[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1391/07/03 عنوان فیش :جمع شدن فرهنگها و زبانهای مختلف در مراسم حج کلیدواژه(ها) : حج, برائت از مشرکین نوع(ها) : حدیث متن فیش : حج جائی است که مسلمانها از همهی دنیای اسلام در آنجا جمع میشوند. فرهنگهای مختلف، نژادهای مختلف، زبانهای مختلف، صنوف لغات و لحنها و لهجههای گوناگون - به تعبیر امام حسین (علیهالسّلام) در دعای مبارک عرفه - همه در آنجا مجتمعند، متفقند.(1) این وحدت که شکل جسمانی و مادی آن در اجتماعات بزرگ حج دیده میشود، باید عمق پیدا کند؛ همه احساس کنند که در مقابل یک خطر قرار دارند، در مقابل یک دشمن قرار دارند؛ همه از عمق وجود، نسبت به این دشمن برائت بجویند. معنای برائت از مشرکین در حج، اینجا ظاهر میشود. 1 ) الإقبال بالأعمال الحسنة، سید بن طاووس، ج 2، ص 85 ؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 95، ص 223 ؛ دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، محمدی ریشهری، ج 14، ص 6. «... اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ كَما مُحَمَّدٌ أَهْلُ ذلِكَ يَا عَظِيمُ، فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِينَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ، وَ تَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنَّا، فَالَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، وَ اجْعَلْ لَنا فِی هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً فِی كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ، وَ نُورٍ تَهْدِی بِهِ، وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَ عافِيَةٍ تُجَلِّلُها، وَ بَرَكَةٍ تُنْزِلُها، وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. ...» ترجمه : خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست، چنان كه محمّد ، نزد تو شايسته آن است. اى خداى بزرگ! بر او و خاندان برگزيده و پاك و پاكيزه او، همگى، درود فرست و با پرده عفو خويش ، زشتىهاى ما را بپوشان، كه صداها به هر زبانى، به سوى تو بلند است و در اين شب ، براى ما بهرهاى از هر خيرى كه آن را ميان بندگانت تقسيم مى كنى و نورى كه بدان ، هدايت مى فرمايى و از هر رحمتى كه آن را مىگسترى و از هر بركتى كه آن را فرو مىفرستى و از هر عافيتى كه آن را مىپوشانى و از هر روزىاى كه آن را مىگسترى ، اى مهربانترينِ مهربانان! مربوط به :بیانات در دیدار کارگزاران حج - 1373/01/31 عنوان فیش :تعیین سرنوشت امت اسلامی، هدف اجتماع در حج کلیدواژه(ها) : حج, وحدت, برائت از مشرکین نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه امّت اسلام - هر ملتی از ملتهای مسلمان - کسانی از خودشان را در یک روز به یک نقطه میفرستند تا آنها با هم اجتماع کنند، این اجتماع برای چیست؟ اینها نکات و دقایقی است که به تعبیر امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام: «یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللَّه؛»(1) باید هر مسلمانی از مفاهیم قرآنی و اسلامی بداند. خدای متعال، از همهی ملل مسلمان، جماعتی را دعوت میکند و به آنها میگوید: بیایید در این ایام معلوم، دور هم و با هم باشید. «ثم افیضوا من حیث افاض النّاس(2)؛» همه با هم حرکت کنید. همه با هم افاضه کنید، و همه با هم به طواف بپردازید. این اجتماع همگانی برای چیست؟ مسلمان نقاط مختلف دنیا، در یک نقطه گرد هم بیایند که چه کنند؟ دور هم جمع شوند و در سکوت، به صورت همدیگر نگاه کنند و بعد از چند روز هم به اوطان خود برگردند؟! چرا دور هم جمع میشوند؟ جمع شوند تا اختلافات خود را با هم مطرح کنند؟ این جمع شدن به چه معنی است؟ جواب این است که جمع شدن افرادی از همهی ملتها در یک نقطه، آن هم یک نقطهی مقدّس، فقط میتواند یک فایده و یک معنا داشته باشد. آن فایده و معنا این است که دور هم جمع شوند تا دربارهی سرنوشت امّت اسلامی تصمیمگیری کنند و در این مجمع، به حیث امّت، یک قدم خوب برداشته شود و کاری سازنده و مثبت صورت گیرد. این کارِ سازنده و مثبت، به چه کیفیّتی میتواند باشد؟ به این کیفیّت که یک وقت است ملتهای اسلامی آن قدر پیشرفتهاند - امیدواریم آن روز برسد - که وقتی در حج جمع شدند، در خلال این کنگرهی عظیم مردمی، از برگزیدگان ملتها، مجلسِ مفصّلِ چند هزار نفرهای تشکیل گردد و این مجلس مصوّباتی داشته باشد و آن مصوّبات در همان کنگرهی عظیم به تصویب آحاد حجّاجِ آمده از کشورها برسد و بعد برای اجرا به دولتها و ملتها ابلاغ گردد. این، بهترین کار است؛ که، متأسفانه امروز عملی نیست. زیرا ملتها هنوز در این زمینه، آن قدر پیش نرفتهاند؛ بخصوص که دولتها هم به آنها کمکی نمیکنند. اما تا وقتی که چنان تصمیمگیریِ عملی در موسم حج امکان ندارد، کارِ واجب در آنجا چیست؟ این است که ملتها به هر نحو که بتوانند نسبت به مصالح دنیای اسلام دلبستگی نشان دهند و ضمن تأکید بر وحدت بین خود، به اظهار برائت از دشمنانِ دنیایِ اسلام بپردازند. این کمترین کاری است که میشود در حجّی که اسلام معیّن کرده است، انجام داد و از آن متوقّع بود. 1 ) الكافی ، ثقة الاسلام كلینی ج 3 ص 33؛ التهذيب، شیخ طوسی،ج 1،ص 363 ؛ وسائلالشيعة، شیخ حر عاملی، ج 1،ص 464 ؛ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِی مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْه ترجمه : عبدالاعلی بنده آل سام روایت می كند كه به امام صادق(ع) گفتم: زمین خوردم و ناخنم كنده شد و روی آن مرهمی قرار داده ام پس چگونه وضو بسازم فرمود: حكم این مسئله و امثال آن از كتاب خدای بزرگ وبلند مرتبه شناخته و استفاده می شود [كه می فرماید] خداوند كار دشوار و طاقتفرسا در دین بر شما قرار نداده است، پس روی آن مرهم مسح كن. 2 ) سوره مبارکه البقرة آیه 199 ثُمَّ أَفيضوا مِن حَيثُ أَفاضَ النّاسُ وَاستَغفِرُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ ترجمه : سپس از همانجا که مردم کوچ میکنند، (به سوی سرزمین منی) کوچ کنید! و از خداوند، آمرزش بطلبید، که خدا آمرزنده مهربان است! مربوط به :خطبه اول نماز جمعه تهران - 1366/05/23 عنوان فیش :بیان مسائل سیاسی در حج توسط پیامبر صلی الله علیه و آله کلیدواژه(ها) : حج, حجاج, برائت از مشرکین, امامت و ولایت, عید غدیر نوع(ها) : حدیث متن فیش : حادثه عبارت است از اینکه رسول خدا در سال دهم از هجرت به حجِّ مشرّف شدند، با جمعى از مسلمانان از مدینه و از سایر نقاط جزیرهالعرب که مسلمان شده بودند. در این سفر پیغمبر اکرم از حج خانهى خدا براى بیان مفاهیم اسلامى، چه سیاسى، چه نظامى، چه اخلاقى و چه اعتقادى استفادهى کامل و شایان توجّهى کردند. دو سخنرانى از رسول خدا در منى (1) نقل شده است که یکى ظاهراً در روز دهم یا همان حولوحوش روز دهم است و یکى در پایان ایّام تشریق که تصریح شده؛ و به نظر میرسد که این، دو سخنرانى است و نه یک سخنرانى. در این سخنرانىها رسول خدا تقریباً همهى مطالب عمدهاى را که مسلمانان باید به آن توجّه عمیق بکنند، بیان کردند که عمدتاً مسائل