• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1366/03/07

بیانات در روز ۲۹ ماه مبارک رمضان‌

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی خاتم النبیین و علی اله الطّیبین الطّاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. قال الله الحکیم. «قل ما یعبوا بکم ربّی لو لا دعاؤکم».(۱)

 در بینش اسلامی بشر به تذکر و توجه دایمی احتیاج دارد؛ چون بنا بر این بینش بشر یک مسافر و تلاشگر است که اگر از این حرکت و تلاشی که برعهده اوست غافل بماند و درنگ بکند، از رسیدن به منزل مقصود باز خواهد ماند و اگر دایماً تلاش بکند و خوب تلاش بکند، در پایان وقت که پایان عمر اوست، به مقصود دست خواهد یافت و آن مقصود عبارت است از کمال و تعالی روحی که اثرش را در زندگی بعد از مرگ خواهد داد؛ همه چیز مقدمه این است و زندگی پس از مرگ در بینش اسلامی زندگی حقیقی است. ما البته امروز نمیتوانیم آن زندگی و آن دوران را در ذهن خودمان تصور کنیم، ولی جهان‌بینی اسلامی به ما این‌طور میآموزد که ما در این دوره که اسمش زندگی دنیاست، در یک زندگی نیم‌بند قرار داریم؛ «و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان»(۲)، زندگی آن‌جاست؛ وقتی رفتیم، خواهیم دید. در آن زندگی سعادت، خوشی و خوشبختی بسته به تلاشی است که ما این‌جا خواهیم کرد. پس اگر از این تلاش غفلت کردیم، فراموش کردیم و تنبلی کردیم، ناگهان چشم باز میکنیم و خودمان را در آن نشئه میبینیم؛ در حالی که دستمان خالی است.

 برای این‌که انسان این تلاش را به طور دایم انجام بدهد و تکالیفی را که برعهده اوست - که شکل‌دهنده همان تلاش است - انجام بدهد، تذکر لازم است؛ و دین یادآورهایی را برای او در نظر گرفته و خود پیامبران اساساً یادآورند. «فذکّر انّما انت مذکّر»(۳). و قرآن یک وسیله ذکر است که در خود کتاب الهی بارها از این خصوصیت و مأموریت قرآن یاد شده است. یکی از وسائل یاد، همین نماز است که در پنج وقت، نماز ما را به یاد می‌اندازد؛ یکی موعظه است که موعظه موعظه‌گران ما را به یاد می‌اندازد؛ یکی دعاست که توجه به دعا ما را به یاد می‌اندازد؛ یکی تلاوت کلام‌الله است که خواندن آیات الهی ما را از غفلت خارج میکند و از این قبیل وسایل. پس همه این وسایل در کارند تا ما دچار غفلت نشویم. اگر یادمان رفت و دچار غفلت شدیم، از تلاش میمانیم و اگر از تلاش ماندیم، وضعمان در آن زندگی موعود حتماً وضع بدی خواهد بود. کلاً اول تا آخر ما چنین سرنوشت و سرگذشتی داریم.

 این همه تأکیدی که روی تقوا شده، عبارت است از این‌که انسان متوجه خودش باشد؛ مواظب باشد که لغزشی به او دست ندهد؛ اشتباه نکند و غافل از وضع خودش و از سرنوشت و هدف و راه و تکلیفش نشود؛ مثل رانندگی در یک جاده پرپیچ و خم و لغزنده و خطرناک است که اگر غفلت و فراموش کردید که در چه وضعیتی هستید، ممکن است ساقط بشوید. تقوا یعنی آن مراقبت و توجه دایمی که در افراد بالا به صورت یک ملکه یعنی یک خصلت غیر قابل انفکاکِ از انسان در می‌آید؛ دایماً انسان توجه دارد. در ماه رمضان با دعا و نماز و روزه، گرسنگی و بقیه خصوصیاتی که در این ماه است، یکی از آن حالات صفای لازم را به انسان میدهد؛ انسان حالت ذکر و یاد پیدا میکند و حالت غفلت از او گرفته میشود.

