1389/06/15
سخنان اساتید در دیدار با رهبری /2
نگاه مهندسی به علوم انسانی
مهمترین دغدغه در سخنان اساتید مدعو در ضیافت افطاری بیت رهبری، مسألهی علوم انسانی در کشور بود. بخش قابل توجهی از سخنان اساتید به بیان مسائل و موانع بر سر راه تحول در علوم انسانی میپرداخت. دکتر آیتاللهی نیز در این دیدار از نظرات خود در این باب سخن گفت. آنچه میخوانید، صحبتهای این استاد دانشگاه در محضر رهبر انقلاب است.
تحول علوم در برهههای مختلف تاریخ نشان میدهد این تحول وابسته به پرسش از موانع و دشواریهای فهم بوده است. ما هم برای برداشتن موانع راه باید به خود و آنچه بر سر فهم و عقلمان آمده است بازگردیم و بدانیم که برای هموار شدن راه علم و ورود به مرحله تحقیق در علوم انسانی فهم باید آزاد شود.
مسألهی علوم انسانی در شرایط فعلی کشور بسیار ضروری و حیاتی به ذهن میرسد، از آن رو که شصت درصد دانشجویان کشور در رشتههای علوم انسانی تحصیل میکنند، بیش از نیمی از مجلات علمی، پژوهشی کشور در حوزۀ علوم انسانی است و همچنین بیشترین بیکاری در فارغالتحصیلان این رشتهها است. این تذکرات نشان میدهد که مشکلات کشور بیشتر ریشه در علوم انسانی دارند و به همین دلیل برای رشد و بالندگی کشور باید به آن توجه ویژه کنیم.
در یک نگاه ویژه و مدقّانه به سطوح بالای مدیریت در کشور متوجه میشویم تمام فعالیتها حتی در وزارتخانهای مانند بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مدیریت کلان مرتبط با علوم انسانی میشود، چرا که مدیریت و برنامهریزی جزء شاخههای علوم انسانی است.
در بررسی ابعاد و دامنه تأثیر علوم انسانی حتماً باید به این نکته توجه داشت که فرهنگ انقلابی کشور ما به عنوان یک جریان عمیق تاریخی حضور والایی در جامعه جهانی دارد که باید آن را ارج نهاد. همین امر ایجاب میکند که ما در زمینه علوم انسانی به عنوان بستر تحولات فرهنگی کارهای سترگی انجام دهیم و با یک آسیبشناسی دقیق تحولات مطلوب در علوم انسانی را محقق کنیم. اولین مشکل علوم انسانی در کشور ما ناکارآمدی آن است. علیرغم اینکه بیشترین نیازهای کشور مرتبط با علوم انسانی است و از طرفی بیشترین فارغالتحصیلان هم در علوم انسانی هستند، برقراری نسبت بین نیاز و امکانات، یک مدیریت توانا میطلبد. چنین به نظر میرسد که هزینههای بسیاری که در حال حاضر برای علوم انسانی صرف میشود اثربخشی مناسب ندارد.
روزآمد نیستیم
مشکل دیگر علوم انسانی از حیث محتوا این است که متناسب با فرهنگ و اندیشه ایرانی- اسلامی نیست. به واسطه ذخایر و فعالیتهای فکری داخلی بهخصوص در دو دهه اخیر این انتظار وجود داشت که تفکرات ناب انقلابی، دینی و میهنی ما مجال بروز یابند که متأسفانه چنین نشد. طی این سالها فرهنگ ایرانی- اسلامی تحت تأثیر تفکر سکولار در لایههای مخفی اندیشههای علوم انسانی و نیز برخوردهای روبنایی و شعاری بوده است.
