1389/08/22
با محسن چینیفروشان در کتابخانه شخصی رهبرانقلاب
رهبر انقلاب: «هنوز مثل جلال نیامده»
سال گذشته و به مناسبت هفتهی «کتاب و کتابخوانی» گفتاری از دکتر حداد عادل منتشر کردیم که دربارهی خاطرات ایشان با رهبر انقلاب در حوزهی کتاب و کتابخوانی بود. با توجه به استقبال قابل توجه مخاطبین، بر آن شدیم تا پای خاطرهگویی محسن چینیفروشان بنشینیم. او یکی از فعالان پیشکسوت عرصهی فرهنگ کشور است که سابقهی ده سال مدیریت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه دارد. مراودات و خاطرات او با آیتالله خامنهای بنا بر اقتضائات کاری در حوزههای فرهنگی از جمله کتاب صورت گرفته است. چینیفروشان از گشت و گذار خود در کتابخانهی شخصی رهبر انقلاب میگوید.
بحشی از این گفتگو را از اینجا بشنوید:
خاطراتی که در ذهن من نقش بسته، بیشتر از جلسات نسبتاً صمیمانه و خصوصیتری است که بنا بر اقتضائات و برنامههای کاری وجود داشته است. در این شکی نیست که رهبر انقلاب نسبت به بحث کتاب به عنوان یکی از بهترین بسترهای فرهنگی و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأکید دارند. نظرات ایشان نسبت به کتابهای منتشر شده یا توصیههایی که به وزرای ارشاد در دورههای مختلف دربارهی کتاب کردهاند، مؤید این مطلب است.
اما دربارهی رابطهی رهبر انقلاب با کتاب و کتابخوانی باید گفت که ایشان سابقه و دیرینهای با کتاب و مطالعه دارند و جالب این است که در اغلب حوزههای مختلف نیز کتاب مطالعه کردهاند. البته در این رابطه خاطرات بنده بیشتر مربوط به حوزهی فرهنگ عمومی است. ایشان به رمان خیلی علاقه دارند و رمان میخوانند؛ مخصوصاً رمانهایی که بهروز منتشر میشود و همین پی گرفتن آخرین کتابهای منتشرشده در دنیا جالب است.
توصیهی پس از ترور
یادم میآید بعد از ترور که ایشان در بیمارستان بستری بودند، با جمعی تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عیادت ایشان رفتیم. حدود ده دوازده نفر بودیم که در آن جمع شهید مرتضی آوینی و آقای سید مهدی شجاعی هم بودند. صحبتهای متعددی شد. ایشان خیلی تأکید کردند به نویسندگان، -چون نویسندهها هم در جمع بودند- که شما در صورتی میتوانید کتاب بنویسید و کتاب بخوانید که به کتاب آشنا باشید و رمانهای مختلف را خوانده باشید. اگر رمان نخوانده باشید، نمیتوانید رمانِ خوب بنویسید. نکتهی دیگری که اشاره کردند این بود که انتقال اندیشهها توسط رمان صورت میگیرد. یعنی رمان یک ابزار خوبی است که تنها برای سرگرمی نیست.
تأکید ایشان این بود که رمان یک ابزار خوبی است برای انتقال اندیشهها. مثلاً ایشان سؤال کردند که کدامیک از شما کتاب «دل سگ» را خواندهاید؟ و جالب است که در آن جمع ده پانزده نفری که همه نویسنده بودند، کسی یادش نبود و ابراز نکرد که من خواندهام و بعد خود ایشان ادامه دادند که این کتاب «دل سگ» برای میخائیل بولگاکوف است که درواقع او زمانی که حکومت کمونیستی شوروی مسلط میشود، او این کتاب را مینویسد. کتابی است منتقدانه نسبت به آن سیستم و نظام حکومتی. تا مدتها هم اجازهی انتشار نداشته و بعدها که شرایط فرق کرده، این کتاب هم منتشر شده است. توصیه میکردند که بروید و این کتاب را بخوانید. به هر حال این یک شاهدمثال بود برای اینکه یک رمان چطور میتواند اندیشهها را منتقل کند. البته ایشان نسبت به این کتاب انتقادات فراوانی داشتند که بعدها بیان کردند.
