• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1383/03/22

بیانات در دیدار طلاب مدرسه علمیه‌‌ آیت‌الله مجتهدی

ظهر روز پنجشنبه‌ی گذشته، طلاب و اساتید مدرسه‌ی علمیه‌ی آیت‌الله مجتهدی با رهبر انقلاب دیدار کردند. متن بیانات معظم‌له در این دیدار به این شرح است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
 خیلی خوشوقتم و خوشحالم از این که این توفیق را به دست آوردم که امروز در این جا با شما جوانان مؤمن و طالب علم و فعال در عرصه ی کسب علم و معرفت در حوزه ی دینی، ملاقات کنم. از سالها پیش خیلی مایل بودم که یک وقت به مدرسه ی شما و این حوزه ی گرمی که در تهران برخلاف معمول بحمدالله با همت بلندی به وجود آمده، بیایم و از نزدیک آن جا را ببینم. اما امروز بحمدالله این توفیق را پیدا کردیم که شما به این جا تشریف بیاورید و از نزدیک زیارتتان کنیم. خیلی قبل از آن که خدمت جناب آقای مجتهدی برسم و ایشان را از نزدیک زیارت کنم، مدرسه ی ایشان را پیش از انقلاب می شناختم و نام و آوازه ی این مدرسه را شنیده بودم. ایشان همت کردند و در تهران یک حوزه ی علمیه ی واقعی و جدی تشکیل دادند؛ این چیز خیلی کمیاب و کم نظیری بوده است. عشق و علاقه ی ایشان به این کار و تلاش مخلصانه یی که انجام دادند، کمک الهی را جلب کرد و ایشان توانستند این کار را انجام دهند. این مدرسه بحمدالله برکاتی هم داشته است. از سالهای متمادی فضلای برجسته و علمای محترمی از همین کانونِ بنا شده ی بر عشق و همت و تلاش و اخلاص بیرون آمده اند و در نقاط مختلف مشغول انجام وظیفه اند؛ این را باید قدر بدانیم. امروز هم این مدرسه قائم به شماست؛ شما طلاب عزیز و حضرات مدرسین و علمای اعلامی که تدریس را در این مدرسه برعهده دارند.

 آنچه مهم است، این است که در یک جامعه ی روبه رشد و دارای آرمانهای والای علمی و اجتماعی و دنیایی، اگر یک جریان متنفذ فرهنگی وجود داشته باشد که تلاشها و حرکت این جامعه را هدایت کند، این جامعه به خیر و صلاح و فلاح خواهد رسید؛ اما اگر یک چنین جریان فرهنگىِ دینىِ الهی و معنوی در جامعه ی در حال رشد و توسعه ی علمی وجود نداشته باشد، نتیجه همان چیزی می شود که شما امروز در جوامع پیشرفته ی غربی دارید مشاهده می کنید. هرچه پیشرفت بیشتر است، دوری از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است. اوج تمدن مادی از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامی و تلاش سیاسی و دیپلماسی را امروز شما در امریکا می بینید. امریکا کشوری است دارای ثروت و قدرت افسانه یىِ نظامی و تحرک سیاسی فوق العاده؛ اما اوج دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه ی امریکایی می بینید، که قبل از این در هیچ جامعه ی دیگری دیده نشده است. امروز مستنکرترین کارهای بشری، اخلاقی، جنسی و اجتماعی در همین جامعه ی پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه ی جوامع بشری هست؛ اما گناهی که عرف و قانون بشود و برای آن سرمایه گذاری و از آن دفاع شود، انحرافی بی نظیر است. امروز این انحراف، در جامعه ی امریکایی به عنوان پیشرفته ترین جامعه ی علمی، صنعتی، مالی، اقتصادی و سیاسی بروشنی و وضوح مشاهده می شود. شما می بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسی این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ گونه احساس بدبینی یی نسبت به روش اخلاقی آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل می شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشی خوابیده است. عکسهایی که از زندان ابوغریب منتشر شد، خواب رفته ترین لایه های اجتماعی جوامع غربی را هم تکان داد و بیدار کرد. شکنجه گر، یک زن - با احساسات لطیفی که یک زن باید داشته باشد - شکنجه شده، چندین مرد عراقی؛ جرم، مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همین! و شکنجه، در حد اعلای شناعت؛ و جامعه یی که این جنایت را مرتکب شده است، یک جامعه ی پیشرفته ی علمی، صنعتی، مدنی، پُرادعا