• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/09/12
سخنان دکتر افروغ در نشست «اندیشه‌های راهبردی»

یک بام و دو هوا

با حضور نخبگان و اساتید کشور، نخستین نشست «اندیشه‌های راهبردی» حول موضوع «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» در محضر آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد. در این نشست که بیش از چهار ساعت به طول انجامید، اساتید و صاحب‌نظران در این حوزه، به بیان نظرات خود پرداختند. دکتر عماد افروغ از جمله محققین و اساتیدی بود که در قسمت بحث آزاد نشست شرکت کرده و  دیدگاه‌ها و نظرات خود را ارائه کرد:

با شناختی که من از مباحث اعتقادی و حوزه‌های علمیه دارم، فکر می‌کنم به حد کافی روی مبانی هستی‌شناسی کار شده است؛ یعنی تقریباً می‌توان گفت که ما مشکلی در درک اسلام از انسان، جهان و هستی نداریم. تا حدی در خصوص فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی هم کار شده است، گرچه اندکی در خصوص فلسفه اجتماعی مشکل داریم.

مشکل اصلی ما
مشکل اصلی ما معرفت‌شناسی است. ما در این قضیه دچار یک بام و دو هوا هستیم. در هستی‌شناسی بالقوه و بالفعل مشکل نداریم اما روش‌شناسی‌مان به هیچ وجه متناسب و متناظر با هستی‌شناسی‌مان نیست. ما در مباحث نظری بحث حکمت متعالیه می‌کنیم، بحث‌های خوبی از جهت نظری انجام می‌دهیم اما در عمل اسیر روش‌های سطحی و نخ‌نما و پوسیده پوزیتیویسم هستیم. کمیت‌گرایی بلای جان ما شده است. ما تقریباً حتی در این خصوص گوی سبقت را از غربی‌ها ربوده‌ایم.
من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم یک الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت داشته باشیم، نباید از سیاست‌های خارجی غفلت کنیم، نباید از مسأله‌ای کلیدی به نام «صدور انقلاب» غفلت کنیم و باید جهان را بشناسیم.

شما در ابعاد مختلف می‌بینید که یک برون‌رفتی از پوزیتیویسم و کمیت‌گرایی در غرب اتفاق افتاده است، حتی در خصوص همین مفهوم توسعه. سال‌ها پیش وقتی من می‌خواستم مقاله‌ای در مورد توسعه بنویسم، مقاله‌ای به دستم رسید که در آن نوشته بود: «توسعه پیشرفت نیست». من خوشحال هستم که این نشست اسمش پیشرفت است و با توسعه اشتباه نشده است. توسعه مراحل مختلف داشته تا اینکه سر از «توسعه فرهنگی» در آورده است. امروزه خود غربی‌ها و خود یونسکو، یک دهه را به «توسعه فرهنگی» اختصاص داده‌اند؛ یعنی پیش از آنکه فرهنگ متناسب با توسعه، تغییر و تحول پیدا کند، باید توسعه متناسب با فرهنگ باشد؛ خودشان به این نتیجه رسیده‌اند که باید فرهنگ معیار و ملاک توسعه باشد.

سؤالاتی که باید پاسخ گفت
اما اگر واقعاً می‌خواهیم یک الگوی تمام عیار اسلامی-ایرانی ارائه بدهیم، چند سؤال هست که باید به آنها پاسخ داده شود: یکی درباره «هستی‌شناختی» در ابعاد و عرصه‌های مختلف است؛ به ویژه در عرصه‌های اقتصادی.

یک سؤال به اصطلاح مارکسی دارم. مارکس کتابی دارد به اسم «سرمایه» که آنجا یک سری سؤالات اساسی را مطرح می‌کند. بحث اصالت کار را مطرح می‌کند، بحث اصالت سرمایه را مطرح می‌کند. به هر حال شما در نگاه  اسلامی اصالت به چه چیز می‌گویید؟ کار، سرمایه و یا یک امر دیگری. اینها سؤالات کلیدی است که باید به آنها پاسخ داده شود. مسأله دیگر مفهوم عقلانیت و تجربه است. ببینید الان ما صحبت‌های خیلی خوبی می‌شنویم. عرض کردم در باب هستی‌شناسی هم ما مشکلی نداریم. اما نسبت این آموزه‌های دینی و احکام شرعی نورانی ما با عقل و تجربه چیست؟ اینها تا حدودی بحث معرفت‌شناسی است که من اینجا در این قالب مطرح می‌کنم که باید پاسخ داده شود. آیا ما هیچ نسبتی با عقل و تجربه نداریم؟ یا حالا با عقل کنار آمدیم، هیچ نسبتی با تجربه نداریم؟

https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10651/C/13890910_2110651.jpg

بعضاً می‌بینم که بحث تحول در علوم انسانی و اسلامی مطرح می‌شود. بنده به این نتیجه رسیدم و این روش‌شناسی را دارم که بدون پیش‌فرض نمی‌توانیم بحثی از علوم داشته باشیم. روش‌شناسی‌های جدید هم همین را مطرح می‌کنند. ما بدون فرانظریه، بدون پیش‌فرض نمی‌توانیم سراغ آن برویم، اما پیش‌فرض یعنی علم تجربی؟ یعنی اگر من یک سری احادیث را ردیف کردم، به علوم انسانی- اسلامی رسیدم؟ یا اینکه نه، باید یک نگاهی هم به عالم انضمامی و بیرونی داشته باشم؟

نسبت الگوی پیشرفت با انقلاب اسلامی
نکته دیگر: الگوی پیشرفت ایرانی-اسلامی یک نسبتی وسیعی با انقلاب اسلامی دارد؛ آمیزشی بین ظرف و مظروف است؛ یعنی یک تلاقی بین مظروف گران‌سنگ اسلام و انقلاب و ظرف ایرانی صورت گرفته و یک تجلی پیدا کرده به نام انقلاب اسلامی ایران.