هنوز کتابی در سطح جهانی نداریم
یادم هست حدود سالهای 62 و 63 بود که با جمعی خدمت ایشان بودیم. صحبت کتابهای انقلاب شد و اینکه ما در مورد انقلاب، باید رمان درجه یک داشته باشیم و من فکر کنم هنوز ایشان به آن ایدهآل خودشان نرسیدهاند. هنوز نداریم رمانی که راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. یک تعبیری ایشان داشتند و میگفتند که ما هنوز کتاب دربارهی انقلاب که جهانی بشود نداریم. بعد گفتند که جهانی شدن معنیاش این است که این کتاب دست به دست بگردد. ناشرها در دنیا دنبالش بگردند، ترجمه کنند و در دنیا به زبانهای زندهی دنیا ترجمه بشود. نه اینکه ما ترجمه بکنیم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالی میزدند و میگفتند که شما کتاب «دن آرام» شولوخف را بینید که چقدر جهانی شده؟ همه این «دن آرام» را خواندهاند با اینکه دو سه جلد است. مضمون حرف آقا این بود که وقتی کتاب را میخوانید، چقدر لذت میبرید و چقدر حس مثبتی نسبت به این کتاب پیدا میکنید. و باز تأکید میکردند که این کتاب را بخوانید و ما در این تراز و در این سطح، کتابی که جهانی بشود نداریم.
ایشان حتی در سالهای اخیر نیز این مطالبه را تکرار کردهاند که باز در این سطح، کتابی در مورد انقلاب نداریم. نهفقط راجع به انقلاب، حتی در مورد ائمهی معصومین (ع) نیز این نقص هست. راجع به شخصیت حضرت پیامبر(ص) ایشان گفتند که ما هنوز فیلم خوبی راجع به این شخصیت بزرگوار نداریم. ما فقط یک فیلم خوب داریم که برای مصطفی عقاد است؛ آن هم فیلم خوبی است به اندازهی خودش و در آن فرهنگ و شرایط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامی نتوانستهایم یک فیلم بسازیم که بتواند شخصیت آن بزرگوار را نشان بدهد.
به هر حال افق دید ایشان بلند است. سه چهار سال پیش در جلسهای میگفتند که امروزه کتابهای مختصر و کوچک خوانندگان حرفهای را اقناع نمیکند. باید یک رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحهای باشد که خواننده اقناع بشود، ولی این کتابهایی که حالا بعضیهایش هم خوب است، درواقع نمیتواند نقش جهانی شدن را ایفا بکند.
خانهی کتاب رهبر
کتابخانهی ایشان نسبتاً بزرگ است و کتابها موضوعات مختلفی دارند. ایشان کنار خیلی از کتابها حاشیهنویسی کردهاند و من خیلی دلم میخواهد یک زمانی آن چیزی که میشود از این حاشیهها منتشر کرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشیه نوشتهاند.
شعر و رمان
در مورد بخش ادبیات کتابخانه، شعرش خیلی جلب توجه میکند. البته بخشی از کتابهای شعر را شعرا به مناسبتهای مختلف هدیه دادهاند. بعضی هم طبق آنچه که من دیدم، معلوم بود مربوط به خود ایشان است و بعضیهایش را خودشان در جوانی خریدهاند. خلاصه شعرش خیلی غنی است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزلیات حافظ و حافظشناسی خیلی برجسته است. البته به آنها مراجعه میکنند و اینطور نبوده که مثلاً همانطور نو مانده باشد و کتابخانهای باشد. در بعضی از آنها یادداشت بود و بعضیهایش هم مثلاً معلوم بود که محل مراجعه است.
