1389/09/11
حجتالاسلام میرمعزی
الگوی پیشرفت و اسلامیسازی علوم انسانی
نشست نخبگان و برجستگان علمی کشور برای بررسی اندیشههای راهبردی حول موضوع «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت» چهارشنبه شب در محضر آیتالله خامنهای برگزار شد. در این نشست که بیش از چهار ساعت به طول انجامید، اساتید و صاحبنظران در این حوزه، به بیان نظرات خود پرداختند. آنچه میخوانید، مقالهی حجتالاسلام و المسلمین سیدحسین میرمعزی است که در محضر رهبر انقلاب به ارائهی آن پرداخت.
مفهوم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
این مفهوم با تبیین چهار مطلب به خوبی روشن میشود: مفهوم پیشرفت، مفهوم الگو، وجه اسلامیت الگو و وجه ایرانیت آن.
پیشرفت در تعریفی عام عبارت است از فرآیند حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب. این تعریف در همه مکتبها با بینشها و ارزشهای متفاوت صحیح است و اختلاف مکاتب در چگونگی تحلیل وضعیت موجود یا تبیین وضعیت مطلوب یا راهبردهای تغییر ظاهر میشود.
الگو به مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه و قوانین اطلاق میشود که در یک ساختار منطقی برای توضیح و تفسیر یک سیستم از موجودات تکوینی، پدیدهها، روشها، فرآیندها، تئوریها و نظریات ارائه میگردد.
در یک تقسیمبندی کلی الگوها به دو دسته توصیفی و هنجاری تقسیم میشوند. الگوهای توصیفی به توصیف یک امر موجود میپردازند و الگوهای هنجاری آنچه که باید انجام شود را توضیح میدهند.
بر این اساس الگوی پیشرفت یک الگوی تئوری است؛ یعنی مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها است که در ساختاری منطقی وضعیت موجود را تحلیل، وضعیت مطلوب را تبیین و راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب را ارائه دهد. این الگو در بخش تحلیل وضعیت موجود یک الگوی توصیفی و در بخش ارائه وضعیت مطلوب و راهبردها یک الگوی هنجاری است.
الگوهای پیشرفت لااقل در یکی از این سه امر (تحلیل وضعیت موجود، تبیین وضعیت مطلوب، راهبردهای تغییر) با یکدیگر اختلاف دارند و یکی از مناشئ اصلی اختلاف نیز جهانبینی و ارزشهای حاکم بر این الگوها است. اگر الگو مبتنی بر جهانبینی و اخلاق و حقوق اسلامی باشد میتوان آن را به اسلامی بودن متصف کرد.
بنابراین، الگوی اسلامی پیشرفت الگویی است مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی. این الگو ثابت و جهانشمول است و قابل تطبیق بر شرایط زمانی و مکانی گوناگون میباشد.
اتصاف الگوی اسلامی پیشرفت به ایرانی بودن به جهت تطبیق این الگو بر شرایط و ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران است. به همین جهت ممکن است این الگو برای سایر کشورهای اسلامی مناسب نباشد.
این بحث (وجه توصیف الگوی پیشرفت به اسلامی و ایرانی) با بحث ثابت و متغیر در شریعت اسلامی ارتباط وثیقی دارد. بینشها و چارچوبهای اخلاقی و حقوقی اسلامی جزو ثابتات است. با این وجود این ثابتات قابل تطبیق بر شرایط مختلف است.
نتیجه آنکه: الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها اطلاق میشود که در ساختاری منطقی و مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلام و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی به تحلیل وضعیت موجود ایران و تبیین وضعیت مطلوب آن و ارائه راهبردها برای تغییر وضعیت موجود میپردازد.
