1389/09/22
سخنان دکتر زهرا نصرللهی در نشست «اندیشههای راهبردی»
جزایر پراکنده و معضل موازیکاری
با حضور نخبگان و اساتید کشور، نخستین نشست «اندیشههای راهبردی» حول موضوع «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» در محضر آیتالله خامنهای برگزار شد. در این نشست که بیش از چهار ساعت به طول انجامید، اساتید و صاحبنظران در این حوزه، نظرات خود بیان کردند. متن زیر سخنان دکتر زهرا نصرللهی از اساتید دانشگاه است که به ارائه مقاله خود پرداخت:
1. دلایل عدم پذیرش الگوی غربی توسعه
تفاوت نظام ارزشی اسلام و سرمایهداری: (تفاوت در تعریف انسان و سعادت او، تفاوت در جهانبینی و...)
سیستم اقتصادی هر کشور از نظام ارزشی آن جامعه پیروی میکند. نظام ارزشی اسلام و غرب متفاوت است. در نظام ارزشی هر جامعه باید تعریف انسان و جهانبینی مشخص شود. نظام ارزشی غرب بعد از رنسانس مبتنی بر تعریف کاملاً مادی از انسان و اصالت سود بود. در نتیجه به جدا کردن رفتارهای اخلاقی از حوزههای مختلف رفتارهای بشر (سکولاریزم) از جمله رفتارهای اقتصادی منجر شد. این تعریف بر تجربه تلخ دوران قرون وسطی که به تعبیر ویل دورانت از دورههای تاریک تاریخ بشر است، استوار بود. در اسلام دوران مشابهی تجربه نشده بلکه برعکس زمان حاکمیت دین در جوامع اسلامی دوران سربلندی و پیشرفت جامعه بوده است.
پذیرش عدالت به عنوان ارزش و نفی ظلم به عنوان ضد ارزش در اسلام:
تقدم توسعه بر عدالت عین ظلم است. به این علت که عدم توزیع عادلانه ثروت و پایمال شدن یک عده را در دوران گذار به امید توسعهای که تحقق آن قطعی نیست، میپذیرد. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «جامعه به کفر میماند اما به ظلم نه». تاریخ هم نشان داده که اغلب انقلابهای جهان بر ضد ظلم بوده است.
در جهانبینی مادی غرب، استثمار و استعمار توجیهپذیر و در راستای توسعه غربی چندین قرن به کار گرفته شده و همچنان به اشکال مختلف تداوم دارد. اما بر طبق جهانبینی اسلامی و در شرایط فعلی ما به عنوان یک جامعه اسلامی نه مایل و نه قادر به استفاده از این ابزار میباشیم. به عبارت دیگر در فرآیند توسعه غرب، کل دنیا در اختیار غرب بود، اما در مورد ما کل دنیا رقیب تلقی میشوند.
منابع انرژی ما رو به اتمام است و آنچه تا به حال اجازه تقلید از الگوی غربی توسعه را به ما داده درآمدهای نفتی بوده که نقش ما را به عنوان تولیدکننده انرژی و مصرفکننده کالای مصرفی تعریف کرده است. این منبع درآمد در حال حاضر رو به کاهش و اتمام است.
الگوی غربی پیشرفت، با نظام حقیقت موجود در عالم ناسازگار است. این ناسازگاری را میتوان با توجه به دستاوردهای این نظام برای بشریت لمس کرد. از جمله جنگهای جهانی، فقر و گرسنگی در آفریقا، وجود ردپای غرب در هر جنگ و مناقشه در دنیا با هدف فروش هرچه بیشتر اسلحه و پیگیری هدف سودآوری حداکثری، تشویق و ترغیب برای تولید و مصرف بیشتر و نتایج ناشی از آن از جمله پارگی لایه ازن و ...
همه ایدئولوژیهای موجود بختشان را در ایران و جهان آزمودهاند و هزینه این آزمونها در ایران با درآمدهای نفتی پرداخت شده است. این الگوها ناموفق بودهاند که تجربه ایران و دنیا مبین آن است.
