1389/08/05
به اعتراف غربیها
هزارهی سوم، هزارهی ادیان
دین و ورود به عرصههای جهانی
- برای اینکه بتوانیم ظرفیتهای منطقهای حوزه را ارتقا دهیم و به عبارتی حوزه را جهانی کنیم، چه تحولاتی باید در نگرشها و رفتارهایمان به وجود بیاوریم؟
حوزه یک مرکز آموزشی است و آموزش باید با توجه به نیازهایی سامان پیدا کند که پرورشیافتههای آن مرکز قرار است تأمینکنندهی آن نیازها باشند. بنابراین اگر ما دایرهی نیازها را توسعه بدهیم و به نیازهای فرامنطقهای و فرامرزی توجه کنیم، باید به تناسب این توسعه، دایرهی نیازهای آموزشی را هم تغییر بدهیم.
برای تغییر این آموزشها به تغییر در نگرشها نیازمندیم. با تغییر نگرشها نتیجهی متناسب با شرایط جدید به دست میآید. نسبت به مسألهی توسعهی مرزهای تبلیغی و جغرافیایی، ابتدا باید به ضرورت این معنی اذعان پیدا کنیم. شاید به نظر برسد که این امری ضروری است، اما یکی از موانع جدی در توسعهی نگرشهای ما همین است. اگر ما این کار را یک امر ضروری بدانیم، قطعاً اقدام میکنیم. پس اگر اقدامی نمیکنیم، به خاطر این است که واقعاً آن را ضروری به معنی واقعی کلمه نمیدانیم.
در درجهی اول ما باید ضرورت این مسأله را دریابیم. اگر ضرورتش را پذیرفیتم، لازمهاش این است که ما مهارتها و اطلاعات این ضرورت را تأمین کنیم. مثلاً اگر میخواهیم در فضای بینالمللی تبلیغ کنیم، قطعاً اثرگذاری تبلیغ به زبان فارسی نهایتاً در حد ایرانیان و فارسیزبانهایی مثل افغانها و تاجیکها و احیاناً کسانی است که از روی علاقه زبان فارسی را آموختهاند که طبیعتاً خیلی محدود است. البته ما در همین بُعد هم با مشکلاتی مواجه هستیم و کمتر توانستهایم مخاطبان افغان یا تاجیک را جذب کنیم.
مثلاً این همه آموزشهای عربی در حوزه وجود دارد، اما چون هدف این آموزشها تسلط بر متن است و نه مکالمه، طلاب نمیتوانند به زبان عربی صحبت کنند، چون هیچ تمرینی در زمینهی مکالمه عربی نمیکنند. بنابراین اولین چیزی که در این مرحله باید بر طبق آن نگرش و طبق ضرورتها تغییر کند، همین است که ما مکالمهی عربی را بهطور جدی در دستور کارمان قرار دهیم و نه به صورت یک امر حاشیهای.
باید توجه داشته باشیم که در جهان امروز، عالِم مسلمانی که بلد نیست عربی صحبت کند، عالِم اسلامی تلقی نمیشود. در این شرایط اگر کسی بخواهد کار فرامنطقهای یا فرامرزی انجام دهد، بدون تسلط بر زبان انگلیسی هم ممکن نمیتواند. ما قبلاً به طلبهها میگفتیم که زبان عربی واجب است و زبان انگلیسی مستحب مؤکد، اما امروز میگوییم که زبان عربی و زبان انگلیسی هر دو واجب است.
در کنار این مسأله باید توجه داشته باشیم که مخاطبان ما فراتر از مرزهای ما هستند. باید فضاهایی را که در آن مخاطب وجود دارد، بشناسیم. یعنی صرفاً دانستن زبان کافی نیست. الان برخی طلبهها زبان عربی یا انگلیسی را خیلی خوب بلد هستند، اما اگر این طلبهها با فضاهایی که در آنها مسائل اسلامی یا مسائل دینی به معنی وسیع آن مطرح است، آشنا نباشند، آیا صحبت کردنشان به زبان انگلیسی یا عربی کافی است؟ چهبسا که آثار سوء هم ایجاد کند.