سال گذشته و به مناسبت هفتهی «کتاب و کتابخوانی» گفتاری از دکتر حداد عادل منتشر کردیم که دربارهی خاطرات ایشان با رهبر انقلاب در حوزهی کتاب و کتابخوانی بود. با توجه به استقبال قابل توجه مخاطبین، بر آن شدیم تا پای خاطرهگویی محسن چینیفروشان بنشینیم. او یکی از فعالان پیشکسوت عرصهی فرهنگ کشور است که سابقهی ده سال مدیریت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه دارد. مراودات و خاطرات او با آیتالله خامنهای بنا بر اقتضائات کاری در حوزههای فرهنگی از جمله کتاب صورت گرفته است. چینیفروشان از گشت و گذار خود در کتابخانهی شخصی رهبر انقلاب میگوید.
بحشی از این گفتگو را از اینجا بشنوید:
خاطراتی که در ذهن من نقش بسته، بیشتر از جلسات نسبتاً صمیمانه و خصوصیتری است که بنا بر اقتضائات و برنامههای کاری وجود داشته است. در این شکی نیست که رهبر انقلاب نسبت به بحث کتاب به عنوان یکی از بهترین بسترهای فرهنگی و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأکید دارند. نظرات ایشان نسبت به کتابهای منتشر شده یا توصیههایی که به وزرای ارشاد در دورههای مختلف دربارهی کتاب کردهاند، مؤید این مطلب است.
اما دربارهی رابطهی رهبر انقلاب با کتاب و کتابخوانی باید گفت که ایشان سابقه و دیرینهای با کتاب و مطالعه دارند و جالب این است که در اغلب حوزههای مختلف نیز کتاب مطالعه کردهاند. البته در این رابطه خاطرات بنده بیشتر مربوط به حوزهی فرهنگ عمومی است. ایشان به رمان خیلی علاقه دارند و رمان میخوانند؛ مخصوصاً رمانهایی که بهروز منتشر میشود و همین پی گرفتن آخرین کتابهای منتشرشده در دنیا جالب است.
کتابهای مرحوم جلال را دارند. راجع به خود جلال هم خیلی نظر مثبتی دارند. بعضی از کتابهای مرحوم شریعتی هم موجود است. راجع به جلال، صحبت میکردند که جلال تکنگاشتهای بسیار خوبی داشت. مثل اورازان و میگفتند که ما مثل جلال همچنین نویسندهای با این قلم پیدا نکردیم که بتواند همین کار را انجام بدهد.
توصیهی پس از ترور
یادم میآید بعد از ترور که ایشان در بیمارستان بستری بودند، با جمعی تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عیادت ایشان رفتیم. حدود ده دوازده نفر بودیم که در آن جمع شهید مرتضی آوینی و آقای سید مهدی شجاعی هم بودند. صحبتهای متعددی شد. ایشان خیلی تأکید کردند به نویسندگان، -چون نویسندهها هم در جمع بودند- که شما در صورتی میتوانید کتاب بنویسید و کتاب بخوانید که به کتاب آشنا باشید و رمانهای مختلف را خوانده باشید. اگر رمان نخوانده باشید، نمیتوانید رمانِ خوب بنویسید. نکتهی دیگری که اشاره کردند این بود که انتقال اندیشهها توسط رمان صورت میگیرد. یعنی رمان یک ابزار خوبی است که تنها برای سرگرمی نیست.
تأکید ایشان این بود که رمان یک ابزار خوبی است برای انتقال اندیشهها. مثلاً ایشان سؤال کردند که کدامیک از شما کتاب «دل سگ» را خواندهاید؟ و جالب است که در آن جمع ده پانزده نفری که همه نویسنده بودند، کسی یادش نبود و ابراز نکرد که من خواندهام و بعد خود ایشان ادامه دادند که این کتاب «دل سگ» برای میخائیل بولگاکوف است که درواقع او زمانی که حکومت کمونیستی شوروی مسلط میشود، او این کتاب را مینویسد. کتابی است منتقدانه نسبت به آن سیستم و نظام حکومتی. تا مدتها هم اجازهی انتشار نداشته و بعدها که شرایط فرق کرده، این کتاب هم منتشر شده است. توصیه میکردند که بروید و این کتاب را بخوانید. به هر حال این یک شاهدمثال بود برای اینکه یک رمان چطور میتواند اندیشهها را منتقل کند. البته ایشان نسبت به این کتاب انتقادات فراوانی داشتند که بعدها بیان کردند.
