• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1371/07/23

بیانات در دیدار اعضای مجمع علمای اهل تسنن و تشیع افغانستان

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

آقایان محترم و برادران عزیز و علماى ملت مسلمان و غیور افغانستان، خیلى خوش آمدید. خدا را سپاسگزاریم که وعده‌ى خودش را جامه‌ى عمل پوشاند و نصرت را به شما ارزانى داشت. با این‌که چشمهاى ظاهربین و مادى، این را بسیار دور مى‌دانستند که روزى این ملت، با تنهایى‌اش، با عظمت ظاهرى دشمنش، با غربتش و در خانه‌ى خودش - که بیگانگان بر آن مسلط بودند - بتواند پیروزى را به‌دست آورد، اما خداى متعال به ملت افغانستان، به خاطر ایمانش نصرت عطا فرمود و دشمن را على‌رغم ظاهر قدرتمند مادى‌اش شکست داد و شما را در زمین خودتان متمکن کرد.

اولین وظیفه‌ى یک ملت بعد از پیروزى، عبارت است از شکر خدا بر این نعمت: «لئن شکرتم لازیدنکم(۱)». باید به ملتها و امتهاى دیگر نگاه کنیم که بر اثر ناسپاسى، به قهر الهى دچار شدند. شکر خدا در این است که احکام خدا در افغانستان پیاده شود. «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصّلاة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للَّه عاقبة الامور. (۲)» این، تکلیف اول است.

نباید در زیر فشار تبلیغات دنیاى مادى، تحت تأثیر قرار گیریم، که ما را به‌خاطر نمازمان، به‌خاطر زکاتمان، به‌خاطر امر به معروفمان و به‌خاطر نهى از منکرمان، مرتجع به حساب آورند. تبلیغات، نباید در ما اثر کند. رعایت حدود دین الهى، بدون هیچ ملاحظه‌اى توکل به خدا لازم دارد. «ولولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلاً(۳).» این را خدا به پیغمبر مى‌فرماید. باید به خدا توکل کرد، از او کمک خواست و از غیر او نترسید و از او ترسید. همه چیز ما متعلق به اوست. اگر امروز مسلمین قدرت و استقلالى دارند، فقط موهبت الهى است. ما ایرانیها و شما افغانها، زیر بار منت هیچ‌کس دیگر نیستیم و نیستید و نباشید.

هیچ‌کس نمى‌تواند به ما ملتهاى مسلمان بگوید ما به شما کمک کردیم که پیروز شدید. دشمنان اسلام به بندگان خدا کمک نکرده‌اند و نخواهند کرد. اگر بتوانند، ضربه هم مى‌زنند. خدا ما را پیروز کرد. خدا شما را پیروز کرد. تمسک به دین، ما و شما را پیروز کرد. علت به‌وجود آورنده‌ى پیروزى، توکل به خدا و عمل به دین او بود. علت بقاى پیروزى هم، توکل به خدا و عمل به دین اوست. براى همین است که نقش علما در کشورهاى ما اهمیت پیدا مى‌کند.

