تهران را تسخیر کنید سایر مملکت قیام می‌کنند برخلافتان، آنها می‌آیند تهران را از دست شما می‌گیرند. باید یک ابزاری بیاورد امریکا و یک اشخاصی بیاورد امریکا یا سایر کسانی که می‌خواهند و خیال می‌کنند[می‌‌توانند]در اینجا یک کاری انجام بدهند که ۳۵ میلیون جمعیت را از صحنه بیرون کند. آن، چه ابزاری است که می‌تواند ۳۵ میلیون جمعیت زن و مرد که همه مجهز و همه حاضر در قضایا هستند این بخواهد از صحنه بیرون کند؟ این امر محالی است. کسی را که خدا به میدان آورده نمی‌تواند بختیار از میدان خارج کند یا کارتر از میدان خارج کند. کسی که اعتیاد دارد[۲]نمی‌تواند کودتا بکند، حرف است. اینها حرف است که می‌زنند که بنا بود که بیاید، کی بیاید؟ آن اگر دو ساعت از وقتش بگذرد آنطور که می‌گویند خوب، کی بیاید؟ عمده همین است که اسلام را نمی‌شناسند. خیال می‌کنند اسلام یک رژیمی است مثل رژیم امریکا، مثل رژیم شوروی. شوروی و امریکا همان ردۀ بالا هستند؛ مردم دیگر، مردم کشور خودش بر خلافش هستند. آن ردۀ بالا یک حکومتی می‌کنند و یک زوری می‌گویند و یک چَرایی می‌کنند در مملکت، مردم دیگر حاضر قضایا نیستند. اینطور نیست که مردم دیگر مثل ایران حاضر باشند در مسائل سیاسی، بانوانشان همه حاضر باشند. اسلام را اگر بشناسند و بفهمند این اسلام چی هست و یک قدری تاریخ اسلام و قضایایی که در صدر اسلام واقع شده شما ببینید در یک جنگی که واقع شده است، وقتی که یک قلعه‌ای را بسته بودند و کفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم که وسایلی نبود که بروند بالا و بمباران کنند، باید این قلعه فتح بشود، خوب، دیوارهای بلند و کذا. یکی از سردارهای اسلام گفت که نیزه‌ها را زیر سپر بگذارید من می‌نشینم روی سپر، من را بالا کنید تا بروم به دیوار برسم، می‌روم آنجا با آنها در داخل جنگ می‌کنم، در را باز می‌کنم. یک نفر برای یک جمعیتی که یک قلعه را داشتند همین کار را کردند. این نیزه‌ها را زیر سپر گذاشتند او نشست روی سپر با این نیزه‌ها بلند کردند تا به برج رسید، به دیوار رسید. آن شخص رفت در آنجا و جنگ کرد و در را باز کرد. این اسلام است که این کار را می‌کند، این ایمان است که این کار را می‌کند. این قشرهای مختلفی که انحراف دارند خوب است یک قدری مطالعه کنند در اسلام، خوب است یک قدری مطالعه کنند در تاریخ اسلام، خوب است یک قدری بفهمند که معنی ایمان چیست.

ماه مبارک رمضان و مهمانی خداوند متعال

ماه مبارک رمضان نزدیک شد و در این ماه مبارک خودتان را تقویت کنید به قوّتهای روحانی. در یک حدیثی است که پیغمبراکرم فرمودند که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد. در ضمنش می‌فرمایند کهدُعیتُم اِلی ضیافَةِ اللّه‌.[۳]ضیافت‌های خدا با ضیافت‌های مردم این است فرقش که وقتی شما را یک اشخاصی دعوت بکنند به یک مهمانی، وقتی بروید در آن مهمانی به حسب فراخور حال، یک چیزهایی برای خوردنی و یک چیزهایی برای تفریح و این چیزهاست. ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبه‌اش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبه‌اش روزه است و یک امر مهمش که مائدۀ غیبی و آسمانی است قرآن است. شما دعوت شده‌اید به مهمانی خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما، شما را وادار کرده است به اینکه روزه بگیرید. این راههایی که به دنیا باز است و شهوات است، اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید برایلیلة القدر. ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند برای ورود در ماه مبارک رمضان و ورود در «ضیافة اللّه‌». شما وقتی که می‌خواهید به مهمانی بروید خوب، یک وضع دیگری ـ غالباً البته ـ ، یک وضع دیگری خودتان را درست می‌کنید. لباسی تغییر می‌دهید و یک طور دیگری وارد می‌شوید. آنطوری که در خانه هستید یک تغییری می‌دهید. ماه شعبان برای این است که همان مهیا بودنی که می‌خواهید مهمانی بروید، خودتان را مهیا می‌کنید و سر و ظاهرتان را، سر و صورتتان را یک قدری فرق می‌گذارید با آن وقتی که در خانه هستید. در ضیافت خدا، ماه شعبان برای مهیا کردن این افراد است، مهیا کردن مسلمین است برای ضیافت خدا، ادبش آن مناجات شعبانیه است. من ندیده‌ام در ادعیه، دعایی را که گفته شده باشد همۀ امامها این دعا را می‌خواندند،[۴]در دعای شعبانیه این هست؛ اما من یادم‌نیست که در یک دعای دیگری دیده باشم که همۀ ائمه این را می‌خواندند. این مناجات شعبانیه برای این است که شما را، همه را مهیا کند برای «ضیافة اللّه‌».