سیاسى است که انسان بخوبى درک میکند این کسانى که امروز در دنیاى اسلام حج را جداى از مسائل سیاسى قلمداد میکنند و تصوّر میکنند که در حج فقط باید عبادت به معناى رایج و عادّى آن داشت و هر کار سیاسى را خارج از قوارهى حج بهحساب مىآورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیرهى نبىّ اکرم دور و بیگانهاند. مطالبى که رسول خدا در این سخنرانىها بیان کردند که در نوع کتب شیعه و سنّى هم نقل شده، اجمالى از این مطالب اینها است: اوّلاً دربارهى جهاد حرف میزنند و جهاد با مشرکین و کفّار را مطرح میکنند و اعلام میکنند که این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتى که کلمهى لاالهالاّالله همهگیر بشود. دربارهى وحدت اسلامى رسول خدا در این سخنرانىها مطالبى را بیان فرمودند و تصریح کردند که نبادا مسلمانها دچار جنگ داخلى بشوند، و بر وحدت مسلمین و انسجام مسلمین اصرار ورزیدند. در مورد ارزشهاى جاهلیّت با بیان صریحى تصریح کردهاند که این ارزشها از نظر اسلام ناچیز و صفر محسوب میشود و ارزش نیست: الا و کلّ مأثرة فى الجاهلیّة تحت قدمىّ هاتین. هر ارزشى، هر شرافتى را که در جاهلیّت ارزش محسوب میشد، من در این لحظه زیر پاى خودم قرار دادم. ارزشهاى جاهلى را بکلّى نفى کردند؛ اختلافات مالىاى که بین مسلمانها از دوران جاهلیّت باقى مانده بود، مثلاً کسى به کسى قرض داده بود و از او بهرهى پول خودش را و رباى مال خودش را طلبگار بود، نفى کردند، نسخ کردند؛ الا و انّ کلّ ربا من الجاهلیّة فهو -ظاهراً با همین تعبیر که- تحت قدمىّ هاتین. و اوّلین بهرهى پولى که، اوّلین طلب ربوىاى که من بر میدارم، طلبهاى رَبَوى عمویم عبّاس است که در جاهلیّت ایشان قرض میداده و طلبکار بوده از خیلىها؛ فرمودند اینها را من برداشتم، نسخ کردم. ارزش تقوا را بهعنوان برترین ارزش اسلامى باز تکرار کردند و تصریح کردند که هیچکس بر هیچکس دیگر جز به برکت تقوا و پرهیزکارى ترجیحى ندارد. لزوم نصیحت ائمّة المسلمین یعنى دخالت در مسائل سیاسى و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح کردند و آن را بهعنوان یک فریضه اعلام کردند که همهى مسلمین موظّفند نظرات خیرخواهانهى خودشان را به زمامداران اسلامى بیان کنند و اعلان کنند، که ملاحظه میکنید تمام این مطالب، مطالبى سیاسى است که لابد اگر پلیس رژیم سعودى در آن حادثه حضور میداشت، باید حمله میکرد به اجتماعى که رسول خدا مشغول صحبت و نطق هستند و آن حضرت و مستمعین را تار و مار میکرد که اینها دارند سیاست را داخل حج میکنند. پیغمبر اکرم مسائل عمدهى سیاسى و اجتماعى جهان اسلام را در این سخنرانىها بیان کردند و در همین سخنرانىها حدیث ثقلین را هم ذکر کردند که حدیث ثقلین این است که فرمودند من وقتى از میان شما رفتم، دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم: کتابُ الله وَ عِترَتى؛ قرآن را و عترتم را. بعد دو انگشت سبّابهشان را پهلوى هم قرار دادند و فرمودند آن دو مثل این دو هستند که دو انگشت سبّابه هیچ تفاوتى با همدیگر ندارند. بعد فرمودند مثل این دو نیستند، انگشت سبّابه و وُسطاى یک دستشان را بلند کردند، گفتند من عترت و کتاب را مثل این دو نمیدانم که انگشت سبّابه و وُسطى یکى از یکى بلندتر است بلکه مثل دو انگشت سبّابهاند که هیچکدام بر آن دیگرى ترجیحى ندارد و مسئلهى عترت را -که حالا در این باره صحبت خواهم کرد- مطرح کردند و بعد از اینکه اعمال حج انجام گرفت، بلافاصله راه افتادند طرف مدینه؛ در بین راه در سر یک سهراهى که باید قوافل مدینه