1389/06/21
درباره همدردی ولیامر مسلمین
پانصد واژه از یک حکیم
درباره همدردی ولیامر مسلمین با ملت پاکستان
قبل از خواندن متن، این صوت را گوش کنید:
پاکستان در پانصد واژه
این فراز کوتاه 5 دقیقهای رهبر انقلاب تنها در پانصد واژه روشنترین تصویر از پاکستان را ارایه کرد. اصل ماجرای سیل را گفت. به علل طبیعیاش که خشم رود عظیم سند باشد اشاره کرد و با توصیف دقیقی که از نقشه جغرافیایی بلا کرد، عمق فاجعه را به تصویر کشید. او نیازهای ضروری مردم، وضعیت سابق و حال فعلیشان را گفت و با کلی آمار، اطلاعات و عدد چیدمانی را درست کرد تا یادمان بیاید پاکستان از هندوستان جدا شد، چون پاکها از هندوها جدا شدند و پاکها یعنی مسلمانان. مردان و زنان غیرتمندی که حاضر نشدند از دین و آئین خود کوتاه بیایند. یادمان آورد که آقای خامنهای مردم پاکستان را خوب میشناسد. او سالها سال پیش اقبال لاهوری را در ایران زنده کرده و به ادبیات و فرهنگ اردو، بهایی ویژه داده است. و هرکس که نداند آقای خامنهای خوب میداند که چه مریدهای با صفایی در آن دیار دارد. آری! خیلی از شیعیان پاکستان مقلدین اویند و مرجع تقلید در برابر مقلدانش وظایفی دارد. او پیش از اینها به پاکستان سفر کرده بود و آن مردم پاک برایش گلباران کردهاند. آن روزها رئیس جمهور ایران سر سفرهشان نشسته بود و این روزها به حقگذاری نان و نمک هم که شده به خروش آمده است. حق سلام و علیکی به جاست.
سرشار از عاطفه
سیدعلی حسینی خامنهای گرچه به عاطفه و لطافت طبع شهره است، اما در مقابل امواج احساسات درونیاش خوب میایستد. و این را کسانی خوب فهم میکنند که در سفرها و دیدارهای صمیمی وی با جوانان بسیجی یا دانشجو و نیز خانواده شهدا حضور داشتهاند. آقای خامنهای در این دیدارها اغلب مواجه است با هزاران بمب احساس و اشک؛ با هزاران علاقه قلبی قدیمی درونی که با دیدنش به منصه و بروز میرسند. اما او با سلطه و کنترلی که بر احساسات خود دارد، کمتر متاثر میشود. اساسا یک فرق مهم او با خیلیها این است که عنان احساسش را رها نمیکند. نه که فقط در این موج مواج درونی به کاری دست نمیزند، بل سخنرانی هم نمیکند. و اهل علم میدانند که برای یک سخنران این فضلی است که سخت به دست میآید. و برای یک رهبر این شرطی است لازم. اما در این فراز، جنابش دوبار به شدت متاثر شد. در جایی میان کلام که کسی فکر نمیکرد باید تا این اندازه غم مردم پاکستان را در دل راه داد و با آن مردم مظلوم غصهدار همدردی کرد!
خبر از نزدیک
بار دیگر به این پانصد واژه نگاهی بیاندازید. سید علی حسینی خامنهای از دو میلیون پاکستانی آواره شده، از روزهداریشان، از مزارع و مراتع ویران شده و از آب و غذا و پوشاک نداشته آنها چنان سخن میگوید که انگار به چشم و با تمام وجود دیده که چه به سر این مردم آمده است. هرچند جنابش چند باری اشاره کرد به گزارشهایی که به دستش رسیده، ولی حرفهای رهبر را حتی از خبرنگارِ دور از مردم واحد مرکزی خبر هم نشنیده بودیم. واقعا گزارش گرفتن یک مسئول هم انگار آدابی دارد. و راست گفتهاند که نمایندگان رهبر انقلاب صعب روزی و بوالعجب کاری دارند. آنها باید برای سوالات بسیاری که از همه جای ماموریتشان پرسیده میشود، جواب موثقِ مستند آماده کنند.