و مدعی رهبری بشریت! وقتی رگه ی هدایت معنوی و جریان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه یی غایب بود، نتیجه این می شود؛ گناه بزرگ تمدن غربی همین بود. این که گفته می شود اسلام گرایانِ روشنفکر و روشن بین با تمدن غربی مخالفند، خود معاندان غربی نعل واژگونه می زنند؛ وانمود می کنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالی که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربی به خاطر پیشرفت علمی و مبارزه ی با خرافات و علمی کردن همه ی روابط اجتماعی نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه ی دنیایی است. البته این سرنوشت غرب بود که به این ورطه دچار شود. روحانیتی که غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن کج فکری ها، آن واپسگرایی ها، آن تعصبهای عنادآمیز و بکلی دور از عقل و منطق - واکنش اش همین ها هم بود. وقتی با علم و پیشرفت مخالفت می کردند و انسانها را به جرایم موهوم، زنده زنده در آتش می سوزاندند - این مربوط به همین دو سه قرن پیش اروپاست؛ مال خیلی قدیم نیست - وقتی خرافات زشت بر همه ی شؤون فکری و معنوی اروپا و کلیسای آن روز حاکم بود، نتیجه اش می شود همین چیزی که در اروپا پیش آمد و اروپا را در این سراشیب انداخت. شما جوانها آن روز را خواهید دید که این دنیای متمدن غربی از نبود معنویت، دچار هلاکت و نابودی خواهد شد؛ از اوج توانایی ها و اقتداری که امروز از آن برخوردار است، به حضیض ذلت و ناتوانی خواهد افتاد. نتایج فعل و انفعالات تاریخی، سریع و زودرس نیست. روزی این نتایج دیده خواهد شد که دیگر علاج پذیر نیست؛ و آن روز برای تمدن غربی فراخواهد رسید؛ هشدارش را هم همین امروز خود روشن بینان غربی دارند می دهند. این حرفی نیست که منِ طلبه این جا بنشینم و از دور بگویم؛ نه، این حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همین را می فهمیم. این به خاطر چه بود؟ اینها در علم مشکلی نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروتهای زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای به دست آوردن ثروت و قدرت و سیاست و همه چیز، حداکثرِ استفاده های مشروع و نامشروع را کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتارهای گوناگون جهانی کردند؛ میلیونها انسان را اروپایی ها در قرن اخیر و در جنگهای مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین اینها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و علم ناظرِ فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه اش همین است. اول، جلوه یی به زندگی می بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می دهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضیه این است؛ و این ادامه پیدا خواهد کرد. شما بدانید وحشیگری اخلاقی جوامع مترقی و متمدنی که از معنویت بویی نبرده اند، روزبه روز بیشتر خواهد شد و همین وحشیگری، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است و آنها را سرنگون خواهد کرد. چه کسی باید این معنویت را در جامعه تأمین کند و چراغ فضیلت را در میان انگیزه های متراکم دنیایی برافروزد؟ چه کسی باید بر اسبهای سرکش هواهای نفسانی که انسانها را به چنین میدان خطرناکی می اندازند، دهنه بزند و مهار کند؟ روحانیت پاکیزه ی آگاهِ عاقلِ عالمِ فعال؛ غرب این را نداشت. اگر در جامعه یی مجموعه ی روحانیت و علمای دین از این خصوصیات برخوردار باشند، دانش دین را بدانند، از پارسایی و پرهیزگاری به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، برای خدا وارد میدان بشوند و عاقلانه و مدبرانه کار کنند، هرچه پیشرفت دنیایىِ آن جامعه بیشتر شود، معنویت او هم به همان میزان پیش خواهد رفت. این عدم تعادل و توازنی که امروز دنیای غرب به آن دچار است و مایه ی هلاکت او خواهد شد، دیگر پیش نمی آید. شما جوانان و نونهالان چنین مجموعه یی هستید که کشور و جامعه ی شما، بلکه جامعه ی