• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1372/03/12

بیانات در مراسم چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (قدس سره الشریف)

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

اوّلاً به همهى حضّار محترم و میهمانان عزیز خوشامد عرض میکنم؛ هم میهمانان از کشورهاى دیگر که به احترام امام بزرگوارمان به کشور ایران سفر کردهاند، و هم میهمانان عزیزى که از شهرهاى مختلف کشور در اینجا تشریف دارند؛ مردم قهرمان و مبارز گیلان، مردم فداکار ورامین و بخصوص خانوادههاى معظّم شهداى عزیزمان.

آن مطلبى که به مناسبت تجدید خاطرهى رحلت جانگداز امام بزرگوار (رضوان الله تعالى علیه) خوب است که مورد توجّه همهى مسلمین و بالخصوص مردم عزیز ایران قرار بگیرد، این است که میراث بزرگ امام راحل عبارت است از بیدارى اسلامى و نهضت اسلامى؛ این بزرگترین دستاورد و عمومىترین دستاوردى است که امام بزرگوار با مبارزهى خود و حرکت خود، به دنیاى اسلام بلکه به تاریخ اسلام هدیه کردند؛ ما این میراث را و این هدیهى ذىقیمت را باید حفظ کنیم.

البتّه سنّتهاى الهى در تاریخ بشر کار خود را کرده است و میکند. خداى متعال یک قوانینى دارد در آفرینش که چه انسانها بخواهند، چه نخواهند، چه قدرتمندان راضى باشند و چه نباشند، این قوانین عمل میکند. و شما مىبینید که خداى متعال بر طبق قوانین و سنن قطعیّهى عالم، جورى ترتیب داده است که این حرکت عظیم اسلامى و بیدارى مسلمین متوقّف نشود، و متوقّف نشده است. در همه جاى دنیاى اسلام، روشنفکرترین قشرها، پیشرفتهترین نسلها به یاد اسلام سخن میگویند و به عشق اسلام دلهایشان میتپد؛ و این به برکت حرکت عظیمى است که امام بزرگوار ایجاد کردند و به برکت قوام و شوکت و عزّتى است که جمهورى اسلامى بحمدالله در دنیا دارد و مشوّق ملّتها و قشرهاى مسلمان در همهى دنیا است. لکن این هم یکى از سنّتهاى الهى است که افراد بشر باید وظیفهى خود را بشناسند و به آن عمل کنند و حرکت کنند.

آن چیزى که روح مطلب و سرّ اساسى مطلب است، این است که مبارزهى دستگاههاى استکبار عالَم و قدرتهاى زورگوى عالَم با کشورهاى اسلامى، اگر چه داراى هدفهاى اقتصادى است یا داراى هدفهاى سیاسى است امّا در لُبّ امر و حقیقت امر، این مبارزه یک مبارزهى فرهنگى است. یعنى دستهاى استعمار از زمانى که استعمار اروپایى وارد کشورهاى اسلامى شده است و امروز دستهاى پلید استکبار جهانى سعى میکنند مسلمانها را از اعتقاد و دین و معرفت اسلامى خودشان جدا کنند و اسلام را در نظر مردم یک چیز نسخشده و قدیمى وانمود کنند. لذا شما مىبینید که امروز بلندگوهاى استکبار وقتى میخواهند علیه مسلمانانِ بهپاخاسته و بخصوص علیه جمهورى اسلامى تبلیغاتى بکنند، عنوان «بنیادگرایى» را بر روى آنها میگذارند. عجیب این است که دنبالهروان آنها و مزدوران آنها از بعضى از سران کشورهاى اسلامى هم همین تعبیر را به کار میبرند: «بنیادگرایى»! بنیادگرایى اشارهى به همین مطلب دارد؛ یعنى از اینکه مسلمانها از ظواهر اسلامى و مراسم و تشریفات اسلامى عبور کنند و به بنیادها و پایهها و اصول اسلام برسند مثل اصل توحید، اصل حاکمیّت دین، اصل حکومت قوانین الهى بر مردم؛ اینها بنیادهاى اسلامى است بشدّت عصبانى و ناراحتند؛ این علّت اصلى مبارزهى آنها است. و اینها در حقیقت میخواهند ملّتهاى اسلامى را از گذشتهى خودشان جدا کنند؛ میخواهند آنها را از اسلام و احکام اسلامى دور کنند؛ میخواهند آنها را از فرهنگ اسلامى و ارزشهاى اسلامى مُنفَک کنند و به جاى آن ارزشها، ارزشهاى غربى را، ارزشهاى مادّى را، فرهنگ غلط و  فاسد خودشان را جایگیر کنند؛ [میخواهند] مسلمانها را از هویّت اسلامى خودشان جدا کنند.

