[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :بیانات در جمع روحانیون شیعه و اهل سنت کرمانشاه‌ - 1390/07/20
عنوان فیش :میهمان‌نوازی مردم؛ علت مهاجرت و اقامت علمای بزرگ به کرمانشاه
کلیدواژه(ها) : تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما, مردم کرمانشاه, علمای کرمانشاه, خاندان آل‌آقا, مرحوم آقا محمدعلی, آسید حسین حائری, سردار کابلی, سیدحسین طباطبایی قمی
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در گذشته‌های دور، کرمانشاه علمای بزرگی داشته است؛ در این دو قرن، دو قرن و نیم اخیر هم خانواده‌های علمیِ بزرگی در این شهر به وجود آمدند؛ مثل خاندان آل‌آقا، مثل خاندان جلیلی، و خاندانهای علمی‌ای که غالباً در بین آنها عالم، یک نفر و دو نفر و ده نفر نبود - بیشتر بود - خاندانهای علمیِ ماندگار.
یک نقطه‌ی دیگری که در این باب نظر من را در مورد کرمانشاه جلب میکند، این است که همچنان که مردم کرمانشاه غریب‌نواز و مهمان‌نواز و نسبت به واردشوندگان، دارای دل رحیم و دست بخشنده هستند، این خصوصیت در مورد علمای وارد، گویا بیشتر است. مرحوم آقا محمدعلی (رضوان اللَّه علیه) - پسر مرحوم وحید بهبهانی، که از برجسته‌ترین شاگردان پدرش بود - بلند شد آمد کرمانشاه ماند. با اینکه قصد کرمانشاه نداشت، اما کرمانشاه ماند، نگهش داشتند؛ شد سرسلسله‌ی خاندان آل‌آقا. خودش و تعداد زیادی از فرزندان و از خاندانش از علما بودند. این یک مورد.
مورد دیگر، مرحوم آسید حسین حائری است، که ایشان آخر عمر مشهد آمده بود. آن موقع، دوران نوجوانی ما بود. تا حدودی من از ایشان یادم هست. ایشان پسر برادر مرحوم آسید محمد اصفهانیِ معروف و شاگرد آسید محمد اصفهانی و شاگرد آخوند و ملای بزرگی بود که از عراق آمد و سالهای متمادی در کرمانشاه ساکن شد. ایشان در اصفهان حد جاری میکرد. شخصیت برجسته‌ای بود؛ هم عالم بود، هم معنوی و اخلاقی بود. مرحوم آقای آقا مرتضی حائری از قول خود مرحوم آسید حسین برای من نقل کردند که کسی آمده بود منزل آسید حسین و مدتی آنجا بود. او اهل معنا و اهل سلوک و اهل ریاضت بود. ایشان به او میگوید اگر میتوانی یک کاری بکن که من خدمت حضرت برسم. او هم یک راهی به ایشان یاد میدهد. بعد اطلاع میدهند که در ده روز روضه - دهه‌ی محرم بوده یا کِی بوده - حضرت می‌آیند در روضه‌ی تو. و حضرت تشریف آوردند در روضه‌ی او. که حالا داستانش مفصل است. او یک چنین شخصیتی است. این از لحاظ معنوی‌اش است، از لحاظ علمی هم که از تربیت شدگان اخلاقی مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان‌آبادی است که آن وقت در سامره بوده.
شخصیت دیگر، مرحوم سردار کابلی است؛ شخصیت برجسته‌ی علمی در فنون مختلف. این کتابی که درباره‌ی ایشان نوشتند، کتاب بسیار پرمغز و خوبی است؛ بنده سالها پیش این کتاب را دیدم. ایشان حدود شصت سال در کرمانشاه بوده است. بزرگان از او استفاده‌ها کردند. من در آن کتاب خواندم که مرحوم حاج آقا حسین قمی (رضوان اللَّه تعالی علیه) در سفر به عتبات یا در برگشت از عتبات، به کرمانشاه می‌آیند و با مرحوم سردار کابلی دیدار میکنند. در یک مسئله‌ای درباره‌ی قبله و این حرفها بین این دو نفر بحث شد و مرحوم سردار کابلی مطالبی گفت که حاج آقا حسین گفت شما بیا اینها را به من یاد بده. نویسنده‌ی کتاب میگوید من خودم دو جلسه دیدم - به نظرم میگوید خودم دیدم؛ چون من سالها پیش این کتاب را خواندم - که حاج آقا حسین قمی، مرجع تقلید، شخصیت علمی برجسته، جلوی سردار کابلی می‌نشست و سردار کابلی آن بحث علمی را به ایشان یاد میداد. این هم خودش درس است؛ یادگیری در سنین هشتاد سالگیِ مرحوم حاج آقا حسین و در رتبه‌ی مرجعیت تقلید. برای یک عالم، این کار نه فقط ننگ نیست، عیب نیست، بلکه افتخار است. ما طلبه‌ها باید اینها را یاد بگیریم. شما جوانها باید با این روشها حرکت کنید و پیش بروید. این مرد، کابلی بود، اهل کابل بود، بزرگ‌شده‌ی هند بود، بعد نجف بود، به اینجا آمد، کرمانشاه از او پذیرائی کرد، او را در آغوش گرفت؛ مرحوم سردار کابلی - جامع فنون، ذو فنون - شصت سال در کرمانشاه ماند. همین مرحوم شهید اشرفی اصفهانی یکی از علمای مهاجر به این شهر بود. این شهر این خصوصیت را هم دارد؛ نشان میدهد که دلهای مردم، دلهای عالمِ دین‌پسند است؛ علمای دین را دوست میدارند. وقتی که کسی را پیدا کردند و خصوصیات او را دیدند، پسندیدند و فهمیدند، با صفائی که مردم کرمانشاه دارند، آنچنان با او گرم میگیرند که او احساس نمیکند در وطن خودش نیست. خب، مرحوم اشرفی، اصفهانی بود، اما خودش را کأنه کرمانشاهی میدانست؛ شده بود کرمانشاهی.

مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌ - 1390/07/20
عنوان فیش :ایستادگی در جنگ؛ نشانه ارادت مردم کرمانشاه به جمهوری اسلامی
کلیدواژه(ها) : کرمانشاه, مردم کرمانشاه, تاریخ دفاع مقدس
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
من در سال 59، اوائل جنگ تحمیلی، سرتاسر این استان[کرمانشاه] را رفتم و از نزدیک دیدم. در گیلانغرب و اسلام‌آباد که مردم شیعه هستند، در پاوه و اورامانات که مردم سنی هستند، در ریجاب و دالاهو که گروهی مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهوری اسلامی بودند. من همان روحیه‌ای را که در مناطق گوناگون این استان دیدم، در مرکز استان هم که مجموعه‌ای از نمونه‌های اقوام و عشایر گوناگون در اینجا هستند، مشاهده کردم. این، صفت برجسته‌ای است.
دوران دفاع مقدس، آزمایش بزرگی برای این استان بود. جنگِ هشت ساله از این استان شروع شد و در این استان ختم شد. اولین حملات هوائی رژیم بعثی عراق به این استان و به شهرهای این استان - به همین اسلام‌آباد و گیلانغرب و بقیه‌ی مناطق مرزی - و اولین تجاوز مرزی به قصر شیرین در این استان بود. هشت سال بعد هم باز جنگ در اینجا خاتمه پیدا کرد. آخرین حرکت دفاعی کشور ما و مردم عزیز ما در قضیه‌ی مرصاد، باز در این استان بود. یعنی سراسر این هشت سال، این استان در حال دفاع، در حال ایستادگی و شجاعت بود. قبل از شروع جنگ تحمیلی هم از اول انقلاب همین جور بود. یک ماه بعد از پیروزی انقلاب - یعنی در اسفند سال 57 - جوانهای کرمانشاهی بودند که رفتند تا از پادگان لشکر سنندج دفاع کنند؛ اولین گروه‌هائی که برای دفاع در مقابل ضد انقلاب بسیج شدند و راه افتادند رفتند، که بعضی از همانها جزو شهدای نام‌آور کرمانشاه‌اند.

مربوط به :بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌ - 1390/07/20
عنوان فیش :اداره شدن جنگ تحمیلی به وسیله مردم
کلیدواژه(ها) : حضور مردم در دفاع مقدس, چالشهای تحمیل شده, تاریخ دفاع مقدس, مردم کرمانشاه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
یکی از چالشهای بزرگی که همان اول انقلاب به سراغ کشور آمد، همین جنگ تحمیلی هشت ساله بود. شوخی نیست؛ هشت سال! جنگی را بر این کشور تحمیل کردند. هر نظامی باشد، با ناآمادگیای که در اول انقلاب به طور طبیعی هست، در یک چنین چالشی شکست میخورد؛ اما کشور عزیز ما، نظام مقدس جمهوری اسلامی شکست نخورد؛ پیروز شد. جنگ به وسیله‌ی مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متکی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم. از خط مقدم تا همه‌ی صفوف عملیاتی، تا پشت جبهه و پشتیبانی، مردم با صفا و صداقتی مثال‌زدنی و فراموش‌نشدنی، برای فداکاری آمادگی داشتند. آن کسانی که در سنین جوانىِ بعد از آن دوران هستند، متأسفانه به یاد نمیدهند. چقدر خوب است که آن حوادث ممتاز و برجسته و زیبا بازخوانی شود.

در همین شهر کرمانشاه برای من نقل کردند که جعفرآباد بمباران شده بود، یک خانواده‌ای زیر آوار مانده بودند. بچه‌های فرمانداری رفتند کمک کردند، اینها را از زیر آوار بیرون آوردند. پیرمردِ پدر این خانواده بعد برای تشکر به فرمانداری آمده بود. تشکر میکرد که به من کمک کردید. مسئولین فرمانداری به او گفتند شما فهرست خسارتهاتان را بدهید که ما به شما کمک کنیم و جبران خسارتهاتان بشود. در این نقل، این پیرمرد گفت: حیف است از تو همشهری! مگر من برای جیفه‌ی دنیا اینجا آمده‌ام؟ ببینید، او کرمانشاهی است ها! این تعبیر، همان تعبیر پرگذشت و پر اغماضی است که یک انسان والا انجام میدهد. از این نمونه‌ها در این شهر شما و استان شما فراوان است. در همه‌ی مناطق عملیاتی غرب و جنوب غربی و شمال غربی، از این نمونه‌ها میشود پیدا کرد. اینها چیزهائی است که در ملتهای دیگر پیدا نمیشود. یک نمونه‌های برجسته‌ی اینچنین را، آن هم با این فراوانی، نمیشود پیدا کرد. جنگ را مردم اداره کردند؛ مردم پای کار بودند.