بیتفاوتی اسلامی؟!
بیداری اسلامی یکی از کلیدواژههای طلایی رهبر انقلاب در بیست و پنج سال گذشته است. به این فراز نگاه کنید: «این فقط خطاب به شما ملت ایران نیست، خطاب به همهی دنیای اسلام است، خطاب به همهی ملتهاست، خطاب به همهی مسلمانهای کشورهای مسلمان است، خطاب به کنفرانس اسلامی است؛ همه باید همت کنند، باید کمک کنند. جمع شدهاند، گفتند حالا یک میلیارد، دو میلیارد! کو این نیاز عظیم این ملت؟!»
رهبر از روند عملکرد کشورهای اسلامی راضی نیست. کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان را در این بخش از سخنان مخاطب قرار میدهد. خطابی از سر درد. درد بی دردیشان! آنچه روشن است اینکه فریاد باید کشید بر سر این ملتها و دولتهای خوابآلودهی بی تفاوت! بر سر خودمان! همه بیدارها باید داد بزنند. همهمه به کار نمیآید. و البته این هم یک بعد قضیه است. بعد تبدیل تهدید به فرصت. استفاده از پتانسیل فطری انسانی درد مشترک و همیت اسلامی! استفاده از سیلی هولناک برای بیداری اسلامی!
قصه قصه آدمی است!
«مردم ما باید همت کنند. دولت جمهوری اسلامی کمکهایی کرده است، بعضی از مردم کمکهائی کردهاند، لکن اینها کافی نیست، بیشتر باید کمک کنیم. این وظیفهی همهی ماست. برادران مؤمن ما، برادران مسلمان ما در آنجا دچار یک چنین مصیبت بزرگی شدهاند.»
همین دو خط. آن طرفترش را هم نخواندی نخوان! تکلیف روشن است. حکم حکومتی و ولایی نیست. حکم سیاسی و عقیدتی نیست. زیدی و حنفی و شافعی و مالکی ندارد. حتی هندو و گبر و مسلم هم فرقی ندارد. بنی آدمند. خلایقند و حکم انسانی و بشری. کدام برترند. انسانیت یا مذهب و ملیت؟ وجدان بشری یا اختلافات قومی و قبیلهای؟ اسلام انسان میخواهد. و انسان هدایت میشود. تو بگو دیپلماسی عمومی هم در این فراز هست. باشد. بگو مخاطب مردمند و این یعنی انقلاب اسلامی، انقلاب مردم است نه دولتها. بگو وظیفه یعنی واجب. هرچه هست، من همان اولی را میگویم. قصه قصه آدمی است.
سو استفاه سیاسی از بلای طبیعی
«ما از بیثباتی سیاسی پاکستان نگرانی داریم. قدرتهای متجاوز و سلطهطلب از این وضعیت دارند استفاده میکنند، فرصتطلبها دارند سوءاستفاده میکنند. بعضی از دولتهای متجاوز میخواهند پاکستان را به پادگان نظامی خودشان تبدیل کنند.»
کسی که در جایگاه یک استراتژیست بلد باشد تهدید را به فرصت تبدیل کند؛ دست بازیگران دیگر میدان را هم خوب میخواند. همان شطرنج بازی کردن است انگار! حواست به یک دو حرکت بعدی حریفت باشد. حریفت البته اگر دشمنت باشد و دشمنت اگر تاریخ زندگیات را با انواع خباثتها پر کرده باشد، دیگر بازی نمیخوری و به دیگران هم زنهار میدهی که مبادا بی حواسی کنند. که پاکستان منضم افغانستان شود. این هشدار مهم تنها در 30 واژه میپراند خواب آن کس را که خود را به خواب نزده باشد.
اینها شرح که نه تنها برداشتهای مخاطبی از مخاطبان رهبر انقلاب است. مخاطبی که عمق جانش از بغض رهبرش سوخت. پانصد واژه از یک حکیم "دریایی است خودش"!