بزرگ اسلامی، و در ورای آن، جامعه ی بشری را می تواند نجات دهد؛ با این نگاه بنگرید به صحنه و عرصه ی کاری که شماها به آن اشتغال دارید. نگاه درست، این است. نه این که ما روحانیون کمبود و نقص نداشتیم؛ چرا، نقصهای زیادی داشتیم؛ اما این سلامت را سلف روحانیت حفظ کرده اند که در راه علم و تقوا مجدانه کوشیده اند و توانسته اند رشته ی معنویت را همچنان مستمر نگه دارند. امروز کشور و جامعه ی اسلامی ما با همه ی دوران گذشته ی تاریخ متفاوت است. به همین نسبت، نقش روحانیت هم امروز فوق العاده برجسته تر است از آنچه در گذشته داشته است. در گذشته، روحانیت ما همیشه به عنوان یک مجموعه ی بکلی جدا از اداره و تدبیر حرکت جامعه قرار داشته؛ خودش مغلوب گروه مغلوبی بوده. حتّی در دورانی هم که پادشاهان صفویه مدعی تشیع بودند و به علما احترام می کردند و فتحعلی شاه به خانه ی میرزای قمی در قم می رفت و زیر بازوی او را می گرفت، روحانیت یک گروه کاملاً حاشیه یی بود؛ مثل این که جریانی مانند سیل دارد حرکت می کند، خلیج کوچکی هم در این گوشه قرار دارد؛ با این جریان ارتباط دارد، اما هیچ تأثیری در این جریان به صورت بنیانی و اصولی ندارد. نه تنها روحانیت، دین هم این طور بوده است. امروز برای اولین بار در تاریخ کشور ما - بلکه در تاریخ کشورهای اسلامی - بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و اداره ی جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانی نیست؛ شاخص، بودن دین و نبودن دین است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شورای اسلامی است؛ یعنی ملاک قبول و عدم قبول قوانین ما، انطباق و عدم انطباقِ با دین است - شورای نگهبان - یعنی قوه ی مجریه ی کشور و همه ی بازوان و دستان و سرانگشتان اداره ی کشور، به یک منشأ دینی متصل می شود؛ اینها خصوصیات اصلی جامعه ی امروز ماست؛ این در گذشته سابقه نداشته است. اگر می بینید جبهه ی عظیم کفر و استکبار در همه ی اشکال گوناگون آن با این نقاط بشدت معارضه می کند، به خاطر این است. با شورای نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسی که شورای اسلامی باشد، بشدت مخالفند؛ با رئیس جمهوری که دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطه های اساسی یی است که حرکت و جهت‌گیری اسلامىِ نظام را تأمین می کند. اگر در تاریخ همین طور عقب بروید، این وضعیت تا صدر اسلام سابقه ندارد. اگر این کشور توانست در میدانهای تحرک و پیشرفت مادی به موفقیتهایی دست پیدا کند؛ اگر توانست علم و فناوری و صنعت پیدا کند؛ اگر توانست یک سیاست بین المللی و یک دیپلماسی قوی پیدا کند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظیم ثروت در زیر زمین و روی زمین، اعم از معدن و کشاورزی و امثال اینها استفاده کند؛ اگر توانست از سرزمین وسیع و متنوع ایران و موقعیت مهم سوق الجیشی آن استفاده کند؛ و خلاصه، اگر توانست با معیارهای پیشرفت جهانی و مدنی خودش را همراه کند، این اولین کشور و دولتی خواهد بود که توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنىِ چراغ برافروخته ی فضیلت و معنویت به دست آورد؛ این می شود یک تمدن جدید؛ این در تاریخ کم سابقه است و در مقابل تمدن غربی یک پدیده ی بشدت هشداردهنده است. اگر در این مجموعه، شما نقش روحانیت را برجسته کردید، ببینید چقدر به این مدنیت خدمت کرده اید. دانشهای جدید، خیلی خوب است. ما جوانهایی را که در دانشگاه ها درس می خوانند، به علم و تحقیق و پژوهش تشویق می کنیم. می شنوید و می بینید؛ من به دانشگاه ها می روم و با جوانهای دانشجو و اساتید صحبت می کنم و آنها را به شکستن مرزهای دانش ترغیب می کنم؛ از مرزها عبور کنند، دانش جدید به دست آورند و علم تولید کنند؛ اینها کارهایی است که باید بشود. مدیران و بازوان فعال کشور را به کار فناوری و صنعت و کشاورزی و تولید و تکثیر ثروت ملی تشویق و ترغیب می کنیم؛ در این کار تلاش و سرمایه گذاری می کنیم؛ همه ی اینها لازم است؛ به شرطی که به