وقتی شما نمیدانید مخاطب چگونه فکر میکند، وقتی نمیدانید مخاطب به چه چیز نیاز دارد یا چه چیزهایی برایش جذاب است، به جای اینکه جذب بشود، دفع میشود احتمالاً. این را من تجربه کردهام. یعنی ما تفاوت فرهنگها را متوجه نمیشویم و نمیدانیم یک مطلب که برای یک فرهنگ جذاب است، ممکن است برای یک فرهنگ دیگر کاملاً ضد آن باشد. بنابراین مخاطبشناسی یکی از اصول مهم است. مثلا وقتی شما به یک زن غربی میگویید پیغمبر ما گفتهاند یکی از چیزهایی که از این دنیا دوست دارم، زن است. این احتمالاً برای زن غربی خیلی جذاب و مهم است، چراکه در نگاه ضد زن مسیحی همیشه به او گفتهاند که زن نماد شیطان است.
- برخی از بزرگان دربارهی جهانی اندیشیدن حوزه معتقدند که ما باید مسائل درونی خودمان را برنامهریزی کنیم و پس از کسب موفقیت در این عرصه، وارد فضای جهانی شویم. نظر شما در اینباره چیست؟
نهاد روحانیت امروز میخواهد نقشی را ایفا کند که نبی خاتم(ص) در صدر اسلام ایفا میکرد. بنابراین اگر نبی خاتم(ص) از باب «قوا أنفسکم و اهلیکم ناراً» ابتدا به خودشان و بعد به اهلشان پرداختند و بعداً آن را به اطرافیان خودشان توسعه دادند، نهاد روحانیت نیز قطعاً باید به نیازهای داخلی و اطراف خودش توجه داشته باشد، اما این به این معنی نیست که تکتک روحانیون باید این مراحل را پشت سر بگذارند. این اشتباه بزرگی است. مغالطهای که در اینجا صورت گرفته، این است که اگر مثلاً شما یک مبلّغ بینالمللی باشید، اولاً باید مبلغ روستای خودتان باشید، بعد مبلغ شهرستان خودتان، بعد مبلغ استان خودتان، بعد مبلغ کشور و در نهایت ملبغ بینالمللی. در حالی که اینطور نیست.
نهاد روحانیت باید در تمام این عرصههای تبلیغ توجه کند. بله، در درجهی اول باید به محیط اطراف خودمان برسیم. قطعاً معنی اینکه ما تبلیع بینالمللی بکنیم، این نیست که از تبلیغ داخلی غفلت کنیم، اما برای تبلیغ بینالمللی هم باید نیرو تربیت کنیم. قرار نیست تکتک مردم همهکار بکنند. مگر کسی میتواند هم فقیه باشد و هم فیلسوف و هم متکلم و هم مفسر و هم مبلغ داخلی و هم مبلغ بینالمللی؟ اینطور امکان ندارد که کسی همهی این قابلیتها را داشته باشد، اما نهاد روحانیت باید هم فقیه تربیت کند و هم مبلغ. آموزشهایی که در حوزه است، باید چنین ظرفیتهایی را ایجاد کند.
واقعاً فرصت بینالمللی را نباید از دست داد. نکتهی دیگر این است که در فضای فعلی و تعاملی کنونی، حتی گاهی تأثیر در فضاهای داخلی متوقف بر تأثیر بر فضاهای خارجی است. یعنی اگر شما بتوانید فضاهای خارجی را تغییر بدهید، قطعاً روی فضای داخلی تأثیر میگذارد. متأسفانه الان این فضا وجود دارد که یک ایرانی اگر ببیند که طلبهای در یک فضای بینالمللی موفق بوده، خیلی راحتتر پیام او را میپذیرد. مثلاً بنده که در شبکههای بینالمللی صحبت یا مناظرهای داشتهام، دیدهام که چقدر در فضای داخلی تأثیر گذاشته است و دائم به ما پیغام دادهاند و تشکر کردهاند.
- با این توضیحات، دنیا برای پیام دین چه جایگاهی قائل است؟ با توجه به اینکه دنیای امروز یک دنیای سکولاری است که تلاش میکند دینگریزی یا حتی دینستیزی را ترویج کند؟
ممکن است در نگاه اول برای کسی که با فضای بینالمللی آشنا نیست، اینگونه به نظر برسد که دنیای امروز، یک دنیای دینگریز است. البته من با این حرف اصلاً موافق نیستم. یا اینکه رسانههای صهیونیستی بخواهند چنین تبلیغی کنند، ولی واقعیت این است که دنیای فعلی دنیای به سوی دین است. خود روشنفکران غربی هم توجه به این مسائل دارند.
