1390/11/12
شبیهسازی برای شکست خط مقاومت
چرا سوریه برای آمریکا مهم است؟
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با رمضان عبدالله، دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین گفتند: «اگر دولت سوریه، به آمریکاییها قول دهد که حمایت خود را از مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان قطع خواهد کرد، همه مسائل تمام خواهد شد و تنها جرم سوریه حمایت از مقاومت است... موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال سوریه، حمایت از هرگونه اصلاحات به نفع مردم این کشور و مخالفت با دخالت امریکا و کشورهای دنباله رو آن، در مسائل داخلی سوریه است.» بر این اساس به همراه دکتر محمد اکرمینیا، کارشناس مسائل خاورمیانه نگاهی میاندازیم به وضعیت سوریه و تلاش نظام سلطه برای شکستن خط مقاومت:
سوریه در جغرافیای سیاسی منطقه
سوریه کشوری بسیار مهم از لحاظ جغرافیایی و استراتژیک است. از نظر موقعیت جغرافیایی، سرپل سه قاره آفریقا، اروپا و آسیا محسوب میشود. 185هزار کیلومتر مساحت و 180کیلومتر مرز آبی با مدیترانه باعث شده تا دسترسی به اروپا و شمال آفریقا برای این کشور به آسانی فراهم گردد. از حیث جغرافیای سیاسی نیز 70کیلومتر مرز مشترک با رژیم صهیونیستی و 350کیلومتر مرز مشترک با لبنان باعث شده تا این کشور موقعیت ممتازی در این منطقه داشته باشد. برای مثال اگر به نقشه بنگریم، درمییابیم که سوریه به منظور مقابله با رژیم صهیونیستی، لبنان را در دل خود جای داده است. بلندیهای جولان نیز موقعیت استراتژیکی است که البته بخشی از آن پس از جنگ سال 1967 اعراب و اسرائیل، به دست این رژیم اشغال شد.
در آن جنگ رژیم صهیونیستی صحرای سینا در کشور مصر و کرانه باختری رود اردن را نیز اشغال کرد اما مصریها در قراداد ننگین «کمپدیوید» در سال 1979 در قبال پس گرفتن صحرای سینا با رژیم صهیونیسیتی صلح کردند و اردن هم سال 1994 صلح کرد و بخشهایی از خاک خود را پس گرفت. این در حالی بود که روند مخاصمه و جنگ بین سوریه و رژیم صهیونیستی باقی ماند؛ مخصوصاً پس از صلح رژیم صهیونیستی با مصر و اردن، فشارهای بسیار زیادی بر سوریه وارد شد تا این کشور هم به روند صلح خاورمیانه بپیوندد اما این کشور هیچگاه تضمین معتبری از جانب رژیم صهیونیستی پیدا نکرد تا بتواند صلح کند. در واقع تلاش رژیم صهیونیستی این بود که در صفوف کشورهای عربی شکاف ایجاد کند و جداگانه با هرکدام به تفاهم برسد و قرارداد امضا کند که سوریه و لبنان حاضر به این کار نشدند.
کشوری با این موقیعیت خاص و ممتاز در منطقه، تنها کشوری است که در مقابل رژیم صهیونیستی ایستاده و بازی مستقلی را خارج از وابستگی به اسرائیل و آمریکا ارائه میکند و نقش بسیار تأثیرگذاری در روند تحولات منطقه دارد. بنابراین ایجاد تشنج در چنین کشوری آرزوی دیرینه نظام سلطه است.
پروژهی شبیهسازی
برای درک بهتر «شبیهسازی» در سوریه باید به یک نکته توجه کرد: با وجود اینکه حرکتهای انقلابی در سطح کشورهای منطقه برای اسقاط نظامهای این کشورها شکل گرفته و این را از شعارهای انقلابی مردم میتوان فهمید، اما آنچه آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال میکنند تلاش برای شبیهسازی حرکتهای اصلاحطلبانه مردم سوریه با قیامهای انقلابی منطقه است. آنها قصد دارند تا اعتراضات داخل سوریه را شبیه قیامهای مردمی کشورهایی همچون یمن، لیبی، مصر، بحرین و تونس نشان دهند. در واقع آمریکا با این اقدام خود، اهداف معینی را دنبال میکند.