هنوز کتابی در سطح جهانی نداریم
یادم هست حدود سالهای 62 و 63 بود که با جمعی خدمت ایشان بودیم. صحبت کتابهای انقلاب شد و اینکه ما در مورد انقلاب، باید رمان درجه یک داشته باشیم و من فکر کنم هنوز ایشان به آن ایدهآل خودشان نرسیدهاند. هنوز نداریم رمانی که راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. یک تعبیری ایشان داشتند و میگفتند که ما هنوز کتاب دربارهی انقلاب که جهانی بشود نداریم. بعد گفتند که جهانی شدن معنیاش این است که این کتاب دست به دست بگردد. ناشرها در دنیا دنبالش بگردند، ترجمه کنند و در دنیا به زبانهای زندهی دنیا ترجمه بشود. نه اینکه ما ترجمه بکنیم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالی میزدند و میگفتند که شما کتاب «دن آرام» شولوخف را بینید که چقدر جهانی شده؟ همه این «دن آرام» را خواندهاند با اینکه دو سه جلد است. مضمون حرف آقا این بود که وقتی کتاب را میخوانید، چقدر لذت میبرید و چقدر حس مثبتی نسبت به این کتاب پیدا میکنید. و باز تأکید میکردند که این کتاب را بخوانید و ما در این تراز و در این سطح، کتابی که جهانی بشود نداریم.
ایشان حتی در سالهای اخیر نیز این مطالبه را تکرار کردهاند که باز در این سطح، کتابی در مورد انقلاب نداریم. نهفقط راجع به انقلاب، حتی در مورد ائمهی معصومین (ع) نیز این نقص هست. راجع به شخصیت حضرت پیامبر(ص) ایشان گفتند که ما هنوز فیلم خوبی راجع به این شخصیت بزرگوار نداریم. ما فقط یک فیلم خوب داریم که برای مصطفی عقاد است؛ آن هم فیلم خوبی است به اندازهی خودش و در آن فرهنگ و شرایط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامی نتوانستهایم یک فیلم بسازیم که بتواند شخصیت آن بزرگوار را نشان بدهد.
دکتر حداد عادل: «ایشان متنوع میخوانند و البته زیاد؛ در عین حال همهی اینها را هم در یک منظومهی حساب شده جا میدهند. اینطور نیست که نشسته باشند تا هر کتابی که برسد، فی سبیلالله بخوانند تا وقتشان پر شود!» [راز نسخه دوم]
به هر حال افق دید ایشان بلند است. سه چهار سال پیش در جلسهای میگفتند که امروزه کتابهای مختصر و کوچک خوانندگان حرفهای را اقناع نمیکند. باید یک رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحهای باشد که خواننده اقناع بشود، ولی این کتابهایی که حالا بعضیهایش هم خوب است، درواقع نمیتواند نقش جهانی شدن را ایفا بکند.
خانهی کتاب رهبر
کتابخانهی ایشان نسبتاً بزرگ است و کتابها موضوعات مختلفی دارند. ایشان کنار خیلی از کتابها حاشیهنویسی کردهاند و من خیلی دلم میخواهد یک زمانی آن چیزی که میشود از این حاشیهها منتشر کرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشیه نوشتهاند.
شعر و رمان
در مورد بخش ادبیات کتابخانه، شعرش خیلی جلب توجه میکند. البته بخشی از کتابهای شعر را شعرا به مناسبتهای مختلف هدیه دادهاند. بعضی هم طبق آنچه که من دیدم، معلوم بود مربوط به خود ایشان است و بعضیهایش را خودشان در جوانی خریدهاند. خلاصه شعرش خیلی غنی است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزلیات حافظ و حافظشناسی خیلی برجسته است. البته به آنها مراجعه میکنند و اینطور نبوده که مثلاً همانطور نو مانده باشد و کتابخانهای باشد. در بعضی از آنها یادداشت بود و بعضیهایش هم مثلاً معلوم بود که محل مراجعه است.