انقلاب اسلامی باید معیار الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ما باشد، به شرطی که فهم دقیقی از آن داشته باشیم. انقلاب اسلامی یک حادثه سیاسی صرفی نیست که در 22 بهمن اتفاق افتاده باشد. حداقل سه شعار کلیدی دارد: یکی آزادی، یکی عدالت، یکی معنویت؛ و وزن این‌ها یکسان نیست. سایه معنویت باید همواره بر سیاست‌های مبتنی بر آزادی و عدالت ما مشهود باشد. ارزش غایی ما معنویت است. حضرت امام خمینی(ره) وقتی سلسله مراتب ارزش‌ها را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند: «بالاترین ارزش، معرفت به خدا است، عدالت است، لکن هدف غایی ما معرفت به خداست.» پس این غایت به خدا باید الگوی اسلامی-ایرانی ما قرار بگیرد.

بین انقلاب و کودتا فرق وجود دارد. در کودتا یک جابه‌جایی نیرو صورت می‌گیرد اما در انقلاب یک «تحول ساختاری» صورت می‌گیرد. بنده احساس می‌کنم آنطور که باید و شاید هیچ تحول ساختاری قابل توجهی که شکننده رابطه «مرکز-پیرامونی» و اقتصاد نفتی باشد که ما از زمان پهلوی به ارث بردیم، رخ نداده است؛ یعنی ما در همان ظرف ساختاری به‌جای مانده فقط به جابه‌جایی نیرو اهتمام ورزیدیم و گفتیم اگر طاغوتی برود و یاقوتی بیاید، مسأله حل می‌شود؛ معذرت می‌خواهم که یاقوت ما هم طاغوتی می‌شود. به این علت که این ظرف مستعد نبوده است. در لایه‌ای مستعد بوده که انقلاب را پذیرفته اما اگر در تمام لایه‌ها مستعد بود که نیاز به انقلاب نبود. این مظروف ما در یک ظرف مدنی و تاریخی تنگی اتفاق افتاده است. اگر ما به بسط ظرف خودمان اهتمام نورزیم، در نهایت این را شاهد خواهیم بود که این ظرف خودش را بر مظروف تحمیل خواهد کرد و مظروف گران‌سنگ انقلاب اسلامی را متناسب با ظرف تاریخی خودش متحول خواهد کرد. این مسأله‌ای است که باید به آن توجه شود.
انقلاب اسلامی باید معیار الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ما باشد، به شرطی که فهم دقیقی از آن داشته باشیم. انقلاب اسلامی یک حادثه سیاسی صرفی نیست که در 22 بهمن اتفاق افتاده باشد. حداقل سه شعار کلیدی دارد: یکی آزادی، یکی عدالت، یکی معنویت.

آقای حدادعادل نکته خیلی خوبی گفتند. ایشان گفتند ما نمی‌توانیم نسبت به جهان بی‌توجه باشیم. در یکی از فرمایشات اساتید هم بحث آینده‌پژوهی بود. ما باید امروز مسأله‌ای به‌نام «جهانی‌سازی» را فهم کنیم. این جهانی‌سازی در حال آمدن است. این جهانی‌سازی هم با سرمایه‌داری پیوند خورده است. سرمایه‌داری سه تضاد اساسی دارد: یکی تضاد سود و نیاز، یکی تضاد خود ویران‌گریِ خِرد خودبنیاد و یکی تضاد مبنا و بنا.

مؤلفه‌های جهانی‌سازی
اما یک اتفاقاتی افتاده که می‌تواند برای ما فرصت باشد. من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم یک الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت داشته باشیم، نباید از سیاست‌های خارجی غفلت کنیم، نباید از مسأله‌ای کلیدی به نام «صدور انقلاب» غفلت کنیم و باید جهان را بشناسیم. من احساس می‌کنم اگر قرار باشد یک جهانی‌شدن واقعی اتفاق بیفتد، این اتفاقات باید رخ بدهند که به صورت فهرست‌وار عرض می‌کنم:

https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif عام‌گرایی، هستی‌شناختی نیاز دارد که این فقط در ادیان ابراهیمی پیدا می‌شود.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif ارزش‌های مشترکِ برخاسته از این عام‌گرایی می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif آمادگی برای زیستن جهانی می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif صلح و امنیت جهانی می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif استقرار عدالت اجتماعی و محو فقر می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif رهبری یا مدیریت اقناعی می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif حقوق بشر جهانی در کنار به رسمیت شناختن حقوق مربوط به اجتماعات طبیعی و مدنی منطقه‌ای و ملی می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif امکان تولید آزاد اطلاعات و دسترسی منصفانه به آن می‌خواهد.
https://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif شبکه ارتباطی جهانی، تجارت و تعاملات اقتصادی جهانی، کنش ارتباطی جهانی و سبک زندگی مشترک می‌خواهد.

خیلی از اینها را غرب دنبال کرده و فریب خورده است. احساس کرده که چون در برخی موارد موفق بوده، می‌تواند در یک جهانی‌سازی هم موفق باشد. اما به خاطر همان تضادهای بنیادی خودش این امکان برای او میسور نیست بلکه برای ما میسور است. منتها من احساس می‌کنم که این یک بام و دو هوا بودن و نگاه‌های کمیت‌گرا مانع اصلی ما شده است؛ این برخوردهای سیاسی مانع اصلی کار ما شده است. در نهایت عرض کنم که ما می‌خواهیم به یک تمدن بالنده برسیم. دقت کنیم که این وجه تمدنی ما، وجه فرهنگی ما را تحت‌الشعاع قرار ندهد.