[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ - 1367/08/28 عنوان فیش :حافظ انسانی عارف، پاکباخته و بیاعتنا به دنیا کلیدواژه(ها) : حافظ شیرازی, عرفان نوع(ها) : حدیث متن فیش : یکی دیگر از مباحث عرفانی موجود در بساط عرفا، مسألهی حیرت است. همان چیزی که متأسّفانه به شک تعبیر شده در کلام کسانی که معنای حیرت عارف را درک نکردند، و آن را تفسیر کردند یا تعبیر کردند به شک. شکّ یعنی تردید در ریشهی قضایا، در اصلِ قضیّه تردید دارد. این غیر از حیرت عارف است که هر چه عرفان او و معرفت او بیشتر میشود، حیرت او هم بیشتر میشود که: «زدنی فیک حیرة» از دعاهایی است که نقل شده و مأثور است. «و ما عرفناک حقّ معرفتک»(1) که از رسول اکرم نقل شد. بیاعتنائی به دنیا، دید عارفانه است. اینی که ما بیائیم این تعبیرات مربوط به بیاعتنائی را مربوط به رندی او بدانیم این درست نیست. بالأخره آن رندی که آنها تصویر میکنند و از کلام خود او استفاده میکنند: «خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی»؛ پولی میخواسته، وظیفهای میخواسته تا اینکه بتواند همان بادهی خودش را تأمین کند! آن رند مورد تصویر آن آقایان، این چه طور میتواند به دنیا و مافیها بیاعتنا باشد؟! اگر همان شاه شجاع و حتّی همان امیر مبارزالدین منفور پیش حافظ، اگر پولی به حافظ میداد، آن حافظی که آنها تصویر میکنند، مطمئناً آن پول را از او میگرفت و میرفت و صرف «می» میکرد و میخورد و میخوراند و مینوشید و مینوشانید. اینکه بیاعتنائی به دنیا تویش درنمیآید. بیاعتنائی به دنیا مال آن انسان مستغنی است. کی مستغنی است؟ آن کسی که دلش با خدا آشناست. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است ... در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است الهی منعمم گردان به درویشی و خرسندی این مال یک آدم رندِ عرق خورِ پلاسِ درِ خانهی عرقفروش نیست! آن چهرهی زشتی که بعضی ترسیم میکنند از حافظ، این مال یک عارف پاکباخته است استغنا، بیاعتنائی به دنیا. 1 ) عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 132؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 23. وَ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك. ترجمه : منزّهى تو! ما آن گونه كه بايد، تو را نشناختهايم. |