کتابهای رمان ایشان که اغلب معروف هستند و از نویسندگان مختلف و معروف در کتابخانه هست. مثلاً کتابهای نویسندگان روس مثل چخوف، نویسندگان عرب و رمانهای مختلفی از نویسندههای فرانسوی مثل بالزاک و رومن رولان.
باید بگویم که آقا خیلی به عنوان زندگینامهنویس روی رومن رولان تأکید میکنند. در جلسهای میگفتند که ما کسی مثل رولان نداشتهایم که بیاید زندگینامهی بزرگان انقلاب را بنویسد و ما همچنین کتابهایی را لازم داریم که این یک تخصص است و باید بعضیها بروند دنبالش و یاد بگیرند و کمبودش احساس میشود.
من خودم نشنیدم، ولی خبر دارم که کتاب دیگری که در همین زمینه به نام «سور بز» منتشر شد، ایشان آن را خواندند و حتی از لحاظ تکنیکی راجع به آن نظر دادند که این کار قوی نیست. این روزآمد بودن ایشان خیلی قوی است. خلاصه رمانهای فراوانی ایشان دارند از نویسندگان مختلف؛ حالا نویسندگانی که بهاصطلاح به عنوان بچهمسلمان شناخته میشوند یا نویسندگانی که خیلی هم مذهبی نبودند.
عمق فکری نوجوان را بیشتر کنید
یک بخش هم کتابهای فلسفی بود. حالا که بحث فلسفه پیش آمد، بگویم که در مجلسی ایشان راجع به فلسفه و تعلیم آن به نوجوانان میگفتند که یکی از مشکلاتی که ما داریم، این است که چون بچههای ما عمق فکرشان کم است، خیلی زود تحت تأثیر حوادث و هیجانات و فضاهایی قرار میگیرند که در کشور اتفاق میافتد. ما باید روی عمق فکری و تعمق بیشتر بچهها کار کنیم. لذا آموزش فلسفه برای نوجوانان خیلی لازم است.
ایشان حتی تأکید میکردند که در کانون، شما راجع به این قضیه یک مقداری کار کنید. مثالی که میزدند، میگفتند یک مجموعه کتابهایی حزب توده منتشر کرده به نام آموزش فلسفه که فلسفهی دیالکتیک را برای نوجوانان به زبان ساده بیان میکند. نوجوان اگر میخواست بداند یک مارکسیسم یعنی چه و مکتب مارکسیسم چه هست، این را میخواند و کلی اطلاعات پیدا میکرد. مثالهای دیگری از جاهای دیگر در زمینهی آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. میگفتند که ما در مورد فلسفهی اسلامی کاری نکردیم و شما در کانون و جاهای دیگر شروع کنید راجع به فلسفه اسلامی کار کنید. این مطالبه منجر به این شد که در کانون گروه جدیدی تشکیل شده و مجموعه فعالیتهایی تحت عنوان «گام به گام تا اندیشه» را شروع کردهاند. البته الآن در مراکز کانون در حال آموزش است و کلاسهایش برگزار میشود و بهتدریج کتابهایش نیز آماده میگردد. یعنی این برنامه هم کتاب دارد و هم برنامهی آموزشی.
هنوز مثل جلال نیامده
کتابهای مرحوم جلال را دارند. راجع به خود جلال هم خیلی نظر مثبتی دارند. بعضی از کتابهای مرحوم شریعتی هم موجود بود. راجع به جلال، راجع به تکنگاشتهای جلال صحبت میکردند که جلال تکنگاشتهای بسیار خوبی داشت. مثل اورازان و میگفتند که ما مثل جلال همچنین نویسندهای با این قلم پیدا نکردیم که بتواند همین کار را انجام بدهد.