سومین ایراد به رشتههای تحصیلی علوم انسانی وارد است؛ اینکه رشتههای علوم انسانی روزآمد نیستند. معنای فعالیتهای آموزشی و پژوهشی کشور در رشتههای علوم انسانی سرفصلها و منابع رشتههای علوم انسانی است که اغلب آنها بیش از 20 سال است که تغییر نکردهاند. مطابق آمار، رشته مدیریت مشاوره 29 سال است که مورد بازنگری قرار نگرفته است، حسابداری 28 سال، تاریخ 26 سال، زبان و ادبیات فارسی 23 سال، فلسفه 23 سال، امور تربیتی و مشاوره 22 سال، علوم اجتماعی در تمام زیرشاخه هایش 21 سال، زبان و ادبیات انگلیسی 21 سال، روزنامهنگاری 21 سال، روابط عمومی، معارف اسلامی، علوم تربیتی و حقوق نزدیک به 15 سال، مطالعات خانواده و علوم اقتصادی 14 سال و علوم سیاسی 14 سال است که تغییر نکردهاند. مسائلی از این دست نشان می-دهد که ما تقریباً هیچگونه تحول و کار مداومی در رشتههای علوم انسانی نداشتهایم، در حالی که در دنیا هر پنج سال یک تحول عظیم در حوزه علوم انسانی رخ میدهد. ما از این مسائل دور هستیم. این در حالی است که تلاش ده سال اخیر اندیشمندان ایران اسلامی برای ادبیات و پیشینه ارزشمند فرهنگ و انقلاب نتوانسته جایی در منابع و سرفصلهای علوم انسانی پیدا کند. در چنین شرایط ایستایی وقتی که منابع علوم انسانی مورد بازنگری قرار نمیگیرند، اندیشههای نو و تازه نیز مجال طرح و بسط نمییابند.
آسیبشناسی
جدای از محتوای علوم انسانی که بدان اشاره شد، از ظرفیت فعلی تفکر و اندیشه در حوزه علوم انسانی نیز بهطور مناسب بهره گرفته نمیشود. در واقع در بهگارگیری علوم انسانی و تشریک مساعی با اندیشمندان این امر برخی نقایص از حیث نحوه عمل وجود دارد:
اولین نقد این است که اندیشهها تولیدمحور هستند نه محصولمحور و توزیعمحور. یعنی اندیشهای تولید میشود و مورد حمایت نیز قرار میگیرد اما اینکه این اندیشه چگونه باید مورد استفاده قرار گیرد، مورد توجه قرار نمیگیرد. مجله را تولید میکنیم اما اینکه این مجله چقدر میتواند اشاعه پیدا کند مورد توجه قرار نمیگیرد.
ضعف اساسی در انتشار اندیشهها
عدم تعامل با اندیشه جوانی داریم که میتواند وضعیت بسیار خوبی برای کشور به وجود بیاورد. ما میتوانیم بهجای اینکه جنبه تدافعی داشته باشیم، جنبه تهاجمی داشته باشیم.
خلط نقد مبانی علوم انسانی غربی با منکوب کردن اندیشه غربی
بیتوجهی به ارزش اشخاص اندیشمند در ارزیابیهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. برای ما کتاب، دانشگاه و وسائل ارزش دارد اما خود اندیشمندها کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
غلبه نگرش حذفی و سلبی بهجای راهحلهای ایجابی. برخی بهترین کار را این میدانند که صورتمسأله را پاک کنند. رشته مطالعات زنان را بهخاطر اینکه یک سری فیمینیست از آن استفاده کردند حذف میکنند، رشته فلسفه دین را به خاطر اینکه یک سری افراد ناباب در آن بودهاند حذف میکنند. برخی چنین تصور کردند که با حذف رشته فلسفه غرب مشکلی از کشور حل میشود.
اقتصاد معکوس علوم انسانی و عدم توجه به اقتصاد.
مسلط شدن افراد سطحی در سطوح تصمیمگیری
حاکمیت رشتههای مهندسی در کشور از اول انقلاب که جزیینگر و بخشینگر هستند و برای علوم انسانی تصمیمگیری میکنند، در حالی که نوع کار علوم انسانی با مهندسی متفاوت است.
سطوح مدیریتی و برنامهریزی برای علوم انسانی بسیار کُند عمل میکنند، به گونهای که هیچ امید روشنی برای آینده نیست.
پیشنهاد
فراهم کردن زیرساختهای مناسب
برنامهریزی برای توزیع فراگیر اندیشهها
ایجاد معاونت علوم انسانی در وزارت علوم تا بتواند جایگاه علوم انسانی را در این وزارتخانه به اندازه کافی در سطح مدیریتی و برنامهریزی افزایش دهد.
ایجاد همافزایی تقویت علوم انسانی با ایجاد شبکههای ارتباطی
بررسی اساسی اقتصاد آموزش و تحقیقات در علوم انسانی و تغییر آن از تولیدمحور به محصولمحور
ارتباط ارزنده بین صنعت و دانشگاه در رشتههای مهندسی، باید در علوم انسانی نیز مطابق با نیازهای جامعه و دانشگاه شبیهسازی شود.
