1389/11/20
گفتوگو با رایزن فرهنگی سابق ایران در مصر
بررسی عوامل قیام مردم مصر
همزمان با اوجگیری قیام مردم مصر، ما شاهد تلاش گسترده رسانههای غربی و وابسته در کمرنگ نمودن وجهه دینی و اسلامی این قیام هستیم. پیشینه دینی و اسلامی مردم مصر به چه زمانی بر میگردد؟
ملت بزرگ مصر، ملتی رشید، بیدار و دارای سابقه درخشانی است. مصر علاوهبر سابقه تمدنی چهارهزار ساله، دارای سابقه هزارساله دانشگاه الأزهر نیز هست. مردم مصر مردمی هستند که در قرون اخیر، بعد از سلطه استعمار انگلیس و فرانسه بر کشورهای اسلامی، جزو اولین کشورهایی بودند که پرچم استقلال را برداشتند. اما آنچه بیشتر میشود به آن توجه کرد، ویژگی مذهبی و دینی مردم مصر است.
مردم مصر در دهه دوم ظهور اسلام با این دین آشنا شدند و آن را پذیرفتند. مسجدی که الان در قاهره وجود دارد از اولین مسجدهایی است که در جهان اسلام ساخته شده است. مردم مصر از همان آغاز به اهل بیت(ع) محبت دارند. علیرغم آنکه مصر تحت سلطه حاکمیت شام و بنیامیه قرار گرفت، اما گویا تفکر شامی نتوانست حاکمیت پیدا کند و به همین دلیل، به مجرد اینکه جریان کربلا پیش میآید، مصریها اعتراض خود را به حکومت اموی اعلام میکنند. حتی در مصر چند زیارتگاه نظیر مقام رأسالحسین(ع)، زیارتگاه حضرت زینب(س) و زیارتگاه سیده نفیسه(س)، نوه امام حسن(ع) وجود دارد.
مردم مصر، اهل سنت هستند و طبق آمارهای رسمی، شیعیان تنها یکدرصد از جمعیت مصر را تشکیل میدهند، اما آنچنان اقبال و علاقه باشکوهی نسبت به ائمه دارند که گاه از ما ایرانیان نیز پیشی میگیرند. مثلاً در مراسم جشن میلاد امام حسین(ع) ما در ایران تنها شب سوم شعبان را جشن میگیریم اما مردم قاهره و مصر ده شبانهروز جشن میگیرند و حرم (رأسالحسین) را چراغانی میکنند، چادرها و خیمههای فراوانی در اطراف حرم و خیابانهای اطراف نصب میکنند، هیئت به هیئت -مثل هیئتهای ایرانی- از شهرهای مختلف میآیند و هر کدام برای خودشان مداحی و سخنرانی دارند و از فضایل امام حسین(ع) و ائمه(ع) میگویند و شعر میخوانند. همینطور برای حضرت زینب(س) و سیده نفیسه(س) نیز بر همین منوال است.
با این اوصاف، تا چه اندازه میتوانیم انگیزههای دینی را در قیام اخیر دخیل بدانیم؟
قیام مردم مصر از کدام ویژگیهای روحی برخاسته است؟ اگر مردم علیه حکومت فعلی قیام میکنند، ما نمیتوانیم این واقعیت و ویژگیهای روحی را نادیده بگیریم.
گرایشهای دینی مردم مصر بسیار قوی است که از جلوههای آن میتوان به علاقه آنها به اهل بیت پیامبر(ص)، اهتمام زیاد به قرآن و توجه به حجاب اشاره کرد. صبح که از خانه بهسمت محل کار راه میافتادیم، از بسیاری مغازهها صدای رادیو قرآن به گوش میرسید. کمتر میشد که سوار تاکسی شویم و رادیو قرآن روشن نباشد. حتی یکبار دیدم که صدای قرآن از یک موتورسیکلت به گوش میرسد. وقتی دقت کردم دیدم که راکب آن رادیو را روی دسته موتور تعبیه کرده و به قرآن گوش میدهد. این دینگرایی و اسلامخواهی مردم است و حتی در شعارهایشان در قیام اخیر هم میبینید که از شعارهای دینی همچون «الله اکبر» استفاده میکنند.
در خصوص حجاب هم باید بگویم که علیرغم اینکه حکومت مردم مصر دینی نبود، حدود هفتاد تا هشتاد درصد زنان مصر محجبه هستند. این در حالی است که خانم «سوزان مبارک»، همسر حسنی مبارک بیحجاب بود. همچنین توریستهایی که به مصر میآمدند، بیحجابی را ترویج میکردند اما مردم مقاومت میکردند و حجاب را نگه میداشتند. نماز را حکومت مصر ترویج نمیکرد اما مردم چنان تدین دارند که حتی در مساجد بین راهی در جادهها نماز جمعه برقرار میکنند. یکبار بهسمت «اسکندریه» میرفتم. در راه مسجد بین راهی را دیدم که حدود چهل، پنجاه ماشین پارک شده بود و خطیب نیز مشغول خطبه نماز بود. حتی یک ماشین کشاورزی را دیدم که مرد کشاورز به همراه خانوادهاش سوار بر آن به سمت محل برگزاری نماز جمعه میآمد. سؤال من این است که آیا ممکن است ملتی تا این اندازه متدین، اگر قیامی بر پا کردند و تا پای جان پیش رفتند، بگوییم دیانتش در این قیام نقش ندارد؟!
برخی انگیزههای اقتصادی یا عقبماندگی را دلیل این قیام میدانند...
بله، انگیزههای متعددی باعث این نهضت و قیام مردم علیه حکومت شده است که بنده به اجمال توضیحاتی دراینباره میدهم. اما همه این انگیزهها نیز در معارف دینی جای میگیرند. حقیقت این است که روش حکومت مصر در دهههای اخیر، باعث عقبافتادگی جامعه شد؛ مصری که در یک دوره صادرکننده گندم به دنیا بوده است، بهخاطر سیستم ضعیف حکومتی در پنج دهه اخیر به جایی رسیده که تنها چهلدرصد از گندم مصرفی مردمش را تولید میکند و حدود شصتدرصد گندم را از کشورهای دیگر بهویژه آمریکا وارد میکند. همچنین کشاورزی مصر بهشدت آسیب دیده است. در بخش صنعت نیز اصلاً نتوانستند رشد چشمگیری داشته باشند، بلکه روزبهروز در حال عقبگرد اقتصادی و صنعتی هستند. مثلاً مصر و ایران، انرژی هستهای را تقریباً حدود چهل سال پیش و بهطور همزمان آغاز کردند. اما میبینیم که ما با رشد قابل توجهی مواجه بودهایم اما مصر همچنان روی کلنگی که زده باقی است؛ علیرغم اینکه آمریکا و اروپا اعلام کردند که ما حامی تو هستیم، نتیجه این حمایت فقط کنترل صنعت مصر شد. در بخش علمی نیز دانشگاههای مصر رشد چندانی نکردند، در حالی که در قرون قبلی، دانشمندان مصری میدرخشیدند.
«انور سادات»، «مبارک» و دولتمردان مصر از نظر اقتصادی ظلم بسیار بزرگی به ملت کردند. من براساس مشاهدات خودم بگویم که بیش از پنجاهدرصد از مردم مصر زیر خط فقر زندگی میکنند؛ حتی پلیسهایی که آنجا میدیدیم، چشمشان به دست ما بود که وقتی رد میشویم یک جنیه (معادل تقریباٌ 150 تومان) در دستشان بگذاریم. یادم هست داشتم در خیابان راه میرفتم که یک راننده تاکسی اشاره کرد: «کجا میروی؟» گفتم: «منزل نزدیک است و جای خاصی نمیروم.» گفت: «پس حداقل یک کمکی به من بکن» که من یک جنیه به او دادم و کلی از من تشکر کرد.
فقر در مصر بیداد میکند و بنده شاهد فقر شدید مردم بودهام. رهبر انقلاب هم که به جمعیت قبرستاننشین مصر اشاره کردند که البته ایشان در ارائه آمار کمی احتیاط کردند. در یک روزنامه مصری آماری ارائه شد مبنی بر اینکه سهمیلیون نفر از مردم در قبرستانها زندگی میکنند و هیچکس هم آمار روزنامه را تکذیب نکرد. سخنان رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه، تنها بخشی از ظلمهایی بود که حاکمان مصر در حق مردم روا داشتند.
یادم هست به یک فارغالتحصیل دارای مدرک دکترا پیشنهاد کار دادیم و حقوق وی را معادل 180هزار تومان تعیین کردیم. او خیلی خوشحال بود و میگفت اگر به دانشگاه بروم کمتر میگیرم. از همینجا میتوان اوضاع طبقات پایینتر را متوجه شد. این مواردی که ذکر شد همه از دلائل این قیام است، اما اینها غیر از دین و مذهب نیست. دین یعنی تمام ارزشهای انسانی و اسلامی و مسائلی چون عدالتخواهی، دانشطلبی، استقلال، عدم وابستگی، تقوا و سلامت نفس و ... که همه از مظاهر دینی محسوب میشوند. در صورتی میتوانیم بگوییم قیام مردم مصر، اقتصادی است و دینی نیست که عوامل دیگر وجود نداشته باشد. در حالی که اینگونه نیست و همه این موارد در قیام مردم مصر مشاهده میشود و همه اینها یعنی اسلام یعنی دیانت و مگر میشود مردمی مسلمان و اسلامخواه، در برابر ظلم قیام کنند و ما قیام آنها را دینی ندانیم؟!
بنابراین قیام مردم مردم مصر، یک حرکت دینی است اما باید هوشیار باشند. جریانهای استعماری در تلاش هستند مواضع برخی جریانات معارض اما سکولار درون مصر را برجسته کنند.
رهبر انقلاب در نماز جمعه، توافقات دولت مصر با اسرائیل را باعث تحقیر ملت مصر دانشتند. شما که مدتی در مصر زندگی کردهاید، در اینباره توضیح دهید.
واقعاً دولتمردان مصر ، مردم مصر را حقیر کردند، ذلیلشان کردند و آنها را از نظر اقتصادی و علمی در سطح پایین نگاه داشتند و از نظر سیاسی نیز مواضع ذلتباری اتخاذ کردند. مردم مصر که در دوران «جمال عبدالناصر» احساس قدرت، شجاعت و مردانگی میکردند و در برابر اسرائیل ایستادند و به سوریه و فلسطین کمک کردند، در چند دهه اخیر به وضعیتی دچار شدند که احساس ضعف در برابر اسرائیل پیدا کردند. من با چندین نفر از دولتمردان و علما در اینباره صحبت کردم. اکثریت اینها حالت ترس به خودشان گرفته بودند. به برخی از مسئولان الأزهر گفتم: «شما مگر اسرائیل را دوست دارید؟» گفتند: «نه، ما میخواهیم اسرائیل ریشهکن شود.» گفتم «پس چرا قیام نمیکنید؟» گفتند: «ما قادر نیستیم.» گفتم: «چرا سازش میکنید و دولت شما مرز رفح را میبندد؟» گفتند: «ما قدرت نداریم. اسرائیل از ما ناراحت میشود، به ما حمله میکند و ما توان دفاع نداریم.» حتی علما را هم ترساندهاند. البته باید بین دیدگاه و شجاعت تفکیک قائل شد.
مبارک سعی کرد که این حقارت را درون ملت تزریق کند. در زمان جنگ غزه، من در قاهره بودم و وقتی عدهای برای باز کردن مرز رفح فشار آوردند. آقای مبارک طی یک سخنرانی تأکید کرد که: «مردم مصر! من دوست ندارم کاری بکنم که قرارداد امنیتی ما با اسرائیل بههم بخورد و اسرائیل به ما حمله کند و شما ملت از بین بروید، اقتصاد شما ورشکسته بشود، جنسها گران شود و ملت نابود گردد.» وقتی رهبر یک کشور اینگونه مظهر عجز و ناتوانی باشد، معلوم است که ملت تحقیر خواهد شد.
پس از سخنان رهبر انقلاب برخی رسانههای همسو با سیاستهای غرب، سعی کردند که بین انقلاب اسلامی ایران و ملت مصر اختلافافکنی کنند که البته نتوانستند. نظر شما در اینباره چیست؟
انقلاب ما که پیروز شد، برای اولینبار در دنیا کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی(ره)، در مصر ترجمه و منتشر شد. یکی از اندیشمندان مصر بهنام «دکتر حسن حنفی» یک مقدمه هفتاد صفحهای بر آن نوشت و نظریه ولایت فقیه را اثبات کرد. بعد نیز کتاب «جهاد اکبر» امام خمینی(ره) را منتشر نمود. با توجه به اینکه روابط ما و مصر حسنه نبود، هنگام حضور در مصر محدودیتهایی از سوی دولت مصر برای فعالیت فرهنگی داشتم اما با این حال هرجا که وارد میشدم، مردم و رسانهها با روی گشاده و آمادگی از من استقبال میکردند. حتی در همان ماههای اول حضورم، جزو سخنرانهای دانشگاه الأزهر شدم؛ یعنی خودِ اساتید آنجا مرا دعوت میکردند. من محبت و عشق به ایران را در طبقات مختلف مردم دیدم. یک روز کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک تاکسی آمد و اولش قیمت را کمی بالا گفت که با چانهزدن با هم به توافق رسیدیم. وقتی از من پرسید که «از کجایی؟» گفتم که ایرانی هستم. تا این جمله را شنید، ایستاد و آغوش باز کرد و گفت: «تو مهمان منی» من فکر کردم تعارف میکند اما اینگونه نبود و هرچه اصرار کردم، از من پول نگرفت و گفت: «در عمرم افتخار خواهم کرد که یک ایرانی سوار ماشین من شده است.»
یکبار نیز در راه رفتن به «اسماعیلیه» به یک آبادی رسیدم که یک کشاورز با خانوادهاش کنار باغ انبهاش نشسته بود. ما هم ایستادیم تا انبه بخریم. کشاورز پرسید: «شما اهل کجایی ؟» من با او شوخی کردم و گفتم: «شما بگو من کجایی هستم؟» یک نگاهی کرد و گفت: «پاکستان ؟» گفتم: «نه» گفت: «سوریه؟» گفتم: «نه» گفتم: «یک راهنمایی میکنم؛ از اسلامیترین کشور روی کره زمین» یک تأملی کرد و گفت: «ایران» این برای من خیلی معنادار بود. حتی کشاورز در صحرای دورافتاده مصر هم اعتقاد دارد که اسلامیترین کشور دنیا، کشور ایران است و این خیلی زیباست. مردم ایران از میزان محبوبیت خود در دنیا خبر ندارند.
باید به علاقه مردم مصر به آقای «سیدحسن نصرالله» هم اشارهای کنم. یک روز یکی از مصریان به من گفت که اخیراً راجع به محبوبترین رهبر جهان عرب نظرسنجی صورت گرفته است. از مصریها که نظرسنجی شده، سیدحسن نصرالله به عنوان محبوبترین رهبر جهان عرب انتخاب شده است. باید در نظر داشته باشیم که اکثر مردم مصر، اهل سنت هستند که این موضوع، عشق آنها به روحانیت شیعه را نشان میدهد.
همزمان با اوجگیری قیام مردم مصر، ما شاهد تلاش گسترده رسانههای غربی و وابسته در کمرنگ نمودن وجهه دینی و اسلامی این قیام هستیم. پیشینه دینی و اسلامی مردم مصر به چه زمانی بر میگردد؟
ملت بزرگ مصر، ملتی رشید، بیدار و دارای سابقه درخشانی است. مصر علاوهبر سابقه تمدنی چهارهزار ساله، دارای سابقه هزارساله دانشگاه الأزهر نیز هست. مردم مصر مردمی هستند که در قرون اخیر، بعد از سلطه استعمار انگلیس و فرانسه بر کشورهای اسلامی، جزو اولین کشورهایی بودند که پرچم استقلال را برداشتند. اما آنچه بیشتر میشود به آن توجه کرد، ویژگی مذهبی و دینی مردم مصر است.
مردم مصر در دهه دوم ظهور اسلام با این دین آشنا شدند و آن را پذیرفتند. مسجدی که الان در قاهره وجود دارد از اولین مسجدهایی است که در جهان اسلام ساخته شده است. مردم مصر از همان آغاز به اهل بیت(ع) محبت دارند. علیرغم آنکه مصر تحت سلطه حاکمیت شام و بنیامیه قرار گرفت، اما گویا تفکر شامی نتوانست حاکمیت پیدا کند و به همین دلیل، به مجرد اینکه جریان کربلا پیش میآید، مصریها اعتراض خود را به حکومت اموی اعلام میکنند. حتی در مصر چند زیارتگاه نظیر مقام رأسالحسین(ع)، زیارتگاه حضرت زینب(س) و زیارتگاه سیده نفیسه(س)، نوه امام حسن(ع) وجود دارد.
مبارک سعی کرد که این حقارت را درون ملت تزریق کند. در زمان جنگ غزه، من در قاهره بودم و وقتی عدهای برای باز کردن مرز رفح فشار آوردند. آقای مبارک طی یک سخنرانی تأکید کرد که: «مردم مصر! من دوست ندارم کاری بکنم که قرارداد امنیتی ما با اسرائیل بههم بخورد و اسرائیل به ما حمله کند.»
مردم مصر، اهل سنت هستند و طبق آمارهای رسمی، شیعیان تنها یکدرصد از جمعیت مصر را تشکیل میدهند، اما آنچنان اقبال و علاقه باشکوهی نسبت به ائمه دارند که گاه از ما ایرانیان نیز پیشی میگیرند. مثلاً در مراسم جشن میلاد امام حسین(ع) ما در ایران تنها شب سوم شعبان را جشن میگیریم اما مردم قاهره و مصر ده شبانهروز جشن میگیرند و حرم (رأسالحسین) را چراغانی میکنند، چادرها و خیمههای فراوانی در اطراف حرم و خیابانهای اطراف نصب میکنند، هیئت به هیئت -مثل هیئتهای ایرانی- از شهرهای مختلف میآیند و هر کدام برای خودشان مداحی و سخنرانی دارند و از فضایل امام حسین(ع) و ائمه(ع) میگویند و شعر میخوانند. همینطور برای حضرت زینب(س) و سیده نفیسه(س) نیز بر همین منوال است.
با این اوصاف، تا چه اندازه میتوانیم انگیزههای دینی را در قیام اخیر دخیل بدانیم؟
قیام مردم مصر از کدام ویژگیهای روحی برخاسته است؟ اگر مردم علیه حکومت فعلی قیام میکنند، ما نمیتوانیم این واقعیت و ویژگیهای روحی را نادیده بگیریم.
گرایشهای دینی مردم مصر بسیار قوی است که از جلوههای آن میتوان به علاقه آنها به اهل بیت پیامبر(ص)، اهتمام زیاد به قرآن و توجه به حجاب اشاره کرد. صبح که از خانه بهسمت محل کار راه میافتادیم، از بسیاری مغازهها صدای رادیو قرآن به گوش میرسید. کمتر میشد که سوار تاکسی شویم و رادیو قرآن روشن نباشد. حتی یکبار دیدم که صدای قرآن از یک موتورسیکلت به گوش میرسد. وقتی دقت کردم دیدم که راکب آن رادیو را روی دسته موتور تعبیه کرده و به قرآن گوش میدهد. این دینگرایی و اسلامخواهی مردم است و حتی در شعارهایشان در قیام اخیر هم میبینید که از شعارهای دینی همچون «الله اکبر» استفاده میکنند.
در خصوص حجاب هم باید بگویم که علیرغم اینکه حکومت مردم مصر دینی نبود، حدود هفتاد تا هشتاد درصد زنان مصر محجبه هستند. این در حالی است که خانم «سوزان مبارک»، همسر حسنی مبارک بیحجاب بود. همچنین توریستهایی که به مصر میآمدند، بیحجابی را ترویج میکردند اما مردم مقاومت میکردند و حجاب را نگه میداشتند. نماز را حکومت مصر ترویج نمیکرد اما مردم چنان تدین دارند که حتی در مساجد بین راهی در جادهها نماز جمعه برقرار میکنند. یکبار بهسمت «اسکندریه» میرفتم. در راه مسجد بین راهی را دیدم که حدود چهل، پنجاه ماشین پارک شده بود و خطیب نیز مشغول خطبه نماز بود. حتی یک ماشین کشاورزی را دیدم که مرد کشاورز به همراه خانوادهاش سوار بر آن به سمت محل برگزاری نماز جمعه میآمد. سؤال من این است که آیا ممکن است ملتی تا این اندازه متدین، اگر قیامی بر پا کردند و تا پای جان پیش رفتند، بگوییم دیانتش در این قیام نقش ندارد؟!
برخی انگیزههای اقتصادی یا عقبماندگی را دلیل این قیام میدانند...
بله، انگیزههای متعددی باعث این نهضت و قیام مردم علیه حکومت شده است که بنده به اجمال توضیحاتی دراینباره میدهم. اما همه این انگیزهها نیز در معارف دینی جای میگیرند. حقیقت این است که روش حکومت مصر در دهههای اخیر، باعث عقبافتادگی جامعه شد؛ مصری که در یک دوره صادرکننده گندم به دنیا بوده است، بهخاطر سیستم ضعیف حکومتی در پنج دهه اخیر به جایی رسیده که تنها چهلدرصد از گندم مصرفی مردمش را تولید میکند و حدود شصتدرصد گندم را از کشورهای دیگر بهویژه آمریکا وارد میکند. همچنین کشاورزی مصر بهشدت آسیب دیده است. در بخش صنعت نیز اصلاً نتوانستند رشد چشمگیری داشته باشند، بلکه روزبهروز در حال عقبگرد اقتصادی و صنعتی هستند. مثلاً مصر و ایران، انرژی هستهای را تقریباً حدود چهل سال پیش و بهطور همزمان آغاز کردند. اما میبینیم که ما با رشد قابل توجهی مواجه بودهایم اما مصر همچنان روی کلنگی که زده باقی است؛ علیرغم اینکه آمریکا و اروپا اعلام کردند که ما حامی تو هستیم، نتیجه این حمایت فقط کنترل صنعت مصر شد. در بخش علمی نیز دانشگاههای مصر رشد چندانی نکردند، در حالی که در قرون قبلی، دانشمندان مصری میدرخشیدند.
«انور سادات»، «مبارک» و دولتمردان مصر از نظر اقتصادی ظلم بسیار بزرگی به ملت کردند. من براساس مشاهدات خودم بگویم که بیش از پنجاهدرصد از مردم مصر زیر خط فقر زندگی میکنند؛ حتی پلیسهایی که آنجا میدیدیم، چشمشان به دست ما بود که وقتی رد میشویم یک جنیه (معادل تقریباٌ 150 تومان) در دستشان بگذاریم. یادم هست داشتم در خیابان راه میرفتم که یک راننده تاکسی اشاره کرد: «کجا میروی؟» گفتم: «منزل نزدیک است و جای خاصی نمیروم.» گفت: «پس حداقل یک کمکی به من بکن» که من یک جنیه به او دادم و کلی از من تشکر کرد.
مصر و ایران، انرژی هستهای را تقریباً حدود چهل سال پیش و بهطور همزمان آغاز کردند. اما میبینیم که ما با رشد قابل توجهی مواجه بودهایم اما مصر همچنان روی کلنگی که زده باقی است؛ علیرغم اینکه آمریکا و اروپا اعلام کردند که ما حامی تو هستیم.
فقر در مصر بیداد میکند و بنده شاهد فقر شدید مردم بودهام. رهبر انقلاب هم که به جمعیت قبرستاننشین مصر اشاره کردند که البته ایشان در ارائه آمار کمی احتیاط کردند. در یک روزنامه مصری آماری ارائه شد مبنی بر اینکه سهمیلیون نفر از مردم در قبرستانها زندگی میکنند و هیچکس هم آمار روزنامه را تکذیب نکرد. سخنان رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه، تنها بخشی از ظلمهایی بود که حاکمان مصر در حق مردم روا داشتند.
یادم هست به یک فارغالتحصیل دارای مدرک دکترا پیشنهاد کار دادیم و حقوق وی را معادل 180هزار تومان تعیین کردیم. او خیلی خوشحال بود و میگفت اگر به دانشگاه بروم کمتر میگیرم. از همینجا میتوان اوضاع طبقات پایینتر را متوجه شد. این مواردی که ذکر شد همه از دلائل این قیام است، اما اینها غیر از دین و مذهب نیست. دین یعنی تمام ارزشهای انسانی و اسلامی و مسائلی چون عدالتخواهی، دانشطلبی، استقلال، عدم وابستگی، تقوا و سلامت نفس و ... که همه از مظاهر دینی محسوب میشوند. در صورتی میتوانیم بگوییم قیام مردم مصر، اقتصادی است و دینی نیست که عوامل دیگر وجود نداشته باشد. در حالی که اینگونه نیست و همه این موارد در قیام مردم مصر مشاهده میشود و همه اینها یعنی اسلام یعنی دیانت و مگر میشود مردمی مسلمان و اسلامخواه، در برابر ظلم قیام کنند و ما قیام آنها را دینی ندانیم؟!
بنابراین قیام مردم مردم مصر، یک حرکت دینی است اما باید هوشیار باشند. جریانهای استعماری در تلاش هستند مواضع برخی جریانات معارض اما سکولار درون مصر را برجسته کنند.
رهبر انقلاب در نماز جمعه، توافقات دولت مصر با اسرائیل را باعث تحقیر ملت مصر دانشتند. شما که مدتی در مصر زندگی کردهاید، در اینباره توضیح دهید.
واقعاً دولتمردان مصر ، مردم مصر را حقیر کردند، ذلیلشان کردند و آنها را از نظر اقتصادی و علمی در سطح پایین نگاه داشتند و از نظر سیاسی نیز مواضع ذلتباری اتخاذ کردند. مردم مصر که در دوران «جمال عبدالناصر» احساس قدرت، شجاعت و مردانگی میکردند و در برابر اسرائیل ایستادند و به سوریه و فلسطین کمک کردند، در چند دهه اخیر به وضعیتی دچار شدند که احساس ضعف در برابر اسرائیل پیدا کردند. من با چندین نفر از دولتمردان و علما در اینباره صحبت کردم. اکثریت اینها حالت ترس به خودشان گرفته بودند. به برخی از مسئولان الأزهر گفتم: «شما مگر اسرائیل را دوست دارید؟» گفتند: «نه، ما میخواهیم اسرائیل ریشهکن شود.» گفتم «پس چرا قیام نمیکنید؟» گفتند: «ما قادر نیستیم.» گفتم: «چرا سازش میکنید و دولت شما مرز رفح را میبندد؟» گفتند: «ما قدرت نداریم. اسرائیل از ما ناراحت میشود، به ما حمله میکند و ما توان دفاع نداریم.» حتی علما را هم ترساندهاند. البته باید بین دیدگاه و شجاعت تفکیک قائل شد.
مبارک سعی کرد که این حقارت را درون ملت تزریق کند. در زمان جنگ غزه، من در قاهره بودم و وقتی عدهای برای باز کردن مرز رفح فشار آوردند. آقای مبارک طی یک سخنرانی تأکید کرد که: «مردم مصر! من دوست ندارم کاری بکنم که قرارداد امنیتی ما با اسرائیل بههم بخورد و اسرائیل به ما حمله کند و شما ملت از بین بروید، اقتصاد شما ورشکسته بشود، جنسها گران شود و ملت نابود گردد.» وقتی رهبر یک کشور اینگونه مظهر عجز و ناتوانی باشد، معلوم است که ملت تحقیر خواهد شد.
یکی از مصریان به من گفت که اخیراً راجع به محبوبترین رهبر جهان عرب نظرسنجی صورت گرفته است. از مصریها که نظرسنجی شده، سیدحسن نصرالله به عنوان محبوبترین رهبر جهان عرب انتخاب شده است.
پس از سخنان رهبر انقلاب برخی رسانههای همسو با سیاستهای غرب، سعی کردند که بین انقلاب اسلامی ایران و ملت مصر اختلافافکنی کنند که البته نتوانستند. نظر شما در اینباره چیست؟
انقلاب ما که پیروز شد، برای اولینبار در دنیا کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی(ره)، در مصر ترجمه و منتشر شد. یکی از اندیشمندان مصر بهنام «دکتر حسن حنفی» یک مقدمه هفتاد صفحهای بر آن نوشت و نظریه ولایت فقیه را اثبات کرد. بعد نیز کتاب «جهاد اکبر» امام خمینی(ره) را منتشر نمود. با توجه به اینکه روابط ما و مصر حسنه نبود، هنگام حضور در مصر محدودیتهایی از سوی دولت مصر برای فعالیت فرهنگی داشتم اما با این حال هرجا که وارد میشدم، مردم و رسانهها با روی گشاده و آمادگی از من استقبال میکردند. حتی در همان ماههای اول حضورم، جزو سخنرانهای دانشگاه الأزهر شدم؛ یعنی خودِ اساتید آنجا مرا دعوت میکردند. من محبت و عشق به ایران را در طبقات مختلف مردم دیدم. یک روز کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که یک تاکسی آمد و اولش قیمت را کمی بالا گفت که با چانهزدن با هم به توافق رسیدیم. وقتی از من پرسید که «از کجایی؟» گفتم که ایرانی هستم. تا این جمله را شنید، ایستاد و آغوش باز کرد و گفت: «تو مهمان منی» من فکر کردم تعارف میکند اما اینگونه نبود و هرچه اصرار کردم، از من پول نگرفت و گفت: «در عمرم افتخار خواهم کرد که یک ایرانی سوار ماشین من شده است.»
یکبار نیز در راه رفتن به «اسماعیلیه» به یک آبادی رسیدم که یک کشاورز با خانوادهاش کنار باغ انبهاش نشسته بود. ما هم ایستادیم تا انبه بخریم. کشاورز پرسید: «شما اهل کجایی ؟» من با او شوخی کردم و گفتم: «شما بگو من کجایی هستم؟» یک نگاهی کرد و گفت: «پاکستان ؟» گفتم: «نه» گفت: «سوریه؟» گفتم: «نه» گفتم: «یک راهنمایی میکنم؛ از اسلامیترین کشور روی کره زمین» یک تأملی کرد و گفت: «ایران» این برای من خیلی معنادار بود. حتی کشاورز در صحرای دورافتاده مصر هم اعتقاد دارد که اسلامیترین کشور دنیا، کشور ایران است و این خیلی زیباست. مردم ایران از میزان محبوبیت خود در دنیا خبر ندارند.
باید به علاقه مردم مصر به آقای «سیدحسن نصرالله» هم اشارهای کنم. یک روز یکی از مصریان به من گفت که اخیراً راجع به محبوبترین رهبر جهان عرب نظرسنجی صورت گرفته است. از مصریها که نظرسنجی شده، سیدحسن نصرالله به عنوان محبوبترین رهبر جهان عرب انتخاب شده است. باید در نظر داشته باشیم که اکثر مردم مصر، اهل سنت هستند که این موضوع، عشق آنها به روحانیت شیعه را نشان میدهد.