اسلامیسازی علوم انسانی و تأسیس علوم انسانی اسلامی
در یک نگاه کلان و با رَد عقائد پوزیتیویستها، علوم انسانی نیز سه وظیفه را بر عهده دارند:
1. تبیین وضعیت مطلوب
2. تحلیل وضعیت موجود
3. ارائه راهبرد تغییر
علوم انسانی در بخش اثباتی به وظیفه دوم و در بخش هنجاری یا دستوری به وظیفه اول و سوم میپردازند. علوم انسانی موجود این سه وظیفه را از طریق تئوریهایی انجام میدهند که غالباً مبتنی بر جهانبینی و ارزشهای غیراسلامی است.
اسلامیسازی علوم انسانی موجود به مفهوم تخلیه این تئوریها از بینشها و ارزشهای غیراسلامی و وارد کردن بینشها و ارزشهای اسلامی در آنها است. به عبارت دیگر در اسلامیسازی این علوم روشها، ابزارها و قالبهای تئوریهای مزبور حفظ میشود ولی محتوای آنها از مفاهیم و مبانی و احکام غیراسلامی پاکسازی شده و به دیل اسلامی جایگزین آن میگردد. مثال روشن این امر تئوریهای بانکداری است که با حذف قرض ربوی و بهره و ارائه جایگزین اسلامی، اسلامیزه میشود.
تأسیس علوم انسانی اسلامی با اسلامیسازی علوم انسانی موجود متفاوت است. در تأسیس علوم انسانی اسلامی روشها و ابزارها و قالبهای تئوریهای علوم انسانی موجود نیز اسلامی میشود. به عبارت دیگر در تأسیس علوم انسانی اسلامی به دنبال تولید علومی هستیم که سه وظیفه فوق را مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی انجام میدهند و محصور در چهارچوبها و روشها و ابزارهای علوم انسانی موجود نمیشویم.
با وجود این اختلاف بین اسلامیسازی علوم انسانی موجود و تأسیس علوم انسانی اسلامی، به نظر میرسد در مرحله عملی اولی مقدمه تحقق دومی است و اسلامیسازی علوم انسانی موجود معبری برای دستیابی به توانایی علمی جهت تأسیس علوم انسانی اسلامی است.
در ادامه برای جلوگیری از تطویل عبارتها اسلامیسازی را در مفهومی عام که شامل تأسیس نیز میشود به کار میبرم.
رابطه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اسلامیسازی علوم انسانی
براساس آنچه گذشت، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت محصول اسلامیسازی علوم انسانی است و اسلامیسازی این علوم مقدمه لازم تدوین این الگو است. در حقیقت علوم انسانی روشها و تئوریهای لازم برای تحلیل وضعیت موجود و تبیین وضعیت مطلوب و ارائه راهبردها را فراهم میکنند. لذا هرچه در اسلامیسازی علوم انسانی بیشتر پیش برویم میتوانیم وجه اسلامیت الگوی پیشرفت را بیشتر تعمیق نماییم. البته منظور، همه علوم انسانی نیست بلکه رشتههایی از علوم انسانی موردنظر است که با بحث پیشرفت در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و سایر ابعاد آن تناسب دارند.
از آنچه گذشت درمییابیم که راهبرد تدوین چنین الگویی با راهبرد اسلامیسازی علوم انسانی ارتباط وثیق دارد و این دو از یکدیگر قابل انفکاک نیستند.
راهبردهای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
در ادامه با توجه به مطالب پیشین، سه راهبرد کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت همراه با اسلامیسازی علوم انسانی را پیشنهاد میکنم. این سه راهبرد در طول هم هستند و نتیجه هر راهبرد یک الگوی پیشرفت است؛ با این تفاوت که وجه اسلامی الگویی که حاصل راهبرد میانمدن است بیشتر و عمیقتر از الگوی منتج از راهبرد کوتاه مدت، و وجه اسلامیت الگوی حاصل از راهبرد بلندمدت بیشتر و عمیقتر از الگوی منتج از راهبرد میانمدت است.
