• ب
  • ب
  • ب
مرورگر شما توانایی چاپ متن با فونت درخواستی را ندارد!
1389/06/31
به مناسبت دیدار اعضای بسیج سازندگی با رهبر انقلاب

گفتاری منتشرنشده از حاج عبدلله والی

|به مناسبت دیدار اعضای بسیج سازندگی با رهبر انقلاب|

مرحوم حاج عبدالله والی در سال 61 به فرمان امام خمینی(ره) برای یاری رساندن به محرومین به منطقه‌ی محروم بشاگرد در شرق استان هرمزگان رفت و کمیته‌ی امداد منطقه‌ی بشاگرد را در آن‌جا راه‌اندازی نمود. او طی مدت حضور خود در بشاگرد، فعالیت‌های گسترده‌ای در جهت رفع محرومیت از این منطقه که مردم آن از نظر معیشتی در فقر مطلق به سر می‌‎بردند انجام داد. روحیه‌ی جهادی او باعث می‌شد تا فقط کار خود را محدود به فعالیت رسمی کمیته‌ی امداد نبیند و هرجا که تکلیفی را بر دوش خود می‌دید به هر نحو ممکن کار را انجام دهد. مرحوم والی در راه‌سازی، بهداشت و درمان، خوراک و پوشاک، مدرسه و خوابگاه، مسجد و حسینیه، حوزه‌ی علمیه و فعالیت‌های فرهنگی، سدسازی و آب‌خیزداری و همچنین اشتغال‌زایی و خودکفایی، خدمات زیادی انجام داد و سرانجام بعد از تحمل سختی‌های گوناگون، در سال 84 دار فانی را وداع گفت. متن زیر، گفتاری‌ست منتشرنشده از حاج عبدلله والی درباره‌ی مزیت‌ها و اثرات اردوهای جهادی.

عرصه‌ای برای ظهور جوان‌ها
یکی از عرصه‌هایی که می‌‌توانیم بهتر به انرژی جوان‌ها شکل بدهیم، تشکلات جهادی است. مردم در مناطق محروم از یک‌سری خوبی‌هایی مثل بی‌آلایش بودن و شاکر بودن برخوردار هستند. عزیزان جهادگر نیز از این ویژگی‌ها استفاده کرده و آن روحیه‌ی جهادی را آموزش می‌دهند. این کار خود به خود، در همین معاشرتی که با هم دارند، در هنگام کار و در نشست و برخاست با روستاییان، انتقال فرهنگ انجام می‌شود.

با این کار می‌توان جلوی این تصور غلط را گرفت که چون پدران‌شان در کپَر به دنیا آمدند، در کپر زندگی کردند و به رحمت خدا رفتند، پس آن‌ها هم محکوم به همین قضیه هستند. با این تصورات غلط تلاش نمی‌کنند، حرکت نمی‌کنند و سازندگی آغاز نمی‌شود. اما وقتی می‌بینند از تهران یک عده دانشجو، چند نفر که تازه فارغ‌التحصیل شده‌اند، همه‌ی امکانات شهری را زیر پا گذاشته‌اند، به منطقه‌ای محروم آمده‌اند و با عشق و علاقه برای این‌ها کار می‌کنند، به خودشان می‌آیند و به جمع جهادگران می‌پیوندند. بنابراین این پیوند برای جبران آن نقیصه‌های قبلی است.

حالا شما می‌خواهید برای چند جبهه کار کنید؛ یک جبهه‌ی فرهنگی دارید، یک جبهه‌ی سازندگی دارید و یک جبهه در رابطه با اقتصاد. این‌ها همه جهاد است؛ جهاد تنها این نیست که من فقط بجنگم.