نکتهاى که مسلمانان عالم باید به یاد داشته باشند، این است که راز موفّقیّت مسلمین عبارت است از بازگشت به اسلام؛ آشتى با اسلام. یک نگاهى بکنید به این کشورهاى اسلامى؛ ملّتهاى اسلامى در حسّاسترین و غنىترین سرزمینهاى عالم و مناطق عالم زندگى میکنند امّا زندگى ملّتهاى اسلامى با فقر، با بىسوادى، با نداشتن بهداشت، با عقبماندگى از علم و دانش، با توسرىخورىِ سیاسى و وابستگى سیاسى همراه است. اگر مسلمانها امروز در نهایت شدّت و سختى زندگى میکنند، آن چیزى که میتواند مسلمانها را از این وضعیّت نجات بدهد، اسلام است. اگر ملّتهاى اسلامى، سران اسلامى، دولتهاى اسلامى و بخصوص علما و روشنفکران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان و کسانى که با افکار مردم سر و کار دارند، اگر اینها این راز را کشف کنند و این را حس کنند که نسخهى علاج آنها این است که به اسلام برگردند، مشکلاتشان حل خواهد شد. البتّه کار سخت است؛ مثل همهى کارهاى مفید و مهم دشوارى دارد. همچنان که ملّت ایران از یک دوران مبارزهى سختى عبور کرد امّا بالاخره موفّق شد. امروز خود ملّت ایران بر سرنوشت خودش حاکم است؛ خودش تصمیم میگیرد، خودش اقدام میکند، وابسته و دنبالهرو قدرتهاى مستکبر نیست، بر سرنوشت او، بیگانگان تسلّط ندارند، آنچنان که در بسیارى از کشورهاى اسلامى، متأسّفانه این تسلّط وجود دارد. اگر مسلمین به اسلام برگردند و قرآن را حاکمیّت ببخشند، از این وضعیّت نجات پیدا خواهند کرد.

دشمن این جور وانمود میکند که اسلام قدیمى است. ما عرض میکنیم مگر هر چیزى که قدیمى است، غلط است؟ مگر هر چیزى که جدید است، درست است؟ معارف بشرى، اخلاق بشرى، عاطفهى بشرى، محبّت میان انسانها، اخلاقیّات انسانىاى که قوام حیات ملّتها و جوامع بشرى بر آن است، اینها چیزهاى همیشگىِ وجود انسان است؛ اینها همان چیزهاى قدیمى است. خود آن کسانى که با اسلام به عنوان یک چیز قدیمى مبارزه میکنند، سنّتهاى پوسیدهى قدیمى خودشان را، سنّتهاى قومى را، سنّتهاى ملى را با وسواس تمام میان خودشان حفظ میکنند. اسلام عالىترین حقایق را، پیشرفتهترین احکام را، مناسبترین روش زندگى را براى مسلمانها به ارمغان آورده است. این جور نیست که چون مسلمانها اسلام را که سخن خدا و سخن وحى است و کهنگىپذیر نیست از همیشهى دوران، از قرنها داشتهاند، این حق بدهد به استعمارگران و سلطهگران خارجى که بیایند و این عقیده را، این فرهنگ را از مسلمانها بگیرند و به جاى آن، فرهنگ فاسد و منحطّ خودشان را بدهند. اگر مسلمانها به شخصیّت اسلامى خودشان و به هویّت اسلامى خودشان برگردند، این جرئت را پیدا خواهند کرد که در مقابل خواست قدرتهاى جهانى بِایستند و به آنها بگویند «نه».

شما ببینید امروز با سرنوشت ملّتهاى مسلمان چگونه اینها بازى میکنند. مسئلهى فلسطین یک مسئلهى روشن اسلامى و بشرى است. مسئلهى فلسطین کهنگىبردار نیست. یک غاصبى اگر یک چیزى را غصب کند، اگر صد سال هم این غصب او طول بکشد، باز او غاصب است، و باز صاحب حق، صاحب حق است و باید حق به او برگردد. اینکه چهل سال، پنجاه سال از قضیّهى فلسطین میگذرد، از غصب فلسطین میگذرد، این موجب نمیشود که مسئلهى فلسطین کهنه بشود و از حسّاسیّت براى مسلمانها بیفتد. امروز متأسّفانه کارى کردهاند که قبح فروشِ فلسطین را و سخن گفتن از سازش را از چشم مسلمانها بردهاند؛ چرا باید این جور بشود؟ چرا باید رؤساى کشورهاى اسلامى جرئت کنند که در مقابل افکار عمومى ملّتهاى خودشان بیایند و آنجا بِایستند و صریحاً صحبت بکنند از اینکه باید با دشمن غاصب و صهیونیست آشتى کرد؟ کدام آشتى؟ کدام سازش؟ در قضیّهى فلسطین، سازش صحیح و گفتگو و مذاکرهى صحیح، آن مذاکرهاى است که به خروج صهیونیستها از فلسطین منتهى بشود. بله، هر مذاکرهاى که به اینجا بخواهد برسد، این مذاکرهى درستى است؛ بروند مذاکره کنند. امّا اگر بخواهند مذاکره کنند که نتیجهى آن مذاکره این باشد که غاصب بر سرزمین اسلامى فلسطین مسلّط بماند و صاحبان حق یعنى ملّت فلسطین محروم بمانند و مورد فشار باشند، این مذاکره، مذاکرهى غلطى است؛ بر خلاف اسلام است، بر خلاف احکام الهى است، بر خلاف طبیعت صحیح بشرى است. کدام انصاف و عقل و عدل و فهم صحیح انسانى اجازه میدهد که بروند به غاصب خانه، خانه را دودستى تقدیم بکنند و بگویند چون شما با زور آمدید اینجا را گرفتید و چون آمریکا پشتیبان شما است، پس ما دیگر حرفى نداریم؛ بفرمایید، داخل خانه بمانید! کدام عقل سلیم چنین چیزى را اجازه میدهد؟ اگر نمیتوانند و جرئت و گستاخى مبارزهى با دشمن را ندارند، خب کنار بنشینند؛ چرا معامله میکنند؟ چرا امضا میکنند؟ چرا مردم را تشویق میکنند به اینکه بروند این عمل خائنانه را انجام بدهند؟ خب [اگر] شما نمیتوانى مبارزه کنى، بسیار خب، مبارزه نکن. البتّه ما عقیده داریم که مبارزهى ملّتها و دولتها در هر قضیّهاى دیر یا زود اگر چنانچه مبارزه، مبارزهى حق باشد و پیگیرى شود، به پیروزى خواهد رسید؛ در این شکّى نیست. حالا اینها کسانى هستند که دیدشان از مسائل همین اندازه است.

