[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه - 1398/07/10 عنوان فیش :امتداد عمق راهبردی؛ از واجبترین واجبات کشور کلیدواژه(ها) : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی, عمق راهبردی جمهوری اسلامی نوع(ها) : نهجالبلاغه متن فیش : ثالثاً این نگاه وسیع جغرافیای مقاومت را از دست ندهید؛ این نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقهی خودمان: ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم اِلّا ذَلّوا؛(1) این حدیث از معصوم (علیه السّلام) است که آن کسانی که در خانه نشستند تا به آنها حمله بشود دچار ذلّت شدند. این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کارمان به این نباشد که پشت این دیوار چه کسی است، چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجبترین واجبات کشور هم لازمتر است که مورد توجّه قرار بگیرد که خیلیها متوجّه به این نیستند، خیلیها توجّه به این ندارند. حالا بعضیها هم توجّه دارند و به نفع دشمن حرف میزنند -[مثلاً میگویند] «نه غزّه، نه لبنان»- امّا خیلیها هم توجّه ندارند؛ واقعیّت این است. این نگاه به این منطقهی وسیع جغرافیایی که جزو وظایف و جزو مسئولیّتهای سپاه است، نگذارید در داخل سپاه تضعیف بشود. 1 ) خطبه 27 : از خطبههاى آن حضرت است در نكوهش اصحاب از نرفتن به جهاد أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ . أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ . يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ . ترجمه : پس از حمد خدا، جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بىاعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پردههاى بىعقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد حق از او گرفته شود، و محكوم به ذلت و خوارى، و محروم از انصاف گردد. بدانيد كه من شب و روز و نهان و آشكار، شما را به جنگ اين قوم دعوت كردم، به شما گفتم كه با اينان بجنگيد پيش از اينكه با شما بجنگند، به خدا قسم هيچ ملّتى در خانهاش مورد حمله قرار نگرفت مگر اينكه ذليل شد. اما شما مسئوليت جهاد را به يكديگر حواله كرديد و به يارى يكديگر بر نخاستيد تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. اين مرد غامدى است كه لشكرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بكرى را كشت، و مرز بانان شما را از جاى خود راند. به من خبر رسيده مهاجمى از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به يغما برده، و آن بينوا در برابر آن غارتگر جز كلمه استرجاع و طلب دلسوزى راهى نداشته، آن گاه اين غارتگران با غنيمت بسيار باز گشته، در حالى كه يك نفر از آنها زخمى نشده. و احدى از آنان به قتل نرسيده. اگر بعد از اين حادثه مسلمانى از غصه بميرد جاى ملامت نيست، بلكه مرگ او در نظر من شايسته است. عجبا عجبا به خدا سوگند كه اجتماع اينان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مىميراند، و باعث جلب غم و غصه است. رويتان زشت و قلبتان غرق غم باد كه خود را هدف تير دشمن قرار داديد، آنان شما را غارت كردند و شما چيزى به دست نياورديد، جنگيدند ولى شما نجنگيديد، خدا را معصيت مىكنند و شما خشنوديد. در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مىكنم گوييد: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود. و در زمستان شما را مىخوانم گوييد: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشيند. همه اين بهانهها براى فرار از گرما و سرماست. شما كه از گرما و سرما مىگريزيد پس به خدا سوگند از شمشير گريزانتر خواهيد بود. اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشيمانى و غم و غصه است. خدا شما را بكشد، كه دلم را پر از خون كرديد، و سينهام را مالامال خشم نموديد، و پى در پى جرعه اندوه به كامم ريختيد، و تدبيرم را به نافرمانى و ترك يارى تباه كرديد، تا جايى كه قريش گفت: پسر ابو طالب شجاع است ولى دانش جنگيدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد، آيا هيچ كدام آنان كوشش و تجربه مرا در جنگ داشته و پيشقدميش از من بيشتر بوده هنوز به سن بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده جنگ شدم، اكنون عمرم از شصت گذشته، ولى براى كسى كه اطاعت نشود تدبيرى نيست |