در سال 2000 میلادی هانتینگون در سخنرانی در دانشگاه زوریخ گفت: «در قرن بیستم مردم پشت به دین کردند، در حالی که هزارهی سوم، هزارهی رنسانس ادیان است.» به همین مناسبت هم در سال 2000 به بعد یکدفعه یک جنبش جهانی شروع شد و اجلاسیههای ادیان در سطح دنیا برگزار شد. مثلاً در سال 2000 شورای رهبران مذهبی جهان افتتاح شد که رهبر انقلاب نیز پیامی از طریق حضرت آیتالله جوادی آملی برای این اجلاس ارسال کردند و این شورا در سال 2002 با تصویب منشورش رسماً شروع به کار کرد. یا در سال 2004 پارلمان جهانی ادیان در بارسلونا برگزار شد که بیش از هشت هزار نفر در آن شرکت کردند.
باید توجه کنیم که علیرغم تمام جَوهای منفی که علیه ما وجود دارد و علیرغم توان فوقالعادهی رسانهای و مالی که دشمنان ما دارند، ما میتوانیم به دلیل توان محتوایی که داریم، بسیاری از این جَوها را بشکنیم و پرچمدار باشیم و آنها را منفعل کنیم. متأسفانه از این فضاها استفاده نمیکنیم. این دنیا بسیار بسیار آماده برای پذیرش باورها و آموزههای دینی و حتی اسلام و تشیع است. این را به عنوان کسی میگویم که تجربه کرده است، اما متأسفانه ما برای معرفی تشیع آماده نیستم و اطلاعاتمان از دنیای معاصر کم است.
ما هنوز به شیوههای سنتی اکتفا میکنیم که البته در جای خود بسیار ارزشمند و لازم هستند، ولی متأسفانه به شیوههای جدید و روشهای نوین و عَرضههای تازه از دین خیلی توجه نداریم؛ مسائلی که اگر مقداری روی آن کار کنیم، خواهیم دید چقدر فضا برای ما وجود دارد که مخاطبان ما به صورت طبیعی به دنبال ما خواهند آمد.
- با توجه به این کمبودهایی که ما در مسألهی زبان، شناخت مخاطب و استفاده از فرصتها داریم، در وضعیت فعلی چه باید بکنیم؟
با انجام چند کار میتوانیم فضا را تغییر بدهیم: اولاً باید سعی کنیم افرادی را شناسایی کنیم که در موقعیتهای مختلف و با تواناییهای مختلف تجربهی بینالمللی کسب کردهاند. ثانیاً باید تجربههای آنها را تبدیل به مستندات قابل عرضه و آموزش کنیم.
در مرحلهی بعد، با استفاده از مجموعهی این مستندها و تواناییها به اضافهی ظرفیتهایی که در حوزهی رسانهها داریم، -چه رسانههای صوتی و تصویری و چه در رسانههای دیجیتال که بسیار مهمتر هستند- میتوانیم در یک زمان معقول، یک جنبش برای پاسخگویی به نیازهای بینالمللی و تبدیل تهدیدها به فرصت ایجاد کنیم.
مثلاً ماجرایی مانند قرآنسوزی یا انفجار حرمین شریفین عسکریین در درجهی اول تهدید است، اما در درجهی دوم یک فرصت برای ما محسوب میشود که ما میتوانیم بلافاصله از آن استفاده کنیم. البته باید بگویم که این کار نیازمند یک عزم جدی در کل نظام است. حوزهی علمیه بخشی از کار است و البته کل تواناییهای نظام را باید برای این کار بسیج کرد.
