[ بازگشت ] | [ چـاپ ]

مربوط به :‌بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلّغان و پژوهشگران حوزه‌های علمیه کشور - 1386/09/08
عنوان فیش :مباحثه علمی صاحب حدائق با وحيد بهبهانی؛ نمونه فرهنگ تحمل در حوزه‌های علمیه
کلیدواژه(ها) : کرسیهای آزاداندیشی در حوزه علمیه, اختلاف سلیقه, روحیه‌ی تحمل حرف مخالف, وحید بهبهانی, شیخ مجتبی قزوینی, جواد تبریزی, تحمل مشربهای گوناگون در حوزه علمیه, تاریخ حوزه های علمیه, تاریخ حوزه‌های علمیه و مجاهدتهای علما
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
چرا این كرسیهای آزاداندیشی در قم تشكیل نمی‌شود؟ چه اشكالی دارد؟حوزه‌های علمیه‌ی ما، همیشه مركز و مهد آزاداندیشیِ علمی بوده و هنوز كه هنوز است، ما افتخار می‌كنیم و نظیرش را نداریم در حوزه‌های درسیِ غیر حوزه‌ی علمیه، كه شاگرد پای درس به استاد اشكال كند، پرخاش كند و استاد از او استشمام دشمنی و غرض و مرض نكند. طلبه آزادانه اشكال می‌كند، هیچ ملاحظه‌ی استاد را هم نمی‌كند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمی‌برد و ناراحت نمی‌شود؛ این خیلی چیز مهمی است. خوب، این مال حوزه‌ی ماست. در حوزه‌های علمیه‌ی ما، بزرگانی وجود داشته‌اند كه هم در فقه سلیقه‌ها و مناهج گوناگونی را می‌پیمودند، هم در برخی از مسائل اصولی‌تر؛ فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود، این‌ها در كنار هم زندگی می‌كردند، باهم كار می‌كردند؛ سابقه‌ی حوزه‌های ما این‌جوری است. یكی، یك مبنای علمی داشت، دیگری آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه كنید، از این قبیل مشاهده می‌كنید.
مرحوم صاحب حدائق با مرحوم وحید بهبهانی، نقطه‌ی مقابل؛ هر دو در كربلا زندگی می‌كردند؛ معاصر، مباحثه هم می‌كردند باهم. یك شب در حرم مطهر سیّدالشّهدا (سلام‌الله‌علیه) این‌ها سر یك مسئله‌ای شروع كردند بحث كردن، تا اذان صبح این دو نفر روحانی ایستاده- حالا وحید بهبهانی آن‌وقت نسبتاً جوان بوده، اما صاحب حدائق پیرمردی هم بوده- بحث كردند! مباحثه هم می‌كردند باهم، منازعه هم می‌كردند، اما هر دو هم بودند، هر دو هم درس می‌گفتند. من شنیدم كه شاگردان وحید- كه وحید تعصب شدیدی علیه اخباریها داشت- مثل صاحب ریاض و بعضی دیگر از شاگردان وحید، می‌رفتند درس صاحب حدائق هم شركت می‌كردند! این‌جوری بوده؛ ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم. خوب، یكی مشرب فلسفی دارد، یكی مشرب عرفانی دارد، یكی مشرب فقاهتی دارد، ممكن است همدیگر را هم قبول نداشته باشند. من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم كه مرحوم آشیخ مجتبی قزوینی (رضوان اللَّه تعالی علیه) مشرب ضدیت با فلسفه‌ی حكمت متعالیه، مشرب ملّا صدرا، داشت- ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود- امام (رضوان اللَّه علیه) چكیده و زبده‌ی مكتب ملّا صدراست؛ نه فقط در زمینه‌ی فلسفی‌اش، در زمینه‌ی عرفانی هم همین‌جور است. خوب، مرحوم آشیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج می‌كرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام كرد؛ ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مكتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام كه در تلویزیون پخش می‌شد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید، اما حمایت می‌كردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، باهم مأنوس؛ همدیگر را تحمل می‌كردند. در قم باید این‌جوری باشد.

مربوط به :بیانات در جلسه بیست و هفتم تفسیر سوره بقره - 1371/02/30
عنوان فیش :مرسوم بودن اشکال بین ِ درس در حوزه‌ی علمیه
کلیدواژه(ها) : تاریخ فعالیتها و مبارزات آیت الله خامنه ای قبل از, کرسیهای آزاداندیشی در حوزه علمیه
نوع(ها) : روایت تاریخی

متن فیش :
در درسهای حوزه‌ی علمیه مرسوم این است که: اشکال در بین درس انجام می‌گیرد، سؤال هم نیست، غالباً به حرف استاد اشکال و اعتراض می‌کنند که آن محسنات خاص خودش را دارد و فی‌المجلس انجام می‌گیرد. مثلاً این سؤالات شما را که الان من مطرح می‌کنم، ای‌بسا بعضی از سؤال کننده‌ها یا همه‌ی آنها امروز اینجا و حضور نداشته باشند و در طول چند هفته این سؤالات شده باشد، اما در آنجا اینطور نیست و به محض اینکه سؤال مطرح شد پاسخ داده می‌شود و مطلب روشن می‌گردد، البته این روش در این بحث خیلی میسور نیست، چون در حوزه‌های علمیه این یک سنت جا افتاده است و چون جا افتاده مشکلاتی بر آن مترتب نمی‌شود. مثلاً فرض کنید گاهی شاگرد یک سؤالی از استاد می‌کند که استاد می‌بیند سؤال بی‌ربط است، یا جوابی نمی‌دهد، یا اینکه تشر می‌زند به شاگرد، این معمول است و بنده در مشهد در درس یک عالمی حضور داشتم، دیدم، یک نفر اشکال می‌کرد، استاد آن قدر عصبانی شد که با یک کلمه‌ی انزجار آمیزی دستش را بلند کرد می‌خواست بزند بر سر شاگرد، اما آن بنده‌ی خدا سرش را پس زد و کتک نخورد یعنی اینطور است و آن شاگرد هم ناراحت نمی‌شود. حالا اگر اینجا یک دانشجویی سؤال کند و ما بگوئیم تو نفهمیدی، چنین چیزی در عرف درس و بحث دانشگاهی شما اصلاً مرسوم نیست، یا اگر جواب داده نشود، یا جواب تند داده بشود این شاگرد بدش می‌آید که آقا جواب ما را ندادند! در حالی که اگر حرف درست و حسابی باشد دلیلی ندارد که استاد جواب ندهد، یعنی این جواب ندادن دلیل بر آن نیست که استاد از جواب دادن درمانده، ‌این مطلب در حوزه‌های علمیه جا افتاده و معلوم است که آن استاد، استاد این فن است، ولذا اگر جواب ندهد. آن شاگرد به اشتباه تصور نمی‌کند که چون استاد بلد نبود جواب نداد، بلکه می‌فهمد که حرف خودش اشتباه بوده، لکن در محیط‌های دانشگاهی چون هنوز این روش جا نیفتاده، خیلی عملی نیست و گذشته از این، در حوزه علمیه اشکالات خیلی تلگرافی است. یعنی شاگرد اشکال خودش را در چند جمله خلاصه می‌کند و استاد می‌فهمد که او چه می‌خواهد بگوید، اما در این محیط‌ها من خیال می‌کنم اگر بنا باشد سؤال مطرح باشد، شاگرد خودش را محتاج می‌بیند که مقداری توضیح بدهد، ولذا چون وقت زیادی گرفته خواهد شد، عملی نیست.