این کشور در قدم اول میخواهد نشان دهد که حرکتهای منطقه به صورت یکپارچه ضد آمریکا و اسرائیل نیست؛ این در حالی است که اساساً تمام آن چیزی که در لایههای سیاسی آشکار و لایههای پنهانی این کشورها مطرح است، آمریکاستیزی ناشی از سرسپردگی سران این رژیمها به آمریکاست. در همین رابطه رهبر انقلاب در سخنان 14 خرداد، اسلامیبودن، مردمیبودن و ضد آمریکایی و اسرائیلی بودن را سه شاخصه اصلی انقلابهای منطقه معرفی کردند. هدف بعدی آمریکا ایجاد وضعیت متشنج در سوریه به منظور ایجاد سپر دفاعی برای رژیم صهیونیستی است. بدینصورت که با تضعیف سوریه - که یکی از کشورهای حامی اصلی حزبالله لبنان بوده و نیز این کشور اساساً برای نظام سیاسی لبنان بسیار مهم است- حزبالله لبنان را تضعیف و به تبع آن جریان مقاومت را کمرنگ کرده و موقعیت رژیم اشغالگر قدس را مستحکم نماید.
سخنان سیدحسن نصرالله درباره دادگاه مرحوم رفیق حریری هم بیانگر این مطلب بود که آمریکاییها به دنبال این هدف در منطقه هستند. از طرفی چهار نفر از عناصر اصلی و رهبران حزبالله متهم به دخالت در ترور رفیق حریری میشوند و از طرف دیگر سوریه را با دخالتهای خود به هم میریزند. وقتی تکههای پازل را کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که تشنجات ایجاد شده در سوریه هم همان حلقه مفقودهای است که با وجود آن امنیت اسرائیل تضمین میشود.
با نگاهی به تاریخچه دفاع از رژیم صهیونیستی، خواهیم دید که به طور مثال قبل از فروپاشی شوروی و در دوران جنگ سرد، سه محور اصلی سیاستهای آمریکا در منطقه عبارت بود از: تأمین امینت اسرائیل، تضمین جریان صدور نفت و قطع نفوذ کمونیسم. بر همین اساس است که «ژوزف نای» میگوید: پروژه آمریکا در خاورمیانه سه محور دارد: نظم، نفت، اسلحه. در اینجا نظم به معنای برتری اسرائیل است که این نقطه کانونی در سیاست خاورمیانه آمریکاست.
در واقع باید گفت هدف آمریکا برای تشنجآفرینی در سوریه این است که اگر در مصر، رژیم مبارک که طرفدار اسرائیل بود سقوط کرد و آمریکا امتیازی در منطقه از دست داد، حداقل بتواند با تضعیف سوریه امتیازاتی بگیرد که به نفع اسرائیل باشد. لذا با شبیهسازی این حرکتها، با ایجاد تشنجها و با هر وسیله ممکن میخواهد به این هدف برسد.
ضمن اینکه استفاده از وسائل نوین ارتباطجمعی، تحریک و شوراندن اپوزیسیون خارجنشین و ایجاد فشار توسط مجامع بینالمللی از ابزارهای نظام سلطه علیه سوریه است.
صحنه داخلی سوریه و مشکلات موجود
البته صحنه داخلی سوریه هم مستعد این قضیه است؛ چراکه علاوهبر مواردی که در بالا ذکر شد، سوریه کشوری تکثر قومی و مذهبی بسیاری زیاد است. مسیحیان در سوریه 10 فرقه هستند و مسلمانان نیز حداقل 5 فرقه شامل «اسماعیلیه»، «علویان»، «اهل سنت»، «یزیدیه» و «دروزی» میباشند. در نتیجه بستری فراهم است که تحریکات خارجی، امروز اندکی مؤثر واقع شود. اما نکته مهم اینجاست که مهار این وضعیت در سوریه به نفع مردم است؛ چراکه این تشنجات، سوریه را از جایگاه منطقهای خودش عقب میاندازد. هر چقدر نظام سیاسی سوریه تضعیف شود موقعیت سوریه در منطقه تضعیف میشود و این به نفع مردم نخواهد بود.