راهبرد کوتاه مدت: تجمیع ذخایر علمی موجود
بیش از سی سال از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران میگذرد. دراین مدت گرچه فعالیت برنامهریزی شده و گستردهای برای اسلامیسازی علوم انسانی توسط نظام انجام نشده ولی اقدامات شایستهای توسط برخی مراجع و شخصیتهای علمی حوزه در این جهت انجام شده است. برخی دانشگاهها و مراکز پژوهشی تأسیس شدهاند که بیش از دو دهه به آموزش و پژوهش در موضوعات علوم انسانی اسلامی پرداختهاند. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفید، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، نمونههای بارز این حرکت آگاهانه است.
حاصل این تلاش تربیت نیروهای دارای فضل حوزوی و تحصیلات دانشگاهی در علوم انسانی است که توانایی پژوهش در جهت اسلامیسازی این علوم را دارند. همچنین در این مراکز، تحقیقات متعددی درباره فلسفه علوم انسانی و راههای اسلامیسازی علوم انسانی و موضوعات علوم انسانی اسلامی صورت گرفته است. در دو دهه اخیر، تنها در رشته اقتصاد اسلامی در قم بیش از صد کتاب و بیش از 250 مقاله علمی در موضوعات نظامهای مالی اسلامی، توسعه اسلامی، نظام اقتصادی اسلام، سیاستهای اقتصادی با نگرش اسلامی، فقه الاقتصاد، اقتصاد در قرآن و سنت، اقتصاد خُرد اسلامی، اقتصاد کلان با رویکرد اسلامی و فلسفه و روششناسی اقتصاد اسلامی منتشر شده است. در سایر رشتههای علوم انسانی نیز کمابیش چنین است.
در حال حاضر در حوزه علمیه 11 انجمن علمی در رشتههای علوم انسانی فعالیت میکنند و بیش از ده انجمن نیز در حال تأسیس هستند. اعضای این انجمنها تحصیلکرده حوزه و دانشگاه و محققینی هستند که برخی از آنان دارای تألیفات شایسته در موضوع تخصص خود میباشند. در کوتاهمدت میتوان از ذخایر علمی که تا کنون در کشور فراهم گشته استفاده کرد و با تجمیع پژوهشگران و پژوهشهای آنان درزمینه علوم انسانی اسلامی به اسلامیسازی علوم انسانی به مفهوم پیش گفته و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخت. تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس ظرفیت علمی موجود در کوتاهمدت، تنها اقدام عملی ممکن و لازم است. اما بسنده کردن به این الگو و عدم برنامهریزی میانمدت و بلندمدت برای دستیابی روشمند به الگوی کامل و خالص اسلامی ایرانی پیشرفت اشتباه است.
راهبرد میانمدت: تعریف و برگزاری دورههای دکترا و فوقدکترای پژوهشی
در راهبرد میانمدت برای تعمیق اسلامیسازی علوم انسانی موجود برنامهریزی میشود. در این راهبرد پس از آسیبشناسی پژوهشهای موجود و تشخیص موضوعاتی که پژوهش در آنها ضعیف یا نادر است، به تعریف و برگزاری دورههای دکترا و فوقدکترای پژوهشی در آن موضوعات خواهیم پرداخت. بدینترتیب به تدریج حجم پژوهش در موضوعات مزبور متراکم گشته و امکان تعمیق اسلامیسازی علوم انسانی از طریق بازسازی عمیقتر و گستردهتر تئوریهای علومانسانی موجود فراهم میشود.
براساس تئوریهای بازسازی شده وضعیت مطلوب ترسیم گشته، وضعیت موجود تحلیل و راهبردهای تغییر پیشنهاد میگردند. بدین ترتیب به الگویی از پیشرفت دست مییابیم که وجه اسلامیت آن قویتر و عمیقتر است، گرچه کامل نیست. در فرآیند تحقق این راهبرد ادبیات علمی مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی غنیتر گشته، نیروهایی که توانایی تولید نظریات و تئوریهای خالص اسلامی و اجرای آنها را دارند، تربیت شده و زمینههای لازم برای ایجاد رشتههای علوم انسانی اسلامی مرتبط با الگوی پیشرفت و نیز زمینههای لازم برای تدوین و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منتج از این راهبرد، بیش از پیش فراهم میشود.