حتماً شکست می‌خورید!
اگر شما می‌خواهید، یک گروه دانشجویی یا فارغ‌التحصیلی تشکیل دهید، باید برای رضای خدا باشد. این خیلی مهم است. یک موقع می‌خواهیم خودمان را مطرح کنیم، که معلوم است شکست می‌خوریم؛ یک موقع نه، می‌خواهیم گروهی را برای رضای خدا، اولاً برای ایجاد حرکت در خودمان و بعد جامعه‌ی مورد نظرمان ایجاد کنیم. اگر با این نیت رفتیم، یقیناً خدا کمک می‌کند. یعنی ناگهان می‌بینید خدا بانی‌هایی فرستاد و کمک مالی هم پشت‌تان آمد. همین امسال عده‌ای از دانشجو‌ها آمده بودند. مؤسسه‌ای 28 میلیون به این‌ها داد و چقدر زیبا کار شد. روز آخری که می‌خواستند بروند، هر گروهی رفتند به آن روستایی که کار می‌کردند تا با بشاگردی‌ها خداحافظی کنند، همه گریه می‌کردند. دو طرف احساس می‌کردند که چیزی را از دست می‌دهند. ببینید چقدر زیباست. الان خیلی از این دانشجو‌ها با محصل‌های بشاگرد، مکاتبه‌ای ارتباط دارند.
در مجموعه‌ی خودتان یک شخص متدین کارکشته‌ی فقهی و خصوصاً ولایتی اضافه کنید که اگر خدای نکرده برای کسی به هر دلیلی تفکری پیش آمد که بخواهد خدشه وارد کار کند، جلویش گرفته شود.

همین کار سبب می‌شود که یک‌سری اطلاعات بدهند و یک‌سری اطلاعات بگیرند. این موضوع وابستگی ایجاد می‌کند. یکی سعی می‌کند که مثلاً هر تعطیلاتی که می‌شود، برود بشاگرد و آن هم اگر آمد تهران یا مثلاً به شهرستانی مسافرت کرد، به آن یکی سر می‌زند. این‌جا چه چیزی ایجاد می‌شود؟ «همبستگی، اتحاد، حرکت». یعنی شکل دادن انرژی‌ها و به ثمر رساندن انرژی‌های نهفته‌ای که ما تا حالا از آن استفاده نکردیم. «واعتصموا بحبل الله جمیعا» این‌جا شکل می‌گیرد.

باید درد را بشناسید
من امیدوارم که به کارتان محکم بچسبید، محکم! و بدانید که این کار نه تنها جهاد فی‌سبیل‌الله برای نظام است، بلکه یک حرکت فرهنگی برای آینده‌سازان این مملکت است. شما روزی باید بروید و جای مسئولین را بگیرید. حالا اگر شما خودتان ساخته شدید و درد‌شناس شدید، می‌توانید مرهمش را هم بسازید. ولی منی که اصلاً نه درد را می‌شناسم، نه اصلاً غمی‌ در زندگیم بوده، نه فهمیدم که گرسنگی چیست، نبود‌ها چیست، ندانم بازی کردن با افکار مردم ‌چه ناهنجاری‌هایی را پیش می‌آورد و یک فرد بی‌درد جامعه شده‌ام، چطور می‌توانم مرهمی ‌برای نیازمندان باشم؟

نگذارید که نفس منیت بر شما چیره شود. یکی از خطراتی که شما جوانان را تهدید می‌کند منیت‌هاست. من می‌گویم من، شما می‌گویید من، اختلاف پیدا می‌شود. این کار خیلی مضر است. یک شخص وارسته‌ی دینی به خودتان اضافه کنید. یعنی در مجموعه‌ی خودتان یک شخص متدین کارکشته‌ی فقهی و خصوصاً ولایتی اضافه کنید که اگر خدای نکرده برای کسی به هر دلیلی تفکری پیش آمد که بخواهد خدشه وارد کار کند، جلویش گرفته شود. حتماً با ابزار حرکت کنید. یکی از ابزار‌های خوب همین است که شما فرد وارسته و متدینی را که فقط به عشق خدا با شما جوان‌ها ارتباط برقرار می‌کند، در مجموعه داشته باشید. نه دنبال مادیات باشد، نه دنبال چیز دیگر. فقط به خودش تکلیف داده است؛ یعنی شما از او خواهش کردید و دعوتش کردید و این برای خودش تکلیف درست کرده است. همین تکلیف سبب می‌شود که شما را از خیلی تفکراتی که ممکن است پیش بیاید نجات بدهد.