• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/08/09
روحانیت و دغدغه‌های نظام اسلامی

نباید کنار گود بایستیم

رواج تفکر منزوی کردن روحانیت
حضرت امام (ره) از قدیم و بارها اشاره می‌فرمودند که برخی به دنبال القای این هستند که روحانیت را صرفاً محدود به محراب و منبر و اشتغالات درسی و بحثی کنند و از شئونات اجتماعی و اصلی که می‌تواند اثرگذار در حکومت و سیاست و اجتماع و جامعه باشد، کنار بگذارند. می‌خواهند فضا را این‌گونه‌ ترسیم کنند که اگر کسی هم خواست وارد این عرصه‌ها شود، دنیاطلب و قدرت‌طلب معرفی گردد. افرادی را هم که کناره می‌گرفتند از وظایف حکومتی که باید انجام می‌دادند ـ‌‌خصوصاً در جریان مبارزاتی که قبل از انقلاب صورت می‌گرفت‌ـ این‌ها را افراد مقدس و به تعبیری روحانیون واقعی معرفی می‌کردند.

این شائبه یا انفکاک از سال‌های دور در مورد روحانیت مطرح می‌شد. دشمن می‌خواهد روحانیت را منزوی کند، از این تفکر استقبال می‌کند. این فکر غلطی است که اگر روحانی فکر کند از سیاست کناره بگیرد، مورد احترام قرار می‌گیرد. اگر روحانیت منزوی شد و کناره‌گیری کرد و به این دلیل مورد احترام واقع شد، باید بدانیم که این احترام، بی‌پایه و سست است، چراکه  آن‌ها با اصل روحانیت مشکل دارند. بنابراین بر روحانیت لازم است که بداند وظیفه‌ی اصلی‌اش در قبال جامعه و دین چیست تا انجام وظیفه کند.

نسبت روحانیت و نظام اسلامی
باید توجه کنیم که نسبت روحانیت و نظام اسلامی که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کردند، یک بحث کلان و  بالادستی است. روحانیت باید نسبت به اصل نظام دغدغه‌مند باشد و در مقابل تهدیدها و چالش‌های پیش روی نظام احساس وظیفه کند. باید در عرصه‌های فکری، برنامه‌ریزی، اعتقادی حضور مؤثر داشته باشد.

به نقش مراجع تقلید نسبت به حکومت توجه کنید. در بزنگاه‌های اصلی که نظام نیازمند حمایت مراجع است، پا به عرصه می‌گذارند و حمایت می‌کنند. مثلاً در جریان پس از انتخابات 1388، مراجع در برهه‌های مختلف آمدند، حمایت کردند، بیانیه‌ دادند و سخنرانی کردند. جنس حمایت و نصیحتی هم که رهبری در مورد روحانیون نسبت به نظام فرمودند، از این جنس است. یعنی در جاهایی که نیاز است و دشمن می‌آید و این شایعه را ترویج می‌کند که مثلاً مراجع نسبت به اصل نظام ناامید شده‌اند و نسبت به بخشی از نظام روی‌گردانند، مراجع می‌آیند و حمایت می‌کنند. یا این‌که مراجع در جایی که احساس خلأ و کاستی می‌کنند،  وارد شوند و انتقاد ‌بکنند و نسبت به موضوعات اصلی نظام دغدغه‌مند و حساس باشند و به نصحیت و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مبادرت کنند.

بنده معتقدم که توقع مردم از روحانیت این است که روحانیت را در وسط گود نظام ببینند. در مقطعی رهبر انقلاب نسبت به جامعه‌ی مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم گفتند که جامعه‌ی مدرسین نسبت به مسائل حکومتی موضع‌گیری داشته باشد. یعنی بعضی جاها بگوید آری و بعضی جاها بگوید نه. همین حضور فکری و پشتوانه‌ی عقیدتی و فکری بودن روحانیت برای نظام، به نظر من بخشی از رسالت روحانیت است.

عقبه‌ی تاریخی نسبت روحانیت و سیاست
متأسفانه حوزه و روحانیت در گذشته‌ آن جایگاه اصلی خودش را به‌روشنی نتوانسته بود ایفا کند. البته حضور داشت، اما به صورت فردی و شخصی. حضرت امام(ره) توانست این پتانسیل حوزه و روحانیت را اجرایی و عملیاتی کند و حکومت را به دست روحانیت بسپارد. در گذشته این‌گونه نبود و هر جا که روحانیت احساس کرده بود می‌تواند منشأ اثر باشد، پا به میدان ‌گذاشته بود.