راهبرد بلندمدت: تشکیل گروههای پژوهشی فلسفه علوم انسانی اسلامی
در راهبرد بلندمدت برای تأسیس علوم انسانیِ اسلامی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس این علوم برنامهریزی میشود. در این راهبرد با شناسایی محققان کلیدی در هر رشته به تشکیل گروههای پژوهشی در فلسفه علم مضاف به هر یک از رشتههای علوم انسانی و در کنار آن تشکیل گروه پژوهشی فلسفه علم (که مرکب از برترین محققان هر رشته و برترین محققان فلسفه علم است) پرداخته و از طریق تحقیقات بینِ رشتهای روشمند و هماهنگ به پرسشهای اساسی فلسفه علم به صورت کلی و به صورت رشتهای جوابهای یکسان و مکتبگونه خواهیم داد. پس از آن قادر خواهیم بود علوم انسانی اسلامی را براساس مبانی و ارزشهای اسلامی تأسیس نماییم.
بدینترتیب در طول برنامه بلندمدت به تعمیق وجه اسلامی تئوریها در علوم انسانی و به موازات آن تعمیق وجه اسلامیت الگوی ایرانی پیشرفت پرداخته و به تدریج به نتیجه مطلوب دست مییابیم. افزون بر این نیروهای علمی و اجرایی لازم برای تحقق الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت تربیت میشوند.
در پایان، ذکر این نکته لازم است که تدوین برنامههای کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت براساس این راهبردها و نیز اجرای آنها بدون مشارکت همه نیروهای نخبه علمی حوزوی و دانشگاهی به ویژه آنان که صلاحیتهای علمی حوزوی و دانشگاهی را درخود جمع نمودهاند، امکانپذیرنیست. لذا لازم است نهادی متکفل این امر شود که توانایی تجمیع همه ذخایر علمی مفید و تقسیم منطقی مسئولیتها را داشته باشد.
مفهوم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
این مفهوم با تبیین چهار مطلب به خوبی روشن میشود: مفهوم پیشرفت، مفهوم الگو، وجه اسلامیت الگو و وجه ایرانیت آن.
پیشرفت در تعریفی عام عبارت است از فرآیند حرکت از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب. این تعریف در همه مکتبها با بینشها و ارزشهای متفاوت صحیح است و اختلاف مکاتب در چگونگی تحلیل وضعیت موجود یا تبیین وضعیت مطلوب یا راهبردهای تغییر ظاهر میشود.
الگو به مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه و قوانین اطلاق میشود که در یک ساختار منطقی برای توضیح و تفسیر یک سیستم از موجودات تکوینی، پدیدهها، روشها، فرآیندها، تئوریها و نظریات ارائه میگردد.
در یک تقسیمبندی کلی الگوها به دو دسته توصیفی و هنجاری تقسیم میشوند. الگوهای توصیفی به توصیف یک امر موجود میپردازند و الگوهای هنجاری آنچه که باید انجام شود را توضیح میدهند.
تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس ظرفیت علمی موجود در کوتاهمدت، تنها اقدام عملی ممکن و لازم است. اما بسنده کردن به این الگو و عدم برنامهریزی میانمدت و بلندمدت برای دستیابی روشمند به الگوی کامل و خالص اسلامی ایرانی پیشرفت اشتباه است.
بر این اساس الگوی پیشرفت یک الگوی تئوری است؛ یعنی مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها است که در ساختاری منطقی وضعیت موجود را تحلیل، وضعیت مطلوب را تبیین و راهبرد حرکت از وضعیت موجود به مطلوب را ارائه دهد. این الگو در بخش تحلیل وضعیت موجود یک الگوی توصیفی و در بخش ارائه وضعیت مطلوب و راهبردها یک الگوی هنجاری است.
الگوهای پیشرفت لااقل در یکی از این سه امر (تحلیل وضعیت موجود، تبیین وضعیت مطلوب، راهبردهای تغییر) با یکدیگر اختلاف دارند و یکی از مناشئ اصلی اختلاف نیز جهانبینی و ارزشهای حاکم بر این الگوها است. اگر الگو مبتنی بر جهانبینی و اخلاق و حقوق اسلامی باشد میتوان آن را به اسلامی بودن متصف کرد.