دین از سیاست جدا نیست. اسلام؛ حکومت، امارت، خلافت، بیعت، جهاد، جنگ، صلح، سیاست، مالیات، تدبیر امور مردم و آموزش و پرورش را - که اینها همه از شؤون حکومت است - از دین دانسته است. کتابهاى فقهى ما - چه کتب فقهى شیعه، چه کتب فقهى اهل سنت - را باز کنید و ببینید که همه‌ى ابواب امور زندگى در این کتب هست. اینها همه سیاست است و دین، متکفل همه‌ى اینهاست. نگویند که علما بروند در مساجد خودشان و مسأله‌شان را بگویند؛ سیاستمداران هم مى‌دانند کشور را چگونه اداره کنند! خیر؛ سیاستمداران اگر خودشان علماى باللَّه و علماى دینند، حکم خدا را در باب سیاست مى‌دانند. اما اگر نیستند، باید از علماى دین ارشاد بخواهند و حکم خدا را سؤال کنند و به آنچه که آنها گفتند عمل نمایند. دین باید بر کشورهایى که به برکت دین در آنها انقلاب شده و مسلمانان به پیروزى رسیده‌اند، حکومت کند. علما اگر بخواهند در امور کشور دخالت داشته باشند، باید خودشان را آماده کنند. خیال نکنیم که اداره‌ى کشور مثل اداره‌ى یک مسجد در فلان شهر یا روستاست؛ خیر. اداره‌ى کشور، سخت است. هوشیارى لازم دارد؛ قوت اراده لازم دارد؛ فریب نخوردن لازم دارد؛ شناختن دشمن و شناختن دوست لازم دارد. دشمن، در لباس دوست ظاهر مى‌شود و حرفهاى فریبنده مى‌زند. دشمن، انسان را تهدید و تطمیع مى‌کند و مى‌ترساند. انسان، اوضاع دنیا را باید بداند تا بتواند درست تصمیم بگیرد. علما به سرعت باید خودشان را با اوضاع جدید جامعه تطبیق دهند و از اوضاع جهان باخبر شوند. در حدیث است که «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس(۴)». اگر عالم به زمان نبودید، اشتباه خواهید کرد و راه را غلط تشخیص خواهید داد. باید عالم به زمان بود. پس، تکلیف علما، اولاً حفظ جهت دینى و راه مستقیم قرآن و سنت، و ثانیاً تطبیق خود با زمان و فهم معارف عصر است. باید بدانیم در دنیا چه مى‌گذرد. اگر نشناسیم؛ اگر ندانیم دور و برمان چه خبر است؛ اگر مطامع استعمارى و اهداف استکبارى و این استبداد جهانى را که امروز بر دنیا حاکم است، نشناسیم و ندانیم که قدرتهاى جهانى، استبداد به خرج مى‌دهند و نسبت به ملتهاى ضعیف و کوچک، دیکتاتورى مى‌کنند؛ نخواهیم توانست به تکلیف خودمان عمل کنیم.

تکلیف سوم علما، هدایت مردم است. مردم، عیال اللهند. بر عهده‌ى علماست که آنها را ارشاد و هدایت کنند، در صحنه نگه دارند و تشویق به ادامه‌ى جهاد نمایند. مردم افغانستان خیال نکنند که پیروزى رسید و از فردا باب خیرات و برکات باز خواهد شد؛ خیر. زحمت دارد؛ سازندگى و تلاش و راندن دشمن لازم دارد؛ حفظ دوست و تشکیل قدرت و از همه بالاتر، وحدت لازم دارد. این‌جا مى‌رسیم به دومین نکته‌اى که مورد نظر من است و آن، موضوع وحدت است.

امروز دشمنان اسلام درصددند که وسیله‌ى اختلاف پیدا کنند؛ چه اختلاف قومى و چه اختلاف مذهبى. عین همان حوادثى را که مى‌خواستند در اول انقلاب در ایران به‌وجود آورند، در افغانستان تعقیب مى‌کنند. البته در این‌جا وجود یک رهبر نافذالکلمه‌ى قوىِ متوکل على‌اللَّه و با استقامت در راه خدا، مثل امام رضوان‌اللَّه تعالى‌علیه، مانع از پیشرفت نقشه‌هاى آنها شد. این‌جا هم سعى کردند ملیتها و قومیتها را در مقابل هم قرار دهند. در کشور ما، فارس هست، ترک هست، عرب هست، بلوچ هست، ترکمن هست، لر هست، کرد هست. سعى کردند اینها را در مقابل هم قرار دهند و از یادشان ببرند که همه ایرانى‌اند. ملت ایران به هوش بود. براى یک مدت کوتاه در بین مردم جنجالى درست کردند، لکن نتوانستند موفق شوند. در اوایل انقلاب، خرمنها را آتش مى‌زدند. در نقاطى که سنى و شیعه بودند - مثل بعضى از قسمتهاى شمالى و بعضى از قسمتهاى جنوبى و غربى کشور - خرمنها را آتش مى‌زدند؛ براى این‌که هر گروه به گروه دیگر بدبین شود. شیعه بگوید «سنى بود»، سنى بگوید «شیعه بود». جنایتها مى‌کردند! خیلى سعى کردند از این کارها در ایران انجام دهند: در کردستان یک‌طور، در بلوچستان یک‌طور و در ترکمن صحرا طور دیگر. الان، همان کارها و همان نقشه‌ها را در افغانستان دنبال مى‌کنند. این یکى بلوچ است، این یکى پشتوست، این یکى تاجیک است، این یکى ازبک است، این یکى هراتى است، این یکى شیعه است، این یکى سنى است. اینها را تلقین مى‌کنند.