تحول علوم در برهههای مختلف تاریخ نشان میدهد این تحول وابسته به پرسش از موانع و دشواریهای فهم بوده است. ما هم برای برداشتن موانع راه باید به خود و آنچه بر سر فهم و عقلمان آمده است بازگردیم و بدانیم که برای هموار شدن راه علم و ورود به مرحله تحقیق در علوم انسانی فهم باید آزاد شود.
مسألهی علوم انسانی در شرایط فعلی کشور بسیار ضروری و حیاتی به ذهن میرسد، از آن رو که شصت درصد دانشجویان کشور در رشتههای علوم انسانی تحصیل میکنند، بیش از نیمی از مجلات علمی، پژوهشی کشور در حوزۀ علوم انسانی است و همچنین بیشترین بیکاری در فارغالتحصیلان این رشتهها است. این تذکرات نشان میدهد که مشکلات کشور بیشتر ریشه در علوم انسانی دارند و به همین دلیل برای رشد و بالندگی کشور باید به آن توجه ویژه کنیم.
در یک نگاه ویژه و مدقّانه به سطوح بالای مدیریت در کشور متوجه میشویم تمام فعالیتها حتی در وزارتخانهای مانند بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در مدیریت کلان مرتبط با علوم انسانی میشود، چرا که مدیریت و برنامهریزی جزء شاخههای علوم انسانی است.
در بررسی ابعاد و دامنه تأثیر علوم انسانی حتماً باید به این نکته توجه داشت که فرهنگ انقلابی کشور ما به عنوان یک جریان عمیق تاریخی حضور والایی در جامعه جهانی دارد که باید آن را ارج نهاد. همین امر ایجاب میکند که ما در زمینه علوم انسانی به عنوان بستر تحولات فرهنگی کارهای سترگی انجام دهیم و با یک آسیبشناسی دقیق تحولات مطلوب در علوم انسانی را محقق کنیم. اولین مشکل علوم انسانی در کشور ما ناکارآمدی آن است. علیرغم اینکه بیشترین نیازهای کشور مرتبط با علوم انسانی است و از طرفی بیشترین فارغالتحصیلان هم در علوم انسانی هستند، برقراری نسبت بین نیاز و امکانات، یک مدیریت توانا میطلبد. چنین به نظر میرسد که هزینههای بسیاری که در حال حاضر برای علوم انسانی صرف میشود اثربخشی مناسب ندارد.
روزآمد نیستیم
مشکل دیگر علوم انسانی از حیث محتوا این است که متناسب با فرهنگ و اندیشه ایرانی- اسلامی نیست. به واسطه ذخایر و فعالیتهای فکری داخلی بهخصوص در دو دهه اخیر این انتظار وجود داشت که تفکرات ناب انقلابی، دینی و میهنی ما مجال بروز یابند که متأسفانه چنین نشد. طی این سالها فرهنگ ایرانی- اسلامی تحت تأثیر تفکر سکولار در لایههای مخفی اندیشههای علوم انسانی و نیز برخوردهای روبنایی و شعاری بوده است.
سومین ایراد به رشتههای تحصیلی علوم انسانی وارد است؛ اینکه رشتههای علوم انسانی روزآمد نیستند. معنای فعالیتهای آموزشی و پژوهشی کشور در رشتههای علوم انسانی سرفصلها و منابع رشتههای علوم انسانی است که اغلب آنها بیش از 20 سال است که تغییر نکردهاند. مطابق آمار، رشته مدیریت مشاوره 29 سال است که مورد بازنگری قرار نگرفته است، حسابداری 28 سال، تاریخ 26 سال، زبان و ادبیات فارسی 23 سال، فلسفه 23 سال، امور تربیتی و مشاوره 22 سال، علوم اجتماعی در تمام زیرشاخه هایش 21 سال، زبان و ادبیات انگلیسی 21 سال، روزنامهنگاری 21 سال، روابط عمومی، معارف اسلامی، علوم تربیتی و حقوق نزدیک به 15 سال، مطالعات خانواده و علوم اقتصادی 14 سال و علوم سیاسی 14 سال است که تغییر نکردهاند. مسائلی از این دست نشان می-دهد که ما تقریباً هیچگونه تحول و کار مداومی در رشتههای علوم انسانی نداشتهایم، در حالی که در دنیا هر پنج سال یک تحول عظیم در حوزه علوم انسانی رخ میدهد. ما از این مسائل دور هستیم. این در حالی است که تلاش ده سال اخیر اندیشمندان ایران اسلامی برای ادبیات و پیشینه ارزشمند فرهنگ و انقلاب نتوانسته جایی در منابع و سرفصلهای علوم انسانی پیدا کند. در چنین شرایط ایستایی وقتی که منابع علوم انسانی مورد بازنگری قرار نمیگیرند، اندیشههای نو و تازه نیز مجال طرح و بسط نمییابند.