 آدم متذکر این‌طور نیست که هرگز گناه و اشتباه نکند؛ چرا، ممکن است اشتباه و گناه هم بکند؛ آدم باتقوا این‌طور نیست که دستش به هیچ گناهی آلوده نشود؛ چرا میشود؛ اما فرق است بین گناهِ آدم باتقوا و آدمِ بیتقوا. گناه آدم بیتقوا مثل این است که پا بگذارد در یک سراشیب لغزنده؛ تا آخر میلغزد. یک گناه، گناه دیگر را به دنبال خودش میآورد. گناه در دهان او مزه میکند؛ به گناه مجذوب میشود و قبح گناه از نظر او میرود؛ آدم بیتقوا این‌طوری است. اما آدم باتقوا وقتی گناه میکند، فوراً متوجه میشود؛ میفهمد اشتباه کرده و سعی میکند جبران کند: «انّ الّذین اتقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون»(۴)؛ متقی این‌طور است؛ بمجرد این‌که به تعبیر قرآن شیطان او را «مس» کرد؛ یعنی آلوده به وسوسه شیطانی شد، فوراً متوجه میشود که اشتباه کرد، در جاده لغزنده سراشیب نمیافتد که برود تا اسفل سافلین، بلکه خودش را نگه میدارد؛ کنترل میکند. آدم باتقوا و متذکر، مثل کسی است که جریان تندی او را به طرفی میکشاند و او باید در خلاف جهت آن جریان شنا کند، تا به ساحل نجات برسد. یک لحظه غافل شدن، دست بازداشتن، تنبلی کردن، مشغول شدن به تماشای این‌ور و آن‌ور، او را مبالغ زیادی به عقب خواهد برد. آن جریان تند در زندگی ما، غرایض، هویها، شهوات و تمایلات بشرىِ ضد تکاملی ماست که ما را به سمت عقب میکشانند. اگر ما متوجه و متذکر باشیم، تا یک خُرده عقب رفتیم، فوراً میفهمیم که اشتباه کرده‌ایم؛ بنا میکنیم باز شنا کردن و دست و پا زدن و به جلو رفتن؛ اما اگر باتقوا و متذکر نباشیم، وقتی عقب رفتیم، غافل میشویم و نمیفهمیم که جریانی دارد ما را با خود می‌برد؛ بلکه چون تکان نمیخوریم و دست و پا نمیزنیم، احساس راحتی هم میکنیم؛ خودمان را ول میکنیم در دست جریان و یک وقت متوجه میشویم که میبینیم نزدیک گرداب یا در درون گردابیم و دیگر کاری از ما ساخته نیست.

 دعا در ماه رمضان و همه خصوصیات این ماه مبارک این است که ما را متذکر میکند؛ از غفلت بیرون میآورد؛ آلودگیهای ما را به ما نشان میدهد و در بین دعا و نماز و توجه، فرصتی به ما دست میدهد که اشتباهاتی را که با آنها انس و خو گرفتیم، بازنگری کنیم و آنها را بشناسیم؛ چون گاهی انسان گناهی را عادت کرده که انجام بدهد و توجه ندارد که این گناه است. البته تنبلی، سستی و بقیه نواقصی را هم که داریم، میتوانیم بازنگری کنیم.

 این فصل یک ماهه، فصل بسیار باارزش و قیمتی است. در این سی روز یا بیست‌ونه روز، خدا لیلةالقدر را قرار داده و لیلةالقدر یک فرصت استثنایی در طول سال برای انسان است. که اگر انسان توانسته باشد آن شب را درک بکند، خیر زیادی گیرش آمده. در دعای وداع ماه رمضان - نه این دعای وداعی که در صحیفه سجادیه است - بلکه دعایی که در مفاتیح‌الجنان است، میگوید: «و ان تجعلنی برحمتک ممّن خرت له لیلة القدر و جعلتها له خیرا من الف شهر»؛(۵) خدایا ! من را از کسانی قرار بده که توفیق درک لیلةالقدر را به دست آوردند و لیلةالقدر برای آنها از هزار ماه بهتر و باارزش‌تر شده. لیلةالقدر برای همه این‌گونه نیست. آن کسی که برای او شب بیست‌وسوم یا شب بیست‌ویکم ماه رمضان، با شب بیست‌وسوم هر ماه دیگری فرق ندارد - نه ذکری، نه توجهی، نه حالی، نه گریه‌ای، نه تضرّعی؛ با غفلت میگیرد میخوابد، یا اصلاً یادش نمی‌آید که لیلةالقدر است، یا خدای نکرده آلوده به گناه و هوای نفس هم میشود - برای چنین انسانی لیلةالقدر بهتر از هزار شب نیست؛ یک شب است، آن هم یک شب خسران‌بار که برای او خیری ندارد. لیلةالقدر برای آن کسی از هزار ماه بهتر است که ساعات و دقایق آن شب را قدر بداند؛ از دقایق آن شب استفاده بکند. در آن دعا میخوانیم که خدایا ما را از آن کسانی قرار بده که شب قدرشان پوچ نمیشود؛ از دست نمیرود.