بنابراین، الگوی اسلامی پیشرفت الگویی است مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی. این الگو ثابت و جهانشمول است و قابل تطبیق بر شرایط زمانی و مکانی گوناگون میباشد.
اتصاف الگوی اسلامی پیشرفت به ایرانی بودن به جهت تطبیق این الگو بر شرایط و ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران است. به همین جهت ممکن است این الگو برای سایر کشورهای اسلامی مناسب نباشد.
این بحث (وجه توصیف الگوی پیشرفت به اسلامی و ایرانی) با بحث ثابت و متغیر در شریعت اسلامی ارتباط وثیقی دارد. بینشها و چارچوبهای اخلاقی و حقوقی اسلامی جزو ثابتات است. با این وجود این ثابتات قابل تطبیق بر شرایط مختلف است.
نتیجه آنکه: الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به مجموعه نظاممندی از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها اطلاق میشود که در ساختاری منطقی و مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلام و در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی به تحلیل وضعیت موجود ایران و تبیین وضعیت مطلوب آن و ارائه راهبردها برای تغییر وضعیت موجود میپردازد.
اسلامیسازی علوم انسانی و تأسیس علوم انسانی اسلامی
در یک نگاه کلان و با رَد عقائد پوزیتیویستها، علوم انسانی نیز سه وظیفه را بر عهده دارند:
1. تبیین وضعیت مطلوب
2. تحلیل وضعیت موجود
3. ارائه راهبرد تغییر
علوم انسانی در بخش اثباتی به وظیفه دوم و در بخش هنجاری یا دستوری به وظیفه اول و سوم میپردازند. علوم انسانی موجود این سه وظیفه را از طریق تئوریهایی انجام میدهند که غالباً مبتنی بر جهانبینی و ارزشهای غیراسلامی است.
اسلامیسازی علوم انسانی موجود به مفهوم تخلیه این تئوریها از بینشها و ارزشهای غیراسلامی و وارد کردن بینشها و ارزشهای اسلامی در آنها است. به عبارت دیگر در اسلامیسازی این علوم روشها، ابزارها و قالبهای تئوریهای مزبور حفظ میشود ولی محتوای آنها از مفاهیم و مبانی و احکام غیراسلامی پاکسازی شده و به دیل اسلامی جایگزین آن میگردد. مثال روشن این امر تئوریهای بانکداری است که با حذف قرض ربوی و بهره و ارائه جایگزین اسلامی، اسلامیزه میشود.
تأسیس علوم انسانی اسلامی با اسلامیسازی علوم انسانی موجود متفاوت است. در تأسیس علوم انسانی اسلامی روشها و ابزارها و قالبهای تئوریهای علوم انسانی موجود نیز اسلامی میشود. به عبارت دیگر در تأسیس علوم انسانی اسلامی به دنبال تولید علومی هستیم که سه وظیفه فوق را مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و هستیشناختی اسلامی و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی انجام میدهند و محصور در چهارچوبها و روشها و ابزارهای علوم انسانی موجود نمیشویم.
با وجود این اختلاف بین اسلامیسازی علوم انسانی موجود و تأسیس علوم انسانی اسلامی، به نظر میرسد در مرحله عملی اولی مقدمه تحقق دومی است و اسلامیسازی علوم انسانی موجود معبری برای دستیابی به توانایی علمی جهت تأسیس علوم انسانی اسلامی است.
در ادامه برای جلوگیری از تطویل عبارتها اسلامیسازی را در مفهومی عام که شامل تأسیس نیز میشود به کار میبرم.
