• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1390/03/25
دیدار شاعران آئینی با رهبر انقلاب

شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی

در آستانه ولادت با سعادت امیرالمؤمنین، علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام جمعی از شاعران آئینی، سروده‌های خود را با مضامین عمدتا مذهبی، اخلاقی و نیز بیداری اسلامی در محضر رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند. آنچه در زیر می‌آید، شعرخوانی سیدحمیدرضا برقعی در این دیدار است. همچنین صوت این شعر را از اینجا بشنوید و فیلم آن را از اینجا تماشا کنید.

زخمی‌ام، التیام می‌خواهم
التیام از امام می‌خواهم

السلامُ علیک یا ساقی
من علیک ‌السّلام می‌خواهم

تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت‌الحرام می‌خواهم

در نجف سینه بی‌قرار از عشق
گفت: «لایُمکن‌الفرار» از عشق

***

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگرباره خروشان شده‌ است
ساحل خفته پر از لؤلؤ و مرجان شده ‌است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده ‌است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده‌ است

با شماییم، شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلامِ ابوسفیانی است)

با شماییم که خود را خبری می‌دانید
و زمین را همه ارث پدری می‌دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم‌کاسه نمرود شدید

ننگ دیگر به رخ اصل و نسب ننشانید
لکه ننگ به دامان عرب ننشانید

گردباد آتش صحراست، بترسید از آن
آه ِ این طایفه گیراست، بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده ‌است
خون این طایفه این بار به جوش آمده ‌است

صبر این طایفه وقتی که به سر می‌آید
دیگر از خُرد و کلان معجزه بر می‌آید

صبر کن! سنگ که سجّیل شود می‌فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می‌فهمید

پاسخت می‌دهد این طایفه با خون اینک
ذوالفقاری ز نیام آمده بیرون اینک

هان! بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر «ایوان مدائن» به نصیحت گفته است

هان! بترسید که این لشکر بسم‌الله است
هان! بترسید که طوفان طبس در راه است

یا محمد! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم؟
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم، چه کنیم؟
پاسخ آینه‌ها بی‌تو دمادم سنگ است
یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

بانگ هیهات حسینی است رسیده است از راه
هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله

در حاشیه:
«جواد زمانی» گرداننده جلسه، سیدحمیدرضا برقعی را معرفی کرد به عنوان شاعر بعدی که می‌خواهد در موضوع بیداری اسلامی، شعر بخواند. بین برقعی و «زمانی» فقط حسان نشسته بود و گه‌گاهی برقعی و «زمانی» از پشت سر یا جلوی روی حسان با هم حرفی کوتاه می‌زدند و هماهنگ می‌شدند. انگار که برقعی در هماهنگی جلسه به «زمانی» کمک می‌کرد. برقعی هم اول کار شعرش را تقدیم کرد به مردم بحرین:

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

برقعی را از جلسه شعرای سال گذشته به یاد دارم و اینکه رهبر به اسم کوچک می‌شناختش. در سفر رهبر به قم هم در جلسه جوانان با ایشان شعر خواند، محکم‌تر و با اعتماد به نفس بیشتر. امروز و در این جلسه انگار که 50 سال شاعر باشد برقعی. حالا نه فقط درباره او ولی در پخته و خودباور شدن نسل جوان شعرای این دوره نقش رهبر غیرقابل انکار است.

رهبر -وقتی برقعی شعر می‌خواند- دست در ریش‌های سفیدش می‌کرد و گوش می‌داد. شعر برقعی هم شعر خوبی بود؛ مثل شعر بقیه جوان‌ترها.