سوریه از زاویهای متفاوت
وجه تمایز انقلابهای مردمی منطقه و تشنجات ایجادشده در سوریه این است که تمام کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با تحرکاتی مواجه هستند که منشأ داخلی دارد و این مردم هستند که بر اثر فشارهای سیاسی و تنگناهای اقتصادی به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب کنند اما در سوریه وضعیت به این شکل نیست. گرچه سوریه هم به دلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی نیاز به اصلاحات دارد که آقای بشار اسد هم به آن اشاره کرد و اقداماتی هم در زمینه اصلاحات سیاسی به عمل آورده است اما مردم خواهان اصلاحاتی بنیادیتر هستند. از جمله حمایتهای بشار اسد از اصلاحات میتوان به لغو شدن حالت فوقالعاده، آزادی زندانیان سیاسی، اعطای تابعیت به کردهایی که سالهای طولانی تابعیت سوریه را نداشتند و اقدامات دیگری در جهت اصلاح وضعیت اقتصادی از جمله اصلاح نظام دستمزد کارمندان اشاره کرد.
ادامه این اعتراضات با این اصلاحات سیاسی اقتصادی بیانگر وجود دو جریان در این کشور است؛ یک جریانی که مردمی بوده و خواهان اصلاحات هستند و رئیسجمهور هم به خواستههای آنان صحه گذاشته و ضمن تأیید حرف مردم، قول داده تا ترتیب اثر دهد. اما جریان دیگری که وجه تمایز حرکتهای مردمی در کشورهای دیگر با سوریه نیز میباشد، جریان دستنشانده دشمنان در این کشور است. برای مثال برخی از گروههای تروریست به تحریک برخی کشورهای منطقه از مرزهای اردن به صورت مسلحانه وارد این کشور شدند و به ایجاد تشنج پرداختند. این در حالی است که ما در صحنهی تظاهرات تونس، مصر و یمن نمیبینیم که گروهی از خارج کشور بیاید و تهدید کرده و دست به سلاح ببرد. حتی برخی اشخاص خارجی، رأساً در سوریه به صورت ناشناس حضور پیدا کرده و کمکهایی را به گروههای مخالف ارائه کردهاند. این دخالت تنها به این دلیل است که بازی سوریه در منطقه بازی مستقلی است و این چیزی نیست که برخی کشورهای عرب منطقه تحمل کنند. بنابراین در تحریک حرکتهای مسلحانه داخل سوریه دخیل هستند و خشونتها را نیز افزایش دادهاند.
سوریه در جغرافیای سیاسی منطقه
سوریه کشوری بسیار مهم از لحاظ جغرافیایی و استراتژیک است. از نظر موقعیت جغرافیایی، سرپل سه قاره آفریقا، اروپا و آسیا محسوب میشود. 185هزار کیلومتر مساحت و 180کیلومتر مرز آبی با مدیترانه باعث شده تا دسترسی به اروپا و شمال آفریقا برای این کشور به آسانی فراهم گردد. از حیث جغرافیای سیاسی نیز 70کیلومتر مرز مشترک با رژیم صهیونیستی و 350کیلومتر مرز مشترک با لبنان باعث شده تا این کشور موقعیت ممتازی در این منطقه داشته باشد. برای مثال اگر به نقشه بنگریم، درمییابیم که سوریه به منظور مقابله با رژیم صهیونیستی، لبنان را در دل خود جای داده است. بلندیهای جولان نیز موقعیت استراتژیکی است که البته بخشی از آن پس از جنگ سال 1967 اعراب و اسرائیل، به دست این رژیم اشغال شد.
در آن جنگ رژیم صهیونیستی صحرای سینا در کشور مصر و کرانه باختری رود اردن را نیز اشغال کرد اما مصریها در قراداد ننگین «کمپدیوید» در سال 1979 در قبال پس گرفتن صحرای سینا با رژیم صهیونیسیتی صلح کردند و اردن هم سال 1994 صلح کرد و بخشهایی از خاک خود را پس گرفت. این در حالی بود که روند مخاصمه و جنگ بین سوریه و رژیم صهیونیستی باقی ماند؛ مخصوصاً پس از صلح رژیم صهیونیستی با مصر و اردن، فشارهای بسیار زیادی بر سوریه وارد شد تا این کشور هم به روند صلح خاورمیانه بپیوندد اما این کشور هیچگاه تضمین معتبری از جانب رژیم صهیونیستی پیدا نکرد تا بتواند صلح کند. در واقع تلاش رژیم صهیونیستی این بود که در صفوف کشورهای عربی شکاف ایجاد کند و جداگانه با هرکدام به تفاهم برسد و قرارداد امضا کند که سوریه و لبنان حاضر به این کار نشدند.