رابطه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با اسلامیسازی علوم انسانی
براساس آنچه گذشت، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت محصول اسلامیسازی علوم انسانی است و اسلامیسازی این علوم مقدمه لازم تدوین این الگو است. در حقیقت علوم انسانی روشها و تئوریهای لازم برای تحلیل وضعیت موجود و تبیین وضعیت مطلوب و ارائه راهبردها را فراهم میکنند. لذا هرچه در اسلامیسازی علوم انسانی بیشتر پیش برویم میتوانیم وجه اسلامیت الگوی پیشرفت را بیشتر تعمیق نماییم. البته منظور، همه علوم انسانی نیست بلکه رشتههایی از علوم انسانی موردنظر است که با بحث پیشرفت در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و سایر ابعاد آن تناسب دارند.
از آنچه گذشت درمییابیم که راهبرد تدوین چنین الگویی با راهبرد اسلامیسازی علوم انسانی ارتباط وثیق دارد و این دو از یکدیگر قابل انفکاک نیستند.
از طریق تحقیقات بینِ رشتهای روشمند و هماهنگ به پرسشهای اساسی فلسفه علم به صورت کلی و به صورت رشتهای جوابهای یکسان و مکتبگونه خواهیم داد. پس از آن قادر خواهیم بود علوم انسانی اسلامی را براساس مبانی و ارزشهای اسلامی تأسیس نماییم.
راهبردهای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
در ادامه با توجه به مطالب پیشین، سه راهبرد کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت همراه با اسلامیسازی علوم انسانی را پیشنهاد میکنم. این سه راهبرد در طول هم هستند و نتیجه هر راهبرد یک الگوی پیشرفت است؛ با این تفاوت که وجه اسلامی الگویی که حاصل راهبرد میانمدن است بیشتر و عمیقتر از الگوی منتج از راهبرد کوتاه مدت، و وجه اسلامیت الگوی حاصل از راهبرد بلندمدت بیشتر و عمیقتر از الگوی منتج از راهبرد میانمدت است.
راهبرد کوتاه مدت: تجمیع ذخایر علمی موجود
بیش از سی سال از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران میگذرد. دراین مدت گرچه فعالیت برنامهریزی شده و گستردهای برای اسلامیسازی علوم انسانی توسط نظام انجام نشده ولی اقدامات شایستهای توسط برخی مراجع و شخصیتهای علمی حوزه در این جهت انجام شده است. برخی دانشگاهها و مراکز پژوهشی تأسیس شدهاند که بیش از دو دهه به آموزش و پژوهش در موضوعات علوم انسانی اسلامی پرداختهاند. مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفید، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، نمونههای بارز این حرکت آگاهانه است.
حاصل این تلاش تربیت نیروهای دارای فضل حوزوی و تحصیلات دانشگاهی در علوم انسانی است که توانایی پژوهش در جهت اسلامیسازی این علوم را دارند. همچنین در این مراکز، تحقیقات متعددی درباره فلسفه علوم انسانی و راههای اسلامیسازی علوم انسانی و موضوعات علوم انسانی اسلامی صورت گرفته است. در دو دهه اخیر، تنها در رشته اقتصاد اسلامی در قم بیش از صد کتاب و بیش از 250 مقاله علمی در موضوعات نظامهای مالی اسلامی، توسعه اسلامی، نظام اقتصادی اسلام، سیاستهای اقتصادی با نگرش اسلامی، فقه الاقتصاد، اقتصاد در قرآن و سنت، اقتصاد خُرد اسلامی، اقتصاد کلان با رویکرد اسلامی و فلسفه و روششناسی اقتصاد اسلامی منتشر شده است. در سایر رشتههای علوم انسانی نیز کمابیش چنین است.
در حال حاضر در حوزه علمیه 11 انجمن علمی در رشتههای علوم انسانی فعالیت میکنند و بیش از ده انجمن نیز در حال تأسیس هستند. اعضای این انجمنها تحصیلکرده حوزه و دانشگاه و محققینی هستند که برخی از آنان دارای تألیفات شایسته در موضوع تخصص خود میباشند. در کوتاهمدت میتوان از ذخایر علمی که تا کنون در کشور فراهم گشته استفاده کرد و با تجمیع پژوهشگران و پژوهشهای آنان درزمینه علوم انسانی اسلامی به اسلامیسازی علوم انسانی به مفهوم پیش گفته و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخت. تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس ظرفیت علمی موجود در کوتاهمدت، تنها اقدام عملی ممکن و لازم است. اما بسنده کردن به این الگو و عدم برنامهریزی میانمدت و بلندمدت برای دستیابی روشمند به الگوی کامل و خالص اسلامی ایرانی پیشرفت اشتباه است.
