[ بازگشت ]
|
[ چـاپ ]
مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر - 1379/12/22 عنوان فیش :تفاوت هجرت اسلامی با هجرت برای بهتر شدن زندگی شخصی کلیدواژه(ها) : فرار مغزها نوع(ها) : حدیث متن فیش : اینکه گفته شود برای سالم ماندن، ناچاریم برویم؛ نخیر، بنده این را قبول ندارم. سالم ماندن یعنی چه؟ شما خیال کردهاید که در خارج از کشور به مهاجران کشورهای دیگر چندان بهایی داده میشود؟ شما فکر میکنید در هر کشوری از این کشورها، ارزش و شخصیت و شرف شما را به عنوان یک جوان ایرانی رعایت خواهند کرد؟ شما پای صحبتها و درد دلهای کسانی که رفتهاند، بنشینید تا ببینید چه میگویند. انسان در خانهی خودش بماند، برای خانوادهی خودش مفید باشد، سخت تلاش کند، همهی همّت خودش را به کار گیرد، یک مقدار هم زندگیش پایینتر باشد، این برای یک انسانِ باوجدان به مراتب خرسند کنندهتر و شادمان کنندهتر است تا اینکه به یک کشور دیگر برود و به میهن و خانهی خودش و به خاکی که او را پرورش داده و این استعداد و معلومات را به او داده و به همین دانشگاه امیرکبیری که شما شانهتان زیر بار منّت آن است، پشت کند و در خانهی بیگانه، با منت و با اخم و تَخم کار کند، برای اینکه یک مقدار بیشتر به او پول میدهند. این شد هجرت؟! هجرت اسلامی این است؟! نخیر؛ بههیچوجه. هجرت اسلامی این نیست؛ این «تعرّب بعد الهجرة»(1) است؛ این فرار کردن از میدان کار و مسؤولیت و وظیفه و رفتن به جایی است که انسان میخواهد زندگی شخصی خودش را یک مقدار بهتر کند. من بههیچوجه به این کار معتقد نیستم. البته من آن روز هم این نکته را گفتم؛ من حق را به جوانهای بااستعداد خودمان میدهم. اینها حق دارند انتظار داشته باشند و مسؤولان باید برای اینها کار کنند. در این تردیدی نیست؛ اما اگر آنها کوتاهی کردهاند، معنایش این نیست که جوان ما هم برای خودش توجیهی درست کند. البته اگر انسان برای افزایش معلومات به خارج از کشور برود و برگردد، یا تحقیقی بکند و برگردد، این فرار نیست و اشکالی ندارد؛ اما اینکه انسان کولهبارش را ببندد و پشت کند و بگوید خداحافظ، ما رفتیم؛ نه، این را من قبول ندارم. 1 ) الكافی، ثقة الإسلام كلينى ج 5 ص 443 ح 5 ؛ منلايحضرهالفقيه،شیخ صدوق، ج 3 ص 360 ؛ معانيالأخبار،شیخ صدوق، ص : 144 ؛ أمالي شیخ طوسی، ص 423 ؛ بحارالأنوار،مجلسی، ج 55 ص 318 ؛ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِطَامٍ وَ لَا وِصَالَ فِی صِيَامٍ وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ احْتِلَامٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْمٍ إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّكَاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْكٍ وَ لَا يَمِينَ لِلْوَلَدِ مَعَ وَالِدِهِ وَ لَا لِلْمَمْلُوكِ مَعَ مَوْلَاهُ وَ لَا لِلْمَرْأَةِ مَعَ زَوْجِهَا وَ لَا نَذْرَ فِی مَعْصِيَةٍ وَ لَا يَمِينَ فِی قَطِيعَةٍ ترجمه : پس از گذشت ايّام شيرخوارگى [قانون] رضاعى نيست و روزه وصل (يعنى: روزه دو روز يا بيشتر بدون افطار) باطل است. و پس از رسيدن به بلوغ ديگر يتيمى در كار نيست (يعنى: دوران يتيمى با رسيدن به سنّ بلوغ سپرى شود) و سكوت روز تا شب روا نيست. پس از فتح مكّه هجرت ديگر ارزشى نخواهد داشت. و پس از آمدن به ديار اسلام باز گشت به بلاد كفر جايز نيست. و پيش از نكاح طلاق بىمعنا است، و همچنين آزاد كردن بنده قبل از مالك شدن آن. و سوگند يا نذر فرزند بدون اجازه پدر و برده بىاذن صاحبش، و زن بدون اجازه شوهرش واقع نشود، و نذر در گناه منعقد نخواهد شد، و سوگند به قطع رحم باطل است. هيچ كس خوشى زندگى را- هر چند اوضاع بر وفق مرادش باشد- جز از ميان كدورت و مصيبتى بدست نياورد. و هر كس كه فرصت را به اميد فردائى بهتر از دست دهد زمانه فرصت را از او بربايد، چرا كه فرصت ربودن رسم روزگار است، و از دست دادن آن؛ راه و روش ايّام مىباشد. |