قبل از خواندن متن، این صوت را گوش کنید:
پاکستان در پانصد واژه
این فراز کوتاه 5 دقیقهای رهبر انقلاب تنها در پانصد واژه روشنترین تصویر از پاکستان را ارایه کرد. اصل ماجرای سیل را گفت. به علل طبیعیاش که خشم رود عظیم سند باشد اشاره کرد و با توصیف دقیقی که از نقشه جغرافیایی بلا کرد، عمق فاجعه را به تصویر کشید. او نیازهای ضروری مردم، وضعیت سابق و حال فعلیشان را گفت و با کلی آمار، اطلاعات و عدد چیدمانی را درست کرد تا یادمان بیاید پاکستان از هندوستان جدا شد، چون پاکها از هندوها جدا شدند و پاکها یعنی مسلمانان. مردان و زنان غیرتمندی که حاضر نشدند از دین و آئین خود کوتاه بیایند. یادمان آورد که آقای خامنهای مردم پاکستان را خوب میشناسد. او سالها سال پیش اقبال لاهوری را در ایران زنده کرده و به ادبیات و فرهنگ اردو، بهایی ویژه داده است. و هرکس که نداند آقای خامنهای خوب میداند که چه مریدهای با صفایی در آن دیار دارد. آری! خیلی از شیعیان پاکستان مقلدین اویند و مرجع تقلید در برابر مقلدانش وظایفی دارد. او پیش از اینها به پاکستان سفر کرده بود و آن مردم پاک برایش گلباران کردهاند. آن روزها رئیس جمهور ایران سر سفرهشان نشسته بود و این روزها به حقگذاری نان و نمک هم که شده به خروش آمده است. حق سلام و علیکی به جاست.
سرشار از عاطفه
سیدعلی حسینی خامنهای گرچه به عاطفه و لطافت طبع شهره است، اما در مقابل امواج احساسات درونیاش خوب میایستد. و این را کسانی خوب فهم میکنند که در سفرها و دیدارهای صمیمی وی با جوانان بسیجی یا دانشجو و نیز خانواده شهدا حضور داشتهاند. آقای خامنهای در این دیدارها اغلب مواجه است با هزاران بمب احساس و اشک؛ با هزاران علاقه قلبی قدیمی درونی که با دیدنش به منصه و بروز میرسند. اما او با سلطه و کنترلی که بر احساسات خود دارد، کمتر متاثر میشود. اساسا یک فرق مهم او با خیلیها این است که عنان احساسش را رها نمیکند. نه که فقط در این موج مواج درونی به کاری دست نمیزند، بل سخنرانی هم نمیکند. و اهل علم میدانند که برای یک سخنران این فضلی است که سخت به دست میآید. و برای یک رهبر این شرطی است لازم. اما در این فراز، جنابش دوبار به شدت متاثر شد. در جایی میان کلام که کسی فکر نمیکرد باید تا این اندازه غم مردم پاکستان را در دل راه داد و با آن مردم مظلوم غصهدار همدردی کرد!
خبر از نزدیک
بار دیگر به این پانصد واژه نگاهی بیاندازید. سید علی حسینی خامنهای از دو میلیون پاکستانی آواره شده، از روزهداریشان، از مزارع و مراتع ویران شده و از آب و غذا و پوشاک نداشته آنها چنان سخن میگوید که انگار به چشم و با تمام وجود دیده که چه به سر این مردم آمده است. هرچند جنابش چند باری اشاره کرد به گزارشهایی که به دستش رسیده، ولی حرفهای رهبر را حتی از خبرنگارِ دور از مردم واحد مرکزی خبر هم نشنیده بودیم. واقعا گزارش گرفتن یک مسئول هم انگار آدابی دارد. و راست گفتهاند که نمایندگان رهبر انقلاب صعب روزی و بوالعجب کاری دارند. آنها باید برای سوالات بسیاری که از همه جای ماموریتشان پرسیده میشود، جواب موثقِ مستند آماده کنند.