- برای اینکه بتوانیم ظرفیتهای منطقهای حوزه را ارتقا دهیم و به عبارتی حوزه را جهانی کنیم، چه تحولاتی باید در نگرشها و رفتارهایمان به وجود بیاوریم؟
حوزه یک مرکز آموزشی است و آموزش باید با توجه به نیازهایی سامان پیدا کند که پرورشیافتههای آن مرکز قرار است تأمینکنندهی آن نیازها باشند. بنابراین اگر ما دایرهی نیازها را توسعه بدهیم و به نیازهای فرامنطقهای و فرامرزی توجه کنیم، باید به تناسب این توسعه، دایرهی نیازهای آموزشی را هم تغییر بدهیم.
برای تغییر این آموزشها به تغییر در نگرشها نیازمندیم. با تغییر نگرشها نتیجهی متناسب با شرایط جدید به دست میآید. نسبت به مسألهی توسعهی مرزهای تبلیغی و جغرافیایی، ابتدا باید به ضرورت این معنی اذعان پیدا کنیم. شاید به نظر برسد که این امری ضروری است، اما یکی از موانع جدی در توسعهی نگرشهای ما همین است. اگر ما این کار را یک امر ضروری بدانیم، قطعاً اقدام میکنیم. پس اگر اقدامی نمیکنیم، به خاطر این است که واقعاً آن را ضروری به معنی واقعی کلمه نمیدانیم.
در درجهی اول ما باید ضرورت این مسأله را دریابیم. اگر ضرورتش را پذیرفیتم، لازمهاش این است که ما مهارتها و اطلاعات این ضرورت را تأمین کنیم. مثلاً اگر میخواهیم در فضای بینالمللی تبلیغ کنیم، قطعاً اثرگذاری تبلیغ به زبان فارسی نهایتاً در حد ایرانیان و فارسیزبانهایی مثل افغانها و تاجیکها و احیاناً کسانی است که از روی علاقه زبان فارسی را آموختهاند که طبیعتاً خیلی محدود است. البته ما در همین بُعد هم با مشکلاتی مواجه هستیم و کمتر توانستهایم مخاطبان افغان یا تاجیک را جذب کنیم.
مثلاً این همه آموزشهای عربی در حوزه وجود دارد، اما چون هدف این آموزشها تسلط بر متن است و نه مکالمه، طلاب نمیتوانند به زبان عربی صحبت کنند، چون هیچ تمرینی در زمینهی مکالمه عربی نمیکنند. بنابراین اولین چیزی که در این مرحله باید بر طبق آن نگرش و طبق ضرورتها تغییر کند، همین است که ما مکالمهی عربی را بهطور جدی در دستور کارمان قرار دهیم و نه به صورت یک امر حاشیهای.
باید توجه داشته باشیم که در جهان امروز، عالِم مسلمانی که بلد نیست عربی صحبت کند، عالِم اسلامی تلقی نمیشود. در این شرایط اگر کسی بخواهد کار فرامنطقهای یا فرامرزی انجام دهد، بدون تسلط بر زبان انگلیسی هم ممکن نمیتواند. ما قبلاً به طلبهها میگفتیم که زبان عربی واجب است و زبان انگلیسی مستحب مؤکد، اما امروز میگوییم که زبان عربی و زبان انگلیسی هر دو واجب است.
ما هنوز به شیوههای سنتی اکتفا میکنیم که البته در جای خود بسیار ارزشمند و لازم هستند، ولی متأسفانه به شیوههای جدید و روشهای نوین و عَرضههای تازه از دین خیلی توجه نداریم؛ مسائلی که اگر مقداری روی آن کار کنیم، خواهیم دید چقدر فضا برای ما وجود دارد که مخاطبان ما به صورت طبیعی به دنبال ما خواهند آمد.
در کنار این مسأله باید توجه داشته باشیم که مخاطبان ما فراتر از مرزهای ما هستند. باید فضاهایی را که در آن مخاطب وجود دارد، بشناسیم. یعنی صرفاً دانستن زبان کافی نیست. الان برخی طلبهها زبان عربی یا انگلیسی را خیلی خوب بلد هستند، اما اگر این طلبهها با فضاهایی که در آنها مسائل اسلامی یا مسائل دینی به معنی وسیع آن مطرح است، آشنا نباشند، آیا صحبت کردنشان به زبان انگلیسی یا عربی کافی است؟ چهبسا که آثار سوء هم ایجاد کند.