 دعای چهل‌وپنجم صحیفه سجادیه یک نمونه از دعاهایی است که ائمه به ما یاد داده‌اند که مضمون قابل توجهی درباره اهمیت ماه رمضان دارد. من فکر کردم که مقداری از این دعا را برایتان فقط ترجمه بکنم، تا با زبان این دعا آشنا بشویم. این یکی از نقیصه‌های ماست که دعاها را بدون توجه میخوانیم و معنایش را نمیفهمیم؛ از بعضی که قادریم معنایش را بفهمیم، تأمل و تدبر نمیکنیم؛ دعا میخوانیم، حواسمان هم جای دیگری است! در حالی که این دعاها همه دفترهای ارزشمند معرفت و نسخه‌های عشق و محبت است و خیلی چیزها در این دعاهاست که اگر ما به آنها توجه کنیم، میتوانیم آنها را بیاموزیم. بعضیها دعا را تفسیر میکنند که البته خوب است، لکن وقتی بنده یک کلمه دعا را با بیست کلمه تفسیر میکنم، این دیگر کلام امام نیست؛ اگر بشود کلام امام را در یک کلمه زیبا، شکیل و خلاصه، بازگرداند، آن وقت یک مقداری از لطف کلام امام را به ما خواهد داد. آن تفسیرهای مفصل برای این‌که انسان معارف را یاد بگیرد، خوب است؛ اما برای این‌که لذت سخن امام را که خیلی هم زیباست، درک کند، نه؛ آنها خوب نیست. بعضیها که بدون توجه دعا میخوانند، نمیفهمند که این دعای کمیل که راحت آن را میخوانند و از آن عبور میکنند، چه سوز و گدازی دارد؛ چه قطعه زیبایی از لحاظ هنری و ادبی است و چه مضامینی در آن وجود دارد. حالا برای این‌که مقداری از مضامین این دعاها معلوم بشود، من به‌قدری که البته وقت داشته باشیم، ترجمه ساده‌ای میکنم. خیلی طول نمیدهم و همه‌اش را هم ترجمه نمیکنم.