2. اجزاء الگوی پیشنهادی اسلامی ایرانی
مشخص کردن غایت (هدف از توسعه و پیشرفت چیست؟)
تعیین و تربیت کارگزاران مجری الگوی اسلامی ایرانی
در این دو بخش که مهمترین اجزاء الگوی توسعه میباشند ما نیازمند سه پیشنیاز هستیم:
الف) تربیت نیروهای کارآمد، مجرب و دارای توان نظریهپردازی. این تربیت باید از مرحله کودکی صورت پذیرد. پرورش افرادی مانند علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد جعفری و ... حتی توانمندتر مد نظر است.
ب) ایجاد جوّ مباحثه و تضارب آراء و فضای آزاد گفتوگو: در کدام دین به مانند اسلام توصیه شده است که اقوال مختلف شنیده شده و بهترین آنها گزینش شوند؟ در کدام دین توصیه شده که سخنان مخالفان خود را بشنوید تا به عیوب خود پی ببرید، زیرا دوستان شما یا این عیوب را نمیبینند و یا به شما نمیگویند. تجربه تاریخی صحت این نظریه را نشان داده است، کما اینکه نظام سوسیالیستی دشمن نظام سرمایهداری بود اما ناجی آن شد. اما باید به خاطر داشت که آزادیهای اسلامی با آزادیهای ترویج شده در نظام غربی، هماهنگی یکبهیک ندارد و در این حوزه نیز باید الگوی اسلامی ایرانی تعریف شود. کما اینکه در ارزشهای دینی و ایرانی، بزرگتر، معلم و افراد با تجربه، ارزشمندیهای ویژهای دارند که پردهدری، هتک حرمت، افتراء و ... در رابطه با آنها مجاز نمیباشد.
ج) مطالعات آیندهپژوهی: باید آینده را دید و برای آن برنامهریزی کرد. هر نظامی که در این قسمت جلوتر باشد برگ برنده را در اختیار دارد. میزان سرمایهگذاری غرب در ترسیم آینده شاهدی بر این مدعاست.
مجهز شدن به ابزار لازم و تعریف ماده که همان علم است: در دین بسیار به کسب علم (زگهواره تا گور دانش بجوی، مداد علما برتر از خون شهدا است و ... گواهی براین مدعا است) توصیه شدهایم و به تعبیر شهید مطهری هر علمی که مورد نیاز جامعه اسلامی است، کسب آن واجب است.
فرم: ملموسترین و قابل مشاهدهترین بخش پیشرفت، شکل ظاهری و عینی پیشرفت است.
3. آفات و موانع ارائه الگوی اسلامی ایرانی
دچار خطای معکوس شدن؛ یعنی پرداختن به فرم و ظاهر به جای پرداختن به اصول: این خطا میتواند باعث بروز مشکلاتی چون گسترش نفاق، دلزدگی مردم از چیزی که تنها ظاهر اسلامی دارد و تکرار تجربه تلخ تاریخ در ایران شود. تاریخ ایران نشان داده که با تغییر ظاهر نمیتوان محتوا را تغییر داد.
پراکندهکاری و موازیکاری: واقعیت آن است که در حوزههای علمیه و دانشگاههای کشور جزایر پراکندهای به کار تولید این علم و ادبیات مشغول هستند. این جزایر جداگانه به دلیل نداشتن ارتباط سیستماتیک که خود معلول لحاظ نشدن تولید این علم در برنامهریزی کشور است، عملاً به موازیکاری غیر مؤثر مشغول هستند و صاحب علم همافزا نشدهاند.
عدم تقاضای سیستماتیک از طرف ساختارهای اجرایی به علت ناآشنایی با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و همچنین عدم احساس نیاز به آن به علت حضور درآمدهای نفتی و عدم برنامهریزی برای استفاده از آن.
نشناختن غرب، ایران و اسلام: تجربه نشان داده که ما اگرچه زیر پرچم اسلام شعارهای اسلامی سر دادهایم، اما در عمل یا الگوی سوسیالیستی را مبنای عمل قرار دادهایم یا الگوی لیبرالیستی. همه چیز در حد مناقشات سیاسی خلاصه شده است و ساختارهای علمی نیز زاینده نبوده و نتوانسته الگوی جامعی برای اداره کشور ارائه کند و در عمل نیز نازا عمل کرده است.
