[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :مصاحبه با تهیهکنندگان مجموعه روایت فتح - 1372/06/11 عنوان فیش :اهمیت استراتژیک جزیره آبادان و دزفول برای دشمن در زمان جنگ کلیدواژه(ها) : آبادان, دزفول, آبادان در دفاع مقدس, دزفول در دفاع مقدس, تاریخ دفاع مقدس نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : [در زمان جنگ]دو نقطه برای دشمن خیلی مهم بود: یکی همین انتهای محلّ اتصال ایران به عراق در جنوب که عبارت بود از آبادان و خرمشهر و کلاًّ جزیرهی آبادان. یک نقطه هم دزفول بود. دزفول از این جهت اهمیت داشت که اگر از پل روی «کرخه» عبور میکردند و دزفول را تهدید میکردند و جادهی دزفول را میبستند، کلّ خوزستان در محاصره قرار میگرفت و راههای ما بسته میشد. بنابراین، دزفول برای دشمن اهمیت استراتژیک داشت. لذا شما میبینید، دشمن جلوِ دزفول، پنج، شش لشکر خوابانده بود. تمام «دشتعبّاس» را پر کرده بود. (آنجا را هم بنده از نزدیک دیده بودم.) یک نقطه هم، نقطهی اصلی بود. چون دشمن، دزفول را که نمیخواست نگهدارد. به فرض هم، اگر کاری میکرد، دزفول برایش ماندنی نبود. جایی که برای او مهم بود، اصل جزیرهی آبادان بود. جزیرهی آبادان را میخواست. بهطور مطلق، دو طرف اروند را میخواست داشته باشد. بنابراین، محلّی که برایش مطلوب نهایی و قطعی بود و برو برگرد نداشت، جزیرهی آبادان بود که شامل آبادان و خرمشهر میشد. لذا، این دو نقطه، دو نقطهی حسّاس بود. خرمشهر را همان روزهای اوّل با وجود آن حماسهی مقاومت عجیب گرفتند. یعنی طوری بود که قابل دفاع نبود و گرفته شد. امّا آبادان را نتوانستند بگیرند. هدف این بود که حالا که از آن طرف نمیتوانند بیایند، دور بزنند و از جزیره وارد شوند. یک کار بسیار حساب شده بود که دشمن میکرد و قدم قدم هم پیش میآمد و موفّق هم شده بود. همانطور که گفتم، جزیرهی آبادان، در حقیقت محاصره شده بود. مربوط به :بیانات در دیدار مدیران مراکز سازمان صدا و سیما در استانها - 1370/12/07 عنوان فیش :ظرفیت های فرهنگیِ خوب در شهرستانهایی چون شهرهای دزفول، مشهد و تبریز کلیدواژه(ها) : دزفول, مشهد, تبریز, کار فرهنگی, سازمان صدا و سیما, صدا و سیما (مخاطب), تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد, تاریخ فعالیتها و مسئولیتهای آیت الله خامنه ای بعد نوع(ها) : روایت تاریخی متن فیش : من یادم میآید که چندین سال قبل در زمان ریاست جمهوری، برای شرکت در یک مراسم نظامی به دزفول رفته بودم؛ اوقات جنگ بود و دزفول هم وضع خیلی خاصی داشت. در دزفول به من گفتند که ما میتوانیم یکی، دو ساعت در روز برنامهسازیِ رادیویی کنیم؛ بعد گویا میخواستند این را به ما نشان بدهند که میتوانند؛ واقعاً هم نشان دادند. من در آن فاصلهیی که آنجا بودم، چند نفر آمدند و برنامهی خود را اجرا کردند؛ اجراهای بسیار خوب و قوی؛ مضمونها و محتواهای بسیار خوب؛ قالبهای هنریِ بسیار خوب؛ مقالههای ادبیِ بسیار زیبا. در زمینهی مقالههای ادبی و شعر و این حرفها، رودربایستی هم با کسی ندارم؛ اما آن برنامهای که اجرا شد، انصافاً خوب بود؛ در حدی که با این برنامههای معمولی که رادیوی ما پخش میکند، قابل مقایسه نبود؛ این در حالی بود که دزفول شهر کوچکی هم است؛ ولی معلوم بود که نویسندهی خوب دارد؛ مجریِ خوب دارد؛ هنرمند دارد؛ خوشصدا دارد که این برنامه را قشنگ اجرا کند و انسان از حرف زدنش لذت ببرد. بنابراین، از این عناصر محلی حتماً استفاده بشود. من مشهد را میشناسم. مشهد شهری است که من در آن بزرگ شدم و میدانم که این شهر، لبالب از هنر و ذوق و شعر و توانایی ادبی است؛ ولی آیا استفاده میشود؟ من نمیدانم آیا استفاده میشود یا نه. باید بروید این عناصر را شناسایی کنید. تبریز هم همینطور است. بنده چند سال قبل از این به تبریز رفته بودم؛ مرحوم شهریار خدا رحمتش کند جلسهای با ما داشت. جمعی از این شعرای تبریز را دعوت کرده بودند؛ من دیدم که واقعاً یک عده شعرای قوی و خوب در تبریز هستند؛ اما بنده اصلًا خبر نداشتم که در تبریز این همه شاعر هست. بااینکه من به یک معنا ترکزبان هستم و ترکی میفهمم و صحبت میکنم و با آنها احساس خویشاوندی میکنم و به آنجا رفت و آمد هم داشتهام، درعینحال نمیدانستم که در آنجا اینقدر شاعر و گویندهی خوب وجود دارد؛ اینها را باید شناسایی کرد و از وجودشان استفاده نمود. در حوزههای علمیه گاهی افراد خیلی خوبی هستند. در حوزهی علمیهی مشهد افراد بسیار خوبی هستند؛ جاهای دیگر هم همینطور است. |