در همان اوایل انقلاب، یکى از علماى اهل سنت در کردستان مصاحبه‌اى کرد که مصاحبه‌ى بسیار خوبى بود. من از آن وقت به این شخص خیلى علاقه‌مند شدم. کردهاى ما، غالباً سنى شافعى هستند. گفت: «مى‌آیند به ما مى‌گویند شما سنى هستید، آنها شیعه. ولى من مى‌دانم آنها نه على را قبول دارند، نه عمر را. نه سنى را قبول دارند، نه شیعه را. آنها با اصل قضیه مخالفند.» او خوب فهمیده بود قضیه این است. تحریکات مى‌کنند، پول مى‌دهند، دلار خرج مى‌کنند. دشمن که مستقیم نمى‌آید با ریش تراشیده و پاپیون به زیر گلو، به من و شما بگوید که «آقا، بیا علیه برادر مسلمانت کارى بکن»؛ نه. ده‌تا واسطه درست مى‌کند. در لباس دیگرى، در جلد دیگرى، با وسائل و وسائط، خودش را مى‌رساند به من که شیعه هستم یا سنى هستم و شروع مى‌کند به وسوسه کردن: «این‌طور گفتند»، «این‌طور کردند»، «چرا جواب نمى‌دهید؟» «چرا دفاع نمى‌کنید؟» «چرا قیام نمى‌کنید!؟» هدف چیست؟ این‌که یک کشور دیگر، که بحمداللَّه پرچم لااله الااللَّه و محمدرسول اللَّه، صلى‌اللَّه‌علیه‌وآله، در آن‌جا برپا شده است، نباشد.

اینها سرشار از بغضند. «ولن ترضى عنک الیهود و لاالنصارى حتى‌تتبع‌ملتهم. قل ان هدى اللَّه هوالهدى. (۵)» اینها که دست‌بردار نیستند. ما امروز بحمداللَّه در کنار خودمان وجود برادران را، بعد از آنى که غریب بودیم احساس مى‌کنیم. یک طرفمان حکومت افغانستان بود، کمونیست! یک طرفمان، حکومت شوروى بود، کمونیست! یک طرفمان حکومت بعثى بود، بدتر از کمونیست. این وسط، تنها و غریب مانده بودیم. امروز بحمداللَّه این طرفمان که کمونیست بود، مسلمان شده. آن طرف که کمونیست بود، مسلمان شده. آن طرف که بعثى بود، ضعیف شده. ما مى‌فهمیم اینها از کجاست. اینها کمک خداست. در شناختن مسبب‌الاسباب و آن دست قدرتمندى که دارد کارها را درست مى‌کند، اشتباه نمى‌کنیم. خداى متعال به فضل و رحمت خود ما را از تنهایى درآورد و بحمداللَّه یک حکومت اسلامى در شرق کشور ما - حکومت افغانستان - تشکیل شد.

امیدواریم که ان‌شاءاللَّه کشورهاى دیگر هم بتدریج به اسلام گرایش پیدا کنند و قدر اسلام را بدانند. شما مراقبت کنید از وسوسه‌هاى دشمن ضربه نخورید. اصل قضیه، حضور علما در صحنه‌هاى مختلف جهادى، سیاسى، سازندگى و هدایت مردم است، و سپس موضوع وحدت، اتحاد ملى و اتحاد اسلامى. نگذارید دشمن، منفذى پیدا کند.

خداوند شما را موفق بدارد؛ عید پیروزى مسلمانان افغانستان را براى همه‌ى مسلمین، مبارک گرداند و روزهاى خوشى را براى شما مردم افغانستان مقدر فرماید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

۱) ابراهیم: ۷.

۲) حج: ۴۱.

۳) بنى اسرائیل: ۷۴.

۴) بحارالانوار: ج ۷۸ ص ۲۶۹.

۵) بقره: ۱۲۰.