یا در قضیّهى بوسنى و هرزگوین(۲) که مسلمانها این جور زیر فشار هستند و این جور دشمنان صفآرایى کردند در مقابل این ملّت مسلمان غریبى که در خانهى خودش غریب است. مسلمانان بوسنى، امروز در خانهى خودشان غریب هستند؛ در خانهى خودشان آنها را قتلعام میکنند و از بین میبرند. اگر چنانچه مسلمانها به عقاید اسلامىشان، به قرآنشان، به دینشان برگردند، تکلیف آنها در این قضیّه روشن است. هر آن کسى که مسلمانها را این جور تار و مار میکند، خصمِ مسلمین است؛ و هر آن کسى که از آنها حمایت میکند، یا حمایت صریح، مثل بعضى از کشورها، یا حمایت غیر صریح، مثل رژیم آمریکا و غیره که زباناً پشتیبانى میکنند امّا در باطن وقتکشى میکنند، وقتگذرانى میکنند، همهى اینها خصم مسلمانها هستند؛ مسلمانها باید اینها را دشمن خودشان بدانند و با اینها باید مقابله کنند. عزّت اسلام این را اقتضا میکند و ایمان اسلامى این را اقتضا میکند.

خلاصهى مطلب این است که اگر در سالگرد امام، سخن از امام گفته میشود، این فقط یک کار تشریفاتى نیست؛ یاد امام راحل براى ما یک کار صورى و ظاهرى نیست؛ یک امر باطنى و معنوى و حقیقى است. یاد امام را زنده کردن، یعنى راه امام زنده بشود؛ حرف امام زنده بماند؛ انعکاس فریاد امام در دنیاى اسلام امروز همچنان حفظ شود؛ و این فریاد در همین کلمه خلاصه میشود: مسلمانها بیدار بشوند، مسلمانها تجاوز نکنند امّا حقّ خودشان را طلب کنند.

ما مثل بعضى از ملّتهاى دیگر با تجاوز و تعرّض به دیگران مخالفیم، با تعرّض به غیر مسلمین هم مخالفیم، با تعرّض به هر ملّتى مخالفیم؛ امّا آن کسانى که تعرّض به ملّتهاى اسلامى را و به مردم مسلمان را در همه جاى دنیا براى خودشان مباح دانستهاند، اینها باید قدرت مسلمین را حس کنند و سرپنجهى مسلمین را مشاهده کنند؛ و این، بیدارى مسلمانان را میطلبد.

ملّت عزیز ما بحمدالله در این راه گامهاى بلندى برداشتهاند. شما ملّت، کارهاى بزرگى کردید؛ شما ملّت، سرمشق شدید براى بسیارى از ملّتهاى دیگر؛ انشاءالله در این راه همیشه با قوّت و قدرت حرکت کنید و این راه را طى کنید؛ و انشاءالله خداوند توفیق بدهد که ملّتهاى مسلمان همه فریاد امام را بشنوند و آن را به گوش جان بپذیرند و انشاءالله عمل و حرکت آنها هم در آن راه به کار بیفتد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
 در ابتدای این دیدار، آقاى محمّدعلی انصاری (مسئول ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی) گزارشی ارائه کرد.
 ر.ک: بیانات به‌ مناسبت حلول سال نو (۱۳۷۱/۱۲/29)، پینوشت شمارهی ۲