 «اللّهم یا من لا یرغب فی الجزاء و یا من لا یندم علی الاعطاء»(۶)؛ ای خدایی که از ما پاداش نمیخواهی و ای کسی که از بخشش خود به ما پشیمان نمیشوی - حالا من دیگر عبارتهای عربیاش را نمیخوانم، فقط فارسی ترجمه میکنم - و ای کسی که با بندگان به طور برابر رفتار نمیکنی؛ مثل رفتار خود آنها با آنها رفتار نمیکنی. نعمت تو همواره شروع‌کننده است؛ یعنی بدون این‌که قبلاً استحقاقی وجود داشته باشد. عفو و بخشش تو یک نوع تفضل از سوی توست. عقوبت و سزا دادن تو عدالت توست. و قضاء و تقدیر و حکم تو یک خیر برای بنده توست. اگر به کسی چیزی عطا کنی، آن را با منّت آمیخته نمیکنی و اگر از کسی چیزی را منع کنی و به او ندهی، این از روی ظلم و تعدی به آن کس نیست. آن کسانی که شکر تو را میگویند، از آنها سپاسگزاری میکنی؛ در حالی که این خودِ تو هستی که شکر را در دهان آنها گذاشتی. آن کسانی که سپاس تو و ستایش تو را میکنند، تو به آنها پاداش میدهی؛ در حالی که این تو هستی که ستایش خودت را به آنها یاد دادی. گناهانی را میپوشانی؛ در حالی که میتوانی آنها را برملا کنی. به کسانی میبخشی که میتوانی از آنها نعمتت را باز بداری. آن کسی که گناه او را پوشاندی، گاهی شایسته برملا کردن است. آن کسی که به او نعمت دادی، گاهی شایسته منع کردن است؛ اما تو همه کارت را بر تفضل و گذشت قرار دادی. با کسی که تو را معصیت میکند، با بردباری و حلم برخورد میکنی. و به کسی که با گناه به خودش ظلم میکند، مهلت میدهی. بندگانت را مهلت و فرصت میدهی تا بتوانند به تو انابه کنند و برگردند. به آنها سزای عملشان را زود نشان نمیدهی، شاید بتوانند توبه کنند؛ این لطفی است از تو که نگذاری بندگانت با کار زشت، خودشان را به مهلکه بیاندازند؛ این محبت توست که نگذاری آدمهای شقی، با شقاوت خودشان، بدبختی را زود برای خودشان تدارک ببینند. تو فقط کسانی را ساقط میکنی که شقاوت آنها در مقابل گذشت و اغماض تو تکرار شده؛ و این کرم و لطف و محبت و حلم توست. تو آن پروردگاری هستی که بر روی بندگانت راهی باز کردی که آن راه، به عفو و گذشت تو منتهی میشود؛ آن راه را توبه نامیدی. آن راه را از طریق وحىِ خودت به ما نشان دادی تا هرگز در آن راه گمراه نشویم. در قرآنت به ما گفتی: «تُوبوا الی الله توبة نصوحا»؛(۷) توبه کنید و به سوی خدا برگردید؛ توبه‌ای از روی راستی و درستی؛ شاید خدا بدیهای شما را بپوشاند و جبران کند - اینها آیه قرآن است - و شما را به بهشتی که در زیر آن نهرها و جویبارها جاری است وارد کند؛ در آن روز که خدا پیغمبرش و کسانی را که به پیغمبر ایمان آورده‌اند، سرافکنده نخواهد کرد. و نور پیغمبر و مؤمنان در پیش روی او و در سمت راست اوست و آنها پیش میروند. و آنها به تو میگویند پروردگارا نورت را به ما کامل کن و مغفرتت را بر ما نازل کن؛ تو بر همه چیز توانایی.

 این راهی است که خدا در قرآنش برای توبه به ما نشان داده و نشان داده که ما میتوانیم توبه کنیم: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب»(۸)؛ عذر کسی که پس از گشودن در، وارد آن نمیشود چیست؟ تو آن کسی هستی که هر روز برای نفع بندگانت معامله را به سمت آنها گرداندی و به سود آنها تغییر دادی و در قرآن گفتی: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها»؛(۹) هر کس یک کار نیک بکند، ده برابر پاداش میگیرد؛ و اگر کسی یک کار بد بکند، فقط یک برابر سزای آن کار را خواهد چشید. امام در این‌جا آیات مربوط به پاداش مؤمنین را ذکر میکند، بعد درباره ذکر الهی مطالبی را بیان میکند؛ آیات گوناگونی را میآورد و سپس میرسد به این‌جا و میگوید:

 اگر هر یک از مخلوقات تو این‌طور، دیگران را به راه سود و بهره آنها راهنمایی میکرد، به احسان و امتنان موصوف میشد - یعنی مثلاً شما به کسی پولی قرض بدهید، بعد بگویی اگر بخواهی من این پول را در وقت معین از تو نگیرم و به تو ببخشم، راهش این است که این کار را بکنی؛ مرتب راه جلوی پای افراد بگذاری. اگر بخواهی این بدی را که به من کردی، از تو بگذرم، راهش این است که این عمل را انجام بدهی - «فلک الحمد ما وجد فی حمدک مذهب»(۱۰)؛ ای خدای بزرگ سپاس و ستایش مخصوص توست و برای توست و تو را باید به هر اندازه و از هر راهی و با هر لفظی که ممکن است، حمد کرد. به همین ترتیب یاد نعمتهای الهی را میکند.