کشوری با این موقیعیت خاص و ممتاز در منطقه، تنها کشوری است که در مقابل رژیم صهیونیستی ایستاده و بازی مستقلی را خارج از وابستگی به اسرائیل و آمریکا ارائه میکند و نقش بسیار تأثیرگذاری در روند تحولات منطقه دارد. بنابراین ایجاد تشنج در چنین کشوری آرزوی دیرینه نظام سلطه است.
پروژهی شبیهسازی
برای درک بهتر «شبیهسازی» در سوریه باید به یک نکته توجه کرد: با وجود اینکه حرکتهای انقلابی در سطح کشورهای منطقه برای اسقاط نظامهای این کشورها شکل گرفته و این را از شعارهای انقلابی مردم میتوان فهمید، اما آنچه آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال میکنند تلاش برای شبیهسازی حرکتهای اصلاحطلبانه مردم سوریه با قیامهای انقلابی منطقه است. آنها قصد دارند تا اعتراضات داخل سوریه را شبیه قیامهای مردمی کشورهایی همچون یمن، لیبی، مصر، بحرین و تونس نشان دهند. در واقع آمریکا با این اقدام خود، اهداف معینی را دنبال میکند.
این کشور در قدم اول میخواهد نشان دهد که حرکتهای منطقه به صورت یکپارچه ضد آمریکا و اسرائیل نیست؛ این در حالی است که اساساً تمام آن چیزی که در لایههای سیاسی آشکار و لایههای پنهانی این کشورها مطرح است، آمریکاستیزی ناشی از سرسپردگی سران این رژیمها به آمریکاست. در همین رابطه رهبر انقلاب در سخنان 14 خرداد، اسلامیبودن، مردمیبودن و ضد آمریکایی و اسرائیلی بودن را سه شاخصه اصلی انقلابهای منطقه معرفی کردند. هدف بعدی آمریکا ایجاد وضعیت متشنج در سوریه به منظور ایجاد سپر دفاعی برای رژیم صهیونیستی است. بدینصورت که با تضعیف سوریه - که یکی از کشورهای حامی اصلی حزبالله لبنان بوده و نیز این کشور اساساً برای نظام سیاسی لبنان بسیار مهم است- حزبالله لبنان را تضعیف و به تبع آن جریان مقاومت را کمرنگ کرده و موقعیت رژیم اشغالگر قدس را مستحکم نماید.
سخنان سیدحسن نصرالله درباره دادگاه مرحوم رفیق حریری هم بیانگر این مطلب بود که آمریکاییها به دنبال این هدف در منطقه هستند. از طرفی چهار نفر از عناصر اصلی و رهبران حزبالله متهم به دخالت در ترور رفیق حریری میشوند و از طرف دیگر سوریه را با دخالتهای خود به هم میریزند. وقتی تکههای پازل را کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که تشنجات ایجاد شده در سوریه هم همان حلقه مفقودهای است که با وجود آن امنیت اسرائیل تضمین میشود.
حتی برخی اشخاص خارجی، رأساً در سوریه به صورت ناشناس حضور پیدا کرده و کمکهایی را به گروههای مخالف ارائه کردهاند. این دخالت تنها به این دلیل است که بازی سوریه در منطقه بازی مستقلی است و این چیزی نیست که برخی کشورهای عرب منطقه تحمل کنند.
با نگاهی به تاریخچه دفاع از رژیم صهیونیستی، خواهیم دید که به طور مثال قبل از فروپاشی شوروی و در دوران جنگ سرد، سه محور اصلی سیاستهای آمریکا در منطقه عبارت بود از: تأمین امینت اسرائیل، تضمین جریان صدور نفت و قطع نفوذ کمونیسم. بر همین اساس است که «ژوزف نای» میگوید: پروژه آمریکا در خاورمیانه سه محور دارد: نظم، نفت، اسلحه. در اینجا نظم به معنای برتری اسرائیل است که این نقطه کانونی در سیاست خاورمیانه آمریکاست.