بهترین وجه انجام بگیرد. اما اگر شما که برای روشن نگهداشتن فروغ معنویت و فضیلت و دین کمر بسته اید، غایب باشید، همه ی این پیشرفتها بی ارزش خواهد شد؛ بلکه به ضد ارزش تبدیل خواهد شد. اهمیت حوزه های علمیه، این جا معلوم می شود. با این نگاه، کار شما از همه ی کارهایی که انجام می گیرد، مهمتر است. وجود یک مجموعه ی روحانىِ عالم، روشن بین، روشنفکر، شجاع، پارسا، پاکدامن، دارای آگاهی وسیع و برخوردار از خشیت الهی، در جامعه یی که در حال پیشرفت است، نویدبخش این است که این پیشرفتها در جهت گمراهی و ضلالتِ هر چه بیشتر، و در فرآیند تاریخی در جهت سقوط به کار نخواهد رفت؛ این نقش شما جوانهای طالب علم و محصل علوم دینی است؛ این را قدر بدانید؛ خیلی مهم است. البته مشکلاتی در سر راه شماها وجود دارد. امروز طلاب و روحانیون ما مشکلات بسیاری دارند؛ مشکلات مادی دارند، مشکلات حیثیتی دارند، سختی های گوناگون دارند، محرومیتهایی دارند؛ منتها اینها در راه این هدف بزرگ صفر است. هیچ مجموعه یی بدون دست و پنجه نرم کردن با مشکلات نتوانسته است یک نقش اثرگذار و ماندگار ایفا کند و به وجود بیاورد. طبیعت بشر این طور نیست که با راحت طلبی و برخورداری از آسایشِ مطلق بتواند به جای والایی دست پیدا کند؛ سختی ها را باید تحمل کرد؛ این همان سمتگیری به سوی رضای الهی و نقش آفرینی در سعادت یک جامعه است. حوزه های علمیه امروز می توانند خود را آن چنان بسازند که به معنای حقیقی کلمه نقش آفرین باشند. حوزه ی قم در سال ۱۳۴۰ قمری - یعنی تقریباً هشتاد و پنج سال قبل - توسط مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به وجود آمد و در سال ۱۳۵۵ قمری - یعنی پانزده سال بعد - با درگذشت مؤسس آن حوزه، بظاهر متلاشی شد؛ یعنی در اوج اقتدار و اختناق رضاخانی. وقتی مرحوم آقا شیخ عبدالکریم حائری از دنیا رفت، همان چند صد طلبه یی هم که در قم بودند، متفرق شدند. گرسنه و بی پول و بی منشأ درآمد و ترسان، روزها بیرون شهر قم می رفتند و در باغهای اطراف قم مباحثه می کردند؛ شب به مدرسه ی فیضیه یا به خانه هایشان برمی گشتند. اما در میان همان طلاب آواره ی پراکنده ی ترسانِ مرعوبِ از اقتدار دستگاه و زیر فشار شدید اقتصادی و حیثیتی و سیاسی، کسی مثل امام خمینی بیرون آمد. چهل سال بعد از تشکیل حوزه ی قم - یعنی در سال ۱۳۸۱ قمری - نهضت روحانیت شروع شد؛ اینها خیلی معنا دارد. تازه از این چهل سال، چندین سالش با این شدت گذشته بود. در فروردین سال ۱۳۴۲ شمسی که حوادث مدرسه ی فیضیه و زدن طلاب و انداختن آنها از بالای پشت بام پیش آمد، همان روز ما منزل امام رفتیم. بنده آن وقت طلبه ی جوانی بودم در سن الان شماها. دستگاه اختناق محمدرضا علیه حوزه ی علمیه، شمشیر را از رو بسته بود. در خیابان ارم قم طلبه جرأت نمی کرد - این را من به چشم خودم دیدم - از این طرف خیابان به آن طرف برود! کماندوهای دستگاه شاه مثل شمر می ریختند سرش، کتکش می زدند، عمامه اش را برمی داشتند و لباسش را پاره می کردند. در چنین حالت رعب آوری، آن روز امام (رضوان الله علیه) بعد از نماز مغرب و عشا به خانه شان رفتند - همین خانه یی که الان هم در قم هست - طلبه ها هم رفتند، بنده هم بودم. ایشان خاطره ی اختناق دوران رضاخانی و رفتن طلبه ها به بیرون از قم را یادآوری کردند و گفتند آن روز ما این طور زندگی کردیم؛ آنها رفتند و ما ماندیم؛ حالا هم اینها خواهند رفت و شما خواهید ماند. این پیشگویىِ امام بود؛ پیشگویىِ مبنی بر وعده ی الهی. خدای متعال وعده کرده است که اگر جماعتی در راه او مجاهدت و ایستادگی کنند و دارای ایمان باشند، قطعاً به هدف خواهند رسید. وعده ی الهی دروغ نیست. خدای متعال راه را جلوی پای انسان می گذارد و قدم به قدم دست انسان را می گیرد. وقتی هدف، خدا بود، «والذّین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا». عمده، وجود این انگیزه و این ایمان است؛ وارد میدان شدن و تلاش کردن است. هر جا این باشد، موفقیت بدون تردید حاصل خواهد شد.