ادبیات شفاهی را جدی بگیرید
در جلسهای من بحثی را مطرح کردم که منبع آن ادبیات شفاهی بود و نه ادبیات مکتوب؛ راجع به قصهگویی و اینکه قصهگویی الآن در جامعهی ما خیلی رونق ندارد و مهجور است، در حالی که بستر مناسبی برای آموزش مخصوصاً برای بچههای در سطح ابتدایی است و به این جهت خوب است که معلمهای ابتدایی مخصوصاً قصهگویی را بتوانند انجام بدهند.
ایشان میگفتند که یادم میآید مادربزرگم در شبهای زمستان، قصههای باستانی و قصههای قرآنی را برای ما میخواند و چقدر تأثیر میکرد و همانها را من مدتها یادم بود. مثلاً قصههای پیامبران و حضرت یوسف یادم بود و من تقریباً حتی وقتی به سن نوجوانی رسیده بودم، همهی قصهها را بلد بودم. علتش این بود که مادربزرگ این قصهها را گفته بود.
البته ایشان اشاره میکردند که آفت قصهگویی هم بحث افسانهها است که بعضی وقتها با خرافات مخلوط میشود. منظورشان این بود که سعی کنید به آن آفتها دچار نشوید و بیشتر قصهگویی تاریخی و مسائلی از این قبیل را پیگیری کنید.
حکیم ابوالقاسم فردوسی
یک نکتهای هم دربارهی حکیم ابوالقاسم فردوسی بگویم. در یکی از جلسات فردی سؤال کرد که نظر شما راجع به فردوسی چیست؟ میدانید که راجع به فردوسی نظرات متفاوت است؛ بعضیها مخالف و بعضی موافقند. ایشان تعبیرشان این بود که همین که اسمشان حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده، معلوم است که ایشان اهل حکمت بوده و کسی که اهل حکمت باشد، جز حکمت نمیگوید و شاهنامه که تاریخ است، پر از حکمت است. درواقع ایشان یکجور مراجعه به شاهنامه را به عنوان آشنا شدن و استفاده از اندیشههای فردوسی تأیید میکردند.
باید بگویم که آقا خیلی به عنوان زندگینامهنویس روی رومن رولان تأکید میکنند. در جلسهای میگفتند که ما کسی مثل رولان نداشتهایم که بیاید زندگینامهی بزرگان انقلاب را بنویسد و ما همچنین کتابهایی را لازم داریم که این یک تخصص است و باید بعضیها بروند دنبالش و یاد بگیرند و کمبودش احساس میشود.
من خودم نشنیدم، ولی خبر دارم که کتاب دیگری که در همین زمینه به نام «سور بز» منتشر شد، ایشان آن را خواندند و حتی از لحاظ تکنیکی راجع به آن نظر دادند که این کار قوی نیست. این روزآمد بودن ایشان خیلی قوی است. خلاصه رمانهای فراوانی ایشان دارند از نویسندگان مختلف؛ حالا نویسندگانی که بهاصطلاح به عنوان بچهمسلمان شناخته میشوند یا نویسندگانی که خیلی هم مذهبی نبودند.
عمق فکری نوجوان را بیشتر کنید
یک بخش هم کتابهای فلسفی بود. حالا که بحث فلسفه پیش آمد، بگویم که در مجلسی ایشان راجع به فلسفه و تعلیم آن به نوجوانان میگفتند که یکی از مشکلاتی که ما داریم، این است که چون بچههای ما عمق فکرشان کم است، خیلی زود تحت تأثیر حوادث و هیجانات و فضاهایی قرار میگیرند که در کشور اتفاق میافتد. ما باید روی عمق فکری و تعمق بیشتر بچهها کار کنیم. لذا آموزش فلسفه برای نوجوانان خیلی لازم است.