 بعد امام سجاد (علیه‌الصّلاةوالسّلام) میرسد به ماه رمضان و میگوید: پروردگارا ! از جمله بهترین و برگزیده‌ترین نعمتهای تو ماه رمضان بود که آن را از بین سایر ماهها امتیاز بخشیدی و قرآن و نور را در این روزها نازل کردی و ایمان ما را در این روزها مضاعف ساختی و روزه را بر ما واجب کردی که این خود وسیله اوج ماست. و ما را در عبادت در این ایام ترغیب کردی و لیلةالقدر را که بهتر از هزار ماه است در ماه رمضان قرار دادی و ما را با این ماه بر دیگران امتیاز بخشیدی. و ماه رمضان به مدت یک ماه با ما بود و این مصاحبت، مصاحبت بسیار نیکویی بود و ما از این مصاحبت هیچ دلگیر نیستیم؛ بلکه از مفارغت این ماه دلگیریم. و با این ماه وداع میکنیم؛ مانند وداع با کسی که دوری او برای ما سخت و دشوار است. و منتظر هستیم که این ماه کِی بار دیگر به ما برگردد و با این زبان با ماه برگزیده تو حرف میزنیم.

 از این‌جا به بعد، امام سجاد شروع میکند در عبارات بسیار شورانگیز و عاشقانه‌ای با ماه رمضان سخن گفتن: «السّلام علیک یا شهر الله الاکبر»(۱۱)؛ بدرود ای بزرگترین ماه خدا و ای جشن اولیاء خدا. «السّلام علیک یا اکرم مصحوب من الاوقات»(۱۲)؛ بدرود ای شریفترین و عزیزترین مصاحب از وقتها و زمانها و ای بهترین ماه از لحاظ روزها و ساعتها. «السّلام علیک من شهر قربت فیه الامال»(۱۳)؛ بدرود ای ماهی که آرزوها در آن به ما نزدیک شد؛ یعنی ما با تلاش خودمان، تلاش مضاعفان، به آمال و آرزوهای حقیقی و انسانی خودمان نزدیک شدیم.

 به همین ترتیب با این جملات و کلمات، امام سجاد این ماه مبارک را بدرود میگوید و از لیلةالقدر و از دعا و از قرآن و از مغفرت در این ماه به گرمی و مشتاقانه حرف میزند و بعد از خدای متعال درخواست میکند که: خدایا آنچه را که در این ماه به ما رسیده، برای ما نگه دار؛ و آنچه را که ما از این ماه به دست نیاوردیم، این محرومیت ما را به عنوان یک نقص، به عنوان یک ضعف، مورد ترحم خودت قرار بده و برای ما جبران کن. و بعد امام سجاد آرزو میکند که یکبار دیگر این ماه برگردد.

 این یک نمونه از دعاهای این ماه شریف بود که در پایان این ماه از زبان سیدالساجدین و معلم دعا و ذکر و یاد، مقداری از آن را معنا کردیم. من اعتقادم این است که این دعاها با ترجمه‌های خوبی باید ترجمه بشود. کسانی که قادر بر ترجمه خوب این دعاها هستند، منهای تفصیل و تشریح و تفسیر و توضیح، خودِ دعا را با یک زبان گویا و روشن و شیوا که تا حدی متناسب با بیانات خود امام سجاد باشد، ترجمه کنند و در اختیار فارسیزبانهایی که عربی نمیدانند، بگذارند، تا اینها در این دعاها تدبر کنند و ببینید که چگونه میشود با خدا حرف زد.

 آنچه در پایان این مطالب میخواهم به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم این است: این مایه تقوایی را که در این ماه برای شما به دست آمد، قدر بدانید؛ این را حفظ کنید؛ این از دست میرود. شما با حضورتان در مجامع بندگی خدا مثل مساجد، نمازها، پای صحبتها - بحمدالله جوّ غالب جامعه ما جوّ توجه و تذکر است؛ قرآن، دعا و مناجات است - و تنفس در این فضای معنوی یقیناً مایه‌ای از تقوا را برای خودتان در این ماه تحصیل کرده‌اید. روزه کمک بسیار بزرگی بوده؛ این روزه بسیار چیز قیمتی و ارزشمندی است. لازم نیست خودِ انسان مثل این‌که وزنش را میرود امتحان میکند که چقدر کم یا زیاد شده، بتواند درست بفهمد که چقدر آن معنویت و صفا برایش پیدا شده - البته اگر انسان به اعمال و رفتار با آن قلب خاضع و متذکر خودش توجه کند، آثار این عبادات را میبیند و حس میکند - اما آن‌طور هم نیست که خیلی محسوس باشد، لکن بدانید یک مقدار صفا، معنویت، لطف در شما پیدا شده؛ این را نگهش دارید. نگه داشتن آن در درجه اول به این است که تا آن‌جایی که میتوانید سعی کنید گناه نکنید.