تقویت روح و رسیدن به اوج کمالات در ادعیه ائمه (ع)

یک کج فهمی‌هایی در انسان هست که این کج فهمی‌ها گاهی خیلی زیاد می‌شود. اینها دعا را نمی‌فهمند چی هست، لهذا، خیال می‌کنند که حالا ما خوب، قرآن را می‌گیریم دعا را رها می‌کنیم. اینها نمی‌فهمند که دعا اصلاً چی هست. مضامین ادعیه را نرفته‌اند ببینند که چی هست، به مردم چی می‌گوید، چه می‌خواهد بکند. اگر نبود در ادعیه الاّ دعای مناجات شعبانیه، کافی بود برای اینکه امامان ما، امامان بحقند؛ آنهایی که این دعا را انشا کردند و تعقیب کردند. تمام این مسائلی که عرفا در طول کتاب‌های طولانی خودشان یا خودشان می‌گویند در چند کلمۀ مناجات شعبانیه هست، بلکه عرفای اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایی که در اسلام وارد شده است از اینها استفاده کرده‌اند. و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهای دیگر. این دعاهاست که به تعبیر بعض از مشایخ ما[۵]می‌فرمودند که «قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می‌‌رود، این قرآن صاعد است.» معنویات در این ادعیه ـ آنی که انسان را می‌خواهد آدم کند، آنی که این افرادی که اگر سر خود باشند از همۀ حیوانات درنده‌تر هستند ـ این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست اینها این انسان را دستش را می‌گیرد و می‌بردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمی‌توانیم بفهمیم، اهلش هستند. یکدفعه آدم می‌بیند که کسروی[۶]آمد و کتابسوزی! مفاتیح الجنان هم جزو کتاب‌هایی بود که سوزاند، کتاب‌های عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسندۀ زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقی‌ها اینطوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمه‌ای یاد می‌گیرند ادعاشان خیلی بالا می‌شود. کسروی آخری ادعای پیغمبری می‌کرد ـ نمی‌توانست به آن بالا برسد آنجا را می‌آورد پایین. این کتاب مفاتیح الجنان یک کتابی است که مال حاج شیخ عباس قمی نیست، شیخ عباس قمی، جمع کرده اینها را، ادعیه را جمع کرده در آنجا. این آدمی که کتاب مفاتیح الجنان را سوزانده یا یک روزی برای سوزاندن امثال کتاب مفاتیح الجنان درست کرده بود این نمی‌دانست کتاب مفاتیح الجنان چی تویش است، شاید یک دفعه هم مناجات شعبانیه را هم نخوانده بود، فکرش اینطور فکر نبود. این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می‌کند ـ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم ـ همچو تقویت روحی می‌کند و همچو راه را برای انسان باز می‌کند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمت‌ها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. گول بعض از نویسنده‌ها و امثال کسروی را نخورید که ادعیه را تضعیف می‌کردند؛ این تضعیف، تضعیف اسلام است، نمی‌فهمند اینها، بیچاره‌اند. نمی‌دانند در این کتاب چه چیزها هست، همان مسائل قرآن است با لسان دیگری که لسان ائمه باشد. لسان قرآن یکجور زبان است، زبان دعا یکجور زبان است، زبان علما و عرفا و اینها هم یک زبان دیگر است. آنکه سبکبار می‌کند انسان را و از این ظلمتکده می‌کِشد او را بیرون و نفْس را از آن گرفتاری‌ها و سرگشتگی‌هایی که دارد خارج می‌کند این ادعیه‌ای است که از ائمۀ ما وارد شده‌اند. ائمۀ ما ـ علیهم صلوات‌اللّه‌ ـ که تقریباً همه‌شان گرفتار به یک ابرقدرتهایی بودند که نمی‌توانستند یک کاری را انجام بدهند شاخص، علاوه بر آن هدایت‌های زیرزمینی که می‌کردند این ادعیه‌شان برای تجهیز مردم بود، برخلاف آن دولت‌های قاهری که بودند. همین ادعیه بودند که اشخاص وقتی که ادعیه را می‌خواندند قوّت روحی پیدا می‌کردند و سبکبار می‌شدند و شهادت برای آنها هَیِّن و آسان می‌شد. این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشی است که انسان به حسب قلب خودش می‌کند برای اینکه مهیا بشود برود مهمانی؛ مهمانی خدا، مهمانی‌ای که در آنجا سفره‌ای که پهن کرده است قرآن مجید است و محلی که در آنجا ضیافت می‌کند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتی که می‌کند ضیافت تنزیهی و ضیافت اثباتی و تعلیمی[است]. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا می‌کند تا برسند به آن سفره‌ای که از آن باید استفاده کنند و آن «لیلة القدر» است که قرآن در آن نازل شده است.