انعطافناپذیری و ایستاییهای داخلی
مقابله صددرصد رقبای خارجی: هیچ رقیبی از رقیب خشنود نیست و با تمام قوا سعی در حذف آن دارد. مخصوصاً اگر این الگو نگاهی مادی داشته باشد که در جهت حداکثر کردن منافع خود با هر ابزاری به مقابله با رقیب برمیخیزد. کما اینکه از بعد از انقلاب اسلامی ما شاهد این مقابله بودهایم. ناگفته نماند که نظام سرمایهداری با تمام قوا به مقابله با نظام سوسیالیستی به عنوان ایدئولوژی رقیب پرداخت و بسیاری از صاحبنظران معتقدند همپای نقاط ضعف درونی نظام سوسیالیستی به فروپاشی آن کمک کرد، مقابله و تبلیغات شدید رسانههای غربی بود. به راستی رسانههای ما برای مقابله با این هجمه چه کرده و میکنند؟
عدم خودباوری و اعتماد به نفس لازم برای گام گذاردن در این حوزه: باید گفت که ارائه الگوی اسلامی ایرانی، نیازمند خودباوری و توان عرضه اندام کردن در مقابل نظریههای موجود در حوزه علوم انسانیِ مبتنی بر نظام ارزشی غربی است. اما متأسفانه در حال حاضر بسیاری از متفکران در مقابل نظریههای غربی کاملاً تسلیم میباشند و به خود جرأت شک کردن در این نظریهها را نیز نمیدهند و هرکه نیز خواست در این وادی گام بردارد را به غیرعلمی بودن متهم میکنند.
پیشنهادات
درباره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بسیار بیشتر از جوابها و معلومات سؤال وجود دارد و در عین حال طرح سؤالات دقیق درباره آنچه که از این الگو میخواهیم بسیار قابل اهمیت است.
غرب و به تبع آن دنیای امروز، الگوی پیشرفت خود را با توجه به تعریفی که از انسان، نیازها و سعادت او ارائه میکنند، بنا کردهاند. در این الگو که هدف نهایی آن بیشتر کردن لذت مادی است، ثروت، سرمایه و پول و به تبع آنها اقتصاد نقش محوری را در سیستمسازی و ارائه الگو دارد. به گونهای که روابط را در سطوح کلان و جزئی تنظیم و تعریف میکند و همه سیستمها براساس آن بنیان گذاشته میشوند. حال باید این سؤال را مطرح کرد که در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بر چه عاملی به عنوان تکیهگاه میتوان حساب کرد؟ آیا در این الگو اقتصاد کماکان نقش محوری را خواهد داشت یا به عنوان یکی از عوامل در تلفیق با مؤلفههایی چون فرهنگ عمل خواهد کرد؟
برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه نمود که برای استخراج هر الگو و مدل کلان، نخست باید فلسفه زیربنایی، پایه و مورد ارجاع آن الگو تبیین شود و سؤالاتی که این فلسفه باید به آنها پاسخ دهد روشن و شفاف استخراج شوند. بنابراین به نظر میرسد از جمله اولین گامهایی که در طراحی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت میتوان برداشت، طرح سؤالات اساسی است که این الگو میبایست جوابگوی آنها باشد. بدین لحاظ میبایست از کلیهی صاحبنظران این حوزه خواست تا به طرح سؤالات دقیق در این حوزه بپردازند و سپس این سؤالات را باید در معرض پاسخگویی عالمان و صاحبنظران قرار داد تا بتوان از طریق پیگیری سیستماتیک تضارب آرا و نقد و بررسی نظریههای ارائه شده، به بهترین پاسخها دست یافت.
پاسخگویی به این سؤال در حوزهی کاری علوم انسانی قرار میگیرد. بنابراین توجه به علوم انسانی باید به عنوان مهمترین ضرورت طراحی یک الگوی مناسب در دستور کار مسئولین رده اول کشور قرار گیرد. بنابراین باید به منظور جذب نیروهای کارآمد، معتقد و باانگیزه، تلاش مضاعفی صورت گیرد.