 یکی از مشکلات ما این است که گناههای خودمان را نمیشناسیم. آن کسی که مثلاً به غیبت کردن عادت کرده، توجه ندارد که یک گناهی را به‌طور مرتب انجام میدهد؛ آن کسی که به دروغ‌گویی عادت کرده، با این گناه انس گرفته و توجه ندارد؛ آن کسی که عادت کرده به ایذای مردم و با زبان و با عمل و با رفتار و با کردار خودش افرادی را که دم چَک او هستند اذیت میکند، توجه ندارد به این گناه و به آن عادت کرده؛ آن کسی که به شهوات گوناگون جنسی، از طریق چشم و از طرق گوناگون دیگر عادت کرده، توجه ندارد که دچار چنین بلیه و گناهی است؛ آن کسی که عادت کرده به حیف و میل بیت‌المال یا اموال مردم، توجه ندارد که چه گناه بزرگی مرتکب میشود؛ نه این‌که نمیداند؛ یعنی غفلت در انسان یک انس به‌وجود میآورد و انسان انس میگیرد. اول متوجه نیست که گناه کرده و دارد گناه میکند؛ وقتی هم متوجه بشود، گناه خودش به نظرش کوچک می‌آید. وقتی انسان با گناهی انس گرفت، آن گناه به چشم انسان کوچک می‌آید و این خودش یک گناه است؛ یعنی آن گناهی که از کبائر محسوب میشود، این است که انسان تخلف و معصیت خودش از امر الهی را کوچک بداند و بگوید این گناه که من انجام میدهم، چیزی نیست؛ خودِ این یک گناه است.

 ما اگر بخواهیم گناه نکنیم، اول باید گناه خودمان را بشناسیم؛ و این به وسیله خود ما ممکن است، دیگران گناه ما را نمیدانند. خود ما باید در کار خودمان دقت کنیم؛ در رفتار شبانه‌روزیمان دقت کنیم. هر کسی یک گناهی دارد؛ ممکن است بنده یک گناهی بکنم که از دست شما اصلاً برنیاید؛ شما یک گناه بکنید که آن برادر دیگرتان به آن گناه راهی نداشته باشد. غیر از گناههای مشترک که همه انسانها در آن گناهها به‌خاطر وسوسه‌های نفسانی غالباً شریکند - کم و زیادش متفاوت است - بعضی گناهها اختصاصی است. گاهی یک انسان کم‌کاریاش یک گناه است، یک انسان دیگر نه؛ مثلاً فرض کنید یک نفر برای خودش کار میکند؛ تجارت میکند؛ کارگری میکند؛ این شخص اگر چنانچه کم‌کاری کرد، حالا ممکن است در وضع نیاز جامعه آن هم یک گناه باشد، اما بالاخره یک گناه کوچک و محدود است؛ اما یک نفر یک کار حساس را برای جامعه انجام میدهد که کم‌کاری او ضربات جبران‌ناپذیری میزند؛ این یک گناه بزرگ است. یک نفر با مسائل مالی کلان سر و کار دارد که بیتوجهی او به مسائل مالی یک گناه است؛ در حالی که دیگری که با آن مسائل با آن عظمت و با آن ابعاد سر و کار ندارد، بیتوجهی او به مسائل مالی به این بزرگی نیست؛ یک نفر رفتار و روش و اخلاق و کردارش، درس و الگو برای جامعه است؛ مثل ما عمامه‌ایها که رفتارمان از نظر مردم به‌صورت یک ملاک و معیار شناخته میشود یا برادرانی که لباسهای مقدس انقلابی را به تن دارند - غالب این یونیفرمهایی که در جامعه ماست، لباسهای مقدس انقلابی است؛ مخصوصاً آنهایی که از انقلاب جوشیده مثل برادران پاسدارِ سپاه. البته بقیه یونیفرم‌پوشها هم همین‌طورند. نیروهای ارتش و انتظامىِ امروز که نظام، نظام اسلامی است، اینها هم لباسشان لباس مقدسی است - بایستی به کارهایشان بیشتر توجه کنند و بیشتر اهمیت دهند؛ چرا؟ چون از نظر دیگران الگو هستند. مسئولان مملکتی در هر سطحی، از دیگران وظیفه بیشتری دارند. شما برادران یا خواهرانی که در بخشهای گوناگون دستگاههای دولتی کار میکنید یا خواهرانی که همسر مسئولان و موظفان و مأموران عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند، وظیفه‌شان سنگین‌تر است؛ چون شما گناهان اختصاصی‌ای دارید که اگر دیگری آنها را مرتکب شود، آن‌قدر اهمیت ندارد که شماها انجام دهید. پس ببینید مهم این است که ما گناهمان را بشناسیم؛ گاهی گناه خودمان را نمیشناسیم. البته «المؤمن مرآت المؤمن»(۱۴)؛ یک برادر میتواند گناههای یک برادر دیگر را اگر دید، به او بگوید؛ منتها نه به صورت آبروریزی و ایذا، بلکه به شکل لطیفی به او بفهماند و او را متوجه و متذکر بکند و این هم خیلی خوب است که بتواند خودش را اصلاح کند. خلاصه حفظ مایه تقوا و آن صفا و معنویت در درجه اول به ترک گناه است و کوشش کنیم گناه را ترک کنیم و از خودمان مواظبت کنیم که گناه نکنیم.