وقتی شما نمیدانید مخاطب چگونه فکر میکند، وقتی نمیدانید مخاطب به چه چیز نیاز دارد یا چه چیزهایی برایش جذاب است، به جای اینکه جذب بشود، دفع میشود احتمالاً. این را من تجربه کردهام. یعنی ما تفاوت فرهنگها را متوجه نمیشویم و نمیدانیم یک مطلب که برای یک فرهنگ جذاب است، ممکن است برای یک فرهنگ دیگر کاملاً ضد آن باشد. بنابراین مخاطبشناسی یکی از اصول مهم است. مثلا وقتی شما به یک زن غربی میگویید پیغمبر ما گفتهاند یکی از چیزهایی که از این دنیا دوست دارم، زن است. این احتمالاً برای زن غربی خیلی جذاب و مهم است، چراکه در نگاه ضد زن مسیحی همیشه به او گفتهاند که زن نماد شیطان است.
- برخی از بزرگان دربارهی جهانی اندیشیدن حوزه معتقدند که ما باید مسائل درونی خودمان را برنامهریزی کنیم و پس از کسب موفقیت در این عرصه، وارد فضای جهانی شویم. نظر شما در اینباره چیست؟
نهاد روحانیت امروز میخواهد نقشی را ایفا کند که نبی خاتم(ص) در صدر اسلام ایفا میکرد. بنابراین اگر نبی خاتم(ص) از باب «قوا أنفسکم و اهلیکم ناراً» ابتدا به خودشان و بعد به اهلشان پرداختند و بعداً آن را به اطرافیان خودشان توسعه دادند، نهاد روحانیت نیز قطعاً باید به نیازهای داخلی و اطراف خودش توجه داشته باشد، اما این به این معنی نیست که تکتک روحانیون باید این مراحل را پشت سر بگذارند. این اشتباه بزرگی است. مغالطهای که در اینجا صورت گرفته، این است که اگر مثلاً شما یک مبلّغ بینالمللی باشید، اولاً باید مبلغ روستای خودتان باشید، بعد مبلغ شهرستان خودتان، بعد مبلغ استان خودتان، بعد مبلغ کشور و در نهایت ملبغ بینالمللی. در حالی که اینطور نیست.
نهاد روحانیت باید در تمام این عرصههای تبلیغ توجه کند. بله، در درجهی اول باید به محیط اطراف خودمان برسیم. قطعاً معنی اینکه ما تبلیع بینالمللی بکنیم، این نیست که از تبلیغ داخلی غفلت کنیم، اما برای تبلیغ بینالمللی هم باید نیرو تربیت کنیم. قرار نیست تکتک مردم همهکار بکنند. مگر کسی میتواند هم فقیه باشد و هم فیلسوف و هم متکلم و هم مفسر و هم مبلغ داخلی و هم مبلغ بینالمللی؟ اینطور امکان ندارد که کسی همهی این قابلیتها را داشته باشد، اما نهاد روحانیت باید هم فقیه تربیت کند و هم مبلغ. آموزشهایی که در حوزه است، باید چنین ظرفیتهایی را ایجاد کند.
واقعاً فرصت بینالمللی را نباید از دست داد. نکتهی دیگر این است که در فضای فعلی و تعاملی کنونی، حتی گاهی تأثیر در فضاهای داخلی متوقف بر تأثیر بر فضاهای خارجی است. یعنی اگر شما بتوانید فضاهای خارجی را تغییر بدهید، قطعاً روی فضای داخلی تأثیر میگذارد. متأسفانه الان این فضا وجود دارد که یک ایرانی اگر ببیند که طلبهای در یک فضای بینالمللی موفق بوده، خیلی راحتتر پیام او را میپذیرد. مثلاً بنده که در شبکههای بینالمللی صحبت یا مناظرهای داشتهام، دیدهام که چقدر در فضای داخلی تأثیر گذاشته است و دائم به ما پیغام دادهاند و تشکر کردهاند.
- با این توضیحات، دنیا برای پیام دین چه جایگاهی قائل است؟ با توجه به اینکه دنیای امروز یک دنیای سکولاری است که تلاش میکند دینگریزی یا حتی دینستیزی را ترویج کند؟
ممکن است در نگاه اول برای کسی که با فضای بینالمللی آشنا نیست، اینگونه به نظر برسد که دنیای امروز، یک دنیای دینگریز است. البته من با این حرف اصلاً موافق نیستم. یا اینکه رسانههای صهیونیستی بخواهند چنین تبلیغی کنند، ولی واقعیت این است که دنیای فعلی دنیای به سوی دین است. خود روشنفکران غربی هم توجه به این مسائل دارند.