تحقیقات بنیادی، انتقادی و گروهی باید در جهت نظریهپردازی و نقد نظرات دانشمندان مطرح این حوزه (اقتصاد) شکل گیرد.
تلاش جهت یافتن ارتباطها و هماهنگیهای ساختاری بین ایران و اسلام. از جمله توجه به وضعیت ساختاری در مقاطع اوج تمدنی ایران. اگرچه شرایط امروز ما و جهان با شرایط آن زمان متفاوت است اما میتواند در استخراج اصول کلی تمدنسازی و تولید الگو مفید باشد. به عنوان مثال بتوان فتوتنامههایی که توسط صاحبان مشاغل نگاشته شده، چارچوبِ کاری و فکری و حرکتی آنها را مشخص کرد که میتواند نمونه خوبی در بررسی ارتباط اقتصاد، تولید و فرهنگ محسوب شود.
- باید دانست که راه طولانی و دشوار است، بنابراین میبایست با عزمی راسخ و تلاشی مضاعف در جهت برنامهریزیهای طولانیمدت در این حوزه گام برداشت.
تعریف نوبل اسلامی-ایرانی (جایزه صدرا)
در آخر باید گوشزد کرد که:
1. دلایل عدم پذیرش الگوی غربی توسعه
تفاوت نظام ارزشی اسلام و سرمایهداری: (تفاوت در تعریف انسان و سعادت او، تفاوت در جهانبینی و...)
سیستم اقتصادی هر کشور از نظام ارزشی آن جامعه پیروی میکند. نظام ارزشی اسلام و غرب متفاوت است. در نظام ارزشی هر جامعه باید تعریف انسان و جهانبینی مشخص شود. نظام ارزشی غرب بعد از رنسانس مبتنی بر تعریف کاملاً مادی از انسان و اصالت سود بود. در نتیجه به جدا کردن رفتارهای اخلاقی از حوزههای مختلف رفتارهای بشر (سکولاریزم) از جمله رفتارهای اقتصادی منجر شد. این تعریف بر تجربه تلخ دوران قرون وسطی که به تعبیر ویل دورانت از دورههای تاریک تاریخ بشر است، استوار بود. در اسلام دوران مشابهی تجربه نشده بلکه برعکس زمان حاکمیت دین در جوامع اسلامی دوران سربلندی و پیشرفت جامعه بوده است.
پذیرش عدالت به عنوان ارزش و نفی ظلم به عنوان ضد ارزش در اسلام:
تقدم توسعه بر عدالت عین ظلم است. به این علت که عدم توزیع عادلانه ثروت و پایمال شدن یک عده را در دوران گذار به امید توسعهای که تحقق آن قطعی نیست، میپذیرد. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «جامعه به کفر میماند اما به ظلم نه». تاریخ هم نشان داده که اغلب انقلابهای جهان بر ضد ظلم بوده است.
در جهانبینی مادی غرب، استثمار و استعمار توجیهپذیر و در راستای توسعه غربی چندین قرن به کار گرفته شده و همچنان به اشکال مختلف تداوم دارد. اما بر طبق جهانبینی اسلامی و در شرایط فعلی ما به عنوان یک جامعه اسلامی نه مایل و نه قادر به استفاده از این ابزار میباشیم. به عبارت دیگر در فرآیند توسعه غرب، کل دنیا در اختیار غرب بود، اما در مورد ما کل دنیا رقیب تلقی میشوند.
ارائه الگوی اسلامی ایرانی، نیازمند خودباوری و توان عرضه اندام کردن در مقابل نظریههای موجود در حوزه علوم انسانیِ مبتنی بر نظام ارزشی غربی است. اما متأسفانه در حال حاضر بسیاری از متفکران در مقابل نظریههای غربی کاملاً تسلیم میباشند و به خود جرأت شک کردن در این نظریهها را نیز نمیدهند.