ایشان حتی تأکید میکردند که در کانون، شما راجع به این قضیه یک مقداری کار کنید. مثالی که میزدند، میگفتند یک مجموعه کتابهایی حزب توده منتشر کرده به نام آموزش فلسفه که فلسفهی دیالکتیک را برای نوجوانان به زبان ساده بیان میکند. نوجوان اگر میخواست بداند یک مارکسیسم یعنی چه و مکتب مارکسیسم چه هست، این را میخواند و کلی اطلاعات پیدا میکرد. مثالهای دیگری از جاهای دیگر در زمینهی آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. میگفتند که ما در مورد فلسفهی اسلامی کاری نکردیم و شما در کانون و جاهای دیگر شروع کنید راجع به فلسفه اسلامی کار کنید. این مطالبه منجر به این شد که در کانون گروه جدیدی تشکیل شده و مجموعه فعالیتهایی تحت عنوان «گام به گام تا اندیشه» را شروع کردهاند. البته الآن در مراکز کانون در حال آموزش است و کلاسهایش برگزار میشود و بهتدریج کتابهایش نیز آماده میگردد. یعنی این برنامه هم کتاب دارد و هم برنامهی آموزشی.
هنوز مثل جلال نیامده
کتابهای مرحوم جلال را دارند. راجع به خود جلال هم خیلی نظر مثبتی دارند. بعضی از کتابهای مرحوم شریعتی هم موجود بود. راجع به جلال، راجع به تکنگاشتهای جلال صحبت میکردند که جلال تکنگاشتهای بسیار خوبی داشت. مثل اورازان و میگفتند که ما مثل جلال همچنین نویسندهای با این قلم پیدا نکردیم که بتواند همین کار را انجام بدهد.
ادبیات شفاهی را جدی بگیرید
در جلسهای من بحثی را مطرح کردم که منبع آن ادبیات شفاهی بود و نه ادبیات مکتوب؛ راجع به قصهگویی و اینکه قصهگویی الآن در جامعهی ما خیلی رونق ندارد و مهجور است، در حالی که بستر مناسبی برای آموزش مخصوصاً برای بچههای در سطح ابتدایی است و به این جهت خوب است که معلمهای ابتدایی مخصوصاً قصهگویی را بتوانند انجام بدهند.
سه چهار سال پیش رهبری در جلسهای میگفتند که امروزه کتابهای مختصر و کوچک خوانندگان حرفهای را اغنا نمیکند. باید یک رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحهای باشد که خواننده اغنا بشود، ولی این کتابهایی که حالا بعضیهایش هم خوب است، درواقع نمیتواند نقش جهانی شدن را ایفا بکند.
ایشان میگفتند که یادم میآید مادربزرگم در شبهای زمستان، قصههای باستانی و قصههای قرآنی را برای ما میخواند و چقدر تأثیر میکرد و همانها را من مدتها یادم بود. مثلاً قصههای پیامبران و حضرت یوسف یادم بود و من تقریباً حتی وقتی به سن نوجوانی رسیده بودم، همهی قصهها را بلد بودم. علتش این بود که مادربزرگ این قصهها را گفته بود.
البته ایشان اشاره میکردند که آفت قصهگویی هم بحث افسانهها است که بعضی وقتها با خرافات مخلوط میشود. منظورشان این بود که سعی کنید به آن آفتها دچار نشوید و بیشتر قصهگویی تاریخی و مسائلی از این قبیل را پیگیری کنید.
حکیم ابوالقاسم فردوسی
یک نکتهای هم دربارهی حکیم ابوالقاسم فردوسی بگویم. در یکی از جلسات فردی سؤال کرد که نظر شما راجع به فردوسی چیست؟ میدانید که راجع به فردوسی نظرات متفاوت است؛ بعضیها مخالف و بعضی موافقند. ایشان تعبیرشان این بود که همین که اسمشان حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده، معلوم است که ایشان اهل حکمت بوده و کسی که اهل حکمت باشد، جز حکمت نمیگوید و شاهنامه که تاریخ است، پر از حکمت است. درواقع ایشان یکجور مراجعه به شاهنامه را به عنوان آشنا شدن و استفاده از اندیشههای فردوسی تأیید میکردند.