در فضای فعلی و تعاملی کنونی، حتی گاهی تأثیر در فضاهای داخلی متوقف بر تأثیر بر فضاهای خارجی است. یعنی اگر شما بتوانید فضاهای خارجی را تغییر بدهید، قطعاً روی فضای داخلی تأثیر میگذارد.
در سال 2000 میلادی هانتینگون در سخنرانی در دانشگاه زوریخ گفت: «در قرن بیستم مردم پشت به دین کردند، در حالی که هزارهی سوم، هزارهی رنسانس ادیان است.» به همین مناسبت هم در سال 2000 به بعد یکدفعه یک جنبش جهانی شروع شد و اجلاسیههای ادیان در سطح دنیا برگزار شد. مثلاً در سال 2000 شورای رهبران مذهبی جهان افتتاح شد که رهبر انقلاب نیز پیامی از طریق حضرت آیتالله جوادی آملی برای این اجلاس ارسال کردند و این شورا در سال 2002 با تصویب منشورش رسماً شروع به کار کرد. یا در سال 2004 پارلمان جهانی ادیان در بارسلونا برگزار شد که بیش از هشت هزار نفر در آن شرکت کردند.
باید توجه کنیم که علیرغم تمام جَوهای منفی که علیه ما وجود دارد و علیرغم توان فوقالعادهی رسانهای و مالی که دشمنان ما دارند، ما میتوانیم به دلیل توان محتوایی که داریم، بسیاری از این جَوها را بشکنیم و پرچمدار باشیم و آنها را منفعل کنیم. متأسفانه از این فضاها استفاده نمیکنیم. این دنیا بسیار بسیار آماده برای پذیرش باورها و آموزههای دینی و حتی اسلام و تشیع است. این را به عنوان کسی میگویم که تجربه کرده است، اما متأسفانه ما برای معرفی تشیع آماده نیستم و اطلاعاتمان از دنیای معاصر کم است.
ما هنوز به شیوههای سنتی اکتفا میکنیم که البته در جای خود بسیار ارزشمند و لازم هستند، ولی متأسفانه به شیوههای جدید و روشهای نوین و عَرضههای تازه از دین خیلی توجه نداریم؛ مسائلی که اگر مقداری روی آن کار کنیم، خواهیم دید چقدر فضا برای ما وجود دارد که مخاطبان ما به صورت طبیعی به دنبال ما خواهند آمد.
- با توجه به این کمبودهایی که ما در مسألهی زبان، شناخت مخاطب و استفاده از فرصتها داریم، در وضعیت فعلی چه باید بکنیم؟
با انجام چند کار میتوانیم فضا را تغییر بدهیم: اولاً باید سعی کنیم افرادی را شناسایی کنیم که در موقعیتهای مختلف و با تواناییهای مختلف تجربهی بینالمللی کسب کردهاند. ثانیاً باید تجربههای آنها را تبدیل به مستندات قابل عرضه و آموزش کنیم.
در مرحلهی بعد، با استفاده از مجموعهی این مستندها و تواناییها به اضافهی ظرفیتهایی که در حوزهی رسانهها داریم، -چه رسانههای صوتی و تصویری و چه در رسانههای دیجیتال که بسیار مهمتر هستند- میتوانیم در یک زمان معقول، یک جنبش برای پاسخگویی به نیازهای بینالمللی و تبدیل تهدیدها به فرصت ایجاد کنیم.
مثلاً ماجرایی مانند قرآنسوزی یا انفجار حرمین شریفین عسکریین در درجهی اول تهدید است، اما در درجهی دوم یک فرصت برای ما محسوب میشود که ما میتوانیم بلافاصله از آن استفاده کنیم. البته باید بگویم که این کار نیازمند یک عزم جدی در کل نظام است. حوزهی علمیه بخشی از کار است و البته کل تواناییهای نظام را باید برای این کار بسیج کرد.