 امروز ما توانسته ایم نتیجه ی مجاهدتهای انبوه و متراکمی را که خدای متعال اجری برای آنها قرار داد، در مقابل چشم ببینیم: ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام و معارف اهل بیت (علیهم السّلام). این شوخی است؟ اصلاً به ذهن کسی می گنجید که در دوران سیطره ی مطلق قدرت مادی بر دنیا و انواع شیوه ها و روشهای استعماری و نواستعمارىِ تبلیغی و سیاسی و اقتصادی و مالی - آن هم در این نقطه ی حساس دنیا - ناگهان نهال برومندی با این ریشه ی مستحکم سر بلند کند و طوفانها نتواند در طول بیست و پنج سال به آن آسیبی بزند؟ این نشدنی بود؛ اما همین کار - که بر حسب نگاه عادی و عرفی و معمولی نشدنی بود - در میزان و معیار الهی، حتمی بود و شد. ما امروز در چشم انداز بیست ساله گفته ایم که بیست سال دیگر کشور ما از لحاظ پیشرفت مادی، پیشرفت سیاسی و از لحاظ معنوی و فرهنگی باید به این نقطه برسد. با تلاش و مجاهدتی که پشت سر این گذاشته شود، رسیدنِ به اینها قطعی است؛ هیچ تردیدی در آن نیست؛ منتها - همان طور که عرض کردم - این حرکت می تواند همراهِ با هدایت الهی و هدایت دینی و هدایت روحانیت باشد؛ می تواند بدون آن باشد. اگر بدون آن باشد، ما در ذیل جدول کشورهای پیشرفته ی دنیا خواهیم بود. صد سال قبل از ما، دویست سال قبل از ما، دیگران هم به این پیشرفتها دست پیدا کرده بودند؛ این هم آخرش! زندان ابوغریب و زندانهای دیگر و دو جنگ بین الملل و چهره ی زشت استعمار در دنیا، آخر آن پیشرفتهاست. اما اگر این پیشرفتها با هدایت دین همراه باشد، آن وقت چیزی است که در دنیا اتفاق نیفتاده و در تاریخ سابقه نداشته است.