منابع انرژی ما رو به اتمام است و آنچه تا به حال اجازه تقلید از الگوی غربی توسعه را به ما داده درآمدهای نفتی بوده که نقش ما را به عنوان تولیدکننده انرژی و مصرفکننده کالای مصرفی تعریف کرده است. این منبع درآمد در حال حاضر رو به کاهش و اتمام است.
الگوی غربی پیشرفت، با نظام حقیقت موجود در عالم ناسازگار است. این ناسازگاری را میتوان با توجه به دستاوردهای این نظام برای بشریت لمس کرد. از جمله جنگهای جهانی، فقر و گرسنگی در آفریقا، وجود ردپای غرب در هر جنگ و مناقشه در دنیا با هدف فروش هرچه بیشتر اسلحه و پیگیری هدف سودآوری حداکثری، تشویق و ترغیب برای تولید و مصرف بیشتر و نتایج ناشی از آن از جمله پارگی لایه ازن و ...
همه ایدئولوژیهای موجود بختشان را در ایران و جهان آزمودهاند و هزینه این آزمونها در ایران با درآمدهای نفتی پرداخت شده است. این الگوها ناموفق بودهاند که تجربه ایران و دنیا مبین آن است.
2. اجزاء الگوی پیشنهادی اسلامی ایرانی
مشخص کردن غایت (هدف از توسعه و پیشرفت چیست؟)
تعیین و تربیت کارگزاران مجری الگوی اسلامی ایرانی
در این دو بخش که مهمترین اجزاء الگوی توسعه میباشند ما نیازمند سه پیشنیاز هستیم:
الف) تربیت نیروهای کارآمد، مجرب و دارای توان نظریهپردازی. این تربیت باید از مرحله کودکی صورت پذیرد. پرورش افرادی مانند علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد جعفری و ... حتی توانمندتر مد نظر است.
ب) ایجاد جوّ مباحثه و تضارب آراء و فضای آزاد گفتوگو: در کدام دین به مانند اسلام توصیه شده است که اقوال مختلف شنیده شده و بهترین آنها گزینش شوند؟ در کدام دین توصیه شده که سخنان مخالفان خود را بشنوید تا به عیوب خود پی ببرید، زیرا دوستان شما یا این عیوب را نمیبینند و یا به شما نمیگویند. تجربه تاریخی صحت این نظریه را نشان داده است، کما اینکه نظام سوسیالیستی دشمن نظام سرمایهداری بود اما ناجی آن شد. اما باید به خاطر داشت که آزادیهای اسلامی با آزادیهای ترویج شده در نظام غربی، هماهنگی یکبهیک ندارد و در این حوزه نیز باید الگوی اسلامی ایرانی تعریف شود. کما اینکه در ارزشهای دینی و ایرانی، بزرگتر، معلم و افراد با تجربه، ارزشمندیهای ویژهای دارند که پردهدری، هتک حرمت، افتراء و ... در رابطه با آنها مجاز نمیباشد.
ج) مطالعات آیندهپژوهی: باید آینده را دید و برای آن برنامهریزی کرد. هر نظامی که در این قسمت جلوتر باشد برگ برنده را در اختیار دارد. میزان سرمایهگذاری غرب در ترسیم آینده شاهدی بر این مدعاست.
مجهز شدن به ابزار لازم و تعریف ماده که همان علم است: در دین بسیار به کسب علم (زگهواره تا گور دانش بجوی، مداد علما برتر از خون شهدا است و ... گواهی براین مدعا است) توصیه شدهایم و به تعبیر شهید مطهری هر علمی که مورد نیاز جامعه اسلامی است، کسب آن واجب است.
فرم: ملموسترین و قابل مشاهدهترین بخش پیشرفت، شکل ظاهری و عینی پیشرفت است.
3. آفات و موانع ارائه الگوی اسلامی ایرانی
دچار خطای معکوس شدن؛ یعنی پرداختن به فرم و ظاهر به جای پرداختن به اصول: این خطا میتواند باعث بروز مشکلاتی چون گسترش نفاق، دلزدگی مردم از چیزی که تنها ظاهر اسلامی دارد و تکرار تجربه تلخ تاریخ در ایران شود. تاریخ ایران نشان داده که با تغییر ظاهر نمیتوان محتوا را تغییر داد.