نمونه‌اش آقا سید محمد طباطبایی، معروف به سید محمد مجاهد که ایشان در جنگ ایران و روس از نجف ‌آمد و از طرف ایران در جنگ شرکت کرد. این یکی از نقاط عطف حضور روحانیان است. در واقع  وقتی می‌بیند یک کشورِ بیگانه نسبت به منافع داخل نظام چشم طمع دوخته و حمله کرده است، درس را در نجف رها کرده و به ایران می‌آید و در جنگ ایران و روس شرکت می‌کند و فتوای جهاد صادر می‌کند.
در جریان فتنه‌ی سال 1388، دشمن با تفکر جدایی حوزه از حکومت،‌ جدایی حوزه از سیاست و جدایی مراجع از حکومت، به دنبال ایجاد یک انشقاق بود. به همین دلیل با تدارک بمباران‌های گسترده‌‌ی تبلیغاتی و هجمه‌های رسانه‌ای، این موضوع را به جامعه پمپاژ می‌کرد.

این نقاط متمایز فرهنگ روحانیت شیعی است، اما این‌ها تا پیش از نظام جمهوری اسلامی به صورت پراکنده و فردی و شخصی بود. نمونه‌ی‌ دیگرش مسأله‌ی مشروطه است که به دلیل اختلاف نظری که بین روحانیت و علما ایجاد شد، متأسفانه مشروطه به جایگاهش نرسید. تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که حکومت جایگاه اصلی خود را در میان روحانیت پیدا ‌کرد.

تاریخ نشان داده که هر وقت روحانیت منزوی شده و خودش را کنار کشیده، افرادی دیگری آمده‌اند و صحنه‌گردان شده‌اند. در نهضت مشروطه مشاهده می‌کنید به محض این‌که روحانیت خودش را کنار کشید، افرادی با عناوینی مثل منورالفکری آمدند و کار را به دست گرفتند و صحنه‌گردان شدند. هر جا که روحانیت خودش را کنار بکشد و کنار گود بایستد، عرصه‌ی اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی طبیعتاً نیاز به متولی ‌خواهد داشت و افراد دیگری که با این فرهنگ بیگانه هستند، می‌آیند و حکومت را دست می‌گیرند. آنجا دیگر چیزی از روحانیت و دین باقی نخواهد ماند.

این جمله‌ی معروف ـ‌که فکر می‌کنم از دکتر شریعتی است‌ـ ‌با این مضمون که: من امضای هیچ روحانی را پای هیچ قراردادی ندیدم که ذره‌ای از خاک ایران را به بیگانه بدهد. این نشان از حرّیت و آزادگی روحانیت دارد که باعث شد در قرون متمادی نقش محوری خودش را ایفا کند. البته این نقش و حضور فراز و نشیب هم داشته، اما تجربه نشان داده هر جا روحانیت وارد عرصه شده، بیگانگان چشم طمع از این کشور بریده‌اند.

ترفند جدایی حوزه از حکومت
توقع ما از دشمن نباید به غیر از دشمنی چیز دیگری باشد. اساساً نباید از دشمن انتظاری غیر از این داشت. اما این‌که دشمن در عرصه‌های مختلف چه ابزاری را برای اعمال این دشمنی استفاده می‌کند، آن چیزی است که به تعبیر رهبر انقلاب، خواص باید نسبت به آن هشیار باشند. در یک مقطع از طریق مسائل فرهنگی وارد می‌شود، در مقطعی از طریق مسائل سیاسی و در مقطعی هم از طریق مسائل اجتماعی. درواقع در  هر مقطعی با استفاده از ابزارهای خودش وارد می‌شود، اما تمامی این ابزارها یک هدف را نشانه گرفته و آن اصل نظام است. شما در جریان فتنه‌ی سال 1388 مشاهده کردید که با ابزار سیاسی و فرهنگی وارد میدان شد. خواص و نخبگان سیاسی و فرهنگی جامعه هم باید رصد کنند و این ابزارها را در مقاطع خودش شناسایی کنند و پادزهر مستقیم آن را به جامعه معرفی کنند. این نقش اولی و ذاتی خواص و بالأخص روحانیت است.

در جریان فتنه‌ی سال 1388، دشمن با تفکر جدایی حوزه از حکومت،‌ جدایی حوزه از سیاست و جدایی مراجع از حکومت، به دنبال ایجاد یک انشقاق بود. به همین دلیل با تدارک بمباران‌های گسترده‌‌ی تبلیغاتی و هجمه‌های رسانه‌ای، این موضوع را به جامعه پمپاژ می‌کرد. آنها می‌خواستند چنین وانمود کنند که بخشی از بدنه‌ی حوزه و روحانیت نسبت به نظام و حکومت و نسبت به رهبری زاویه دارد، اما در طول حضور رهبر معظم انقلاب در قم و در جلسات و دیدارهایی که ایشان با مراجع معظم تقلید، علما، فضلا و نخبگان داشتند، شما دیدید که برنامه‌های دشمن در قبال حوزه راه به جایی نخواهد برد.