 امروز جامعه و نظام ما به انسانهای پاک، نیرومند و بااستقامتی که دلهایشان از معرفت الهی استوار و سیراب شده و گناه در روحیه آنها تزلزل و رخنه‌ای ایجاد نکرده، نیاز دارد. همان‌طور که میدانید دنیای کفر و استکبار، ما را که یک جامعه اسلامی و انقلابی هستیم، تهدید میکند. این تهدید خشک و خالی هم نیست و اگر دستش برسد و اگر بتواند و برایش مقرون به صرفه باشد، تهدیدش را عملی هم میکند؛ منتها حُسن کار این است که تضادهای جهانی و مشکلات بزرگ و مسائلی که امروز ابرقدرتها دارند، این میدان و این امکان را به آنها نمیدهد که بخواهند تهدیدشان را عملی کنند؛ خودشان مشکلاتی چندین برابر بزرگتر دارند. ولی خب اگر بتوانند ضربه را وارد میکنند. در چنین میدانی که ما باید هوشیار و قوی باشیم، نیازمند انسانهای مؤمن، هوشیار، آگاه، خالص و صمیمی هستیم. و اگر بتوانیم، یک نسل خودمان - همین نسل موجود - را با اخلاق و تربیت اسلامی آمیخته کنیم، یقیناً حرکت آینده نسلهای ما بر این روال و به این سمت خواهد بود و دیگران هم از ما یاد خواهند گرفت.

 این ماه رمضان مثل ماه رمضان گذشته برای ما فرصت و توفیقی بود که این‌جا هر روز ظهر در معیت شما برادران و خواهران مؤمن و متقی و بااخلاص و باصفا نماز جماعت را برگزار کردیم، با هم دعا خواندیم و با هم توجه کردیم. انفاس قدسیه شماها و عناصر خوبی که در بین جمع ما یقیناً وجود دارند و هستند و به ماها توجه، حال و معنویت داد و محیط اجتماع ما را محیط لطیف معنوی کرد؛ بسیار با ارزش و خیلی خوب بود. ... من درباره دعا هم یک جمله به عنوان ذکر مصیبت عرض بکنم:

 اگر شما به جبهه‌های نبرد خودمان رفته باشید، در شبهای نزدیک به عملیات یک منظره عجیبی است. در آن‌جا - حالا یک مقدار شنیدیم، مقداری هم دیدیم - بسیار بسیار منظره شوق‌انگیزی است. این جوانهای ما، این برادران مخلص، مؤمن، دلهای پاک، صاف و نورانی، وقتی احساس میکنند که به میعاد خودشان با خدا نزدیک شده‌اند و امکان شهادت و رفتن به جوار الهی برایشان هست، حال عجیبی از دعا، نماز، نماز شب، ذکر، توجه و حالِ بسیار گرانبها و فاخری دارند؛ بعضی از وصیت‌نامه‌ها را هم که انسان میخواند، همین موضوع را مشاهده میکند. من چند روز قبل یکی از این وصیت‌نامه‌ها را میخواندم، دیدم از نماز شب برادران و دوستانش نقل کرده که این شبها چه حالی است، چه زمزمه و چه ولوله‌ای در این سنگرها و پشت خاکریزهاست! این برای خاطر این است که توجه به خدا در آن حالات که ساعات و روزهای آخر است و انسان احساس میکند که فرصت رو به اتمام است، حالت اقبال دارد؛ به علاوه که شوق لقای پروردگار برای کسانی که به سوی او حرکت میکنند، وجود دارد و همین حالت، شاید با ابعاد خیلی بالاتر و به شکل مضاعفی، در شب عاشورا در خیام اصحاب اباعبدالله (علیه‌السّلام) وجود داشت که یکی از کسانی که وقایع را یادداشت میکرده و مینوشته، نقل کرده یک شب از نزدیکی خیمه‌های حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) وقتی عبور میکردم، دیدم که از تمام این خیمه‌ها صدای زمزمه قرآن و دعا و نماز و توجه، به گوش میرسد و همه یکپارچه مشغول ذکر و دعا هستند. حقیقتاً برای آن روز سخت، آن چنان حال و صفایی هم لازم بوده است؛ اما در شب یازدهم اگر کسی از همان خیام عبور میکرد، یقیناً از آن همه زمزمه و حال دیگر خبری نبود و به جای آن همه خیمه‌ها، فقط یک خیمه نیم‌سوخته وجود داشت که فرزندان و دختران ابی‌عبدالله و خردسالان در آن جمع شده بودند؛ شاید از آنها هم زمزمه‌هایی بلند بوده؛ اما به احتمال زیاد این زمزمه بیشتر زمزمه گریه بر عزیزان و فریاد العطش بود. نسألک و ندعوک باسمک العظیم الاعظم و الاعزالاجل الاکرم و باولیائک و بالدم المظلومین یاالله یاالله یاالله.

 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ماه مبارک را بر همه ما و بر ملت ما مبارک بگردان. پروردگارا! آنچه از بندگان تو در این ماه از خیرات و مبرات صادر شد، به فضل و کرم خود آنها را قبول بفرما. پروردگارا! ما را نابخشوده از این ماه خارج مکن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، اگر تا این ساعت از ما و گناهان ما درنگذشته‌ای، در همین چند ساعتی که باقی مانده، از گناهان ما بگذر. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ماه رمضان را برای ما مایه حسرت قرار مده. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد اموات، والدین و شهدای ما را از این ماه رمضان اجر و فضل فراوانی نصیب بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد دعاهایی که در این یک ماهه از زبانها و حنجره‌های بندگان تو صادر شد، مخصوصاً دعاهای شبهای قدر را به فضل و کرمت قبول کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مشکلات جامعه اسلامی و مشکلات مسلمانها را در سراسر جهان به لطف خودت برطرف بفرما. پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم ما را با وظایف خودمان آشنا کن؛ ما را بر آن وظایف قادر و موفق بدار؛ به ما در انجام آن وظایف کمک کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم ما را با عیوب، گناهان، خطاها و لغزشهای خودمان آشنا کن؛ ما را بر رفع این خطاها، نقایص و ضعفها قادر بفرما. پروردگارا! ما را در راه خودت مورد کمک و اعانت قرار بده. پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود کن؛ ما را مورد لطف و نظر بزرگوارانه آن حضرت قرار بده. پروردگارا! در فرج و ظهور آن حضرت تعجیل بفرما. به حق محمّد و آل محمّد و به حرمت خود آن حضرت، ما را جزو یاران و خدمتگزاران و سربازان و شهدا در پیش روی آن حضرت قرار بده. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد آنچه را که گفتیم و انجام دادیم، به کرمت قبول کن. پروردگارا! دعاهای ما را مستجاب کن؛ والدین ما را بیامرز.

رحم الله من قرأ الفاتحة مع صلوات‌


۱) فرقان: ۷۷
۲) عنکبوت: ۶۴
۳) غاشیة: ۲۱
۴) اعراف: ۲۰۱
۵) مفاتیح‌الجنان، دعای وداع ماه رمضان‌
۶) صحیفه سجادیه، دعای ۴۵
۷) تحریم: ۸
۸) صحیفه سجادیه، دعای ۴۵
۹) انعام: ۱۶۰
۱۰ - ۱۳) صحیفه سجادیه، دعای ۴۵
۱۴) بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۶۸