در واقع باید گفت هدف آمریکا برای تشنجآفرینی در سوریه این است که اگر در مصر، رژیم مبارک که طرفدار اسرائیل بود سقوط کرد و آمریکا امتیازی در منطقه از دست داد، حداقل بتواند با تضعیف سوریه امتیازاتی بگیرد که به نفع اسرائیل باشد. لذا با شبیهسازی این حرکتها، با ایجاد تشنجها و با هر وسیله ممکن میخواهد به این هدف برسد.
ضمن اینکه استفاده از وسائل نوین ارتباطجمعی، تحریک و شوراندن اپوزیسیون خارجنشین و ایجاد فشار توسط مجامع بینالمللی از ابزارهای نظام سلطه علیه سوریه است.
صحنه داخلی سوریه و مشکلات موجود
البته صحنه داخلی سوریه هم مستعد این قضیه است؛ چراکه علاوهبر مواردی که در بالا ذکر شد، سوریه کشوری تکثر قومی و مذهبی بسیاری زیاد است. مسیحیان در سوریه 10 فرقه هستند و مسلمانان نیز حداقل 5 فرقه شامل «اسماعیلیه»، «علویان»، «اهل سنت»، «یزیدیه» و «دروزی» میباشند. در نتیجه بستری فراهم است که تحریکات خارجی، امروز اندکی مؤثر واقع شود. اما نکته مهم اینجاست که مهار این وضعیت در سوریه به نفع مردم است؛ چراکه این تشنجات، سوریه را از جایگاه منطقهای خودش عقب میاندازد. هر چقدر نظام سیاسی سوریه تضعیف شود موقعیت سوریه در منطقه تضعیف میشود و این به نفع مردم نخواهد بود.
سوریه از زاویهای متفاوت
وجه تمایز انقلابهای مردمی منطقه و تشنجات ایجادشده در سوریه این است که تمام کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با تحرکاتی مواجه هستند که منشأ داخلی دارد و این مردم هستند که بر اثر فشارهای سیاسی و تنگناهای اقتصادی به این نتیجه رسیدهاند که انقلاب کنند اما در سوریه وضعیت به این شکل نیست. گرچه سوریه هم به دلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی نیاز به اصلاحات دارد که آقای بشار اسد هم به آن اشاره کرد و اقداماتی هم در زمینه اصلاحات سیاسی به عمل آورده است اما مردم خواهان اصلاحاتی بنیادیتر هستند. از جمله حمایتهای بشار اسد از اصلاحات میتوان به لغو شدن حالت فوقالعاده، آزادی زندانیان سیاسی، اعطای تابعیت به کردهایی که سالهای طولانی تابعیت سوریه را نداشتند و اقدامات دیگری در جهت اصلاح وضعیت اقتصادی از جمله اصلاح نظام دستمزد کارمندان اشاره کرد.
ادامه این اعتراضات با این اصلاحات سیاسی اقتصادی بیانگر وجود دو جریان در این کشور است؛ یک جریانی که مردمی بوده و خواهان اصلاحات هستند و رئیسجمهور هم به خواستههای آنان صحه گذاشته و ضمن تأیید حرف مردم، قول داده تا ترتیب اثر دهد. اما جریان دیگری که وجه تمایز حرکتهای مردمی در کشورهای دیگر با سوریه نیز میباشد، جریان دستنشانده دشمنان در این کشور است. برای مثال برخی از گروههای تروریست به تحریک برخی کشورهای منطقه از مرزهای اردن به صورت مسلحانه وارد این کشور شدند و به ایجاد تشنج پرداختند. این در حالی است که ما در صحنهی تظاهرات تونس، مصر و یمن نمیبینیم که گروهی از خارج کشور بیاید و تهدید کرده و دست به سلاح ببرد. حتی برخی اشخاص خارجی، رأساً در سوریه به صورت ناشناس حضور پیدا کرده و کمکهایی را به گروههای مخالف ارائه کردهاند. این دخالت تنها به این دلیل است که بازی سوریه در منطقه بازی مستقلی است و این چیزی نیست که برخی کشورهای عرب منطقه تحمل کنند. بنابراین در تحریک حرکتهای مسلحانه داخل سوریه دخیل هستند و خشونتها را نیز افزایش دادهاند.