پراکندهکاری و موازیکاری: واقعیت آن است که در حوزههای علمیه و دانشگاههای کشور جزایر پراکندهای به کار تولید این علم و ادبیات مشغول هستند. این جزایر جداگانه به دلیل نداشتن ارتباط سیستماتیک که خود معلول لحاظ نشدن تولید این علم در برنامهریزی کشور است، عملاً به موازیکاری غیر مؤثر مشغول هستند و صاحب علم همافزا نشدهاند.
عدم تقاضای سیستماتیک از طرف ساختارهای اجرایی به علت ناآشنایی با الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و همچنین عدم احساس نیاز به آن به علت حضور درآمدهای نفتی و عدم برنامهریزی برای استفاده از آن.
نشناختن غرب، ایران و اسلام: تجربه نشان داده که ما اگرچه زیر پرچم اسلام شعارهای اسلامی سر دادهایم، اما در عمل یا الگوی سوسیالیستی را مبنای عمل قرار دادهایم یا الگوی لیبرالیستی. همه چیز در حد مناقشات سیاسی خلاصه شده است و ساختارهای علمی نیز زاینده نبوده و نتوانسته الگوی جامعی برای اداره کشور ارائه کند و در عمل نیز نازا عمل کرده است.
انعطافناپذیری و ایستاییهای داخلی
مقابله صددرصد رقبای خارجی: هیچ رقیبی از رقیب خشنود نیست و با تمام قوا سعی در حذف آن دارد. مخصوصاً اگر این الگو نگاهی مادی داشته باشد که در جهت حداکثر کردن منافع خود با هر ابزاری به مقابله با رقیب برمیخیزد. کما اینکه از بعد از انقلاب اسلامی ما شاهد این مقابله بودهایم. ناگفته نماند که نظام سرمایهداری با تمام قوا به مقابله با نظام سوسیالیستی به عنوان ایدئولوژی رقیب پرداخت و بسیاری از صاحبنظران معتقدند همپای نقاط ضعف درونی نظام سوسیالیستی به فروپاشی آن کمک کرد، مقابله و تبلیغات شدید رسانههای غربی بود. به راستی رسانههای ما برای مقابله با این هجمه چه کرده و میکنند؟
عدم خودباوری و اعتماد به نفس لازم برای گام گذاردن در این حوزه: باید گفت که ارائه الگوی اسلامی ایرانی، نیازمند خودباوری و توان عرضه اندام کردن در مقابل نظریههای موجود در حوزه علوم انسانیِ مبتنی بر نظام ارزشی غربی است. اما متأسفانه در حال حاضر بسیاری از متفکران در مقابل نظریههای غربی کاملاً تسلیم میباشند و به خود جرأت شک کردن در این نظریهها را نیز نمیدهند و هرکه نیز خواست در این وادی گام بردارد را به غیرعلمی بودن متهم میکنند.
پیشنهادات
درباره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بسیار بیشتر از جوابها و معلومات سؤال وجود دارد و در عین حال طرح سؤالات دقیق درباره آنچه که از این الگو میخواهیم بسیار قابل اهمیت است.
غرب و به تبع آن دنیای امروز، الگوی پیشرفت خود را با توجه به تعریفی که از انسان، نیازها و سعادت او ارائه میکنند، بنا کردهاند. در این الگو که هدف نهایی آن بیشتر کردن لذت مادی است، ثروت، سرمایه و پول و به تبع آنها اقتصاد نقش محوری را در سیستمسازی و ارائه الگو دارد. به گونهای که روابط را در سطوح کلان و جزئی تنظیم و تعریف میکند و همه سیستمها براساس آن بنیان گذاشته میشوند. حال باید این سؤال را مطرح کرد که در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بر چه عاملی به عنوان تکیهگاه میتوان حساب کرد؟ آیا در این الگو اقتصاد کماکان نقش محوری را خواهد داشت یا به عنوان یکی از عوامل در تلفیق با مؤلفههایی چون فرهنگ عمل خواهد کرد؟
منابع انرژی ما رو به اتمام است و آنچه تا به حال اجازه تقلید از الگوی غربی توسعه را به ما داده درآمدهای نفتی بوده که نقش ما را به عنوان تولیدکننده انرژی و مصرفکننده کالای مصرفی تعریف کردهاست. این منبع درآمد در حال حاضر رو به کاهش و اتمام است.
برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه نمود که برای استخراج هر الگو و مدل کلان، نخست باید فلسفه زیربنایی، پایه و مورد ارجاع آن الگو تبیین شود و سؤالاتی که این فلسفه باید به آنها پاسخ دهد روشن و شفاف استخراج شوند. بنابراین به نظر میرسد از جمله اولین گامهایی که در طراحی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت میتوان برداشت، طرح سؤالات اساسی است که این الگو میبایست جوابگوی آنها باشد. بدین لحاظ میبایست از کلیهی صاحبنظران این حوزه خواست تا به طرح سؤالات دقیق در این حوزه بپردازند و سپس این سؤالات را باید در معرض پاسخگویی عالمان و صاحبنظران قرار داد تا بتوان از طریق پیگیری سیستماتیک تضارب آرا و نقد و بررسی نظریههای ارائه شده، به بهترین پاسخها دست یافت.
پاسخگویی به این سؤال در حوزهی کاری علوم انسانی قرار میگیرد. بنابراین توجه به علوم انسانی باید به عنوان مهمترین ضرورت طراحی یک الگوی مناسب در دستور کار مسئولین رده اول کشور قرار گیرد. بنابراین باید به منظور جذب نیروهای کارآمد، معتقد و باانگیزه، تلاش مضاعفی صورت گیرد.
تحقیقات بنیادی، انتقادی و گروهی باید در جهت نظریهپردازی و نقد نظرات دانشمندان مطرح این حوزه (اقتصاد) شکل گیرد.
تلاش جهت یافتن ارتباطها و هماهنگیهای ساختاری بین ایران و اسلام. از جمله توجه به وضعیت ساختاری در مقاطع اوج تمدنی ایران. اگرچه شرایط امروز ما و جهان با شرایط آن زمان متفاوت است اما میتواند در استخراج اصول کلی تمدنسازی و تولید الگو مفید باشد. به عنوان مثال بتوان فتوتنامههایی که توسط صاحبان مشاغل نگاشته شده، چارچوبِ کاری و فکری و حرکتی آنها را مشخص کرد که میتواند نمونه خوبی در بررسی ارتباط اقتصاد، تولید و فرهنگ محسوب شود.
- باید دانست که راه طولانی و دشوار است، بنابراین میبایست با عزمی راسخ و تلاشی مضاعف در جهت برنامهریزیهای طولانیمدت در این حوزه گام برداشت.
تعریف نوبل اسلامی-ایرانی (جایزه صدرا)
در آخر باید گوشزد کرد که:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
واقعیت این است که غرب پس از قرنها آزمون و خطا به صحت بسیاری از نظریات اسلامی پی برده است. اگرچه که با زیرکی تمام مصادره به مطلوب کرده و آنها را به نام خود تمام میکند. (البته این انعطافپذیری برای پذیرش تغییرات را در واقع میتوان از ویژگیهای خوب این نظام دانست.) برای مثال مفاهیمی همچون توسعه پایدار پس از مشاهده آثار و نتایج پیگیری نیل به توسعه با هدف حداکثر کردن سود فردی، مطرح شد. درواقع مفهوم توسعه پایدار همان عدالت بین نسلی که در اسلام 1400سال پیش -بدون هیچگونه آزمون و خطا- مطرح شده است. یا گسترش کاربرد بانکداری اسلامی و تلاش جهت تئوریزه کردن نرخ بهره صفر در متون علمی معاصر غرب، درواقع واکنشی از سوی نظام سرمایهداری در برابر کاستیهای نظام بانکداری سرمایهداری و نتایج ناشی از آن است که از جمله باعث نامتعادل شدن بخش اعتباری در مقابل بخش واقعی اقتصاد شده است.