حاکمیت رشتههای مهندسی در کشور از ابتدای انقلاب که جزیینگر و بخشینگر هستند و برای علوم انسانی تصمیمگیری میکنند، در حالی که نوع کار علوم انسانی با مهندسی متفاوت است.
آسیبشناسی
جدای از محتوای علوم انسانی که بدان اشاره شد، از ظرفیت فعلی تفکر و اندیشه در حوزه علوم انسانی نیز بهطور مناسب بهره گرفته نمیشود. در واقع در بهگارگیری علوم انسانی و تشریک مساعی با اندیشمندان این امر برخی نقایص از حیث نحوه عمل وجود دارد:
اولین نقد این است که اندیشهها تولیدمحور هستند نه محصولمحور و توزیعمحور. یعنی اندیشهای تولید میشود و مورد حمایت نیز قرار میگیرد اما اینکه این اندیشه چگونه باید مورد استفاده قرار گیرد، مورد توجه قرار نمیگیرد. مجله را تولید میکنیم اما اینکه این مجله چقدر میتواند اشاعه پیدا کند مورد توجه قرار نمیگیرد.
ضعف اساسی در انتشار اندیشهها
عدم تعامل با اندیشه جوانی داریم که میتواند وضعیت بسیار خوبی برای کشور به وجود بیاورد. ما میتوانیم بهجای اینکه جنبه تدافعی داشته باشیم، جنبه تهاجمی داشته باشیم.
خلط نقد مبانی علوم انسانی غربی با منکوب کردن اندیشه غربی
بیتوجهی به ارزش اشخاص اندیشمند در ارزیابیهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. برای ما کتاب، دانشگاه و وسائل ارزش دارد اما خود اندیشمندها کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
غلبه نگرش حذفی و سلبی بهجای راهحلهای ایجابی. برخی بهترین کار را این میدانند که صورتمسأله را پاک کنند. رشته مطالعات زنان را بهخاطر اینکه یک سری فیمینیست از آن استفاده کردند حذف میکنند، رشته فلسفه دین را به خاطر اینکه یک سری افراد ناباب در آن بودهاند حذف میکنند. برخی چنین تصور کردند که با حذف رشته فلسفه غرب مشکلی از کشور حل میشود.
اقتصاد معکوس علوم انسانی و عدم توجه به اقتصاد.
مسلط شدن افراد سطحی در سطوح تصمیمگیری
حاکمیت رشتههای مهندسی در کشور از اول انقلاب که جزیینگر و بخشینگر هستند و برای علوم انسانی تصمیمگیری میکنند، در حالی که نوع کار علوم انسانی با مهندسی متفاوت است.
سطوح مدیریتی و برنامهریزی برای علوم انسانی بسیار کُند عمل میکنند، به گونهای که هیچ امید روشنی برای آینده نیست.
پیشنهاد
فراهم کردن زیرساختهای مناسب
برنامهریزی برای توزیع فراگیر اندیشهها
ایجاد معاونت علوم انسانی در وزارت علوم تا بتواند جایگاه علوم انسانی را در این وزارتخانه به اندازه کافی در سطح مدیریتی و برنامهریزی افزایش دهد.
ایجاد همافزایی تقویت علوم انسانی با ایجاد شبکههای ارتباطی
بررسی اساسی اقتصاد آموزش و تحقیقات در علوم انسانی و تغییر آن از تولیدمحور به محصولمحور
ارتباط ارزنده بین صنعت و دانشگاه در رشتههای مهندسی، باید در علوم انسانی نیز مطابق با نیازهای جامعه و دانشگاه شبیهسازی شود.