 
 مدنیت و علم و پیشرفت مادی، همراه با معنویت، تقوا، فضیلت و هدایت دینی؛ چیزی است که دنیا این را دیگر تجربه نکرده است. ما در صدر جدول پیشرفته های دنیا خواهیم بود. می بینید نقش روحانیت و شما جوانها چقدر حساس است؟ در بین همین جماعتی که این جا نشسته اند و هزاران طلاب جوانی که در قم و حوزه های دیگری از قبیل شما هستند، علمای بزرگی بالقوه وجود دارند که در آینده ان‌شاءالله تاریخ اینها را خواهد دید. در بین شما افرادی هستند در حد امام؛ در حد مراجع بزرگ؛ در حد مجاهدان بزرگ راه دین و نام آوران بزرگ تاریخِ دین و معنویت. اگر تلاش کردید، این بالقوه ها همه بالفعل خواهد شد. روزی که در جامعه و کشور ما صد نفر، پانصد نفر، هزار نفر شخصیت روحانی مثل امام باشند، شما ببینید چه حرکت عظیمی در این جامعه به وجود خواهد آمد. وقتی در جامعه ی ما صدها نفر شخصیت دارای دانش دین و مسلطِ بر منطق و استدلال دینی، در فلسفه و کلام و فلسفه ی جدید و محاجه ی با شبهه افکنان وجود داشته باشند، ببینید چه اتفاق عظیمی در جامعه می افتد. وقتی به وسیله ی همین مجموعه، هزاران کتاب، مجله و مقاله های علمی در سطح دنیا با زبانهای مختلف منتشر شود، شما ببینید چه خورشید فروزانی از این نقطه ی عالم بر همه ی فضای فکری جهان بشری پرتو خواهد افکند. همه ی اینها شدنی است؛ خیالات نیست. تصور نکنید اینها آرزوهای پوچ و توخالی است؛ نخیر، اینها واقعیتهای دست یافتنی است؛ منتها باید دست دراز کرد، خود را به این واقعیت رساند و آن را گرفت؛ این کار همت می خواهد. باید به طور جدی درس بخوانید - همان توصیه یی که من همیشه به جوانهای طلبه می کنم - علومی را که امروز در اختیار حوزه های علمیه است، فرا بگیرید و از بن دندان خودتان را به سطح تحقیق برسانید. انسان با سرهم بندی، محقق نمی شود. با برف انبار کردن، انسان فقیه و فیلسوف نمی شود. باید محکم، خشت خشت این پایه را روی هم بچینید و بروید تا به آن اوج برسید.
 
 در عرصه ی علم و تقوا، شماها نورانی هستید. دلهای شما پاک و جانهایتان پاکیزه است. شماها شفافید؛ این شفافیت را حفظ کنید. از گناه دوری کنید و به ذکر و توجه اهمیت دهید؛ همین آیه یی که الان خواندند؛ «فمن شاء اتّخذ الی ربّه مآبا»؛ هر کس بخواهد، می تواند به سمت خدا برود و با خدا خودش را آشنا و به او نزدیک کند. در نماز، انسان باید به معنای واقعی کلمه احساس کند که با یکی دارد مخاطبه می کند و حرف می زند؛ از او کمک می خواهد، به او پناه می برد، از او استضائه می کند و رحمت و فضل و کمک او را جذب می کند. در درجه ی اول، اجتناب از گناهان است؛ بعد واجبات و نوافل و توجهات. شما جوانها سرمایه ی خیلی خوبی دارید. اندک همت و تلاشی، شماها را پیش می برد. بنابراین علم و تقوا دو پایه ی اصلی است. پاکیزگی، پارسایی، پاکدامنی، آگاهی، روشن بینی، روشنفکری و آشنایی با مسائل جامعه و جهان، پایه های اصلی است. ممکن است انسان، عالم و باتقوا هم باشد، اما چون دنیا را نمی شناسد، سرش را پایین بیندازد و راه بیفتد؛ یک وقت ببیند مقدار زیادی از جاده دور شده است. ما چنین اشخاصی داشته ایم؛ آدمهای خیلی خوب، مؤمن و عالم؛ اما خط جبهه را گم کرده اند. وقتی انسان قطب نما نداشته باشد، راه را زود گم می کند. اغلب شما جوانها دوران جنگ را درک نکرده اید. در جبهه، انسان زود راه را گم می کند؛ یک وقت خیال می کند که دارد به طرف دشمن تیراندازی می کند؛ اما چون درست جهت‌یابی نکرده، می بیند به طرف نیروی خودی دارد تیراندازی می کند! ما کسانی را دیدیم که به جای این که تیراندازىِ معنوی شان را به طرف دشمن بکنند، لوله های توپخانه شان را طرف جبهه ی خودی گرفتند و تا هر جا که توانستند، جبهه ی خودی را کوبیدند! در دوران مبارزات، ما این را دیدیم و علت هم بر اثر ناآگاهی است. باید آگاهی کسب کنید. روشن بینی و روشنفکری تان را نگه دارید و اراده و همت و خستگی ناپذیری را در خود حفظ و تقویت کنید.

 ان‌شاءالله خداوند متعال تفضلات خود را به همه ی شما روزافزون کند و حضرت بقیةالله (ارواحنافداه) نظر خاصی به شما جوانهای مؤمن و خوب بکند و ان‌شاءالله مشمول الطاف آن بزرگوار باشید و در آینده ی اسلام و مسلمین و آینده ی کشور نقشهای فراوانی ایفا کنید.
 
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته