• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/11/16
یادداشتی از رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران

پایان آمریکامرکزی

نهضت بیداری اسلامی و جریان معکوس سلطه‌ی جهانی

جریان معکوس و مخالف سلطه‌ی جهانی با نهضت بیداری اسلامی تحقق پیدا کرده است. این روند بر خلاف هنجارهای جهانی، بر محوریت اسلام به عنوان منبع سلامت و سعادت زندگی، مسیر متفاوتی با سلطه‌ی استعماری را دنبال می‌کند.

منطق "قدرت سلطه‌آمیز" بر تکثیر ایده‌ها، ارزش‌ها و کالا‌ها و در یک شعاع عمیق مبتنی بر توسعه‌ی خودآگاه و ناخودآگاه نظام معرفتی و نظام زندگی در قلمرو سیاست، فرهنگ و اقتصاد با مرکزیت بخشیدن به سلطه‌ی قدرت مرکزی است. آمریکا مرکزی1، استثناء‌گرایی آمریکایی2  و ایدئولوژِی پیشینی آن یعنی اروپامحوری3، مرجعیت اصلی این نوع سلطه بر جهان محسوب می‌شود. نظام سلطه در استعمار کهنه با حضور نظامی و تسخیر سرزمینی وارد کشورهای جهان می‌شد، اما در دوران استعمار نو، دین و فرهنگ و همه‌ی ارزش‌ها را نشانه می‌رود. امروزه نظام سلطه با دوفضایی شدن جهان، هم در جهان واقعی و هم در جهان مجازی، توسعه‌ی سلطه‌آمیز فرهنگ لائیک را با نگاه «یا با ما هستید، یا بر ما»4  دنبال می‌کند.
تفکر اروپامحورانه و آمریکامرکزانه‌ بر تکرار ارزش‌های خود در قالب نظام دموکراتیک سکولار تأکید می‌کند؛ فراگیر شدن سبک زندگی غربی، جداسازی دین از نهادهای مهم اجتماعی، توسعه‌ی نمادهای اقتصادی آمریکایی و از همه مهم‌تر نظام لیبرالیسم آمریکایی، که دور کردن انسان مسلمان از اسلام پیامبر و سیره‌ی پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام را در برنامه‌ی خود دارد.

انقلاب اسلامی ایران یا جریان معکوس سلطه‌ی جهانی
انقلاب اسلامی ایران که با مرجعیت دین و دینداری و با هدف اقامه‌ی عدل و عدالت اسلامی شکل گرفت، آغاز نهضت بیداری محسوب می‌شد و می‌توان از آن به "جهانی شدن معکوس" و "جریان معکوس سلطه‌ی جهانی" یاد کرد. امام خمینی، آن بزرگ‌عارف زمان که روحی بلند و از جنس پیامبران داشت، خود را منها کرد و خدا را در محور همه‌ی معرفت‌ها، ایده‌ها و حرکت‌ها و خواسته‌ها قرار داد. او وصل شد به قدرت لایزال الهی و در پرتو آن موفق شد در دوره‌ی اوج سکولاریزم و در مرکزی‌ترین لنگرگاه غرب، یعنی ایران، انقلابی را با محوریت اسلام و تنها با توان ملت بزرگ ایران به ثمر برساند.

انقلاب اسلامی ایران بر خلاف هنجارهای شکل‌گرفته‌ی متکی بر اندیشه‌ی اروپامحوری و آمریکامرکزی، به دنبال مرکزیت بخشیدن به "الله" و "قانون الهی" و تبلور بخشیدن به "لااله‌الاالله" بود. ایران زیباترین جلوه‌ی این هدف را در شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" به نمایش گذاشت.

دنیای سلطه‌آمیز غرب که مردم غرب از جمله قربانیان آن به حساب می‌آیند، علاوه بر سلطه‌سازی بر زندگی مردم جهان، فرهنگ منهای خدا و سیاست منهای عدالت جهانی و اقتصاد منهای حق زندگی برای همه‌ی مردم جهان را دنبال می‌کرد. در خوش‌بینانه‌ترین وجه ارزشی، نظام ارزشی سلطه‌آمیز آمریکایی و اروپایی، زندگی مادی همراه با حقوق اجتماعی مبتنی بر اومانیزم لائیک را دنبال می‌کند که در آن حق زندگی برای شهروندان غربی با نگاه مادی‌گرایانه تأمین می‌شود. نظم اجتماعی و نظام رفاه اجتماعی در برخی کشورهای اروپایی دیده می‌شود. این نظم و قانون در جلوه‌های ظاهری رعایت می‌شود، ولی این حق وقتی به مردم مظلوم جهان مثل مردم آفریقا، افغانستان، عراق، پاکستان و دیگر نقاط عقب‌نگه‌داشته‌ی جهان می‌رسد، تبدیل به ابزار سیاست و منفعت می‌گردد.

در این نگاه تنها قدرت است که امتیاز تولید می‌کند5 و دولت قدرتمند حکم پادشاهی را پیدا می‌کند که منطق زندگی برای او بر مبنای "همه چیز برای آسایش پادشاه" و "همه چیز برای آسایش آمریکا و اروپا" تعریف می‌شود. این نگاه خودخواهانه منشأ ظلم‌ها و کشتار جمعی6 بسیاری در دو سده‌ی اخیر شده و نمونه‌های آن در آفریقا، فیلیپین، هند، هیروشیما و ناکازاکی، حلبچه و بسیاری دیگر از نقاط جهان ثبت است. این نگاه زمینه‌ی ظلم‌های زیادی را برای دیکتاتورهای غرب‌زده‌ فراهم کرده است؛ دیکتاتورها و مستبدانی امثال رضا شاه و محمدرضا پهلوی و در شکل اخیر آن زین‌العابدین بن‌علی، علی عبدالله صالح و حسنی مبارک که مردم ایران، تونس، یمن و مصر را از کمترین حقوق ارزشی اسلام و حداقل‌های زندگی محروم کردند و جهانی از فقر را به قول رهبر عزیز انقلاب اسلامی ایران در مصر و تونس بر جای گذاشتند.

دین؛ فرایند معکوس جهانی‌شدن و توسعه‌ی فرهنگ مخالف با بی‌عدالتی
فرایند معکوس جهانی‌شدن و جریان معکوس سلطه‌ی جهانی در مهم‌ترین وجه خود، مرجعیت بخشیدن به دین را برای مسیردهی به همه‌ی ابعاد زندگی رقم می‌زند. از همین منظر است که انقلاب اسلامی ایران و نهضت بیداری اسلامی که امروزه می‌رود تا همه‌ی جهان اسلام را در بر بگیرد، یک "نهضت مسیرساز" برای جهان امروز و آینده محسوب می‌شود.

انقلاب اسلامی ‌تنها یک جریان مسیرساز برای کشورهای اسلامی محسوب نمی‌شود، بلکه یک فرهنگ بیداری در جهان غرب است و در شکل فرهنگ مخالفت7 و در فعالیت‌های رو به گسترشی همچون سازمان‌های غیر دولتی8 مخالفت می‌کند. با نگاه سلطه‌آمیز و بی‌عدالت دولت‌های غربی و جنگ بر علیه مردم عراق، افغانستان و دیگر ملل جهان و همچنین مخالفت با ارزش‌های مسلط جوامع غربی مثل توسعه‌ی فحشاء و هرزه‌گی، تخریب محیط زیست، نظام ربوی بانکی، توسعه‌ی خانواده‌های تک‌والدینی9 و کم‌رنگ شدن ارزش‌های دینی در جامعه. این جریان بیداری جلوه می‌کند در فرهنگ و سیاستی که منجر می‌شود به تقاضای بسیار بالا برای اندیشه‌های ضد سکولاری مثل کتاب استیفن کارتر10 تحت عنوان "فرهنگ بی‌ایمانی"11 که پرفروش‌ترین کتاب سال آمریکا در سال 2001 شد و صدها و هزاران مخالفت دیگر فرهنگی مردم آمریکا و اروپا که حکایت از یک خستگی فراگیر بشریت در دوری از خدا دارد.
این نهضت عظیم اسلامی اگر بتواند به‌دور از سلطه‌ی رسانه‌ای که می‌کوشد جهان اسلام را به رویکرد دفاعی و شرمسارانه بکشاند، از اصالت بازگشت به سیره‌ی پیامبر و اسلام حقیقی برخوردار شود، جهان شاهد شکوه و جلال متفاوتی خواهد شد.

بر همین مبنا است که رهبر خردمند و حکیم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یکی از فراز‌های خطبه‌های نماز جمعه‌ی 15 بهمن 1389، با تکیه بر اندیشه‌های امام ‌بیداری و امام هوشیاری، خمینی کبیر بر محوریت دین در مسیردهی به همه‌ی زندگی تأکید فرمودند:
«در نگاه اسلامی امام، دین مسئول جهت‌دهی به همه‌ی تلاش‌های انسان و جوامع بشری در همه‌ی عرصه‌ها و زمینه‌ها است و تفکیک دنیا از آن، به تهی‌شدن و نابودن شدن زندگی بشر می‌انجامد.»

رهبر معظم انقلاب اسلامی، تبیین صحیح رابطه‌ی دین و دنیا را علت اصلی خصومت پایان‌ناپذیر مستکبران با امام دانستند:
«همه‌ی مستبدان و ظالمان تاریخ بشر، از فرعون و نمرود گرفته تا شاه و صدام و بوش، تلاش کرده‌اند عرصه‌های مختلف دنیا را از دین تهی کنند تا زمینه‌ی تسلط فسادآمیز خود را بر جوامع بشری مهیا سازند. اما امام خمینی مبنای این نظم باطل را بر هم زد و در فکر و عمل ثابت کرد که دین می‌تواند و باید دنیای انسان را مهندسی و پیشوایی کند.»

امروزه نهضت بیداری اسلامی یک جریان معکوس و مخالف با سلطه‌ی اروپامحورانه و آمریکامرکزی محسوب می‌شود؛ جریانی که با موفقیت فراگیر خود، جهان جدید فرهنگی و دینی را نوید می‌بخشد که متفاوت با هنجارهای غالب غرب است و مبنای آن توحید و سیره‌ی پیامبر اعظم اسلام(ص) خواهد بود.

نگاه اروپامحوری و آمریکامرکزی و نگاه خدامحوری
رویکرد آمریکامرکزی و اروپامحوری، جهان را با منطق مرکز‌ـ‌پیرامون12 درک می‌کند. این رویکرد می‌کوشد تا خود را در مرکز جهان و "همه غیر خود" را در جهان پیرامون قرار دهد. با همین رویکرد و البته با رویکرد بازدارنده، بیداری اسلامی که امروز در تونس، یمن، مصر و اردن شکل گرفته است و با منطق مرکز‌ـ‌پیرامون با محوریت جمهوری اسلامی ایران تفسیر ‌کند، می‌رود تا معادلات سیاسی و فرهنگی همه‌ی جهان را تحت تأثیر خود قرار دهد. به گفته‌ی رهبر اندیشمند انقلاب اسلامی ایران در خطبه‌های عربی 15 بهمن 1389: «دستگاه‌های تبلیغاتی دشمن می‌کشند که القاء کنند انقلاب اسلامی در صدد صدور تشیع و نظام ولایت فقیه به مصر است.» اما این‌ها نگاه‌های تفرقه‌افکنانه‌ای است که با منطق مادی مرکز‌ـ‌پیرامون و با توجه به منطق سلطه، به جهان اسلام نگاه می‌کند.

نگاه آمریکامرکزی و اروپامحوری قادر به درک مفهوم بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی با مرکزیت اسلام نیست. امروزه مرکزیت همه‌ی نهضت‌های اسلامی، توحید است و سیره‌ی پیامبر گرامی اسلام و نگاه آخرت‌گرایی است. امروزه اسلام در مرکز است و انقلاب اسلامی ایران و نهضت‌های بیداری اسلامی در عراق، افغانستان، تونس، مصر، یمن، اردن و لبنان پیرامون ارزش‌های اسلامی شکل می‌گیرد و توسعه می‌یابد و نهادسازی می‌کند.