از قوافل یمن از هم جدا میشدند، در محلّى به نام غدیر خم حضرت ایستادند و در حالى که نقل میکنند شاهدان و حاضران حادثه که هوا به قدرى داغ بود که اگر گوشت را روى زمین مىانداختند کباب میشد، در یک چنین وضعیّتى، حضرت میروند روى بلندى مىایستند تا مردم تدریجاً جمع میشوند، وقتى مىبینند همه جمع شدند، مسئلهى ولایت را، «وَ مَن کنتُ مَولاه فَهذا عَلِىٌّ مَولاه»را اعلان میکنند و دست امیرالمؤمنین را میگیرند بلند میکنند، اینجور که همه ببینند و در روایات متعدّد هست که زیر بغل پیغمبر و زیر بغل علىّبنابىطالب دیده شد وقتى که دست را بلند کردند، براى اینکه به همه نشان بدهند. این اجمالى از حادثه است. 1 ) تفسير القمي، ج1، ص: 171؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج37، ص: 115؛ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ قال نزلت هذه الآية في علي وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ- وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي مُنْصَرَفِ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَ حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص حِجَّةَ الْوَدَاعِ لِتَمَامِ عَشْرِ حِجَجٍ مِنْ مَقْدَمِهِ الْمَدِينَةَ فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ بِمِنًى أَنْ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ اعْقِلُوهُ عَنِّي فَإِنِّي لَا أَدْرِي لَعَلِّي لَا أَلْقَاكُمْ بَعْدَ عَامِي هَذَا، ثُمَّ قَالَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَيُّ يَوْمٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالَ النَّاسُ هَذَا الْيَوْمُ، قَالَ فَأَيُّ شَهْرٍ قَالَ النَّاسُ هَذَا، قَالَ وَ أَيُّ بَلَدٍ أَعْظَمُ حُرْمَةً قَالُوا بَلَدُنَا هَذَا، قَالَ فَإِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ- كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا- فِي بَلَدِكُمْ هَذَا إِلَى يَوْمِ تَلْقَوْنَ رَبَّكُمْ- فَيَسْأَلُكُمْ عَنْ أَعْمَالِكُمْ، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ أَيُّهَا النَّاسُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ كُلُّ مَأْثُرَةٍ أَوْ بِدْعَةٍ كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَوْ دَمٍ أَوْ مَالٍ فَهُوَ تَحْتَ قَدَمَيَّ هَاتَيْنِ، لَيْسَ أَحَدٌ أَكْرَمَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِالتَّقْوَى، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ كُلُّ رِبًا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ مَوْضُوعٍ مِنْهُ رِبَا الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَلَا وَ كُلُّ دَمٍ كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ، وَ أَوَّلُ مَوْضُوعٍ دَمُ رَبِيعَةَ، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ قَالُوا نَعَمْ، قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ، ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ يَئِسَ أَنْ يُعْبَدَ بِأَرْضِكُمْ هَذِهِ- وَ لَكِنَّهُ رَاضٍ بِمَا تَحْتَقِرُونَ مِنْ أَعْمَالِكُمْ، أَلَا وَ إِنَّهُ إِذَا أُطِيعَ فَقَدْ عُبِدَ، أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْمُسْلِمَ أَخُو الْمُسْلِمِ حَقّاً، لَا يَحِلُّ لِامْرِئٍ مُسْلِمٍ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ مَالُهُ- إِلَّا مَا أَعْطَاهُ بِطِيبَةِ ترجمه : |