1390/03/25
دیدار شاعران آئینی با رهبر انقلاب
شعرخوانی محسن عرب خالقی
در آستانه ولادت با سعادت امیرالمؤمنین، علیبنابیطالب علیهالسلام جمعی از شاعران آئینی، سرودههای خود را با مضامین عمدتا مذهبی، اخلاقی و نیز بیداری اسلامی در محضر رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند. آنچه در زیر میآید، شعرخوانی محسن عرب خالقی در این دیدار است. همچنین صوت این شعر را از اینجا بشنوید و فیلم آن را از این لینک تماشا کنید.
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است
از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
شأن نزول سوره «انسان» رسیده است
وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند
روزی که مکه بوی خدای احد گرفت
حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت
از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد
کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد
وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد
حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامهی سیاه خود احرام بسته است
از باغ عرش رایحه نوبر آمدهست
خورشید عدل از دل کعبه بر آمدهست
از بیشهزار شیر شجاعت در آمدهست
حسن خدای عزوجل حیدر آمدهست
جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت
حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»
ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
ای منتهی به کوچهی تو ردّ پای ما!
ای بانی دعای سریع الرّضای ما!
پیر پیمبران، پدری کن برای ما!
لطف تو بوده شامل ما از قدیمها
دستی بکش به روی سر ما یتیمها
پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد
تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد
حق با تو بود و لحظهای از تو جدا نشد
خاک تو هر کسی که نشد کیمیا نشد*
ای شاه حُسن! با تو «گدا معتبر شود»
آری! «به یمن لطف شما خاک زر شود»
ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
شیرینی اذان و اقامه به کام ما!
تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
«ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما»
این حرفهای آخر شعر است و خواندنی است
بر پای تو هر آنکه نماند نماندنی است
در حاشیه:
شعر هرچه جلوتر میرفت، حضار بیشتر دقیق میشدند. رهبر هم که بین شعرخواندن شعرای قبلی خیلی آرام آفرین میگفت، این بار بلندبلند میگفت و کم کم برای هر مصراع. رهبر گوش میکرد و انگشتری توی انگشت دست راستش را با دست چپ بازی میداد و میچرخاند.
شعر خوانی عربخالقی که تمام شد، رهبر گفت: بسیار خوب آفرین...؛ (*) اون مصرعی که کیمیا داشت را یک بار دیگر بخوانید. عرب خالقی خواند: خاک تو هر کسی که نشد کیمیا نشد. رهبر گفت: توتیا مناسبتره به نظرم. چون کیمیا با خاک نسبتی نداره؛ البته اگر کلمه توتیا را دوست میدارید. عربخالقی تشکر کرد و «زمانی» نفر بعد را معرفی کرد برای شعر خواندن.
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است
از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
شأن نزول سوره «انسان» رسیده است
وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند
روزی که مکه بوی خدای احد گرفت
حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت
از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد
کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد
وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد
حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامهی سیاه خود احرام بسته است
از باغ عرش رایحه نوبر آمدهست
خورشید عدل از دل کعبه بر آمدهست
از بیشهزار شیر شجاعت در آمدهست
حسن خدای عزوجل حیدر آمدهست
جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت
حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»
ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
ای منتهی به کوچهی تو ردّ پای ما!
ای بانی دعای سریع الرّضای ما!
پیر پیمبران، پدری کن برای ما!
لطف تو بوده شامل ما از قدیمها
دستی بکش به روی سر ما یتیمها
پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد
تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد
حق با تو بود و لحظهای از تو جدا نشد
خاک تو هر کسی که نشد کیمیا نشد*
ای شاه حُسن! با تو «گدا معتبر شود»
آری! «به یمن لطف شما خاک زر شود»
ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
شیرینی اذان و اقامه به کام ما!
تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
«ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما»
این حرفهای آخر شعر است و خواندنی است
بر پای تو هر آنکه نماند نماندنی است
در حاشیه:
شعر هرچه جلوتر میرفت، حضار بیشتر دقیق میشدند. رهبر هم که بین شعرخواندن شعرای قبلی خیلی آرام آفرین میگفت، این بار بلندبلند میگفت و کم کم برای هر مصراع. رهبر گوش میکرد و انگشتری توی انگشت دست راستش را با دست چپ بازی میداد و میچرخاند.
شعر خوانی عربخالقی که تمام شد، رهبر گفت: بسیار خوب آفرین...؛ (*) اون مصرعی که کیمیا داشت را یک بار دیگر بخوانید. عرب خالقی خواند: خاک تو هر کسی که نشد کیمیا نشد. رهبر گفت: توتیا مناسبتره به نظرم. چون کیمیا با خاک نسبتی نداره؛ البته اگر کلمه توتیا را دوست میدارید. عربخالقی تشکر کرد و «زمانی» نفر بعد را معرفی کرد برای شعر خواندن.