بیتفاوتی اسلامی؟!
بیداری اسلامی یکی از کلیدواژههای طلایی رهبر انقلاب در بیست و پنج سال گذشته است. به این فراز نگاه کنید: «این فقط خطاب به شما ملت ایران نیست، خطاب به همهی دنیای اسلام است، خطاب به همهی ملتهاست، خطاب به همهی مسلمانهای کشورهای مسلمان است، خطاب به کنفرانس اسلامی است؛ همه باید همت کنند، باید کمک کنند. جمع شدهاند، گفتند حالا یک میلیارد، دو میلیارد! کو این نیاز عظیم این ملت؟!»
رهبر از روند عملکرد کشورهای اسلامی راضی نیست. کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان را در این بخش از سخنان مخاطب قرار میدهد. خطابی از سر درد. درد بی دردیشان! آنچه روشن است اینکه فریاد باید کشید بر سر این ملتها و دولتهای خوابآلودهی بی تفاوت! بر سر خودمان! همه بیدارها باید داد بزنند. همهمه به کار نمیآید. و البته این هم یک بعد قضیه است. بعد تبدیل تهدید به فرصت. استفاده از پتانسیل فطری انسانی درد مشترک و همیت اسلامی! استفاده از سیلی هولناک برای بیداری اسلامی!
قصه قصه آدمی است!
«مردم ما باید همت کنند. دولت جمهوری اسلامی کمکهایی کرده است، بعضی از مردم کمکهائی کردهاند، لکن اینها کافی نیست، بیشتر باید کمک کنیم. این وظیفهی همهی ماست. برادران مؤمن ما، برادران مسلمان ما در آنجا دچار یک چنین مصیبت بزرگی شدهاند.»
همین دو خط. آن طرفترش را هم نخواندی نخوان! تکلیف روشن است. حکم حکومتی و ولایی نیست. حکم سیاسی و عقیدتی نیست. زیدی و حنفی و شافعی و مالکی ندارد. حتی هندو و گبر و مسلم هم فرقی ندارد. بنی آدمند. خلایقند و حکم انسانی و بشری. کدام برترند. انسانیت یا مذهب و ملیت؟ وجدان بشری یا اختلافات قومی و قبیلهای؟ اسلام انسان میخواهد. و انسان هدایت میشود. تو بگو دیپلماسی عمومی هم در این فراز هست. باشد. بگو مخاطب مردمند و این یعنی انقلاب اسلامی، انقلاب مردم است نه دولتها. بگو وظیفه یعنی واجب. هرچه هست، من همان اولی را میگویم. قصه قصه آدمی است.
سو استفاه سیاسی از بلای طبیعی
«ما از بیثباتی سیاسی پاکستان نگرانی داریم. قدرتهای متجاوز و سلطهطلب از این وضعیت دارند استفاده میکنند، فرصتطلبها دارند سوءاستفاده میکنند. بعضی از دولتهای متجاوز میخواهند پاکستان را به پادگان نظامی خودشان تبدیل کنند.»
کسی که در جایگاه یک استراتژیست بلد باشد تهدید را به فرصت تبدیل کند؛ دست بازیگران دیگر میدان را هم خوب میخواند. همان شطرنج بازی کردن است انگار! حواست به یک دو حرکت بعدی حریفت باشد. حریفت البته اگر دشمنت باشد و دشمنت اگر تاریخ زندگیات را با انواع خباثتها پر کرده باشد، دیگر بازی نمیخوری و به دیگران هم زنهار میدهی که مبادا بی حواسی کنند. که پاکستان منضم افغانستان شود. این هشدار مهم تنها در 30 واژه میپراند خواب آن کس را که خود را به خواب نزده باشد.
اینها شرح که نه تنها برداشتهای مخاطبی از مخاطبان رهبر انقلاب است. مخاطبی که عمق جانش از بغض رهبرش سوخت. پانصد واژه از یک حکیم "دریایی است خودش"!