تفکر اروپامحورانه و آمریکامرکزانه‌ بر تکرار ارزش‌های خود در قالب نظام دموکراتیک سکولار تأکید می‌کند؛ فراگیر شدن سبک زندگی غربی، جداسازی دین از نهادهای مهم اجتماعی، توسعه‌ی نمادهای اقتصادی آمریکایی در شکل لباس آمریکایی، غذای آمریکایی، زندگی آمریکا، شهرسازی و معماری آمریکایی و از همه مهم‌تر، نظام لیبرالیسم آمریکایی که دور کردن انسان مسلمان از اسلام پیامبر و سیره‌ی پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام را در برنامه‌ی خود دارد.

اما نهضت بیداری اسلامی، نهضتی است که با محوریت الله و توحید می‌اندیشد و فضایی را برای زندگی ترسیم می‌کند که عبودیت خدا در آن محور همه‌ی ارتباطات فردی و اجتماعی است. نظام معرفت الهی، اساساً نظام بدون سلطه‌ی انسان بر دیگری است. در نظام معرفت الهی، تنها او است که متعالی است؛ هوالمتعالی. علوّ او از جنس رحمت بر همه‌ی خلائق و غضب و خشونت او بر همه‌ی متکبران و ظالمان است.

واقعیت این است که امروزه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که گسترش سواد و علم و دانش همراه با فراگیری دسترسی به اطلاعات و وجود الگوهای پیروز حق بر باطل توسعه یافته که شکل برجسته‌ی آن "پیروزی انقلاب اسلامی" است. امروزه جهان با یک نهضت بیداری اسلامی مواجه است. نهضت بیداری اسلامی محصول نگاه مقایسه‌ای مسلمانان جهان به الگوهای زندگی در گستره‌ی جهان امروز است که بخشی از پیامد جهانی شدن جدید است.

از سوی دیگر تجربه‌های یک‌سویه‌ی پیشرفت و موفقیت که در شکل برجسته‌ی آن می‌توان از رشد کاریکاتوری دنیای غرب نام برد و همچنین عقب نگه‌داشته شدن کشورهای اسلامی به دلیل خودکامگی رهبران این کشورها و سیاست‌های سلطه‌آمیز جهان غرب، نوستالژی عمیقی را برای مسلمانان پدید آورده است که می‌توان از آن به عنوان عمیق‌ترین نوستالژی تاریخ اسلام نام برد. امروزه مسلمانان عطش عمیقی به زندگی در "جامعه‌ی اسلامی" در ذیل "حکومت اسلامی" و "حکمرانی اسلامی" پیدا کرده‌اند و بازخوانی سیره‌ی پیامبر رحمت (ص) و مشی رحمانی او را دنبال می‌کنند.

معنویت‌گرایی و خرد‌گرایی الهی
نهضت بیداری اسلامی معاصر با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده و در شکل بسیار با‌شکوه و خیره‌کننده‌ای در تونس، مصر، یمن و اردن در مسیر پیروزی قرار گرفته است. می‌توان خصوصیات این نهضت را "توحیدگرایی"، "سلطه‌ستیزی"، "شهادت‌طلبی" و "مقاومت تا پیروزی"، "خردگرایی الهی" و "استقلال‌گرایی برخاسته از لااله‌الاالله" برشمرد. این نهضت عظیم اسلامی اگر بتواند به‌دور از سلطه‌ی رسانه‌ای که می‌کوشد جهان اسلام را به رویکرد دفاعی و شرمسارانه بکشاند، از اصالت بازگشت به سیره‌ی پیامبر و اسلام حقیقی برخوردار شود، جهان شاهد شکوه و جلال متفاوتی خواهد شد؛ شکوه و جلالی که در آن انسان ارزش متعالی می‌یابد و قیمت آن تا ارزش خدا بالا می‌رود و رعایت حق او از رعایت حق خدا برخوردار می‌شود و احیاء یک نفر از جامعه‌ی انسانی به منزله‌ی احیاء همه‌ی بشریت است. اما اگر بی‌رغبتی به یک انسان نشان داده شود و قدم در پرتگاه ظلم به انسان دیگر بردارد، به منزله‌ی قدم برداشتن برای هلاکت همه‌ی جامعه بشریت خواهد بود.
نگاه سلطه‌آمیز غرب زمینه‌ی ظلم‌های زیادی را برای دیکتاتورهای غرب‌زده‌ فراهم کرده است؛ دیکتاتورها و مستبدانی امثال رضا شاه و محمدرضا پهلوی و در شکل اخیر آن زین‌العابدین بن‌علی، علی عبدالله صالح و حسنی مبارک که مردم را از کمترین حقوق ارزشی اسلام و حداقل‌های زندگی محروم کردند و جهانی از فقر را بر جای گذاشتند.