هدف انبیا؛ رهایی انسان از نفسانیت

این ضیافت الهی انسان را منقلب باید بکند از این جهت حیوانی به آن جهت واقعی انسانی؛ از آن ظلمتهایی که اطلاع به آن داریم منقلب کند انسان را به آن نورهایی و نور مطلقی که همۀ عالم تبع اوست. همۀ دعوت انبیا این بوده است که مردم را از این سرگردانی‌ای که دارند ـ هر که یک طرف می‌رود و هر که یک مقصدی دارد ـ این مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشانشان بدهد که این راه است؛ دیگر آن راهها که می‌روید رها کنید. راه همین است؛اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ[۷]، اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُستَقیمٍ.[۸]آن طرف، طرف ندارد، دنیاست و ماورای آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است، این دنیاست. آن دنیایی که تکذیب شده است این عالم طبیعت[نیست]، این عالم طبیعت نور است. دلبستگی‌های به این عالَم انسان را بیچاره می‌کند. ظلمت‌ها از این دلبستگی‌هایی است که ما داریم به این دنیا، به این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات. همۀ انبیا آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علایقی که همه‌اش بر ضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا می‌کند، شما را دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالَم نور. اسلام هم در رأس همۀ ادیان است، برای یک همچو مقصدی. این ادعیه مهیا می‌کنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق، این گرفتاری‌هایی که انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است، متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت است. و این مناجاتها و این ادعیه‌ای که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ بعد از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند، راه می‌بردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک ـ مثلاً ـ کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا! مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد این بود که راه را به این اهل دنیا، به این انسان ظلوم[۹]و جهول، بسیار جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که شما را می‌رساند به خدای تبارک و تعالی این راه است:اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُستَقیمدنیاست و آن طرفش همۀ عالَم، دنیاست و آن طرفش ماورا و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛اللّه‌ُ وَلِیُّ الَّذینَ امَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا اَولِیاءُهُمُ الطّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.[۱۰]طاغوت در مقابل انبیا است، در مقابل اللّه‌ است.