راهبرد میانمدت: تعریف و برگزاری دورههای دکترا و فوقدکترای پژوهشی
در راهبرد میانمدت برای تعمیق اسلامیسازی علوم انسانی موجود برنامهریزی میشود. در این راهبرد پس از آسیبشناسی پژوهشهای موجود و تشخیص موضوعاتی که پژوهش در آنها ضعیف یا نادر است، به تعریف و برگزاری دورههای دکترا و فوقدکترای پژوهشی در آن موضوعات خواهیم پرداخت. بدینترتیب به تدریج حجم پژوهش در موضوعات مزبور متراکم گشته و امکان تعمیق اسلامیسازی علوم انسانی از طریق بازسازی عمیقتر و گستردهتر تئوریهای علومانسانی موجود فراهم میشود.
براساس تئوریهای بازسازی شده وضعیت مطلوب ترسیم گشته، وضعیت موجود تحلیل و راهبردهای تغییر پیشنهاد میگردند. بدین ترتیب به الگویی از پیشرفت دست مییابیم که وجه اسلامیت آن قویتر و عمیقتر است، گرچه کامل نیست. در فرآیند تحقق این راهبرد ادبیات علمی مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی غنیتر گشته، نیروهایی که توانایی تولید نظریات و تئوریهای خالص اسلامی و اجرای آنها را دارند، تربیت شده و زمینههای لازم برای ایجاد رشتههای علوم انسانی اسلامی مرتبط با الگوی پیشرفت و نیز زمینههای لازم برای تدوین و اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منتج از این راهبرد، بیش از پیش فراهم میشود.
راهبرد بلندمدت: تشکیل گروههای پژوهشی فلسفه علوم انسانی اسلامی
در راهبرد بلندمدت برای تأسیس علوم انسانیِ اسلامی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت براساس این علوم برنامهریزی میشود. در این راهبرد با شناسایی محققان کلیدی در هر رشته به تشکیل گروههای پژوهشی در فلسفه علم مضاف به هر یک از رشتههای علوم انسانی و در کنار آن تشکیل گروه پژوهشی فلسفه علم (که مرکب از برترین محققان هر رشته و برترین محققان فلسفه علم است) پرداخته و از طریق تحقیقات بینِ رشتهای روشمند و هماهنگ به پرسشهای اساسی فلسفه علم به صورت کلی و به صورت رشتهای جوابهای یکسان و مکتبگونه خواهیم داد. پس از آن قادر خواهیم بود علوم انسانی اسلامی را براساس مبانی و ارزشهای اسلامی تأسیس نماییم.
بدینترتیب در طول برنامه بلندمدت به تعمیق وجه اسلامی تئوریها در علوم انسانی و به موازات آن تعمیق وجه اسلامیت الگوی ایرانی پیشرفت پرداخته و به تدریج به نتیجه مطلوب دست مییابیم. افزون بر این نیروهای علمی و اجرایی لازم برای تحقق الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت تربیت میشوند.
در پایان، ذکر این نکته لازم است که تدوین برنامههای کوتاهمدت و میانمدت و بلندمدت براساس این راهبردها و نیز اجرای آنها بدون مشارکت همه نیروهای نخبه علمی حوزوی و دانشگاهی به ویژه آنان که صلاحیتهای علمی حوزوی و دانشگاهی را درخود جمع نمودهاند، امکانپذیرنیست. لذا لازم است نهادی متکفل این امر شود که توانایی تجمیع همه ذخایر علمی مفید و تقسیم منطقی مسئولیتها را داشته باشد.