رسیدن به این اوج، نیازمند عبودیت و بندگی خداست که در پرتو آن خرد و عقلانیت بارور می‌شود و عقل در مسیر معنویت و معنویت در مسیر عقلانیت قرار می‌گیرد. پیامبر گرامی اسلام (ص) خطاب به همه‌ی بشریت فرموده‌اند: «فرزندان آدم! پروردگارتان را فرمان‌بردار باشید تا شما را خردمند نامند و نسبت به فرمان او عصیان مکنید تا از زمره‌ی نادانان شوید.»13 در واقع زیباترین جلوه‌های حکمت و خرد در عبودیت و فرمان‌برداری از خدا تحقق پیدا می‌کند که عقل جامع و حکمت فراگیر است. عمیق‌ترین و جامع‌ترین حکمت‌ها حکمتی است که عطر خدا داشته باشد.

در این نگاه، عقل‌گرایی و معنویت‌گرایی دو سوی و دو طیف نیستند، بلکه از یک جنس و از یک مرجع نشأت می‌گیرند. لذا عقل، عقل نمی‌شود، مگر در پیوند با خدای متعالی وگرنه جملگی نفس است و نفس؛ چنان‌که مولای متقیان فرمودند: «الهوی یمنع العقل14؛ هوای نفس مانع عقل است.»

بنابراین بسیاری از امور که در جهان متجدد از آن به عقلانیت تعبیر می‌شود، در واقع جلوه‌های نیرنگ یا خرد یک‌سویه است که به انتهای عمل و انتهای جهان نمی‌اندیشند ولذا مرجع عقل نافع و علم نافع نمی‌شود.
در واقع رابطه‌ی معنویت و عقلانیت به نوعی همان رابطه‌ی بازخوانی‌شده‌ی دین و دنیا است که مورد تأکید رهبر دوراندیش انقلاب اسلامی و عارف بلندقامت انقلاب، امام راحل بود. دنیای بدون دین، خراب‌آبادی است که جز ملال، کاستی، نبودن و نشدن چیزی از آن به دست نمی‌آید. چنین دنیایی به‌سان خردی است که بدون خدا، تبدیل به نیرنگ تخریب جهان می‌شود و کشتارهای جمعی و غیر جمعی را سبب می‌شود، جان و روح جامعه‌ی انسانی را ویران می‌کند و دل‌خستگی‌ها و آشفتگی‌های بشری را رقم می‌زند.

باشد که ما نیز در زمره‌ی عاقلان الهی و الهیون عاقل باشیم و حکمت را معنویت و معنویت را حکمت بخشیم تا دوباره شاهد مجد و عظمت جهانی اسلام و مسلمانان و ارزش‌یافتن جهانی انسان باشیم. «ألیس الصُّبْحُ بِقَریبٍ»15

پی‌نوشت:
1. Americo-centrism
American Exceptionalism .2
Eurocentrism .3
Either you are with us or against us .4 – جمله‌ای که جرج بوش رئیس‌جمهور آمریکا در 6 نوامبر 2001 برای تهدید هرکسی که با آمریکا نیست، گفت.
The might is the right .5
Genocides .6
Dissident Culture .7
Non-Governmental Organizations (NGOs) .8
Single parents family .9
Stephen Carter .10
Cultural Disbelief .11
Center-periphery .12
13. نهج الفصاحه – ص 5، حدیث 22
14. غررالحکم و درر الکلم
15. سوره هود – آیه
81