ورود به مهمانی الهی

اگر ما در این ضیافت خدا، در این سفره‌ای که خدای تبارک‌وتعالی افراشته است برای همه، اگر ما در اینجا موفق بشویم به اینکه راهمان بدهند در این میهمان‌خانۀ بزرگ الهی، جلویمان را نگیرند ـ شیاطین ایستاده‌اند که راه را نگذارند برویم، جلو گیرند ـ اگر راهمان بدهند به این ضیافت ممکن است که راهی پیدا بکنیم به آنکه راه انسان است. همۀ راههای دیگر غلط است، راه‌های حیوانی است. انسان یک اعجوبه‌ای است که هم در او حیوانیت هست، حیوانی شهوی الی غیرمتناهی و هم در او شیطنت هست الی غیرمتناهی. یک موجودی است همۀ ابعادش غیرمتناهی است؛ از هر راهی که برود آخر ندارد، هر راهی که برود هیچ آخر ندارد و راهها همه غلط، همه اشتباه، همه منتهی به جهنم می‌شود الاّ صراط مستقیم؛ آنی که راه انسان است. اگر راهمان بدهند دراین «ضیافة‌اللّه‌» و مستعد شده باشیم که وارد بشویم در این ضیافت خدا و در این ماه مبارک، امید است که ان‌شاءاللّه‌ یک هدایتی شامل حالمان بشود. خودتان را تقویت کنید دراین ماه مبارک، مهیا بشوید برای همۀ پیشامدها. در عین حالی که معنویات بود آنچه می‌خواستند، لکن با قوّت معنویات اِعوجاجهایی که در بشر بود و در این قدرتهای بزرگ بود، این اعوجاجها را می‌خواستند مرتفع کنند. یک چوپان[۱۱]با عصایش پامی‌شد می‌رفت فرعون و آن بساط فرعونی را می‌رفت دعوت می‌کرد که بیا مسلمان شو، بیا آدم شو. یک صغیر یتیم[۱۲]چوپان‌زاده یا چوپان از حجاز پامی‌شود همۀ دولتها را دعوت می‌کند که بیایید آدم بشوید؛ برای این است که آدم کنند همه را. مقصد این است که ماها آدم بشویم و مع الأسف، مشکل است. یک مثلی هست که می‌گفتند که ملاّ شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. مرحوم شیخ ما ـ رحمه‌اللّه‌ ـ مرحوم آشیخ عبدالکریم[۱۳]ـ رحمه‌اللّه‌ ـ می‌فرمود که ملاّ شدن چه مشکل، آدم شدن محال است، مثل محال می‌ماند. انبیا آمده بودند که این محال را جامۀ عمل به آن بپوشند. اینقدر دست و پا نزنید این طرف و آن طرف بروید. شما خدا را می‌خواهید، بروید دنبال همان که می‌خواهید. فطرت شما توجه به خدا دارد، خودتان متوجه نیستید. همۀ فطرتها توجه به خدا دارد. این ماه رمضان و هر ماه رمضان دیگری مهیا کنید خودتان را. در این روز آخر ـ فرضاً ـ آخر شعبان است شاید، بیشتر مهیا کنید و مهیا کنیم خودمان را برای ورود در «ضیافة‌اللّه‌»؛ در مهمانی خدا که ان‌شاءاللّه‌ با سلامت نفْس، با نور هدایت خدای تبارک و تعالی وارد بشویم در این ماه عزیز معظم و فرق بکنیم. در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماه‌ها ودنبال این باشیم که ان‌شاءاللّه‌ «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همۀ سعادت عالَم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همۀ شب‌های عالَم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم. خداوند ان‌شاءاللّه‌، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافة‌اللّه‌» بشوید و از آن مائده‌های آسمانی که قرآن و ادعیه است ان‌شاءاللّه‌، همه‌مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلة القدر»[را]هم دریابیم،سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر.[۱۴]

و السلام علیکم ورحمة‌اللّه‌ وبرکاته

 
۱- اشاره به کودتای نافرجام «نوژه».
۲- اشاره به شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی.
۳- بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۵۶، ح۲۵: «شما به مهمانی خدا دعوت شده‌اید».
۴- اقبال الاعمال، ص۶۸۵.
۵- آقای محمدعلی شاه‌آبادی، استاد عرفان امام.
۶- احمد کسروی تبریزی از نویسندگان و تاریخ‌نگاران معروف با پنجاه اثر که در آثار خود از استعمال واژه‌های عربی پرهیز داشت. او با آنکه در جوانی لباس روحانیت بر تن داشت بعدها به عنصری ضد دین و ضد روحانی مبدل شد و پیشنهاد کرد تمام کتابهایی که به زبان عربی و دربارۀ دین نوشته شده است از جمله، قرآن کریم و مفاتیح الجنان را آتش زنند. وی سرانجام هنگام مراجعه به دادگستری توسط یکی از فدائیان اسلام ترور شد.
۷- سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ ۵.
۸- سورۀ هود، آیه ۵۶: «هر آینه پروردگار من بر راه راست است».
۹- بسیار ستمکار.
۱۰- سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۷: «خدا یار اهل ایمان است. آنان را از تاریکی‌های جهان بیرون آرد و به عالَم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان طاغوت است. آنها را از عالم نور به تاریکی‌های گمراهی درافکند».
۱۱- حضرت موسی بن عمران ع.
۱۲- حضرت محمد بن عبداللّه‌ ص.
۱۳- آقای عبدالکریم حائری یزدی ۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۵ ه .ق. از بزرگان فقها و مراجع شیعه که از شاگردان سید محمد فشارکی، میرزا محمدتقی شیرازی و آخوند خراسانی بود. وی در سال ۱۳۳۲ ه .ق. از عتبات به اراک آمد و حوزۀ علمیۀ آنجا را رونق داد و سپس در سال ۱۳۴۰ ه .ق. به قم آمد و حوزۀ علمیه را در این شهر بنیان گذارد.وی استاد اصلی امام در دروس فقه و اصول می‌باشد.
۱۴- سورۀ قدر، آیۀ ۵: «این شب[شب قدر]رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه».